نام پژوهشگر: سهند لطفی
سمانه مزینی علی سلطانی
عوامل متعددی از قبیل خصوصیات فردی، اجتماعی-اقتصادی و کالبدی جامعه بر میزان آسیب پذیری آن در برابر جرائم موثر است. به طور کل، دو رویکرد در شناسایی رابطه بین امنیت و محیط شهری وجود دارد. از یک طرف، محیط فیزیکی به عنوان بستری برای ایجاد فرصت ارتکاب به جرم شناخته می شود؛ از طرف دیگر نقش آن در احساس امنیت افراد مورد بررسی قرار می گیرد. در تحقیق حاضر تاثیرات محیط مصنوع بر پتانسیل وقوع جرم و احساس امنیت افراد در چهار محله ی شهر شیراز مورد آزمون قرار گرفته است. برای دستیابی به این هدف، خصوصیات کالبدی محله های مورد مطالعه از قبیل نحوه اختلاط کاربری، فرصت های نظارت و نشانه های قلمروگرایی با یکدیگر مقایسه شده است. همچنین به منظور ارزیابی میزان احساس امنیت و روابط اجتماعی در بین ساکنین، تعداد 400 پرسشنامه توسط سرپرست های خانوار تکمیل گردیده است. نتایج نشان می دهد که خصوصیات کالبدی محله های مورد مطالعه و احساس امنیت ساکنین آنها با یکدیگر تفاوت معنادار دارد. همچنین بین برخی خصوصیات فردی و اقتصادی-اجتماعی ساکنین (از قبیل جنسیت، گروه درآمدی و حس جامعه-گرایی) با احساس امنیت آنها رابطه معنادار وجود دارد. ویژگی های کالبدی محیط از طریق تعاملات اجتماعی با پتانسیل وقوع جرم و احساس امنیت مرتبط هستند. با این وجود، برخی خصوصیات کالبدی که تقویت کننده روابط اجتماعی است، موجب افزایش احساس امنیت ساکنین نمی شود. افرادی که در منازل کوچک، کم ارتفاع و در مجاورت معابر باریک زندگی می کنند نسبت به سایرین پیوندهای اجتماعی محکم تری دارند با این حال از احساس امنیت بیشتری برخوردار نیستند. زندگی در مجاورت زمین های بایر منجر به روابط اجتماعی ضعیف تر و احساس امنیت کم تر در بین ساکنین شده است. یافته های تحقیق در نهایت جمع بندی شده و راهکارهای کالبدی ارائه گردیده است.
فردوس فلاحی سهند لطفی
چکیده کاربست اصول و مفاهیم توسعه هوشمند به منظور ارتقاء کیفیت های کارکردی – کالبدی محیط شهری (نمونه موردی: شهر مرودشت) به کوشش: فردوس فلاحی شهرها عمده ترین پهنه های سکونت انسان به شمار می روند و به عنوان محل حضور درصد فزاینده ای از مردم جهان اهمیت ویژه ای دارند. برخورداری از چنین نقش و جایگاهی شهر را مبدل به عرصه آزمون نظریه ها، برنامه ها و ایده های مختلفی برای دستیابی به اشکال مطلوب تر توسعه نموده است. هدف از این پژوهش نیز معرفی راهکارهایی در راستای دستیابی به توسعه هوشمند است تا از طریق بتوان بستری مناسب جهت ارتقای کارکردی و کالبدی محیط شهری فراهم کرد. با توجه به گستردگی و پیچیدگی اصول توسعه هوشمند، کد فرم مبنا به عنوان مناسب ترین ابزار برای هوشمندکردن توسعه در این تحقیق انتخاب شده است. کدفرم مبنا براساس استعداد توسعه، شهر را به شش بخش و براساس هویت شهرنشینی، به شش زون تقسیم می کنند. پژوهش حاضر به روش تحلیلی- تطبیقی انجام شده، که ابتدا برای پهنه بندی منطقه ای و زون برشی شهر(transect map) مورد پژوهش، تعیین معیارها، تعریف سطوح وتدقیق اوزان هر معیار با استفاده ازروش سلسله مراتبی (ahp) صورت گرفته و سپس فرآیند تحلیلی بر نتایج حاصل از مکانی شده معیارها به وسیله تحلیل فضایی نرم افزارarc gis مشخص شده است. درنهایت با معرفی مناطق توسعه و زون های برشی(transect map) شهر مرودشت، راهبردهایی در زمینه کاربری، شبکه معبر، تراکم،فضای عمومی ارائه می گردد. واژگان کلیدی: توسعه هوشمند، کدهوشمند، کیفیت های کالبدی، کیفیت های کارکردی، ،شهر مرودشت
حیدر عباسی خلیل حاجی پور
پایان نامه حاضر به بیان یافته های حاصل از یک تحقیق تجربی می پردازد که در آن تاثیر فرم شهر بر مصرف انرژی خانوارها در بخش حمل و نقل بررسی شده است. برای درک درست از میزان مصرف انرژی در بخش حمل و نقل، خصوصیات اقتصادی- اجتماعی خانوارها نیز مورد مطالعه قرار گرفته است. برای انجام این تحقیق چهار محله از کلانشهر شیراز، به گونه ای انتخاب شده اند که از نظر فرم شهری دارای ویژگی های متفاوتی هستند. متغیرهای فرم شهری بررسی شده در این تحقیق عبارت از فاصله از مرکز شهر، زمان پیاده روی تا حمل و نقل عمومی، اختلاط کاربری، تراکم ساختمانی و تراکم جمعیتی می باشد. اطلاعات مربوط به فرم شهر از نقشه های gis شهر و اطلاعات مربوط به مصرف انرژی و خصوصیات اقتصادی- اجتماعی خانوارها از طریق تکمیل پرسشنامه، استخراج شده است. برای بررسی این تاثیر از تحلیل واریانس، همبستگی و رگرسیون خطی استفاده شده است. نتایج حاصل از تحقیق بیانگر وجود ارتباط بین مصرف انرژی در بخش حمل و نقل و متغیرهای فرم شهری است و خانوارهای ساکن در محلات نزدیک به مرکز شهر مصرف انرژی کمتری نسبت به خانوارهای ساکن در فواصل دورتر از مرکزدارند. همچنین با افزایش میزان درآمد، سطح تحصیلات، تعداد محصلین و تعداد شاغلین و تعداد وسایل نقلیه موتوری در تملک هر خانوار میزان مصرف انرژی در بخش حمل و نقل افزایش می یابد.
