نام پژوهشگر: حسین حسنی
علیرضا وزیری حسین حسنی
در صنایع نظامی، ویژگی های الکترواپتیکی و الکترومغناطیسی پارچه های با ساختار خاص که با مواد ویژه ای تکمیل شده اند، نقش مهمی در تولید منسوجات با قابلیت اختفای بالا در برابر امواج رادار ایفا می کند. این به معنای پنهان ماندن از دید رادار و عدم امکان تعیین حرکات اهداف از طرف دشمن با استفاده از رادار و دیگر حسگرهای الکترواپتیکی است. در این پژوهش به معرفی انواع روشهای استتار در برابر تجهیزات رادار پرداخته شده است. بر این اساس انواع ساختارهای جاذب رادار معرفی و جهت طراحی و ساخت چنین پوششهایی، از ساختاری تک لایه با عنوان "پرده سالزبری" استفاده شده است. منسوجات مختلفی از جمله پارچه های اِسپِیسر در طراحی و ساخت پوشش جاذب رادار باند x و ku مورد استفاده قرار گرفت. در ساختار این پوشش از کربن بلک و نانولوله کربن به عنوان مواد تلفاتی رسانا استفاده شده و همچنین تأثیر پودر فلزاتی از قبیل مس و آلومینیوم در کارایی جاذب مورد بررسی قرار گرفته است. این مواد به وسیله تکنیک های چاپ و پوشش دهی منسوجات، روی پارچه های مورد نظر به کار گرفته شده است.تأثیر پارامترهای نوع مواد تلفاتی، ضخامت لایه تلفاتی، ضخامت پارچه اسپیسر و جنس پارچه پوشش دهی شده در جذب امواج الکترومغناطیسی ghz 8-18 بررسی گردید. جهت بهینه سازی هزینه ها و تعداد آزمایشهای جذب امواج رادار و همچنین تحلیل آماری و سیستماتیک نتایج، از روش طراحی آزمایش تاگوچی استفاده شد. تأثیر پارامترهای مختلف در آزمایشها و معنی-داری پارامترهای مورد نظر و نیز رفتار سطوح مختلف هر یک از پارامترها در فرکانسهای مختلف، با استفاده از نرم افزار minitab بررسی و تحلیل گردید. مشخص گردید که تغییرات پارامترهای نوع مواد تلفاتی و ضخامت پارچه اسپیسر از لحاظ آماری در نتایج آزمایش معنی دار است. به عنوان نتیجه نمونه هایی حاصل گردید که توانایی جذب 97/99 درصد امواج الکترومغناطیسی فرکانس 10 گیگاهرتز را دارند. همچنین در پهنای باند 8 تا 15 گیگاهرتز، قادر به جذب 90 درصد از امواج و در پهنای باند 3/9 تا 5/12 گیگاهرتز، قادر به جذب 97 درصد از امواج است.
رامین بخش پور حسین حسنی
خواص ابعادی و شکل حلقه ی بافت یک عامل اساسی در تعیین خواص مکانیکی پارچه های حلقوی محسوب می شود. فقدان وجود یک مدل مناسب برای حلقه ی بافت ایجاد شده به وسیله ی نخ های چندفیلامنتی بدون تاب نشانگر آن است که ارائه چنین مدلی نیازمند بررسی و مطالعه ی فراوان می باشد. بر خلاف نخ دارای تاب، نخ چندفیلامنتی بدون تاب به علت حرکت آزادانه فیلامنت ها در ساختمان نخ از ساختاری گسسته برخوردار است و نمی توان آن را همچون یک باریکه ی الاستیک پیوسته در نظر گرفت. هر چند فرض پیوستگی نخ دارای تاب به دلیل گسستگی ساختار در حالت واقعی فرضی اشتباه محسوب می شود، لیکن حذف این فرض عملاً بررسی رفتار نخ را ناممکن می نماید. البته درمقدارتاب های بسیار بالا به علت بسته بودن تقریبی ساختار نخ و عدم امکان لغزش می توان از فرض نادرست پیوستگی ساختار استفاده نمود. هرچند در این حالت نیز بدلیل وجود تخلخل در نخ، نمی توان نخ را به-صورت یک ساختار پیوسته فرض نمود. بنابراین بایستی رفتار مکانیکی فیلامنت ها به صورت منفرد مورد بررسی قرار گرفته و در آخر کنش فیلامنت ها با یکدیگر که تعیین کننده ی نحوه ی چیدمان آن ها در ساختار نخ می باشد مورد مطالعه قرار گیرد. در این پروژه مدلی برای حلقه ی بافت نخ چندفیلامنتی بدون تاب ارائه شده است.در مرحله ی اول منحنی های دو بعدی حلقه ی حاصل از پسا کمانش نخ تحت اثر نیرو و ممان با استفاده از روابط بنیادین الاستیکا ترسیم شده است. این منحنی ها به نحوی قرار می گیرند که به لحاظ حجمی با یکدیگر دارای اشتراک هستند، بنابراین در مرحله ی بعد به کمینه سازی این اشتراک ها پرداخته شده است. در پسا کمانش نخ چندفیلامنتی، نیروهای مختلفی برروی الیاف وجود دارد که لحاظ کردن این نیرو ها موجب پیچیدگی بیش از اندازه ی معادلات خواهد شد، به همین علت کنش بین الیاف بوسیله ی نیروی خارج از صفحه برروی هر الاستیکا ی دو بعدی که موجب خمش آن در صفحه ی عمود بر نیرو می گردد، جایگزین شده است. با استفاده از بهینه سازی نیروی وارده برروی هر الاستیکا بوسیله ی الگوریتم ژنتیک ، میزان اشتراک حجمی الیاف کمینه شده است. پس از حصول نتایج مدل ارائه شده،هرسه مدل با استفاده از روش اجزای محدود در نرم افزار آباکوس شبیه سازی شده اند. نتایج حاصل از هر دو روش برای ارزیابی میزان خطا با یکدیگر مقایسه شده است. میزان اندک خطای مدل ارائه شده نسبت به روش اجزای محدود، نشان دهنده ی اعتبار و دقت مدل مورد مطالعه می باشد.
