نام پژوهشگر: محمد عطایی
رامین رفیعی محمداسماعیل جلالی
در این تحقیق انتخاب سیستم نگهداری بهینه (موقت) برای تونل انتقال آب بهشت آباد مورد بررسی قرار می¬گیرد. تونل انتقال آب بهشت آباد با طول 65 کیلومتر و قطر 6 متر با مقطع نعل اسبی یکی از بزرگترین پروژهای آب رسانی که با هدف انتقال آب به فلات مرکزی ایران در حال احداث می-باشد. سست بودن ساختگاه تونل و قرارگیری بخش اعظم تونل در زیر سطح ایستایی از مهم¬ترین ویژگی¬هایی است که در زمان اجرا، فعالیت تونل¬سازی را کاملاً تحت تأثیر قرار می¬دهد. مهم¬ترین مساله در طراحی و اجرای این پروژه انتخاب سیستم نگهداری مناسب، به منظور پایداری توده سنگ و کاهش گسترش ناحیه پلاستیسیته در اطراف تونل است. در این تحقیق 6 نوع سیستم نگهداری به عنوان گزینه¬های احتمالی برای این تونل در نظر گرفته شده است و با استفاده از نرم افزار flac2d مقادیر جابه¬جایی و ضریب اطمینان برای هر یک از گزینه¬ها محاسبه شده است، سپس با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی (fahp) و با توجه به شش معیار هزینه، ضریب اطمینان، زمان، قابلت اجرا، جابه¬جایی و قابلیت مکانیزاسیون، سیستم نگهداری بهینه انتخاب شده است. مطالعات نشان داد پیچ سنگ¬های تزریقی به طول 3 متر و به فواصل متر همراه با 10 سانتی¬متر شاتکریت بهترین سیستم نگهداری برای تونل مذکور می¬باشد. در ادامه تحقیق با استفاده از نرم افزار crystal ball منحنی توزیع آماری مشخصات زمین رسم و با استفاده از نرم افزار rocsupport، احتمال شکست و قابلیت اعتماد سیستم نگهداری بهینه به ترتیب 25/12 درصد و 74/8 درصد محاسبه شده است.
علیرضا جعفری مقدم محمداسماعیل جلالی
سازگاری ماشین تونل زنی کوچک مقطع انتخابی با شرایط زمین شناسی و ژئوتکنیک منطقه مهمترین اصل در موفقیت پروژه محسوب می شود. از طرفی دیگر انتخاب نامناسب روش سبب پائین آمدن کارآئی و حتی در بعضی از موارد نیز منجر به تعطیلی زود هنگام پروژه می شود. دخالت عوامل و پارامترهای تاثیر گذار، فرآیند تصمیم گیری برای انتخاب ماشین تونل زنی مناسب بسیار پیچیده است. در این تحقیق انتخاب روش تونل زنی کوچک مقطع با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی برای فاضلاب شهری همدان مورد بررسی قرار می گیرد. طرح فاضلاب شهری همدان به طول 6 کیلومتر در چهار مسیر اصلی با قطر داخلی متفاوت در حال احداث است. چهار نوع ماشین تونل زنی کوچک مقطع اسلاری، تعادل فشار زمین، آگری و لوله رانی به عنوان گزینه های احتمالی برای این پروژه در نظر گرفته شده است. سپس با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی و با توجه به چهار معیار ساختگاهی، دستگاهی، سازه ای، محیطی و انسانی و 18 زیرمعیار، روش تونل زنی مناسب انتخاب شده است. با توجه به نتایج به دست آمده ماشین تعادل فشار زمین مناسب ترین ماشین برای ادامه کار شناخته شده است.
عبدالکریم بهروز احمدرضا صیادی
عیار حد یکی از پارامترهای تعیین کننده در طراحی و بررسی های فنی و اقتصادی معادن بوده که محاسبه و بهینه سازی آن از اهمیت بالایی برخوردار است. بر طبق تعاریف موجود این عیار، عیاری است که به هر دلیل خاصی برای تفکیک کردن دو منبع عمل (برای مثال، استخراج کردن یا رها کردن، کارخانه فرآوری یا سد باطله) استفاده می شود. با توجه به تعریف بیان شده بخشی از مواد به عنوان ماده معدنی و بخشی به عنوان باطله محسوب خواهد شد. از این رو انتخاب این عیار نقش مهمی در اقتصاد عملیات معدنکاری خواهد داشت. بدین منظور کوشش های بسیاری برای تعیین و بهینه کردن این عیار صورت گرفته است، که بارزترین آن ها الگوریتم lane می باشد. اما در این الگوریتم بهینه سازی عیار حد با در نظر گرفتن سه محدودیت ظرفیت عملیات معدنکاری، تغلیظ و تصفیه و مد نظر قرار دادن قیمت فلز (به عنوان محصول نهایی عملیات) صورت می گیرد، در حالی که امروزه اغلب معادن محصول خود را به صورت کنسانتره به بازار عرضه می کنند و عمل ذوب و تصفیه توسط مشتریان (کارخانه های ذوب مستقل) انجام می شود. لذا در این تحقیق استفاده از روش ارزش نقطه ای مد نظر قرار گرفت (از آنجا که در این روش کنسانتره به عنوان محصول نهایی عملیات است). بدین منظور و برای ارائه مدلی که توانایی بهینه سازی عیار حد را داشته باشد، با مبنا قرار دادن این روش تغییراتی در الگوریتم lane ایجاد گردید. با این عمل برای دو حالت تک فلزی و دو فلزی مدل مورد نظر ایجاد شد، که در هر دو حالت با ساده تر شدن روابط، موجب کاهش نقاط کاندیدای عیار حد بهینه و در نتیجه کاهش تعداد مراحل در دستیابی به جواب بهینه گردید. برای اجرا کردن این مدل ها و مشاهده نتایج، نرم افزار matlab جهت کد نویسی مورد استفاده قرار گرفت.
مرتضی کاظمی چوری محمد عطایی
یکی از مهمترین فاکتورها در انتخاب روش حفاری مناسب، پایداری سینه کار تونل است. این مسئله بخصوص برای حفاری مکانیزه با ماشین حفاری tbm صادق است، چنانکه برای نمونه سپر فشار تعادلی زمین (epbs) و سپر دوغابی (ss) برای حفاری در شرایط ژئوتکنیکی نامناسب و هیدرولوژی در دهه-های اخیر توسعه داده شده اند. فشار نگهداری سینه کار تونل با تغییر سرعت گردش نقاله مارپیچی به عنوان تابعی از نرخ پیشروی ماشین کنترل می شود. این فشار باید از فرونشست (شکست فعال) و بالازدگی (شکست غیر فعال) خاک روی تونل جلوگیری کند. روش های تحلیلی (روش تعادل حدی و آنالیز حدی)، تجربی و عددی (روش المان محدود) اغلب برای تحلیل پایداری سینه کار تونل استفاده می شود. در این تحقیق پایداری سینه کار تونل در قطعه شمالی- جنوبی خط هفت متروی تهران به وسیله روش های تحلیلی- تجربی و عددی بررسی شده است. سپس مقادیر فشار به دست آمده از روش های تحلیلی- تجربی و عددی با یکدیگر مقایسه شده و در نهایت روش مناسب برای برآورد فشار خاک در خط هفت متروی تهران بر طبق شرایط ژئوتکنیکی و زمین شناسی ناحیه پیشنهاد شده است. کلمات کلیدی: ماشین حفر تونل، ماشین فشار تعادلی زمین، سپر دوغابی، نقاله مارپیچی، فرونشست، گسیختگی فعال، بالازدگی، گسیختگی غیر فعال، روش های تحلیلی- تجربی، روش تعادل حدی، روش آنالیز حدی، روش های عددی، روش المان محدود، خط هفت متروی تهران
محمد جواد مرشد محمد عطایی
پایداری سیستم های قدرت یکی از مهمترین مسائل در عملکرد سیستم قدرت می باشد. یکی از راه های اقتصادی و عملی بهبود پایداری سیستم قدرت، سیستم های تحریک می باشند. یکی دیگر از ادواتی که نقش اساسی در پایداری سیستم های قدرت دارد، ادوات سیستم انتقال نیروی انعطاف پذیر (facts) می باشند که امروزه در سیستم های قدرت به صورت روزافزونی استفاده می شوند. با رشد سریع سیستم های قدرت الکتریکی، عملکرد دینامیکی کنترل کننده ها، پایداری سیستم و روش های مطالعه آنها نیز در حال تغییر می باشد. طراحی و پیاده سازی تکنیک های کنترلی جهت بهبود پایداری سیستم-های قدرت بزرگ یکی از مسائل مهم در دهه های اخیر بوده است. اغلب تکنیک های کنترلی موجود براساس مدل های خطی سیستم قدرت طراحی می شوند. اما با توجه به اینکه سیستم های قدرت ذاتاً غیر خطی می باشند، طراحی کنترل کننده بر اساس روش های غیرخطی که مدل دقیق سیستم را در نظر می گیرد نسبت به کنترل کننده های خطی ضروری است. علیرغم تأثیر ادوات facts در افزایش میرائی مدهای بین ناحیه ای، و اثر متقابل آنها بر دیگر کنترل کننده هائی مانند پایدار ساز سیستم قدرت (pss) و سیستم تحریک ممکن است بر پایداری سیستم تاثیر منفی ایفا کند. لذا طراحی هماهنگ کنترل کننده های تحریک ژنراتور و این ادوات لازم می باشد. در این پایان نامه، طراحی هماهنگ تحریک ژنراتور سنکرون و جبرانساز استاتیکی سنکرون (statcom) با استفاده از روش دینامیک های صفر در سیستم های تک ماشینه و چهار ماشینه مورد مطالعه قرار گرفته است. همچنین جهت مقایسه نتایج شبیه سازی طراحی با استفاده از روش دینامیک های صفر، طراحی پایدارساز سیستم قدرت و هماهنگی آن با جبرانساز استاتیکی سنکرون (statcom) با استفاده از روش pso و روش جدید و هیبرید bf-nm انجام شده است. نتایج این مقایسه نشان دهنده کارایی روش دینامیک های صفر می باشد.
حجت مصطفوی محمد عطایی
امروزه همراه با توسعه صنعتی، مسائل آلودگی هوا و مشکلات زیست محیطی شکل نگران کننده تری به خود گرفته است. با توجه به نقش عمده ی وسائل نقلیه بنزینی و گازوئیلی در ایجاد آلودگی های ذکر شده، توجه محققان به سوی به کار گرفتن ماشین-هایی با چند منبع تأمین انرژی جلب شده است. خودروهای هیبرید یکی از این نوع ماشین هاست که به خاطر مصرف بهینه سوخت و مضرات زیست محیطی بسیار کمتر و کارایی مناسب مورد توجه بسیاری از کشورها قرار گرفته و استفاده از آن رو به افزایش است. ماشین الکتریکی محرک این خودروها یکی از مهم ترین قسمت ها را تشکیل می دهد که طراحی و کنترل آن ها نقش بسزایی در کارایی کلی خودروهای هیبرید دارد. هدف این پژوهش انتخاب ماشین الکتریکی مناسب برای ساختار هیبرید انتخاب شده و همچنین بهبود عملکرد کنترل کننده این ماشین به منظور افزایش کارایی زیر سیستم الکتریکی خودرو هیبرید مورد نظر است. به منظور کنترل ماشین سنکرون مغناطیس دائم داخلی به کار گرفته شده، از روش کنترل مستقیم گشتاور استفاده شده است. همچنین برای بهبود عملکرد و کاهش تلفات این کنترل کننده، روش جدیدی برای تولید شار مرجع پیشنهاد شده است. به منظور ارزیابی ماشین الکتریکی و کنترل کننده طراحی شده در ساختار خودرو هیبرید، از مدل سازی anfis به عنوان یک مدل سازی شبه استاتیک استفاده شده است. مدل سازی قسمت های مکانیکی و الکتریکی خودرو هیبرید در محیط matlab/simulink شبیه سازی شده و با یک استراتژی کنترل fuzzy، کنترل شده است و عملکرد خودرو هیبرید مورد بررسی قرار گرفته است.
محمد عطایی محمد روستایی علی مهر
هدف از این مطالعه بررسی اثر اسید کاپروئیک بر منی ذخیره شده قوچ بصورت مایع و سرد بود. نمونه های انزالی از 5 رأس قوچ نژاد تالشی در 8 نوبت بوسیله واژن مصنوعی جمع آوری شد. در آزمایشگاه نمونه ها به 15 قسمت تقسیم شد و به هر قسمت به میزان صفر، 03125/0، 06250/0 درصد اسید کاپروئیک و صفر، 5، 10، 15، 20 درصد زرده تخم مرغ اضافه شد و به مدت 72 ساعت در دمای 5 درجه سلسیوس قرار داده شد. نتایج نشان داد که 03125/0 درصد اسید کاپروئیک اثر معنی داری بر تحرک اسپرم بصورت مایع داشت (05/0p<). اثر متقابل زرده تخم مرغ و اسید کاپروئیک معنی دار نبود (05/0p>). تیمار حاوی 03125/0 درصد اسید کاپروئیک + 15 درصد زرده تخم مرغ با میانگین 87/71 دارای بالاترین درصد تحرک پیش رونده بود (05/0p<). بالاترین میانگین از نظر زنده مانی و سلامت غشاء مربوط به تیمار 03125/0 درصد اسید کاپروئیک + 15 درصد زرده و 03125/0 درصد اسید کاپروئیک + 20 درصد زرده بود که با سایر تیمارها تفاوت معنی داری را نشان دادند (05/0p<). بنابراین افزودن اسید کاپروئیک سبب بهبود در ماندگاری منی قوچ به صورت مایع در 5 درجه سلسیوس شد.
