نام پژوهشگر: محمد محمدرضایی
محمد صدقی الانق احمد احمدی
رساله حاضر به عنوان ایمان و عقل و ارتباط آن دو از دیدگاه قرآن و حدیث به دنبال پاسخ صحیح به این سئوال است که ماهیت ایمان و عقل و ارتباط آن دو از دیدگاه قرآن و حدیث چیست؟ و سئوالات فرعی متعددی در این رابطه مطرح است که تلاش شده به اهم آنها پاسخ داده شود. در این تحقیق عقل و ایمان در قرآن و حدیث مورد بررسی قرار گرفته است برداشت نویسنده این است که عقل از این دید استعدادی است که انسان به وسیله آن علم نافع و هدایت گر به سوی عمل صالح کسب می نماید که علم و معرفت مذکور موجب رهیابی فرد به دین حق می گردد و احکامی که از طریق عقل کشف و صادر می شود همانند مدلول دلیل معتبر نقلی حجت می باشد. اما ایمان در قرآن و حدیث، نتیجه به دست آمده این است که ایمان عبارت از معرفت و تصدیق قلبی خدا و پیامبر و ما جاء به النبی و اعتقاد به ائمه اثنی عشره است و در ماهیت ایمان عمل و یا اقرار زبانی دخالت ندارد. در ادامه برخی از ویژگی های ایمان که در تبیین ماهیت آن نقش دارد مورد بحث و بررسی قرار گرفته است از جمله اینکه ایمان امر اختیاری است، ایمان تجزی ناپذیر است، ایمان با شک قابل جمع نیست و فزونی و کاستی را می پذیرد. در تبیین حقیقت ایمان به ناچار مسأله نسبت اسلام و ایمان مورد بررسی قرار گرفته است و معلوم شده است که این دو مراتب متعدد دارند و نسبت بین اسلام و ایمان در مرتبه پایین عموم مطلق است یعنی هر فرد مومن مسلمان است اما هر مسلمان مومن نمی باشد و در این مرتبه آن دو اختلاف ماهوی دارند یعنی حقیقت اسلام در این مرتبه چیزی جز اظهار زبانی شهادتین نیست اما ایمان در مرتبه اول تصدیق قلبی شهادتین است ولی تفاوت اسلام و ایمان در مراتب بالاتر ماهوی نیست بلکه در شدت و ضعف است. در مورد رابطه عقل و ایمان از دید قرآن و حدیث آن چه باید گفت این است که آن دو رابطه بسیار تنگاتنگ دارند و از این دید نه تنها بین آن دو تعارضی نیست بلکه تعامل فراوان بین آنها برقرار است، از این رو، از طرفی عقل موجب تقویت ایمان است. اصولاً عقل اساس ایمان معرفی شده است. و هرگز جدایی ایمان و عقل معنا ندارد و آن کس که عقل دارد ایمان دارد و ایمان در زمینه عقل معنا پیدا می کند یعنی ایمان بدون تعقل امکان ندارد. و هرچه عقل قوی تر باشد موجب قوت ایمان است از طرفی اساس بودن عقل بدین معنا نیست که اگر عقل به کمال برسد از راهنمایی دین و ایمان دینی بی نیاز بشویم بلکه کارآمدی عقل در سعادت دنیوی و اخروی انسان با راهنمایی وحی است. چون عقل از درک تمام جوانب سعادت بشر عاجز است. با وجود این عقل در توسعه ایمان نقش بسیار دارد همان طور که ایمان در توسعه کمی و کیفی عقل تأثیر قابل توجه دارد و عواملی چند این نقش ایمان را عملی می کنند.