شهره میناپور سعید آجلی
یکی از مشکلات مهم پارچه های حلقوی بافت، لول شدن لبه های آنهاست. در یک ساختار حلقوی، نیروهای پسماند داخلی وجود دارند که از کشش اعمال شده بر ساختار پارچه در حین عملیات بافندگی، فشرده شدن و تبدیل نخ مستقیم به حلقه با خم شدن و پیچش آن ناشی می شوند. انرژی موجود در حلقه ناشی از این نیروها، مشکلات زیادی مانند جمع شدگی و لول شدن پارچه را سبب می شود. زمانیکه نخ برای تشکیل حلقه خم می شود، به دلیل خاصیت الاستیسیته خود، تمایل به مستقیم شدن و برگشتن به حالت اولیه دارد و اگر لبه پارچه آزاد باشد، این نیروها سبب بلند شدن لبه به سمت خارج از صفحه پارچه و تغییر شکل آن می شوند. لول شدن لبه های پارچه های حلقوی، یکی از عیوب آنها به شمار می رود. این پدیده، در عملیات تکمیل و دوخت و دوز پارچه می تواند باعث ایجاد مشکل و تولید ضایعات شود، بنابراین مطالعه و اندازه گیری مقدار لول شدن در پارچه های حلقوی اهمیت زیادی دارد. در مطالعات انجام شده تاکنون در رابطه با لول شدن پارچه های حلقوی، سعی بر شناسایی عوامل موثر بر لول شدن و اندازه گیری فاصله لول شدن پارچه با محاسبه گشتاورهای حلقه که به پارچه جهت لول شدن نیرو وارد می کنند، شده است. این گشتاورها تابع خصوصیاتی از نخ و پارچه مانند جنس، نمره و سختی خمشی نخ، طول حلقه، تراکم رج و ردیف و طرح بافت هستند که همه این پارامترها قبل از تولید پارچه معلومند. با پیش بینی لول شدن پارچه ها قبل از تولید، امکان محاسبه ضایعات پارچه ناشی از لول شدن، به هنگام آماده سازی پوشاک وجود دارد. هدف از انجام این تحقیق، بررسی اثر پارامترهای لیف، نخ و پارچه بر میزان لول شدن بافت های یکروسیلندر حلقوی پودی است. بدین منظور پارچه های حلقوی پودی توسط ماشین گردباف بافته شده و پارامترهای اثرگذار مربوط به نخ، پارچه و استراحت در سه سطح مختلف بررسی می شود. این پارامترها عبارتنداز: جنس و نوع الیاف، درصد الیاف، تاب نخ، نمره نخ، طرح بافت، تراکم بافت، زمان استراحت و جهت برش پارچه. باتوجه به تعداد پارامترهای گفته شده و تعداد سطوح بررسی آنها، از روش تاگوچی برای تولید نمونه ها استفاده می شود. با انجام آزمایشات لول شدن و بررسی نتایج آن، تمامی عوامل ذکر شده به عنوان عامل تأثیرگذار بر لول شدن پارچه ها شناخته شدند. عوامل طرح بافت و تراکم، به ترتیب دارای رتبه اول و دوم تأثیرگذاری در هر دو جهت برش ردیف و رج هستند. با برش در جهت ردیف، زمان استراحت پس از برش، تاب نخ، درصد مخلوط و نمره نخ و با برش در جهت رج، تاب نخ، نمره ی نخ، درصد مخلوط و زمان استراحت پس از برش رتبه های سوم تا ششم را دارا هستند. در بین عوامل و سطوح تعیین شده برای آن ها در این تحقیق، در برش در جهت ردیف، بافت “double cross tuck” دارای تراکم کمتر تهیه شده از نخ 50/50 پلی استر،پنبه با نمره ی انگلیسی 25 و تاب کمتر و با نداشتن زمان استراحت پس از برش، و در برش در جهت رج نیز بافت “double cross tuck” دارای تراکم کمتر تهیه شده از نخ 50/50 پلی استر،پنبه با نمره ی انگلیسی 20 و تاب کمتر و با نداشتن زمان استراحت پس از برش، حداقل میزان لول شدن را نتیجه خواهد داد. برای درک و تحلیل دقیق تر این پدیده، حلقه بافت ساده ی حلقوی پودی در نرم افزار آباکوس، شبیه سازی شده است و نتایج این مدل به عنوان شاخصی از میزان لول شدن بافت، با نتایج آزمایش میزان لول شدن پارچه مقایسه و اعلام گردیده است.