مهدی قویدل رضا خالوکاکایی
با توجه به اهمیت فرآیند حفاری در معادن، لزوم برنامه ریزی و پیش بینی از شرایط پیش رو بیش از پیش احساس می شود. زون بندی توده سنگ های در بر گیرنده مواد معدنی و پیش بینی سرعت حفاری در آن با توجه به حجم بالای عملیات در معادن می تواند به طور جدی شرایط اقتصادی و عملیاتی معدن را تحت تأثیر قرار دهد. در این تحقیق ابتدا به منظور تعیین قابلیت حفاری توده سنگ های معدن سنگ آهن گل گهر ابتدا سابقه علمی موضوع با استفاده از مقالات و متون علمی موجود از دهه 1950 تا سال 2011 مورد بررسی قرار گرفته و مهمترین پارامترهای فنّی موثر بر قابلیت حفاری و سرعت حفاری شناسایی گردیده اند. با توجه به تأثیر پارامترهای ماده سنگ و توده سنگ بر فرآیند حفاری، پیش بینی سرعت حفاری امری بسیار پیچیده می باشد. بنابراین تعیین قابلیت حفاری توده سنگ نیازمند روشی جامع با در نظر گرفتن پارامترهای موثر بر قابلیت حفاری می باشد. ازاین رو طبقه بندی قابلیت حفاری rdi به عنوان روشی مناسب برای زون بندی قابلیت حفاری معدن شماره 1 گل گهر انتخاب شد. در ادامه طی مطالعه در معدن شماره 1 مجتمع معدنی گل گهر سیرجان توده سنگ های معدن بر اساس قابلیت حفاری rdi مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. سرعت حفاری الگو های حفاری ثبت و سرعت حفاری متوسط هر الگو محاسبه شد. از الگو های مورد مطالعه برای انجام آزمایش های مکانیک سنگی نمونه برداری انجام شد. در ادامه توده سنگ های در برگیرنده هر الگو بر اساس قابلیت حفاری rdi برداشت شد. پارامترهای بافت، سختی موهس، سختی چکش اشمیت، فاصله داری درزه ها، بازشدگی و پرشدگی و زاویه بین محورچال با سطح درزه در مطالعات میدانی برداشت شد و امتیاز rdi هر الگو تعیین شد. در نهایت ارتباط پارامترهای مورد مطالعه با سرعت حفاری و rdi تعیین شد. نتایج آماری نشان داد که قابلیت حفاری rdi رابطه خوبی با سرعت حفاری دارد و این رابطه برای پیش بینی سرعت حفاری پیشنهاد شده است. در مرحله بعد، با استفاده از نتایج تحلیل داده های آزمایشگاهی و برداشت صحرایی الگوهای حفاری، توده سنگ های محدوده معدن بر اساس قابلیت حفاری rdi برداشت شده است. توده سنگ های معدن به 66 زون مختلف تقسیم و امتیاز rdi هر زون تعیین شد و زون هایی که درهمسایگی و کلاس طبقه بندی یکسانی می باشند بر اساس میانگین وزنی طول پیمایش در یک کلاس واحد طبقه بندی گردید. زون بندی نهایی توده سنگ های معدن بر اساس قابلیت حفاری rdi در دو کلاس آهسته- متوسط و متوسط طبقه بندی شد. در پایان، با استفاده از نتایج حاصل از تحلیل آماری سرعت حفاری و قابلیت حفاری rdi، سرعت حفاری در زون های مختلف پیش بینی شده است.
سید حسین امیری هفشجانی محمد ابراهیم زینالی
استحکام ضربه ای در مواد از جمله شاخصه های مهم در طراحی یک محصول بشمار می آید. گسترش مواد کامپوزیت پلیمری در صنایع، ضرورت بررسی دقیق خواص این مواد را در شرایط مختلف بارگذاری از جمله سرعت بالا طلب می کند. با توجه به ظرفیت های بالای نانوکامپوزیت ها، هدف از این تحقیق بررسی رفتار کامپوزیت های چند لایه آغشته به سیال غلیظ برشی حاوی نانو ذرات سیلیکا در مقابل ضربه سرعت بالا می باشد. برای این منظور، ابتدا به بررسی رفتار رئولوژیکی سوسپانسیون اتیلن گلیکول، پلی اتیلن گلیکول و پلی پروپیلن گلیکول با درصد وزنی مختلف از نانو سیلیکا پرداخته شد . سیال های پلی اتیلن گلیکول 20، 30، 40 و 50 درصد وزنی نانو سیلیکا واتیلن گلیکول در درصد های وزنی30، 40 و 50 از نانو سیلیکا رفتار غلیظ برشی از خود نشان دادند. پارچه های آرامید twaron® ct706 با دانسیته سطحی g/m2 200 وtwaron® t717 با دانسیته سطحی g/m2 280 بصورت خشک و آغشته شده به سیال غلیظ برشی حاوی نانو ذرات سیلیکا با درصد های وزنی 0 ، 40 و 50 درصد وزنی از نانو سیلیکا و در تعداد لایه های 2 و4 و 6 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان دهنده کاهش سرعت پسماند و افزایش جذب انرژی با افزایش تعداد لایه های پارچه تقویت کننده و افزایش ترکیب درصد وزنی نانو ذرات سیلیکا در الیاف آرامید ct706 twaron® بود. نتایج بررسی شده در الیاف آرامید t717 twaron® نشان دهنده کاهش ناچیز در سرعت پسماند و افزایش کمی در جذب انرژی بود. به منظور بررسی خواص سیال غلیظ برشی در برابرضربه سرعت بالا ، سیال غلیظ برشی با درصد های وزنی 0، 40 و 50 درصد وزنی از نانو سیلیکا در غیاب الیاف آرامید تحت آزمون ضربه سرعت بالا قرار گرفت. نتایج نشان دهنده کاهش ناچیز در سرعت پسماند و افزایش اندک در جذب انرژی بود. فوم های پلی یورتانی با ضخامت mm10 وmm 20 در حالت خشک و mm10 برای نمونه آغشته شده به سیال غلیظ برشی تحت آزمون ضربه سرعت پایین قرار گرفت. نتایج نشان دهنده کاهش فرو رفتگی در نمونه محافظت شده توسط فوم های پلی یورتانی آغشته به سیال غلیظ برشی و کاهش آسیب وارد شده به نمونه آغشته شده به سیال غلیظ برشی بود.
عاشرگلدی کلته محمد عطایی
اصلاح و بهسازی وضعیت پی سدها با ایجاد پرده های آب بند به منظور جلوگیری از حرکت کامل آب و یا طولانی کردن مسیر جریان آب، همواره یکی از اهداف مهندسان در پروژه های سد سازی بوده است. در این خصوص عملیات تزریق دوغاب سیمانی یکی از مرسوم ترین روش های رسیدن به این هدف می باشد. تزریق در توده های سنگی در ابتدا حدود 200 سال پیش توسط یک مهندس فرانسوی به نام چارلز برینی با وسایل بسیار مقدماتی به کار گرفته شد. با گذشت زمان پیشرفت های علمی و عملی زیادی در زمینه تزریق به دست آمد و روش عدد شدت تزریق g.i.n (grouting intensity number) در توده سنگ، برای اولین بار توسط lombardi و deere در سال 1993 ارائه شد. حاصل ضرب فشار بیشینه جریان در خورند بیشینه به ازای یک متر گمانه، عدد شدت تزریق نامیده می شود. هدف از ارائه این روش و کاربرد آن در سد ها صرفه جویی در وقت و هزینه و افزایش کیفیت تزریق و پرده آب بند می باشد. در این تحقیق، لزوم طراحی پرده آب بند و تزریق آن، با حفاری سه گمانه آزمایشی بررسی شد. با انجام آزمایش های فشار آب لوژان، شاخص نفوذپذیری ثانویه (spi)، مغزه گیری و محاسبه rqd مغزه های به دست آمده از گمانه های آزمایشی، توده سنگ منطقه طبقه بندی شد. در نهایت این سه گمانه با روش جدید عدد شدت تزریق g.i.n تزریق شدند. با بررسی نتایج حاصل از آزمایش های انجام شده و تزریق به روش g.i.n مشخص شد که طراحی و اجرای پرده آب بند تک ردیفه ضروری می باشد. به منظور طراحی پرده آب بند 65 گمانه در سری های، p، s، t و q و در یک ردیف در جناح چپ پی سد حفاری شدند. در پایان با توجه به نتایج بدست آمده از تزریق دوغاب سیمانی با روش g.i.n میزان خورند گمانه ها از یک سری به سری دیگر کاهش یافته و این نشان دهنده صرفه جویی در هزینه و نیز آب بندی موفق منطقه تزریق شده و پرشدن درزه های موجود در آن ناحیه می باشد. کلمات کلیدی: تزریق، روش عدد شدت تزریق، سد رودبار لرستان، پرده آب بند
محمد حسین ارباب سیر کوروش شهریار
پیش بینی دقیق نرخ نفوذماشین حفاردر پروژه های حفاری در سنگ سخت تأثیر زیادی در تخمین میزان هزینه و مدت زمان اجرای پروژه دارد. تا کنون مدل های بسیاری برای پیش بینی نرخ نفوذماشین حفار ارائه شده است؛ کههر کدام دارای مزایا و معایب خاص خود بوده اند. طی بررسی های انجام شده بهترین مدل به منظور پیش بینی نرخ نفوذ،مدل های امتیازدهی می باشند. در تجربیات گذشته نشان داده شده است که اصلاح شاخص های رده بندی توده سنگ به تنهایی نمی تواند شاخص خوبی به منظور پیش بینی نرخ نفوذ باشد. در نتیجه نیاز به معرفی یک شاخص جدید که دربرگیرنده پارامتر های ماشین حفار به همراه شرایط زمین باشند احساس می شد. در این تحقیق با استفاده از ابزار تطبیقی جعبه ابزار شبکه عصبی نرم افزارmatlab سعی شد پارامترهای موثر بر نرخ نفوذ ماشین حفار تونلبا کمترین همپوشانی و بیش ترین تأثیر انتخاب شوند؛ اینپارامترهاعبارت اند از سرعت چرخش سر حفار، نیروی پیشران به ازای هر کاتر، امتیازرده بندی توده سنگ اصلاح شده، مقاومت کششی؛همچنین برای وزن دهی به پارامترها با استفاده از نظر متخصصان و به وسیله تحلیل سلسله مراتبی فازی دلفی وزن هر یک از پارامترها به دست آمد تا مدل جدید از وابستگی کمتری به داده ها وجامعیت بیشتری برخوردار باشد. با توجه به اهمیت نسبی پارامترهای مورد استفاده مجموع امتیازات،100 در نظر گرفته شده است. همچنین در طبقه بندی جدید هر چهار پارامتر به تنهایی طبقه بندی و مورد امتیازدهی به صورت غیرخطی قرار گرفتند، در مرحله بعد برای اعتبارسنجی سیستم،امتیازدهی جدید برای برداشت های به دست آمده از 18 قطعه با خصوصیات ژئومکانیکی مختلف در پروژه تونل انتقال آب زاگرساعمال شد.سپس به کمک تحلیل رگرسیونی رابطه ریاضی y = 0.0621x - 0.8098بین امتیاز به دست آمده از مدل جدید با مقادیر واقعی نرخ نفوذ با ضریب تعیین r² = 0.9191به دست آمد.در ادامه مقادیر پیش بینی شده به وسیله مدل جدید با مقادیر پیش بینی شده به وسیله مدل های دیگر و مقادیر واقعی نرخ نفوذ مقایسه و مورد تحلیل قرار گرفتند. مقادیر پیش بینی شده به وسیله مدل جدید،بیش ترین نزدیکی را با مقادیر واقعی نرخ نفوذ نسبت به مدل-های دیگر بررسی شده از خود نشان داد.
احسان رفیعی پور بهزاد میرزاییان دهکردی
موتورهای جریان مستقیم و القایی برای مدت زیادی نیاز صنایع به موتورهای الکتریکی را برطرف کرده اند. به دلیل بازده پایین این ماشین ها، میزان تلفات الکتریکی در این بخش زیاد بوده است. امروزه با توجه به افزایش تقاضای انرژی و کاهش قیمت مواد مغناطیس دایم، موتورهای سنکرون مغناطیس دایم بیش از پیش مورد توجه قرارگرفته اند. این ماشین ها دارای مزایای فراوانی از جمله قابلیت اطمینان بالا، بازده بالا، نسبت گشتاور به حجم بیشتر و نیاز به نگهداری کمتر نسبت به موتورهای القایی و جریان مستقیم، هستند در این پایان نامه به کنترل بدون حسگر موتور سنکرون مغناطیس دایم داخلی با استفاده از کنترل کننده های فازی و مد لغزشی وفقی پرداخته شده است. روش کنترلی استفاده شده برای این کار، تکنیک کنترل برداری است. روش کنترل برداری به دو دسته کنترل میدان گرا و کنترل مستقیم گشتاور تقسیم می شود که در این پایان نامه از روش کنترل میدان گرا بهره برده خواهد شد. روش کنترل میدان گرا در مقایسه با روش های دیگر دقیق تر بوده، ریپل گشتاور و شار در آن کمتر است. همچنین عملکرد این روش در سرعت های پایین نسبت به روش های دیگر مطلوب تر است. سختی روش کنترل برداری این است که به صورت پیوسته و دقیق به اطلاعات موقعیت و سرعت روتور نیازمند است. به صورت معمول برای فراهم کردن سیگنال موقعیت و سرعت از حسگرها استفاده می شود. ولی وجود حسگرها نه تنها موجب افزایش قیمت، حجم و پیچیدگی سیستم می شود بلکه قابلیت اطمینان آن را کاهش می دهد؛ بنابراین در این پایان نامه برای غلبه بر این مشکلات به جای حسگر از مشاهده گر موقعیت برای تخمین موقعیت روتور استفاده شده است. همچنین برای تخمین سرعت از روی سیگنال موقعیت از مشاهده گر انتگرالی-فیدبکی استفاده شده است. از آنجایی که سیستم های درایو کنترل بدون حسگر برای تعیین موقعیت و سرعت روتور از پارامتر های موتور بهره می برند، به شدت به تغییرات پارامترهای موتور و نوسانات گشتاور بار حساس هستند. از این رو در این پایان نامه از دو کنترل کننده فازی و مد لغزشی وفقی که در برابر تغییر پارامترهای موتور و نوسانات گشتاور بار مقاوم هستند، برای کنترل سرعت موتور بهره برده شده و عملکرد آن ها باهم مقایسه می شود. هنگام مقایسه عملکرد کنترل کننده های سرعت، سیگنال موقعیت روتور توسط مشاهده گر غیرخطی فراهم شده است. به منظور بررسی عملکرد مشاهده گر غیرخطی، کارکرد آن با عملکرد یک مشاهده گر مد لغزشی وفقی مقایسه می شود. در نهایت نتایج شبیه سازی ارائه گردیده است و مشاهده می شود نه تنها با حذف حسگر موقعیت، هزینه و حجم سیستم کاهش پیدا کرده است بلکه سیستم از قابلیت اطمینان بالایی برخوردار است.