حمید رضا وثوقی خلیل حاجی پور
هدف از نگارش این رساله، ارائه تصویری خوانا از نقش استخوانبندی اصلی پایدار و نرم مبتنی بر شبکه فضاهای باز و سبز شهری در ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان است. در این راستا شکل گیری فضاهای باز و سبز شهری با هدف دستیابی به شهری پایدار که می تواند پاسخگوی نیازهای شهروندان باشد و چهره ای خوانا برای شهرها ترسیم کند رویّه ای است که باید مورد توجه قرار گیرد. ترکیب فضاهای باز و سبز شهری و شکل گیری شبکه ای از این فضاها که در دسترس تمامی شهروندان است، محتوا و کارکردی را ارائه می دهد که بازتاب های آن جریان های زیست محیطی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت شهروندان است. این پایان نامه در پی آن است که با استناد به کیفیت رابطه ی امروز شهروندان و شهرها، ضرورت بازنگری در استخوانبندی اصلی شهرها را مطرح کند. در بخش مبانی نظری با تاکید بر مفاهیم و نقش فضاهای باز و سبز تفریحی تفرجی-مبنا در برقراری نوعی شرایط مطلوب مقدور در شهرها، به بازخوانی نظری مفاهیم استخوانبندی اصلی شهرها با فرآیند ارتقاء کیفیت محیط شهری از طریق تقویت ارتباط و همپیوندی میان این فضاها پرداخته می شود. سپس تلاش شده تا علاوه بر استخراج و ارائه بارزه های بنیادین شبکه ی فضاهای باز و سبز شهرهای پاریس، بوستون و لندن، به فراهم آوری و انسجام بخشی پاره ای از اصلی ترین رویکردهای نظری که در این حوزه مورد اهمیت بوده است، پرداخته شود، و نتایج حاصل از آن به صورتی تطبیق یافته با جنبه های متنوع موضوع پایداری شهری، در شهر شیراز کاربردی گردد. در انتها نیز شبکه ای از این فضاها در شهر شیراز، که اهمیتشان برخاسته از هویت تاریخی، وضع موجود و بالقوگی های نهفته در آنهاست مورد تحلیل و بازترکیب قرار گرفته است. در این بخش با رویکرد تحلیل رفتارشناسانه فضاها به بررسی شبکه فضاهای باز و سبز اصلی شهر شیراز و تحلیل میزان اثرگذاری پارک های شهری در رفع نیاز تفریحی تفرجی شهروندان پرداخته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که پارک آزادی بیشترین اثرگذاری را در رفع نیاز تفریحی تفرجی شهروندان ایفا می کند. همچنین مشخص گردید که شبکه ی فضاهای باز و سبز شهری با توجه به ویژگی ها و نقش های پنهان درون خود، از اثرگذارترین ارکان در پایداری شهرهای امروز می باشند.
ابراهیم زرگری مرندی سهند لطفی
پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی و به هدف بازتعریف ابعاد و معیارهای فرسودگی شهری با رهیافت پایداری و ایجاد یک سامانه پشتیبان برنامه ریزی برای سنجش و پهنه بندی میزان فرسودگی صورت پذیرفته است. چنان-که از نام پژوهش بر می آید، این نوشتار در پی رسیدن به اهداف خود از رهگذر دو گام بوده است. در گام نخست، برای پوشش خلاء شناختی موجود در نظام فعلی تشخیص پهنه های فرسوده شهری در ایران، به بازتعریف معیارهای فرسودگی با قرار دادن مفهوم پایداری شهری به عنوان بن مایه شناختی پژوهش و استفاده از رهیافت مرمت شهری پایدار پرداخته می شود. برای رسیدن به این هدف پس از مرور و تحلیل متون داخلی و خارجی مرتبط با فرسودگی و مرمت شهری پایدار، لیست بلندی از معیارها، شاخص ها و سنجه هایی که برای تشخیص فرسودگی با رویکرد پایداری قابل استفاده است، تدوین می شود. گام دوم، در پی ایجاد چارچوبی مناسب برای سنجش چندمعیاری و عینی فرسودگی است. در این راستا با توجه به شرایط مساله مورد نظر از تلفیق روش فرآیند تحلیل شبکه ای فازی و سامانه اطلاعات جغرافیایی استفاده شده است. در این گام پس از پالایش شاخص های به دست آمده در گام نخست، سنجش آن ها در نمونه موردی و تهیه نقشه شاخص ها، نقشه پهنه بندی فرسودگی در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، محیطی و کالبدی و نیز نقشه فرسودگی یکپارچه با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و شبکه ای فازی تهیه شده و سپس تفاوت های دو روش مذکور با یکدیگر نمایش داده شده است و در پایان با مقایسه میان نتایج چارچوب پیشنهادی با بلوک های فرسوده مصوب و همچنین تحلیلی روش شناختی مدل پیشنهادی مورد ارزیابی قرار می گیرد. نتایج نشان می دهد که مدل پیشنهادی با بررسی ابعاد چندگانه کالبدی و غیرکالبدی و بررسی ارتباطات درونی میان مولفه های پدیده فرسودگی و پهنه بندی و نمایش شدت آن ها، می تواند به عنوان جایگزینی منعطف و مناسب برای سامانه تشخیص موجود در ایران مورد استفاده قرار گیرد.
نیره دیاریان سهند لطفی
چکیده سیر تحول «مرمّت و حفاظت شهری» در دهه های اخیر، مسیر تکاملی ای را پیموده است و از رویکردی تک بعدی و ابتدایی به رویکردهای جامع تر «بازآفرینی شهری» دست یافته است. رویکرد بازآفرینی شهری، ضمن احترام به ارزش های گذشته، به نیازهای امروز نیز توجه می کند به همین دلیل به بازیابی حیات مدنی در بافت های کهن و تاریخی شهرها یاری می رساند. «بازآفرینی فرهنگ- مبنا» که رویکردی امروزی و یکپارچه نگر است، فعالیت ها و رویدادهای فرهنگی را به مثابه عامل تسهیل گر و نیروی محرکه بازآفرینی شهری قرار می دهد. بافت مرکزی شهر همدان به تدریج و پس از خیابان کشی های دوران پهلوی، با مسائل و معضلاتی مواجه شده و پیکره بسیاری از فضاهای شهری و محله های قدیمی ازهم گسیخته است. از سوی دیگر، تصمیمات آنی و اقدامات موضعی در طول سال ها، موجب حادتر شدن این معضلات شده است. پژوهش حاضر تلاشی است در جهت، تدوین راهبرد بازآفرینی شهری متناسب با شرایط شهری بافت درونی شهر همدان. در این راستا فرایند بازآفرینی شهری فرهنگ- مبنا و نیز راهبرد محله فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین در فصل سوم تجارب و نمونه های جهانی مورد مداقه قرار گرفته و یافته های حاصل از این بررسی به ایجاد چهارچوب مفهومی منتج شده است. در نهایت معیارهای کارکرد، فرم و معنا در محدوده مطالعاتی، با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) اولویت بندی شده اند و به منظور برنامه ریزی حلقه مرکزی شهر همدان، راهبردها، سیاست ها و اقداماتی در ابعاد کالبدی و اجتماعی پیشنهاد شده است. در این پژوهش جمع آوری اطلاعات از طریق پیمایش میدانی، مشاهده و نیز روش کتابخانه ای و اسنادی صورت پذیرفته و روش تحقیق آن کیفی و تحلیلی- توصیفی می باشد. واژگان کلیدی: مرمّت و حفاظت شهری، بازآفرینی شهری فرهنگ- مبنا، محله فرهنگی، بافت درونی، شهر همدان