حمیدرضا ورکشی حمیدرضا رضانیا
دانش شناخت شناسی، شاخهای از فلسفه است که ماهیت، حدود، منابع، ملاک و معیار معرفت را بررسی میکند و قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را میسنجد. در میان مسائل شناخت شناسی، مسئله ارزش شناخت؛ یعنی «ملاک» و «معیار» شناخت حقیقی از میان شناخت ها و اختلاف های معرفت شناسانه ی دانشمندان که انسان پی به خطای برخی از آن ها برده، از اساسی ترین مسئله شناخت شناسی به شمار می رود که سابقه طرح آن به آغاز فلسفه باز می گردد. در این پژوهش برآنیم تا به بررسی و مقایسه دیدگاه دو فیلسوف تأثیر گذار؛ «دیوید هیوم» و «علامه سیّد محمد حسین طباطبایی(ره)» در این مسئله بپردازیم، تا وجوه افتراق و احیاناًً اشتراک این دو دیدگاه را روشن سازیم. و در نتیجه، کارآمدی و استحکام فلسفه اسلامی صدرائی و نا کارآمدی و سستی فلسفه تجربه گرای غربی روشن گردد. برای رسیدن به این مهم ابتداء به مبانی نظری شناخت شناسی هر دو فیلسوف از قبیل؛ جایگاه و چیستی شناخت، منشأ ادراکات، جوهر نفسانی و روش تحقیق در شناخت شناسی پرداخته، سپس «ملاک» یا همان چیستی حقیقت و «معیار» و ابزار رسیدن به حقیقت، از نگاه این دو فیلسوف بازگو خواهد شد. در نتیجه هر چند هر دو فیلسوف بر نظریه مطابقت انگاری تأکید دارند، امّا هیوم بر اساس مبانی تجربه گرایی خویش امکان دست یابی به واقعیت را ردّ می کند و به حقیقت پدیداریی که با علیّت ( طبق تعریف خویش از علیت) قابل دست یابی است قائل می شود. امّا علامه طباطبایی(ره) با تکیه بر شهود قلبی و عقل، علاوه برحس و مسبوق بودن هرعلم حصولی به علم حضوری، امکان دست یابی به حقیقت را اثبات می کند. بر اساس دیدگاه وی همه علوم حصولی؛ اولیه؛ مستقیماًً و ثانویه؛ با وساطت معیار میانی یا همان بدیهیات از مشاهده امر مجرد از موجودات مجرد عقلی یا مثالی گرفته شده اند؛ نفس ابتدا موجودات مجرد عقلی و مثالی را در ظرف وجودی خودشان مشاهده می کند و سپس ذهن از آن ها مفهوم و یا تصویر می سازد
یاسر دانیالی محمد محمدرضایی
آن چه در این نوشتار ملاحظه می کنید، مسأله وجود خداست. یعنی ما در پی آن هستیم که ببینیم آیا براهین اثبات وجود خدا برحقند یا ادله نافی وجود خدا. با توجه به این که این پایان نامه ترجمه و ارزیابی بخشی از کتاب درآمدی بر فلسفه دین است، براهینی که از آن ها در این کتاب بحث می شود عبارتند از: براهین خداباوری شامل: 1- برهان وجود شناختی که در آن از مفهوم به وجود خدا پی می بریم. تقریر های مختلف این برهان قابل مناقشه است، غیر از تقریر برهان صدیقین در حکمت متعالیه که قابل بحث است. 2- برهان جهان شناختی که در آن از طریق شناخت جهان به وجود خدا پی می بریم. معمولا تقریرهای این برهان نیز خالی از اشکال نیست، غیر از تقریر الهام گرفته از روایات معصومین (علیهم السلام) که ملاک نیاز به علت را محدودیت معرفی کرده اند. 3- برهان نظم که ساده ترین برهان اثبات خداست و در آن از نظم و طراحی موجودات جهان پی به طراح و ناظم آن ها می بریم. بداهت این برهان از برهان جهان شناختی بیشتر است و در دین اسلام نیز بر آن تأکید شده است و اشکالات وارده نیز قابل دفاعند. و براهین خدا ناباوری شامل: 1- برهان شر که از وجود شر و ناسازگاری آن با وجود خدای مهربان و قادر و عالم بر عدم خدا استدلال می کند. پاسخ های بسیاری به این شبهه داده شده است و بی اساسی آن به طور واضح اثبات می گردد. 2- برهان پنهانی خدا که از پنهان بودن خدا و ناسازگاری آن با وجود خدای مهربان و قادر و عالم بر عدم خدا استدلال می کند. با پاسخ های واضحی بی پایه بودن این شبهه نیز آشکار می گردد.
