نام پژوهشگر: محمود گلزاری
فاطمه فلاح تفتی محمود گلزاری
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش مؤلفه های هوش هیجانی بر افزایش شادکامی دانشجویان دختر خوابگاه های دانشگاه علامه طباطبایی تهران اجرا شد. به منظور دستیابی به هدف پژوهش از بین 8 خوابگاه دانشجویان دختر به طور تصادفی و به روش نمونه برداری خوشه ای، خوابگاه شهید سلامت انتخاب شد. سپس تمامی دانشجویان خوابگاه از طریق پرسش نامه شادکامی آکسفورد مورد ارزیابی قرار گرفتند. در ادامه از بین دانشجویانی که نمره شادکامی آنها از میانه پایین تر بود 60 نفر به طور تصادفی انتخاب شدند ( 30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه کنترل). بر طبق طرح آزمایشی، گروه آزمایش در 10 جلسه دو ساعتی آموزش مؤلفه های هوش هیجانی، به مدت یک ماه شرکت نمودند. در نهایت به علت افت آزمودنی ها، فقط نتایج پس آزمون 27 نفر از گروه آزمایش دو گروه مستقل نشان داد که آموزش t در تحلیل وارد شد. تحلیل داده ها به روش تحلیل کوواریانس و آزمون مؤثر بوده است. بنابراین می توان (p<0/001/ مؤلفه های هوش هیجانی در افزایش شادکامی، به طور معنی داری گفت که آموزش مؤلفه های هوش هیجانی می تواند شرایط بهتری را برای دانشجویان جهت زندگی در خوابگاه ایجاد کند و بالتبع شادکامی آنها را افزایش دهد .
مهدی ملک محمد محمود گلزاری
مطالعه متغیرهایی چون تجربه غرقه شدن، خودکارآمدی و سامت روانی در کارکنان، اهمیتی حیاتی دارد. بسیاری از مدیران سازمان ها تلاش ها و اقدامات گسترده ای را برای ارتقاء سطح سلامت و عملکرد کارکنانشان انجام می دهند، اما به نتیجه دلخواه نمی رسند. سئوال این است که چرا چنین اقداماتی نمی تواند نتیجه مطلوب مدیران سازمان ها را به بار آورد؟ به نظر می رسد که عدم توجه به متغیرهایی همچون تجربه غرقه شدن و خودکارآمدی و رابطه این دو با متغیر مهم دیگری چون سلامت روانی یکی از مهم ترین دلایل این مسئله باشد. در پژوهش حاضر رابطه میان غرقه شدن در کار، سلامت روان و خودکارآمدی کارکنان شرکت ایران خودرو تحت بررسی قرار گرفته است. هدف کلی تحقیق، مطالعه این موضوع است که آیا بین غرقه شدن در کار و سلامت روان و خودکارآمدی کارکنان رابطه وجود دارد. روش پژوهش حاضر از نوع تحقیق توصیفی است. گروه نمونه مورد مطالعه را 146 نفر از کارکنان شرکت ایران خودرو تشکیل داده اند. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه غرقه شدن در کار که به صورت خودگزارشی و در یک مقیاس لیکرت 1-9 تنظیم شده و پرسشنامه سلامت عمومی(ghq-28) و پرسشنامه خودکارآمدی شرر و همکاران استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و آزمون t استفاده شد. نتایج نشان داده است که بین غرقه شدن در کار و سلامت روان و خودکارآمدی کارکنان رابطه مثبت معناداری وجود دارد. همچنین یافته ها حاکی از آن هستند که بین تجربه غرقه شدن در کار و میزان سابقه فعالیت یک رابطه معکوس وجود دارد. به عبارتی دیگر، هرچه میزان سابقه فعالیت کاری یک فرد بیشتر باشد، کمتر تجربه غرقه شدن در کار را تجربه می کند.
نجمه خوشخرام محمود گلزاری
به دلیل اهمیت جنبش مثبت نگر در قرن حاضر و بر اساس مباحث و نظریه ها به بررسی اثربخشی آموزش تاب آوری (امید و عاطفه)بر تغییر آثار سبک دلبستگی ناایمن پرداخته شده است.در این تحقیق از روش شبه آزمایشی با طرح پژوهشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده گردید.جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دارای سبک دلبستگی ناایمن متاهل دانشگاه علامه طباطبایی که در سال تحصیلی 88-1387 در کلیه مقاطغ تحصیلی مشغول به تحصیل می باشند.از جامعه مورد نظر به روش نمونه گیری در دسترس،دانشجویان ساکن خوابگاه متاهلین علامه انتخاب شدند و پس از تعیین سبک دلبستگی آنها 52 نفر دارای سبک دلبستگی ناایمن بودند که 16 نفر(8 نفر در امید درمانی و 8 نفر در افزایش عاطفه) در گروه آزمایش و 8 نفر نیز در گروه کنترل جایگزین شدند.ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش،پرسشنامه تجارب شخصی در روابط صمیمانه ـفرم تجدیدنظرشدهecr-r))پرسشنامه عاطفه مثبت و منفی(panas)،پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ ،پرسشنامه امید اسنایدر)می باشد.نتایج پژوهش نشان می دهد که امید درمانی و افزایش عاطفه بر رضایت زناشویی که یکی از آثار سبک دلبستگی ناایمن می باشد،تاثیر می گذارداما امید درمانی بر تغییر سبک دلبستگی دانشجویان ناایمن تاثیری ندارد اما افزایش عاطفه بر تغییر سبک دلبستگی تاثیر میگذارد (p<0/01).
سمیه صادقی محمود گلزاری
پژوهش حاضر بر آن است که ارتباط بین رضایت از زندگی و عمل به باورهای دینی در دانش آموزان را شناسایی کند. روش تحقیق، از نوع همبستگی می باشد.که بدین منظور 386 دانش آموز دوره متوسطه در دو گروه دختر و پسر در مدارس شهر قم مورد بررسی قرار گرفتند. روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای بوده و ابزار پژوهش پرسشنامه معبدگلزاری(1377) وپرسشنامه رضایت از زندگی دینر است. با استفاده از روش آماری همبستگی نتایج این بررسی حاکی از آن است که بین رضایت از زندگی و عمل به باورهای دینی رابطه معنادار مثبت وجود دارد و با 99% اطمینان هر چه عمل به باورهای دینی بالاتر باشد رضایت از زندگی نیز بالاتر است. و با استفاده از آزمون تی مستقل مشخص شد که میزان رضایت از زندگی و عمل به باورهای دینی در دختران و پسران تفاوت معناداری وجود ندارد یعنی رضایت از زندگی و عمل به باورهای دینی در دختران و پسران تفاوتی با هم ندارد.و رضایت از زندگی و مکان سکون با هم رابطه معنا داری دارند یعنی اگر منزل فرد شخصی باشد رضایت از زندگی بیشتر از زمانی است که منزل استیجاری باشد. و نیز مشخص شد که بین تحصیلات مادر و عمل به باورهای دینی را بطه منفی معنادار وجود دارد.و نیز بین رضایت از زندگی و میزان درآمد نیز رابطه مثبت معنادار وجود دارد. و بین عمل به باورهای دینی با در آمد را بطه منفی معنادار وجود دارد
علیرضا عزیزی احمد برجعلی
بررسی اثربخشی مهارت آموزی رفتاردرمانی دیالکتیکی در بهبود مهارت های تنظیم هیجانی، تحمل آشفتگی و پیش گیری از عود هدف اصلی این پژوهش بود. در یک طرح شبه آزمایشی، 39 بیمار مرد با تشخیص وابستگی به مواد افیونی بر پایه معیارهای dsm-iv بعد از دوره سم زدایی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جای گرفتند. گروه های آزمایشی در طی 16 جلسه 90 دقیقه ای مورد درمان قرار گرفتند. آزمودنی ها در آغاز درمان و در هفته شانزدهم به کمک مصاحبه ساختار یافته شاخص درمان مواد افیونی، مقیاس تحمل آشفتگی و دشواری در تنظیم هیجانی مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه گواه بدون هیچ درمان گروهی تنها داروی نالترکسون دریافت کرد. داده ها به کمک روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه با اندازه گیری های مکرر و آزمون خی دو تحلیل شدند. نتایج نشان داد که هر دو روش مهارت آموزی گروهی مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی و رفتاردرمانی شناختی گروهی در کاهش میزان عود، افزایش اطاعت درمانی، مدت زمان باقی ماندن در درمان، بهبود تحمل آشفتگی، مصرف مواد افیونی، کارکرد اجتماعی موثرتر از دارو درمانی می باشند.
کیوان اسفندیاری احمد برجعلی
هدف از پژوهش حاضر مقایسه ابعاد شخصیتی (برون گرایی، روان رنجورخویی و روان پریش خویی) و نیز بهزیستی ذهنی بیماران مبتلا به hiv و افراد غیر مبتلا است. جامعه آماری در این پژوهش عبارت است از کلیه بیماران مرد مبتلا به hivکه به مراکز پزشکی سطح شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه مورد پژوهش 50 نفر بیمار مرد مبتلا بهhiv و 50 نفر مرد غیر مبتلا به hivبودند. گروه بیماران مبتلا بهhiv از بین بیماران مراجعه کننده به چهار مرکز پزشکی واقع در سطح شهر تهران که حاضر به همکاری با پژوهشگر شدند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با 50 نفر مرد غیر مبتلا که در ویژگی هایی همچون سن، جنسیت، محل سکونت، درآمد، وضعیت تأهل و تحصیلات با گروه بیمارانhiv هماهنگی داشتند، مورد مقایسه قرار گرفتند. گروه بیماران hiv طی یک دوره چهارماهه (چهار ماه آخر سال88) به این مراکز مراجعه کرده بودند. به هر یک از دو گروه پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، شخصیت آیزنک و رضایت از زندگی داینر(swls) و پرسشنامه عاطفی بودن مثبت و منفی (panas) داده شد. داده های حاصل از پرسشنامه ها پس از جمع آوری، با استفاده از آزمون t مستقل و همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد که گروه افراد مبتلا به hiv از لحاظ دو متغیر شخصیتی روان رنجورخویی و روان پریش خویی دارای تفاوت معناداری با افراد غیر مبتلاست و از نظر برون گرایی این تفاوت معنادار نیست. هر سه بخش بهزیستی ذهنی (رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی) در افراد مبتلا به hiv پایین تر از افراد غیر مبتلاست. همچنین بین برون گرایی و عاطفه مثبت و نیز روان رنجورخویی و عاطفه منفی رابطه معنادار وجود داشت. اما بین روان پریش خویی و عاطفه مثبت یا منفی رابطه ای وجود نداشت. در کل بر اساس این تحقیق می توان گفت که افراد مبتلا به hiv بهزیستی ذهنی پایین تر و نیمرخ شخصیتی متفاوتی دارند که ممکن است زمینه لازم را برای ابتلا به hivدر این افراد فراهم آورد.
فرید براتی سده محمود گلزاری
به منظور بررسی اثربخشی مداخلات روان شناسی مثبت گرا بر افزایش شادکامی، خشنودی از زندگی و افزایش معنا در زندگی و کاهش افسردگی، ضمن تدوین بسته آموزشی مربوطه، به اجرای مداخلات فوق اقدام شد. جامعه آماری تحقیق حاضر مددجویان و مراجعان به سازمان بهزیستی استان ها اصفهان، ایلام، بوشهر و تهران بودند. طرح تحقیق، آزمایشی تک گروهی با پیش و پس آزمون بود.نمونه شامل 159 نفر از مراجعان و مدد جویان بهزیستی چهار استان مورد شاره بودند که به روش تصادفی انتخاب شدند. افراد پیش از اجرای مداخلات و پس از آن با استفاده از آزمون های افسردگی بک، پرسشنامه جهات شادکامی (ahi)، آزمون شادکامی- افسردگی (فرم کوتاه)، مقیاس خشنودی از زندگی(swls) و آزمون معنا در زندگی(mlq) که اعتبار آنها پیش از اجرا مورد بررسی قرار گرفت، مورد سنجش قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری مناسب از جمله آمارهای توصیفی و استنباطی مثل آزمون t، ضریب همبستگی، آنالیز واریانس یک راهه (anova) و رگرسیون چندمتغیری مورد تحلیل قرار گرفتند. مقایسه میانگین و انحراف معیار نمرات در دو مرحله پیش و پس آزمون و نیز تحلیل داده ها نشان می دهد که آموزش مداخلات فوق تاثیر معنا داری در افزایش شادی و نشاط، خشنودی از زندگی و افزایش سطح معناداری زندگی داشته و به کاهش شدت و سطح افسردگی منجر شده است. همچنین نتایج حاصل نشان می دهد که از بین متغیر های تحقیق افسردگی با زندگی با معنا، خشنودی از زندگی و شادکامی رابطه معنادار منفی دارد.همچنین در بین سه زندگی خوب مثبت ؛ خشنودی از زندگی و وجود معنا در زندگی نیز روابط معنادار مثبتی بین افسردگی با خشنودی از زندگی و زندگی معنادار ( وجود معنا در زندگی ) وجود دارد اما افسردگی با زندگی لذت بخش و زندگی با اشتیاق ( زندگی در گیرانه) رابطه معناداری ندارد که نشان دهنده آن است که افسردگی لزوماً با زندگی لذت بخش و زندگی با اشتیاق بر روی یک پیوستار واحد نیستند.
راحله فلاح جوشقانی محمود گلزاری
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی آموزش معنویت به شیوه گروهی بر افزایش امید ، رضایت از زندگی و شادکامی در زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پوشش مرکز تحقیقات سرطان انجام شده است . این پژوهش از جمله پژوهشهای شبه آزمایشی دارای گروه آزمایش و کنترل است که نمونه گیری و جایگزینی آزمودنیهای آن در دو گروه به شیوه داوطلبانه صورت گرفت . به این منظور ، تعداد 60 نفر انتخاب شدند و به صورت داوطلبانه در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند . اعضای گروه آزمایش د ر8 جلسه کارگاهی 5/1 ساعته آموزش معنویت شرکت کردند و یک هفته بعد از آخرین جلسه ، پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد . در این پژوهش ، از پرسشنامه ها ی تجربه معنو ی غباری و همکاران (1384) ، پرسشنامه امید اشنایدر ( لوپز و همکاران ، 2000 ) ، پرسشنامه شادکامی آکسفورد ( آرجایل و همکاران، 1989 ) ، پرسشنامه رضایت از زندگی دینر ( دینر و همکاران ، 1985 ) و پرسشنامه سلامت عمومی 28 ماده ای به عنوان ابزار سنجش استفاده شد . تحلیل آماری داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی با به کار گیری t و از طریق ابزار spss انجام شد . آزمون فرضیات نشان داد که تفاوت بین گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای امید ( با سطح معناداری 05/0 > p ) ، رضایت از زندگی ( با سطح معناداری 05/0 >p ) و شادکامی ( با سطح معناداری 001/0 > p ) معنادار بوده است . یعنی آموزش معنویت موجب افزایش امید ، شادکامی و رضایت از زندگی شده است . به عنوان نتیجه گیری کلی می توان گفت که آموزش معنویت می تواند موجب افزایش امید ، شادکامی و رضایت از زندگی در زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پوشش مرکز تحقیقات سرطان گردد . مداخلات معنوی همانند تمرکز و مراقبه ، نیایش ، توکل ، عفو و بخشش و دیگر مواردی که در متن پژوهش می آید ، در افزایش امید ، شادکامی و رضایت از زندگی این گروه موثر بودند .
غلامرضا دهشیری محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه اثربخشی درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت و درمان شناختی رفتاری بر اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. با استفاده از طرح آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری ، 25 دانشجوی مراجعه کننده به مراکز مشاوره دانشگاه های شهر تهران که طبق ملاک های dsm-iv-tr مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بودند بطور تصادفی انتخاب شدند و در سه گروه روان پویشی، شناختی رفتاری و کنترل جایگزین شدند. آزمودنی های سه گروه به پرسشنامه نگرانی دانشگاه پنسیلوانیا و مقیاس اضطراب صفت پاسخ دادند. آزمودنی های گروه روان پویشی و شناختی رفتاری به مدت 16 جلسه تحت درمان قرار گرفتند. در پایان درمان و همچنین یک ماه بعد از درمان آزمودنی های سه گروه مجددا به پرسشنامه نگرانی و اضطراب صفت پاسخ دادند. از آزمون تجزیه و تحلیل واریانس آمیخته و تصحیح بن فرنی برای تحلیل داده های پژوهش استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که درمان روان پویشی و درمان شناختی رفتاری بطور معنی داری موجب کاهش نگرانی و اضطراب صفت آزمودنی های مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر می شود و تفاوت معنی داری بین اثربخشی دو نوع درمان وجود ندارد.
اکرم السادات رییسیان محمود گلزاری
روان شناسی
مریم عرب نژاد خانوکی محمود گلزاری
آشفتگی های خانوادگی ، کاهش سلامت جسمی و روانی زوجین و کودکان ،جدایی و طلاق اغلب از تعاملات نامناسب زوجین ناشی می شود.هدف این پژوهش تاثیر آموزش شناختی – رفتاری زوجین بر بهبود سبک تعاملی زنان بوده است . در این پژوهش ، نخست به تعدادی از زنانی که به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند ، تست کیسلر داده شد. 20 نفر از افراد در گروه خصمانه و 20 نفر در گروه سلطه پذیر – دوستانه جای داده شدند و به تصادف در دو گروه 10 نفره آزمایش و دو گروه 10 نفره گواه قرار گرفتند . در این مرحله سبک تعاملی ادراکی همسرشان نیز ارزیابی شد. گروه های آزمایش در 10 جلسه 2 ساعته آموزش شناختی – رفتاری هر هفته یک بار شرکت نمودند. سپس برای همه گروه ها پس آزمون انجام شد. تحلیل داده ها نشان داد که آموزش شناختی – رفتاری در افزایش بعد پیوستگی (افزایش دوستی و کاهش خصومت ) در زنان گروه خصمانه و افزایش بعد پیوستگی ادراکی در همسران آنان در هر دو گروه خصمانه و سلطه پذیر – دوستانه و مکمل شدن تعاملات زوجین در گروه سلطه پذیر- دوستانه به طور معنی داری با 95 % اطمینان موثر بوده است اما بر انعطاف ناپذیری سبک تعاملی آنان تاثیری نداشته است. در نتیجه می توان گفت که آموزش شناختی – رفتاری سبب بهبود تعاملات زنان می گردد و به طور متقابل در تعاملات همسرانشان نیز بهبودی ایجاد می کند.
شهره روشنی محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف بررسی طلاق عاطفی از دید زنان، و به روش نظریه مبنایی که از انواع روش تحقیق کیفی می باشد، انجام شده است. تمرکز مطالعه بر فرایندی بوده که تجربه طلاق عاطفی زنان را شکل داده است. اطلاعات از طریق مصاحبه عمیق با بیست نفر از زنان مراجعه کننده به یکی از مراکز مشاوره تهران جمع آوری و با استفاده از کدگذاری نظری تحلیل شده است. زنان در مصاحبه ها شرایط علّی، شرایط مداخله گر، ویژگی ها، پیامدهای طلاق عاطفی و استراتژی های خود در مواجهه با طلاق عاطفی را توصیف کرده اند. نتایج پژوهش پیچیدگی و تنوع تجربیات زنان را نشان می دهد و این نظر را که ابعاد مختلف روانی، اجتماعی و فرهنگی در تجربه طلاق عاطفی در تعامل هستند، حمایت می کند. در مجموع با در نظر گرفتن شرایط علّی، شرایط میانجی، زمینه، پیامدهای طلاق عاطفی و استراتژی های زنان در مواجهه با طلاق عاطفی می توان گفت: زمانی که نیازها، انتظارات و نظرات زن، توسط مرد نادیده گرفته شود و زن احساس کند همسرش برای او اهمیتی قائل نیست، با کاهش تعاملات مثبت زن و مرد، رضایت زن و مرد از رابطه همسری کاهش یافته، طلاق عاطفی اتفاق می افتد و نتیجه این وضعیت مواجهه اعضای خانواده با فشارها و مشکلات روحی و جستجوی آرامش خارج از فضای خانواده است، و زن در برخورد با طلاق عاطفی، به راهکارهایی چون تلاش جهت بهبود رابطه، یافتن جایگزین برای رابطه همسری ناموفق، و اندیشیدن به طلاق قانونی متوسل می شود. همچنین بر اساس نتایج حاصل می توان چهار نوع طلاق عاطفی را متمایز نمود، که وجه اشتراک آنها عدم صمیمیت در ارتباط همسران و ادامه زندگی مشترک علیرغم عدم رضایت از رابطه است و وجه اختلاف آنها تفاوت در میزان علاقه، ارتباط کلامی، رابطه جنسی، تمایل به گذران وقت با یکدیگر، احساس تعلق و تعهد همسران است.
فاطمه فرهانیان محمود گلزاری
هدف از انجام این پژوهش اجرای کار مداخله ای بر اساس آموزه های اسلام یعنی آموزش حقوق همسرداری اسلامی و از سوی دیگر مقایسه اثر بخشی این آموزش با آموزش شناختی- رفتاری می باشد که از پیشینه پژوهشی بسیاری برخوردار است. بنابراین هدف مقایسه اثر بخشی آموزش شناختی- رفتاری و آموزش حقوق همسرداری از دیدگاه اسلام به شیوه گروهی در افزایش (1) سازگاری و (2) رضایت زناشویی زنان جوان متأهل می باشد. جامعه آماری تحقیق حاضر عبارت بود از کلیه زنان جوان متأهلی که به علت ناسازگاری و نارضایتی زناشویی به مراکز مشاوره دانشگاه های دولتی شهر تهران از تاریخ 25/1/89 تا تاریخ 1/3/89 مراجعه کرده و دارای ویژگی های زیر بودند: 3 تا 5 سال از ازدواجشان گذشته بود و سن آنها بین 20 تا 30 سال باشد ونمره آزمون رضایت زناشویی انریچ آنها بین 30 تا 40 باشد . حجم نمونه این پژوهش شامل 30 زن جوان متأهل می باشد که با روش نمونه گیری در دسترس طی فراخوانی که پژوهشگر اعلام کرده بود، انتخاب گردیدند و به صورت نمونه گیری تصادفی در 3 گروه که 2 گروه آزمایشی و 1 گروه کنترل بود، قرار گرفتند. هر گروه نیز شامل 10 نفر می باشد.گروه اول آزمایش شامل آموزش شناختی- رفتاری و گروه دوم آزمایش شامل آموزش حقوق همسرداری اسلامی بود و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. تعداد جلسات آموزشی برای هر گروه آزمایشی 12 جلسه و هر جلسه به مدت 90 دقیقه می باشد. روش تحقیق از نوع آزمایشی و طرح تحقیق از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد که البته بعد از اتمام آموزش ها یک دوره پیگیری یک ماهه نیز در نظر گرفته شد. در این پژوهش از دو پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ و پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر استفاده شد. داده های به دست آمده با روش تجزیه و تحلیل واریانس یک طرفه، تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و نتایج نشان داد که هر دو روش در افزایش سازگاری و رضایت زناشویی موثر بوده اند و تفاوت معناداری بین دو روش دیده نشد، همچنین در دوره پیگیری نیز تفاوتی بین دو روش در ثبات نتایج وجود نداشت. طبق نتایج به دست آمده، فرضیه شماره یک، آموزش شناختی- رفتاری موجب افزایش رضایت زناشویی در زنان جوان متأهل می شود، تأیید شد. فرضیه شماره دو، آموزش شناختی- رفتاری موجب افزایش سازگاری زناشویی در زنان جوان متأهل می شود، تأیید شد. فرضیه شماره سه، آموزش حقوق همسرداری اسلامی موجب افزایش رضایت زناشویی در زنان جوان متأهل می شود، تأیید شد. فرضیه شماره چهار، آموزش حقوق همسرداری اسلامی موجب افزایش سازگاری زناشویی در زنان جوان متأهل می شود، تأیید شد. فرضیه شماره پنج، بین میزان اثر گذاری آموزش شناختی- رفتاری و آموزش حقوق همسرداری اسلامی در افزایش رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد، اندکی تأیید شد. فرضیه شماره شش، بین میزان اثر گذاری آموزش شناختی- رفتاری و آموزش حقوق همسرداری اسلامی در افزایش سازگاری زناشویی تفاوت وجود دارد، تأیید نشد. فرضیه شماره هفت، تأثیر آموزش شناختی- رفتاری و آموزش حقوق همسرداری اسلامی در افزایش سازگاری و رضایت زناشویی با ثبات است، تأیید شد. فرضیه شماره هشت، بین ثبات تأثیرآموزش شناختی- رفتاری و آموزش حقوق همسرداری اسلامی در افزایش سازگاری و رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد، تأیید نشد.