علی احسانی فریمانی سهند لطفی
همبستگی اجتماعی در شهر حاکی از انواع مختلف ارتباطات نیرومند اجتماعی ساکنین است. ارزش های اجتماعی، اعتقادی، اقتصادی و فرهنگی مشترک عامل تعیین کننده همبستگی اجتماعی هستند. شکل فیزیکی و جغرافیایی شهر تاثیر تعیین کننده ای بر ویژگی های اجتماعی شهر دارد. این شکل فیزیکی می تواند مناطق شهر را به لحاظ اجتماعی گسیخته یا در شرایط خاصی یکپارچه کند. رویکرد های عمده نظری که حامی یکپارچگی شهر هستند عبارتند از: کل گرایان، سازمند گرایان و نئوسنت گرایان. نئوسنت گرایان بیشترین تاثیر را بر روی پارادایم های جاری معماری و شهرسازی گذاشته اند. به عنوان مثال می توان از کتاب مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا نام برد. اینها ضرورت توجه به الگوهای سابق و یادگیری از آنها برای آینده را مطرح نموده اند و معتقدند دانش مناسب برای طراحی از روز گذشته حاصل می شود. حال چگونه فضاهایی تا به امروز همبستگی اجتماعی را ایجاد کرده اند؟ فضاهای عمومی موفق به این دلیل که مکان با هم بودن مردم را فراهم می آورند، عامل ایجاد همبستگی اجتماعی در شهر هستند. فضاهای عمومی محدود به خیابان ها و میادین نمی شوند، بلکه هر فضای باز یا بسته ای که مردم در آن از آداب و رسوم اجتماعی پیروی می کنند در قلمرو فضاهای عمومی قرار می گیرد. فضاهای عمومی در گذشته عامل ایجاد همبستگی اجتماعی بوده اند و امروزه نیز در شهرهای یکپارچه این نقش را ایفا می کنند. شهر های ایرانی مثال های بارز همبستگی فیزیکی و اجتماعی بودند. فضاهای عمومی متعدد به شکلی پیوسته بین مردم شهر پیوند برقرار می کردند. این فضاها شامل: مسجد جامع، میدان، بازار، حمام، مدرسه، زورخانه و عناصری از این قبیل می شدند. مسجد پایگاه همبستگی مذهبی بود و نقش فرهنگی اجتماعی موثری داشت. بازار مکانی برای ایجاد همبستگی به وسیله تبادلات اقتصادی بود. میدان ها فضاهایی برای برگذاری مراسم مذهبی و باستانی بودند. تمامی این عناصر نقشی در همبستگی ایفا می کردند، اما نکته مهمتر تمرکز این عناصر و پیوستگی آنها با یکدیگر بود که مردم را به دلایل فرهنگی، اقتصادی و مذهبی گرد یکدیگر جمع می کرد و به همبستگی میان آنها منجر می شد. در این پیوستگی بازار نقش کلیدی داشت و کالبد آن محله ها و فضاهای عمومی مجزا را به یکدیگر متصل می نمود. از این گذشته، مردم شهر به لحاظ اقتصادی به آن وابسته بودند و این خود عاملی برای تعامل بین مردمی با ویژگی های مذهبی یا قومیتی متفاوت بود. امروزه شهرهای توسعه یافته نیز الگوهای توسعه پیوسته را دنبال می کنند، و ایجاد پیوستگی بین مرکز شهر و حومه ها به وسیله ایجاد فضاهای عمومی سیاستی تاثیرگذار در این زمینه محسوب می شود. پاریس نمونه موفقی در اجرای این سیاست بوده است. پروژه لادیفانس که در یکی از حومه های شهر پاریس اجرا شده است با هدف ساخت یک مرکز اقتصادی بزرگ مقیاس، نمونه ای از این گونه فضاهای عمومی است. نمونه موفق دیگر در شهر پاریس پارک دولاویله است که یک مرکز فرهنگی محسوب می شود و با هدف یکپارچگی توسعه های غربی با کل شهر اجرا شده است و به موفقیت چشمگیری نیز دست پیدا کرده است. شهر برلین نیز که سالها به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود امروزه در حال توسعه مکان های عمومی در خط تقسیم است تا اندکی از صدمات اجتماعی ناشی از گسیختگی فضایی سالهای قبل را ترمیم نماید. پس از بررسی نمونه های شهرهای ایرانی و شهرهای توسعه یافته دلایلی که این فضاهای عمومی در ایجاد همبستگی اجتماعی موفق بوده اند قابل نتیجه گیری است. بر این اساس می توان چنین گفت که این گونه فضاهای عمومی با شکل دادن به تعاملات اجتماعی، حس تعلق به مکان و مبادلات اقتصادی موفق به ایجاد همبستگی در اجتماعات گسیخته شده اند. مردم از طریق تعامل اجتماعی در این فضاها به تفاهم فرهنگی می رسند و در تولید عرف ها و قوانین اجتماعی مشارکت دارند. تعامل اجتماعی عامل اصلی گفتگو بین گروه های اجتماعی متنوع شهر است و عامل اصلی در همگرایی اجتماعی و موجب تعلق مردم به جامعه ای پیوسته است. تعلق مشترک به یک مکان واحد عامل نیرومند دیگری است که موجب همبستگی اجتماعی می شود. استفاده مشترک از یک مکان، رمزگشایی مشترک از یک مکان و تداوم این فعل و انفعالات در طول سالها باعث ایجاد حس همبستگی و تعلق به وسیله مکان می شود. از طرف دیگر شهرها در واقع، حاصل نیاز اقتصادی ساکنین به یکدیگر است و این نیازها ضرورت تجمعات انسانی محسوب می شود. وابستگی های اقتصادی نیز عاملی موثر در همبستگی اجتماعی جوامع شهری است. همچنین فضاهای عمومی به وسیله کارکرد های اقتصادی خود در سرمایه اقتصادی کل شهر سهیم می شوند. اگر این شراکت اتفاق نیفتد منطقه شهری توانی مشابه یک شهر کوچک خواهد داشت. عامل دیگری که به صورت غیر مستقیم از ساخت مکان های عمومی حاصل می شود، محرک بودن آنها برای توسعه فیزیکی محیط اطراف است. به این صورت می توانند سهمی نیز در پیوستگی فضایی شهر داشته باشند.