محمد محمدرضایی reza noroozian
امروزه استفاده از منابع انرژی پراکنده کاربرد وسیعی یافته است . اگر چه این منابع بسیاری از مشکلات شبکه را حل می کنند اما زیاد شدن آنها مسائل فراوانی برای سیستم قدرت به همراه دارد . استفاده از میکروشبکه راه حلی است که علاوه بر استفاده از مزایای منابع انرژی پراکنده برخی از مشکلات ایجاد شده توسط آنها را نیز منتفی می کند . همچنین میکروشبکه ها کیفیت برق و قابلیت اطمینان تامین انرژی مشترکان را افزایش می دهند . در این پایان نامه مفهوم میکروشبکه بررسی و اصول اساسی آن توضیح داده می شود. برخی از میکروشبکه های پیاده سازی شده در سرتاسر دنیا و مشخصات آنها معرفی می گردد . اصول عملکرد میکروشبکه ها در حالت متصل به شبکه بررسی شده و یک میکروشبکه تست با این اصول شبیه سازی می شود. یکی از حالت های کار میکروشبکه که نقش اساسی در افزایش قابلیت اطمینان مشترکان دارد، حالت کار جزیره ای است. بر طبق استاندارد ieee std 1547-2003 جزیره، بخشی از شبکه است که از بقیه سیستم جدا گردیده و تنها توسط واحد تولید پراکنده تغذیه می گردد. جزیره ای شدن غیر عمدی، زمانی اتفاق می افتد که اتصال شبکه قدرت اصلی به سیستم توزیع قطع شود ولی منابع پراکنده همچنان به تغذیه بارهای محلی ادامه دهند. جزیره ای شدن غیر عمدی علاوه بر این که ممکن است به تجهیزات آسیب برساند می تواند خطراتی را نیز برای جان افراد ایجاد کند، بنابراین تشخیص و جلوگیری از وقوع این حالت دارای اهمیت است. نوع دیگر جزیره ای شدن، جزیره ای شدن عمدی است. در این حالت منبع پراکنده به منظور افزایش قابلیت اطمینان سیستم به صورت جزیره ای عمل می کند و تغذیه بارهای حساس را بر عهده خواهد داشت. با توجه به اینکه بسیاری از منابع انرژی پراکنده مورد استفاده در میکروشبکه ، مبتنی بر مبدل استاتیکی هستند، ویژگی های میکروشبکه جزیره ای با منابع مبتنی بر مبدل بررسی می شود . کنترل محلی و پراکنده به منظور کنترل ولتاژ و فرکانس میکروشبکه و تقسیم بار بین منابع آن در نظر گرفته می شود. در اکثر مطالعات تشخیص جزیره ای شدن بار به صورت بار امپدانس ثابت مدل می شود. یکی از روش های (پسیو) تشخیص جزیره ای شدن، روش تشخیص بر اساس هارمونیک ها می باشد. این روش، جزیره ای شدن را با اندازه گیری اعوجاج هارمونیکی ولتاژ و مقایسه آن با آستانه های تعیین شده (توسط استانداردها) تشخیص می دهد. این روش بر خلاف روش های پسیو مبتنی بر ولتاژ و فرکانس، ممکن است در حالت هایی که بار محلی و خروجی اینورتر با یک دیگر تطبیق دارند، نیز به درستی عمل کند. در ضمن روشهای پیشنهادی (ترکیبی)تشخیص جزیره ای، برای میکروشبکه اصلی و ریزمیکروشبکه جدا شده از آن و استراتژی های کنترلی جهت بهره برداری بهینه از آنها ارایه شده است. کلمات کلیدی : منابع انرژی پراکنده ، میکروشبکه، مبدل استاتیکی(اینورترها) ، قابلیت اطمینان، روش های تشخیص جزیره ای .