ساناز قپانوری حسین حسنی
در سال های اخیر سطوح با زاویه تماس بالا و زاویه سرش پایین، که به عنوان سطوح فوق آبگریز شناخته شده اند، توجه زیادی را به خود جلب کرده اند. در سطح فوق آبگریز، قطره آب به آسانی از روی سطح می غلتد و با شستن آلودگی ها، باعث تمیزشوندگی سطح می گردد. به این رفتار ترشوندگی غیرعادی، خودتمیزشوندگی یا اثر لوتوس گفته می شود. برای بوجود آوردن سطح با اثر لوتوس، دو عامال انرژی سطحی پایین و طراحی مناسبی از زبری، مورد نیاز است. مسئله ی آبگریزی سطوح مخصوصاً برای پارچه ها اولین بار توسط ونزل مطرح گردید. در یک منسوج فوق آبگریز، مدل اصلی کاسی- باکستر رفتار زبری سطح را بهتر ارائه می دهد. سطوح فوق آبگریز می توانند توسط منسوج بافته شده و یا بی بافت بدون تغییر در زبری آن ها ایجاد شوند. از آنجاکه زبری سطح منسوج در مقیاس بالا است، تلاش های زیادی جهت ایجاد ساختارهایی در مقیاس کوچکتر به منظور افزایش خاصیت فوق آبگریزی و مقاومت فشاری ساختارها، صورت گرفته است. گزارش شده است که ساختارهای فرکتالی، بطور موثری خاصیت آبگریزی سطح را افزایش می دهد اما تاکنون در زمینه ی تاثیر شکل و ابعاد ساختار در رفتار سرشی، تحقیقات اندکی انجام گرفته است. ساختارهای متنوع حلقوی پودی می توانند با استفاده از روش های مختلف بافندگی تولید شده و زبری های مختلفی را در سطح ایجاد نمایند. دراین تحقیق تأتیر پارامترهای ساختاری پارچه های حلقوی پودی بر روی خاصیت فوق آبگریزی مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تولید پارچه های حلقوی پودی یکروسیلندر و دوروسیلندر از نخ پلی استر ریسیده شده با نمره 20 انگلیسی استفاده شد. با به حداقل رساندن انرژی سطحی پارچه های کشباف، با استفاده از ترکیب فلوئوروکربن، اندازه زاویه سرش قطره آب در پشت و روی فنی بافت، در جهت های ردیف و رج اندازه گیری شد. مقایسه ی فیلم مسطح پلی استر و پارچه های کشباف نشان دادکه ساختار پارچه به طور قابل ملاحظه ای زاویه سرش و زبری سطح را تغییر داده و با بررس تراکم های مختلف بافت، مشاهده گردید که پارامترهای ساختاری تاثیر زیادی بر روی خاصیت فوق آبگریزی دارند. بعلاوه ارتباط بین اندازه زاویه سرش و عامل زبری مورد بررسی قرار گرفت. مشخص شد که عامل زبری تأتیر معناداری بر روی اندازه زاویه سرش ندارد. به منظور ایجاد ناهمواری در سطح الیاف، از هیدرولیز قلیایی استفاده شد و نتایج با روش رایج استفاده از نانوذرات مقایسه گردید. نتایج نشان داد که تکمیل تقلیل وزن پلی استر با ایجاد حفره هایی در سطح که ناشی از ذرات tio2 است، سطح را ناهموار و میزان آبگریزی منسوج را بعد از پوشش دهی با فلوئوروکربن بطور موثری افزایش می دهد. در نتیجه ناهمواری سطح به گونه ای تغییر می-کند که نیازی به استفاده از نانوذرات نمی باشد. علاوه بر آن شبیه سازی تغییر شکل و حرکت قطره بر روی سطح در شرایط مختلف انجام شد.
ساناز حسن زاده حسین حسنی
آلودگی صوتی یکی از مهم ترین مسائلی است که جمعیت جهانی با آن روبرو است. است. توسعه و پیشرفت صنایع، نیاز به کنترل صوت در حوزه های مختلف از جمله ساختمان سازی و حمل و نقل را ملزم میسازد. پیشرفت روشهایی به منظور کنترل صدا، دغدغه ای است که مهندسان و طراحان رشته های مختلف با آن مواجهند. تنوعی از مواد با ساختارهای متفاوت که به عنوان جاذب صوت مورد استفاده قرار میگیرند، در دسترس میباشند. هدف از این تحقیق، معرفی ساختار لیفی جدیدی است که متشکل از الیاف استبرق با خواص منحصر به فرد میباشد. استبرق نوعی لیف طبیعی توخالی است که به طور وسیع در ایران رشد میکند. ساختار توخالی منحصر به فرد استبرق، این لیف را برای کاربردهای مرتبط با جذب صوت، مناسب میسازد. به واسطه ی عدم فرخوردگی الیاف استبرق، تولید لایه های لیفی کارد شده حاصل از این الیاف کاری غیرممکن است. بنابراین به منظور ساده تر کردن شرایط تولید لایه های بی بافت حاصل از الیاف استبرق، از مخلوط این الیاف با الیاف پلی پروپیلن استفاده می شود. در این تحقیق، پنج مخلوط الیافی متفاوت تهیه شدند که شامل 100%، 75%، 50%، 25% الیاف استبرق و 100% الیاف پلی پروپیلن بودند. لایه های بی بافت، توسط ماشین کاردینگ آزمایشگاهی و در سه وزن مختلف تهیه گردیدند. لایه-های کارد شده بر روی یک ماشین سوزن زنی آزمایشگاهی و با پنج تراکم سوزن زنی مختلف، تحت عملیات سوزن زنی قرار گرفتند. در مجموع، 75 نمونه آزمایش سوزن زنی شده آماده شد. خاصیت جذب صوت نمونه ها با استفاده از دستگاه اندازه گیری ضریب صوت و در پنج فرکانس متفاوت ارزیابی شد. در این تحقیق از روش لوله امپدانس مجهز به یک میکروفون متحرک استفاده شد. نتایج نشان داد که ضریب جذب صوت نمونه ها به عوامل مختلفی بستگی دارد؛ از جمله درصد الیاف استبرق در مخلوط، جرم واحد سطح نمونه ها، فرکانس و مقدار تراکم سوزن زنی که در حین عملیات کاردینگ به نمونه ها اعمال شد. با استفاده از نتایج می توان دریافت که قابلیت جذب صوت، با افزایش درصد الیاف استبرق در مخلوط افزایش می یابد. این امر ناشی از این حقیقت می باشد که با افزایش سهم الیاف استبرق در مخلوط، حفره های موجود در ساختار لایه افزایش می یابد. علی رغم آسیبهای بیش از حد وارد شده بر الیاف، افزایش مقادیر تراکم سوزن زنی بر لایه های بی بافت موجب بهبود خواص جذب صوت نمونه ها خواهد شد. افزایش تراکم سوزن زنی موجب درگیری بیش تر در الیاف می شود. این پدیده موجب کاهش ابعاد حفره ها و هم چنین افزایش مقاومت اصطکاکی لایه میشود. هر چند باید به این نکته اشاره کرد که به دلیل ظرافت الیاف استبرق ، نمی توان مقادیر تراکم سوزن زنی را بیش از حد افزایش داد. نتایج همچنین نشان دادند که ضریب جذب صوت نمونه ها با افزایش جرم واحد سطح لایه، افزایش می یابد. همچنین می توان نتیجه گرفت که نمونه ها در فرکانس 1000 هرتز رفتار آکوستیک بهتری را از خود نشان می دهند. یک مدل رگرسیون خطی برای پیش بینی رفتار جذب صوت لایه های بی بافت سوزن زنی شده حاصل از الیاف استبرق بکار گرفته شد. ضریب انطباق 758/0 مابین مقادیر پیش بینی شده و مشاهده شده برای جذب صوت نشان دهنده قابلیت نسبتاً خوب این مدل رگرسیونی در پیش بینی رفتار جذب صوت لایه بی بافت سوزن زنی شده است.