سمانه شریعتی محمد کبگانی
در شهر تهران به عنوان یکی از مجموعه های شهری رو به گسترش ، سیر تحولات سه عامل انسان، کالبد و خودرو طی چند دهه گذشته، موجب تغییرات ساختاری و بروز مشکلاتی از جمله حاشیه نشینی، پراکندگی و شکل گیری ساختار چند هسته ای تک منظوره در این شهر گردیده است. در این شرایط، همزمانی بروز مشکلات فوق با بهره داری از سیستم حمل و نقل ریلی در دهه 1380- 1370 زمینه شکل گیری تغییرات جدیدی را فراهم آورده است. در واقع سیستم حمل و نقل ریلی (مترو) به عنوان یکی از زیرساخت های جدید شهری، توسعه ساختار کالبدی- فضایی شهر، توزیع جمعیت، کاربری ها و مراکز فعالیتی را تحت تاثیر قرار داده است. از نگاه این مسائل و فرصت ها، تحلیل و تبیین تاثیر مترو بر خصوصیات ساختاری مناطق شهری پیرامون شبکه مترو، نظیر شاخص های تراکم شهری و الگو، آهنگ و موقعیت مکانی توسعه و همچنین چیدمان فعالیت ها می تواند به عنوان ابزاری برای مدیریت و کنترل فرصت های توسعه ای خلق شده در این مناطق مفید واقع شود. در این راستا رویکرد پژوهشی این مطالعه جهت دستیابی به اهداف فوق، بکارگیری تئوری منطق فازی در زمینه تعیین سطوح توسعه یافتگی مناطق ایستگاهی در رابطه با فعالیت های مختلف و جابه جایی مراکز فعالیتی در امتداد خطوط مترو و همچنین استفاده از روش اندازه گیری دسترسی زیرساخت محور و امپدانس سفر در راستای تعیین رابطه میان مولفه های حمل و نقل و مولفه های کالبدی- جمعیتی می باشد. داده های پژوهشی تحقیق حاضر نیز از طریق مطالعه اسنادی، پرسشنامه و مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شده است. نتایج تحقیق حاکی از این است که سطوح تاثیر مترو بر الگو و روند توسعه فعالیت های مختلف با توجه به موقعیت مکانی و شرایط محیطی، کالبدی مناطق ایستگاهی و ماهیت هر ایستگاه متفاوت بوده است. به علاوه سیستم مترو با افزایش میزان دسترسی و مزیت نسبی مناطق پیرامون خود، نوع، ترکیب و توزیع جمعیت و فعالیت های موجود در این مناطق را تغییر و ساختار فضایی آن ها را تحت تاثیر قرار داده است. درواقع با بهره برداری از شبکه مترو در چند سال اخیر، فعالیت سکونت و متعاقبا جمعیت ساکن به سمت مناطق حومه ای و دور از مترو جذب گردیده و در مقابل کاهش سطوح کاربری مسکونی به نفع افزایش سطوح فعالیت های اشتغال و خدماتی در نواحی نزدیک خطوط مترو جبران گردیده است.
حامد نقیب زاده علی سلطانی
ارزیابی طرح های توسعه حمل و نقل با توجه به تاثیری که در زندگی روزمره شهروندان و حجم انبوه سرمایه گذاری های لازم دارد، نیاز به توجه و دقت بالایی در مرحله تصمیم گیری دارد. احداث زیرساخت های مرتبط با حمل و نقل و ترافیک شهری شامل شبکه معابر شهر، تقاطع های همسطح و غیرهمسطح، تجهیزات مختلف مدیریت و کنترل ترافیک، در صورتی که با رعایت تمام جوانب باشند، از جمله راهکارهای بهبود وضعیت حمل و نقلی محسوب می شوند. یکی از مهمترین زیرساخت های مرتبط با حمل ونقل شهری، تقاطع غیر همسطح می باشد که احداث آن در مجموع در برنامه عمرانی شهرداری ها قرار می گیرند. توجه به معیارهای اقتصادی، محیطی، اجتماعی و کالبدی درارزیابی تقاطع های غیر همسطح اجرا شده ضروری به نظر می رسد چرا که تنها توجه به معیارهای ترافیکی، که معمولا در زمان تهیه و پیشنهاد طرح ها، ملاک تصمیم گیری می باشند، می تواند باعث اثرات نامطلوب در دیگر زمینه ها گردد. در این تحقیق سعی شده است، معیارهای موثر شناسایی شده و تقاطع های اجرا شده، بر اساس آن معیارها که در زمان طراحی مورد بررسی قرار نگرفته اند، مورد ارزیابی قرار بگیرند. این ارزیابی اهمیت توجه به این معیارها را در زمان تصمیم گیری به اجرا نشان می دهد. در این پایان نامه، مجموعه ای از ارزیابی معیارهای محیطی، اجتماعی، کالبدی و اقتصادی، برای ارزیابی تقاطع های غیر همسطح تعیین شده اند، که هر یک از این معیارها شامل پنج زیر معیار می باشند. آنگاه با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp)، و با استفاده از نظر کارشناسان، وزن و اولویت معیارها و زیرمعیارها مشخص شده است. داده های لازم برای این منظور از پرسشنامه های مخصوص ساکنین منطقه مورد مطالعه و همچنین از سازمان ها و ادارات اخذ شده است، با اثردهی وزن های بدست آمده از روش ahp، بر مقادیر نرمال شده داده ها، تقاطع های غیر همسطح مورد مطالعه بر اساس هر یک از زیر معیارها، و در نهایت بر اساس تمام زیرمعیارها مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفته اند. نتایج این مطالعه نشان می دهد که تقاطع غیرهمسطح دفاع مقدس حدود 4/1 درصد بهبود یافته است و تقاطع غیرهمسطح امیرکبیر-باهنر حدود 9/8 درصد بهبود یافته است. و در نهایت پیشنهادات - سیاست ها و راهکارهایی به منظور برنامه ریزی و تصمیم گیری ارائه شده است.
