نام پژوهشگر: مریم دولو
علی امامی مریم دولو
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه همزمانی قیمت سهام و نقدشوندگی است. نمونه مورد بررسی مشتمل بر 162 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1381 تا 1391 است. جهت آزمون رابطه مذکور، از روش رگرسیون داده های ترکیبی استفاده می شود. نتایج حاصله حاکی از رابطه مستقیم همزمانی قیمت و نقدشوندگی است. پس از تجزیه همزمانی به مولفه های سیستماتیک و غیرسیستماتیک نوسان پذیری و آزمون اثرگذاری آن ها بر نقدشوندگی مشخص گردید رابطه متغیرهای اخیر با نقدشوندگی به ترتیب مستقیم و معکوس است. تحلیل حساسیت نتایج نشان داد تغییر تعداد روزهای معاملاتی اثر معنادار بر رابطه همزمانی و نقدشوندگی دارد. به علاوه، رابطه اخیر احتمالاً ناشی از همبستگی برخی عوامل نادیده گرفته شده در مدل با نقدشوندگی است. از طرفی تغییر سنجه نوسان پذیری غیرسیستماتیک از انحراف معیار پسماند مدل بازار به انحراف معیار بازده بر رابطه نقدشوندگی و نوسان پذیری سیستماتیک اثرگذار خواهد بود.
مصطفی صدری نیا مریم دولو
در تحقیق حاضر، ابتدا به بررسی رابطه بین ریسک نامتقارن و بازده مورد انتظار با استفاده از سنجه های سنتی ریسک انحراف معیار و نیم انحراف معیار و سنجه های نامتقارن ریسک ارزش در معرض خطر ، ریسک hr ، ارزش درمعرض خطر تاریخی، ریسک hr طی سال 1381 تا 1392 مورد توجه قرار گرفته است. سپس به کنترل سایر عوامل موثر بر رابطه بین ریسک و بازده مورد انتظار، از قبیل اهرم مالی، اندازه شرکت، ارزش دفتری به ارزش بازار و نقدشوندگی پرداخته می شود تا وجود یا عدم وجود خلاف قاعده نوسان پذیری مورد بررسی قرار گیرد. فلسفه تحقیق حاضر در پاسخ به این پرسش است که آیا استفاده از سنجه های مختلف ریسک در بررسی رابطه ریسک و بازده مورد انتظار، باعث بوجود آمدن خلاف قاعده نوسان پذیری می شود. آیا استفاده از سنجه های نامتقارن ریسک خلاف قاعده نوسان پذیری را رفع می کند. آیا توان توضیحی سنجه های نامتقارن ریسک نسبت به سنجه های سنتی ریسک بیشتر است. در پاسخ به سوالات فوق، از سنجه های سنتی ریسک از قبیل انحراف معیار و نیم انحراف معیار و سنجه های نامتقارن ریسک از قبیل ارزش در معرض خطر و ریسک hr پارامتریک، ارزش در معرض خطر و ریسک hr تاریخی استفاده شده است. همچنین در پژوهش حاضر مدل رگرسیون داده های ترکیبی استفاده شده است. نتایج نشان می دهد رابطه مثبت و معناداری بین انحراف معیار، نیم انحراف معیار، ارزش در معرض خطر پارامتریک، ریسک hr پارامتریک، var تاریخی، hr تاریخی و بازده مورد انتظار با استفاده از رگرسیون داده های ترکیبی وجود دارد. همچنین نتایج نشان می دهد اهرم مالی و اندازه شرکت رابطه منفی و معناداری با بازده مورد انتظار دارد. همچنین ارزش دفتری به ارزش بازار رابطه مثبت و معناداری با بازده مورد انتظار دارند. نقدشوندگی نیز رابطه مثبت و معنادری با بازده مورد انتظار دارد. نتایج بدست آمده بیانگر عدم تاثیر متغیرهای کنترل فوق بر رابطه ریسک و بازده مورد انتظار است.
آتوسا حاجی حسین مریم دولو
ریزش قیمت سهام پدیده ای است که در آن قیمت سهام دچار تعدیل شدید ، منفی و ناگهانی می شود. همواره برای پدیده ریزش قیمت سهام دو علت اصلی شناخته می شود: اول مدیریت شرکت که به دلیل انگیزه های خودخواهانه (در جهت منافع شخصی خود) و یا خیرخواهانه (در جهت اهداف سازمان ) اقدام به بیش نمایی عملکرد شرکت از طریق به تعویق انداختن در انتشار اخبار بد و نیز تسریع در انتشار اخبار خوب می نماید و دوم سیستم حسابداری و استفاده از آن در جهت این اقدام مدیریت می باشد ، که به مدیریت اجازه انجام اقدامات فوق را می دهد. تحقیقات محققین در زمینه علت وقوع این پدیده دلایلی نظیر تمرکز سهامداران بر اثرات بازخورد نوسانات بازار، ناهمگنی عقاید سرمایه گذاران ، مدیریت سود، عدم شفافیت اطلاعات مالی ، ارزیابی غیر واقعی تحلیل گران از عملکرد شرکت ، فرار از مالیات ، استمرار پروژه های با ارزش فعلی منفی و نگرانی های شغلی مدیران را به عنوان پاره ایاز دلایل وقوع این پدیده معرفی می نمایند. توانایی سرمایه گذاران برای نظارت بر مدیریت و عملکرد شرکت تابعی از میزان سرمایه گذاری آن ها است. با افزایش مالکیت آن ها در یک واحد تجاری، عدم تقارن اطلاعاتی بین سهامداران و مدیریت کاهش یافته و به دنبال آن دستکاری اطلاعات توسط مدیران مشکل می شود. اندازه ریزش قیمت سهام در واحد های تجاری که درصد مالکیت سهامداران نهادی در آن ها بالاست ، به میزان قابل ملاحظه ای کمتر است. به عبارت دیگر هر چه سطح سرمایه گذاری آن ها بیشتر باشد، نظارت بر مدیریت بهتر انجام می شود و این یک ارتباط مستقیم است. سرمایه گذاران نهادی از طریق نظارت بر مدیریت مانع از انباشته شدن اخبار بد می شوند، در نتیجه ریسک سقوط قیمت سهام که در نتیجه رسیدن به یکباره این اخبار به بازار صورت می پذیرد، کاهش می یابد.همچنین نظارت سرمایه گذاران نهادی بر مدیریت و عملکرد شرکت موجب می گردد که اطلاعات خاص شرکتی بیشتری برای سرمایه گذاران و تصمیم گیرندگان در مورد سهام شرکت ، وجود داشته باشد در نتیجه سرمایه گذاران به جای پیروی از بازار و صنعت ، با توجه به اطلاعات خاص شرکتی در مورد سهام شرکت تصمیم گیری می کنند. در چنین شرایطی ارتباط بین بازده شرکت با بازده بازار و صنعت کمتر شده و همزمانی قیمت سهام کاهش می یابد. در این پژوهش برای اندازه گیری ریزش(سقوط) قیمت سهام از دو مدل کیم و همکاران(2011) و چن و همکاران(2001) و برای اندازه گیری همزمانی قیمت سهام از مدل پیوتروسکی و رولستون(2004) در فاصله سال های 1386-1391 برای شرکت های بورسی عضو نمونه استفاده شده است .در تحقیق حاضر شواهدی ارائه می گردد که وجود سرمایه گذاران نهادی احتمال رخ دادن سقوط (ریزش) قیمت سهام و همزمانی قیمت سهام را کاهش می دهد.