مهدیه ساسانی نزاد محمود گلزاری
بدکارکردی های جنسی نقش مهمی در افزایش سطح سلامت روان و کیفیت زندگی افراد دارند. از طرفی هرگونه بدکارکردی جنسی می تواند باعث بروز مشکلات متعددی در عملکرد زندگی زوجین گردد. تحقیقات متعددی نشان داده است که اختلالات روانی و عوامل روان شناختی می تواند در ایجاد بدکارکردی های جنسی نقش موثری داشته باشند. در مطالعه حاضر به دنبال تعیین نقش عوامل روانشناختی در تبیین بدکارکردی های جنسی به منظور دستیابی به یک الگوی روان شناختی هستیم.در این پژوهش 190 نفر آزمودنی داشتیم که 115 نفر آنها زن و 75 نفر دیگر مرد بودند که به صورت در دسترس از افراد مراجعه کننده به کلینیک های روانشناسی و روانپزشکی تهران و کرج در سال 88-89 انتخاب شدند. رده سنی گروه نمونه بین 20 تا 40 سال بود و شرایط ورود آنها در گروه این بود که حداقل سه سال از زندگی زناشویی آنها گذشته باشد و بدکارکردی جنسی آنها به تایید روانشناس یا روانپزشک رسیده باشد. از آزمون هایscl90، زیرمقیاس زنانگی/مردانگی آزمون mmpi، آزمون khtp، شاخص بین المللی عملکرد نعوظ و پرسشنامه عملکرد جنسی زنان در مطالعه حاضر به منظور گرد آوری داده ها استفاده شد. نتایج حاصل از همبستگی و رگرسیون نشان داد که برای مردان از بین اختلالات روانی، افسردگی، علائم سایکوز، اختلالات جسمانی شکل و علائم پارانویا و برای زنان فوبیا، افسردگی، خصومت و وسواس فکری پیش بینی کننده های قوی تری برای ابعاد بدکارکردی های جنسی هستند. زنانگی/ مردانگی فقط در ارتباط با انگیختگی جنسی می توانست پیش بینی کننده خوبی باشد. نتایج حاصل از تحلیل مسیر برای بررسی تعامل بین اختلالات روانی و زنانگی/مردانگی در بدکارکردی های جنسی نشان داد که بین این دو عامل درپیش بینی بدکارکردی های جنسی تعامل وجود دارد. نتایج حاصل نشان داد که اختلالات روانی و زنانگی/مردانگی و همچنین تعامل بین آنها می تواند به طور معنی داری بدکارکردی های جنسی و ابعاد مختلف آن را پیش بینی کنند. هرچند این مساله در مورد زنانگی/مردانگی به میزان قابل توجهی پایین تر بود. با توجه به این مساله جهت برنامه ریزی های درمانی و آموزشی برای درمان بدکارکردی های جنسی لازم است که ارزیابی های روان شناختی قبل از ارائه هرگونه درمان مدنظر قرارگیرد تا نتایج درمانی مناسبتری حاصل گردد. هدف از پژوهش حاضر ارائه الگویی روانشناختی به منظور تبیین بدکارکردی های جنسی در زنان و مردان بر اساس ابعاد اختلالات روانی و زیرمقیاس زنانگی/مردانگی بود. در این مطالعه قصد بر آن بود که به سوالات زیر پاسخ داده شود: 1-آیا بر اساس ابعاد 9گانه اختلالات روانی(در مقیاس scl90) می توان بدکارکردی های جنسی را در زنان و مردان به طور معنی داری پیش بینی کرد؟ 2-آیا بر اساس زیرمقیاس مردانگی/زنانگی می توان بدکارکردی های جنسی را در زنان و مردان به طور معنی داری پیش بینی کرد؟ 4-آیا می توان مدل روانشناختی اولیه ای، براساس ابعاد 9گانه اختلالات روانی(در مقیاس scl90) و زیرمقیاس مردانگی/زنانگی (mmpi)برای تبیین بدکارکردی های جنسی ارائه داد؟ 5-آیا آزمون khtp می تواند بدکارکردی جنسی در زنان و مردان را پیش بینی کند؟ برای پاسخ دادن به سوالات فوق از پرسشنامه های scl90،mmpi (زیرمقیاس زنانگی/مردانگی)، شاخص بین المللی عملکرد نعوظ، پرسشنامه عملکرد جنسی زنان و آزمون نقاشی khtp استفاده گردید که در نمونه ای 187 نفری به اجرا درآمدند و داده های گردآوری شده در نرم افزارهای آماری وارد شده و تحلیل گردیدند. 5-2- بحث در ارتباط با یافته های پژوهش 5-2-1- پاسخ به سوالات اول و دوم: سوال اول: آیا بر اساس ابعاد 9گانه اختلالات روانی(در مقیاس scl90) می توان بدکارکردی های جنسی را در زنان و مردان به طور معنی داری پیش بینی کرد؟ سوال دوم: آیا بر اساس زیرمقیاس مردانگی/زنانگی می توان بدکارکردی های جنسی را در زنان و مردان به طور معنی داری پیش بینی کرد؟ تقریبا هیچ مطالعه ای به شکل مطالعه حاضر به بررسی ارتباط بین ابعاد اختلالات روانی(بویژه بر اساس آزمون scl90) و بدکارکردی های جنسی در زنان و مردان نپرداخته است که این مساله به نوبه خود می تواند نوعی نوآوری در مطالعات این حوزه باشد، بویژه اینکه در این مطالعه، به دنبال الگویی روان شناختی برای تبیین بدکارکردی های روان شناختی نیز بوده ایم. البته این موضوع بدان معنا نیست که در حوزه عوامل روان شناختی مطالعاتی در این زمینه صورت نگرفته باشد. برای مثال در ایران قائدی و همکاران(1386)، احدی و همکاران(1386) و محمدی و همکاران(1386) و در خارج از کشور آیزنک(a,c1971)، توندو و همکاران(1991)، نوبره و گاویا(2000 و 2003)، جانسون و همکاران(2004)، نیکلاس و همکاران(2003)، هارتمن (2007)، استرند و همکاران(2002)، اکولت و الینگا(2003)، تیجنول و همکاران(2006)، راجا و آزرونی(2003)، بک و بوزمن(1996)، فریدمن و هوگان(1985) و سگر(1976) به مطالعه بین عوامل روان شناختی و بدکارکردی های جنسی پرداخته اند که در این میان سهم افسردگی و ویژگی های شخصیت بیش از سایر عوامل بوده است. بسته به نوع مطالعه و متغیرهای مورد بررسی نیز نتایج حاصل از مطالعات متفاوت بوده است اما به طور کلی نتایج حاصل از مطالعه های مختلف حاکی از تاثیر گاه عمیق و گاه متوسط عوامل روان شناختی در تبیین بدکارکردی های جنسی بوده است. نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان داد که اختلالات روانی(در بیشتر موارد و به میزان بیشتر) و زنانگی/ مردانگی(در برخی موارد و به میزان کمتر) می توانند ابعاد مختلف بدکارکردی های جنسی را هم در زنان و هم در مردان تبیین کنند و ارتباط معناداری بین ابعاد اختلالات روانی و زنانگی/مردانگی با بدکارکردی های جنسی(در برخی ابعاد و نه همه آن ها) وجود دارد. نتایج حاصله نشان داد که در ارتباط با ابعاد اختلالات روانی(بویژه در ارتباط با افسردگی، فوبیا، اضطراب) نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر با نتایج مطالعات گذشته همپوشی زیادی دارد. در مطالعه حاضر در مردان ابعاد اختلالات روانی با بدکارکردی های جنسی ارتباط معنی داری داشتند که در این بین به ترتیب ارگاسم، میل جنسی، بدکارکردی نعوظ و رضایت از آمیزش جنسی بیشترین میزان ارتباط را با ابعاد اختلالات روانی داشتند. همچنین برای گروه مردان از بین ابعاد اختلالات روانی، به ترتیب افسردگی، علائم سایکوز، اختلالات جسمانی شکل و علائم پارانویا پیش بینی کننده های قویتری نسبت به سایر ابعاد برای بدکارکردی های جنسی در مردان بودند که این نتایج با توجه به مطالعات پیشین، از همخوانی نسبتا مناسبی (بویژه در ارتباط با افسردگی که دارای مطالعات بیشتری نیز بوده است) برخوردار هستند. نتایج حاصل از این مطالعه در ارتباط با زیرمقیاس زنانگی/ مردانگی نشان داد که این زیر مقیاس با هیچکدام از ابعاد بدکارکردی های جنسی در مردان ارتباط معنی داری ندارد و تنها می تواند بدکارکردی نعوظ را پیش بینی نماید. در ارتباط با گروه زنان نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که ابعاد اختلالات روانی با بدکارکردی های جنسی زنان ارتباط معنی داری دارد که در این بین لزج بودن واژن، رضایت جنسی، میل و ارگاسم بیشترین ارتباط را با ابعاد اختلالات روانی داشتند. همچنین از بین ابعاد اختلالات روانی فوبیا، افسردگی، خصومت، وسواس فکری و حساسیت در روابط بیشترین قدرت را در پیش بینی کنندگی بدکارکردی های جنسی زنان داشتند که این نتایج با نتایج مطالعات پیشین هماهنگی بالایی را داشته است. زیرمقیاس زنانگی/ مردانگی برای گروه زنان صرفا با برانگیختگی جنسی ارتباط معنی داری داشته که این یافته با نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون برای برانگیختگی نیز تایید شده است. البته باید اذعان داشت به دلیل عدم وجود مطالعه مشابه ای در این زمینه، امکان مقایسه نتایج عملی نیست و صرفا باید به مطالعات اندکی که برخی از ابعاد را صرفا مورد بررسی قرارداده اند اکتفا کرد. براین اساس علت وجود اختلافاتی در نتایج مطالعه حاضر با نتایج مطالعات پیشین می تواند استفاده از ابزار های متفاوت در این مطالعات، گروه نمونه، عدم صراحت در پاسخگویی به سوالات پژوهشی به دلایل خاص فرهنگی و شاید عدم آگاهی کافی از عملکرد هنجار و ناهنجار جنسی باشد.هرچند که نتایج حاصل همخوانی های زیادی با مطالعات پیشین نظیر محمدی و همکاران(1386)، جانسون و همکاران(2004)، نیکلاس و همکاران(2004)، هارتمن (2007)، استرند و همکاران(2002)، اکولت و الینگا(2003)، تیجنول و همکاران(2006) و راجا و آزرونی(2003) همخوانی های دارد. براساس نتایج حاصل می توان بیان داشت که اختلالات روانی می توانند پیش بینی کننده های مناسبی برای بدکارکردی های جنسی در زنان و مردان باشند. بدین معنا که وجود اختلالات روانی بویژه افسردگی، فوبیا، علائم سایکوز، وسواس فکری و علائم پارانویا می توانند در افراد زمینه های مناسب را برای شکل گیری بدکارکردی های جنسی در هر دو جنس فراهم نماید. تا قبل از این مطالعه اکثر مطالعات قبلی بیان می داشتند که در مردان بدکارکردی های جنسی بیشتر دلایل فیزیولوژیکی دارند، در حالیکه در مطالعه حاضر تاثیرات علل روان شناختی به مراتب بیشتر از پیش خود را نشان داده است که از این حیث مطالعه حاضر قابل توجه است. در مورد اختلال درد در زنان که تقریبا توسط هیچکدام از ابعاد اختلالات روانی پیش بینی نگردید، شاید علت این باشد که اختلال درد عموما به دلایل فیزیولوژیکی ایجاد شده و بنابراین عوامل روان شناختی در ایجاد آن سهم چندانی ندارند و بیشتر توسط عوامل زیستی قابل توجیه است. در ارتباط با نقش نسبتا ضعیف زنانگی/مردانگی در پیش بینی بدکارکردی های جنسی شاید بتوان بیان داشت که چون این زیرمقیاس از آزمون معتبر mmpi، به بررسی نقش پذیری جنسی می پردازد، شاید اگر اختلالات مربوط به هویت جنسی را مورد بررسی قرارمیدادیم، به نتایج بهتری در این زیرمقیاس می رسیدیم و شاید این زیرمقیاس به دلیل همبستگی پایینی که با تقریبا تمامی ابعاد هم اختلالات روانی و هم بدکارکردی های جنسی داشته است، نتوانسته است پیش بینی کننده مناسبی باشد. 5-2-2- سوال سوم: آیا می توان مدل روانشناختی اولیه ای، براساس ابعاد 9گانه اختلالات روانی(در مقیاس scl90) و زیرمقیاس مردانگی/زنانگی (mmpi)برای تبیین بدکارکردیهای جنسی ارائه داد؟ نتایج حاصل نشان داد که بین زنانگی/مردانگی و ابعاد اختلالات روانی در بدکارکردی های جنسی در هردو جنس تعامل وجود دارد. بر این اساس می توان بیان داشت که هم ابعاد اختلالات روانی و هم زنانگی/مردانگی می توانند نقش واسطه ای معنی داری در پیش بینی بدکارکردی های جنسی داشته باشند. به طوریکه اختلالات روانی می توانند با نقش واسطه ای زنانگی/مردانگی و زنانگی/مردانگی با نقش واسطه ای اختلالات روانی، بدکارکردی های جنسی را به میزان بالایی پیش بینی نمایند. به عبارت دیگر به دلیل برازش خوبی که مدل فرضی شماره(2) نسبت به مدل فرضی شماره (1) داشت، و همچنین برازش خوبی که مدل فرضی شماره (4) نسبت به مدل فرضی شماره (3) داشت، چنانچه بخواهیم پیش بینی قویتری از بدکارکردی های جنسی بر اساس اختلالات روانی و زنانگی/مردانگی داشته باشیم، بهترین شیوه این است که زنانگی/ مردانگی یا اختلالات روانی را به عنوان متغیر واسطه ای وارد رابطه بین هر کدام از این متغیرها با بدکارکردی های جنسی نموده و بنابراین بر اساس تعامل بین این دو بدکارکردی های جنسی را پیش بینی نمائیم. آنچه که احتمالا باعث افزایش توان پیش بینی تعامل بین این دو متغیر از بدکارکردی های جنسی می گردد، شاید توان بالای اختلالات روانی در پیش بینی بدکارکردی های جنسی است. به این طریق می توان از طریق بررسی اختلالات روانی در جریان ارزیابی های بالینی افراد دارای بدکارکردی های جنسی، به تشخیص مناسب تری دست پیدا کرده و بتوان برنامه ریزی درمانی بهتری را به منظور رفع عوامل زمینه ساز ارائه داد. به دلیل عدم وجود تحقیقاتی از این دست امکان مقایسه نتایج با پژوهش های مشابه فراهم نگردید. 5-2-3- سوال چهارم: آیا آزمون khtp می تواند بدکارکردی جنسی در زنان و مردان را پیش بینی کند؟ نتایج حاصل از تحلیل و تفسیر آزمون نشان داد که این آزمون از توانایی نسبتا مناسبی برای بررسی ابعاد سلامت روان برخوردار است و همچنین می تواند مسائل مربوط به رفتار جنسی و بویژه در حوزه افکار جنسی مربوط به جنس مخالف، دلمشغولی های جنسی را به شکل نسبتا مناسبی نشان دهد و از طریق نشان دادن ابعاد برخی اختلالات روانی که با نتایج سایر آزمون ها همخوانی داشت، به نوعی بدکارکردی های جنسی را تبیین کند و باید اذعان داشت که این آزمون به طور مستقیم برای این منظور ساخته نشده است و بنابراین طبیعی است که نتواند بدکارکردی های جنسی را بررسی نموده و یا آن ها را پیش بینی نماید. به دلیل عدم وجود تحقیقاتی از این دست امکان مقایسه نتایج با پژوهش های مشابه فراهم نگردید. 5-3- محدودیت ها 1-کمبود منابع و تحقیقات علمی در مورد رابطه اختلالات روانی و بدکارکردی های جنسی. 2-طولانی بودن برخی از پرسشنامه ها که جلب همکاری نمونه ها را با مشکل مواجه می ساخت. 5-4- پیشنهادها الف) براساس یافته های پژوهش حاضر نتایج حاصل از پژوهش حاضر حاکی از نقش مهم اختلالات روانی در پیش بینی بدکارکردی های جنسی بود. البته در این میان برخی از ابعاد نقش برجسته تری داشته و یا از طریق نقش واسطه ای زنانگی/مردانگی پیش بینی کننده های بهتری در این زمینه بودند. این نتایج با نتایج و یافته های پژوهش های مشابه در برخی موارد همپوشی نسبتا مناسبی را داشته است. براین اساس می توان پیشنهادهای کاربردی زیر را ارئه داد: با توجه به اینکه وجود بدکارکردی های جنسی می تواند منجر به شکل گیری مشکلات متعددی در ارتباط بین زوجین گردد و به تبع آن مشکلات فردی خاصی را برای هرکدام از زوجین ایجاد نماید، لازم است که برنامه ریزی درمانی و آموزشی مناسبی برای بهبود وضعیت زوجین انجام داد. اساس هرگونه برنامه ریزی درمانی و آموزشی نیز تشخیص دقیق و شناخت عوامل زمینه ساز بدکارکردی ها است. نتایج حاصل از پژوهش حاضر حاکی از نقش موثر اختلالات روانی در شکل گیری بدکارکردی های جنسی بود. براین اساس می توان در برنامه های تشخیصی و مصاحبه های اولیه و قبل از هرگونه اقدام برای درمان، به بررسی و ارزیابی ابعاد سلامت روان در زوجین پرداخته تا در صورت وجود هرگونه اختلال روانی، به بررسی نقش آن در بدکارکردی های جنسی پرداخته و سپس برنامه درمانی و یا آموزشی لازم ارائه گردد. لازم است در برنامه های مشاوره ای قبل از ازدواج صرفا به ارائه آموزش های اندک در ارتباط با رابطه جنسی پرداخته نشود و به عوامل دیگری همچون سلامت روان، نیز پرداخته شود. و در این زمینه بهتر است که زوجین به لحاظ روانی و رفتار جنسی مورد غربالگری اولیه قرارگیرند تا در صورت وجود هرگونه مشکل، آموزش لازم در اختیار زوجین قرارگرفته و درصورت لزوم ،درمان لازم نیز اجرا گردد. این مساله بویژه زمانی اهمیت پیدا می کند که بخواهیم برنامه های پیشگیرانه را به منظور جلوگیری از تعارضات خانوادگی ایجاد نماییم. بسیاری از مطالعات(برای مثال فریدمن و هوگان، 1985، سگر، 1976، استرند و همکاران، 2002، لپیک کلو و فریدمن، 1988،لیبلوم و روزن، 1988) نشان داده اند که منشا بسیاری از تعارضات زناشویی و مشکلات خانوادگی وجود بدکارکردی های جنسی در زوجین است که به شکل مشکلات بین فردی خود را نشان می دهد و یا اختلال روانی خاص یکی از زوجین باعث اجتناب از فعالیت جنسی شده و باعث بروز مشکلات بین فردی بین زوجین میگردد. بنابراین لازم است در جلسات خانواده درمانی و مشاوره های خانوادگی و در خلال ارزیابی های درمانی به این مساله توجه شده و در ابتدا به بررسی سلامت روان و سلامت جنسی در زوجین پرداخته شود. ب) برای پژوهش های آینده پیشنهاد می گردد که مطالعاتی از این دست، با استفاده از ابزارهای مناسبتر(در حوزه سلامت روان ) و با نمونه های بزرگ تر صورت گیرد. پیشنهاد می گردد برای به دست آوردن نتایج متفاوت و شاید مطلوب تر، علاوه بر بدکارکردی های جنسی، اختلالات هویت جنسی نیز مورد بررسی قرارگیرد. این پژوهش صرفا بر روی نمونه های در دسترس انجام شد. نمونه هایی که شاید خیلی از اطلاعات پرونده آن ها به دلیل برنامه های متفاوت کلینیک های متفاوت، دارای تفاوت هایی بوده است. همچنین بسیاری از اطلاعات پزشکی که می تواند تاثیر زیادی بر عملکرد جنسی داشته باشد، در این پژوهش مورد بررسی قرار نگرفته است. جادارد به منظور انجام پژوهش مناسبتر در این حوزه، از روش های سیستماتیک تری هم در نمونه گیری و هم در گردآوری اطلاعات استفاده گردد و به نقش عوامل پزشکی نیز اهمیت خاصی داده شود تا بتوان اطلاعات کامل تر و قابل تعمیم تری را بدست آورد.
فاطمه نعمت اللهی محمود گلزاری
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مقابله مثبت و آموزش شناختی -رفتاری بر آمادگی اعتیاد در دانشجویان دختر خوابگاههای دانشاه علامه طباطبایی می باشد.به این منظور 60 نفر از دانشجویان دختر خوابگاه دانشگاه علامه که براساس پرسشنامه اعتیادپذیری نمره بالاتر از نمره برش داشتند واین نشان دهنده امادگی اعتیاد در این افراد بود انتخاب شدند.و به روش نمونه گیری تصادفی ساده به سه گروه اموزش مقابله مثبت؛ اموزش شناختی - رفتاری و گروه کنترل تقسیم شدند.سپس برای افراد دو گروه ازمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای اموزش برگزار شد.بعد از اتمام دوره پس ازمون بر افراد اجرا شد. داده ها در نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد.نتایج نشان داد اموزش مقابله مثبت باعث کاهش امادگی اعتیاد در دانشجویان شد ولی تاثیر اموزش شناختی- رفتاری در امادی اعتیاد معنادار نبود.