محمد نعیم محمدی محمد محمدرضایی
معرفت و شناخت بشر از منابع متعدد تولید می شود و ابزارهای متفاوتی در بوجود آمدن آن نقش دارد، در این میان ابزار عقل بدلیل ویژگی خاص آن که عبارت است از درک مفاهیم کلی و عام از اهمیت والایی برخوردار می باشد. از این رو در تمام اعصار مورد توجه بوده و در دوره های اخیر با توجه به گسترش مباحث معرفت شناسی اهمیت آن مضاعف شده است، زیرا مباحث معرفت شناسی بستگی تام به منابع و ابزار معرفت از جمله عقل دارد. بدلیل اهمیت تاریخی، معرفت شناختی و در عین حال تاکید دین بر خردورزی بر آن شدیم نقش عقل در شناخت را طی فصولی تبیین کنیم، با این پیش فرض که در میان ابزارهای معرفتی نقش اساسی از آن عقل است. برای اثبات این مدعا، پس از ارائه معنای عقل در لغت و اصطلاح و تبیین مراحل آن و بیان مقصود از معرفت در فصل اول، به بررسی نقش عقل در شناخت پرداخته ایم، ضمن تقسیم معارف به حضوری و حصولی و حصولی را به تصور و تصدیق، ابتدا نقش عقل در تصورات را از سه دید "تجربه گرایی" "عقل گرایی" و "تلفیق" مطرح نموده ایم؛ نظریه تجربه گرایی سراسر معارف را تجربی می داند، عقل گرایی به مفاهیمی، پیش از تجربه قایل است، با توجه به کاستی این دو نظریه، دیدگاه تلفیق را برگزیدیم که آغاز معرفت را داده های حسی می داند در عین حال معارفی را باور دارد که بصورت مستقیم از تجربه اخذ نشده، از این رو فیلسوفان مسلمان که ملتزم به این عقیده اند به اتفاق گفته اند من فقد حسا فقد فقد علما گر چه آنان در نحوه بوجود آمدن مفاهیم کلی عقلی متفق نیستند، فیلسوفان ما قبل صدرا قایل به تجریدند، ملاصدرا اشتداد وجودی را ارائه داده که در این اشتداد وجودی نفس در مرحله حس و خیال صورت را ابداع می کند و تصور عقلی و کلی نیز از طریق مشاهده عقول ساخته می شود و فیلسوفان ما بعد صدرائی نیز با ادامه دادن حکمت متعالیه ضمن تقسیم ادراکات عقلی به معقولات اولی و ثانوی منطقی و فلسفی بسیاری از مباحث شناخت را حل کردند. این مطالب همه در فصل دوم تبیین شده. اما نقش عقل در تصدیقات، که مطالب فصل سوم و چهارم به آن اختصاص یافته آشکار را مهم است؛ زیرا حکم کردن جز در حیطه قدرت حاکم عقل امکان پذیر نیست، توضیح اینکه قضایا، یا بدیهی اولی است که در آن صرف تصور موضوع و محمول برای حکم کردن کافی است، یا بدیهی ثانوی می باشد. اینجا گرچه در بعضی قضایا حس و علم حضوری زمینه ساز است اما نقش عمده از آن عقل است در بخش قضایای نظری که بر استدلال استوار است، نیز عقل با کنترل کیفیت مواد و چگونگی ترکیب آن زمام امور را در دست دارد. و پیرامون نقش عقل در قضایای دینی و حقایق عرفانی سه دیدگاه مطرح است: 1. عدم کارایی عقل در درک گزاره های دینی و عرفانی. 2. قدرت عقل بر عقلانی کردن تمام گزاره ها. 3. با اعتراف به محدودیت عقل در عین حال آن را قادر به درک بسیاری از گزاره های دینی و عرفانی می داند، مانند اصل پذیرش دین، اثبات اصول و بسیاری از فروع و احکام گرچه درک جزئیات در حیطه قلمرو عقل نیست.