حسین حسنی ایراندخت فیاض
این پژوهش تحلیل محتوای کتاب فارسی دوره ابتدایی با توجه به مولفه های هوش هیجانی (دیدگاه بارـ اُن) است. روش تحلیل محتوا در این پژوهش بر اساس مقوله ها یا مولفه های هوش هیجانی است، علاوه بر متون نوشتاری دروس، روان خوانی ها، شعرها، تمرین ها، تصاویر، نگاره ها و فعالیت ها نیز تحلیل شده اند. جامعه آماری در این پژوهش کلیه کتب فارسی بخوانیم دوره تحصیلی ابتدایی در سال تحصیلی 91-1390 می باشد؛ در این پژوهش با توجه به این که موضوعات متفاوت است و شیوه های ارائه نیز متنوع می باشند، استفاده از روش نمونه گیری چندان روش مناسبی برای انجام این تحقیق به نظر نمی رسد، لذا از روش سرشماری استفاده شد و تمامی محتوای پنج کتاب بخوانیم مربوط به پنج پایه دوره ابتدایی درس به درس و جمله به جمله مورد بررسی قرار گرفت. هدف اصلی تحقیق حاضر تحلیل محتوای کتب بخوانیم ابتدایی بر اساس مولفه های هوش هیجانی است و بر اساس این هدف سوالات زیر مطرح می شوند: 1) محتوای کتب بخوانیم دوره ابتدایی به چه میزان به مولفه های درون فردی، 2) به چه میزان به مولفه های میان فردی، 3) سازگاری، 4) کنترل استرس و 5) مولفه های خلق و خوی عمومی توجه کرده اند؟ که در قالب 5 هدف کلی و 15 سوال در زمینه میزان تطبیق محتوای کتب بخوانیم فارسی با عوامل پانزده گانه هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته است. جمع آوری اطلاعات ما به روش تحلیل محتواست و ابزار به کار گرفته شده در این تحقیق فرم تحلیل محتوای محقق ساخته، بر اساس مولفه های هوش هیجانی با توجه به دیدگاه بار- اُن است که روایی آن با اخذ نظرات اساتید و متخصصان برنامه ریزی درسی بدست آمد و پایایی ابزار پس از یکپارچه کردن و تعریف عملیاتی مولفه های هوش هیجانی بار- اُن و انتخاب 20% از محتوای کتب مذکور، ضریب پایایی 80 درصد بدست آمد، نتایج حاکی از آن است که کتب حاضر به مولفه های میان فردی(45/44%)، بیش از سایر مولفه ها پرداخته اند. در مراتب بعدی مولفه -های درون فردی به میزان (42/32%)، مولفه های خلق و خوی عمومی به میزان (34/10%)، مولفه-های سازگاری به میزان (59/9%)، مورد توجه قرار گرفته اند و در نهایت کمترین میزان توجه مربوط است به مولفه های کنترل تنش(17/3%)، که در کل محتوای کتب یادشده سهم بسیارناچیزی دارند. بنابراین محتوای کتب بخوانیم دوره تحصیلی ابتدایی در برخی از مولفه ها تأکیدی بر ایجاد و توسعه هوش هیجانی در دانش آموزان ندارند و تعادلی در محتوای کتب یادشده در پرداختن به مولفه ها یا آموزش آن ها مشاهده نمی شود.