مریم رحیمی پردنجانی محمود گلزاری
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین هوش هیجانی کتابداران دانشگاه علامه طباطبایی و کیفیت خدمات آنها از نظر دانشجویان می باشد. روش پژوهش پیمایشی است و گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه صورت گرفته است. نمونه مورد مطالعه این پژوهش60 نفرکتابدار و 175 نفر دانشجوی تحصیلات تکمیلی عضو کتابخانه های دانشگاه علامه طباطبایی می باشند که به طریق سرشماری و تصادفی طبقه ای انتخاب گردیده اند. به منظور سنجش میزان هوش هیجانی کتابداران از آزمون 90 سوالی هوش هیجانی بار-آن و برای تعیین وضعیت کیفیت ارائه خدمات آنها از نظر دانشجویان از پرسشنامه لیب کوال استفاده شده است. یافته ها نشان داد که میزان برخورداری کتابداران از هوش هیجانی و مولفه های مهارت درون فردی، مهارت بین فردی، سازگاری، و خلق عمومی در حد بالاتر از متوسط می باشد. همچنین نتایج نشان داد وضعیت کیفیت ارائه خدمات کتابخانه های دانشگاه علامه طباطبایی نیز بالاتر از میانگین است. یافته ها حاکی از آن است که بین هوش هیجانی کتابداران و کیفیت ارائه خدمات رابطه معنادار وجود ندارد. ضمنا نتایج نشان داد بین کتابداران زن و مرد، و کتابداران با گروه های سنی متفاوت از لحاظ برخورداری از هوش هیجانی تفاوت معناداری وجود ندارد، ولی بین کتابداران با مقاطع تحصیلی متفاوت از لحاظ برخورداری از هوش هیجانی تفاوت معناداری وجود دارد.
مهسا محمد اسماعیل محمود گلزاری
یکی از استرس زا ترین مسائل مربوط به رابطه ی زناشویی، وجود رابطه ی فرازناشویی در میان زوج هاست، رابطه ی که منجر به کاهش یافتن رضایت مندی زناشویی می شود. با توجه به فراوانی بالای این معضل اجتماعی و همچنین با توجه به میزان بالای استرس حاصل از آن، می توان لزوم انجام این پژوهش را دریافت. هدف: هدف اصلی تحقیق حاضرکه با استفاده از نظریه ی شیوه های مقابله ای لازاروس و فلکمن طراحی شده است، بررسی اثربخشی آموزش شیوه های مقابله با استرس بعد از رابطه ی فرازناشویی مرد جهت افزایش رضایت مندی زناشویی زن های در معرض آسیب است، از سوی دیگر اهداف فرعی این پژوهش عبارتند از: بررسی میزان اثر بخشی آموزش شیوه های مقابله با استرس بعد از رابطه فرازناشویی مرد، در افزایش استفاده از شیوه های مقابله ای مسئله مدار، کاهش استفاده از شیوه های مقابله ای هیجان مدار و غیرموثر و همچنین کاهش نگرش های ناکارآمد. روش: نمونه ی پژوهش حاضر را 20 نفر از زن های همسردار شهر تهران که به دلیل وجود رابطه فرازناشویی همسر خود به مرکز مشاوره بیدار و پرهام مراجعه کرده بودند، تشکیل می دهند . برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی نگرش های ناکارآمد، شیوه های مقابله ای، رضایت مندی زناشویی و یک پرسشنامه ی محقق ساخته در رابطه با وجود رابطه ی فرازناشویی همسر استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج: درجه ی معناداری بر اساس آزمون t نشان داد که آموزش شیوه های مقابله با استرس، رضایت مندی زناشویی زن های در معرض آسیب را افزایش نمی دهد (درجه معناداری برابر 15/0 ). نتایج این پژوهش با نتایج پژوهش های قبلی در تقابل است. از جمله عواملی که عدم نا همخوانی بین نتایج پژوهش حاضر و پژوهش های پیشین را تبیین میکند، می توان به وجود تفاوت عمده بین نمونه های پژوهش حاضر (زن هایی که در معرض رابطه ی فرازناشویی همسر خود قرار گرفته اند) و نمونه های پژوهش های پیشین اشاره کرد. به طور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که آموزش شیوه های مقابله با استرس به زن های در معرض آسیب، بعد از رابطه ی فرازناشویی همسر، نمی تواند رضایت مندی زناشویی آن ها را بالا ببرد. از سوی دیگر با توجه به درجه های معناداری به دست آمده، نتایج پژوهش نشان داد که آموزش شیوه های مقابله با استرس بعد از رابطه فرازناشویی مرد، استفاده از شیوه های مقابله ای مسئله مدار را افزایش می دهد، استفاده از شیوه های مقابله ای غیر موثر و نگرش های ناکارآمد را کاهش می دهد اما این پژوهش نتوانست استفاده از شیوه های مقابله ای هیجان مدار را کاهش دهد.
علی اکبر فروغی محمود گلزاری
چکیده مقدمه: طی چند دهه اخیر تمرکز محققان در زمینه دارو و وابستگی به آن از دیدگاههای خطرنگر به سوی دیدگاههای تاب آوری تغییر جهت یافته است. این تغییر تمرکز از عوامل خطر به سوی عوامل محافظتی ناشی از مشکلاتی در شناسایی و تاکید بر عوامل خطر می باشد. در این میان روانشناسی مثبت با شعار تمرکز و پرورش توانمندی ها، فضیلت ها و هیجانهای مثبت نقش بسزایی در تحقیقات تاب آوری داشته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی روان درمانی مثبت در ارتقای تاب آوری در افراد وابسته به مواد طراحی و اجرا گردید. روش: روش پژوهش در قالب یک طرح نیمه آزمایشی و انتخاب 16 نفر از افراد وابسته به مواد بودند که به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه کنترل و آزمایش به طور تصادفی جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه های تاب آوری و پرسشنامه روان درمانی مثبت بودند و داده های بدست آمده به کمک نرم افزار spss و از طریق روش کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان دهنده این بود که روان درمانی مثبت در ارتقای تاب آوری موثر است. همچنین روان درمانی مثبت تعهد، معنا و لذت را در زندگی افراد وابسته به مواد افزایش داد. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها به نظر می رسد که روان درمانی مثبت می تواند تاب آوری را از طریق هیجان های مثبت و توانمندی ها را در افراد وابسته به مواد افزایش دهد. و لذت و تعهد را بالا برده، و معنا را در زندگی آنها ایجاد کند. کلید واژه ها: افراد وابسته به مواد، روان درمانی مثبت ، تاب آوری.
گلاره خلدبرین محمود گلزاری
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثرات درمانی روش های درمان حساسیت زدایی از طریق حرکت چشم و بازپردازش، دارویی و شناختی در کاهش علائم اضطراب صفت و حالت در افراد مبتلا به اختلال اضطراب بوده است. برای این مقصود چهل نفر به عنوان گروه های نمونه به صورت تصادفی در چهار گروه ده نفره ی درمانی حساسیت زدایی از طریق حرکت چشم و بازپردازش، دارویی، شناختی و گروه کنترل جایگزین شدند. متغیر مستقل، روش های درمانی، طی هشت جلسه بر روی گروه های درمانی به اجرا در آمده است. گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. اجرای پس آزمون بر روی گروه های آزمایشی و کنترل، در یک زمان، یعنی یک هفته بعد از اتمام مداخله های درمانی انجام شد. در راستای تأیید احتمال اثربخشی بیشتر روش درمانی حساسیت زدایی از طریق حرکت چشم و بازپردازش نسبت به روش های شناختی و دارویی در کاهش اضطراب کل، صفت و حالت با تعامل جنسیت و بدون تعامل جنسیت، شش فرضیه مطرح شده است. طرح پژوهش نیمه آزمایشی و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ی اضطراب صفت ـ حالت اشپیل برگر با اعتبار و روایی کافی بوده و روش های آماری مورد استفاده جهت تجزیه و تحلیل داده ها، تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی شفه بوده است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که هر سه روش درمانی در کاهش اضطراب کل، حالت و صفت تأثیر دارد، اما روش درمانی حساسیت زدایی از طریق حرکت چشم و بازپردازش نسبت به تکنیک های درمان شناختی و دارویی از اثربخشی بیشتری برخوردار است. روش های درمان دارویی و شناختی در کاهش اضطراب کل، حالت و صفت دارای اثربخشی یکسانی هستند.
علی کامکار محمود گلزاری
چکیده سندرم روده تحریک پذیر نوعی اختلال عملکردی گوارش است که با درد مزمن شکم و تغییرات اجابت مزاج و بدون علت ارگانیک تعریف می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی مداخله مولفه های درمان شناختی – رفتاری مدیریت استرس بر علائم سندرم روده تحریک پذیر در بیماران مبتلا به این سندرم به روش نیمه آزمایشی انجام شد. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به کلنیک و مطب های متخصصین گوارش شهر یاسوج، که با استفاده از روش نمونه گیری مبتنی بر هدف (در دسترس) 42 نفرانتخاب و به صورت تصادفی در چهار گروه مداخله (21 نفر ) و شاهد (21 نفر ) تقسیم شدند. پس از اجرای پیش آزمون که با استفاده از مقیاس فراوانی و شدت علائم روده ) (bss_f، پرسشنامه کیفیت زندگی در روده تحریک پذیر (ibs-qol-34) و پرسشنامه افسردگی و اضطراب بک بعمل آمد . گروه مداخله طی 8 جلسه هفتگی علاوه بر درمان معمول تحت درمان شناختی – رفتاری مدیریت استرس قرار گرفتند. ولی گروه شاهد، تنها درمان معمول را دریافت کردند. پس آزمون دو ماه بعد و 3 ماه پس از آخرین مداخله درمانی مرحله پیگیری با همان ابزار انجام گرفت. فرضیه های پژوهش با روش تحلیل کوواریانس مورد آزمون قرار گرفتند.استفاده از نرم افزار spss ، آزمون های t استیودنت و تحلیل کوواریانس تجزیه تحلیل شدند. نتایج نشان داد که درمان شناختی- رفتاری مدیریت استرس در کاهش علائم جسمانی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر در گروه مداخله تاثیر معنا داری داشته است. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری در مرحله پس آزمون و مرحله پیگیری کاهش معناداری را در نمره های اضطراب ، افسردگی و کیفیت زندگی گروه آزمایش نشان داد. یافته های این مطالعه نشان داد، تلفیق درمان های دارویی به همراه مداخلات روان شناختی می تواند در کاهش علائم و بهبودی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر موثر واقع شود و به طور معناداری کیفیت زندگی بیماران را ارتقاء بخشد. واژه های کلیدی : سندرم روده تحریک پذیر ، درمان شناختی – رفتاری ،علائم روانشناختی وکیفیت زندگی
کیمیا صحراییان محمود گلزاری
زمینه و هدف: به نظر می رسد اینترنت قسمت بیشتری از زندگی روزانه مردم را در بر می گیرد. در سال های اخیر گزارش هایی مبنی-بر اعتیاد کاربران به اینترنت منتشر شده است. هدف کلی از این پژوهش، پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر پایه پرخاشگری، خودکنترلی و صفات شخصیتی خودشیفته می باشد. روش بررسی: در این پژوهش چون چندین متغیر به صورت مشترک یک الگوی رفتاری معین را تبیین می کردند، از روش همبستگی استفاده شد. در ابتدا تعداد 250 نفر (156 نفر دختر و 94 نفر پسر) از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی جهرم در سال تحصیلی 90-89 ، به-صورت نمونه گیری طبقه ای- تصادفی انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه اعتیاد به اینترنت (iat یانگ، 1998)، پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992)، پرسشنامه شخصیت خودشیفته نسخه 16گویه ای و پرسشنامه خودکنترلی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش، روش تحلیل رگرسیون به شیوه همزمان به کار برده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که صفت های خودشیفتگی و پرخاشگری پیش بینی کننده های مثبت و معنادار اعتیاد به اینترنت می باشند و صفت خودکنترلی پیش بینی کننده منفی و معنادار اعتیاد به اینترنت است. که این یافته ها با فرضیه های پژوهش همسو می-باشند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می آید صفت های شخصیتی افراد، پیش بینی کننده آسیب پذیری در برابر اعتیاد به اینترنت می باشند (پژوهش حاضر سه مورد از مهمترین ویژگی های مرتبط با شخصیت را شناسایی کرد). با توجه به نتایج پیشنهاد می شود با ارزیابی شخصیت کاربران اینترنت، اشخاص در معرض خطر جهت پیش گیری از اعتیاد به اینترنت شناسایی شوند. همچنین شناسایی عوامل زمینه ساز اعتیاد به اینترنت می تواند به دست اندرکاران امر تعلیم و تربیت و روان شناسی در سطح خرد و کلان اجازه اقدام شایسته و بایسته را دهد. کلید واژگان: اعتیاد به اینترنت، پرخاشگری، خودکنترلی، صفات شخصیتی خودشیفتگی
فاطمه جعفرزاده محمود گلزاری
ناباروری برروابط بین فردی،اجتماعی و زناشویی تاثیر گذاشته و می تواند منجر به عدم تعادل روانی و طلاق بین زوج گردد.با توجه به اهمیت موضوع ، هدف این پژوهش بررسی سبک های مقابله با استرس و میزان رضایت زناشویی در زنان نابارور بر اساس عامل ناباروری و به دست آوردن رابطه بین این دو متغیر با یکدیگر است. نمونه این پژوش شامل 50 رن با عامل ناباروری زنانه و 50 زن نابارور با عامل ناباروری مردانه است. زنان نابارور از بین مراجعان به کلینیک ناباروری مهر رشت بصورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.ابزار پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه رضایت زناشویی انریج و مقیاس استاندارد سنجش روشهای مقابله.تحلیل داده ها نشان داد که سبک مقابله با استرس رنانی که خود عامل ناباروری هستند متفاوت از زنانی است که همسرشان عامل ناباروری است. و میزان رضایت زناشویی در زنان عامل ناباروری کمتر از زنانی است که همسرشان عامل ناباروری است.
فاطمه شیری محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی خوش بینی با سلامت روان و تاب آوری در دانش آموزان مقطع دبیرستان شهر تهران صورت گرفت. گروه نمونه ی مورد مطالعه 384 نفر ( 200 دختر و 184 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهر تهران بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند و به کمک پرسشنامه ی بازنگری شده ی جهت گیری زندگی (lot-r)، پرسشنامه ی سلامت عمومی (ghq-28) و پرسشنامه ی تاب آوری کانرو دیوید سون (cd-risc) مورد بررسی قرار گرفتند. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون وآزمون t نمونه های مستقل انجام شد. نتایج نشان داد که بین خوش بینی با سلامت روان رابطه ای منفی و معنادارو بین تاب آوری با سلامت روان نیز رابطه ای منفی و معنادار وجود دارد. به عبارتی با افزایش خوش بینی و تاب آوری، نمرات سلامت روان کاهش یافته و دانش آموزان از سلامت روان بالاتری برخوردار می باشند. بر اساس نتایج پژوهش بین خوش بینی با تاب آوری رابطه ای مثبت و معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون مشخص کردکه سلامت روان و تاب آوری دانش آموزان می توانند خوش بینی آن ها را پیش بینی کنند و حدود 26 درصد واریانس بین سلامت روان و تاب آوری با خوش بینی مشترک است و وزن تاب آوری برای پیش بینی خوش بینی بیشتر می باشد. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که بین سطح خوش بینی ، سلامت روان و تاب آوری دانش آموزان دختر با دانش آموزان پسر تفاوت معناداری وجود ندارد.
شیما کوثری محمود گلزاری
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی مشاوره ی کاهش مصرف مواد مخدر افیونی(bdrc)، مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری، در بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون می باشد. جامعه ی پژوهش متشکل از کلیه ی مردان 20 تا 35ساله ای است که وابستگی به مواد داشته اند و برای ترک اعتیاد به مراکز ترک اعتیاد استان کرج مراجعه کرده بودند. نمونه ی پژوهش به صورت در دسترس انتخاب شد، به این صورت که 30نفر ازمعتادین مرد که برای ترک اعتیاد و درمان به مرکز ترک اعتیاد آریانا، مراجعه کرده اند، در طی یک روز در هفته به مدت شش ماه انتخاب گردیدند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شد که هر گروه شامل 15آزمودنی می باشد. برای جمع آوری اطلاعات لازم از پرسشنامه های : الف) سوء مصرف مواد مخدر افیونی، ب)پرسشنامه ی سلامت عمومی(ghq) و آزمایش ادرار استفاده شده است. در تجزیه و تحلیل آماری داده ها نیز از آزمون اندازه گیری مکرر استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان داد که: افزودن مشاوره کاهش مصرف مواد مخدر افیونی مبتنی بر رویکرد شناختی – رفتاری در کاهش در بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون موثر است. با توجه به یافته های پژوهش در زمینه فرضیه اول پژوهشی می توانیم بگوییم افزودن مشاوره کاهش مصرف مواد مخدر افیونی مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری در کاهش گرایش معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون به مصرف مجدد مواد مخدر افیونی موثر می باشد. به عبارت دیگر معتادهای که مشاوره مذکور را در فاصله شش ماهه دوره درمان دریافت کرده اند، وسوسه و گرایش کمتری نسبت به مصرف مواد از خود نشان می دهند (p<0/00). همچنین افزودن مشاوره کاهش مصرف مواد مخدر افیونی مبتنی بر رویکرد شناختی – رفتاری بر بهبود سلامت روان بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون موثر است. . با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت تفاوت نمرات مربوط به پیش آزمون سلامت عمومی بین دو گروه معنا دار نیست. لیکن در ماههای بعد این تفاوت بین گروهها معنی دار می گردد. به این معنی که افزودن مشاوره کاهش مصرف مواد مخدر افیونی بر افزایش سلامت عملی آزمودنی ها تاثیر دارد. لذا فرضیه دوم پژوهش نیز تایید می شود (p<0/00).
نگار کریمیان محمود گلزاری
زمینه: نقش استرس در آغاز، تداوم و عود اعتیاد پس از درمان ، در بررسی های گوناگون مورد تایید قرار گرفته است و بر این نکته نیز تاکید شده است که استرس به خودی خود باعث شروع وابستگی به مواد و یا عود پس از درمان نمی شود، بلکه نبود مهارت های مقابله ای مناسب در رویارویی با استرس در این زمینه موثر است. هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بر ارتقاء کیفیت زندگی و پیشگیری از عود مردان وابسته به مواد انجام شده است. روش پژوهش: در یک طرح آزمایشی، 30 نفر از افراد وابسته به موادی که در مرکز اجتماع درمان مدار شهر اصفهان مقیم بودند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) بررسی شدند، گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری قرار گرفتند و گروه گواه درمان خاصی دریافت نکردند. همه شرکت کنندگان در پژوهش در آغاز، پایان و سه ماه پس از پایان آموزش، پرسش نامه کیفیت زندگی (sf-36) را تکمیل کردند و بوسیله آزمایش ادرار مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها، روش های آمار توصیفی، آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون خی دو به کار برده شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که در دو گروه از نظر ارتقاء کیفیت زندگی تفاوت معنی داری وجود دارد و گروه آزمایش هم در مرحله پس آزمون و هم در مرحله پیگیری نمرات بالاتری در کیفیت زندگی کسب کرده بودند (05/0>p). نتایج آزمون خی دو نیز گویای معنی دار بودن تفاوت دو گروه از لحاظ میزان عود در مرحله پیگیری بود (05/0>p). نتیجه گیری: با توجه به یافته های فوق می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بر ارتقاء کیفیت زندگی و پیشگیری از عود موثر است.
علیرضا سپهرارا محمود گلزاری
در این پژوهش، اثربخشی روش حساسیت زدایی منظم بر کاهش اضطراب جدایی و افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان راهنمایی مدارس شبانه روزی بررسی شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان راهنمایی مدارس شبانه روزی شهرستان سبزوار در سال تحصیلی 90- 1389و نمونه آن 24 نفر از این دانش آموزان را شامل می شود که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شده اند. ابزار استفاده شده در این پژوهش عبارت است از پرسشنامه اضطراب اسپنس کودکان و معدل نیمسال اول و دوم دانش آموزان، به عنوان عملکرد تحصیلی آنها در نظر گرفته شد. طرح پژوهش، از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه است. پس از انتخاب تصادفی گروه های آزمایشی و گواه، ابتدا در هر دو گروه پیش آزمون اجرا شد. سپس، مداخله آزمایشی (روش حساسیت زدایی منظم) در گروه آزمایشی اجرا شد و پس از اتمام برنامه آموزشی، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر روش آمار توصیفی نظیر میانگین و انحراف معیار از روش های آمار استنباطی همانند تحلیل کوواریانس و همبستگی استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که روش حساسیت زدایی منظم، کاهش اضطراب جدایی و افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایشی را در مقایسه با گروه گواه باعث شد.
پگاه حسن پور محمود گلزاری
هدف:پژوهش حاضر به منظور اثربخشی درمان ماتریکس بر بهبود مهارت های مقابله و پیشگیری از عود در افراد وابسته به شیشه انجام شده است.روش:در یک پژوهش آزمایشی،به طور تصادفی 30 نفر از کسانی که برای درمان شیشه به مرکز ترک اعتیاد خانه روشن مراجعه کرده بودند،در دو گروه آزمایش(15 نفر) و گروه گواه(15 نفر) بررسی شدند.گروه آزمایش به مدت سه ماه تحت درمان ماتریکس قرار گرفتند و گروه گواه فقط درمان دارویی و مشاوره غیر از درمان ماتریکس را دریافت می کردند.همه شرکت کنندگان در پژوهش،در آغاز پژوهش و بعد از درمان پرسشنامه سبک های مقابله اندلر و پارکر را تکمیل کردند و از نظر متامفتامین ادرار مورد سنجش قرار گرفتند.برای تحلیل داده ها روش های آمار توصیفی،آزمون خی دو و تحلیل کوواریانس به کار برده شد.یافته ها:نتایج آزمون خی دو گویای معنادار بودن تفاوت دو گروه از لحاظ میزان عود بود.(p<0/01).آزمون تحلیل کوواریانس بین دو گروه از نظر سبک های مقابله با استرس مساله مدار و هیجان مدار تفاوت معنادار نشان داد.(p<0/01).نتیجه گیری:درمان ماتریکس بر بهبود مهارت های مقابله و پیشگیری از عود افراد وابسته به شیشه موثر است.
بهاره بدری محمود گلزاری
ادبیات فارسی سرشار از مطالب اخلاقی،عرفانی و تربیتی است.سعدی از میان دیگر هم طرازان خود نسبت به مسائل تربیتی و اخلاقی عنایتی ویژه داشته است.امروزه در نظریاتی که از سوی صاحب نظران روانشناسی مطرح می شود می توان نکات دقیقی را دریافت که بسیاری از آنها را در سخن بزرگان ادب و فرهنگ این سرزمین نیز می توان ملاحظه نمود.روانشناسی مثبت نیز با تکیه بر استعدادها و توانایی های انسانی به جای تمرکز در بیماری ها جای خود را در بین ادبیات و فرهنگ بشری گشوده است.بررسی اشعار و حکایات بوستان و گلستان شاعر بزرگ ایران سعدی شیرازی با هدف شناسایی و تبیین مولفه های روانشناسی مثبت اهتمام اصلی نویسنده درنگارش این تحقیق بوده است.
