نام پژوهشگر: احمد جعفر نژاد
سیده صفیه تقوی احمد جعفر نژاد
لازمه بقا در اقتصاد رقابتی و محیط متغیر امروز، عملکرد های هوشمندانه تر و سریعتر نسبت به گذشته است. سرعت تغییرات از یک سو و لزوم چابک سازی سازمان ها در پاسخگویی به موقع نسبت به این تغییرات از سوی دیگر، به کارگیری کسب و کار الکترونیک را برای تبدیل شدن سازمان ها به رقیبی چابک ضروری ساخته است. این پژوهش با هدف تبیین عوامل موثر بر اشاعه کسب و کار الکترنیک (دو بعد یکپارچه سازی درونی و اشاعه بیرونی) یک مدل مفهومی را با بررسی تحقیقات پیشین براساس چارچوب تکنولوژی- سازمان- محیط ارائه می نماید. در این مدل، تاثیر عوامل تکنوژیکی(زیرساخت و تخصص سیستم اطلاعاتی)، عوامل سازمانی(سازگاری سازمانی، مزایای مورد انتظارکسب و کار الکترونیک، پشتیبانی مدیریت ارشد و قابلیت یادگیری سازمانی) و عوامل محیطی (فشار رقابتی، آمادگی شرکای تجاری و محیط قانونی) بر اشاعه کسب وکار الکترونیک مورد بررسی قرارمی گیرد. این مدل توسط90 مدیر آشنا و درگیر در پروژه های سیستم اطلاعاتی، 79 سازمان مختلف از چهار نوع صنعت تولیدی/صنعتی، بازرگانی، خدماتی و مهندسی /پیمانکاری، از طریق پرسشنامه مورد سنجش و آزمون قرارگرفت. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی - مدل معادلات ساختاری محسوب می گردد. یافته های اصلی تحقیق(مدل تحلیل مسیر) نشان می دهد که عوامل سازمانی بر روی یکپارچه سازی درونی و عوامل محیطی و یکپارچه سازی درونی بر روی اشاعه بیرونی اثر مثیت و معناداری دارند. همچنین یافته های تحقیق نشان می دهد که عوامل تکنولوژیکی(بنا به دلایل عدم به کارگیری بهینه نرم افزارها، تاثیر بیشتر عوامل سازمانی نسبت به عوامل تکنولوژیکی بر روی اشاعه کسب و کار الکترونیک و پایین بودن سطح تخصص های مورد نیاز برای پیاده سازی سطوح عمقی ترکسب و کار الکترونیک) بر اشاعه کسب وکار الکترونیک تاثیری ندارد. اما آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان می دهد که بین عوامل تکنولوژیکی، سازمانی و محیطی (متغیرهای برونزا) و یکپارچه سازی درونی و اشاعه بیرونی( متغیر های درونزا) همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد و بیشترین میزان همبستگی معنادار با یکپارچه سازی درونی و اشاعه بیرونی مربوط به عوامل سازمانی می باشد. یافته های دیگر پژوهش نشان می دهند که که بین سازمان ها در این چهار نوع صنعت مختلف از نظر ابعاد عوامل تکنولوژیکی، سازمانی، محیطی و اشاعه کسب و کار الکترونیک تفاوت معناداری وجود ندارد.بعلاوه، میزان سازگاری سازمانی، پشتیبانی مدیریت ارشد، مزایای مورد انتظار، فشار رقابتی و اشاعه بیرونی در سازمان های کوچک و متوسط با هم برابر و از میزان آن در سازمان های بزرگ کمتر می باشد.