رامین کلانی محمد ذره بینی
پدیده آکوستیک و آلودگی های صوتی دارای اهمیت زیادی بوده بگونه ای که توجه محققان بسیاری را بخود جلب نموده است. حذف و یا کاهش صداهای غیر موزون در ساختمان ها و وسایل نقلیه به یکی از چالش های جدی مهندسین طراح این ساختار ها مبدل شده است. منسوجات جاذب صوت متنوع با توجه به استانداردهای حاکم بر مکان های مورد استفاده باعث گردیده که اینگونه منسوجات به عنوان جزء لاینفک از عوامل کاهش دهنده آلودگی های صوتی و در بعضی موارد علاوه بر کاهش آلودگی صوتی به عنوان اجزاء تزئینی بکار گرفته شوند. در منسوجات مختلف، بی بافت ها به میزان زیادی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته اند. با توجه به مطالعات ناچیز در این زمینه بروی منسوجات حلقوی باف و به دلیل مزایای فنی و خواص فیزیکی و مکانیکی اینگونه بافت ها در این تحقیق سعی گردیده است قابلیت های جذب صوت، عبور نور و عبور هوا در اینگونه ساختارها مورد مطالعه قرار گیرد. در این تحقیق جهت انجام آزمایش های لازم از پنج ساختار بافت حلقوی تاری از قبیل: تریکو، لاکنیت، لاکنیت معکوس، ساتین و شارک اسکین در سه تراکم متفاوت استفاده گردیده است. به این منظور از نخ پلی استر فیلامنتی با نمره 75 دنیر وتعداد فیلامنت های 36 عدد استفاده گردید. آزمایشات قابلیت عبور هوا و نور براساس استاندارد های شماره 07-e1554 astm و astm d6567 -00(2006)با استفاده از دستگاهای شرلی و نور سنج انجام گردید. خصوصیات جذب صوت نمونه ها با استفاده از دستگاه تک سونیک متر مورد بررسی قرار گرفت و مدل پیشنهادی هندسی تخلخل نمونه ها جهت بررسی خواص آکوستیک نیز استفاده گردید. ملاحظه شد که با افزایش تراکم در ساختارهای مختلف میزان تخلخل، عبور نور و هوا کاهش می یابد. که در این رابطه تفاوت قابل توجهی مابین نتایج رو و پشت فنی نمونه ها مشاهده نگردید. همچنین نتیجه گیری گردید که ضریب جذب صوت نمونه ها تحت تاثیر عواملی از قبیل: تراکم ساختار، تخلخل، آندر لپ و جهت رج و ردیف قرار دارد. نتایج نشان دهنده این نکته می باشند که ضریب جذب صوت پارچه زمانی که امواج صدا بروی فنی پارچه ارسال می گردند نسبت به زمانی که امواج صدا بروی پشت فنی پارچه ارسال می شوند بیشتر است. ساختار های تریکو، لاکنیت معکوس و شارک اسکین در مقایسه با ساختار های ساتین و لاکنیت دارای بیشترین قابلیت جذب صوت می باشند. بررسی فرکانس های 250، 500 و 1000 هرتز روی نمونه ساختار های تولید شده، مقادیر بیشینه و کمینه جذب صوت را در فرکانس های 250 و 1000 هرتز به ترتیب حاصل گردیدند. به عبارت دیگر با افزایش فرکانس ، امواج برگشت داده شده از منسوج بسیار پراکنده تر منعکس می شوند و بنابراین ضریب جذب صوت منسوج کاهش می یابد. ساختارهای تریکو، شارک اسکین و لاکنیت معکوس بواسطه دارا بودن آندرلپ های کوتاه در شانه جلو دارای قابلیت جذب صوت بیشتر می باشند. بهبود خواص آکوستیکی این ساختارها بواسطه پراکنده شدن کمتر امواج منعکس شده از پارچه می باشد. در مقایسه امواج صوتی منعکس شده از ساختارهای دارای آندر لپ بلند مانند ساتین دارای پراکندگی بسیار بوده و بنابراین ضریب جذب صدا بوسیله این ساختار ها پایین خواهد بود. نتایج نشان می دهند که روی فنی نمونه های مورد آزمایش میزان زیادتر از انرژی صدا را نسبت به پشت فنی جذب می نماید. این پدیده می توانند در رابطه با پراکندگی بیشتر نخ ها در پشت فنی منسوج نسبت به روی فنی آن توجیه گردد که سبب پراکندگی بیشتر امواج منعکس شده در پشت فنی پارچه و بنابراین کاهش قابلیت جذب صوت پارچه در سمت پشت فنی می گردد
فاطمه یوسفی منش حسین حسنی
محافظت در برابر امواج الکترومغناطیس از جنبه های مختلف از اهمیت زیادی برخوردار است. مسئله سلامت انسان در برابر امواج الکترومغناطیس، استتار تجهیزات نظامی و محافظت دستگاه ها از تداخل امواج، از جمله این موارد است. در این پژوهش به انواع روشهای استتار در برابر امواج رادار و روش های محافظت در برابر امواج الکترومغناطیس پرداخته شده است. ساختار نخ و پارچه، مواد مصرفی و نوع تکمیل مورد استفاده، می تواند نقش مهمی در ویژگی های الکترومغناطیس پارچه ها ایفا نماید. یکی از پارامترهای مهم در محافظت امواج، رسانایی مطلوب منسوج می باشد. بدین منظور نخ های مغزی دار تولید گردید و از سیم های مسی با ضخامت های مختلف به عنوان مغزی نخ استفاده شد. سه نوع لیف پنبه، ویسکوز و پلیاستر به منظور استفاده در رویه نخ در نظر گرفته شد تا تأثیر جنس الیاف بر روی محافظت الکترومغناطیس بررسی گردد. نخ های تولیدی به صورت تاری پودی با طرح تافته، در سه تراکم 12، 16 و20 پود در سانتی متر بافته شد. پلیمر پلیآنیلین که با دو رسانایی سنتز گردید بر روی سطح پارچه ها با روش هایی همچون چاپ و پوشش دهی به کار گرفته شد. با الهام از ساختار پرده سالزبری اثر استفاده از پارچه های اسپیسر به همراه پارچه چاپ شده، به عنوان جاذب مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین اثر تعداد لایه های پارچه در محافظت امواج الکترومغناطیس بررسی گردید. تأثیر پارامترهای مختلف ضخامت سیم مسی، جنس رویه نخ، تراکم پارچه و نوع پلی آنیلین در محافظت امواج الکترومغناطیس در محدوده فرکانس7/1 تا 7/2 گیگاهرتز مورد بررسی قرار گرفت. جهت بهینه سازی هزینه ها و تعداد آزمایش ها و هم چنین تجزیه تحلیل نتایج از روش طراحی آزمایش تاگوچی استفاده شد. تأثیر پارامترهای مختلف در آزمایشات و نیز رفتار سطوح مختلف هر پارامتر در فرکانس های مختلف با استفاده از نرم افزار minitab بررسی و تحلیل شد. مشخص شد تراکم پارچه، ضخامت سیم مسی، جنس رویه و پلیآنیلین به ترتیب بیشترین اثر را در حفاظت نمونه ها ایفا میکند. نمونه ها در محدوده فرکانس 4/2 تا 5/2 گیگاهرتز بیشترین محافظت را از خود نشان دادند و تضعیف حفاظتی تا حدود 32 دسیبل نیز اتفاق افتاد.