افروز فلاح منشادی مهسا شعله
توجه به جایگاه شهر شیراز، به عنوان یکی از قطب های مهم گردشگری و چشم اندازهایی نظیر پایتخت تاریخی-فرهنگی و سومین حرم اهل بیت (ع) در اسناد فرادست، و برخورداری محور شمالی-جنوبی از فضاهای شهری با زمینه های متنوع مذهبی، فرهنگی و تاریخی بسیار حائز اهمیت است. حال آنکه عدم همپیوندی و انسجام فضایی این عناصر و تهی بودن بسیاری از آنها از فعالیت ها و تعاملات اجتماعی، سبب گردیده است این محور فاقد کیفیت های لازم به عنوان یک محور شهری ماندگار باشد. این پژوهش با بررسی ارتباط رویدادها و فضاهای شهری به تبیین اهمیت نقش رویدادها در بازآفرینی فضاهای شهری پرداخته و در شش فصل ارائه می گردد. در فصل نخست، کلیات تحقیق ارائه می گردد و در فصل دوم به منظور تبیین اهمیت رویدادها در بازآفرینی فضاهای شهری، به بررسی مبانی نظری مرتبط با فضاهای شهری، رویدادها و بازآفرینی شهری پرداخته و نهایتاً دستاوردها و مزیت های بهره گیری از رویدادها در بازآفرینی فضاهای شهری با توجه به فرصت ها و یا چالش های جهانی مطرح می گردد که می توان این فرصت ها و چالش های جهانی را در شش دسته خلاصه نمود. با مداقه در هر یک از این موارد و بررسی مبانی نظری مربوطه مزایای استفاده از رویدادها از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار گرفت. به منظور درک بهتر این تاثیرات، در فصل سوم تحقیق تجارب جهانی مرتبط با رویدادمداری مورد بررسی قرار گرفته است. با بررسی انواع رویدادها می توان آنها را به دو نوع اصلی تقسیم بندی نمود: اَبَر رویدادها؛ و فستیوال ها و کارناوال های دوره ای. ابر رویدادها رویدادهایی عظیم با زمین? فرهنگی یا ورزشی هستند که شهر میزبان را به مقصدی بین المللی تبدیل می کنند. برای درک بهتر ابر رویدادها، از هر زمینه نمونه هایی مورد مطالعه قرار گرفت. نکته مهم در این دسته از رویدادها، اثرات بسیار شدید آنها بر بازآفرینی شهری می باشد که در صورتی که برنامه ریزی ها به صورت صحیح و با مضمون رویدادمداری صورت پذیرد، دستاوردهای بسیار مطلوبی برای شهر میزبان در پی خواهد داشت. در خصوص فستیوال ها و کارناوال ها، تاثیرات بازآفرینی به مانند ابر رویدادها شدید نیست اما تاثیر به سزایی در جذب گردشگر و تغییرات اقتصادی و اجتماعی شهر دارند. علاوه بر این در طی زمان برگزاری فستیوال و کارناوال، شرایط و نوع ادراک مکان شهری تغییر می کند که می توان این تغییرات را با تعریف معیارهایی برای مولفه های فرم، معنا و فعالیت مورد مداقه قرار داد. در فصل چهارم تحقیق، وضعیت رویدادها در فضاهای شهری ایران و همچنین در دوره های مختلف تاریخی مورد بررسی قرار گرفت که نشان دهند? استمرار رویدادها در دوره های تاریخی مختلف و گسترش یا افول آنها می باشد که در این بین حمایت حکومت از رویدادها عاملی مهم در با شکوه تر برگزار شدن رویدادها یا مغفول ماندن آنها محسوب می شود. نهایتاً در فصل پنجم و ششم تحقیق، روش تحقیقی که به منظور بررسی وضعیت رویدادها در نمونه موردی اتخاد شده، ارائه می گردد و پس از دسته بندی نوع رویدادها و رخداد آن ها در فضاهای شهری متعدد، وضعیت رویدادمداری فضاها مورد ارزیابی قرار می گیرد. بررسی های صورت گرفته نمایانگر آن است که محدوده مورد مطالعه گرچه تنها 1.6% از مساحت شهر را دارد اما 63% از رویدادهای مذهبی، فرهنگی و سیاسی در طی سال 1391 در این محدوده برگزار شده اند. اما نگاهی دقیق تر به نحوه توزیع نوع رویدادها نشان می دهد که رویدادهای مذهبی با فراوانی نسبی 69% فراوانی بیشتری در مقابل رویدادهای فرهنگی با فراوانی نسبی 23% قرار دارند. علاوه بر این، توزیع رویدادها در مکان های مختلف متعادل نیست به گونه ای که تنها دو مکان شاهچراغ و تالار حافظ بستر کالبدی بیش از ده رخداد در طی سال بوده اند و بقیه فضاهای شهری در این محور رویدادمدار تلقی نمی شوند. با مقایس? این نتایج و چشم انداز و جایگاهی که طرح های فرادست برای محدوده مطالعاتی در نظر گرفته اند، با علت یابی عدم تحقق طرح های فرادست و با هدف در نظر گرفتن چشم اندازی متناسب با شهر شیراز و در راستای ارتقای وضعیت فضاهای شهریِ محور شمالی-جنوبی با رویکرد رویداد مداری، راهبردهایی در چارچوب برنامه ریزی فضاهای شهری ارائه می گردد.
عماد کتابچی محمد حسین پور
در دهه های اخیر و پس از اشاعه مفاهیم پسامدرنیسم به منظور هدایت تغییرات شهرها ، نظریه های جدیدی با محوریت توسعه پایدار شکل گرفتند. این جنبش ها، در جهت تغییر در روش های شهرسازی، توسعه کالبدی و بر مبنای پاسخ به مشکلات حومه نشینی و پراکنده رویی که از عوامل مهم ناپایداری شهرها و محلات بودند، شکل گرفتند. در این میان، نوشهرسازی به عنوان شهرسازی پایدار انسان گرا، به دنبال ارتقای کیفیت زندگی در شهرهاست. این رویکرد، طیفی از برنامه ریزی و طراحی شهری تا معماری را در نظر می گیرد و حتی بر نظریات متاخری چون رویکرد برنامه ریزی طراحی محور نیز تاثیر گذاشته است و سعی در بالا بردن قدرت انتخاب فعالیت های شهروندان دارد. در عین حال زیرنظریه هایی چون “توسعه سنتی محلات”، “توسعه عمومی حمل و نقل محور” و ... ، دارای قرابت زیادی با آن هستند. اصول نوشهرسازی امروزه جز معتبرترین نظرات مطرح شده در تمام سطوح، توسعه های جدید شهری و درون زای بافت و به خصوص در برنامه ریزی محلات شهری، اهمیت قابل توجهی دارد. گرچه بعد از سه دهه انتقاداتی به آن وارد است و صحبت هایی در مورد آینده آن مطرح می گردد، اما بازشناسی آن با توجه به شرایط بافت می تواند در ارتقای کیفیت توسعه های جدید شهری کمک قابل توجهی بکند. شهر تاریخی شیراز در دوره معاصر و به خصوص بعد از انقلاب، با رشد کالبدی چشمگیری روبرو بوده است. توسعه خطی محور شمال غرب شیراز و شهرک های خوابگاهی بدون برنامه نماد بارز این گسترش کالبدی است؛ به طوری که فرصت ایجاد یک منطقه تفریحی- تفرجگاهی در این محور امروزه با ادغام این توسعه های مسکونی در شهر، به تهدید تبدیل شده است. در عین حال طرح های موضعی نیز نتوانسته اند به خوبی از حل مشکلات آن برآیند. این تحقیق با انتخاب 4 معیار مسکن مختلط، اختلاط کاربری ها، پایداری محله و قابلیت پیاده مداری از اصول نوشهرسازی به طور خاص به بررسی شهرک شهید بهشتی شیراز با استفاده از پرسش نامه و مصاحبه با ساکنین، مصاحبه با متخصصان آشنا با شهرک بهشتی و مشاهدات میدانی و نقشه ای، می پردازد. سپس با تجزیه و تحلیل اطلاعات در spss، تحلیل swot، بررسی ارتباطات معیارها با هم، آنالیزهای گرافیکی و تولید نقشه بر مبنای آموزه های نوشهرسازی، به مقایسه تطبیقی نتایج تمامی تحلیل ها پرداخته و ضمن تحلیل سازگاری این معیارها با شهرک بهشتی، به ارائه سیاست ها و راهکارهایی در محور شمال غرب و شهرک بهشتی می پردازد. با وجود سازگاری نسبتا کم این معیارها در شهرک بهشتی، نهایتا به ارائه الگوهایی با توجه به بافت شهرک، معیارهای منتخب می پردازیم.