دلاور آقایف محمد محمدرضایی
تاریخ را به دوره های مختلفی مانند دوره باستانی دوره قرون وسطی و دوره جدید تقسیم کرده اند دوره جدید را نیز به دوره های دیگر مانند رنسانس رفرماسیون (اصلاح دین) و روشنگری تقسیم کرد. رنسانس و رفرماسیون سده های پانزدهم و شانزدهم را در بر می گیرد و روشنگری سده ی هفدهم و بویژه سده ی هجدهم را شامل می شود. در قرون وسطی عقل و دین هردو حجت بودند. اگر سخت از توانایی عقل می رفت توانایی آن در شناخت دین بود نزاع متملکان و فلاسفه جهان مسیحیت و اسلام بر سر میزان توانایی عقل تطابق عقل و دین و تقدم یکی بر دیگری بود قرون وسطی را با هر منظری که نگاه کنیم گذشته دین خود را منعکس می کرد. عقل گرائی قبل از عصر روشنگری ویژگی ضد دینی یا غیردینی نداشت.
مهدی امینی محمد محمدرضایی
رساله چیستی و معیار صدق را از نگاه دو فیلسوف بزرگ، ملاصدرا و کانت، بررسی می¬کند. معرفت شناسی نه تنها یکی از مهم ترین دانش های فلسفی و مبنایی ترین آن تلقی می شود، بلکه اساسی-ترین پایه در رسیدن به گامهای بعدی نیز می¬باشد؛ به این معنا که اگر اصل معرفت انکار شود تمام دانش های انسان زیر سوال می رود. هدف این تحقیق عمق بخشیدن به مقوله صدق و بررسی آن در دو حوزه متفاوت فلسفی است؛ به خاطر نوپا بودن این مسئله معرفت¬شناختی، و پیچیدگی در مباحث کانت، به ویژه نبود دیدگاهی نظام¬مند از او، نگارنده تصمیم دارد تا ابعاد، زوایا و مولفه های «صدق» را بررسی کند. روش تحقیق پایان¬نامه، توصیفی تحلیلی درباره چیستی و معیار صدق از دیدگاه ملا صدرا و کانت است. از طرفی نتایج به دست آمده در مورد چیستی صدق از منظر صدرالمتألهین همان مطابقت قضیه با واقع است؛ بنابراین او در باب معیار صدق مبناگراست. یعنی معتقد است همه گزاره¬ها و معرفت¬های انسان به گزاره¬های پایه بی نیاز از اثبات منتهی می¬گردد. از طرف دیگر کانت، معرفت شناسی را محصول مشترک ذهن و ارتسامات حسّی برگرفته از اشیای خارجی می¬داند. از نظر کانت، جای ذهن و عین باید عوض شود. برخی از شارحان از جمله نورمن کمپ اسمیت او را از مبدعان و بنیانگذاران انسجام گرایی معرفی کرده¬اند؛ که این دیدگاه مبتنی بر درون¬گرایی در معرفت است. معیاری که کانت به آن اشاره می¬کند، مطابقت واقع با ذهن است طوری که واقعیت، با استفاده از مقولات دوازده گانه بر ذهن منطبق می¬شود و مکانیزم شناخت را تبیین می¬کند. اما مهمترین لوازم اعتقادی ملاصدرا و کانت درباره صدق این است که ملاصدرا هستی شناسی را با معرفت شناسی پیوند می¬دهد وی معرفت را هم سنخ وجود بلکه عین وجود می داند و اما برخی از لوازم اعتقادی معرفتی کانت درباره صدق این است که از نظر کانت علم را نباید با وصف کاشفیت از واقع و نفس الامر تعریف کرد وآنچه به عنوان معرفت در ذهن انسان صورت میبندد، دیگر تصویری دست نخورده از عالم واقع و خارج نیست، بلکه تصویری است ساختهء مشترک ذهن و عالم خارج،که آن را «پدیدار» یا «فنومن» مینامد.