فاطمه نصیری علی زادهوش
امروزه نیاز به مواد با استحکام و سختی بالا و نیز وزن وهزینه پایین در صنایع مختلف مانند صنایع هوایی، خودروسازی، عمران وغیره افزایش یافته است. ازآنجایی که هیچ ماده تک جزئی قادر به برطرف نمودن تمامی نیازها به طور همزمان نیست، استفاده از کامپوزیت ها گسترش یافته است. کامپوزیت ها (مواد چند سازه ای) دسته ای از مواد پیشرفته هستند که در آن ها از ترکیب مواد ساده به منظور ایجاد موادی جدید با خواص مکانیکی و فیزیکی برتر استفاده شده است. کامپوزیت از دو قسمت اصلی به نام ماتریس و تقویت کننده تشکیل شده است. ماتریس با احاطه کردن تقویت کننده، آن را در محل نسبی خودش نگه می دارد. تقویت کننده که موجب بهبود خواص مکانیکی ساختار می گردد، می تواند به صورت الیاف کوتاه و یا بلند و پیوسته باشد. در این تحقیق کامپوزیت ترموپلاست پلی پروپیلن همراه با الیاف تقویت کننده شیشه تولید شد. ابتدا با بهینه سازی شرایط بافت، پارچه های حلقوی پودی از نخ های پلی پروپیلن با ساختارهای متفاوت ریب1x1، ریب2x2 و فول کاردیگن بر روی ماشین تخت باف بافته شد. جهت تقویت بافت های مذکور، الیاف شیشه بصورت پود در ساختار پارچه قرار داده شد. سپس نمونه ها با بهینه سازی عوامل مختلف نظیر دما، فشار، زمان پیش گرم و زمان اعمال فشار، طی فرایند پرس داغ به کامپوزیت تبدیل شدند. پس از تعیین ساختار بافت بهینه، به منظور افزایش ثبات ابعادی کامپوزیت مورد نظر، با افزودن گرانول پلی پروپیلن دو ترکیب وزنی متفاوت از ماتریس و الیاف شیشه در کامپوزیت ایجاد شد. برای بررسی اثر تغییر ترکیب وزنی کامپوزیت ها، آزمایشات اولیه کشش و ضربه انجام شد. در مرحله سوم برای بهبود یکنواختی و خواص ماتریس از نانوذرات سیلیس استفاده شد. نانوذرات سیلیس با درصدهای مختلف وزنی به کامپوزیت دارای بافت بهینه، افزوده شد. برای بررسی همزمان اثر ماده ماتریس و نانوذرات سیلیس، کامپوزیتی با 5/4 درصد نانوذرات سیلیس و 60 درصد ماده ماتریس نیز تولید شد. در مرحله آخر، نمونه های موردنظر با زاویه 0 و 90 درجه روی هم قرار داده شدند تا اثر متعادل نمودن کامپوزیت بررسی شود. در میان سه بافت تولید شده در این تحقیق، بافت فول کاردیگن بدلیل ایجاد نسبت وزنی 5/68 درصد برای تقویت کننده و همچنین ایجاد ماتریسی با توزیع یکنواخت و ضخامت مناسب به عنوان بافت بهینه انتخاب شد. کامپوزیت تولید شده با بافت بهینه، همراه با افزودن گرانول های پلی پروپیلن، نانو ذرات سیلیس و نیز متعادل سازی مورد بررسی بیشتر قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان می دهد که افزودن گرانول های پلی پروپیلن ضمن افزایش ثبات ابعادی کامپوزیت و یکنواختی ماتریس، خواص کششی را تضعیف نموده و خواص ضربه پذیری را بهبود بخشیده است. افزودن نانوذرات سیلیس بدلیل بالا بردن سختی و یکنواختی ماتریس، خواص کششی و خواص ضربه پذیری را بهبود بخشید. همچنین متعادل سازی کامپوزیت خواص کششی را کاهش و خواص ضربه پذیری را افزایش داده است.