زهرا لک محمود گلزاری
پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری گروهی بر هراس اجتماعی دانشجویان با توجه به مولفه های شخصیتی و باورهای فراشناختی دانشگاه شاهد انجام گردید. این پژوهش ، یک مطالعه کارآزمایی بالینی است که تاثیر درمان شناختی-رفتاری را با تعیین و مقایسه هراس اجتماع در گروه آزمایش و کنترل به هنگام ورود به درمان و بعد از درمان و 6 هفته بعد از آن مورد بررسی قرار داده است. نمونه های پژوهش را 30 نفر از دانشجویان مبتلا به هراس اجتماعی دانشگاه شاهد تشکیل می دادند که براساس اطلاعیه ای که در دانشگاه منتشر شده بود مراجعه کردند و در آزمون هراس اجتماعی spin بیشترین نمره را کسب کردند. نمرات آزمودنی ها با استفاده از مقیاس های هراس اجتماعی (spin) ، فراشناخت (mcq30) ، استعداد اعتیادaps 39سوالی و پذیرش اعتیاد aas 13سوالی از آزمون mmpi2 و neo به دست آمده است . نمونه های پژوهش پس از همگن شدن، به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند . گروه آزمایش، تحت آموزش درمان شناختی-رفتاری، طی 20 جلسه قرار گرفتند و گروه کنترل تحت هیچ برنامه آموزشی قرار نگرفت . ابزار گردآوری داده ها روش خود گزارش دهی و با استفاده از آمار توصیفی و ضریب همبستگی و تحلیل کوواریانس با به کارگیری نرم افزار spss تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها نشان داد که درگروه آزمایش، بین اجتماع هراسی ، به هنگام ورود به پژوهش و بعد از درمان و 6 هفته بعد از اختلاف معنی داری وجود داشته است. در حالی که در گروه کنترل از این نظر، تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بدین معنی که درمان شناختی رفتاری در کاهش هراس اجتماعی موثر واقع شده است و همچنین نتایج حاصل حاکی از این است که درمان شناختی-رفتاری در کاهش پذیرش اعتیاد و استعداد اعتیاد در حد معناداری موثر است . یافته ها گویای این مطلب است که میان باورهای فراشناختی ، درونگرایی-برونگرایی با اثربخشی درمان شناختی رفتاری رابطه معناداری وجود . کلید واژه ها : 1- درمان شناختی-رفتاری 2- هراس اجتماعی 3- دانشجویان 4- فراشناخت
ساره میرشکار محمود گلزاری
در تحقیق حاضر روابط ساده و چندگانه ارتباط با جنس مخالف پیش از ازدواج، احساس گناه و احساس شرم با رضایت زناشویی در زنان متأهل زیر 35 سال شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت. جامعه هدف در این پژوهش کلیه زنان متأهل زیر 35 سال ساکن شهر تهران بود. نمونه مورد مطالعه شامل 200 زن متأهل زیر 35 سال ساکن شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از: سیاهه ارتباط با جنس مخالف، پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ، مقیاس احساس گناه و مقیاس احساس شرم. لازم به ذکر است که ابزارهای فوق از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار بودند. در این پژوهش روش های آماری ضریب همبستگی ساده و همبستگی چندگانه برای تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد رابطه با جنس مخالف پیش از ازدواج، احساس گناه و احساس شرم با رضایت زناشویی همبستگی چندگانه معنی دار دارند.
فاطمه بهزادفر حسین اسکندری
چکیده این پژوهش به بررسی رابطه عوامل فردی و اجتماعی در بروز آزار جنسی زنان شاغل شهر تهران می پردازد. جامعه آماری این پژوهش زنان شاغل 21 تا 37 سال که در طی 12 ماه گذشته در معرض آزار جنسی قرار گرفته بودند در شهر تهران انجام شد و گروه نمونه بر روی120 نفر از زنان شاغل همین جامعه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردید. در این مطالعه آزمودنی ها به سه ابزار ، آزمون تجربه جنسی (seq، فیتز جرالد، 1988)، آزمون تجدید نظر شده پنج عامل بزرگ شخصیت (neo-pi-r ، مک کری و کاستا،1992) و آزمون تجربه روابط نزدیک (ecr، برنان و والر فرالی،0020) پاسخ دادند و به منظور سنجش عوامل اجتماعی، به صورت چند گزینه ای به جز پایگاه شغلی در اختیار آزمودنی ها قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل رگرسیون و آزمون f استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که متغیرهای پیش بین روان رنجورخویی(%75/4) ، برون گرایی با (%0.51)، توافق جویی با (%3.718) ، وظیف شناسی با (%0.11)و گشودگی به تجربه با (%0.64) ، واریانس مربوط به شخصیت را تبیین می کند که عاملهای روان رنجورخویی، برون گرایی و توافق جویی با آزار جنسی رابطه معناداری دارند اما درعامل های وظیفه شناسی و گشودگی به تجربه با آزار جنسی رابطه معناداری یافت نشد. متغیر پیش بین سبک ناایمن اضطرابی با (1.702%) و سبک ناایمن اجتنابی با (%0.98 )واریانس مربوط به سبک دلبستگی را تبیین می کنند که هر دو سبک دلبستگی با آزار جنسی رابطه معناری دارند. متغیرهای پیش بین مربوط به عوامل اجتماعی که عبارتد از سن با (2.29%)، میزان درآمد با (1.219%)، پایگاه شغلی با (0.59%) ، سابقه کاری با (0.48% )، وضعیت تاهل با (0.68%)، و میزان تحصیلات با (0.39%) واریانس های مربوط به داده-های جمعیت شناختی را تشکیل می دهند که با آزار جنسی رابطه معناداری دارند. واژگان کلیدی: آزار جنسی، زنان، محیط کار
نرگس عرب خزایلی فرهاد جهمری
چکیده: هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله ی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی وسبک-های مقابله با استرس در دانش آموزان مقطع دوم دبیرستان شهرستان ساری در سال تحصیلی 90-89 بود. پس از اجرای پرسشنامه ی اضطراب کتل 30 نفر از دانش آموزان مضطرب انتخاب شدند و با روش تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس پرسشنامه های کیفیت زندگی(sf-36) و سبک های مقابله با استرس(cs-r) توسط هر دو گروه تکمیل گردید. گروه آزمایش طی 8 جلسه ی 2 ساعته تحت آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی(mbsr) قرار گرفت. در مرحله ی بعد بار دیگر پرسشنامه ها توسط هر دو گروه آزمایش و کنترل تکمیل کردید. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی است و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار استنباطی (تحلیل کو.....
زهره گلشن آرانی احمد برجعلی
پژوهش حاضر پژوهشی شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون_پس آزمون است که آموزش مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی را روی رضایت زناشویی بررسی می کند. جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر قدس می باشد. گروه نمونه تعداد سی نفر از مادران با رضایت زناشویی پایین بودند که با روش نمونه گیری در دسترس از یک مدرسه انتخاب شده و به روش تصادفی ساده در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. مادران گروه آزمایش به مدت 8 جلسه، تحت آموزش به روش بهبود کیفیت زندگی قرار گرفتند و روی گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای صورت نگرفت. در پایان از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. نتایج یافته ها پس از اجرای آزمون تی نشان داد که در سطح معناداری 99 درصد تفاوت معناداری میان نمرات گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون وجود دارد که حاکی از افزایش رضایت زناشویی مادران به دنبال آموزش بهبود کیفیت زندگی است و فرضیه پژوهش تایید می شود. همجنین آزمون پیگیری گروه آزمایش یکماه بعد از اجرای پس آزمون پایایی نتایج را نشان داد.
ویکتوریا صفری محمود گلزاری
زمینه: وجود بیمار پایانی،فردی که دارای بیماری پیشرونده ای می باشد که با درمانهای رایج پزشکی قابل بهبودی یا کنترل نمی باشد، به دلیل مقتضیات خاص روانی، خانواده را دچار آشفتگیهاو استرسهای فراوانی می کند که گاهی این پریشانیها به دلیل عدم آگاهی خانواده در برخورد با بیمار تشدید می شودو با تسری بر سایر ابعاد زندگی موجب افت کیفیت زندگی خانواده ها می شود.خانواده ها در این شرایط نیازمند مداخلات آموزشی روانشناسان جهت بهبود کیفیت زندگی خود و بیمار می باشند.به همین منظور آموزش مهارتهای ارتباط با بیمار در برنامه مراقبتهای طب تسکینی گنجانیده شده است. هدف: پژوهش حاضر در صدد آن است که به مقایسه اثربخشی دو روش آموزشی"مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری" و "آموزش مهارتهای ارتباط با بیمار پایانی" بر افزایش کیفیت زندگی خانواده بپردازد. روش پژوهش: جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران بستری در بیمارستان آیت ا.... خوانساری شهر اراک می باشد که طبق مستندات پرونده لاعلاج و پایانی تشخیص داده شده اند.30 نفر از این بیماران به صورت تصادفی انتخاب شده سپس یک نفر از بستگان درجه یک آنان که واجد ملاکهای شرکت در تحقیق بوده انتخاب شده و در سه گروه:آزمایشی1(مدیریت استرس به روش شناختی-رفتاری)،آزمایشی 2(آموزش مهارتهای ارتباط با بیمار پایانی)و کنترل(بدون مداخلات)قرار گرفته اند.هردوگروه آزمایشی 8 جلسه مداخلات آموزشی را دریافت نمودند. قبلو بعد از اجرای آموزش آزمون کیفیت زندگی(فرم کوتاه 26 سوالی سازمان بهداشت جهانی) از هر دو گروه آزمایشی به عمل آمد. گروه کنترل بدون دریافت مداخله مورد سنجش کیفیت زندگی قرار گرفت.یک ماه پس از پایان اجرا از هرسه گروه آزمون به عمل آمدو نتایج از طریق آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیریهای مکرر تحلیل گردید. نتیجه گیری: هر دو روش آموزشی توانسته بودند در مرحله پس آزمون باعث افزایش کیفیت زندگی آزمودنیها گردند و از نظر تاثیرگذاری تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد. در مرحله پیگیری نیز هر دو روش توانسته بودند کیفیت زندگی آزمودنیها را بالا ببرند اما روش مداخله ای آموزش مدیریت استرس به طور معناداری بیشتر از روش مداخله ای آموزش مهارتهای ارتباط با بیمار پایانی باعث بهبود کیفیت زندگی خانواده ها گردید. کلیدواژه: روان شناسی مرگ- مراقبت تسکینی- مهارتهای ارتباط با بیمار پایانی- مدیریت استرس به روش شناختی-رفتاری.
یونس پرواز محمدرضا فلسفی نژاد
چکیده: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی است که با هدف بررسی ساختار عاملی و ویژگی های روانسنجی پرسشنامه فضایل در عمل (via) صورت گرفته است. جامعه پژوهشی شامل کلیه دانشجویان دانشکده های علوم انسانی تهران می باشد که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. در این بررسی تعداد 317 نفر از دانشجویان (179 دختر، 138 پسر) شرکت داشتند که پرسشنامه 48 سوالی را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای spss16 و amos جهت تعیین ساختار عاملی، روایی، پایایی و شاخص های توصیفی داده ها استفاده شد. نتایج نشان دادکه پرسشنامه دارای آلفای 81. می باشد همچنین آلفای کرونباخ تمام خرده مقیاس بالای 80. بود. داده ها از لحاظ تحلیل عاملی تاییدی و اکتشافی مورد تحلیل قرار گرفتند در پایان یک پرسشنامه ی یک عاملی با 18 خرده مقیاس و 36 سوال بدست آمد و سوالاتی که دارای بار عاملی کمتر از 4. بودند حذف شدند. همچنین روایی ملاکی پرسشنامه با آزمون neo-ffi و آزمون افسردگی بک و اضطراب پن مورد بررسی قرار گرفت که نتایج نشان داد که عامل شجاعت و تعالی پرسشنامه دارای همبستگی مثبت با عامل های neo به جز روانرنجوری بود که نشان دهنده ی روایی همگرای پرسشنامه است. پرسشنامه همچنین دارای همبستگی منفی با آزمون بک و اضطراب پن بود که بیانگر روایی واگرای پرسشنامه فضایل در عمل است. می توان نتیجه گیری کرد که پرسشنامه فضایل در عمل کارامدی و شایستگی لازم را دارا می باشد اما نه در شکل اصلی و مفروض خود یعنی باشش عامل. با بعضی اصلاحات و انطباق ها یک نسخه ی روا می توان در جامعه ایران تدوین نمود. واژگان کلیدی: فضایل در عمل، هنجاریابی، تحلیل عاملی، توانمندی، منش، پرسشنامهvia)).
انعام مروجی طبسی محمود گلزاری
هدف : بررسی ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی - بهزیستی روانی مادران وشیوه های فرزند پروری آنان با عمل به باور های دینی دختران در شهر قم . روش : طرح تحقیق حاضر از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری مشتمل بر دو جامعه می باشد که متشکل از کلیه دانش آموزان دختر پایه تحصیلی اول تاسوم دبیرستان های دولتی شهر قم در سال تحصیلی 90-1389 و همچنین مادران این دانش آموزان است.بدین منظور364دانش آموز دختر به همراه مادرانشان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای مورد بررسی قرار گرفتند.ابزارپژوهش،پرسشنامه شخصیت نئو(1985) ، شیوه های فرزند پروری دیانا باومریند(1972)، نشانگر بهزیستی شخصی مک کامینز(2006))برای مادران،وپرسشنامه عمل به باورهای دینی گلزاری(1377) برای دختران می باشد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی(میانگین،انحراف استاندارد) و همچنین آمار استنباطی شامل ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین روان رنجور خویی و وشیوه فرزند پروری استبدادی مادران باعمل به باور های دینی دختران آنها در سطح(01/0p<)همبستگی منفی وجود دارد و بین مسئولیت پذیری ،شیوه تربیتی اقتداری، رضایت از امنیت در آینده ، معنویت و مجموع بهزیستی مادران در سطح (01/0p<) ،و رضایت کلی مادران از زندگی، دستاورد ها ، آرامش ، عضویت میان دیگران در سطح (05/0p<)، باعمل به باور های دینی دختران آنها، همبستگی مثبت وجود دارد. نتیجه گیری: بر اساس تحلیل رگرسیون، روان رنجور خویی وشیوه فرزند پروری استبدادی مادران،عمل به باور های دینی دختران آنها را به صورت منفی پیش بینی می کند .در حالی که مسئولیت پذیری ،شیوه فرزند پروری اقتداری ،امنیت در آینده و مذهب و معنویت مادران،عمل به باور های دینی دختران آنها را به صورت مثبت پیش بینی می کند. کلید واژه ها: ویژگی های شخصیتی، بهزیستی روانی، شیوه های فرزند پروری ، عمل به باورهای دینی.
زهرا زارع ده آبادی محمود گلزاری
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه میزان و نوع بد کارکردیهای جنسی زنان متاهل شاغل در آموزش و پرورش ناحیه 1 یزد با سلامت روان و رضایت زناشویی آنان انجام شده است.بدین منظور 105نفراز زنان متاهل شاغل در آموزش و پرورش با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش عبارتنداز:پرسشنامه بدکارکردیهای جنسی زنان(fsi)،پرسشنامه رضایت زناشویی (enrich) و پرسشنامه سلامت عمومی(ghq).تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره انجام شده است.یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد رابطه بین بدکارکردیهای جنسی زنان و رضایت زناشویی مثبت و معنادار و با یلامت روان منفی و معنادار است.همچنین رابطه بین رضایت زناشویی و سلامت روان منفی و معنادار می باشد.از بین حوزه های بد کارکردی جنسی فقط حوزه های درد و رضایتمندی جنسی با رضایت زناشویی و سلامت روان رابطه مثبت و معنا دار دارند.
مرضیه سینا محمود گلزاری
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه مشکلات هویتی با اختلالات خوردن در دختران نوجوان دبیرستانهای شهر تهران بود. بدین منظور تعداد 400 دانش آموز دختر دبیرستانی از شهر تهران به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه گسترش یافته سنجش عینی هویت من (els ـ eom)، پرسشنامه بررسی اختلالات خوردن (q6ـ ede)، پرسشنامه محقق ساخته تشخیص اختلالات خوردن بر اساس tr ـ iv ـ dsm و سنجش شاخص توده بدنی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون خی دو و آزمون معنادار بودن همبستگی انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین افراد مبتلا به اختلالات خوردن و افراد بدون اختلال خوردن در انواع سبک های هویت عقیدتی و بین فردی تفاوت معناداری وجود ندارد. سبک هویت سردرگم در دختران نوجوان با اختلالات خوردن آنان رابطه مثبت معنادار دارد. سبک هویت زودرس دختران نوجوان فقط با اختلالات نامعین خوردن رابطه مثبت معنادار دارد. هم چنین سبک هویت دیررس دختران نوجوان با اختلالات خوردن آنان رابطه مثبت معنادار دارد. اما شواهدی در تایید این فرضیه که سبک هویت موفق در دختران نوجوان با اختلالات خوردن آنان رابطه منفی دارد، به دست نیامد.
پریسا برهانی نایینی فریبرز درتاج
تحقیق حاضر با هدف بررسی مقایسه بین میزان گرایش به اعتیاد در سه گروه فرزندان خانواد? طلاق، خانواد? ناسازگار و خانواد? عادی انجام گرفته است. بدین منظور از مدارس دخترانه و پسران? مقطع دبیرستان و فرزندان طلاق تحت پوشش سازمان بهزیستی و کمیت? امداد شهرستان نایین با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی در دسترس، تعداد 484 نفر انتخاب شده و در سه گروه با وضعیت خانوادگی متفاوت دسته بندی شدند. گروه اول فرزندان خانواده های طلاق هستند که از طریق دو پرسشنام? اطلاعات فردی و مقیاس گرایش به اعتیاد، و دو گروه دیگر یعنی فرزندان خانواده های ناسازگار و عادی علاوه بر دو مقیاس فوق به وسیل? پرسشنامه سازگاری زناشویی والدین مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیه تحلیل داده های به دست آمده از روش های آمار استنباطی از جمله آزمون تحلیل واریانس، آزمونt برای دو نمونه مستقل ،آزمون همبستگی کندال و آزمون تعقیبی شفه جهت بررسی رابطه ها استفاده گردید. نتایج نشان داد وضعیت خانوادگی در آسیب پذیری فرزندان نسبت به اعتیاد تاثیر دارد و فرزندان خانواده های ناسازگار و طلاق به صورت معنا داری نسبت به فرزندان خانواده های عادی در سه مقیاس آمادگی اعتیاد، اعتراف به اعتیاد و الکلیسم مک اندرو میانگین نمرات بالاتری داشتند.از دیگر نتایج این پژوهش تأیید تأثیر متغیرهای جنسیت، وضعیت تحصیلی، سابقه اعتیاد در خانواده، تحصیلات والدین، نوع سرپرستی فرزندان طلاق و مدت زمان طلاق در میزان گرایش به اعتیاد است.
فاطمه رشیدی پور احمد برجعلی
این پژوهش با هدف تعیین رابطه بین سبک دلبستگی و تصویر بدنی با اضطراب اجتماعی انجام شده است. نمونه مورد بررسی شامل 305 دانش آموز دختر دبیرستان های ناحیه دو منطقه 20 تهران می باشد که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های هراس اجتماعی کانور، سنجش دلبستگی هازان و شیور و روابط چندبعدی خود بدن کش پاسخ دادند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد بین دو متغیر سبک دلبستگی و تصویر بدنی با اضطراب اجتماعی رابطه معنادار وجوددارد. همچنین تحلیل رگرسیون داده ها نشان داد سبک دلبستگی ایمن و تصویر بدنی پیش بینی کننده های معنادار اضطراب اجتماعی هستند. از بین متغیرهای وارد شده به معادله رگرسیونی تصویر بدنی بیشترین نقش را در پیش بینی اضطراب اجتماعی داشت. براین اساس درمانگران می توانند با بهره جویی از درمان های متمرکز بر تصویر بدن یا درمان های دلبستگی مدار گام مهمی در درمان این اختلال مزمن بردارند. علاوه بر مداخله، از نتایج مذکور می توان در جهت پیشگیری سود جست.
مانی رفیعی اردستانی محمود گلزاری
مقدمه: سرطان یکی از شایع ترین بیماری های عصر ماست. آمارها نشان می دهد که از بین هرسه نفر یک نفر در طول زندگی خود این بیماری را تجربه می کند. به همین دلیل مشکلات روانی ناشی از این بیماری امروزه به شدت مورد توجه متخصصان سلامت روان قرار گرفته است. برای سنجش اینگونه مشکلات بخشی از تلاش ها به سمت ایجاد مقیاس های اندازه گیری کیفیت زندگی در بیماران سرطانی معطوف شده است. از سوی دیگر یکی از شایع ترین مشکلاتی که بیماران سرطانی حتی پس از پایان دوره درمان با آن مواجهند نگرانی در مورد سلامت و هراس از مرگ است که از منظر روان شناسان هستی نگر از رنج آورترین مشکلات روانی و پایین آورنده کیفیت زندگی به شمار می آید. این عوامل باعث شد که محقق با اجرای روان درمانی معنی گرا بر روی این بیماران سه فرضیه زیر را به چالش بگذارد : - معنی درمانی گروهی بر کاهش اضطراب مرگ بیماران مبتلا به سرطان موثر است. - معنی درمانی گروهی بر بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان موثر است. - میان کاهش اضطراب مرگ و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان رابطه معنی داری وجود دارد. روش: برای بررسی فرضیه فوق بر روی 15 بیمار مبتلا به سرطان معنی درمانی گروهی اجرا شد که در نهایت 10 تن از آنها گروه را به اتمام رساندند. از تعداد مشابهی بیمار به عنوان گروه کنترل استفاده شد. از تمامی اعضای دو گروه خواسته شد که یک بار پیش از درمان ویک بار پس از آن دو پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر و کیفیت زندگی بیماران سرطانی انجمن سرطان اروپا را تکمیل کنند. در نهایت از آزمون t-student و همبستگی پیرسون به کمک نرم افزار spss.16 جهت تحلیل نتایج بهره برده شد. نتایج: آزمون t-student و همبستگی پیرسون در p < 0.05 نتایج زیر را تایید کرد: - معنی درمانی گروهی بر کاهش اضطراب مرگ بیماران مبتلا به سران موثر بوده است. - معنی درمانی گروهی بر بهبود کیفیت زندگی بیماران سرطانی در شاخص های نقش، هیجانی، خستگی و عمومی موثر بوده است. در حالی که این درمان در بهبود کیفیت زندگی این بیماران در شاخص های ناراحتی تنفسی، مشکلات خواب، بی اشتهایی، یبوست، اسهال، مشکلات اقتصادی، جسمانی، شناختی، اجتماعی، تهوع و درد موثر نبود. - میان کاهش اضطراب مرگ و بهبود کیفیت زندگی در شاخص های نقش، هیجانی، و عمومی رابطه معنی داری وجود دارد.این در حالی است که بین کاهش اضطراب مرگ و بهبود کیفیت زندگی در شاخص های ناراحتی تنفسی، مشکلات خواب، بی اشتهایی، یبوست، اسهال، مشکلات اقتصادی، جسمانی، شناختی، احتماعی، خستگی، تهوع و درد در سطح معنی داری فوق ارتباط معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج نشان داد که روان درمانی وجودی می تواند به بیماران سرطانی در کاهش نگرانی شان در مورد مرگ کمک کند. همچنین این درمانی به طور مستقیم و یا از طریق تاثیر بر روی اضطراب مرگ، در بالا بردن کیفیت زندگی این بیماران، در پاره ای از شاخص ها موثر است.