مریم شریف پور محمد محمدرضایی
مسأله زبان دین یکی از مباحث مهم در فلسفه دین جهت تحلیل و معنایابی گزاره های کلامی است که محمول آن صفات و اسماء الهی مشترک با انسان می باشد. رویکردهای متفاوت و گاه متعارضی در دو بخش نظریات شناختاری (ناظر به واقع بودن) مانند رویکرد حکمای اسلامی، سنت توماس آکوئیناس و ... و نظریات غیر شناختاری بودن زبان دین مانند رویکرد پوزیتویست ها، کارکردگرایان و ... بروز یافتند. در این پژوهش با رویکردی تحلیلی، توصیفی و انتقادی و به روش کتابخانه ای، نظریه علامه طباطبایی (ره) و سنت توماس آکوئیناس بررسی شده که هر دو متفکر زبان دین را شناختاری، ناظر به واقع و قابل صدق و کذب دانسته اند. علامه طباطبایی (ره) با قائل بودن به زبان عرف، البته با اندکی تفاوت با آن (زبان عرف خاص) و مجموع اصول اشتراک معنوی و تأویل و نظریه غائیت و کارکردگرایی در معانی صفات الهی، معتقد به حقیقی، عینی و قابل صدق و کذب بودن زبان دین است که اینجا نظریه وی زبان «عرفی ترکیبی» نامید شد و سنت توماس آکوئیناس با بیان نظریه تمثیلی اسنادی و نهایتا تمثیل تناسب نیز قائل به همین رویکرد، البته با اندکی تفاوت در مبانی (زبان شناختی، وجودشناختی و معرفت شناختی) و لوازم است، اما نظریه علامه طباطبایی (ره) با توجه به مبانی و لوازم آن و همچنین سازگاری درونی و بیرونی آن در تحلیل اوصاف الهی متقن و مبرهن شناخته شد و نظریه سنت توماس آکوئیناس بدلیل عدم سازگاری درونی، عدم پاسخگویی به شبهات و تعطیلی عقل، در تحلیل معنای اوصاف الهی عقیم شمرده می شود.
محبوبه اسماعیل زاده نوقی محمد محمدرضایی
عنوان رساله رابطه ولایت با خاتمیت براساس مبانی حکمت متعالیه می باشد. نگارنده با بهره مندی از مطالعات کتابخانه ای و جستارگرایی رایانه ای به بررسی دیدگاه مکتب فلسفی حکمت متعالیه پرداخته است. در این راستا آثار شارحان فلسفه صدرایی و نوصدراییان نیز مورد استفاده قرار گرفته است. (ولایت) از مباحث عمیق و مهم در فلسفه ملاصدرا محسوب می شود. این موضوع ریشه در مباحث اعتقادی شیعیان دارد و اهمیت پرداختن به آن بعد از مسئله خاتمیت دو چندان می گردد، زیرا از طریق (ولایت) که باطن رسالت محسوب می گردد مسئله ضرورت هدایت بشر توسط ائمه اطهار (علیه السلام) بعد از خاتمیت اثبات می گردد. اولیاءالله که جانشینان بر حق رسول الله (صلی الله علیه وآله) می باشند دارای ویژگی های خاصی می باشند که ضرورت وجود این ویژگی ها و اثبات وجود آن ها در اولیاء محمدیین در چهارچوب براهین عقلی حکمت متعالیه امکان پذیر می باشد. در ابتدا به تبیین و تعریف مسئله ولایت، جایگاه ولی در نظام هستی و راه نیل به ولایت پرداخته شده است. در بخش بعد، مسئله خاتمیت و اعتقاد به پایان یافتن ارسال انبیاء و ویژگی های برجسته خاتم الانبیاء مطرح گردیده است و بخش پایانی که هدف نگارنده و اصل رساله محسوب می شود به بررسی نسبت ولایت با رسالت و امامت می پردازد و پس از آن شاخصه های ائمه اطهار (علیهم السلام) از دیدگاه مکتب تشیع همچون عصمت،علم وولایت تکوینی در چهارچوب مکتب فلسفی حکمت متعالیه تبیین گردیده است.