هدی بختیاری سهند لطفی
بافت مرکزی تاریخی شهر کاشمر دارای بالاترین تعاملات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی شهر است. در گذشته در این محدوده که هسته اولیه استخوان بندی اصلی شهر کاشمر است، با توجه به قدمت تاریخی و وجود بازار در آن، عابر پیاده از جایگاه خاصی برخوردار بود و معابر پیاده محور بودند. به مرور زمان با گسترش شهر و رشد روز افزون استفاده از اتومبیل در مرکز شهر، مشکلاتی در نظام حرکتی پیاده و سواره پدیدار شد. بنابراین برنامه ریزی علمی جهت ایجاد یک شبکه ارتباطی پایدار و کارا متناسب با ساختار فضایی شهر می تواند نقش موثری در تعدیل مشکلات ترافیکی و ساماندهی نظام حرکتی بافت تاریخی این شهر ایفا نماید. در این راستا رویکرد پژوهش حاضر جهت دستیابی به این هدف، اصول حاکم بر جنبش نوشهرسازی است. بر اساس اصول نوشهرسازی، اتصال پذیری و پیوستگی شبکه ارتباطی از ویژگی های کلیدی شبکه پایدار معابر در شهرها می باشد. لذا در این پژوهش با هدف ساماندهی نظام حرکتی در بافت محلات مرکزی شهر کاشمر در ابتدا به شناخت و تحلیل ساختار فضایی شهر و شبکه ارتباطی آن با استفاده از روش چیدمان فضا و در مرحله بعد به ارزیابی میزان اتصال پذیری شبکه ارتباطی شهر کاشمر پرداخته شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که محلات درونی بافت تاریخی فرسوده مرکز شهر کاشمر با وجود مجاورت با همپیوندترین و در دسترس ترین معابر شهری، نتوانسته است در گذر زمان به خوبی با ساختار جدید شهر ارتباط برقرار کند. ارزیابی معیار اتصال پذیری در شهر کاشمر نشان داد که شبکه ارتباطی شهر برای افراد پیاده اتصال پذیری نسبتاً مناسبی دارد ولی در مورد سواره این اتصال پذیری کاهش می یابد. از طرفی با توجه به مشاهدات میدانی و نقشه تحلیل فضایی اتصال، مشاهده می شود اتصال معابر درونی محلات با کل شهر کم است به عبارتی دسترسی و نفوذپذیری به درون بافت محلات مرکزی شهر آسان نیست. به عبارتی با در نظر گرفتن شبکه ارتباطی در کل ساختار فضایی شهر نتایج حاصله به واقعیت نزدیکتر خواهد بود. بنابراین آنچه که مهم است در نظر گرفتن بافت های فرسوده و تاریخی در کل سیستم شهری است. همچنین می توان نتیجه گرفت که اتصال پذیری تنها یکی از فاکتورهای موثر بر کارایی شبکه برای پیاده و سواره، حرکت روان و همچنین توسعه و ترویج پیاده روی می باشد.
مریم عرفان سهند لطفی
امروزه بافت¬های کهن شهری به¬عنوان نشانه¬ی هویتی در شهرها محسوب می¬شوند. این بافت¬ها به¬خاطر فرم ارگانیک شبکه معابر، از نفوذپذیری اندکی برخوردارند. از طرف دیگر هجوم خودرو در شهرها و تقاضای روزافزون آن تهدیدی جدی برای محیط¬زیست و بافت¬های کهن شهری محسوب می¬شود. لذا به¬نظر می¬رسد استفاده از شیوه¬های دیگر حمل¬ونقل از جمله پیاده¬روی؛ به¬عنوان پایدارترین شیوه¬ی حمل¬ونقل، راهکاری مناسب جهت حرکت در بافت-های کهن و مقابله با خودرومحوری و نمود هویت بخشی در این بافت¬ها محسوب می¬شود.محله¬ی سورو در شهر بندرعباس ضمن برخورداری از بافت ارزشمند شهری باتوجه به قرارگیری در جوار ساحل از پتانسیل بالایی جهت احیاء و سرزندگی برخوردار است که متاسفانه به¬دلیل شرایط نامناسب موجود در بافت از کیفیت مناسبی برخوردار نیست و مورد بی مهری قرار گرفته است. باتوجه به بکر بودن ساحل فرصت¬های بی-شماری جهت توسعه¬ی صنعت گردشگری (صیادی، فرهنگی و تفریحی و...) در این ساحل و بالتبع آن احیا و رونق محله موجود می¬باشد که استفاده¬ی صحیح و اصولی از فرصت¬های موجود نیازمند برنامه¬ریزی دقیق می¬باشد.بدیهی است پیش¬بینی تمهیدات لازم خصوص ساماندهی محله با استفاده از رویکرد پیاده¬مداری و رسیدگی به مشکلات موجود در استفاده از این شیوه¬، جهت ترغیب و تشویق افراد به پیاده¬روی و رونق حیات اجتماعی در محله از ملزومات مورد تاکید جهت این امر می¬باشد. برای نیل به این¬منظور ضمن بررسی و شناخت سایت، با توزیع پرسش¬نامه در بین گروه¬های هدف (کارشناسان و مسئولین شهری، ساکنین محله، دانش¬آوزان، فروشندگان و گردشگران ساحلی) نظر افراد در مورد مسائل و مشکلات محله، شبکه¬ی معابر و ساحل آن مورد بررسی قرار گرفت و مشکلات اولویت¬بندی شد. اهتمام اصلی این پژوهش ارائه¬ی راهکارها و معیارهایی جهت ساماندهی و رونق محله از طریق ترکیب با نوار ساحلی و توسعه¬ی گردشگری پایدار بود که در این راستا ضمن تببین چشم¬انداز محله و تجزیه و تحلیل swot و با استفاده از عصاره¬ی مبانی نظری و تجربیات جهانی، معیارها و راهبردهای موثر در این زمینه در قالب الگوهای ترکیب بافت مصنوع (مسکونی) و طبیعی (دریا) ارائه گردید.