محمد سبزی اسماعیل قاسمی
در این تحقیق نانوکامپوزیتهای پلی لاکتیک اسید (pla) برپایه سپیولایت(sep) و نانوکلسیم کربنات (ncc)، توسط مخلوطکن داخلی و قالب گیری تزریقی تهیه شد. نتایج sem، آزمونهای کشش، dmta، رئولوژی، tga و dsc نشان دادند که بهدلیل نسبت منظر، مساحت سطح ویژه و خواص سطح متفاوت این دو نوع نانو پرکننده، اثر افزودن آنها روی مورفولوژی، خواص مکانیکی، مکانیکی پویا، رئولوژی و پایداری حرارتی pla، کاملاَ متفاوت بود. ncc بهدلیل اصلاح سطح آن، پخش یکنواختتر و سازگاری بیشتری با pla نشان داد، بنابراین منجر به افزایش بیشتر در استحکام و کرنش گسیختگی pla شد. از سوی دیگر، sep بهدلیل نسبت منظر و مساحت سطح بالاتر منجر به ویسکوزیته مذاب بیشتر، رقیق شدن برشی بالاتر و اثر پایدارکنندگی حرارتی و هستهزایی قویتری در بستر pla گردید. ولی نکته جالب توجه این بود که هر دو نوع نانوذره در درصدهای وزنی نسبتاَ پائین، منجر به افزایش همزمان در استحکام کششی و کرنش گسیختگی نمونهها شدند. بهطوریکه استحکام کششی نانوکامپوزیتهای حاوی wt% 3 از sep و ncc بهترتیب 2/1 و 7/1 برابر استحکام pla خالص بود و در درصدهای وزنی بالاتر بهدلیل کاهش میزان پخشپذیری ذرات، چنین افزایشی مشاهده نشد. همچنین بهدلیل نرسیدن هردو نوع نانوکامپوزیت به آستانه شبکه هم پوشانی، افزایش تدریجی در مدول نانوکامپوزیتها، مشاهده شد. دادههای تجربی مدول با مقادیر پیش بینی شده توسط مدل میکرومکانیکی هالپین- تسای مقایسه و مورد ارزیابی قرار گرفت. با هدف تولید محصولات هادی الکتریکی pla، برای استفاده در کاربردهای نوین، دو نوع گرافن (xgn و n02) با روش حلالی به pla اضافه شد. نتایج آزمونهای tem و xrd نشان دادند که نانوگرافنهای n02 در بستر pla کاملاَ میان افزوده شدهاند. درحالیکه، نانوگرافنهای xgn پخش خوبی نشان ندادند. میزان پخش و ساختارهای شبکهای نانوصفحات توسط دادههای آزمون روبش فرکانس پویا در ناحیه خطی، مورد ارزیابی قرار گرفت. روشهای تئوری مختلفی نظیر مدل قانون نمائی، مدل دوفازی و مدل مقیاس بندی، برای درک سازوکار تحمل برشی شبکه نانوصفحات گرافنی و ماهیت شبکه هم پوشانی، روی نتایج تجربی اعمال شدند. با استفاده از قانون نمائی، مقادیر توان الاستیسیته، ?، به ترتیب برابر با 5/1 و 5/5 برای نانوکامپوزیتهای برپایه xgn و n02 بدست آمد که بهترتیب بیانگر وجود شبکهای با زنجیرهای پلیمری پل شده در میان آنها و شبکهای حاصل از هم پوشانی مستقیم گرافن-گرافن در این نانوکامپوزیتهاست. همچنین با استفاده از مفهوم تئوری هم پوشانی، مقادیر آستانه حجمی تشکیل شبکه هم پوشانی، ?cg’، برای نانوکامپوزیتهای xgn و n02، بهترتیب vol 037/0 (wt% 4/6) و vol 003/0 (wt% 55/0) محاسبه شد. مقدار بالاتر ? و پائینتر ??cg? شبکه نانوصفحات n02 در مقایسه با شبکه xgn، ناشی از پخش بهتر و نسبت منظر بالاتر n02 بوده و نشانگر وجود شبکهای از نانوصفحات n02 با قابلیت تحمل تنش بیشتر و استحکام و الاستیسیته بالاتر است. نتایج آزمون هدایت الکتریکی نمونهها نشان داد، به محض اینکه کسر حجمی نانوذرات xgn و n02 بهترتیب به 059/0 و 01/0 میرسد، هدایت الکتریکی pla بیش از 1012 مرتبه افزایش مییابد. همچنین، نتایج نشان داد که نانو ذرات گرافنی (بهخصوص n02) نسبت به سپیولایت و نانوذرات کلسیم کربنات، در درصدهای وزنی خیلی پائینتری افزایش قابل توجه مدول و تشکیل شبکه هم پوشانی دارند، که ناشی از نسبت منظر بالاتر و سطح تماس بیشتر آنها با بستر بوده که قابلیت آنها را برای تشکیل شبکه سه بعدی بهطور قابل توجهی افزایش داده است.
سعید بیگی بروجنی محمد عطایی
میکروسفرهای توخالی یا میکروبالن ها ذراتی کروی هستند که درونشان گاز وجود دارد و قطری بین 1 تا 1000 میکرون دارند. در این کار میکروبالن های اولیه منبسط نشده توسط پلیمریزاسیون سوسپانسیونی تهیه می شوند. پلیمریزاسیون سوسپانسیونی شامل دو فاز آبی و آلی است. با مخلوط کردن دو فاز، میکرو قطراتی شکل می گیرد که با افزایش دما تا حدود 70 درجه مانند میکرو راکتورهایی عمل می کنند که شامل پلیمریزاسیون محلول هستند.
شهاب الدین میرسعسعانی محمد عترتی خسروشاهی
امروزه کامپوزیت های دندانی نور پخت به دلیل خواص فیزیکی و مکانیکی مناسب، راحتی کاربرد و عدم عوارض جانبی برای بیمار و دندان پزشک جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده اند. در این پژوهش، اثر شدت و زمان های مختلف تابش لیزر و همچنین درصدهای مختلف فیلر بر روی خواص فیزیکی و مکانیکی کامپوزیت های دندانی مورد بررسی قرار گرفته است. رزین مورد استفاده در این کامپوزیت ها، مخلوط 2،2- بیس [4(2- هیدروکسی -3- متاکریلوکسی) پروپیلوکسی فنیل] پروپان (bis-gma) و تری اتیلن گلیکول دی متاکریلات (tegdma) با نسبت وزنی 65 به 35 است. فیلر مورد استفاده در این کامپوزیت ها نانو ذرات sio2 با اندازه اولیه nm 10 است، که در کامپوزیت اول به اندازه %20 وزنی کامپوزیت و در کامپوزیت دوم به اندازه %25 وزنی اضافه شده است. همچنین % 5/0 وزنی کامفورکینون و دی متیل آمین اتیل متاکریلات به عنوان آغازگر نوری به کامپوزیت ها افزوده شده است. کامپوزیت ها با استفاده از لیزر آرگون در طول موج nm472، با شدت های mw/cm2 260 و mw/cm2 340 در زمان های تابش متفاوت پخت شدند. نتایج اندازه گیری درجه تبدیل کامپوزیت ها با استفاده از ftir نشان می دهد، که مقدار درجه تبدیل کامپوزیت های پخت شده با شدت mw/cm2 340 بیشتر از این مقدار برای کامپوزیت های پخت شده با شدت mw/cm2 260 است. همچنین مقدار درجه تبدیل برای کامپوزیت حاوی %20 فیلر در هر یک از کامپوزیت ها بیشتر از کامپوزیت حاوی %25 فیلر است. بالاترین مقدار درجه تبدیل متعلق به کامپوزیت حاوی %20 فیلر می باشد، که با شدت mw/cm2 340 پخت شده است. مقدار استحکام خمشی و مدول خمشی کامپوزیت حاوی %25 فیلر، خیلی بیشتر از کامپوزیت حاوی %20 فیلر است. به علاوه شدت بیشتر، افزایش مقادیر استحکام و مدول خمشی را به همراه داشت. بالاترین استحکام و مدول خمشی در کامپوزیت حاوی %25 فیلر پخت شده با شدت mw/cm2 340 دیده شد. میزان جذب آب و حلالیت در نمونه حاوی %20 فیلر پخت شده با شدت mw/cm2 260 از سایر نمونه ها بیشتر است. بالاترین میزان افزایش دمای حاصل از واکنش در نمونه های پخت شده را کامپوزیت حاوی %20 فیلر، که با شدت mw/cm2 340 پخت شده است و کمترین میزان افزایش دمای حاصل از واکنش را کامپوزیت حاوی %25 فیلر، که با شدت mw/cm2 260 پخت شده است، دارد. نتایج فوق نشان داد که کامپوزیت حاوی %25 فیلر، پخت شده با شدت mw/cm2 340 خواص فیزیکی و مکانیکی بهتری نسبت به نمونه های دیگر دار
جواد حسینی کیاسری رضا خالوکاکایی
از کار افتادن سیستم ها، موجب وقوع اختلال در سطوح مختلفی شده و می تواند به عنوان تهدیدی برای جامعه تلقی گردد. از این رو کاربران انتظار دارند که سیستم ها، اطمینان بخش و ایمن باشند. برای تامین این انتظار، بررسی مقوله مهم قابلیت اطمینان در تمامی صنایع ضرورت دارد. در معدنکاری و صنایع معدنی، سیستم ترابری یکی از مهمترین واحد های عملیاتی در معادن روباز بوده و از کار افتادن کل و یا بخشی از آن ها، می تواند به عنوان تهدیدی در کاهش تولید و سودآوری معدن تلقی گردد. تاکنون تحقیقات گسترده و مهمی در زمینه ارزیابی قابلیت اطمینان و در دسترس بودن سیستم های مهندسی در دنیا ارائه شده است، اما بررسی های صورت گرفته در مورد ماشین های بارگیری و باربری عمدتاً بر پایه تجربیات و قضاوت های مهندسی بوده است. به منظور جلوگیری از توقف های ناخواسته و افزایش عملکرد ماشین های ترابری، اطلاع از شرایط کاری ماشین ها و کنترل آماری دقیق آن ها یکی از رهیافت های عملی به شمار می آید. یکی از تکنیک های توانمند برای پیش بینی خرابی ها و عملکرد مناسب دستگاه در یک زمان مشخص، ارزیابی آماری و احتمالاتی قابلیت اطمینان است. با استفاده از این رهیافت می توان احتمال عدم خرابی و عملکرد مطلوب دستگاه در یک بازه زمانی مشخص را تخمین زد. از این رو در پژوهش حاضر ناوگان ترابری معدن مس سرچشمه مورد توجه قرار گرفته است. برای این منظور این ناوگان متشکل از دو سیستم بارگیری و باربری و هر یک از دستگاه ها به عنوان زیر سیستم های آن ها در نظر گرفته شده است. پس از این تقسیم بندی، قابلیت اطمینان و نرخ خرابی هر یک از این سیستم ها که به تنهایی به صورت موازی هستند محاسبه شده است. بر این اساس قابلیت اطمینان برای سیستم بارگیری پس از 100 ساعت از شروع به فعالیت آن 50 درصد کاهش یافته و پس از طی 200 ساعت به 0/2 و برای سیستم باربری پس از 120 ساعت 50 درصد کاهش یافته و پس از گذشت 200 ساعت به 0/15 می رسد. سپس با در نظر گرفتن ترکیب این دو سیستم که با یکدیگر به صورت سری ناوگان ترابری را تشکیل می دهند، قابلیت اطمینان ناوگان ترابری پس از گذشت حدود 65 ساعت از زمان شروع به کار ماشین ها، به 80 درصد رسیده و پس از 200 ساعت با شیب بسیار کمی به صفر نزدیک می شود. در مرحله ی آخر پژوهش، پس از تعیین قابلیت اطمینان سیستم های بارگیری و باربری، با تاکید بر حفظ عملکرد هر یک از ماشین ها در قابلیت اطمینان 80%، به ارائه برنامه تعمیر و نگهداری پیشگیرانه ماشین های مختلف ناوگان ترابری پرداخته شده است. بر این اساس برنامه تعمیر و نگهداری ارائه شده، قابلیت اطمینان ناوگان ترابری معدن را تا 98% بهبود بخشیده است.