شهرزاد رشن محمود گلزاری
با توجه به این موضوع که در زندگی هر فرد به کرات ممکن است این اتفاق بیافتد که به خاطر یک موضوع از کسی رنجیده خاطر شود و این رنجش و خشم را برای مدت طولانی در ذهن خود نگاه دارد یا در واقع کینه با دل بگیرد. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین کینه و سلامت روان در دانشجویان انجام پذیرفت. این تحقیق در بین 150 دانشجو کارشناسی و کارشناسی ارشد انجام گرفت، دو پرسش نامه شدت کینه پژوهشگر ساخته و پرسش نامه سلامت روان(scl-90-r) توسط آن ها تکمیل شد. پس از گردآوری پرسشنامه ها، داده های بدست آمده با استفاده از روش های آماری همبستگی پیرسون و آزمون تی برای گروه های مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که شدت کینه با نمره سلامت روان همبستگی مثبت دارد، به این معنا که با افزایش شدت کینه افراد میزان مشکلات سلامت روان آن ها افزایش پیدا می کند، همچنین شدت کینه در مردان بیشتر از زنان است. علاوه بر آن شدت کینه با زیر مقیاس های افسردگی، پرخاشگری، علایم جسمانی، حساسیت در روابط بین فردی و اضطراب سلامت روان نیز هم بستگی مثبت دارد.
مرسده نوروزی محمود گلزاری
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی ) mbct ( در افسردگی , کیفیت زندگی و تحمل مراقبان زن آلزایمری است.به همین منظور 20 نفر مراقب زن ) 10 نفر گروه آزمایشی و 10 نفر گروه کنترل (انتخاب شدند روش نمونه گیری از نوع نمونه در دسترس بود آزمودنی ها در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند . قبل از شروع جلسات در پایان جلسات درمانی و 2 ماه پس از اتمام درمان به پرسشنامه های کیفیت زندگی sf-36 , تحمل مراقبان ) cbi ) پاسخ دادند و پرسشنامه هامیلتون نیز توسط پژوهشگر تکمیل شد . برای تحلیل نتایج از آزمون کوواریانس و آزمون ویلکاکسون استفاده شد ونتایج بیانگر این بود که ) mbct ( دربهبود ی کفیت زندگی , کاهش افسردگی و تحمل مراقبان موثر بوده است . البته در پیگیری 2 ماهه نتایج حاکی از این بود که این درمان اثرات بلند مدت بر روی افسردگی و تحمل داشته است ولی در میزان بهبود کیفیت زندگی بلند مدت نبوده است .این یافته ها می تواند در مورد توجه به بهداشت ر وانی وسلامت مراقبان آلزایمری موثر واقع شود.
مهدی رضایی محمود گلزاری
شواهد حاصل از تحقیقات مختلف نشان می دهد که مشکلات بیماران افسرده ناشی از ادراک تحریف شده ی واقعیت است. مطالعه حاضر با هدف شناسایی و مقایسه میزان واقعیت گرایی در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی و افراد عادی انجام شد. طرح پژوهش حاضر گذشته نگر- توصیفی از نوع علی مقایسه ای می باشد که بر روی 40 نفر (20 کنترل، 20 افسرده) که به شیوه ی نمونه گیری در دسترس و براساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند، اجرا شد. ابزارهای پژوهشی شامل آزمون های bdi-ii برای غربالگری و آزمون رور شاخ برای سنجش واقعیت سنجی می باشد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین افراد مبتلا به افسردگی اساسی و عادی درمیزان واقعیت گرایی تفاوت معنادار وجود دارد (0001/0>p) و گروه سالم نسبت به افسرده در واقعیت سنجی بهتر عمل می کنند، مخصوصا در متغییر های تحربف شکل، شکل گسترش یافته، تناسب w و d، تناسب شکل ولی تفاوت معنی داری در در متغیر های تحریف فضای سفید، پاسخ های رایج و شکل غیر عادی بین دو گروه مشاهده نشد (05/0<p). این یافته ها نشان می دهد که ادراک تحریف شده زیربنای مشکلات بیماران افسرده است که آنها را به سوی نتیجه گیری منفی سوق می دهد.
بهنام عسکری احمدآباد محمود گلزاری
چکیده: این پژوهش به منظور ارزیابی میزان اثر بخشی شناخت درمانی گروهی بر مبنای الگوی مایکل فری بر کاهش تعارضات زناشویی انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه مشتمل بر زوج های مراجعه کننده به مرکز مشاوره و بهداشت روان دانشگاه علامه طباطبایی بودند. از جامعه مورد نظر، 40 نفر (20 زوج) - به عنوان نمونه تحقیق - با استفاده از مصاحبه اولیه و پرسشنامه تعارضات زناشویی به روش در دسترس مورد گزینش و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل مورد گمارش قرار گرفتند. قبل از اجرای درمان از هر دو گروه، پیش آزمون تعارضات زناشویی به عمل آمد. سپس گروه آزمایش 12 جلسه تحت شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری قرار گرفت. پس از پایان جلسات از هر دو گروه، پس آزمون تعارضات زناشویی به عمل آمد. با توجه به در نظر گرفتن دوره پیگیری 45 روزه، پس از 45 روز از خاتمه درمان، بار دیگر در مورد هر دو گروه آزمون تعارضات زناشویی به اجرا درآمد. با استفاده از آزمون t مستقل، داده ها تحلیل شدند. نتایج نشان داد که شناخت درمانی گروهی مایکل فری توانسته است میزان تعارضات زناشویی را (هم پس از اتمام درمان و هم در دوره پیگیری) به طور معناداری کاهش دهد )01/0 .(p < کلید واژه ها: شناخت درمانی گروهی، مایکل فری، تعارضات زناشویی
طاهره پولادی محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین ابعاد پرخاشگری با بهزیستی روانشناختی و سازگاری اجتماعی نوجوانان شهر خرم آباد انجام شده است. نمونه مورد بررسی 228 نفر از دانش آموزان دبیرستانی از دبیرستانهای شهر خرم آباد بود که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای مورد آزمون قرار گرفتند. در جریان پژوهش از پرسشنامه پرخاشگری(ag)باس وپری و پرسشنامه شخصیتی کالیفرنیا( زیر مقیاس سازگاری اجتماعی )و همچنین پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف استفاده شد. نتایج نشان داد که بین بهزیستی روان شناختی و سازگاری اجتماعی وپرخاشگری کلیو همچنین ابعاد فیزیکی، خشم و خصومت از مقیاس پرخاشگری رابطه منفی وجود دارد. رابطه ی پرخاشگری کلامی و بهزیستی روانشناختی مثبت اما ضعیف بود و معنادار نشد. رابطه ی پرخاشگری کلامی و سازگاری اجتماعی منفی بود اما معنادار نشد. در بررسی تفاوت های دو جنس در ابعاد پرخاشگری یافته های پژوهش نشان داد که نمره ی پرخاشگری فیزیکی پسران به طور معناداری از نمره ی پرخاشگری فیزیکی دختران بالاتر است همچنین نمره ی دختران در مولفه ی خشم از نمره ی پسران به طرز معناداری بالاتر به دست آمد با این حال بین دختران و پسران در مقیاس کلی پرخاشگری، و در مولفه های کلامی و خصومت مقیاس خشم تفاوت معناداری دیده نشد. ارتباط با تفاوت بین بهزیستی روانشناختی در دو جنس یافته های پژوهش نشان داد که بین دختران و پسران در مقیاس بهزیستی روانشناختی تفاوت معناداری وجود ندارد در ارتباط با تفاوت بین سازگاری اجتماعی یافته های پژوهش نشان داد که سازگاری اجتماعی پسران بالاتر از دختران است.
سروش خوشنام احمد برجعلی
افسردگی شایع ترین اختلال روانپزشکی و از عمده ترین چالش های روان درمانی است. گستردگی نشانه های این بیماری، سبب پدیدآمدن نظریه های گوناگون آسیب شناسی و روان درمانی برای این اختلال شده است. درمان متمرکز بر هیجان، به عنوان درمانی نو-انسان گرایانه، با تلفیق و روز آمدکردن درمان های فرد-محور، گشتالت درمانی، و درمان وجودی، و تمرکز بر فرایندهای پردازش هیجانی، از حمایت تجربی قابل توجهی در خارج از کشور برخوردار است. پیش از این پژوهش، کارایی درمان متمرکز بر هیجان بر افسردگی در کشور ایران مورد آزمایش قرار نگرفته بود. پژوهش حاضر با استفاده از طرح سری های تک موردی (با استفاده از سه آزمودنی) با پیگیری دوماهه، کارایی این درمان را ارزیابی کرد. یافته های این پژوهش، که بصورت نمایش دیداری، و همچنین به روش های تحلیل درصد بهبودی و شاخص ضریب پایا ارائه می شوند، همگی دال بر کفایت بالای این درمان در کاهش میزان افسردگی، نشانه های عمومی بیماری، و نگرش-های کارآمد بودند. درصد بهبودی کلی آزمودنی ها در این سه شاخص به ترتیب 77%، 75%، و 32% بدست آمد. این یافته ها نشان می دهند که درمان متمرکز بر هیجان از کارایی بالایی برای مداوای افسردگی برخوردار است. نتایج پیگیری دوماهه نیز نشان از پایداری بهبود بیماران در این فاصله داشته است.
وحیده آقایی محمود گلزاری
هدف از این پژوهش بررسی قدرت پیش بینی سبک زندگی و عمل به باورهای دینی با رضایت زناشویی در دبیران زن متاهل جوان می باشد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری، کلیه دبیران زن متاهل جوان مشغول در مدارس شهر قم بوده که تعداد 204 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و مورد پژوهش قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های سبک زندگی بیسیس- ای، عمل به باورهای دینی معبد و رضایت زناشویی انریچ بود. برای تحلیل داده ها از روشهای آمار توصیفی و هم چنین ضریب همبستگی پیرسون با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین سبک زندگی و عمل به باورهای دینی با رضایت زناشویی رابطه معناداری وجود ندارد. مابین کنار آمدن( یکی از مولفه های سبک زندگی) با رضایت زناشویی رابطه مثبت معناداری وجود دارد و هم چنین ما بین محتاط بودن (یکی از مولفه های سبک زندگی) با رضایت زناشویی رابطه منفی معناداری وجود دارد و نیز ما بین عمل به باورهای دینی و محتاط بودن (یکی از مولفه های سبک زندگی) رابطه منفی معناداری وجود دارد. سایر نتایج حاکی از آن است که مابین نیاز به تایید و تعلق به علاقه اجتماعی(از مولفه های سبک زندگی) رابطه معنادار مثبت وجود دارد و مابین نیاز به تایید و مسئولیت پذیری(از مولفه های سبک زندگی) رابطه معنادار مثبت وجود دارد و همچنین مابین کنارآمدن و محتاط بودن(از مولفه های سبک زندگی) رابطه معنادار منفی وجود دارد و مابین کنار آمدن و تعلق و علاقه اجتماعی(از مولفه های سبک زندگی) رابطه معنادار وجود دارد و نیز مابین محتاط بودن و تعلق و علاقه اجتماعی(از مولفه های سبک زندگی) رابطه معنادار منفی وجود دارد. واژه های کلیدی: سبک زندگی، رضایت زناشویی، زنان متاهل جوان، عمل به باورهای دینی
سارا مرادلو محمود گلزاری
شادکامی وجود عاطفه مثبت یا خوشایند، زندگی بسیار رضایتمندانه و ادراک خوشنود کننده ی فرد از زندگی است. عاطفی بودن مثبت با رضایتمندی شغلی و زناشویی پیوند دارد. رابطه بین این متغیرها ممکن است پیچیده و دو جهتی باشد. عاطفی بودن مثبت باعث می شود افراد از شغل و روابطشان بیشتر لذت ببرند و شاد بودن در محیط کار و عشق، عاطفی بودن مثبت را افزایش می دهد و عاطفی بودن مثبت کم با گستره ای از اختلال های روانی همراه است
سمیه ضمیری نژاد محمود گلزاری
زمینه و هدف: دانشجویان خوابگاهی، فشارهای روانی زیادی را تجربه می کنند که آن ها را بیشتر مستعد افسردگی می کند. افسردگی متداول ترین بیماری روانی در میان زنان است. رویکردهای روان درمانی مختلفی برای درمان افسردگی وجود دارد،امادر این مطالعه هدف مقایسه اثر بخشی آموزش تاب آوری گروهی و شناخت درمانی گروهی بر کاهش افسردگی دانشجویان دختر خوابگاهی است. مواد و روش کار:در این مطالعه 45 نفر از دختران خوابگاهی که در تست افسردگی بک نمره 19 و بالاتر را کسب کردند انتخاب شده و 3 گروه 15 نفری تشکیل داده شد. دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل، که یکی از گروه های آزمایشی تحت آموزش تاب آوری به مدت 8 جلسه 60 دقیقه ای، و گروه دیگر 8 جلسه 60 دقیقه ای شناخت درمانی دریافت کردند. و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. اعضای گروه های نمونه قبل و بعد از مداخلات مقیاس افسردگی بک- ویرایش دوم را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از نرم افزار spss 15و به کمک شاخص های آمار توصیفی و آزمون های آماری تحلیل واریانس اندازه های تکراری (repeated measure anova) و آزمون تعقیبی lsd مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معنی داری 01/0 در نظر گرفته شد. یافته ها: یافته ها حاکی از این است که بین میانگین گروه های آزمایشی و گروه کنترل که روش آموزشی را دریافت نکرده بودند تفاوت معنی داری وجود دارد. اما بین دو گروه آزمایشی در میزان اثربخشی تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: به کار گیری آموزش تاب آوری و شناخت درمانی در کاهش میزان افسردگی دانشجویان دختر خوابگاهی موثر است.
سمیرا معصومیان محمود گلزاری
درد مزمن وضعیتی تحلیل برنده است و هیچ کدام از علائم جسمانی دیگر به فراگیری درد نیستند. درد کمر شایعترین درد در میان جمعیت بیماران مبتلا به درد مزمن و شایعترین علت مراجعه به پزشکان بعد از سرماخوردگی به شمار می آید. امروزه، توجه به متغیرهای روانشناختی در درد مزمن از اهمیت مناسبی برخوردار شده، و بدین خاطر مداخلات روانشناختی نیز برای ترمیم این متغیرها طراحی شده است، در این بین، برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی(mbsr) نخستین بار توسط کابات زین برای دامنه وسیعی از افراد مبتلا به اختلالات مرتبط با استرس و درد مزمن بکارگرفته شده است. کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (mbsr) یک مداخله رفتاری است که بر مبنای توجه و تمرکز به خود استوار می باشد . تمرینات بصورت تمرکز بر روی افکار و احساسات و ادراک انجام می شود. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر کاهش افسردگی، افزایش کیفیت زندگی و خودکارآمدی بیماران مبتلا به کمر درد مزمن بوده است. شرکت کنندگان این پژوهش را بیماران مبتلا به کمر درد مزمن (18=n) تشکیل می دادند که در قالب یک طرح نیمه آزمایشی به دو گروه آزمایش (n=9) و گواه (n=9) تقسیم شدند. سپس شرکت کنندگان گروه آزمایش یک برنامه 8 جلسه ای درمان mbsr دریافت نمودند. ابزارهای پژوهش(فرم کوتاه مقیاسهای افسردگی اضطراب استرس (dass – 21)، پرسشنامه کیفیت زندگی((sf?? وخودکارآمدی درد (pseq) ) نیز در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط شرکت کنندگان تکمیل گردید. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون یومن_ ویتنی نشان داد که مداخله بکارگرفته شده منجر به کاهش افسردگی، افزایش کیفیت زندگی و خودکارآمدی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شده است. اگرچه این یافته ها مقدماتی هستند با این وجود پیشنهاد می کنندکه mbsr را می توان بعنوان درمان مکمل در کنار سایر درمانها برای رسیدن به نتایج مطلوبتر در مشکلات روانشناختی بیماران مبتلا به کمر درد مزمن بکار گرفت.
مریم پیلتن احمد برجعلی
: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش میزان افسردگی، کاهش نشخوار فکری و افزایش تاب آوری در زنان افسرده بود. روش: روش پژوهش آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون و پی گیری همراه با گروه کنترل بود.. برای جمع آوری داده ها علاوه بر پرسشنامه اطلاعات زمینه ای از سه پرسشنامه استاندارد شامل مقیاس افسردگی بک- ویرایش دوم (bdi ii)، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و مقیاس پاسخ های نشخواری (rrs) استفاده شد. برای درمان افسردگی 8 جلسه درمان گروهی بر اساس برنامه ی درمان اختلال افسردگی اساسی (mdd) بر اساس پروتکل درمان فراشناختی ولز و پاپا جورجیو اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها به روش آزمون t مستقل، تحلیل کوواریانس (ancova) و تحلیل کوواریانس چند متغیره (mancova) برای به آزمون گذاشتن فرضیه های پژوهش در سطح معنی داری 05/0 استفاده شد. داده ها به وسیله نرم افزار spss18 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان فراشناختی بر کاهش میزان افسردگی، کاهش نشخوار فکری و افزایش تاب آوری تأثیر دارد. همچنین نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که میانگین نمره هر سه متغیر در مرحله پیگیری نسبت به مرحله پیش از درمان تفاوت معنی داری دارد و کاهش افسردگی و نشخوار فکری و افزایش تاب آوری در مرحله پیگیری سه ماهه از ثبات برخوردار می باشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش?حاضر نشان دهنده اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش افسردگی و نشخوارفکری و افزایش?تاب?آوری است. این تاثیر می تواند به واسطه نشانه قرار دادن عوامل واسطه و نگهدارنده اختلال افسردگی (نشخوارفکری و باورهای فراشناختی) انجام پذیرد.
زهرا بهرامی محمود گلزاری
سینستزیا حالتی هشیارانه است که در آن تحریک یک بعد حسی ، موجب ادراک در بعد حسی دیگری نیز می شود. این پدیده ی عصب شناختی، می تواند بصورت ژنتیکی به ارث برده شود. هدف این پژوهش، یافتن میزان شیوع انواع سینستزیا در دختران نوجوان شهرستان محلات است. مطالعه، بصورت توصیفی- زمینه یابی بوده و نمونه گیری آن بصورت خوشه ای تصادفی انجام پذیرفته است. اجرای پژوهش شامل سه مرحله ی غربالگری و یک مرحله تست ثبات داخلی برای سینستزیاهای نویسه-رنگ(انگلیسی)، روزهای هفته-رنگ و ماه-رنگ (تقویم ایرانی) است. دو مرحله ی نخست غربالگری، هم زمان و از طریق پرسشنامه ی ایگلمن و مشاهده و مصاحبه انجام شده و مرحله ی سوم به فاصله ی دو ماه پس از مرحله ی دوم به منظور سنجش میزان ثبات آزمودنی ها در گزارشات دو مرحله ی اول صورت پذیرفته است. پس از مرحله-ی سوم ، آزمون ثبات داخلی ایگلمن اجرا شده و در نهایت، شیوع سینستزیا را در جامعه ی مورد بررسی، 4.9% برآورد شده است. شیوع انواع در میان افراد دارای سینستزیا نیز پس از پایان مرحله ی سوم برای سینستزی نویسه-رنگ براسس مفهوم، 60% و بر اساس شکل 25% ، روزهای هفته-رنگ، 40%، ماه های سال- رنگ، 40%، شخصیت- رنگ، 20%، صدا-رنگ (آلات موسیقی)، 20% و نویسه پارسی- رنگ،40% گزارش شده است. نتایج به دست آمده از مرحله ی چهارم در مورد سینستزیاهایی که امکان سنجش آنها از طریق آزمون ثبات داخلی وجود داشت، با نتایج مرحله ی سوم هم خوانی کامل داشت. با توجه به نزدیکی نتایج این پژوهش با پژوهش سیمنر و همکاران در سال 2006 که شیوع سینستزیا را در جامعه-ی امریکا، 4.35% برآورد کرده بودند، به نظر می رسد عامل فرهنگ تاثیری بر سینستزیا نداشته باشد.
سیده فاطمه آگاه احمد برجعلی
زبان پیوندی ناگسستنی با شناخت و تفکر دارد، اما آیا به همان اندازه که شناخت و تفکر برای تبیین پدیده های روانی در نظر گرفته می شود، به مقوله زبان هم توجه می شود؟! به نظر می رسد مسیر اصلی روان شناسی مدرن به گونه ای ست که زبان را بی ارتباط با مطالعه ذهن در نظر می گیرد. می دانیم که بسیاری از نظریه پردازان و محققان در تبیین پدیده ای مانند اضطراب تفکر را عامل کلیدی در نظر گرفته اند، اما آن طور که باید به مقوله زبان نپرداخته اند. بنابراین نیاز به پژوهش بنیادی در این حوزه به شدت احساس می شود. نگارنده در این مطالعه به رابطه خزانه واژگان با تجربه اضطراب پرداخته است. در واقع سعی شده است که به این سوال پاسخ داده شود: آیا بین غنای واژگان و میزان اضطراب رابطه ای وجود دارد؟ جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 91-90 در دانشگاه علامه طباطبائی بودند. گروه نمونه 60 دانشجو (30 دختر و 30 پسر) به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. در این پژوهش از طرح علی روش پس رویدادی بهره گرفته شد. برای اندازه گیری غنای واژگان آزمودنی ها خرده آزمون گنجینه واژگان آزمون هوش و به منظور اندازه گیری میزان اضطراب آزمون اضطراب کتل مورد استفاده قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از آزمون های آماری کالموگروف اسمیرنوف، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t و آزمون z استفاده شد. ضریب همبستگی بین میزان اضطراب با گنجینه واژگان 0.599- r= (01/0> p) نشان داد بین میزان اضطراب با غنای واژگان رابطه معنا داری وجود دارد. مقایسه نمرات گنجینه واژگان دختران و پسران نشان داد تفاوت معناداری بین غنای واژگان دختران و پسران وجود ندارد(0.209 t=و 05/0< p). مقایسه میزان اضطراب دختران و پسران نشان داد بین اضطراب دختران و پسران تفاوت معناداری وجود دارد و دختران از میزان اضطراب بالاتری برخوردار هستند(3.079t= و 01/0> p). یافته ها نشان می دهد با کاهش غنای واژگان میزان اضطراب افزایش می یابد و برعکس. با توجه به یافته ها و پیشینه نظری و تجربی پژوهش شاید بتوان غنای واژگان را موثر بر میزان اضطرابی که فرد تجربه می کند دانست.
منصوره نصیری نصیرآباد محمود گلزاری
این پژوهش با هدف بررسی رابطه عمل به باورهای دینی با شادکامی و رضایت زناشویی انجام گرفت. طرح پژوهشی از نوع همبستگی بود، جامعه آماری در این پژوهش شامل تمام زنان متاهل شهر اردبیل بود. نمونه پژوهش 197 نفر از زنان شهر اردبیل بودند که با شیوه نمونه.گیری تصادفی از نوع خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه شادکامی، پرسشنامه رضایت زناشویی و پرسشنامه باورهای دینی (آزمون معبد2) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر روشهای آمار توصیفی از روشهای آمار استنباطی نظیر ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شده است. تحلیل نتایج نشان داد که بین عمل به باورهای دینی با شادکامی و رضایت زناشویی همبستگی مثبت معناداری وجود دارد و عمل به باورهای دینی پیش بینی کننده مناسبی برای رضایت زناشویی و شادکامی محسوب می شود.