نجمه زکی پور محمد رضا بذرگر
چکیده برای بانیان و ساکنان شهر اسلامی، شهر به منزله انعکاس ارزش های اسلامی است. گذشته از تمام گوناگونی های متأثر از عوامل طبیعی، شهر در اسلام غرق در ایمانی واحد است و در حالی که معیارها و قوانین زندگی بر آن حاکم و مسلّط است، شکل مشخصی از معماری و شهرسازی را ارائه می دهد. در این راستا وجود آیات صریح در قرآن کریم و روایات،اخبار و احادیث متعدد از ائمه اطهار ،بزرگان دین،چه در عرصه های زندگی فردی و اجتماعی و چه در باب اماکن و شهرها،راهنمایی مهم برای صاحبان خرد و اندیشه است. در رابطه با حوزه شهری ،دیدگاه شریعت بر این پایه استوار است که برنامه ریزی و نظارت بر "ساخت محیط"اسلامی ،بایستی با اصول اجتماعی اسلام هماهنگ باشد.همانگونه که تصمیمات حوزه برنامه ریزی شهری شکل دهنده زندگی اجتماعی است. آنچه در پی این پایان نامه به آن پرداخته خواهد شد مطالعه و بررسی روابط اجتماعی برآمده از موازین شرعی و تأثیر آن در کالبد و ساختار محله به عنوان کوچکترین واحد شهری می باشد. این پژوهش درپنج فصل و سه پیوست تدوین گردید.در فصل اول کلیات پژوهش ارائه می شود، در فصل دوم مبانی نظری مطالعه مورد مداقه قرار می گیرد،در فصل سوم مبانی شکل گیری و اصول سازمان یابی محله در شهر های اسلامی از منابع شریعت اسلام یعنی قرآن و سنت پیامبر مورد بررسی قرار می گیرد.این اصول در مقیاس اجتماعی واحد همسایگی و محلات شرح داده و دسته بندی خواهد شد.فصل چهارم به شناخت محدوده مورد مطالعه،تحلیل و ارزیابی نمونه موردی یعنی محله درب شاهزاده ،یکی از محلات در بافت تاریخی شیراز،نمونه ای ملموس و عینی به جا مانده از بافت سنتی، اختصاص دارد.فصل پنجم شامل تحلیل،ارزیابی و نتیجه گیری است . پیوست های یک و دو به ترتیب شهرسازی جهان اسلام و سند های رسمی در رابطه با شهرسازی ایرانی-اسلامی را بیان می کنند. پیوست سه ، شامل نمونه پرسشنامه تهیه و تکمیل شده در محدوده مورد مطالعه خاتمه بخش این پایان نامه خواهد بود.
محمد علی خورسند نیا خلیل حاجی پور
مفهوم توسعه پایدار در نتیجه افزایش مشکلات شهرنشینی مطرح شد که توجه آن به منافع نسل حاضر و آینده معطوف است. محلات شهری علی رغم اهمیت تاریخی خود، امروزه در نظام دهی به الگوی سکونت شهری نقش کم اهمیتی را دارا هستند. این در حالی است که در چند دهه اخیر در چارچوب نظریه توسعه پایدار، تاکید مجددی بر احیا آن ها صورت گرفته است. دیدگاه توسعه محله ای پایدار، رویکرد نوینی را تقویت می کند که در آن حل مشکلات شهری در بازگشت به مفهوم محله به عنوان سلول حیات شهری تصور می شود. هدف کلی از پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی وضعیت پایداری در محله های ارگانیک و برنامه ریزی شده در شهر داراب، با مطالعه موردی محله تاج آباد به عنوان محله ارگانیک و شهرک امام حسن با بافت برنامه ریزی شده است. پس از مرور بر متون نظری و تجربیات مرتبط، شش معیار نشانگر پایداری شامل: «دسترسی و ارتباطات»، «حس تعلق به مکان»، «امنیت»، «هویت و خوانایی»، «روابط اجتماعی» و «دسترسی به تسهیلات کالبدی» استخراج گردید. سپس به بررسی این معیارها در محدوده های مطالعاتی پرداخته شد. روش تحقیق، تحلیلی – تطبیقی است و شیوه ی جمع آوری اطلاعات بر پایه بررسی های عینی و تکمیل پرسشنامه از ساکنان بوده است؛ و با استفاده از روش های آماری متناسب (آزمون t تک نمونه ای)، معیارهای مورد نظر مورد سنجش قرار گرفت. در این تحقیق عدد 90 به عنوان، شاخص بررسی پایداری در نظر گرفته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که محله تاج آباد با امتیاز 19/91 نسبت به شهرک امام حسن با امتیاز 92/84 در شرایط پایدارتری به سر می برد. همچنین نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بیشترین تأثیر بر پایداری محله تاج آباد و شهرک امام حسن مربوط به معیار حس تعلق به مکان است؛ و در هر دو محله معیار دسترسی و ارتباطات کمترین تأثیر بر پایداری محله خود دارند.
فهیمه نامور حقیقی شیرازی فرد خلیل حاجی پور
زیست پذیری از جمله مفاهیم جدید شهرسازی است که به مناسب بودن محیط شهری برای زندگی انسانها می پردازد. این مفهوم که کیفیتی فیزیکی- اجتماعی است، شدیدا تحت تاثیر شرایط فضاهای عمومی و مکانهایی است که مردم در آنها با یکدیگر و با محیط ارتباط برقرار می کنند. برطبق این نظریه، محیط مصنوع روابط میان مردم، فرصتهای ایجاد ارتباط و عمق این روابط را تحت تاثیر قرار می دهد. مقایسه مفهوم زیست پذیری با شرایط محله های شهری ایران نشان می دهد که در بسیاری از شهرهای ایران محله زیست پذیر یا وجود ندارد و یا به شدت کمرنگ شده است. در حال حاضر برنامه های توسعه شهری کشورمان در گسستی عمیق با سنت گذشته خود، آنچنانکه باید به نقش کالبد شهری در ایجاد زیست پذیری توجه ندارد و به تبع آن فضای محلات نتوانسته باعث تشویق مردم به حضور در فضاهای عمومی و ایجاد تعاملات اجتماعی گردد. از این رو مطالعه ادبیات زیست پذیری و بررسی وضعیت موجود براساس مولفه های کالبدی آن در جهت پر رنگ کردن نقاط قوت موجود و ارائه راهکارجهت برطرف کردن نواقص ، امری است که می تواند جهت بهبود طرحهای شهری و توجه به شهرسازی انسان مدار ، موثر واقع گردد. هدف از پژوهش حاضر معرفی مفهوم زیست پذیری ، شناخت مولفه های کالبدی مرتبط و ارزیابی آن در محله پشت پارک شهرشیراز می باشد تا از این طریق بتوان بستری مناسب جهت ارتقای کارکردی و کالبدی محیط شهری فراهم آید. در مقاله حاضر سعی شده از طریق مطالعه اسنادی و کتابخانه ای، مولفه های کالبدی استخراج شده و سپس با استفاده از روش پرسشنامه و مطالعات میدانی،نظر ساکنان محله و کارشناسان شهری در خصوص مولفه های ذهنی و عینی زیست پذیری پرسیده شود. در نهایت پس از تلفیق این معیارها با استفاده از وزن حاصل از ahp، میزان زیست پذیری محله مشخص گردیده است.نتایج نشان می دهد که مولفه های تاثیرگذار بر زیست پذیری را می توان درچهار دسته تقسیم بندی کردو همچنین میزان زیست پذیری این محلهدر حد متوسط قرار دارد و برای افزایش آن باید به پارک محله ، میدانهایی برای گرد همایی، مرکز گرایی و حاشیه سازی رودخانه خشک توجه نمود.