امین میرمحمدی محمد عطایی
نانوکامپوزیت¬های هیبریدی بر پایه poss به دلیل تاثیر قابل توجه این نانوذره بر بستر پلیمری (افزایش زیست سازگاری، افزایش پایداری زیستی، بهبود پایداری حرارتی، بهبود خواص مکانیکی، افزایش مقاومت سایش و ...) در دو دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته¬اند. مهمترین مشکل در تهیه این نانوهیبریدها تجمعات نانوذره¬های poss در کنار هم و تشکیل خوشه¬های بلوری است. برای رفع این مشکل بهترین راه پیشنهادی قرار گرفتن این نانوذره در زنجیره اصلی پلیمر به صورت دانه¬ای، استخلاف آویزان و یا کاربرد آن به صورت یک عامل شبکه¬ای کننده در بستر پلیمر است. از طرف دیگر برای بهبود خواص نانوهیبرید می¬توان قابلیت شبکه¬ای شدن را با قرار دادن پیوندهای دوگانه کربن-کربن در زنجیر اصلی، به این نانوکامپوزیت¬ها داد. به عبارت دیگر در این تحقیق هدف ساخت نانوهیبریدی سنتزی با قابلیت شبکه¬ای شدن با نور آبی در حضور شروع کننده نوری، شتاب دهنده و مونومر فعال رقیق کننده است. بدین منظور نانوکامپوزیت¬های هیبریدی پلی¬کاپرولاکتون/poss به روش پلیمریزاسیون حلقه¬گشای ε-کاپرولاکتون در حلال¬های تتراهیدروفوران و تولوئن و با استفاده از آغازگرهای poss دی¬ال و اتیلن¬گلایکول انجام گرفت. در واکنش¬های انجام شده، نسبت مونومر به آغازگر 100، 151 و 202، دما (c °63) و زمان پلیمریزاسیون ثابت انجام شد. ماکرومرهای تولید شده با آغازگر poss دی¬ال گستره وزن مولکولی پهن¬تری در مقایسه با پلی¬کاپرولاکتون تهیه شده در حضور آغازگر اتیلن¬گلایکول در هر دو محیط تتراهیدروفوران و تولوئن نشان دادند. این ویژگی به تشکیل ساختار وزیکلی، شناسایی شده با میکروسکوپ نوری نسبت داده شد. با انجام پلیمریزاسیون در حلال تتراهیدروفوران و نسبت مولی مونومر به آغازگر 151، ماکرومرها و پلیمرهایی با کمترین گستره وزن مولکولی، 78/1 و 43/1 به ترتیب برای آغازگرهای poss دی¬ال و اتیلن¬گلایکول، بدست آمد. همچنین توزیع وزن مولکولی در حلال تولوئن برای ماکرومرهای فوق به ترتیب 23/2 و 76/1 بود. در این نسبت مولی و سایر نسبت¬ها، توزیع وزن مولکولی باریکتر در حلال تتراهیدروفوران به امتزاج پذیری بهتر حلال نسبت به تولوئن با آب دیونیزه (اختتام دهنده واکنش) نسبت داده شد. بعلاوه؛ به دلیل برهم¬کنش¬های بین مولکولی (بین قفس¬های poss)، نه تنها ساختار وزیکلی برای poss دی¬ال در حلال¬ها مشاهده گردید بلکه تجمع قفس¬های poss داخل پلی-کاپرولاکتون نیز مشاهده گردید. ارزیابی رابطه ساختار-خواص و کاربرد نانوهیبرید پلی¬کاپرولاکتون/poss به عنوان داربست نشان داد که خواص فیزیکی و مکانیکی، پایداری حرارتی و زیست¬سازگاری پلی¬کاپرولاکتون در حضور نانوذرات poss بهبود یافت. به عبارت دیگر، پلیمر هیبریدی با بیشترین مقدار poss (33/8 %) و پخش بهتر، از بیشترین تاثیر بر بهبود خواص مکانیکی (افزایش بیش از چهار برابری مدول ذخیره)، حرارتی (افزایش c °40 برای دما در ماکزیمم سرعت تخریب) و زیست¬سازگاری (افزایش 5/1 برابری مقدار سلول¬های چسبیده به سطح) برخوردار بود. مقایسه مونولیت پلی¬کاپرولاکتون در دو حالت هیبرید و خالص، ساخته شده به روش حلال (دی¬متیل سیلوکسان)/ضدحلال (سیکلوهگزان)، نشان داد که: به دلیل خاصیت تورمی بهتر هیبرید پلی¬کاپرولاکتون/poss در سیکلوهگزان، این مونولیت مساحت سطح ویژه بیشتر (58/20 نسبت به 33/12 متر مربع بر گرم) و متوسط اندازه حفره بزرگتر (6/16 نسبت به 5/9 نانومتر) دارد. بعلاوه؛ استفاده از روش حلال /ضدحلال در فراورش مونولیت¬ها باعث القاء بلورینگی بیشتر (در حدود 20 درصد) در ماتریس شده که به بهبود خواص مکانیکی می¬انجامد. ماکرومرهای ساخته شده در مرحله اول (در حلال تتراهیدروفوران) در واکنش تراکمی با فوماریل کلراید به ماکرومرهای غیر اشباع تبدیل شدند. در این مرحله وزن مولکولی نمونه¬ها تقریباً دو برابر شد ولی این تغییر با تغییرات خاص فیزیکی و مکانیکی ماکرومرهای غیر اشباع همراه نبود. ماکرومرهای غیر اشباع در حضور و عدم حضور وینیل پیرولیدون (nvp) با تابش نور آبی شبکه¬ای شدند. به طورخلاصه می¬توان گفت وجود nvp باعث شد درجه تبدیل پیوند دوگانه حدود 20 درصد افزایش یابد که این افزایش خود سبب کاهشی در حدود 400 درصد در میزان تورم تعادلی، 30 درصدی میزان سل و کاهش وزن مولکولی بین شبکه تا 20 درصد نسبت به ماکرومرهای شبکه¬ای شده در عدم حضور nvpشد. فرآیند شبکه¬ای شدن خود باعث بهبود خواص مکانیکی از جمله مدول ذخیره (در حدود دو برابر) و کرنش شکست شد، اما به دلیل درجه الیگومریزاسیون پایین (حدود 3) در واکنش تراکمی، تاثیر خاصی بر مقاومت حرارتی نداشت. بهترین میزان نانوذره در حضور nvp به منظور رسیدن به بهترین درصد تبدیل پیوند دوگانه کربن-کربن (حدود 70 درصد) و بهترین خواص تورمی (حدود 300 درصد) و مکانیکی (جرم مولکولی بین شبکه حدود 4000 دالتون و افزایش کرنش شکست تا دو برابر) نسبت به ماکرومر غیر شبکه¬ای فاقد نانو ذره، میزان 52/5 درصد از نانو ذره poss بود.
رسول رمضان نیا طلوتی حسین میرزایی نصیرآباد
پروژه¬های زیرزمینی و زیرساختی عموماً پروژه¬های پیچیده با متغیرهای زیادی از جمله شرایط متغیر و نامطمئن زمین و آب¬های زیرزمینی هستند و اطلاعات حاصله اکثراً به صورت غیرمستقیم به¬دست می آیند. این شرایط ریسک¬های قابل توجهی را بر تمام اجزای پروژه حتی قسمت¬هایی که به صورت غیرمستقیم با پروژه در ارتباط¬ می¬باشند، وارد آورده و منجر به صرف هزینه¬های زیاد و تأخیرات زمانی در انجام پروژه می-گردد. مدیریت درست و به موقع این ریسک¬ها موجب حداقل کردن احتمال وقوع یا اثر پیامدهای منفی بر اهداف پروژه می¬شود. رتبه¬بندی با فراهم آوردن امکان پاسخ¬دهی به موقع به همه¬ی ریسک¬ها، کمک شایانی به انجام هرچه موفق¬تر فرآیند مدیریت ریسک می¬نماید. در این تحقیق به اولویت¬بندی ریسک¬ زمین¬شناسی در تونل¬سازی مکانیزه با استفاده از روش¬های شباهت به گزینه ایده¬آل فازی و تحلیل سلسله مراتبی دلفی فازی در تونل انتقال آب نوسود پرداخته شده و به منظور دست یافتن به نظری واحد از استراتژی اولویت¬بندی استفاده شده است. به منظور این اولویت¬بندی ابتدا ریسک¬های زمین¬شناسی شناسایی و عوامل مؤثر بر آن تعیین شده است. این محاسبات در 19 پهنه به صورت مجزا انجام و در نهایت 3 ریسک به عنوان ریسک بالا (اصلی) در هر پهنه مشخص شده است. نتایج تحلیل¬ها طبق روش شباهت به گزینه¬ی ایده¬آل فازی در پهنه¬های مختلف نشان می¬دهد که نشت گازهای سمی موجود در سنگ¬ها و نشت و هجوم آب به داخل تونل به ترتیب مهمترین مخاطره موجود در تونل بلند زاگرس می باشند و ریزش و سقوط بلوک¬های سنگی به همراه پدیده¬ی لهیدگی با شاخصی برابر در رده¬ی بعدی اهمیت قرار می¬گیرند. لازم به ذکر است نتایج تحلیل¬ها طبق روش تحلیل سلسله مراتبی دلفی فازی نزدیک به روش شباهت به گزینه¬ی ایده¬آل فازی می¬باشد با این تفاوت که پدیده¬ی لهیدگی جای خود را به برخورد با پهنه¬¬های خرد شده و گسله خواهد داد. تکنیک ادغام نیز نشت گازهای سمی موجود در سنگ¬ها، نشت و هجوم آب به داخل تونل و برخورد با پهنه¬های خرد شده و گسله را در پهنه¬های مختلف به عنوان مهمترین مخاطرات موجود در این تحقیق معرفی می¬نماید که این تحلیل مشابه نتایج روش تحلیل سلسله مراتبی دلفی فازی می¬باشد. نتایج حاصل از اعتبارسنجی بر صحت و نزدیکی محاسبات با واقعیت تاکید دارد.
حسین علی اکبری بیدختی فرهنگ سرشکی
یکی از مهمترین فعالیت های مرتبط با استخراج مواد معدنی، عملیات انفجار می باشد. در این راستا خردایش و جابجایی مناسب سنگ و کاهش اثرات جانبی پس از انفجار از اهمیت بالایی برخوردار است. از طرفی ابعاد خرد شده توده سنگ توسط عملیات انفجار بر مراحل بعدی و هزینه های کلی تولید تاثیرگذار است. خرج ویژه به عنوان ابزار عمده کنترل خردایش، تاثیر مستقیم بر میزان خرد شدگی دارد؛ علاوه بر ابعاد سنگ های خرد شده، در ایجاد لرزش زمین، پرتاب سنگ و انفجار هوا مؤثر است. برای طراحی صحیح الگوی آتشباری و بهینه¬سازی خرج ویژه، هر دو گروه عوامل قابل کنترل و غیرقابل کنترل باید همزمان مورد توجه قرار گیرند. شرایط زمین شناسی منطقه، کیفیت توده سنگ، هندسه الگو، نوع تجهیزات بارگیری و حمل و... از جمله مواردی هستند که باید مورد توجه طراح باشند. اغلب، طراحی الگوها بر اساس روش های تجربی صورت می گیرد. در این روش ها معمولاً فقط تعداد محدودی از پارامترهای مؤثر در نظر گرفته می شود که این امر باعث کاهش کارآیی آن ها شده است. اما روش هایی نیز وجود دارد که مبتنی بر مشخصات توده سنگ بوده و اساس طراحی در آن¬ها توجه به خصوصیات ماده و توده سنگ به ویژه خصوصیات مربوط به شرایط درزه داری می باشد.در این تحقیق ابتدا منابع علمی موجود در زمینه انفجار، پارامترهای مؤثر در طراحی الگوی آتشکاری و تعیین خرج ویژه، روش¬ها و به طور عمده روشهای مبتنی بر مشخصات توده سنگ مورد مطالعه قرار گرفته است. در ادامه پس از بررسی نتایج انفجار¬های انجام شده در معدن سنگ آهن سنگان، مشکلات و نواقص موجود شناسایی و پس از بررسی دلایل احتمالی بروز آنها، پیشنهاداتی برای بهبود وضع موجود ارائه شده است.در ادامه به عنوان مطالعه موردی برای انجام مطالعات صحرایی و جمع¬آوری داده¬ها، در نقاط مختلف توده¬هایb و c شمالی معدن سنگ آهن سنگان، مشخصات مهندسی توده سنگ مورد نیاز در تعیین شاخص های قابلیت انفجار (bi) و خردایش سنگ (rfi) مورد مطالعه و برداشت صحرایی قرار گرفته است. از هر یک از نقاط فوق نمونه¬هایی از ماده سنگ جمع¬آوری و به آزمایشگاه منتقل شده و بر روی آنها آزمایش های مقاومت بار نقطه¬ای، چگالی و سختی انجام شده است. پس از تعیین خواص مکانیکی ماده سنگ و مشخصات ژئومکانیکی توده سنگ، شاخص¬های قابلیت انفجار و خردایش سنگ برای توده سنگ¬های موجود در محل¬های مورد مطالعه تعیین شده است. سپس با استفاده از شاخص های مذکور محدوه استخراجی مورد نظر زون¬بندی و خرج ویژه متناظر با هر زون تعیین شده است. در پایان نتایج طراحی توسط روش¬های مبتنی بر توده سنگ و الگو¬های اجرا شده در معدن با یکدیگر مقایسه و مشخص شد در نقاطی که مشخصات الگوهای اجرایی نزدیک به الگوهای طراحی شده با شاخص قابلیت انفجار (bi) بوده، نتایج بهتری نسبت به سایر انفجار¬ها داشته است.
محمدکاظم طاهرزاده محمد عطایی
در معدن کاری و صنایع معدنی، ماشین آلات بارگیری یکی از مهمترین واحدهای عملیاتی در معادن می باشند و از کار افتادن کل یا بخشی از آن ها، می تواند تهدیدی برای کاهش تولید و سودآوری معدن باشد. عملکرد ماشین آلات معدنی به قابلیت اطمینان تجهیزات استفاده شده، محیط عملیاتی، کیفیت نگهداری، فرایند عملیاتی، تخصصِ فنی معدن چیان و مانند آن ها بستگی دارد. همانطور که اندازه و پیچیدگی تجهیزات معدن کاری، مدام رو به افزایش است، پیامدهای ناشی از خرابی تجهیزات بحرانی تر و مهم تر می شوند. بنابراین، تحلیل قابلیت اطمینان به شناسایی تنگناها در سیستم نیاز دارد و برای پیدا کردن اجزاء یا زیرسیستم های با قابلیت اطمینان پایین یک کارایی معینی طراحی شده است. با استفاده از این رهیافت می توان احتمال عدم خرابی و عملکرد مطلوب دستگاه در یک باز? زمانی مشخص را تخمین زد. در این تحقیق، در ابتدا مفاهیم احتمال، تعاریف و مدل سازی قابلیت اطمینان ارائه شد. سپس به معرفی دستگاه های بارگیری و زیرسیستم های آن ها پرداخته شد. آنگاه قابلیت اطمینان هر زیرسیستم به طور جداگانه بررسی شد و از نتایج آن ها، قابلیت اطمینان هر دستگاه بدست آمد. سپس قابلیت اطمینان بیل مکانیکی، لودر و بولدوزر مدل سازی کلی شد و در نهایت، قابلیت اطمینان ناوگان بارگیری معدن سنگ آهن سرویان تحلیل و بررسی شد. نتایج نشان داد که قابلیت اطمینان ناوگان بارگیری معدن سنگ آهن سرویان بعد از 600 ساعت به صفر می رسد. به عبارت دیگر، بعد از 600 ساعت، کل ماشین آلات بارگیری معدن، به طور کامل متوقف می شود.