رویا حساس حمید علی زاده
چکیده هدف از پژوهش حاضر تبیین و پیش بینی میزان رضایت زناشویی بر اساس سبک زندگی و عمل به باورهای دینی زوجین شهر تهران بوده است. بدین منظور از طریق نمونه گیری چند مرحله ای ابتدا دو منطق? یک و پنج شهر تهران به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شد، سپس دو فرهنگسرای وابسته به شهرداری در حال فعالیت در این دو منطقه (ملل و فردوس) انتخاب شده و پس از هماهنگی با فرهنگسراها تعداد 400 پرسشنامه (برای هر فرهنگسرا 200 پرسشنامه، معادل 100 زوج) در اختیار والدینی قرار گرفت که یا خود و یا کودک آنها در برنامه های تابستانی این دو فرهنگسرا شرکت کرده اند و از آنها درخواست شدکه به جز خود همسر ایشان نیز پرسشنامه را تکمیل کرده و در اختیار پژوهشگر قرار دهند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ، پرسشنامه مقیاس های اساسی آدلری برای موفقیت بین فردی- نسخه بزرگسالان (basis-a)، پرسشنامه معبد برای اندازه گیری عمل (نه اعتقاد و نگرش) به باورهای دینی جمع آوری شد. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داد که فقط ضرایب رگرسیونی محاسبه شده در خصوص مولفه های نقش مذهب در زندگی، محتاط بودن و مستحق بودن در سطح اطمینان 95 درصد (05/0= ) معنی دار است و سایر ضرایب رگرسیونی مربوط به دیگر مولفه های سبک زندگی و عمل به باورهای دینی معنی دار نمی-باشند. همچنین نتایج تحلیل های همبستگی حاکی از رابطه معنادار رضایت زناشویی زنان تنها با خرده مقیاس سخت گیری در مردان؛ رابطه معنادار خرده مقیاس ارتباطات زنان با دو خرده مقیاس محتاط بودن (با علامت منفی) و سخت گیری مردان؛ حل تعارض زنان با به سه خرده مقیاس تعلق- علاقه اجتماعی، کنار آمدن و ملایمات؛ همبستگی معنادار تمامی خرده مقیاس های عمل به باورهای دینی زنان با تعلق- علاقه اجتماعی مردان؛ همبستگی معنادار خرده مقیاس های عمل به باور دینی زنان (به جز خرده مقیاس عمل به مستحبات) با کوشش برای کمال مردان؛ همبستگی معنادار تمامی خرده مقیاس های عمل به باورهای دینی مردان به جز عمل به مستحبات با خرده مقیاس کوشش برای کمال زنان؛ و همبستگی معنادار بین تمامی خرده مقیاس های عمل به باور دینی به جز انجام مستحبات و رضایت زناشویی و تحریف آرمانی بوده است.
ساناز رازی محمود گلزاری
چکیده: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آمورش مهارت حل اختلاف به شیوه گاتمن بر افزایش رضایت زناشویی انجام گرفته است. گروه نمونه مورد مطالعه در این پژوهش شامل زنان متاهل مراجعه کننده به خانه سلامت شهرداری منطقه 5 تهران بودند که از طریق فراخوان دعوت شده بودندو پس از انجام تست رضایتی زناشویی انریچ،24 نفر از زنانی که نمره پایین تری نسبت به بقیه داشتند انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه 12 نفری آزمایشی و گواه قرارگرفتند،که پس از ریزش 10 نفر در هر گروه باقی ماند. سپس این دو گروه در دومرحله پیش آزمون و پس آزمون به تست رضایت زناشویی انریچ پاسخ دادند. سپس اعضای گروه آزمایش، تحت آموزش مهارت حل اختلاف قرار گرفتندولی گروه گواه این آموزش را دریافت نکردند. پژوهش حاضر پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بوده است و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس انجام گرفته است. با توجه به نتایج تجزیه و تحلیل می توان گقت که با اطمینان 99%آموزش مهارت حل اختلاف بر افزایش رضایت زناشویی زنان متاهل مراجعه کننده به خانه سلامت شهرداری منطقه 5 تهران تاثیر معنی داری داشته است، به این معنا که آموزش مهارت حل اختلاف گاتمن باعث افزایش رضایت زناشویی شده است. همچنین آزمون پیگیری گروه آموزش 1.5 ماه بعد از اجرای پس آزمون پایایی نتایج را نشان داد.
محبوبه نایل صالحی محمود گلزاری
از هنگامیکه مارتین سلیگمن رویکرد "روان شناسی مثبت نگر" را به جامعه روان شناسی معرفی نمود، تنها 23 سال می گذرد و در این مدت کوتاه شاهد به وجود آمدن یک جنبش جدید با نظریه ها، پدیده ها و مفاهیم مختلف بوده ایم. اگرچه این مفاهیم و اصطلاحات امروزی از ابتدای پیدایش دانش بشری، توسط فیلسوفان و دانشمندان یونانی، هندی و ایرانی مورد بحث و چالش بسیار قرار گرفته اند، اما سلیگمن و همکارانش با استفاده از روش علمی و طبقه بندی به بررسی فضایل ومفاهیم ونیروهای آن ، یک مکتب جدید فکری ارائه کنند .بنا براین ،آنچه که امروز در نظریه های روان شناسی مثبت نگر غرب، در مورد شادکامی، امید، خوش بینی، رضایت مندی، نوع دوستی، سعادت و عشق می بینیم، پدیده ها و کلمات جدیدی نیستند که در ادبیات و فلسفه اصیل ایرانی نوظهور باشند. از آنجا که بیان وترویج اصول اخلاقی وفضایل که غرض وهدف اصلی اندیشمندان بوده است سعدی نیز در حوزه علم اخلاق - که روشنایی فضایل اخلاقی ،از کلیه ی آثار او ساطع وآشکار است - دست چیره دارد. آنچه در این مقاله بررسی می گردد : کارتطبیقی بین بررسی فضایل اساسی انسان در روانشناسی مثبت ومقایسه آن باآثار واندیشه سعدی می باشد.در بخش کیفی این تحقیق از روش تحلیل محتوابرای استخراج مفاهیم مرتبط با هر مقوله واز روش هر منوتیک برای ارائه افق مولفین و محقق استفاده شد . جامعه آماری کلیه متون فارسی و انگلیسی در دسترس و نمونه برابر با جامعه آماری بود .اطلاعات از شیوه پژوهش کتابخانه ای وروش فیش برداری (هزار فیش) جمع آوری شد. سپس واحدهای تحلیل ومضامین فضایل اساسی انسان از هر دو دیدگاه انتخاب و کد گذاری شدند وبر اساس واحد های تحلیل ، جدول تحلیل محتوی استخراج شد وبرای نتیجه گیری فرضیه هاو برای مقایسه مفاهیم کلیدی جدول نهایی که حاوی افق مولفین ومحقق است (برای تجزیه وتحلیل افق سعدی وافق مثبت نگر به عنوان مولف وافق محقق به عنوان مفسر قرار گرفت) با استفاده از روش هرمنوتیک استخراج شدوافق سوم (محقق)برمبنای دو افق( مولف )تبیین شد .نتیجه پژوهش این که ؛بین روانشناسی مثبت نگروآثارو اندیشه سعدی در فضایل اساسی انسان( فضیلت خرد ودانش ،فضیلت جرات وشجاعت،فضیلت انسانیت ،فضیلت عدالت ، فضیلت اعتدال ،فضیلت تعالی) مطابقت وجوددارد
ترانه خداویردی محمود گلزاری
هدف از این پژوهش تحلیل محتوای دیوان حافظ به لحاظ توجه به مولفه های روانشناسی مثبت است. به این منظور دیوان حافظ (تصحیح قاسم غنی و محمد قزوینی) مشتمل بر 495 غزل، 42 رباعی، 3 قصیده و 34 قطعه با روش تحلیل محتوا بررسی شد. این پژوهش با استفاده از ابزار فیش برداری انجام شد. در آغاز به استخراج آموزه های مرتبط با مولفه های روانشناسی مثبت از متون اصلی روانشناسی مثبت و توضیح آنها پرداخته شد. سپس کلیه ابیات دیوان حافظ مورد مطالعه قرارگرفت و با مراجعه به تفاسیر و شرح های موجود، عبارات و ابیات مرتبط با موضوع گزینش شد. در آخرین مرحله ابیاتی که با زمینه مورد مطالعه ی بحث از هماهنگی کافی برخوردار بودند در متن گنجانده شد. سپس با روش تحلیل محتوا به تبیین دیدگاه حافظ در زمینه آموزه های روانشناسی مثبت پرداخته شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میداد که آموزه های حافظ نه تنها با مفاهیم موجود در روانشناسی مثبت مطابقت دارد بلکه در بسیاری از حوزه ها به دلیل نگرش عرفانی حافظ، معانی و مفاهیم عمیق تری در خصوص موضوعات مورد بحث در کلام او یافت می شود.
عبدالوحید داودی محمود گلزاری
توجه به مسائل اخلاقی سابقه ای به درازای تاریخ بشری دارد . در علم اخلاق صفات اخلاقی به دو دسته فضائل و رذایل اخلاقی تقسیم می شود، در چند سال اخیر و با پیشرفت علم روانشناسی ، گرایشی جدید به نام روانشناسی مثبت بوجود آمده که این علم توجه خود را به فضائل اخلاقی و قابلیت های انسانی معطوف کرده است. توجه به فضائل اخلاقی بدون نگاه به رذائل اخلاقی کاری ناقص می باشد و به همین خاطر نگاهی جدید در روانشناسی مثبت بوجود آمده که به رذایل اخلاقی و اثر آنها در تضعیف فضایل اخلاقی توجه می نماید. سه رذیله اخلاقی مهم که در منابع دینی و اخلاقی به آنها توجه فراوانی شده است کبر ، حرص و حسد می باشند، اهمیت این سه صفت به قدری زیاد می باشد که از آنها در روایات به عنوان(( اصول الکفر)) تعبیر شده است. برای شناسایی هر امری در زندگی احتیاج به دانستن نشانه های آن داریم و رذایل اخلاقی نیز از امر مستثنی نیستند بنابراین برای شناسایی رذایل اخلاقی باید ملاکی عینی برای آنها در اختیار داشته باشیم ، و همچنین با توجه به فرهنگ اسلامی و ضرورت اسلامی سازی علوم انسانی باید این نشانه شناسی از طریق منابع دینی صورت بگیرد. در این تحقیق به نشانه شناسی این سه صفت اخلاقی و اثر آنها بر فضائل و قابلیت های مطرح شده در روانشناسی مثبت پرداخته شده است.برای رسیدن به هدف تحقیق برای کبر 20 نشانه و برای حرص 15 نشانه و برای حسد 25 نشانه از منابع اسلامی استخراج شده و سپس رابطه نظری این نشانه ها را با قابلیت های مورد تاکید روانشناسی مثبت بررسی گردید که اثر منفی صفات فوق در اکثر قریب به اتفاق قابلیت ها بدست آمده است
سمانه سعیدی تبار محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه تاب آوری و عمل به باورهای دینی با شادکامی و رضایت از زندگی در دانش آموزان دبیرستانی ناحیه یک شهر همدان انجام گرفته است. در این پژوهش از روش همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دبیرستانی ناحیه یک همدان بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 305 دانش آموز دبیرستانی(152 دختر و 153 پسر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه کانر و دیویدسون (cd_ris)، پرسشنامه معبد(m)، پرسشنامه شادکامی آکسفورد و پرسشنامه رضایت از زندگی داینر(s.w.l.s) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش توصیفی از میانگین، واریانس، انحراف استاندارد و در بخش استنباطی نیز از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. در این پژوهش که دارای 4 فرضیه بود ضریب همبستگی بین دو متغیر تاب آوری و شادکامی با 99 درصد اطمینان 559/0 به دست آمد که نشان دهنده ی وجود رابطه معنادار بین این دو متغیر می باشد. ضریب همبستگی بین دو متغیر تاب آوری و رضایت از زندگی با 99 درصد اطمینان 468/0 به دست آمد که این رابطه معنادار می باشد. ضریب همبستگی بین دو متغیر عمل به باورهای دینی و شادکامی با 99 درصد اطمینان 372/0 به دست آمد که این رابطه نیز معنادار می باشد. هم چنین ضریب همبستگی بین دو متغیر عمل به باورهای دینی و رضایت از زندگی با 99 درصد اطمینان 405/0 شده است که این رابطه نیز معنادار می باشد. بر اساس این نتایج افرادی که تاب آوری بالاتری دارند و عمل به باورهای دینی در آن ها بیش تر است، شادکامی و رضایت از زندگی بالاتری را تجربه می کنند. بنابراین در کل می توان نتیجه گرفت که بین تاب آوری و عمل به باورهای دینی با شادکامی و رضایت از زندگی در دانش آموزان دبیرستانی رابطه وجود دارد.
شکریه آزادفر محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش کنترل خشم به شیوه لاچمن بر بهبود روابط بین فردی وافزایش کیفیت زندگی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه در سال تحصیلی 92-1391 صورت گرفت. طرح پژوهش نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون _ پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. تعداد نمونه مورد نیاز برای این مطالعه 30 دانش آموز بود ( 15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل ). انتخاب نمونه با روش نمونه گیری در دسترس صورت گرفت. پس از انتخاب نمونه و جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه آموزش کنترل خشم به مدت 12 جلسه در گروه آزمایش اجرا شد. برای جمع آوری داده های مربوط به متغیرهای وابسته از مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (whoqol bref) ، پرسشنامه ابراز صفت – حالت خشم 2 (staxi-2) و مقیاس مهارت های اجتماعی نوجوانان (tiss) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون t و تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که آموزش کنترل خشم به شیوه لاچمن موجب کاهش خشم، بهبود روابط بین فردی و افزایش کیفیت زندگی در دانش آموزان دختر بی سرپرست شد. یافته های پژوهش نشانگر اهمیت کنترل خشم در بهبود روابط بین فردی و ارتقای کیفیت زندگی دانش آموزان دختر بی سرپرست است. از این رو با اتخاذ رویکردهایی در جهت آموزش کنترل خشم در میان نوجوانان بی سرپرست می توان گامی مهم در جهت بهبود روابط بین فردی و ارتقای کیفیت زندگی آن ها برداشت.
هانیه مرادی دلویی محمود گلزاری
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش عوامل شخصیتی و میزان رضایت زناشویی بر بی تعهدی (جنسی، عاطفی و جنسی عاطفی) در زوج های شهر تهران بوده است. برای این منظور با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی ابتدا 10 نفر از کسانی را که درگیر بی تعهدی و حاضر به مشارکت در تحقیق بودند، را شناسایی کرده و از آنها خواسته شد ضمن تکمیل پرسشنامه ها اگر اشخاص دیگری را می شناسند که دارای ویژگی های مورد نظر پژوهش و حاضر به همکاری هستند معرفی نمایند. این روش ادامه یافت تا زمانی که کل گروه نمونه به 112 نفر رسیدند که البته پنج نفر از این افراد از ادامه همکاری خود منصرف شده و شش نفر دیگر نیز به دلیل وجود (l) بالا در پرسشنامه mmpi-2 از تحقیق حذف شدند که در کل تعداد افراد به 101 نفر کاهش یافت. داده های پژوهش از طریق چند مقیاس (هیستریانیک، انحراف روانی اجتماعی، هیپومانیا و مقیاس محتوایی عزت نفس پایین) پرسشنامه شخصیت mmpi-2 و پرسشنامه 47 سوألی رضایت زناشویی اینریچ جمع آوری شد. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس یکطرفه نشان داد در پرسشنامهmmpi-2 بین ویژگی های شخصیتی هیپومانیا، انحراف روانی اجتماعی و عزت نفس پایین و نوع بی تعهدی (جنسی، عاطفی و جنسی عاطفی) ارتباط وجود داشته و اختلاف بین میانگین ها معنادار است. این نتایج همچنین حاکی از آن بود که بین نارضایتی زناشویی و نوع بی تعهدی (جنسی، جنسی عاطفی و عاطفی) نیز ارتباط وجود دارد.
نفیسه جاویدنیا محمود گلزاری
در سالهای اخیر، یکی از تلخ ترین مسائلی که بسیاری از زوجین با آن روبرو هستند، مسئله ی رابطه فرازناشویی است که بعنوان یکی از عوامل آسیب زا، سلامت و تداوم رابطه زن و شوهر را تهدید می کند و می تواند نهاد خانواده را در آستانه فروپاشی قرار دهد. پژوهش حاضر از میان عوامل متعدد روانی-اجتماعی موثر در این زمینه به بررسی رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و میزان رضایت زناشویی با رفتار فرازناشویی پرداخته است. روش شناسی: این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری، زنان متاهلی بودند که بعلت داشتن رابطه فرازناشویی به مرکز مشاوره شهرستان گرمسار، مراجعه نمودند. گروه نمونه مورد مطالعه(گروه اول)، شامل 54 نفر از زنانی بود که بعلت داشتن رابطه فرازناشویی به مرکز مشاوره شهرستان گرمسار مراجعه نمودند. این نمونه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. همچنین گروه گواه شامل 54 از زنان در دسترس فاقد رابطه فرازناشویی بود. هر دو گروه، پرسشنامه های شخصیت آیزنگ، رضایت زناشویی و رابطه با جنس مخالف را تکمیل کردند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر محاسبه آماره های فراوانی، درصد فراوانی از آزمون همبستگی پیرسون و تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که رفتار فرازناشویی با اصول گرایی اخلاقی، رابطه منفی دارد. همچنین رفتار فرازناشویی با ناسازگاری اجتماعی رابطه مثبت دارد در حالیکه با روان رنجورخویی و برون گرایی رابطه معناداری را نشان نداد. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که رفتار فرازناشویی به طور منفی با میزان رضایت زناشویی و به طور مثبت با تجربه روابط قبل ازدواج رابطه دارد. از میان متغیرهای مورد مطالعه بیشترین میزان ضریب همبستگی و ضریب تعیین رگرسیون مربوط به تجربه روابط قبل ازدواج بود به این معنی که زنانی که تجربه روابط قبل ازدواج بیشتری دارند، رابطه فرازناشویی بیشتری نیز دارند. علاوه بر این مشخص شد که بین میزان تحصیلات و روابط فرازناشویی رابطه وجود دارد. به این معنی که میزان روابط فرازناشویی در میان زنان با تحصیلات پایین بیشتر است.
زهرا درویش دماوندی محمود گلزاری
در پژوهش حاضر تاثیر آموزش مولفه های هوش هیجانی بر افزایش تاب آوری و رضایت از زندگی نوجوانان دختر ناحیه 1 شهر ری مورد بررسی قرار گرفت.جامعه آماری این پژوهش کلیه دبیرستان های دخترانه ناحیه 1 شهر ری(24 مدرسه) تشکیل داده است که مدرسه حضرت زینب به صورت تصادفی انتخاب شد . شرکت کنندگان پژوهش حاضر شامل 30 نفر از دانش آموزان دبیرستان حضرت زینب بودند. در این پژوهش مقیاس تاب آوری و رضایت از زندگی به عنوان پیش آزمون اجرا شد و از بین آنها 15 نفر که نمره آنها پایین تر بود در گروه آزمایش و 15 نفر دیگر در گروه کنترل جایگزین شدند . برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از مقیاس تاب آوری کانرو دیویدسون (2003) و مقیاس رضابت از زندگی داینر (1985) استفاده شد. پایایی و روایی ابزار با استفاده از ضریب پایایی آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی احراز گردید. پژوهش حاضر با استفاده از آزمون کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان دادند که آموزش مولفه های هوش هیجانی(مهارت های بین فردی، مهارت های درون فردی، انطباق پذیری، مدیریت تنیدگی و خلق عمومی) بر تاب آوری و رضایت از زندگی نوجوانان دختر تاثیر معنی داری دارد.
مریم نورمحمدی محمود گلزاری
این تحقیق که نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل است، به بررسی مقایسه¬ای اثربخشی درمان حل مسئله مدار (pst) به روش مینورز – والیس بر کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی بین زنان و مردان پرداخته است. جامعه آماری، شامل کلیه زنان و مردان مراجعه کننده به مرکز مشاوره سازمان بهزیستی شهر ایلام بوده که از بین آنان، تعداد 20 نفر، شامل، 10 زن و 10 مرد که دارای افسردگی و عدم رضایت زناشویی بودند، به عنوان نمونه آماری و به صورت نمونه¬گیری در دسترس، انتخاب گردید و به طور تصادفی، 10 نفر ( 5 زن و 5 مرد) در گروه آزمایش و 10 نفر دیگر ( 5 زن و 5 مرد) در گروه کنترل،گماشته شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه، تحت درمان حل مسئله مدار (pst) به روش مینورز – والیس قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ مداخله¬ای دریافت نکردند. داده¬ها با روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره (آنکووا) و t گروه¬های مستقل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج، نشان داد که درمان مذکور، باعث کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی گروه آزمایش شده، در حالی که اثربخشی آن بر افسردگی و رضایت زناشویی در بین زنان و مردان تفاوت معناداری نداشته است (01/0p<).
پریسا کوهساریان محمود گلزاری
این تحقیق آزمایشی در مرحله اول شامل غربالگری افسردگی بر روی 100 زن دیابتیک با توجه به سن، سطح تحصیلات و وضعیت تأهل بود. در مرحله دوم تحقیق دو گروه 8 نفر آزماشی و کنترل از بین زنان افسرده انتخاب شدند و تست های افسردگی یک و امید اسنایدر به عنوان پیش آزمون درباره آنها اجرا شد. برنامه امیددرمانی بر روی گروه آزمایشی در طی 10 جلسه به طور هفتگی و به شکل جلسات گروهی برگزار گردید. هدف تعیین شده به اتفاق آرا، کنترل بیماری دیابت قرار داده شد برای نیل به هدف مسیرهای مختلف شامل گیاه درمانی، ورزش درمانی، تجمع دوستان صمیمی، رفتن به مکانهای سرسبز و طبیعی دعا و نیایش انتخاب شدند در پایان برنامه، تستهای افسردگی بک و امید اسنایدر به عنوان پس ازمون اجرا شدند.در این پژوهش میانگین افسردگی در پس آزمون گروه آزمایشی x=11/51 نسبت به میانگین افسردگی در پس آزمونگروه کنترل x=20/38 کاهش قابل ملاحظه نشان داد p=0/041 میانگین امید در پس آزمون گروه آزمایشی x=28/63 نسبت به میانگین امید در پس آزمون گروه کنترل x=19/25 افزایش معنی دار نشان داد p=0/002 با استفاده از آزمون t همبسته، ثابت شد. که افزایش امید t=9/93، p=99% موجب کاهش افسردگی t=4/72، p=99% گردیده است. با استفاده از آزمون کروسکال والیس، بین امیددرمانی با سن f=2/55، p=95% رابطه معنی دار به دست نیامد.در این پژوهش میانگین قند خون ناشتای بیماران در پس آزمون گروه آزمایش x=124 نسبت به میانگین آن در پس آزمون گروه کنترل x=163 کاهش قابل ملاحظه داشت که به عنوان یک نتیجه فرعی تحقیق، امیدوار کننده بود p=0/045. براساس یافته های به دست آمده در این پژوهش، در می یابیم که امیددرمانی بر کاهش افسردگی زنان دیابتیک تاثیر دارد. تاثیر امیددرمانی می تواند آزاد از سن، سطح تحصیلات و وضعیت تأهل بیماران باشد پیشنهاد میشود رابطه بین امیددرمانی و سن، امیددرمانی و سطح تحصیلات، امیددرمانی و وضعیت تأهل با تعداد بیشتر آزمودنی ها مورد بررسی قرار گیرد.