مسعود منطقی پور احمد جعفر نژاد
در این پژوهش تلاش شده است تا تصویری کلی نسبت به فرایند خلق ارزش شرکت های بیمه از دیدگاه مشتریان در اختیار خوانندگان محترم قرار گرفته و در نهایت با بررسی عملکرد شرکتهای مورد ارزیابی پژوهش،نحوه اثر گذاری استراتژی های رقابتی اتخاذ شده (تمایز و رهبری بهای تمام شده)بر ارزش ارائه شده از سوی شرکتها و همینطور بر عملکرد آنها مورد بررسی قرار بگیرد. برای رسیدن به این هدف با استفاده از اطلاعات بدست آمده از صورت های مالی وگزارشات آماری تهیه شده(سالنامه آماری بیمه مرکزی ج.ا.ا)و منطق فازی، وضعیت جهت گیری استراتژیک 5 شرکت بیمه فعال در صنعت بیمه کشور با بیش تر از 70% سهم بازار (ایران،آسیا،البرز،پارسیان وملت)مورد بررسی قرار گرفته است و سپس با استفاده از اطلاعات بدست آمده از 1963پرسشنامه پرشده به وسیله مشتریان این شرکت ها و کار برد این اطلاعات بدست آمده در چارچوب مدل سازی معادلات ساختاری semمدلی برای بررسی ارتباط و تاثیر گذاری استراتژی های انتخاب شده سازمانی و ارزش ارائه شده ارائه گردد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که از میان اجزای ارزش ارائه شده ،تاثیر ارزش تبادلی بر عملکرد بازار بسیار بالا می باشد و علاوه بر این از مهمترین عواملی که موجب بالا رفتن این نوع ارزش از دید مشتریان شرکت می شود ایجاد تعامل شرکت با مشتریان می باشد.علاوه بر این شرکت های بیمه ای که در این تحقیق به لحاظ ابعاد جهت گیری استراتژیک جهت گیری مناسب تری در جهت هر یک از این ابعاد داشته اند در زمینه عملکرد مالی وضعیت بهتری از خود نشان دادند.نکته جالب توجه در این پژوهش تاثیر منفی عملکرد بازار بر عملکرد مالی می باشد که این امر می تواند نشان دهنده عدم استفاده مناسب شرکت های بیمه از موقعیت های به وجود آمده در جهت سرمایه گذاری وجوه نقد حاصل از حق بیمه دریافتی در طی سال باشد. علاوه بر این نتایج به دست آمده نشان می دهد که ارزش ایجاد تعامل شرکت های بیمه در فرایند خلق ارزش برای مشتریان شرکتهای بیمه برای از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.به علاوه دراین پژوهش با توجه به تساوی برخی از شاخص های محاسبه شده برای شرکت ها وهمینطور نظر به استفاده از اطلاعات 5 ساله اخیر شرکت های بیمه پژوهش گر به این نتیجه رسید که استفاده از منطق فازی موجب خواهد شد که تفاوت های میان شرکت ها به شکلی مناسبتر و ملموس تر قابل بررسی ومقایسه باشد به همین علت از منطق فازی برای انجام مقایسات این پژوهش استفاده شده است.همینطور به منظور وزن دهی به شاخص های مربوط به جهت گیری استراتژیک شرکت ها با استفاده از نظر خبرگان صنعت بیمه نیز از منطق فازی و روش تصمیم گیری چند معیاره فازی استفاده شد.
زراعتی زراعتی احمد جعفر نژاد
مدیریت زنجیره عرضه ، یکی از مباحث جدید در نظام های مدیریت نوین است که توسط بسیاری از صاحبنظران حتی با نظام لجستیک و پشتیبانی در مجتمع های بزرگ صنعتی و تولیدی مترادف تلقی می شود. لیکن با طرح نظریه های جدید در ارتباط با رضایت مشتریان ، تولید براساس درخواست ها و نیازهای مشتریان و مسائل رقابتی در بازار از یک سو، و از سوی دیگر ، سودآوری برای تولیدکنندگان اصلی همانند شرکتهای بزرگ خودروسازی ، شرکتهای بزرگ زنجیره ای که از نظر فیزیکی و جغرافیایی گستردگی پیچیده ای دارند و نیز تاثیر و گسترش نفوذ تکنولوژی های اطلاعاتی و نوع همبستگی هایی که بین تامین کنندگان و تولید کنندگان بزرگ را در بر می گیرد ، این مبحث به بحثی جامع تبدیل شده است . تاثیرگذاری و تاثیرپذیری تولیدکنندگان ، تامین کنندگان و مشتریان از یکدیگر و نیز نتیجه این آثار که در نهایت باعث کاهش هزینه ها، افزایش کیفیت خدمات رسانی ، زمان تولید و تحویل مشخص می شوند ، باعث شده است که زنجیره عرضه به عنوان یک نظام یکپارچه و همبسته مطرح شود.