علی آزاد فرهنگ سرشکی
معدنکاری زیرزمینی زغال سنگ یکی از پرمخاطره ترین فعالیت های صنعتی در هر کشور می باشد زیرا حوادث ناشی از آن همه ساله منجر به مرگ و معلولیت جسمی بسیاری از معدنکاران می شود. علاوه بر این، اینگونه حوادث می تواند منجر به خسارات مالی جبران ناپذیری به معدنکار و پیمانکار شود. لذا شناسایی، ارزیابی و مدیریت اینگونه حوادث می تواند نقش قابل ملاحظه ای در ایمنی معادن داشته باشد. در این زمینه در سالیان گذشته تحقیقات علمی در معادن ترکیه، هند و ... انجام گرفته است. تکنیک های استفاده شده در راستای ارزیابی ریسک حوادث شغلی در معادن زغال سنگ اکثراً مبتنی بر روش های کمی مانند fmea یا کیفی مانند ماتریس ریسک می باشند و کمتر از روش های ترکیبی استفاده شده است. از طرفی با توجه به اینکه متغیر های حادثه عموماً شامل عدم قطعیت می باشند بهتر است که در کمی یا کیفی کردن سطح ریسک از روش هایی که مبتنی بر عدم قطعیت هستند، استفاده شود. ساری در رساله دکتری (2002) در معادن ترکیه از روش کمی شبیه سازی که مبتنی بر عدم قطعیت می باشد و ماتریس ریسک به صورت کیفی استفاده کرد و ریسک حوادث شغلی در دو معدن ترکیه را بر اساس این روش مدل سازی کرد. در این پایان نامه نیز با تأثیر پذیری از کار ساری سعی شده است ریسک معادن شرکت البرز شرقی ارزیابی و مورد تحلیل قرار گیرد. در ابتدا کلیه حوادث شغلی مربوط به معدنکاری در معادن شرکت البرز شرقی شناسایی، سپس با استفاده از تحلیل های آماری عوامل تاثیرگذار بر حوادث تعیین می شوند. در ادامه با استفاده از روش شبیه سازی مونت کارلو و روش کیفی ماتریس ریسک، ریسک حوادث شغلی در معادن مربوطه مدل، و در نهایت سعی شده است با تکنیک پیش بینی سری زمانی، با استفاده از نرم افزار های آماری متغیر های حوادث، پیش بینی و اعتبارسنجی شود. در پایان نیز اقداماتی جهت کنترل و پایش ریسک ها پیشنهاد می شود.
شیوا نقش محمدرضا یزدچی
آپنه خواب انسدادی یک ناهنجاری تنفسی رایج ولی درمان-پذیر است. آپنه انسدادی از یک طرف باعث کاهش کیفیت زندگی فرد مبتلا می¬شود و علت بسیاری از تصادفات رانندگی و سوانح حین کار است و از طرف دیگر به عنوان یک عامل خطر ساز بیماری¬های قلبی عروقی مطرح می¬شود. آپنه خواب انسدادی درمان نشده می¬تواند سبب افزایش فشار خون، نارسایی قلبی و سکته¬ مغزی شود. در حال حاضر آزمون پولی-سومنوگرافی روش استاندارد تشخیص آپنه انسدادی خواب است. پولی¬سومنوگرافی یک آزمون تشخیصیگران قیمت است زیرا نیاز به بستری شدن بیمار به مدت یک شب در آزمایشگاه خواب و حضور افراد متخصص برای تشخیص دارد. با توجه به پیچیدگی و هزینه¬ی بالای آزمون پولی¬سومنوگرافی، تاکنون تلاش¬هایی برای توصیف وقفه¬های تنفسی از طریق تغییرات ضربان قلب که در ثبت¬های معمول سیگنال الکتروکاردیوگرام قابل مشاهده است انجام شده است. زیرا آپنه خواب معمولا با تغییراتی در نرخ ضربان قلب همراه است. هدف از تعریف این پایان¬نامه نیز تحلیل غیر خطی تغییرات ضربان قلب به منظور ارایه یک روش ساده و کم¬¬ هزینه برای تشخیص آپنه خواب انسدادی است. اندازه¬گیری تغییرات ضربان قلب به عنوان ابزاری ساده و غیرتهاجمی برای پیش¬بینی و تشخیص بسیاری از بیماری¬های قلبی و غیر قلبی مورد توجه محققین است. تحلیل تغییرات ضربان قلب می¬تواند با روش¬های معمول حوزه زمان و حوزه فرکانس و همچنین روش¬های دینامیک غیرخطی صورت گیرد. تحقیقات نشان داده-اند که به علت ذات غیرخطی سیگنا¬ل¬های حیاتی روش¬های غیرخطی می¬توانند اطلاعات بیش¬تر و کامل¬تری نسبت به روش¬های حوزه زمان و حوزه فرکانس فراهم کنند. قلب انسان به صورت یک نوسان¬گر غیرخطی عمل می¬کند و تغییرات ضربان قلب تنها یک متغیر مشاهده شده از سیستم قلبی عروقی است. بنابراین با تحلیل غیرخطی تغییرات ضربان قلب می¬توان ویژگی¬ها و پیچیدگی-های موجود در دینامیک سیستم قلب و نیز سیستم اعصاب خودکار را آشکار ساخت. در این پایان¬نامه از مجموعه داده¬هایی شامل بیست و چهار ساعت سیگنال¬ الکتروکاردیوگرام یک گروه از بیماران آپنه خواب انسدادی و یک گروه از افراد سالم، استفاده شده است. این مجموعه داده توسط دانشگاه علوم پزشکی اصفهان از بین مراجعه¬کنندگان آزمایشگاه خواب بامداد در شهر اصفهان که هیچ گونه بیماری قلبی عروقی نداشته¬اند، جمح-آوری گردیده است. سری زمانی تغییرات ضربان قلب مجموعه داده¬ها به کمک نرم¬افزار دستگاه هولتر مانیتور شرکت کاوشگران طب خوارزمی بدست¬ آمده است و تنها یک ساعت از این داده¬ها (12 شب تا 1 بامداد) مورد بررسی قرار گرفته است. مجموعه داده به کار گرفته شده شامل 17 فرد با آپنه خواب انسدادی و 9 فرد سالم است. نمودار پوانکاره، بعد همبستگیو تحلیل نوسانات دی¬ترند شده، روش¬های غیرخطی به کار گرفته شده در این پایان¬نامه هستند. همه نتایج بدست آمده از تحلیل¬های غیرخطی با استفاده از آزمون آماری t مورد بررسی قرار گرفته¬اند. تحلیل¬های غیرخطیبا نرم¬افزار matlab و تحلیل¬های آماری با نرم¬افزار spss صورت گرفته ¬است. با توجه این¬که نتایج بدست آمده از نظر آماری معنادار است (05/0>p-value) می¬توانشاخص¬های غیرخطی را معیار مناسبی برای تشخیص آپنه خواب انسدادی دانست. نتایج این پایان¬نامه نشان¬می¬دهد که تحلیل غیرخطی تغییرات ضربان قلب می¬تواند برای تشخیص ساده و کم¬هزینه آپنه خواب انسدادی بسیار ارزشمند باشد.
سحر افرا فرشید ضیایی
با توجه به مزایای سیستم های چسب دندانی خودحکاکی کننده، نسبت به سیستم های نیازمند به حکاکی کردن مجزا و همچنین مشکلات ناشی از شست وشو و چسبندگی نامناسب آن ها با عاج دندان، در این پروژه دو نوع مونومر خودحکاکی کننده با ساختار شیمیایی کاملا جدید سنتز شد. این مونومرها قابلیت پلیمریزاسیون نوری دارند وبه دلیل ویژگی های فیزیکی و مکانیکی خوب آن ها جهت کاربرد در چسب های دندانی و به طور ویژه سیستم های اتصال دهنده به عاج مناسب هستند. همچنین به دلیل آن که اکثر چسب های ترمیمی دندانی بر پایه رزین در محیط اسیدی و محلول آبی پایداری آبکافتی ندارند، به منظور بهبود پایداری آبکافتی آنها، مونومر خودحکاکی کننده دی آلیلی سنتز شد. سنتز مونومرهای خودحکاکی کننده در دو مرحله انجام شد. در مرحله ی اول برای تولید فسفات استر (پیش مادهp-peg-p)، از مخلوط واکنش گرهای فسفریک انیدرید و پلی فسفریک اسید به دلیل تولید مونوفسفات بیشتر و اسید فسفریک کمتر استفاده شد. در مرحله دوم، برای سنتز مونومر خودحکاکی کننده دی آلیلی از واکنش گرهای 2و3-آلیل پروپیل اپوکسی اتر و پیش ماده p-peg-p و برای سنتز مونومر خودحکاکی کننده دی متاکریلاتی از واکنش گرهای گلیسیدیل متاکریلات و پیش ماده p-peg-p استفاده شد. در این مرحله واکنش جانشین نوکلئوفیلی پیش ماده p-peg-p و حلقه اپوکسی انجام می شود. ساختار شیمیایی پیش ماده p-peg-p و مونومرهای خودحکاکی کننده توسط طیف سنجی ft-ir و 1h nmr و قدرت اسیدی آن ها توسط ph متر تایید شد. ویسکوزیته توسط دستگاه رئومتر، درجه تبدیل باندهای دوگانه توسط طیف سنجی ft-ir و الگوهای حکاکی کردن ایجاد شده در اثر قرارگیری مونومرهای خودحکاکی کننده بر روی سطح دندان، توسط تصاویر میکروسکوپ الکترونی بررسی شدند. به منظور بررسی پایداری حرارتی کمپلکس مونومرهای خودحکاکی کننده با یون های ca2+ از آزمون گرما وزن سنجی استفاد شد. در ادامه جهت انجام آزمون های خواص فیزیکی و مکانیکی، به دلیل درجه تبدیل بیشتر مونومر خودحکاکی کننده دی متاکریلاتی نسبت به مونومر خودحکاکی کننده دی آلیلی از این مونومر استفاده شد و به منظور بررسی اثر حضور مونومر خودحکاکی کننده در خواص فیزیکی و مکانیکی رزین های مرسوم کامپوزیت های دندانی، تاثیر جایگزینی مونومر خودحکاکی کننده دی متاکریلاتی با مونومر tegdmaدرترکیب bis-gma/tegdma مورد توجه قرار گرفت. در این راستا هفت نمونه ی مختلف که حاوی مقادیر متفاوت از مونومر خودحکاکی کننده دی متاکریلاتی، bis-gma و tegdma بود، تهیه گردید. خواصی چون درجه تبدیل، سینتیک جمع شدگی، میزان پس پخت، جذب آب، زاویه تماس، عمق پخت، دمای انتقال شیشه ای، مدول و استحکام خمشی، مدول در ناحیه شیشه ای و رابری، بررسی الگوهای حکاکی کردن و آنالیز پراکنش پرتوx بررسی شدند و با تحلیل داده های ثبت شده ترکیب درصدی بهینه از مونومرهایbis-gma، tegdma و مونومرتهیه شده جهت کاربرد در چسب های دندانی حاصل شد. در نهایت به منظور افزایش خواص مکانیکی وکاهش جذب آب، نانو ساختارهایma-poss به نمونه بهینه افزوده شد و مجددا مدول و استحکام خمشی مورد مطالعه قرار گرفت. بررسی نتایج نشان دهنده این بوده است که با افزودن مونومر خودحکاکی کننده دی متاکریلاتی به رزین تجاری bis-gma/tegdma این مونومرها قابلیت حکاکی کردن خودبه خود سطح دندان را دارا می شوند بنابراین حضور این مونومر در رزین تجاری باعث مراحل کمتر، زمان کوتاه تر،حساسیت تکنیکی کمتر و استفاده آسان تر در دندان پزشکی می شود. بدون تاثیر منفی بر روی درجه تبدیل، جمع شدگی کاهش می یابد. مدول در ناحیه شیشه ای و رابری به دلیل افزایش برهم کنش ها وتشکیل پیوند هیدروژنی افزایش می یابد. به دلیل افزایش گروهای عامل دار فسفونیک واتری آب دوستی نمونه ها جهت پخش شدن بر روی سطح آب دوست عاج بیشتر می شود و موجب افزایش برهم کنش ها و پخش شوندگی باسطح مرطوب عاج می شود. با افزودن نانو ساختارهایma-poss تا15% ، به دلیل افزایش شبکه ای شدن، مدول واستحکام خمشی افزایش می یابد.