محمد رجالی حسین حسنی
پرزدهی پارچه پدیده ای است ناشی از توده شدن الیاف و باقی ماندن آن ها روی سطح پارچه می باشد. به این توده الیاف آزاد که روی سطح پارچه دیده می شوند «پرزدانه» گویند. گسترش تشکیل پرزدانه بر روی پارچه نه تنها ظاهر ناخوشایندی برای پارچه ایجاد می کند بلکه باعث ساییدگی زودهنگام آن خواهد شد. هنگام پوشیدن وشستشوی لباس، با درگیر شدن الیاف بیرون زده از سطح پارچه، پرزدانه شکل می گیرد. بنابراین شناخت عوامل تأثیرگذار روی پرزینگی و همچنین اندازه گیری و کنترل این عوامل بسیار حایز اهمیت است. از جمله این عوامل می توان به طول، دانسیته خطی، استحکام پارگی و مقاومت سایشی الیاف و همچنین نمره، میزان تاب نخ و ساختار پارچه اشاره کرد. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر عوامل مختلف بافت از قبیل جنس و نمره و تاب نخ، ساختار و تراکم بافت و همچنین بررسی تأثیر تغذیه دو نخ به صورت موازی به ماشین تخت بافت بر میزان پرزدهی پارچه های حلقوی پودی مخلوط الیاف پشم/ آکریلیک می باشد. به همین منظور از 3 نوع مخلوط 25/75، 50/50 و 75/25 مختلف با نمره های 10 و 15 متریک و ضریب تاب های 80 و 90 متریک برای تهیه نمونه نخ ها استفاده شد. این نخ ها در ماشین تخت بافت با گیج 12 در سه ساختار بافت یک رو سیلندر ساده، ریب ساده و فول میلانو با دو تراکم کم و زیاد بافته شد. پس از تهیه? نمونه ها، آن ها توسط دستگاه مارتیندل در معرض سایش با دورهای 125، 500، 1000، 1500 و 2000 قرار گرفتند و سپس تعداد پرزدانه های تشکیل شده توسط 3 روش شمارش چشمی، عکس برداری از نمونه ها در اتاق تاریک و همچنین اسکن کردن نمونه ها، ارزیابی شد. پس از آن داده های بدست آمده با استفاده از برنامه طراحی آزمایش تاگوچی که نمونه ها طبق آن تولید شدند، تحلیل شدند و بهینه حالت عوامل مختلف پارچه بدست آمدند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که از بین عواملی که در طراحی آزمایشات استفاده شدند، عوامل جنس نخ، تراکم و نوع بافت به ترتیب بیشترین تأثیر را در نرخ تشکیل پرزدانه دارند؛ بنابراین کمترین میزان پرزدانه پس از 2000 دور سایش در نمونه های بافته شده با نخ های شامل 75 درصد آکریلیک با ساختار فول میلانو مشاهده شد. همچنین طبق این نتایج، با افزایش تراکم بافت و افزایش عامل تاب، تعداد پرزدانه های تشکیل شده بر روی پارچه ها کاهش می بابد. در نهایت از این نتایج برای پیش بینی تعداد پرزدانه های حاصل از این نوع نخ ها توسط شبکه عصبی استفاده شد.
نجمه موذنی حسین حسنی
عملکرد مجرای صفراوی مشترک، انتقال صفرا از کبد و کیسه ی صفرا به روده ی اثنی عشر می باشد. این مجرا در اثر سنگ، تومور، آسیب و التهاب مسدود می شود. مجرای صفرا به عنوان یک کانال برای عبور جریان صفرا، به طور ذاتی قابلیت التیام ضعیفی دارد. احیای مجاری صفراوی خارج کبدی، اغلب بر روی بیمارانی که از صدمات و نواقص مجرای صفرا رنج می برند، انجام می شود و این احیا یکی از معمول-ترین چالش ها جهت درمان این نواقص برای جراحان کبد می باشد. تا کنون هیچ جانشین مطلوبی برای جایگزینی کامل مجاری صفراوی خارج کبدی ایجاد نشده است. این امکان وجود دارد که تولید مجرای صفراوی مصنوعی قادر به ارتقاء درمان بیماری های مجرای صفراوی باشد.. در این پژوهش جهت تولید پروتز های مجاری صفراوی مشترک، تشکیل شده از الاستومر مصنوعی پایدار پلی یورتان، تکنیک الکتروریسی بر روی میله ریسندگی با حرکت چرخشی استفاده شد و اثر عوامل ریسندگی شامل سرعت چرخشی، ولتاژ و نرخ تغذیه بر روی مورفولوژی نانوالیاف و خواص مکانیکی پروتز های تولید شده شامل انطباق پذیری و استحکام کششی مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی اثر عوامل ذکر شده روش تاگوچی استفاده شد و با استفاده از این روش شرایط بهینه برای هر ویژگی مشخص شد. همچنین با استفاده از شبکه عصبی و الگوریتم ژنتیک، شرایط بهینه الکتروریسی جهت تولید پروتز بهینه که نزدیک ترین رفتار را از نظر تغییرات قطری به مجرای طبیعی داشته باشد، مشخص شد. نتایج نشان داد که پروتز بهینه تولید شده ، انطباق پذیری شبیه به مجرای صفرای طبیعی دارد. بنابراین پروتز مصنوعی بهینه می تواند جهت استفاده به عنوان بافت مجاری صفراوی به کار گرفته شود.
محمدفیصل السوقی محمدعلی ریاحی
تنگه هرمز (منطقه مورد مطالعه) در حد واسط کمربند کوهزایی زاگرس و عمان واقع شده است. با توجه به اهمیت اقتصادی منطقه از دیدگاه حضور ذخایر هیدروکربنی، منطقه مذکور تحت مطالعات اکتشافی از جمله برداشت لرزه نگاری سه بعدی قرار گرفته است. در این رساله تلاش گردید با استفاده از تفسیر داده های لرزه نگاری و نتایج چاه ها ضمن بررسی ساختارهای موجود در منطقه ، مدل تکتونیکی برای آنها ارایه شود. در این راستا، از روش های تفسیر لرزه نگاری مختلفی همانند تلفیق نشانگرهای لرزه ای استفاده شده است تا بتوان ساختارهای مدفون اصلی مانند ساختارهای حلقوی و ساختارهای فرعی مرتبط با ساختارهای اصلی را مورد مطالعه دقیق قرار داد. در مجموع دو روند ساختاری شمال شرق-جنوب غرب (روند اصلی) و