نام پژوهشگر: شاکر لوایی
معصومه امیرزاده اسدالله نوروزی
آنچه در این رساله خواهید خواند جستجوی رد پای کلام امام علی (علیه السلام) در سخن سعدی اعم از گلستان،بوستان،قصاید و غزلیات است.ما عوامل تاریخی و ادبی را مورد بررسی قرار داده و به دنبال شباهت های مضمونی و ساختاری بین سخن امام (علیه السلام)می گردیم و نمونه هایی از این شباهت ها را ذکر کرده و دلایل این شباهت را ذکر می کنیم.دلایلی که ریشه در تاثیرپذیری ادیبان پارسی از قرآن و حدیث دارد و به آغازین آثار ادبی در تاریخ ادبیات ایران باز میگردد.
رقیه موسوی محمد جواد رضایی ره
چکیده مهم ترین أثر صدرالمتألّهین، اسفار أربعه اوست که افکار و آرای نو و مکاشفات عرفانی و شواهد ربوبی و واردات قلبی اش را در آن آورده است. با توجّه به این که ملاصدرا در اسفار گاهی بر اساس مبانی پیشینیان بحث کرده و بدون آن که تصریح نماید دو دیدگاه وجود شناختیِ وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود را در آن طرح کرده و همین وضعیتی را به وجود آورده است که فهم درست آن مستلزم راهنمایی استاد مسلّم و یا احاطه ی علمی خواننده بر مباحث آن است. از این رو تاکنون، شرح ها و تعلیقه های متعدّدی بر این کتاب نگاشته اند. جوادی آملی و مصباح یزدی نیز در روزگار ما از جمله استادان نامبرداری هستند که به شرح آن پرداخته اند. این دو استاد در شرح اسفار هم در فهم مقاصد مصنّف و هم در تصدیق یا ردّ پاره ای از مطالب اسفار با هم اختلاف نظر دارند. شرح جوادی آملی بر اسفار بسیار نزدیک به مواضع ملاصدرا است و فقط در چند مورد معدود به ردّ دیدگاه های اسفار پرداخته است و لیکن مصباح یزدی در موارد قابل توجّهی مخالفت خود را با ملاصدرا نشان داده است. به نظر می رسد مصباح یزدی اختلافات مبنایی فراوانی با جوادی آملی و ملاصدرا دارد. لذا جمع بین مواضع مصباح یزدی و جوادی آملی در موارد قابل توجّهی امکان پذیر نیست. به طوری که در نهایت می توان دو استاد را دارای دو نگاه و رویکرد متمایز دانست. تحقیق حاضر در صدد بررسی و تطبیق و تحلیل مواضع اختلاف جوادی آملی و مصباح یزدی در جزء اول سفر اول اسفار است.
میثم عزیزیان مصلح شاکر لوایی
صدق بدیهیات اولیه چیزی جز درک اتحاد موضوع و محمول این قضایا در مرتبه ی ذهنی و به تجربه درون ذهنی نیست و از همین جهت صدق آن ها به علم حضوری و تجربه درون ذهنی معلوم می شود. اما این تمام آنچیزی نیست که برای دستیابی به واقعیت عینی خارجی لازم است. زیرا همچنان این سوال باقی است که براساس چه شاهدی حکم به انطباق این احکام بر واقعیت عینی خارجی می کنید. پاسخ این است که این انتقال بواسطه ی قضایای وجدانی که صدق آن ها از طریق علم حضوری بدست می آید انجام می شود. یعنی ازضمیمه ی تصدیقات بدیهی اولیه و وجدانیات در قالب صورت های منطقی می توان به احکام واقعیت های عینی (موجود در مرتبه نفس) دسترسی پیدا کرد. این سیر نظریه کلاسیک در دستیابی به واقعیت عینی است. این سیر دستیابی به واقعیت عینی نزد هر دو نظریه ی کلاسیک و نظریه ی ارجاع به علم حضوری تقریبا یکسان است. یعنی هر دو می پذیرند که درک اتحاد موضوع و محمول این قضایا در مرتبه ی ذهنی و به تجربه درون ذهنی است. منتهی یکی این (= درک اتحاد موضوع و محمول به تجربه درون ذهنی) را صدق بدیهی اولیه تلقی می کند (خود این را نوعی علم تلقی می کند) اما دیگری (یعنی نظریه ی ارجاع به علم حضوری) این را صدق بدیهی اولیه نمی داند و لذا سوال می پرسد که چه شاهدی بر مطابقت این تصدیقات با واقعیت عینی خارجی داریم؟ حلقه ی واسط ارتباط بدیهیات اولیه و واقعیت عینی چیست؟ پیداست که صرف نظر از اصطلاحات این سوال برای هر دوی این نظریات وجود دارد و هردو نیز به پاسخ آن پرداخته اند، و آن –مسامحتا- بکارگیری قضایای وجدانی است. اما تفاوتی اجمالی در این پاسخ وجود دارد. هردو می پذیرند که برای دستیابی به واقعیت عینی خارجی به قضایای وجدانی نیاز است، منتهی نظریه ی کلاسیک این دو را (بدیهی اولیه و قضیه ی وجدانی) در قالب یک قیاس منطقی بکار می گیرد و به واقعیت نائل می شود، اما نظریه ی ارجاع به علم حضوری معتقد است چون مفاهیم بکاررفته در بدیهیات اولیه -از طریق وجدانیات- به علم حضوری ارجاع می یابد (معنای اول ارجاع به علم حضوری)، از این جهت است که بدیهیات اولیه واقع نما می شوند و ما اینگونه به واقعیت عینی خارجی منتقل می شویم. در آخر پیشنهاد ما برای حل اشکال تسلسل معرفتی که علی الظاهر خود این پاسخ ها نیز گرفتار آن هستند، ارجاع به علم حضوری بود. به اینصورت که صدق قضیه ی وجدانی الف –مثلا- تابع (استنتاجی) پذیرش رابطه ی مطابقت بین ذهن وعین بصورت کلی (یا همان پذیرش مفهوم کلی صدق) نیست، بلکه تابع درک حضوری چنین رابطه ای در همین مورد خاص است. مفهوم کلی صدق نیز یا ازهمین مورد خاص انتزاع شده است و یا صرفا بر آن منطبق می شود، اما به هرحال باور به صدق قضیه الف مبتنی بر پذیرش این مفهوم کلی ( "رابطه ی ذهن و عین اینگونه است") نیست. بر همین اساس تغییر این تصویرکلی نیز مستلزم تغییر باور به صدق الف نیست. بنظر می رسد همین راه حل را می توان درمورد بدیهیات اولیه نیز بکار گرفت.
امینه احمدی شاکر لوایی
از آنجایی که طبق آموزه های دینی، تکامل نفوس پس از مفارقت از بدن قطعی به نظر می رسد و از سوی دیگر مباحث فلسفی متعارف ظاهرا با تکامل نفوس در تعارض است؛ در این پایان نامه ابتدا شواهد نقلی دال بر تکامل برزخی نفوس انسانی بیان شده؛ سپس کوشش شده تا بر اساس مبانی متعارف در فلسفه ی اسلامی راه پذیرش حرکت و تکامل نفس پس از جدایی از بدن هموار شود، بنابراین راه حل های متفاوت برای حل تعارض تکامل نفس در برزخ را در پنج دیدگاه یا راه حل بیان خواهیم کرد: 1) پذیرش عدم امکان حرکت نفس در برزخ با استناد به شواهدی در آثار فیلسوفان 2) حل تعارض بر اساس حضور ماده در برزخ 3) اثبات حرکت در نفس از راه انکار هیولی 4) تبیین تکامل برزخی نفس بر اساس تجدد امثال 5) حل ناسازگاری با اثبات نسبیت تجرّد و مادّیت
مرضیه سوهانی مرتضی میرباقری