ابراهیم قاسمی ورنوسفادرانی کورش شهریار
یکی از مهمترین عوامل موثر در تولید، بازیابی و اجرای ایمن معادن زغال¬سنگ اتاق و پایه، کنترل زمین است. طبق تعریف، به علم مطالعه و کنترل رفتار لایه¬های سنگی در پاسخ به عملیات معدنکاری، کنترل زمین اطلاق می¬شود. به طور کلی، می¬توان مسائل مربوط به کنترل زمین در معادن اتاق و پایه را به دو دسته پایداری سراسری (عمومی) و پایداری موضعی (محلی) تقسیم کرد. پایداری سراسری به پایداری پایه¬ها در پهنه اشاره دارد لذا تعیین ابعاد مناسب پایه¬ها نقشی کلیدی در حفظ پایداری سراسری معادن اتاق و پایه دارد. از طرف دیگر پایداری موضعی به پایداری فضاهای زیرزمینی یعنی راهروها، میانبرها و تقاطع¬ها اشاره دارد که بر اساس آمار منتشر شده از کشورهای تولید کننده زغال¬سنگ، مهمترین مشکل در زمینه پایداری موضعی در معادن اتاق و پایه، پایداری سقف است. بررسی کنترل زمین در معادن اتاق و پایه همواره یکی از موضوعات تحقیقاتی بسیار مهم در کشورهای تولید کننده زغال¬سنگ بوده است. هدف از این تحقیق توسعه مدل¬هایی به منظور پیش¬بینی و ارزیابی پایداری سراسری و موضعی در معادن زغال¬سنگ اتاق و پایه است. برای این منظور در ابتدا با استفاده از تئوری منطق فازی، مدلی به منظور پیش¬بینی ابعاد پایدار پایه توسعه داده شد. این مدل به کمک روش استنتاج ممدانی و بر اساس داده¬های جمع¬آوری شده از معادن اتاق و پایه¬ی کشور آمریکا ساخته شده است. نتایج نشان داد که منطق فازی ابزاری مفید و قدرتمند برای طراحی پایه¬ها در معادن زغال¬سنگ است. در ادامه با استفاده از تئوری منطق فازی (روش استنتاج سوگنو) و تحلیل رگرسیون منطقی، دو مدل برای پیش¬بینی پایداری سراسری توسعه داده شد. این دو مدل بر اساس داده¬های معادن ایالت ویرجینیای غربی کشور آمریکا ساخته شده¬اند. بررسی¬ها نشان داد که هر دو مدل روش¬های مناسب و کاربردی هستند که می¬توانند به طور موثر با کمترین نرخ خطا برای پیش¬بینی پایداری سراسری به کار گرفته شوند. به علاوه، مقایسه دو مدل آشکار ساخت که مدل فازی در مقایسه با مدل رگرسیون موفق¬تر و پیش¬بینی قابل اعتمادتری از خود نشان می¬دهد. همان¬گونه که پیش از این ذکر شد پایداری سقف حین معدنکاری پسرو، ابزار کلیدی برای اطمینان از پایداری موضعی در معادن اتاق و پایه است. لذا، در ادامه با استفاده از نگرش کلاسیک ارزیابی ریسک، مدلی شبه کمّی برای ارزیابی ریسک ریزش سقف توسعه داده شد. برای این کار، ابتدا با بررسی مقالات و گزارش¬های علمی مربوطه، کلیه¬ی پارامترهای اثرگذار بر ریسک ریزش سقف شناسایی شدند. سپس با ترکیب تمامی آنها، روشی اصولی برای ارزیابی ریسک ریزش سقف ارائه شد. در معادن اتاق و پایه جدید جایی¬که مدیران و مهندسین معدن به خوبی با معدنکاری پسرو آشنا نیستند و نمی¬توانند بواسطه¬ی تجربه کم، ریسک ریزش سقف را به درستی ارزیابی کنند، این روش با در اختیار گذاشتن تجربیات بین¬المللی آنها را در این امر یاری می¬رساند. مهمترین محدودیت این روش نادیده گرفتن عدم قطعیت¬های کیفی در طی فرآیند ارزیابی ریسک است. ریشه عدم قطعیت¬های کیفی اغلب وجود پارامترهای زبانی، عدم دقت کافی در تقسیم¬بندی پارامترها (عدم تقسیم¬بندی جزئی¬تر پارامترها)، اختصاص وزن ثابت به پارامترها و ایجاد مرزهای تند در بین تقسیم¬بندی¬ها است. تئوری فازی ابزاری کارآ به منظور تخمین عدم قطعیت¬های کیفی می-باشد. لذا در ادامه با استفاده از نگرش فازی ارزیابی ریسک، مدلی جدید برای ارزیابی قابلیت ریزش سقف در معادن اتاق و پایه حین معدنکاری پسرو ارائه شده است. روش پیشنهادی، روندی ساده و موثر برای مدل کردن عدم قطعیت¬های کیفی حین فرآیند ارزیابی ریسک فراهم می¬آورد. در نهایت، به منظور آشنایی با نحوه استفاده از روش پیشنهادی، این روش برای ارزیابی قابلیت ریزش سقف در پهنه اصلی معدن مرکزی طبس به کار گرفته شده است.
محمد حیاتی رضا خالو کاکایی
با توجه به تحولات سریع در صنایع فولاد کشورهای در حال توسعه و نیز مواجهه با ریسک¬ها و عدم قطعیت¬های فراوان، تلاش برای کاهش هزینه¬ها و بهینه¬سازی فرایند تأمین و برنامه¬ریزی تولید بسیار حائز اهمیت و ضروری می¬باشد. هدف از این تحقیق ارائه مدل زنجیره دو سطحی تأمین کننده – تولید کننده در صنعت فولاد کشور متناسب با مفاهیم مدیریت زنجیره تأمین است. از اولین مراحل و گام¬های اساسی برای مدیریت زنجیره تأمین صنعت فولاد کشور، شناسایی تهدیدها و مخاطراتی است که زنجیره تأمین این صنعت را تهدید می¬کنند، لذا ابتدا در قالب یک مدل سلسله مراتبی، ضمن شناسایی جامع و دسته¬بندی ریسک¬های زنجیره تأمین فولاد به ارزیابی آن¬ها پرداخته شده است. در این راستا ریسک¬ها بر اساس روش rbs در 4 سطح ارائه شده¬اند. سپس با معرفی مجموعه جامعی از معیارها (14 معیار)، ارزیابی و رتبه¬بندی ریسک¬ها در مجتمع ذوب آهن اصفهان با استفاده از روش¬های fuzzy dahp و fuzzy topsis انجام شده است. بر این اساس ریسک¬های فرایند تأمین، بالاترین رتبه ریسک را به خود اختصاص دادند و به¬عنوان بحرانی¬ترین ریسک¬های این مجموعه معرفی شدند. در ادامه، به¬منظور نیاز سنجی مشتریان در خصوص محصولات فولادی و برآورده کردن تقاضای متغیر و نامطمئن آنها، با تمرکز بر بخش تولید در مجتمع ذوب آهن، یک مدل برنامه¬ریزی آرمانی فازی (fuzzy gp) به منظور تعیین سطوح کلی تولید هر دسته از محصولات ذوب آهن اصفهان طراحی شده است. برای این منظور تعداد 12 خانواده محصول در مجتمع ذوب آهن در نظر گرفته شده است. مدل ریاضی ارائه شده برای برنامه¬ریزی جامع تولید خانواده محصولات، دارای 3 هدف کیفی و 3 هدف کمّی با اولویت¬های متفاوت است و تابع هدف اصلی مسأله به صورت بیشینه¬سازی سطح اقناع اهداف فازی مسأله می¬باشد. در مدل پیشنهادی، سعی شده است با در نظر گرفتن سطح موجودی، تقاضا، ظرفیت ماشین آلات، و فضای انبار، کل هزینه-های تولید و هزینه¬های نگهداری و سفارشات معوق کمینه شده و کیفیت محصول را در سطح بالا و میزان تأخیر در تحویل محصول و ریسک تولید را بسیار پایین نگه دارد. با حل مدل مذکور، سطوح تولید، میزان موجودی، میزان سفارش معوق، میزان قرارداد فرعی و میزان فروش برای 12 دسته (خانواده) محصول در شرکت ذوب آهن اصفهان در طی 4 دوره (بهار 93 تا زمستان 93) پیش¬بینی و برنامه¬ریزی شد. لذا شرکت ذوب آهن می¬بایست در مجموع مقدار 8/2 میلیون تن محصول را در طی 4 دوره مذکور تولید کند. برای تولید این مقدار محصول لازم است که برنامه¬ریزی برای خرید مواد اولیه نیز انجام گیرد لذا در نهایت با تمرکز بر بخش تأمین و خرید مواد اولیه صنعت فولاد، یک مدل ترکیبی با در نظر گرفتن هم¬زمان معیارهای مختلف به¬منظور ارزیابی و انتخاب تأمین¬کنندگان سنگ آهن درشت دانه و تخصیص سفارش بهینه به هر کدام از آنها ارائه شده است. در این راستا ابتدا مجموعه¬ای از معیارها (شامل 7 معیار کمّی و 5 معیار کیفی) برای ارزیابی و انتخاب تأمین¬کنندگان سنگ آهن معرفی شده است. با توجه به اینکه یکی از معیارهای کلیدی در ارزیابی و انتخاب تأمین¬کنندگان معیار ریسک می¬باشد و در تحقیقات کمتر مورد توجه قرار گرفته است، با معرفی یک شاخص ریسک ترکیبی برای هر تأمین کننده به ارزیابی ریسک تأمین¬کنندگان پرداخته شده است. با محاسبه این شاخص و در نظر گرفتن دیگر معیارها، ارزیابی تأمین¬کنندگان با استفاده از روش¬های fuzzy dahp و fuzzy topsis انجام شده است. سپس با شناسایی محدودیت¬های آرمانی و سیستمی، یک مدل برنامه¬ریزی ریاضی gp-fuzzy dahp، به منظور تخصیص مقدار سفارش بهینه به هر تأمین¬کننده ارائه شده است. بر اساس نتایج حاصل از حل مدل، به¬منظور دستیابی به سطوح تولید برنامه¬ریزی شده در مرحله قبل برای برآورده کردن تقاضای مشتریان، شرکت ذوب آهن می¬بایست مطابق ظرفیت معادن میشدوان و احیا معادن، سنگ آهن بخرد و مابقی سنگ آهن مورد نیاز خود را از معادن مرکزی، جلال آباد و امیرسنگان خریداری کند.
مرتضی نجف علیزاده محمد عطایی
چکیده از کار افتادن سیستم¬ها، موجب وقوع اختلال در سطوح مختلفی شده و می¬تواند به عنوان تهدیدی برای جامعه تلقی گردد. تجهیزات حفاری مهمترین واحد عملیاتی در معادن روباز بوده و از کار افتادن کل و یا بخشی از آن¬ها، می¬تواند به عنوان تهدیدی در کاهش تولید و سودآوری معدن تلقی گردد. یکی از رهیافت های عملی به منظور جلوگیری از توقف های ناخواسته و افزایش عملکرد دستگاه¬های حفاری، اطلاع از شرایط کاری دستگاه¬ها و کنترل آماری دقیق آن¬ها است. از جمله تکنیک های توانمند برای پیش بینی خرابی ها و عملکرد مناسب دستگاه در یک زمان مشخص، ارزیابی آماری و احتمالاتی قابلیت اطمینان است. با استفاده از این رهیافت می توان احتمال عدم خرابی و عملکرد مطلوب دستگاه در یک بازه زمانی مشخص را تخمین زد. در این تحقیق، پس از ارائه مفاهیم احتمال، تعاریف و مدلسازی قابلیت اطمینان در فصل دوم، به معرفی دستگاه¬های حفاری دورانی در فصل سوم پرداخته شده است. درفصل چهارم تحقیق، به ارائه زیرسیستم¬های عملیاتی دستگاه¬های حفاری پرداخته شده است. بر این اساس، زیرسیستم¬های پنجگانه، هیدرولیک، الکتریک، هوای فشرده، حفاری و حرکت برای ماشین¬های حفاری معدن سرب و روی راونج ارائه گردیده است. مدلسازی قابلیت اطمینان هر یک از زیرسیستم¬های ماشین¬های حفاری و نیز ناوگان حفاری معدن در فصل پنجم ارائه شده است. در فصل ششم تحقیق، با تاکید بر حفظ عملکرد هر یک از زیرسیستم¬ها در قابلیت اطمینان 90%، به ارائه برنامه تعمیر و نگهداری پیشگیرانه زیرسیستم¬های مختلف ماشین¬های حفاری پرداخته شده است. بر اساس برنامه تعمیر و نگهداری ارائه شده، قابلیت اطمینان ناوگان حفاری معدن تا 98% بهبود خواهد یافت. در پایان، جزئیات تعمیر و نگهداری پیشگیرانه برای هر زیرسیستم به صورت مجزا ارائه شده است. کلمات کلیدی: قابلیت اطمینان، مدلسازی قابلیت اطمینان، برنامه تعمیر و نگهداری پیشگیرانه، ماشین¬های حفاری، معدن سرب و روی راونج.