محمد محمدرضایی احمد احمدی
این رساله در وهله اول به تبیین و تفسیر اخلاق کانت که یکی از نگرشهای عمده در حوزه اخلاق است ، می پردازد. و سپس آن را نقادی می کند. انسانها همواره با این سوالات اساسی مواجه بوده اند: چه چیزی خیر و چه چیزی شر و بد است ؟ آیا انسانها می توانند اعمال خوب را از بد تشخیص دهند یا اینکه خدا باید آنها را آشکار سازد؟ از انجام این اعمال چه هدفی داریم؟ در این زمینه به طور کلی دو گرایش اساسی در حوزه اخلاق وجود دارد یعنی گرایش غایت گرایانه و وظیفه گرایانه. اخلاق کانت یک نوع اخلاق وظیفه گرایانهاست که بر آن است که ما می توانیم بدی و خوبی یک عمل را از طریق خود عمل و معیارهای آن وراء آن تشخیص دهیم. در حالی که اخلاق غایت گرایانه بر آن است که خوبی و بدی عمل را بر حسب نتایج آن تعیین می کنیم. بنابراین کانت معتقد است که اخلاق مستقل از هر علمی حتی مابعدالطبیه و دین است . او با قاطعیت و روشنی می گوید: "اخلاق نه نیازمند تصور وجود دیگری بالای سر آدمی است تا او وظیفه خویش را بشناسد و نه محتاج انگیزه ای غیر از قانون اخلاقی به وظیفه خود عمل کند. بنابراین اخلاق به هیچ روی به خاطر خودش به دین نیاز ندارد بلکه به برکت عقل محض عملی خود بسنده و بی نیاز است ." این نوع نگرش به اخلاق بی سابقه بوده است . از این رو می توان گفت که او انقلاب مهمی را در اخلاق پدید آورده است . کانت با تحلیل اعتقادات اخلاقی متعارف تلاش می کند که پیش فرضها و اصول پیشینی آنها را به دست آورد. او در این راستا به امر مطلق یا معیار عمل اخلاقی می رسد و صورت بندیهای متعددی از آن ترسیم می کند. اگر عملی با این صورت بندیها سازگار بود اخلاقی و الا غیراخلاقی است . آنها عبارتند از: 1) صورت بندی قانونی کلی یا قانونی طبیعت . 2) صورت بندی غایت فی نفسه 3) صورت بندی خودمختاری اراده و کشور غایات . اشکالات متعدی بر آنها وارد است . به نظر او صورت بندی خودمختاری، مهمترین است . او با تحلیل اخلاقی وجود خدا و جاودانگی نفس و آزادی را اثبات می کند در حالی که به عقیده او عقل نظری ناتوان از اثبات آنها بود. از این رو اخلاق به دین منتهی می گردد نه برعکس . به نظر ما، هر چند تلاش کانت برای به دست آوردن معیارها و ضوابط اخلاقی، ستودنی است ولی فلسفه اخلاق او فاقد استحکام منطقی است و اشکالات متعددی بر آن وارد است . فی المثل استدلال او بر وجود خدا مستلزم نفی آزادی انسان است . و در پایان ما اخلاقی را تایید می کنیم که ترکیبی از احکام عقل و دستورات . یعنی با اصول عقلی خود را به دین می سپاریم و بدین وسیله خود را رستگار می کنیم.