هانیه پیروی عبدالرضا پاکشیر
هدف این پایان نامه بررسی میزان پاسخدهی عرصه های عمومی با استفاده از معیارهای حقوق شهروندی می باشد. جهت رسیدن به این مهم ،ابتدا با آگاهی از هنجارهائی که موجودیت آن ها در اصول محیطی عرصه های همگانی مبین انسان مدار بودن آنها باشد، نحوه ارتباط پاسخدهی عرصه عمومی را با حقوق شهروندی نشان داده و معیارهای مورد نظر استخراج شده است. سپس این عرصه عمومی مورد مطالعه قرار گرفت و معیار ها در میزان پاسخدهی فضا بررسی شد.
زهره طرفدار سهند لطفی
استفاده بهینه از اراضی شهری به منظور حداکثر بهره وری از منابع موجود از طریق بهسازی و بازآفرینی بافت های فرسوده، نابسامان و استفاده مجدد از ساختارهای تاریخی از محورها و اولویت های اصلی برنامه ریزی در دهه اخیر بشمار می آید. بازآفرینی شهری به نوبه خود از ابزار موثر در احیای بافت های تاریخی محسوب شده که بالفعل سازی پتانسیل های بالقوه موجود در بافت و هویت تاریخی، حیات واقعی و مدنی آن را تضمین می کند. از آنجایی که امروزه رویکرد بازآفرینی شهری به عنوان رویکردی متأخر در حوزه مرمت، بهسازی و بازسازی بافت های فرسوده، تاریخی و ارزشمند شهری مطرح شده است؛ لذا شناخت پروژه های پرچم، پرستیژ و محرک توسعه شهری(کاتالیست) به عنوان ابزار قابل استفاده در دستیابی به این امر مورد بررسی قرار گرفته است. پروژه های پرچم یا بزرگ مقیاس شهری با ایجاد پویایی از طریق بازیافت زمین های بلا استفاده یا اماکن مخروبه موجود بافت، در جهت تقویت فعالیت ها و روابط اجتماعی همچون فضای گذران اوقات فراغت، اشتغال زایی و ... و پروژه های محرک توسعه (خرد مقیاس) نیز بدون نیاز به سرمایه گذاری های عظیم، توانایی احیاء و باززنده سازی بافت های فرسوده، تاریخی و ارزشمند شهری در سه بعد کالبدی، اجتماعی و اقتصادی را دارا می باشند که کیفیت عناصر و محیط پیرامون خود را نیز به گونه ای مثبت ارتقاء می بخشند.
سهند لطفی محسن حبیبی
چکیده ندارد.
سهند لطفی محمدرضا پورجعفر
بافت های قدیمی شهری میراث و هویت شهرها را می سازند . آنچه در هسته های مرکزی شهرها بعنوان بافت های ارگانیک می بینیم کم کم و در طول زمان شکل گرفته و به عنوان مجموعه ای که در آن کلیه ارزشهای تاریخی ، معماری و فرهنگی شهر گردهم آمده اند واجد ارزش است . ورود مدرنیسم به ایران با اجرای طرحهای نسنجیده شهرسازی در دل بافت های قدیمی توام بود . زمانی که اتومیبل به عنوان مظهر نوگرایی به طور جدی وارد صحنه شهری ایران گردید همزمان اولین قوانین و پروژه های شهری به تصویب رسید که راه را برای ورود این مظهر تجدد هموار نماید . ورود اتومبیل به درون بافت قدیمی بسیاری از قوت های این بافت مثل امنیت ، آسایش ، فرهنگ محله ای ، ارزش های معماری و تاریخی ، هماهنگی با اقلیم و ... را از بین برد. در مقاطع بعدی باز به الگوبرداری حساب نشده از طرحهای غربی برای ساماندهی شهری شهر ایرانی بر می خوریم بدون توجه به این نکته که موضع و موضوع برنامه ریزی و طراحی و نیز نوع مسائلی که چنین راه حلهایی را در پی آورده است در کشورهای مبدا چیز دیگری بوده . به این ترتیب اقدام به تهیه طرحهای جامع و تفصیلی برای شهرها می شود. این طرحها که تهیه آنها با دو دهه تاخیر نسبت به نمونه های غربی در ایران آغاز شد، تا زمان انقلاب بدون تغییر عمده ای ادامه می یابد و پس از انقلاب نیز عملا فقط با تغییر یافتن عنوان طرحها با همان محتوا تهیه می شود. امروزه هم در مواجهه با مسائل مربوط به گذربندی در بافت های قدیمی و ارگانیک تنها مرجع قانونی نقشه طرح تفصیلی می باشد . طرحهای تفصیلی که فعلا وجود دارد بدون انجام مطالعات کامل و واقعا تفصیلی و صرفا برای ایجاد دسترسی های سواره در درون بافت شهری ، به طور کلی اقدام به تعریض معابر و گذرها می نماید . این تعریض ها بدون در نظر گرفتن نوع بافت ، بدنه ها و مشخصات و ارزشهای موجود در بافت های قدیمی به صورت تخریب و عقب نشستن از محور گذرها تعریف می شود و طرح تنها پلانی است شامل وضع موجود معابر که خیابان هایی عریض و هندسی برآن تحمیل شده است . امروزه در برخورد با بافت تاریخی شهرها سعی در هر چه محدودتر ساختن حضور وسایل نقلیه موتوری و به خصوص اتومبیلهای شخصی و تبدیل فضاهای تاریخی و معابر سنتی به مراکزی برای رفت و آمد پیاده و استفاده از وسایل سالم حمل ونقل مانند دوچرخه است . همچنین سعی می شود که سیستم های حمل ونقل عمومی راحت و مناسب برای جابجایی مردم در این قسمت از شهرها بکار گرفته شود . به هر صورت دیگر کسی فضاهای ارزشمند بافت قدیمی و کوچه های سنتی را برای عبور اتومبیل ها تخریب و تعریض نمی کند و حتی برنامه های مفصلی برای پاک کردن آثار ناشی از برنامه های ناموفق قلبی تهیه می شود. نتیجه اینکه طرحها و قوانین فعلی گذربندی که برای مداخله در بافت های قدیمی شهرهای ایران وجود دارد به جهت موازین شهرسازانه بسیار تاریخ گذشته ، ناموفق و انتقاد برانگیزند. برای حل این مشکل به دو جنبه اصلی باید توجه شود: یکی تغییر در نوع قوانین و برنامه ها و طرح های مترتب برآن و تجدید نظر در شیوه نگرش و برخورد با مسئله بافت قدیم و نیز تهیه طرح های ویژه برای این بافت ها و دیگر بازنگری در نظام تهیه و اجرای طرحها ، چرا که فرآیند تهیه و اجرا چنین طرحهایی با آنچه که تا به حال وجود داشته تفاوت دارد و نیازمند تعریف نقش های جدیدی است که در نظام فعلی خبری از آنها نیست .