یکی از مباحث مهمی که از گذشته تا به امروز توجه فیلسوفان بسیاری از غرب تا شرق را به خود معطوف کرده است مسئله نفس وچگونگی ارتباط آن با بدن است. مبحثی که از زمان سقراط و ارسطو وافلاطون تا دکارت و از زمان فارابی و ابن سینا و سهروردی تا ملاصدرا وسایر فیلسوفان تا به امروز ادامه داشته است، مسئله نفس ومباحث مربوط به آن است. صدرالمتالهین با تکیه بر نظریه ها ومبانی ویژه خود ازجمله اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری و جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس که حکیمان پیش از وی را به آن ها راه نبوده،مباحثی را درباره نفس به میان آورده که خواستگاه نوآوری هایی در نظام فلسفی او گشت. از نظر صدرا،نفس انسانی ازابتدای تحقق تا رسیدن به غایت نهایی خویش مقامات ودرجات کثیری را به تدریج طی می کند. از نظر وی نفس واجد نشئه های ذاتی و اطوار و درجات وجودی است.نفس در نظر ایشان در ابتدای تحقق و تعلق،جوهری جسمانی است، اما نفس در این مرحله ثابت وباقی نمی ماند وبه تدریج وبا حرکت اشتدادی ازنشئه دیگری وارد می شود وسیر تکاملی نفس هم چنان ادامه می یابد و به ذات خود متقوم می شود و از دار دنیا منفصل و به دار آخرت متصل شده و به سوی پروردگار خویش باز می گردد.نفس انسان در عالم طبیعت پس از این که به فعلیت کمالات بالقوه دست پیدا کرد در عالم آخرت براساس اعمال خود که در نفس او ملکه شده اند، برمبنای همین ملکات و صفات به خلق و ایجادبدن اخروی می پردازد. ملاصدرا معتقد است نفس پس از مفارقت از بدن دنیوی به عالم قیامت صغری که از آن به برزخ یاد می کند وارد می شود و بدنی مطابق آن عالم براساس ملکات نفسانی برای نفس پدید می آید و سپس از این عالم نیز جدا می شود و وارد نشئه آخرت که غایت و منتهی الیه همه ی انسان هاست رهنمون می شود و نفس از طریق تجرد قوه خیال، بدنی مطابق نشئه آخرت را خلق و ایجاد می کند. پس بر اساس اعتقاد صدرا، انسان ها در یک سیر طولی و قوس صعودی از ظاهر به باطن و از غیب به شهادت و از دنبا به برزخ و از آن جا به آخرت، به صورت تکوینی این سه عالم را طی می کند و در سه عالم همراه با بدن و «ماده ما» یی مطابق و هم سنخ آن عالم خواهند بود.
علیرضا صادق شیرازی محمد جواد رضایی ره
این پژوهش تحقیقات واحدی از مبحث دین یا پلورالیسم دین در تصوف اسلامی و دیدگاههای ابن¬عربی است. گوهر و سرشت یگانه¬ی چیست؟ و آیا همه¬ی اختلافات ادیان، اختلافی ظاهری و صوری است؟ در نتیجه دو دیدگاه مدرن درباره¬ی مباحث دین و شناخت¬شناسی مطرح می¬شود. 1- نظریه برتری یک دین. 2- نظریه¬ی کثرت-گرایی دینی. در یک نظریه همه¬ی اعتقادات دینی معتبر هستند و همه باورهای دینی تا حدودی حقیقت دارند و پیروی هر اندیشه¬ی دینی رستگاری را برای انسان در بر دارد. بسیاری از باورهای مهم سنتی براساس طرح اصول ابدی است که ذاتی تمامی ادیان است و هر سنتی تجلی ویژه¬ای از آن است. بنابراین ادیان از جنبه نظری همه بر حق¬اند و از جنبه عملی چون در زمانهای مختلف ظهور کرده¬اند، مشکلی ندارند. ابن¬عربی به وحدت باطنی عمیق و بلندی فراتر از کثرت و اختلاف ظاهری ادیان باور دارد و آنها را جلوه¬های گوناگون حقیقتی یگانه می¬داند. وحدت و کثرت موردنظر در دیدگاه ابن¬عربی نسبتی با کثرت¬گرایی دینی ندارد و وی به وحدت باطنی و کثرت¬ ظاهری و طولی ادیان باور دارد. ابن¬عربی در نظریه¬ی وحدت دینی خود به عنوان مثال به حقیقت محمدیه اشاره دارد.