علیرضا سپهوند عبدالله معتمدی شلمزاری
درطی سالیان اخیر، موفقیت چشمگیر در زمینه ی کشف و ساخت انواع واکسن ها و داروها باعث شده است تا از میزان بیماری های واگیر و عفونی، به عنوان علل اصلی مرگ و ناتوانی به ویژه در کودکان و سالمندان کاسته شود و با افزلیش امید به زندگی، جمعیت سالمندان افزایش یابد. انسان ها طی فرآیند زیستی با مرحله ای به نام سالمندی روبه رو می شوند که در گذرگاه رشد طبیعی به دست می آید. به طوری که با سرنوشت آدمی عجین شده و ضرورتی اجتناب ناپذیر محسوب می شود (حاجی زاده میمندی و برغمدی، 1389). امروزه حدود دو سوم کل سالمندان در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند و تا سال 2025 این آمار به حدود 75% خواهد رسید. ایران در حال حاضر با پشت سرگذاشتن تغییر ساختار جمعیتی طبق سرشماری سال 1385 با داشتن بیش از 27/7 درصد سالمند بالای 60 سال به کشوری رو به سالخوردگی تبدیل شده است و تا 15 سال آینده این رقم به 7/10 درصد خواهد رسید . این پژوهش با هدف تعیین نقش سطح اعتقادات مذهبی در میزان رضایت از زندگی، سلامت عمومی و عزت نفس در بین سالمندان مقیم ناحیه یک شهرستان خرم آباد انجام شده است. برای بررسی هدف مورد نظر جامعه آماری شامل کلیه ی زنان و مردان سالمند(بالای 60سال) ساکن در ناحیه یک شهرستان خرم آباد در نظر گرفته شده است. تعداد افراد نمونه 114 نفر (54 نفر مرد و 60 نفر زن بصورت تصادفی خوشه ی انتخاب شده اند. و پرسشنامه های تکمیل شده با استفاده از روش رگرسیون خطی با استفاده از نرم افزار spss مورد آنالیز قرار گرفتند. و فرضیه های تحقیق مورد آزمون قرار گرفتند. در نهایت با توجه به نتایج بدست آمده دریافتیم که اعتقادات مذهبی بر سطح رضایتمندی از زندگی سالمندان و عزت نفس سالمندان تاثیر گذار است ولی بر سلامت عمومی تاثیر گذار نیست. به طور کلی با توجه به نتایج به دست آمده در تحقیق حاضر و تحقیقات پیشین می توان این گونه نتیجه گرفت که عزت نفس سالمندان مذهبی نسبت به دیگر سالمندان از سطح بالاتری برخوردار است. سطح اعتقادات مذهبی بالا به عنوان یک عامل باعث افزایش عزت نفس در افراد می شود.
سجاد همتی گروسی محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش خویشتن داری جنسی بر افزایش رضایت از زندگی و شادکامی است که با روش پیش آزمون – پس آزمون با گروه آزمایش و گروه کنترل و در قالب یک طرح نیمه آزمایشی انجام شده است. جامعه آماری را کلیه دانشجویان پسر دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی تشکیل می دادند. از طریق روش نمونه گیری داوطلبانه 30 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند که به دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل تقسیم شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه خویشتن داری جنسی، پرسشنامه رضایت از زندگی داینر و پرسشنامه شادکامی آکسفورد استفاده گردید. جهت تحلیل داده ها شیوه های آمار توصیفی و نیز روش های آمار استنباطی ( آزمون تحلیل کوواریانس و کولموگروف اسمیرنف) به کار گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از آن بود که بعد از اجرای مداخله بین میانگین نمرات رضایت از زندگی و شادکامی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری دیده شد؛ و هر دو فرضیه پژوهشگر در سطح 05/0>p معنی دار شده و مورد تأیید قرار گرفت. با توجه به نتایج به دست آمده چنین استنباط می شود که آموزش خویشتن داری جنسی می تواند در افزایش میانگین نمرات رضایت از زندگی و شادکامی دانشجویان موثر باشد.
راضیه جمالزاده محمود گلزاری
جمعیت سالمندان دنیا در حال افزایش است. کشور ما نیز از این امر مستثنی نیست. سپردن سالمندان به مراکز نگهداری در ایران سیر صعودی دارد. بر طبق پژوهش های انجام شده، اختلالات خلقی و روانی در میان سالمندان ساکن در مرکز سالمندان نسبت به سالمندان ساکن در منزل شایع تر است. با توجه به این مهم، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی امید درمانی در افزایش شادکامی و رضایت از زندگی در زنان سالمند مستقر در مرکز سالمندان با انتخاب جامعه آماری مرکز سالمندان امین بروجن انجام شد. طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد ساکن در مرکز سالمندان امین شهرستان بروجن در سال 1392 است که 30 نفر زن به صورت نمونهگیری در دسترس از بین آن ها انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. سپس، پیش آزمون با استفاده از پرسشنامه شادکامی آکسفورد و پرسشنامه رضایت از زندگی داینر در هر دو گروه آزمایش و کنترل اجرا شد. برنامه آموزشی امیددرمانی در 8 جلسه 5/1 ساعته در گروه آزمایش برگزار شد. در حالی که، هیچ مداخله ای در گروه کنترل صورت نگرفت. بعد از اتمام جلسات، پس آزمون اجرا شد. نتایج حاصل از داده های گردآوری شده نشان داد آموزش امیددرمانی به طور معناداری شادکامی و رضایت از زندگی را در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل افزایش می دهد. به طور کلی نتایج حاکی از این است که امیددرمانی میتواند به عنوان یک آموزش موثر در افزایش شادکامی و رضایت از زندگی به کار رود.
مریم رسولی کوهی محمود گلزاری
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی امید درمانـی بر بهبود کیفیت زندگـی و خودکارآمدی دانش آموزان دختر مبتلا به ناتوانی جسمی- حرکتی مقطع سوم دبیرستان شهر تهران صورت گرفت. طرح این پژوهش، آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان دختر دچار ناتوانی جسمی- حرکتی مشغول به تحصیل در مقطع دبیرستان در سال تحصیلی 93-92 مدارس استثنایی (جسمی- حرکتی) شهر تهران بوده است. نمونه این پژوهش شامل 24 نفر بوده است که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی از اعضای جامعه انتخاب و سپس با استفاده از جایگزینی تصادفی، نیمی از آنها در گروه آزمایش و نیمی دیگر در گروه کنترل گمارده شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر، پرسش نامه خودکارآمدی عمومی (gse) و فرم کوتاه پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (whoqol-bref) بوده است. گروه آزمایش طی 9 جلسه 50 تا 70 دقیقه ای تحت مداخلات آموزشی (هفته ای یکبار) قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. نتایج این پژوهش نشـان داد که آموزش امید درمـانی بر بهبود کیفیت زندگی و خودکارآمدی دانش آموزان دختر مبتلا به ناتوانی جسمی- حرکتی موثر بوده است. با توجه به تاثیر مثبت امیددرمانی بر خودکارآمدی و کیفیت زندگی، این نتایج برای متخصصین حوزه سلامت و آموزش، تلویحات کاربردی دارد.
سحر محبت بهار محمود گلزاری
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی معنادرمانی به شیوه گروهی بر کاهش اضطراب و ناامیدی زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پوشش مرکز تحقیقات سرطان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی صورت گرفت. سرطان پستان دارای شیوع بالایی است و ابتلا به آن، اثرات روانشناختی نامطلوبی را بر ابعاد مختلف روانی- اجتماعی بیماران به جای می نهد. معنادرمانی به عنوان یک رویکرد وجودی، نقش بسزایی در کاهش مشکلات ناشی از تنیدگی ها و حوادث تهدید کننده ایفا می کند. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون به همراه گروه گواه بود. برای این منظور 30 نفر از بیماران مبتلا به سرطان پستان به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایشی و کنترل جای گرفتند. سپس هم? 30 نفر پرسشنامه اضطراب بک (bai) و مقیاس ناامیدی بک (bhs) را تکمیل نمودند. افراد گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه ای مشاوره ی گروهی با رویکرد معنا درمانی شرکت کردند و این درحالی بود که گروه کنترل هیچ درمانی از نوع روانشناختی دریافت نکردند. در خاتمه هر دو گروه بار دیگر مورد آزمون قرار گرفتند. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، داده های به دست آمده با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس و به وسیله نسخ? هجدهم نرم افزار آماری (spss) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: یافته ها نشان داد که معنا درمانی به شیوه گروهی به صورت معناداری در کاهش اضطراب و ناامیدی زنان مبتلا به سرطان پستان موثر بوده است و به عبارت دیگر این مداخله توانسته است که میزان اضطراب و ناامیدی را در گروه آزمایش کاهش دهد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش، می توان به اثریخشی معنادرمانی به شیوه گروهی در کاهش مشکلات روانشناختی بیماران از جمله اضطراب و ناامیدی، اشاره نمود. از این رو، پیشنهاد می شود که در راستای درمان های رایج پزشکی، از مداخلات روانشناختی؛ همچون معنادرمانی، در زمینه سرطان پستان و نیز سایر بیماری هایی که زندگی افراد را در طولانی مدت درگیر می سازد، استفاده شود.
سمیرا مرادیان فرد محمود گلزاری
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر بخشی امید درمانی بر کاهش احساس تنهائی و افزایش میزان رضایت از زندگی انجام گرفت. این پژوهش از طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه مورد مطالعه کلیه دختران نابینا 16تا 20 سال شهر اصفهان بود. که ازمیان آنها 30 نفر پس از اجرای پرسشنامه ها(رضایت از زندگی دینر و احساس تنهائی راسل) و با توجه به نمرات کسب شده انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش امید درمانی قرار گرفتند؛ گروه کنترل در این مدت هیچ مداخله ای دریافت نکردند ودر لیست انتظار برای انجام مداخله قرا رگرفته اند. داده های به دست آمده با استفاده از روش آماری کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . یافته ها نشان داد که رضایت از زندگی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافته(f(1,27)=47/88, p=0/000) واحساس تنهائی گروه آزمایش درمقایسه با گروه کنترل به طور معناداری کاهش یافته است(f(1,27)=63/63 ,p=0/000). این پژوهش نشان داد که امید درمانی باعث افزایش رضایت از زندگی و کاهش احساس تنهائی می گردد.
هدی پوررضائیان محمود گلزاری
مقدمه: کمال گرایی یک ویژگی شخصیتی است که به انواع مختلفی تقسیم شده است. نظریه پردازان، برخی از انواع کمال گرایی را سازگارانه و برخی دیگر را ناسازگارانه می دانند اما تا به حال ملاک های ثابتی برای تعیین سازگاری و ناسازگاری انواع کمال گرایی ذکر نشده است. هم چنین پژوهش های زیادی رابطه ی کمال گرایی را با ویژگی های شخصیتی و یا با اختلالات روان شناختی و جسمانی سنجیده اند اما تناقض در نتایج دیده می شود. هدف: مهم ترین هدف پژوهش حاضر، تعیین و تبیین رابطه ی کمال گرایی با ویژگی های شخصیتی و سلامت عمومی در دانشجویان استعداد درخشان و دانشجویان عادی و هم چنین مقایسه ی این دو گروه از دانشجویان از نظر میزان کمال گرایی، نوع شخصیت و نمرات مولفه های سلامت عمومی بود. روش: در این پژوهش از دو روش همبستگی و علی-مقایسه ای که هر دو از جمله روش های توصیفی پژوهش هستند، استفاده شده است. پژوهش حاضر در دو جامعه ی مختلف انجام شد: جامعه ی دانشجویان استعداد درخشان که تمام آن ها در پژوهش شرکت کردند و جامعه ی دانشجویان عادی که به روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 154 نفر از آن ها به عنوان نمونه ی پژوهش انتخاب شدند. در این پژوهش ، سه آزمون کمال گرایی هیل، شخصیت نئو (فرم کوتاه) و سلامت عمومی (28 سوالی) به کار گرفته شدند. یافته ها: مهم ترین یافته های پژوهش به طور خلاصه بدین شرح هستند: الف) در هر دو گروه مورد پژوهش، اکثر ابعاد کمال گرایی با دو ویژگی شخصیتی عصبیت و مسئولیت پذیری، همبستگی مثبت و معناداری دارند. ب) تمام ابعاد کمال گرایی حداقل با یکی از مولفه های نقص در سلامت عمومی به ویژه اضطراب و افسردگی همبستگی مثبت معناداری دارند. ج) دانشجویان استعداد درخشان و دانشجویان عادی از نظر مولفه های سلامت عمومی و چهار ویژگی شخصیتی، تفاوت معناداری با هم ندارند اما از نظر برخی ابعاد کمال گرایی و ویژگی شخصیتی مسئولیت پذیری، تفاوت معناداری با هم دارند. د) دانشجویان دارای انواع کمال گرایی از نظر نمراتشان در مولفه های سلامت عمومی و ویژگی های شخصیتی تفاوت معناداری با هم دارند. ه) کمال گرایی ترکیبی، ناسازگارانه ترین نوع کمال گرایی و کمال گرایی وجدانی، سازگارانه ترین نوع کمال گرایی است اما در هر حال عدم کمال گرایی، سازگارانه ترست. نتیجه-گیری: مهم ترین نتیجه ای که می توان از یافته های پژوهش، استنباط کرد، این است که اگرچه در سطح نظریه، کمال گرایی به دو نوع مثبت و منفی تقسیم شده است، اما در عمل و در سطح آزمون، نوع کاملاً مثبت و سازگارانه ی کمال گرایی وجود ندارد و یا شاید هنوز آزمونی وجود ندارد که این نوع کمال گرایی را مورد سنجش قرار دهد.
یاسمن حمیدی پور محمود گلزاری
هدف اصلی این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش شادکامی بر سازگاری زناشویی زنان متاهل مراجعه کننده به مراکزمشاوره شهراراک بود. جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت بود از کلیه زنان جوان متأهلی که به علت ناسازگاری و نارضایی زناشوئی به مراکز مشاوره شهر اراک مراجعه کرده بودند. حجم نمونه این پژوهش شامل 30 زن جوان متاهل می باشدکه با روش نمونه گیری دردسترس طی فراخوانی که پژوهشگراعلام کرده بود،انتخاب گردیدند .روش انتخاب اعضای گروه، گمارش تصادفی بود، به این معنی که از میان زنان واجد شرایطی که مشارکت در پژوهش را پذیرفتند، تعداد 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در مرحله ی بعدی نیز از این تعداد، 15 نفر به صورت تصادفی در گروه آزمایشی و 15 نفر در گروه کنترل جای گرفتند. در این پژوهش از پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر استفاده شده است. مراحل اجرای پژوهش عبارت است از:اجرای پیش آزمون،آموزش شادکامی به گروه آزمایشی واجرای پس آزمون.نتیجه تحلیل کوواریانس نشان دادکه آموزش شادکامی باعث افزایش سازگاری زناشویی می شود.همچنین بررسی فرضیه های دیگرپژوهش نشان داد که آموزش شادکامی باعث بالارفتن نمرات گروه آزمایشی درابعادتوافق دونفره،همبستگی زوجین،رضایت وابرازمحبت دونفره می شود.همچنین اثرات این آموزش تا 3ماه پس از آموزش هم همچنان تداوم دارد.
طیبه مدنی فر کیومرث فرح بخش
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سبک های هویت و دینداری با بلوغ شغلی انجام شده است. جامعه پژوهش دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی است که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به تحصیل بوده اند. 400 نفر از دانشجویان به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. روش تحقیق از نوع همبستگی می باشد. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه سبک های هویت (isi-6g) برزونسکی، پرسشنامه عمل به باورهای دینی (معبد) گلزاری و پرسشنامه بلوغ شغلی (cmi-c) ساویکاس استفاده شده است. برای این منظور، پرسشنامه (cmi-c) ساویکاس برای اولین بار در ایران، ترجمه و روایی و پایایی آن با بررسی نظرات کارشناسان و تحلیل داده ها بر روی نمونه های پایلوت استخراج شده که از سطح قابل قبولی برخوردار بود. در نهایت برای تحلیل داده ها از روش هم بستگی، تحلیل رگرسیون چندمتغیره گام به گام (به کمک نرم افزار spss) و تحلیل مسیر (به کمک نرم افزار amos) استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان داد، تعهد هویت پیش بینیکننده اصلی (به صورت مثبت) و سبک هویت سردرگم/اجتنابی پیش بینی کننده مناسب (به صورت منفی) برای بلوغ شغلی هستند. هم بستگی بلوغ شغلی با تعهد هویت و سبک هویت سردرگم/اجتنابی به ترتیب 462/0 و 259/0- در سطح معناداری 01/0p< بود. هم بستگی سبک هویت هنجاری با ابعاد مشورت خواهی، کنجکاوی و اعتماد به نفس بلوغ شغلی نیز در سطح 01/0 به ترتیب 194/0، 160/0 و 140/0 به دست آمد. شاخص دینداری نمی تواند میزان بلوغ شغلی را پیش بینی کند، اما در عین حال برخی خرده مقیاس های آن با خرده مقیاس های بلوغ شغلی ارتباط مثبت و معناداری داشت؛ به عنوان مثال هم بستگی میان بعد عمل به واجبات از مقیاس دینداری با ابعاد کنجکاوی و اعتماد به نفس از بلوغ شغلی در سطح 05/0 p<به ترتیب 116/0 و 132/0 و با بعد مشورت خواهی در سطح 01/0 p<برابر 226/0 است. علاوه بر این سبک هویت هنجاری و تعهد هویت سهم بالایی در پیش بینی دینداری و ابعاد آن به صورت مثبت دارند. در نهایت، نتایج تحلیل مسیر نشان داد که تعهد هویت و سبک هویت سردرگم /اجتنابی به ترتیب با ضرایب 33/0 و 07/0- بلوغ شغلی را پیش بینی می کنند. از یافته های این تحقیق می توان راهبردهایی جهت غنابخشی به وضعیت هویتی جوانان و به دنبال آن آموزش و کمک به رشد بلوغ شغلی آنان استخراج نمود. علاوه بر این، نتایج مدل ساختاری ترسیم شده نشان می دهد، تعهد هویت از جایگاه واسط و مهمی در بین ابعاد دیگر برخوردار است. ضمن آن که این مدل نشان می دهد، سبک هویت هنجاری و تعهد هویت می تواند پیش بین های مناسبی برای سنجش دینداری باشند.
شیوا عدالتیان ذاکری محمود گلزاری
چکیده تمام نما: در دهه های اخیر با ظهور روان شناسی مثبت گرا، تحقیقات حوزه روان شناسی نیز دچار تغییر و تحول گشته است. از سویی بر همگان واضح است که انسان موجودی اجتماعی است که در قالب برقراری ارتباط با دیگران به زندگی خود معنا و مفهوم می بخشد. در میان این روابط، رابطه زناشویی مهمترین و اساسی ترین رابطه توصیف شده است چرا که فراهم آورنده ساختاری اولیه برای بنا نهادن رابطه خانوادگی و تربیت نسل آینده است. در میانه این رابطه نیز وظیفه سنگین حمایت عاطفی و عمده پرورش جسمی و روحی فرزند بر دوش مادر خانواده بوده که در نقش همسری خود، همچنین تکلیف سالم سازی فضای دورنی خانه و خانواده را بر عهده دارد. با توجه به مسایل یاد شده، محقق در پژوهش حاضر به دنبال یافتن این سوال بوده است که آیا آموزش مهارت های ارتباط زناشویی (بر اساس مدل استرنبرگ)، بر افزایش رضایت از زندگی و امید زنان متاهل جوان شهر تهران تاثیر گذار هست یا خیر. بدین منظور، از جامعه آماری تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، از مجموع ??? پرسشنامه، ?? نفر با داشتن ملاک های ورود (پایین ترین نمره های رضایت زناشویی) به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جا گرفتند. به هر دو گروه پرسشنامه های امید اشنایدر، رضایت از زندگی دینر، و رضایت زناشویی انریچ داده شد. سپس برای گروه آزمایش ? جلسه آموزش مهارت های ارتباط زناشویی ( بر اساس مدل استرنبرگ) اجرا گردیده و در پایان مجددا پرسشنامه های امید، رضایت از زندگی و رضایت زناشویی توسط دو گروه تکمیل شدند. به منظور بررسی حفظ تاثیر جلسات آموزشی، پس از یک ماه و نیم نیز از هر دو گروه مجددا پرسشنامه های امید، رضایت از زندگی، و رضایت زناشویی را پاسخ دادند. نتیجه: تحلیل کوواریانس روی داده ها با استفاده از نرم افزار spss18 انجام شد. نتایج نشان داد آموزش مهارت های ارتباط زناشویی (بر اساس مدل استرنبرگ) بر افزایش امید و افزایش رضایت از زندگی زنان تاثیر معناداری داشته است( ??/?>p). همچنین میان رضایت از زندگی و امید(???/?=r)، امید و رضایت زناشویی (???/?=r)، و رضایت از زندگی و رضایت زناشویی (???/?=r) روابط مثبت معناداری برقرار بود. در راستای پیشنهادهای پژوهشی: پیشنهاد می گردد پژوهش مشابهی، با در نظر گرفتن نقش هر دو زوج در رابطه زناشویی? هر دو نفر را همزمان در مطالعه وارد نماید؛ همچنین پیشنهاد می گردد پژوهش روی گروهی از جمعیت عادی اجرا گردد. در راستای پیشنهادهای کاربردی و در نظر گرفتن نتایج پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود در آموزش های مهارتی برای بهبود بهزیستی روان زنان متاهل که در کارگاه ها ارائه می گردد، آموزش بر اساس مدل استرنبرگ نیز در نظر گرفته شود.
مریم تقی نسب علی دلاور
پژوهش حاضر فراتحلیلی بر پژوهش های انجام شده در حوزه ی اضطراب امتحان می باشد که بر روی 54 پایان نامه کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه های دولتی استان تهران و 85 مقاله علمی پژوهش صورت گرفت. هدف این پژوهش محاسبه اندازه اثر کلی، سوگیری انتشار، تحلیل ناهمگنی و تحلیل متغیرهای تعدیل کننده ی جنس، مقطع تحصیلی، روش نمونه گیری، ابزار اندازه گیری و طرح پژوهش در هریک از چهار بافت فردی-شخصیتی، آموزشی، خانوادگی، و درمان می باشد. به منظور جمع آوری اطلاعات از کاربرگ فراتحلیل که توسط محقق ساخته شد، استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از نرم افزار cma-2 استفاده شد. نتایج نشان داد که در بافت فردی-شخصیتی در مجموع اندازه اثر تصادفی 109/0و ثابت 115/0، هردو نسبتا کم، در بافت آموزشی اثر تصادفی 174/0، اثر ثابت 191/0 هر دو نسبتا متوسط ، در بافت خانوادگی اثر تصادفی، 352/0، اثر ثابت، 281/0هر دو در حد متوسط و در بافت درمان اثر تصادفی 717/0-، اثر ثابت 740/0- هردو بسیار زیاد می باشد. همه اندازه اثرها در سطح 0001/0p? معنادار شدند. همچنین نتایج نشان داد که بافت فردی-شخصیتی و خانوادگی دارای سوگیری انتشار و بافت آموزشی و درمان فاقد سوگیری انتشار بودند. همچنین در بافت فردی-شخصیتی، آموزشی و خانوادگی مطالعات ناهمگن و در درمان مطالعات دارای ناهمگنی نسبتا کمی بودند. تحلیل تعدیل کننده ها نشان داد که متغیر جنس تنها در بافت خانوادگی و متغیرهای مقطع تحصیلی، در همه بافت ها به جز روش های درمانی و متغیرهای روش نمونه گیری و ابزار اندازه گیری در همه طبقات معنادار می باشند. پیشنهادات: در کشور ما پژوهشی درباره عوامل فرهنگی- اجتماعی اضطراب امتحان مورد غفلت واقع شده است، بنابراین توصیه می شود که در تحقیقات آتی به این عامل نیز توجه نمایند. همچنین با توجه به نقش تعدیل کنندگی روش های نمونه گیری، طرح پژوهش و ابزار اندازه گیری به محققان توصیه می شود که از روش هایی که تناسب بیشتری با تحقیق آنها دارد استفاده نمایند.