علی اصغر کهنه رضا خالوکاکایی
عملکرد صحیح و مطلوب یک سیستم تولید در معدن، مستلزم فعالیت صحیح و دسترسی بالای تجهیزات فعال در سیستم می¬باشد. وقوع خرابی¬ در تجهیزات می¬تواند هزینه¬های بسیار بالایی را در برداشته باشد. به منظور بهینه¬سازی عملکرد سیستم، کمینه¬سازی هزینه¬ها، افزایش عمر مفید ماشین¬آلات و جلوگیری از کاهش و قطع تولید ناشی از خرابی ماشین¬آلات، فاکتور مهم قابلیت اطمینان بررسی می¬شود. با استفاده از قابلیت¬اطمینان می¬توان وضعیت کاری تجهیزات را کنترل کرد. به منظور نگهداشتن این ماشین¬آلات در سطح دسترسی و ایمنی مناسب و کاهش ریسک ¬تولید (میزان¬ تولید از دست رفته)، انجام فعالیت¬های نگهداری و تعمیرات(نت) روی ماشین-آلات با تاکید بر حفظ قابلیت ¬اطمینان در یک سطح خاص، از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این تحقیق، معدن سنگ آهن سیریز 1 (سادات 5) به صورت یک سیستم تولید شامل زیرسیستم¬های حفاری، بارگیری و باربری در نظر گرفته شده است. با جمع¬آوری داده¬های مربوط به خرابی¬های هر زیرسیستم و انجام تحلیل¬های آماری روی این داده¬ها، تابع چگالی احتمال خرابی هر ماشین مشخص و سپس قابلیت ¬اطمینان هر زیر¬سیستم تعیین شده است. با توجه به ارتباط موازی بین زیرسیستم¬ها، قابلیت ¬اطمینان سیستم¬های حفاری، بارگیری و باربری محاسبه شده است. قابلیت¬ اطمینان سیستم¬ حفاری پس از 50 ساعت به نصف کاهش یافته و بعد از 300 ساعت به صفر می¬رسد. سیستم¬های بارگیری و باربری شرایط بهتری داشته و به ترتیب بعد از حدود 900 و 1100 ساعت فعالیت، قابلیت ¬اطمینان آن¬ها به صفر نزدیک می¬شود. با توجه به ارتباط سری بین سیستم حفاری، بارگیری و باربری، قابلیت¬ اطمینان سیسستم تولید همزمان با سیستم حفاری و پس از 300 ساعت فعالیت صفر می¬شود. بنابراین بهبود شرایط عملیاتی سیستم حفاری می¬تواند وضعیت عملکرد سیستم تولید را ارتقا دهد. به منظور تعیین احتمال بازگشت زیرسیستم¬های بحرانی به شرایط عملیاتی و کاری، قابلیت تعمیرپذیری این زیرسیستم¬ها نیز محاسبه شده ¬است. با توجه به مدل¬های قابلیت ¬اطمینان، برنامه زمانی نت پیشگیرانه برای حفظ عملکرد هر زیر¬سیستم در سطح اطمینان 70% ارائه و سپس تأثیر این زمان¬بندی روی قابلیت ¬اطمینان سیستم¬ها بررسی شد. بعد از اجرای برنامه نت پیشگیرانه، قابلیت اطمینان سیستم باربری در تمام مدت فعالیتش تا 100% بهبود می¬یابد. برای سیستم¬های حفاری، بارگیری و سیستم تولید نیز، قابلیت اطمینان بهبود یافته و مقدار آن برای این سیستم¬ها به ترتیب بین مقادیر 93تا 100%، 99 تا 100%و 93 تا 100 درصد در تمام مدت فعالیت، تغییر می¬کند.
رامین مقدم زارع علی مراد رشیدی
در این تحقیق با افزودن درصدهای مختلف نانوسیلیس به پلی اتیلن ، نانوکامپوزیت هایی از پلی اتیلن – نانوسیلیس به وجود آمد که با استفاده از یک دستگاه مخلوط کن داخلی با روش اختلاط مذاب فرایند شدند. نانوکامپوزیت های خروجی از مخلوط کن داخلی در یک دستگاه پرس گرم قالبگیری شده و سپس توسط دستگاه پانچ به ابعاد استاندارد مربوط به آزمون های کشش و ضربه درآمدند. محصولات نهایی تحت آزمون کشش ، آزمون ضربه و آنالیز وزن سنجی گرمایی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که نانوکامپوزیت شامل 5 % وزنی نانوسیلیس رشد عالی و قابل ملاحظه ای در خواص مکانیکی داشته است. در این نمونه مقاومت ( استحکام ) کششی 174 درصد رشد و مدول یانگ 129 درصد رشد داشته است. همچنین نانوکامپوزیت شامل 5 % وزنی نانوسیلیس بالاترین مقاومت گرمایی ( پایداری حرارتی ) را در بین سایر نمونه ها داشته است. در این تحقیق از پلی اتیلن سنگین (hdpe ) گرید ex3 استفاده شد که چگالی آن برابر با g / cm3 944/0 و مقاومت ضربه آن برابر kj / m2 22 می باشد و در خطوط انتقال آب فشار قوی و فاضلاب کاربرد دارد.
سجاد سرلک محمد تاجی
حفر چال بخشی مهم از عملیات استخراج معادن و پروژه های عمرانی می باشد. به منظور جای گذاری مواد منفجره و آتشباری باید چال حفر شود. خواص و پارامترهای گوناگونی بر قابلیت حفاری سنگ ها تاثیر گذار است. در این پژوهش دو پارامتر تخلخل و اندازه دانه ها از خواص ساختاری سنگ به وسیله مدل سازی فیزیکی مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور 9 بلوک بتنی با اندازه دانه های مختلف در آزمایشگاه ساخته شد. مقاومت فشاری تک محوری وتخلخل این بلوک ها تعیین شد. سپس این بلوک ها با دستگاه حفاری دورانی حفاری شدند و زمان حفاری ثبت شد. بلوک های متوسط دانه، ریزدانه و درشت دانه به ترتیب دارای مقاومت فشاری تک محوری بیشتری بودند. در حالی که در حفاری بلوک ها مشاهده شد بلو ک های درشت دانه، متوسط دانه و ریزدانه به ترتیب سخت تر حفاری می شوند. ضریب همبستگی بین اندازه دانه ها و سرعت حفاری 89/0- به دست آمد. بدین معنی که با افزایش اندازه دانه ها کاهش سرعت حفاری و قابلیت حفاری را داریم. همچنین در این تحقیق، ارتباط معناداری میان تخلخل بلوک ها و سرعت حفاری دیده نشد.
سعید قنبری محمد عطایی
در این تحقیق به منظور پیش بینی نرخ حفاری¬ و¬¬ برش سیم الماسه، پانزده نمونه سنگ ساختمانی کربناته از معادن ایران، مورد بررسی قرار گرفته¬اند. هدف از این مطالعه، تعیین روابط بین مشخصات فیزیکی و مکانیکی سنگ¬ از قبیل، مقاومت فشاری، مقاومت سایشی، مقاومت خمشی، مدول گسیختگی، وزن مخصوص و جذب¬آب با قابلیت حفاری و برش آن¬ها می باشد. به منظور ارزیابی تأثیر مشخصات بافتی بر روی نرخ حفاری و برش، ابتدا از هر مقطع نازک میکروسکوپی نمونه سنگ مورد مطالعه، عکس گرفته شد. سپس عکس های مذکور با ورود به نرم افزار اتوکد دیجیتایز شده، سپس مساحت، محیط، بزرگترین قطر و کوچکترین قطر دانه های موجود در مقاطع تعیین شد و مشخصات دیگر بافتی، طبق روابط ریاضی تعیین شدند. از طرف دیگر، مشخصات دستگاه های حفاری و سیم برش الماسه نیز در معادن ثبت شد. در پایان، ارتباط بین پارامترهای ذکر شده با نرخ حفاری و برش با استفاده از برازش های تک متغیره، با استفاده از نرم افزار excel تعیین شد. همچنین برای دستیابی به ضریب همبستگی بیشتر، از نرم افزار spss، در برازش چند متغیره استفاده شد. از میان مشخصات بافتی موثر بر نرخ حفاری، ضریب بافت، محیط دانه، قطر معادل، نسبت وضعیت دانه و شاخص یکنواختی و از میان پارامترهای مکانیکی و فیزیکی، مقاومت فشاری، جذب آب و وزن مخصوص ارتباط بسیار خوبی با نرخ حفاری داشتند. همچنین از میان مشخصات بافتی موثر بر نرخ برش، ضریب بافت، محیط دانه، مساحت دانه، قطر معادل، فشردگی، فاکتور شکل، شاخص قفل¬شدگی و شاخص یکنواختی و از میان پارامترهای مکانیکی و فیزیکی، مقاومت فشاری، جذب آب، وزن مخصوص و مدول گسیختگی ارتباط خوبی با نرخ برش داشتند و رابطه نهایی برای پیش بینی نرخ حفاری و نرخ برش بر حسب این پارامترها می باشد.
مسعود نصیری محمد تاجی
عملیات انفجار یکی از اصلی¬ترین بخش¬های عملیات معدنکاری می¬باشد و هدف از انفجارهای معدن، رسیدن به خردایش مطلوب است. پدیده¬های لرزش زمین، لرزش هوا، پرتاب سنگ، عقب¬زدگی و جابجایی نامطلوب از آثار مخرب آن است. یکی از پیامدهای نامطلوب عملیات انفجار در معادن روباز پدیده پرتاب سنگ است که درصد زیادی از کل حوادث اتفاق افتاده در معادن سطحی مربوط به پدیده پرتاب سنگ است. در این پایان¬نامه، 245 طرج انفجاری معدن مس سونگون ثبت شده و از قطر چال، طول چال، فاصله¬ردیفی چال¬ها، ضخامت بارسنگ، طول گل¬گذاری، خرج¬ویژه و حفاری ویژه به عنوان پارامترهای ورودی برای ارائه مدل پیش¬بینی پرتاب سنگ با سه روش یادگیری ماشین شبکه عصبی پرسپترون چندلایه، شبکه عصبی تابع پایه شعاعی و رگرسیون بردار پشتیبان استفاده شده است. در ادامه سعی شد تا با ترکیب این روش¬ها توسط الگوریتم ژنتیک روشی ارائه شود تا دقت پیش¬بینی¬ها را بهبود بخشد. روش ترکیبی از قدرت هر سه روش ذکر شده استفاده می کند. با ترکیب روش¬ها بهترین عملکرد با ضریب تعیین 969/0 برای الگوریتم ژنتیک بدست آمد. در نهایت مقایسه با نتایج بدست آمده از دو رابطه تجربی لاندبورگ 1973 و 1975 حکایت از برتری تکنیک¬های هوشمند دارد.
سمیه خراسانی چارقددوز محمد عطایی
هدف اصلی در مهندسی بافت، طراحی و ایجاد ساختاری مشابه ساختار بافت طبیعی موجود زنده، برای ترمیم آسیب ها و ضایعات بافتی و یا جایگزینی بافت از دست رفته، به منظور بازگردانی و یا حفظ عملکرد طبیعی بافت است. امروزه استفاده از مهندسی بافت در درمان ضایعات پوستی، استخوانی، غضروفی و غیره، به دلیل عدم توانایی ترمیم خود به خودی این بافت ها و همچنین عدم امکان انجام پیوند به دلیل ایمنی زایی، بسیار مورد توجه است. به همین منظور لازم است تا سلول ها روی ساختاری حمایتی به نام داربست قرار گیرند تا بتوانند رشد، مهاجرت، تکثیر و تمایز داشته باشند و در نهایت ساختار پیچیده و رفتار فیزیولوژیک بافت طبیعی بدن را تقلید کرده، بهبود بخشیده و تحریک کنند. اهمیت حیاتی ساختار سه بعدی ماده داربست، نه تنها به دلیل اثر بر خواص مکانیکی ساختار، بلکه به دلیل تأثیر همزمان آن بر مهاجرت و چسبندگی سلولی است. داربست های مورد استفاده در مهندسی بافت، چه طبیعی چه سنتزی، ساختارهایی متخلخل با شبکه تخلخل به هم پیوسته هستند. از سوی دیگر، پلیمرهای سوپرامولکولی به دلیل وجود پیوندهای ثانویه (از جمله پیوندهای کوردینانسی فلز-لیگاند و یا هیدروژنی) در ساختار ماکرومولکولی خود قادرند به بعضی محرک ها از قبیل دما، ph و یا فشار پاسخ دهند که از نظر ماهیت دینامیک بر هم کنش ما بین سلول زنده و ماتریس خارج سلولی حائز اهمیت است. در سال های اخیر تحقیقات زیادی بر روی این نوع مواد برای بهره-گیری از آن ها در مهندسی بافت صورت گرفته است. در این پروژه از نوعی نانوکامپوزیت سوپرامولکولی شامل پلی کاپرولاکتون (با گروه های تجمعی پیوند هیدروژنی چهارتایی) و نانوذرات هیدروکسی آپاتایت(با گروه های تجمعی پیوند هیدروژنی چهارتایی پیوند شده روی سطح)، برای هدف مهندسی بافت استخوان استفاده شد. پژوهش با سنتز گروه های عاملی یوریدو-پیریمیدینون که از طریق چهار پیوند هیدروژنی به هم متصل می شوند، آغاز گردید. سپس، با استفاده از این گروه ها پلی کاپرولاکتون سوپرامولکولی و نانوکامپوزیت سوپرامولکولی تهیه گردیدند. در ادامه، داربست ها توسط روش الکتروریسندگی از پلیمر سوپرامولکولی، نانوکامپوزیت سوپرامولکولی و نانوکامپوزیت معمولی ساخته شده و سپس مورد مقایسه قرار گرفتند. اثر دما، حلال، غلظت و ولتاژ بر مورفولوژی الیاف در داربست های حاصل از الکتروریسی مورد بررسی قرار گرفت و شرایط بهینه برای تهیه داربست به دست آمد، سپس مورفولوژی داربست ها توسط میکروسکوپ الکترونی پویشی مورد بررسی قرار گرفت. توزیع نانوذرات توسط edxa مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد که با اتخاذ روش سوپرامولکولی برای تهیه نانوکامپوزیت، توزیع ذرات در نانوکامپوزیت اصلاح سطح شده بهبود یافت.آزمون مکانیکی کشش برای نانوکامپوزیت سوپرامولکولی (با نانوآپاتایت اصلاح سطح شده)، افزایش استحکام کششی را به میزان 7/1 برابر در مقایسه با کامپوزیت حاوی نانوهیدروکسی آپاتیت اصلاح نشده (nhap)، نشان داد. در ادامه نیز کشت سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از چربی روی این داربست ها صورت گرفت. نتایج نشان داده شد که برای کامپوزیت سوپرامولکولی سلول های بیشتری روی سطح داربست پهن شده اند. آزمایش mtt نشان داد که در طول 21 روز تکثیر سلولی برای نمونه کامپوزیت سوپرامولکولی نسبت به کامپوزیت معمولی و پلیمر خالص، به ترتیب 150 و 200 برابر افزایش داشته است.