زهرا شکری شاکر لوایی
فیلسوفان پیش از ملاصدرا مانند حکمای مشاء غالباً به وحدت تشکیکی وجود اعتقادی نداشتند؛ لذا در حل بسیاری از مسائل فلسفی از جمله حوزه علم النفس ناتوان بودند، اما ملاصدرا با ارائه¬ی اصول و قواعدی مانند وحدت تشکیکی وجود، به بسیاری از مسائل و معضلات فلسفی از جمله در نفس شناسی پاسخ داده است. از دیدگاه ملاصدرا نفس محصول حرکت جوهری بدن است که در تحولات جوهری خود به تدریج با اشتداد وجودی مداوم به مقام عقل مستفاد نایل می¬آید و با عقل فعال متحد می¬گردد. در این سیر، نفس حقیقت واحد و ذو مراتب است، و مابه¬الاشتراک عین مابه¬الامتیاز می¬باشد. او هر گونه دو گانگی میان نفس و بدن را نفی می¬کند و معتقد است که این دو با هم ترکیب اتحادی دارند و موجود به وجود واحدند، که بدن مرتبه نازل این وجود واحد و نفس مرتبه عالی و کامل آن است؛ لذا تفاوت این دو در مرتبه وجودی می¬باشد. وی دربار¬ه¬ی نسبت نفس با قوایش قائل است که نفس در عین بساطت، کل قواست. درباره¬ی وحدت یا کثرت نوعی نفوس معتقد است که نفس در عالم طبیعت خالی از هر نوع کمالی است و صرفاً استعداد تصور کمالات را دارد اما با حرکت جوهری در نشأت مثالی و عقلی و فعلیت یافتن استعدادها، انسان¬ها به حسب کسب کمالات یا سیئات متخالف¬الحقیقه می¬گردند. درباره¬ی فروعات حوزه نفس مانند اتحاد عاقل و معقول می¬گوید علم و ادراک دارای مراتب حسی، خیالی، عقلی است و چون نفس نیز کل¬القواست دارای سه مرتبه حسی، خیالی و عقلی می¬باشد؛ لذا هنگام علم وادراک متناظر با هر مرتبه از مراتب نفس، مرتبه خاصی از علم و ادراک متحد می¬شود. در استناد فعل واحد به خداوند و انسان نیز معتقد است که براساس وحدت تشکیکی وجود هر فعل اختیاری دارای مراتب است که حقیقه و اشرف آن از خداوند، و رقیقه و نازل آن از انسان صادر می¬شود. در اثبات ضرورت معاد می¬گوید کل عالم طبیعت با حرکت جوهری روی به سوی غایتی دارد که در آن به ثبات برسد و این غایت، قیامت کبراست. در تبیین معاد جسمانی نیز به اثبات می¬رساند که بدن اخروی، عین بدن دنیوی است که این بدن، آفریده خود نفس در اوج تجرد با نیروی خیال می¬باشد. وی همچنین با وحدت تشکیکی وجود، به ابطال و پاسخ¬گویی به برخی معارف و شبهات حوزه¬ی معادمانند اصل تناسخ، شبهه تناسخ، شبهه بهشت وجهنم می¬پردازد.
سحر موسی وند محمد جواد رضایی ره
وحی به عنوان مهم ترین مقوله در ادیان الهی همواره مورد تبیین و نقد توسط اندیشمندان علوم قرآنی واقع شده است. یکی از این اندیشمندان حامد ابو زید است که نظریه ی سنتی وحی که همان املای الفاظ است را مورد نقد قرار داده و در این زمینه خود نظریات دیگری را ارائه می دهد که در آثار وی می توان این نظریات را استخراج کرد. ابوزید در آرای خود از متفکران عدیده ای بهره جسته که مهم ترین آنه مستشرقان هستند. با مطالعه در آرای افرادی چون سروش و شبستری می توان تأثیر ابوزید را نیز مشاهده کرد.
محمد جواد صیرفی زاده مرتضی میرباقری
یکی از مهمترین تصوراتی که در طول تاریخ الهیات،فلسفه و عرفان از خدای متعال وجود داردتصوری است که وحدت وجودیان داشته اند.در این رساله کوشش می شودتا نظریه وحدت وجود از دیدگاه علامه طباطبایی بررسی شود تا معلوم گرددکه این حکیم الهی چه تصوری از وحدت وجود داردو چگونه از تصور خود دفاع می کند.برای این کار آثار وی به 4دسته قرآنی،فلسفی،عرفانی وشعری تقسیم کرده ایم و همه آنها را برای مقصود خود کاویده ایم.نتیجه این پژوهش این است که به نظر این حکیم وحدت شخصی وجود و وحدت تشکیکی وجود هر دو صحیح اند هرچند وحدت شخصی وجود تقریر دقیقتر و عمیق تری از وحدت تشکیکی وجود است.
حسین حیدری شلمانی شاکر لوایی
در این پایان نامه به بیان تعارض و عدم تعارض امتناع سیر قهقرایی نفس به عنوان یک اصل مسلم صدرایی و حیات مجدد برخی ازنفوس انسانی در دنیا پرداخته شده است. مقصودازامتناع سیر قهقرایی نفس ،بازگشت ورجوع نفس انسانی از مرحله فعلیت به قوه و یااز فعلیت بالاترلاحق به فعلیت سابق است.براین اساس ،چگونگی تحلیل صدرالمتالهین درباره اعجازانبیاء و رجعت که از مصادیق حیات مجدد نفوس در دنیا است بیان گردیده و به شواهدموجود در کلمات صدرالمتالهین در حل مساله اشاره شده ؛همچنین کیفیت صورتی که بر اساس آن،این نظام فلسفی توان حل مساله راندارد نیز مطرح شده است.