محدثه منوچهری محمود گلزاری
اعتیاد علاوه بر فرد معتاد برای خانواده و مخصوصاً همسر او پیامدهای منفی زیادی دارد، بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش امید درمانی بر کاهش افسردگی و افزایش به کارگیری شیوه های مقابله مثبت با استرس در زنان دارای همسر معتاد انجام شده است. مطالعه حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و همراه با آزمون پیگیری می باشد. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه زنان دارای همسر معتاد شیراز که همسر آنها برای ترک مواد به یکی از مراکز ترک اعتیاد مراجعه کرده است، می باشد که از بین آنها با روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. هر دو گروه در پیش آزمون به پرسشنامه افسردگی بک (1978) و چک لیست شیوه های مقابله با استرس (1989) پاسخ دادند سپس مداخله درمانی امید طی 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد، سپس پس آزمون برای هر دو گروه اجرا و برای سنجش پایداری نتایج شش هفته پس از پایان جلسات، آزمون پیگیری برای گروه آزمایش انجام شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آماره های توصیفی، تحلیل کوواریانس و آزمون t همبسته استفاده شد و نتایج نشان داد که امید درمانی میزان افسردگی را در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کاهش می دهد و شیوه های مقابله مثبت با استرس را در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش می دهد و این آثار تا شش هفته پس از درمان نیز تداوم دارند. به طور کلی نتایج حاکی از آن است که امید درمانی می تواند به عنوان یک روش درمانی مناسب برای کمک به همسران افراد معتاد به کار رود.
محبوبه نقی زاده گوگدره محمود گلزاری
هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین عمل به باورهای دینی،امید به زندگی و رضایت از زندگی با میزان اعتیادپذیری دانش آموزان در هنرستان دخترانه شهرستان ملارد می باشد. جامعه مورد مطالعه کلیه دانش آموزان هنرستان دخترانه در سال تحصیلی 92-91 می باشد. روش نمونهگیری به صورت تصادفی ساده می باشد که تعداد 300نفر از دانش آموزان دختر مورد پژوهش قرار گرفته اند. به منظور جمعآوری اطلاعات مورد نیاز از پرسشنامه 25 سوالی عمل به باورهای دینی در چهار حوزه عمل به واجبات، مستحبات، فعالیت های مذهبی(عضویت در گروه های مذهبی) ودر نظر گرفتن مذهب در تصمیم گیری ها و انتخابهای زندگی، و پرسش نامه 90 سوالی گرایش به مصرف مواد که از 3 خرده مقیاس aps (آمادگی اعتیاد)، aas (پذیرش اعتیاد)، mac.r (الکلیسم)، تشکیل شده است و از پرسشنامه های رضایت از زندگی دینر و همکاران (1985) و پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر (1991) در این پژوهش استفاده شده است. داده های پژوهش با استفاده از روش آمار توصیفی و آمار استنباطی گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. طبق نتایج به دست آمده رابطه بین متغیرملاک اعتیادپذیری و ترکیب متغیرهای پیش بین صفر نیست وبین آنها رابطه معناداری وجود دارد.بنابراین می توان گفت هر سه متغیر پیش بین عمل به باورهای دینی، رضایت از زندگی و امید به زندگی تا حدودی می توانند میزان اعتیادپذیری دانش آموزان را پیش بینی کنند.
فرزانه لآلی محمود گلزاری
تحقیق حاضر با هدف بررسی اثربخشی امید درمانی بر کاهش میزان افسردگی و تغییر شیوه های مقابله با استرس زنان مبتلا به hiv/aids صورت گرفته است. به همین منظورطرح تحقیق به صورت آزمایشی با گروه کنترل در نظر گرفته شد. ابتداتعداد 55 نفر از مراجعین مرکز مشاوره ی بیماری های رفتاری بیمارستان امام خمینی در سال 1392 با استفاده از یک برگه ی مصاحبه ی اولیه و پرسشنامه های افسردگی بک و سبک های مقابله ای لازاروس مورد غربالگری قرار گرفتند. سپس 24 نفر از زنان مبتلا برای اجرای پژوهش انتخاب شدند. اعضا به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (n=12) و کنترل(n=12) تقسیم شدند. اعضای گروه آزمایش تحت 8 جلسه ی 90 دقیقه ای امید درمانی که یک و نیم ماه به طول انجامید، قرار گرفتند. و در این مدت برای گروه کنترل مداخله ای انجام نشد. پس از اتمام جلسات برای هردو گروه آزمایش و کنترل پس آزمون اجرا شد. برای تحلیل نتایج ازنرم افزار spss 16 استفاده شد. و نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد امید درمانی با سطح اطمینان 99% برکاهش افسردگی، افزایش شیوه ی مقابله ی مسئله مدار و کاهش شیوه ی مقابله ی هیجان مدار در مبتلایان hiv/aids موثر بوده است. نتایج این تحقیق می تواند در مراکز مشاوره بیماری های رفتاری به کار گرفته شود.
مرضیه السادات میرفتاح علی دلاور
هدف از پژوهش حاضر ساخت و هنجاریابی آزمونی بود که بتواند میزان بازگشت فرد به اعتیاد را پیش بینی کند. این پژوهش از نوع توصیفی بوده و جامعه آن عبارت بود از کلیه معتادان مراجعه کننده به اردوگاه اقامتی البرز که سابقه ترک مواد داشته و همچنین مراجعانی که پس از ترک به سمت مواد بازنگشته بودند. حجم نمونه گروه مقدماتی 57 نفر و نمونه نهایی 250 نفر بود که به صورت تصادفی ساده از معتادان حاضر در اردوگاه اقامتی البرز انتخاب شدند. پس از ساخت پرسشنامه به وسیله عوامل شناسایی شده موثر بر بازگشت به اعتیاد از طریق ادبیات پژوهش و کتاب های موجود در خصوص درمان و ترک اعتیاد با روش ماتریکس و پس از بررسی پایایی و روایی آن یک مقیاس 34 سوالی به دست آمد.نتایج تحلیل آماری از طریق نرم افزار spss نشان داد که پایایی آزمون از طریق آلفای کرونباخ 0.922 بوده و با استفاده از روش لوپ نشان داده شد که کلیه سوالات همبستگی متناسبی با نمره کل آزمون دارند. در تحلیل عاملی نتایج حاصل از آزمون کفایت نمونه گیری و کرویت بارتلت بیانگر مقدار 0.902 بوده که در سطح 99 درصد اطمینان معنادار بوده و بیانگر این مطلب بود که داده ها قابلیت انجام تحلیل عاملی داشتند. پس از اجرای تحلیل عاملی از طریق تحلیل مولفه های اصلی 6 عامل در کل پرسشنامه شناسایی شد که با توجه به پیشینه پژوهش با نام های عامل شغلی، عامل روانی، عامل فردی، عامل اجتماعی، عامل بین فردی و خانوادگی و عامل نگرشی نامگذاری شد. روایی آزمون از طریق اعتبار افتراقی با تحلیل یومان ویتنی برای کل آزمون در سطح 99 درصد اطمینان معنادار بوده که بیان کننده تمایز متناسب آزمون بین دو گروه بازگشت کننده و ماندگار بر ترک بود. در نهایت نقطه برش برای نمره کل پرسشنامه و همچنین برای مقیاس ها به دست آمد.
زکیه حسنی احمد برجعلی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مهارت ابراز وجود بر گرایش به اعتیاد پسران نوجوان 11 تا 18 سال شهر مزار شریف افغانستان انجام گرفت. برای این منظور آزمون اعتیادپذیری (aps) در بین 30 داوطلب اجرا شد که 15 نفر از آنان به گروه کنترل و 15 نفر به گروه آزمایش اختصاص داده شده بودند. از طرح پژوهشی ایستا از میان طرح های شبه آزمایشی در این مطالعه استفاده شده و پس از آموزش مهارت ابراز وجود در 8 جلسه 1.5 ساعته از افراد دو گروه پس آزمون (پرسشنامه aps) گرفته شد. در نهایت نمرات استخراج شده از پرسشنامه ها در نرم افزار stata نسخه 12 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفته و توسط آزمون t مستقل در بررسی اختلاف میانگین های دو گروه مشخص شد که آموزش ابراز وجود بر مصرف مواد و اعتراف و پذیرش آن اثر مثبت دارد اما در نمرات کلی اعتیادپذیری و مقیاس های آمادگی به اعتیاد و وابستگی به مواد تاثیر معناداری در سطح معناداری 95% مشاهده نشد. به نظر می رسد بهبود مهارت های ابراز وجود با ایجاد اثر مثبت بر اعتماد به نفس، پذیرش خویشتن، احترام به حقوق خود و دیگران و غیره سبب کاهش نمرات افراد در این آزمون و مقیاس های آن می شود؛ لیکن در گرایش به اعتیاد عوامل فرهنگی فراوانی وجود دارد که اصلاح تمامی آن ها توسط تک مداخله ای چون ابراز وجود امکان پذیر نیست و نیاز به مداخلات گسترده تر روان درمانی و نیز کمک گرفتن از مراجع مسئول و کمک های مردم به منظور کسب نتایج مطلوب در پیشگیری به اعتیاد نوجوانان کشور افعانستان ضروری به نظر می رسد.
ناهید راستگو محمود گلزاری
چکیده: مقدمه: با توجه به اهمیت بنیان خانواده و از آنجا که مسائل جنسی یکی از مولفه های مهم برای داشتن یک زندگی بانشاط و پایدار است، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی افزایش دانش جنسی بر رضایت زناشویی زنان متأهل انجام گردید. روش پژوهش: پژوهش حاضر نوعی پژوهش شبه آزمایشی است که در آن بعد از اجرای پرسشنامه رضایت زناشویی اسپانیر و رضایت جنسی لارسون بر روی زنان متأهل مراجعه کننده به سرا ی محله صادقیه (منطقه18) 30 نفر از آنها به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و درحال انتظار( کنترل) جایگزین شده و در 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند. یافته ها: بعد از اجرای پس آزمون و اجرای آزمون در جلسه پیگیری تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس نشان داد که افزایش دانش جنسی با 99% اطمینان (f=28.64) موجب افزایش رضایت زناشویی می گردد اما این افزایش تا جلسه پیگیری که یک ماه بعد برگزار شد ادامه نداشت و فرضیه دوم پژوهش (f=./32) رد شد. نتیجه: پژوهش حاضر نشان داد که افزایش دانش جنسی موجب افزایش رضایت زناشویی زنان می گردد اما این افزایش تا جلسه پیگیری ادامه نداشت. بنابراین، برای این که نتایج حاصل از این روش آموزشی ادامه داشته باشد در پژوهش های آتی باید تمهیداتی در نظر گرفت. برای مثال می توان از وسایل کمک آموزشی بیشتر استفاده شود یا اینکه تکالیف بیشتری برای اجرا در منزل به آزمودنی ها داده شود .
حمید خانی پور محمود گلزاری
مقدمه :خودآسیب رسانی به دو دسته مستقیم مانند خودجرحی بدون خودکشی و غیرمستقیم مثل خطرجویی و سوء مصرف مواد تقسیم بندی می شود. اهداف این مطالعه عبارت بودند از 1)بررسی تجربه زیسته و پدیدارشناسی خودآسیب رسانی در نوجوانان ایرانی، 2)سنجش مدلی مبتنی بر شواهد تجربی از عوامل خطر و انگیزه های روان شناختی و اجتماعی خودآسیب رسانی،3) مقایسه خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم و ارتباط آن ها با اقدام و احتمال خودکشی. روش: از یک طرح ترکیبی از نوع لانه ای استفاده شد. در بخش کیفی 20 شرکت کننده از موقعیت های بالینی و غیربالینی و در بخش کمی 240 شرکت کننده از موقعیت های بزهکار و آزاردیده بررسی شدند.در بخش کیفی از روش مصاحبه و در بخش کمی از ابزارهای سیاهه خود آسیب رسانی، مقیاس انگیزه های خودآسیب رسانی، مقیاس مشکلات تنظیم هیجانی، مقیاس خودانتقادی، پرسشنامه قلدری/قربانی و مقیاس الگوگیری از خودجرحی همسالان استفاده شد. داده های بخش کیفی با روش پدیدارشناسی توصیفی ( روش کلایزی) و داده های بخش کمی با روش مدل سازی معادلات ساختاری، تحلیل عاملی اکتشافی و تجزیه و تحلیل واریانس دوراهه تحلیل شدند. نتایج: از مصاحبه ها سه خوشه اصلی شامل معانی خودآسیب رسانی، انواع خودآسیب رسانی(رهایی بخش و قدرت بخش) و علل روان شناختی و علل محیطی شناسایی شد. از نظر نوجوانان، خودآسیب رسانی مستقیم زخمی بدون درد است که با هدف غلبه بر تعارض های ارتباطی شدید، انتقال یک پیام اجتماعی تاثیرگذار یا رهایی از هیجان های طاقت فرسا استفاده می شود. یافته های بخش کمی نیز نشان داد نقایص تنظیم هیجانی، خودانتقادی و الگوگیری از خودجرحی همسالان به صورت معنی داری در قالب یک مدل تحلیل مسیر فروانی خودآسیب رسانی مستقیم را پیش بینی می کنند. هشت انگیزه خودآسیب رسانی مستقیم عبارت بودند از پذیرش گروهی، تنظیم هیجان، ابرازآشفتگی، اثبات خود، ضد خودکشی، ضد تجزیه ای،تمایز خود از دیگران و انتقام گرفتن. از لحاظ نقص در مهارت های تنظیم هیجانی و خودانتقادی تفاوتی بین خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم وجود ندارد. هر چند افکار خودکشی گروه با خودآسیب رسانی غیر مستقیم بیشتر است؛ اما آمادگی نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم به دلیل تکانشوری زیاد برای اقدام خودکشی بیشتر است. اقدام خودکشی با خودآسیب رسانی مستقیم رابطه دارد؛ اما با برخی از انواع خودآسیب رسانی غیرمستقیم مانند سوء مصرف مواد و خطرجویی جنسی نیز رابطه دارد. نتیجه گیری: نوجوانان ایرانی خودجرحی را بیشتر در نقش یک پیام اجتماعی موثربرای اعتراض و رهایی از تعارض های بین فردی ادراک می کنند. نقایص کنترل تکانه نوجوانان را مستعد آسیب به خود می کند و خود انتقادی به ویژه از نوع خودبی کفایت پنداری مکانیسمی است که تبیین کننده رابطه نقص کنترل تکانه و خودآسیب رسانی است و خودجرحی همسالان به صورت مستقیم بر روی فراونی خودجرحی نوجوان اثر گذار است. شباهت خودآسیب رسانی مستقیم و غیرمستقیم از لحاظ نقایص تنظیم هیجانی و خودانتقادی ممکن است به این معنا باشد که آنها دارای ریشه های مشترکی هستند. احتمال خودکشی هر دو گروه با خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم به یک اندازه است. براساس یافته ها می توان پیشنهاد داد که نقص کنترل تکانه و افکار خودکشی را باید مهمترین حوزه هایی در نظر گرفت که باید در کاهش احتمال خودکشی نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم و غیرمستقیم در نظر گرفته شوند
فاطمه تقی زاده محمود گلزاری
از آن جایی که تحقق خانواده مطلوب از دیدگاه اسلام، یکی از گام های اساسی جهت تمدن سازی نوین اسلامی است؛ در این پژوهش با روش کتابخانه ای با مطالعه 37 آیه در حوزه خانواده، مناسبات خانوادگی از دیدگاه قرآن(در دو حوزه مناسبات معنوی و حقوقی) استخراج شده است. پس از طرح چهار گفتمان تجدد گرایی اسلامی، تجددگرایی، سنت گرایی و تمدن اسلامی در نسبت بین دین و مدرنیته، گفتمان تمدن اسلامی جهت تطبیق مناسبات خانوادگی مذکور و اقتضائات زندگی مدرن(شامل دو بخش فرهنگ و ابزار) انتخاب شد. نتایج نشان داد که اقتضائات زندگی مدرن مانع برقراری برخی شاخصه های مناسبات خانوادگی قرآنی است.
زهرا رضایی محمود گلزاری
: زنان دارای همسر معتاد از آسیب وارد شدگان اصلی جریان اعتیاد و در معرض انواع آسیب های سوء مصرف مواد مخدر هستند که شواهد تلخ گسستگی های عاطفی، طلاق و از هم پاشیدگی کانون خانواده از عوارض سوء این مقوله به شمار می آید. این پژوهش یک طرح نیمه تجربی است که به بررسی تاثیر آموزش مهارت های مقابله ای بر افزایش تاب آوری و خود کارآمدی همسران معتادان با سابقه ی کمتر از 5سال می پردازد. در این پژوهش دو گروه به عنوان گروه نمونه و آزمایش انتخاب شدند و آزمودنی ها در دو گروه به صورت تصادفی قرار گرفتند و با ابزار های پژوهش که مقیاس تاب آوری (دیویدسون, کانر – دیویدسون2003) و مقیاس سنجش خود کارآمدی عمومی شرز و همکاران (1982)که از نمونه ی آزمون های قلم کاغذی است در اختیار همسران افراد دارای سوء مصرف مواد گذاشته شد، مورد سنجش واقع شدند.
رویا موسوی نیا احمد
اختلال اضطراب فراگیر، شایع ترین اختلال اضطرابی است. با توجه به شیوع بالا، هزینه های مستقیم و غیرمستقیم این اختلال، درمان های روانشناختی بسیاری در حوزه ی شناختی- رفتاری در دو دهه ی اخیر، برای این اختلال مطرح شده اند. از بین درمان های مطرح شده، درمان شناختی- رفتاری پیشنهاد شده توسط داگاس، یک رویکرد درمانی است که اخیرأ به صورت اختصاصی برای اختلال اضطراب فراگیر تدوین شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش تحمل بلاتکلیفی به شیوه ی شناختی رفتاری داگاس در درمان افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. پژوهش حاضر از نوع طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بعلاوه ی یک مرحله پیگیری دو ماهه بود
فرزانه رعایی محمد رضا فلسفی نزاد
کیفیت زندگی به عنوان یکی از مفاهیم اساسی مطالعات روانشناسی سلامت به حساب می آید و پژوهش های زیاد و روز افزونی را بخود اختصاص داده است. هدف از این بررسی شناسایی نقشه مفهومی سازه کیفیت زندگی و تعیین روابط موجود در ساختار این سازه وپیش بینی کیفیت زندگی بر اساس ویژگی های شخصیتی است. مقایسه مدل های cfa و mds با استفاده از روش شبیه سازی نشان داد که نحوه قرار گیری زیر گروه ها در مدل mds شباهت بیشتری به مدل کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی دارد و مطابقت و هماهنگی بیشتری را در کاربردها و تلویحات روش شناختی و روانشناختی این سازه را نشان می دهد. علاوه بر این تکنیک mds به علت نداشتن مفروضات سایر روش های خوشه بندی (تعداد نمونه، نرمال بودن، عدم وجود داده ها ی پرت و....) دارای اولویت نظری نیز نسبت به سایر روش ها می باشد و برتری و کارآیی این شیوه را به خوبی نشان می دهد.
سیمین وجدانی گلهین محمود گلزاری
این پژوهش با هدف تعیین میزان اثربخشی روان درمانی مثبت گرا مبتنی بر رویکر شادکامی سلیگمن بر کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی زنان افسرده انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه گواه بود.جامعه آماری کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به خانه های سلامت منطقه 5 شهر تهران در تابستان 1392 به تعداد 72 نفر بود. پس از غربالگری از میان آنها 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه گمارده شد، در حین درمان به علت ریزش نمونه پژوهش به 22 نفر کاهش یافت. ابزار پژوهش آزمون افسردگی بک (1961) و آزمون رضایت زناشویی انریچ (1993) بود. روان درمانی مثبت گرا در 8 جلسه 2 ساعته در هفته یکبار در گروه آزمایشی برگزار و برای تحلیل داده ها آمار توصیفی و آمون استنباطی همچون تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد.
مسیب یارمحمدی واصل محمود گلزاری
چکیده ندارد.
رویا اخوان شریف عبدالله شفیع آبادی
چکیده ندارد.
سعیده عزمی محمود گلزاری
چکیده ندارد.
الهه جعفری محمود گلزاری
چکیده ندارد.
سیمین شجاعی باغینی محمود گلزاری
چکیده ندارد.
مرتضی عبدالله پور محمود گلزاری
چکیده ندارد.
معصومه حسین زاده مهدوی محمود گلزاری
چکیده ندارد.
ویدا نعمت محمود گلزاری
چکیده ندارد.
مهرنوش مهدیزاده لظف ابادی محمود گلزاری
در این پژوهش تحت عنوان «بررسی مقایسه ای رابطه سبک دلبستگی و سبک دفاعی در دختران نوجوان دارای سرپرست و بدون سرپرست» سبک دلبستگی بر اساس دو بعد اجتناب و اضطراب در 4 حالت: دلبستگی ایمن (نمره پایین تر از میانگین در بعد اضطراب و اجتناب)، دلبستگی اضطرابی (نمره بالا در بعد اضطراب)، دلبستگی اجتنابی (نمره بالا در بعد اجتناب) و دلبستگی آشفته (نمره بالا در دو بعد اضطراب و اجتناب) با استفاده از پرسشنامه ecr و سبک دفاعی شامل سه سبک: سازگار، تحریف کننده و تنظیم هیجانی با استفاده از پرسشنامهdsq در دو گروه از دختران بالای 15 سال دارای سرپرست و بدون سرپرست (هر گروه 50 نفر) بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین سبک دلبستگی دختران دارای سرپرست و بدون سرپرست تفاوت معناداری وجود ندارد و تقریباً 3/2 افراد هر گروه سبک دلبستگی ناایمن داشتند. سبک دفاعی سازگار در دو گروه تفاوت نداشت اما سبک دلبستگی تنظیم هیجانی و تحریف تصویر در دو گروه متفاوت و میانگین آن در افراد بدون سرپرست بالاتر بود. مقایسه سبک دفاعی افراد با سبک های دلبستگی مختلف، نشان داد که سبک سازگار و تنظیم هیجانی در افراد با سبک های دلبستگی مختلف، تفاوتی ندارد اما سبک تحریف تصویر در آنها متفاوت بود. نتایج آزمون تعقیبی برای مقایسه دو به دو گروه ها، نشان داد که سبک دفاعی تحریف تصویر در افراد دلبسته اضطرابی و آشفته در مقایسه با افراد دلبسته ایمن بیشتر است. بررسی رابطه سبک دلبستگی با سبک دفاعی نشان داد که ارتباط سبک دفاعی سازگار با هیچیک از سبک های دلبستگی معنادار نیست. همچنین سبک دلبستگی ایمن با هیچیک از سبک های دفاعی رابطه معنادار نداشت اما رابطه سبک دلبستگی اضطرابی و اجتنابی با سبک دفاعی تنظیم هیجانی و تحریف تصویر،معنادار بود. سن، با هیچیک از سبک های دفاعی و سبک های دلبستگی رابطه معنادار نداشت و رابطه مدت اقامت در پرورشگاه با هیچیک از سبک های دفاعی و دلبستگی در دختران بدون سرپرست معنادار نبود.