نادر زیاری محمد عطایی
خصوصیات فیزیکی و مکانیکی از جمله مهمترین پارامتر های سنگ می باشد که به طور گسترده ای در پروژه های معدنی برای مطالعات مکانیک سنگی مورد نیاز بوده و تعیین می شود. از آنجا که انجام بسیاری از آزمایش های مکانیکی و فیزیکی بر روی سنگ ها وقت گیر و پر هزینه است و در برخی موارد بکار گیری پارامتر های مکانیک سنگی برای طبقه بندی سنگ مورد نظر از لحاظ قرارگیری در بازه ای خاص مد نظر است، تعیین خواص فیزیکی و مکانیکی سنگ ها با استفاده از آزمایش های غیر مخرب ضروری و از اهمیت خاصی برخوردار است تا هم بتوان از هدر رفت وقت و هزینه جلوگیری کرد و هم با مطالع? رفتار سنگ ها در برابر آزمایش های غیر مخرب به ارتقاء این روش ها کمک کرد. در این پژوهش سعی شد تا با استفاده از داده های حاصل از انجام آزمایش های غیر مخرب تعیین سرعت امواج الاستیک فشاری و برشی و سختی واجهشی چکش اشمیت بر روی نمونه هایی از معادن 11 استان کشور در سه نوعِ گرانیت، مرمریت و تراورتن و تعیین مقاومت فشاری تک محوری، مقاومت کششی، مقاومت سایشی لوس آنجلس، چگالی خشک و تخلخل طبق استاندارد مربوطه، به یافتن رابطه ای منطقی بین خصوصیات منتج شده از روش های غیر مخرب و روش های مستقیم دست یافت. برای این منظور از روش رگرسیون گیری خطی کمترین مربعات استفاده شد و روابطی دو متغیره برای پیش بینی متغیر های وابست? مقاومت فشاری تک محوری و مقاومت کششی، با متغیر های مستقل سرعت امواج الاستیک فشاری و سختی واجهشی چکش اشمیت و روابطی سه متغیره برای پیش بینی مقاومت سایشی لوس آنجلس، چگالی خشک و تخلخل، با متغیره های مستقل سرعت امواج الاستیک فشاری، برشی و سختی واجهشی چکش اشمیت با ضرایب تعیین مناسب بدست آمد. در نهایت برای تجزیه و تحلیل روابط به دست آمده، بین مقادیر پیش بینی شده و مقادیر اندازه گیری شده برای هر یک از خصوصیات فیزیکی و مکانیکی بررسی صورت گرفت.
سعید مطهری زاده محمد عطایی
چکیده بهره برداری از معادن نیازمند سرمایه گذاری بالایی است که در صورت شناخت نادرست عوامل موثر بر پروژه، ممکن است این سرمایه گذاری با شکست همراه شود. یکی از مهم ترین خصوصیات کانسارهای فلزی عیار است که به دلیل حجم سرمایه گذاری بالا در حوزه ی اکتشافات این معادن اطلاعات عیاری جامعی از وضعیت کانسار در اختیار نخواهد بود. در این مطالعه به منظور ایجاد مجموعه ای از مدل های عیاری ماده ی معدنی بر خلاف مدل تخمینی برای کانسار سنگ آهن سیریز از روش شبیه سازی زمین آماری استفاده شده است. میزان ذخیره ی ماده ی معدنی حاصل از مدل تخمینی 4/23 میلیون تن با عیار متوسط 666/32 درصد و مقدار متوسط این ذخیره برای مدل های حاصل از شبیه سازی زمین آماری 191/23 میلیون تن با عیار متوسط 680/32 درصد می باشد که بیش تخمینی 9/0 درصدی مدل تخمینی را نشان می دهد. با ساخت مدل اقتصادی برای هر یک از مدل های عیاری و مدل تخمینی، محدوده ی نهایی برای هر یک از مدل های عیاری تعیین شده است. نتایج به دست آمده نشان از کمتر بودن نتایج مدل تخمینی نسبت به مقادیر میانگینمدل های حاصل از شبیه سازی در مقادیر میزان ارزش خالص فعلی و میزان باطله برداری معادل37/2 درصد و 31/1 درصد دارد. اما مقدار ماده ی معدنی قابل استخراج و میزان هزینه ی تولید به ازای واحد فلز بازیابی شده برای مدل های تخمینی نسبت به مدل های حاصل از شبیه سازی به میزان 64/16درصد و 9/2درصد بیشتر است. با استفاده از نتایج حاصل، ریسک در سرمایه به صورت کمی بیان می شود تا سرمایه گذار با حاشیه ی امنیت بیشتری به فعالیت بپردازد.در این بین میزان ارزش خالص فعلی به عنوان مهم ترین شاخصه ی هر محدوده ی نهایی مطرح است که جذابیت پروژهرا برای سرمایه گذار تعیین می کند میانگین ارزش خالص فعلی برای محدوده های نهایی حاصل از مدل های شبیه سازی شده 97/78 میلیون دلار می باشد که این مقدار برای محدوده ی نهایی حاصل از مدل تخمینی 10/77 میلیون دلار می باشد. با توجه به محدوده های نهایی مدل های شبیه سازی شده و مدل تخمینی ناپایداری پوسته نهایی مدل تخمینی نسبت به عدم قطعیت عیاری به وضوح قابل مشاهده است. کلمات کلیدی: عدم قطعیت عیار- تغییرات عیار- شبیه سازی زمین آماری- شبیه سازی گاوسی متوالی- تحلیل ریسک- معدن سنگ آهن سیریز- معدن سنگ آهن سادات
ساناز فتح آبادی فرهنگ سرشکی
در طراحی معادن اکثراً بر روی تأثیر پارامترهای فنی تکیه شده و مدل زمین¬شناسی به¬طور قطعی فرض می¬شود. این مدل از چند منظر احتمال¬پذیر است، یکی از منظر عیار و دیگری از منظر زمین-شناسی. عدم قطعیت زمین¬شناسی به بحث شکل و پیوستگی کانسار مربوط می¬شود که در صورت انتخاب حدود مناسب می¬توان آن را کاهش داد. در این تحقیق حد روباز – زیرزمینی و بررسی نقش عدم قطعیت عیار بر روی آن در معدن سنگ آهن چاه گز مورد مطالعه قرار گرفته است. بدین منظور توزیع عیار کانسار با استفاده از روش کریجینگ تخمین زده شده است و همچنین به روش شبیه¬سازی گوسی متوالی، شبیه¬سازی شده و حد روباز – زیرزمینی به صورت جداگانه در شرایط مشابه تعیین شده است. در راستای اهداف این تحقیق از نرم-افزارهای sgems، wingslib، datamine و npv scheduler، جهت مطالعات آماری و زمین¬آماری، مدل¬سازی و شبیه¬سازی و نهایتا بهینه¬سازی استفاده شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می¬دهد، مدل تخمینی کریجینگ در عیار حدهای پایین تر از میانگین عیار داده¬های اولیه بیش¬تخمینی داشته است و به همین ترتیب محدوده تعیین شده به روش کریجینگ بزرگتر از محدوده تعیین شده با 100 مدل شبیه¬سازی شده، بوده است. کانسار چاه¬گز به دو توده شرقی و غربی تقسیم شده که تراز حد روباز و زیرزمینی در توده شرقی و غربی با استفاده از مدل تخمینی به ترتیب 1560 و 1570 متر تعیین شده است، این در حالی است که همین پارامتر با استفاده از مدل¬های حاصل از شبیه¬سازی، در تراز¬های 1620 و 1580 به ترتیب بیشترین فراوانی را داشته است.
فاطمه شاکری محمد عطایی
دراین تحقیق، نانو کامپوزیت های پلی متیل متاکریلات / خاک رس، حاوی درصد های وزنی مختلفی از خاک رس (براساس ماده معدنی موجود در ساختار آنها) به روش پلیمریزاسیون سوسپانسیونی درجا تهیه شدند. خاک های رس یکبار اصلاح شده مصرفی مشتمل بر خاک های رس کانیپیا تی(kt) و کانیپیا دی( kd ) بودند که به ترتیب توسط نمک های تری متیل اکتا دسیل آمونیوم برماید(tmo) و دی متیل دی اکتا دسیل آمونیوم برماید(dmo) که از نظر تعداد زنجیره آلکیلی موجود در ساختارشان با یکدیگر متفاوت هستند آلی شده اند. آزمون های پراش اشعه ایکس، گرماوزن سنجی و گرمایی دینامیکی - مکانیکی بر روی نانو کامپوزیت های تهیه شده انجام شد. نتایج آزمون پراش اشعه ایکس برای نمونه هایی با 3 % وزنی از خاک رس یکبار اصلاح شده نشان دادند که ساختار نانوکامپوزیت های تهیه شده از نوع میان لایه ای است . همچنین با افزایش درصد وزنی خاک رس یکبار اصلاح شده درون ماتریس پلیمری، پایداری حرارتی و خواص گرمایی دینامیکی - مکانیکی شامل مدول و دمای انتقال شیشه ای نمونه های نانوکامپوزیتی افزایش یافت.
صبا سیابانی محمد عطایی
مقدمه و هدف: یکی از عوامل موفقیت در درمانهای ترمیمی، ممانعت از نفوذ و رشد میکروب در حد فاصل ماده ترمیمی و دندان (ریزنشت) می باشد. افزودن 2% وزنی نانوذرات زینک اکساید (nzno) به سمان گلس آیونومر اصلاح شده با رزین با نام تجاریgc fuji ii lc (improved) خواص ضد میکروبی آن را بدون تغییر معنی داری در خواص استحکام خمشی و مدول الاستیسیته افزایش داده است. با توجه به ضرورت بررسی اثر نانوذرات زینک اکساید بر خاصیت چسبندگی این سمان، مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر افزودن نانوذرات زینک اکساید به سمان gc fuji ii lc (improved) بر استحکام باند میکروروش اجرای پژوهش: این مطالعه روی 90 نمونه در دو گروه اصلی (45n?) و سه زیر گروه زمانی (15?n) انجام شد. 2% وزنی نانوذرات زینک اکساید به پودر گلس اضافه شد و نمونه ها به این ترتیب ساخته شدند: گروه 1 (fuji ii lc)، گلس آیونومر اصلاح شده با رزین (شاهد)؛ گروه 2 (nzno-fuji ii lc): گلس آیونومر اصلاح شده با رزین حاوی نانوزینک اکساید در سه زیر گروه زمانی 1، 7، و 28 روز. تمام نمونه ها در دمای oc37 در رطوبت 100% داخل انکوباتور نگهداری شدند و آزمون استحکام باند میکروبرشی پس از 1، 7، و 28 روز توسط دستگاه سنجش خواص مواد (zwick germany) با سرعت mm/min 1 انجام شد. داده ها توسط آزمون توزیع نرمال و t-test و oneway anova و tukey hsd مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. مقدار p کمتر از 05/0، معنی دار تلقی شد.برشی سمان به عاج در سه فاصله زمانی مختلف (1، 7، و 28 روز) انجام شد. نتیجه گیری: افزودن 2% وزنی نانوذرات زینک اکساید به گلس آیونومر اصلاح شده با رزین با نام تجاری gc fuji ii lc (improved)، ابتدا با افزایش استحکام باند میکروبرشی و سپس، با افت آن بعد از 28 روز همراه بود، اما هنوز در رنج قابل قبول باقی می ماند. با توجه به بهبود خواص ضدمیکروبی و عدم تاثیر منفی در استحکام خمشی ومدول الاستیسیته این سمان که در مطالعات قبلی گزارش شده است، کاربرد آن در زیر ترمیم ها و به عنوان کف بندی، می تواند تأثیر خوبی در نتایج ترمیم داشته باشد.
نجمه زمانی مهدی نیرومند
این پایان نامه به تحلیل رفتار غیرخطی و حذف نوسانات ناخواسته در خروجی مبدل بوست کنترل کننده پیک مد جریان براساس نظریه آشوب و با استفاده از روش جبران شیب می پردازد. در این راستا با در نظر گرفتن مدل غیرخطی روش تکراری زمان گسسته، با بررسی نمودار دوشاخگی و محاسبه نمای لیاپانف، بروز پدیده آشوب در این مبدل بررسی می گردد. سپس کنترل کننده ای براساس تئوری آشوب و روش جبران شیب ارائه می گردد. نحوه تاثیر شیب در معادلات سیستم کنترل شده و اثر آن بر روی نماهای لیاپانف، به صورت تحلیلی فرمول بندی می گردد، بطوریکه با انتخاب مقدار مناسب شیب بتوان نماهای لیاپانف دلخواه و در نتیجه پاسخ قابل قبول را به دست آورد. در ادامه کاربرد این روش در مبدل بوست تصحیح ضریب توان برای رفع رفتارهای غیرخطی در این مبدل بررسی می گردد.
عبدالرحیم محصوری جهرمی محمد عطایی
چکیده ندارد.
محمد عطایی نقی بهرامفر
بخش اول این تحقیق به بررسی بازدهی شرکتهای فعالتر و سایر شرکتهای بورس اوراق بهادار می پردازد که آیا از دید یک سرمایه گذار می توان بین بازدهی شرکتهای فعال و سایر شرکتها تفاوتی قائل شویم. بخش دیگر این تحقیق به موضوع بازدهی و قیمت سهام با توجه به ضریب قیمت به درآمد می پردازد. برای یک سرمایه گذار طبق تحقیقات تئوریکی و تجربی این معیار جهت تصمیم گیری وجود دارد که سهام شرکت های با ضریب قیمت به درآمد پائین تر از بازدهی بالاتری برخوردار می باشد. در حقیقت ضریب قیمت به درآمد چه در بورس تهران و چه در بورسهای جهانی یک معیار کاربردی جهت تصمیم گیری برای سرمایه گذاران است. حال اگر سرمایه گذاری با عنایت به اینکه بدنبال بازدهی بالاتر در سرمایه گذاری خود می باشد با تعدادی از سهام شرکت ها روبرو گردد که دارای ضریب قیمت به درآمد مشابه می باشند معیار تصمیم گیری چه خواهد بود؟ بخش دوم این پژوهش بدنبال بررسی این موضوع می باشد.