شمالی- جنوبی ( روند فرعی) در منطقه مورد مطالعه قابل تشخیص است بطوریکه ساختارهای بلندا و گرابن با روند شمال شرق- جنوب غرب و گسل های نرمال و راندگی به موازات همین روند وجود دارد. علاوه بر این، ساختارهایی با شکل حلقوی در این منطقه تشخیص داده شدند که این ساختارها مربوط به نفوذ نمک هرمز بوده و بررسی دقیق شکل هندسی این ساختارها با استفاده از داده های لرزه نگاری و همچنین توجه به ساختارهای مرتبط فرعی مجاور منجر به ارایه مدلی برای تشکیل چنین ساختارهایی گردید. بر مبنای این مدل نفوذ نمک هرمز تا زمان میوسن زیرین بصورت خیمه نمک salt canopy بوده و بعد از آن، با رسوبگذاری همزمان رسوبات ترشیری بالایی در بخش میانی توده نمک و فرونشینی موضعی این حوضه کوچک ساختار حلقوی بتدریج شکل گرفته است. بالا آمدن نمک هرمز بصورت فعال و غیر فعال منجر به تشکیل ساختارهای ریزشی و لغزشی (توربیدایت و مجموعه رسوبات توده وار حمل شده) در مجاورت ساختارهای اصلی مرتبط با نمک گردیده است. بررسی دقیق این ساختارهای ریزشی و لغزشی منجر به بر آورد شدت نسبی بالا آمدن نمک هرمز در طی رسوبگذاری سازند میشان (میوسن میانی) و آغاجاری (میوسن بالایی) گردیده است بطوریکه با توجه به ابعاد بزرگ ساختارهای لغزشی در داخل سازند میشان می توان اذعان داشت نمک هرمز از ساختارهای دیاپیری با سرعت بیشتری همزمان با رسوبگذاری سازند میشان بالا می آمده است. در صورتیکه ابعاد ساختارهای لغزشی و ریزشی در داخل آغاجاری کوچکتر است و این می تواند نشانگر کاهش شدت بالا آمدگی نمک هرمز در حین رسوبگذاری سازند آغاجاری باشد. بازگردان نیمرخ های ساختمانی عمقی حاصل از تفسیر داده های لرزه نگاری منجر به ارایه مدلی برای تحول منطقه در زمان کرتاسه گردید. بر اساس این مدل بعلت وجود کشش در منطقه ساختارهای نیمه گرابنی در زمان کرتاسه بالایی ضخامت مجموعه کرتاسه بالایی به طرف شرق و جنوب شرق افزایشی را نشان می دهد. بررسی های ناحیه ای حاکی از حضور بلندای مسندام در شرق منطقه و رسوبگذاری این مجموعه در غرب این بلندا ( در داخل حوضه نیمه گرابنی) است. علاوه بر این گسل های نرمال با شیب به طرف شرق در منطقه مورد مطالعه و جود داشته است. با اعمال نیروهای زمین ساختی فشارشی قبل از نیوژن منطقه تحت فشردگی قرار گرفته است. از این رو، ساختارهای چین خورده و راندگی و این رسوبات قابل تشخیص است، و گسل های نرمال وارون شدگی جهت نیروهای زمین ساختی عملکرد راندگی پیدا کرده اند. تحت تاثیر فاز چین خوردگی در زمان پالیوژن سطح دگرشیبی واضحی در قاعده بخش گوری سازند میشان بوجود آمده است بطوریکه این بخش مستقیما بر روی رسوبات مختلفی از جمله سازندهای گورپی تا آسماری و نمک گروه فارس قرار گرفته است. و رسوبات نیوژن سازندهای میشان وآغاجاری در یک حوضه foredeep ناشی از کوهزایی زاگرس پدید آمدند. بررسی های انجام شده حاکی از فرونشست تدریجی این حوضه نیمه گرابنی در منطقه مورد مطالعه است. محدوده شرقی حوضه نیمه گرابنی با شیب حوضه به طرف شرق را گسل زندان با روند شمالی- جنوبی مشخص می نماید. نتایج تفسیر داده های لرزه نگاری سه بعدی حاکی از حضور چند ساختمان مستعد به عنوان تله ساختاری هیدروکربنی در منطقه مورد مطالعه است.
ریحانه مسائلی حسین حسنی
در سال های اخیر استفاده از منسوجات کشسان به دلیل راحتی در پوشش و قابلیت ازدیاد طول در هنگام اعمال نیروی ناشی از تحرکات روزانه،افزایش یافته است. در ساختارهای تاری-پودی، نخ ها به دلیل درگیری بیشتر از کشسانی بسیار کمتری نسبت به ساختار منسوجات حلقوی برخوردارند. اخیراً استفاده از نخ های کشسان برای افزایش کشسانی پارچه های تاری-پودی معمول شده است. با این حال تحقیقات محدودی در زمینه ویژگی های این منسوجات و اثر پارامترهای لیف، نخ و تولید انجام شده است. هدف از انجام این تحقیق، بهینه سازی عوامل مختلف طرح بافت، میزان کشسانی نخ پود، تراکم پود و نیز دستیابی به بهترین شرایط ماشین بافندگی جت هوا شامل فشار هوای نازل اصلی و زمان بسته شدن دهنه می باشد. به این منظور پارچه های کشسان مختلف بر روی ماشین بافندگی جت هوا بافته شد و اثر عوامل مورد نظر در سطوح تعریف شده بر روی مشخصه های کیفی مختلفی نظیر پرزدهی، چروک پذیری و زیردست بررسی گردید. با توجه به تعداد عوامل متغیر و سطوح هر یک، با استفاده از جدول آرایه های متعامد تاگوچی، نمونه پارچه های مختلفی تهیه شد. آزمایش پرزدهی با استفاده از روش مارتیندل، آزمایش چروک پذیری با استفاده از روش زاویه بازگشت از چروک و آزمایش زیردست با استفاده از روش کشیدن پارچه از بین صفحه سوراخ دار وصفحه محدودکننده انجام شد. سپس نتایج حاصله، با استفاده از نرم افزار مینی تب 14 تحلیل شده و عوامل اثرگذار و میزان اثرگذاری هر یک تعیین گردید. یافته های این تحقیق نشان می دهد که عامل طرح بافت و تراکم پودی بر میزان پرزدهی، عامل طرح بافت بر چروک پذیری و عامل تراکم پودی بر روی شاخص زیردست اثر معنی داری دارد. از آنجایی که روش تحلیل تاگوچی قادر به بهینه سازی تنها یک مشخصه کیفی می باشد از روش ترکیبی تناسب خاکستری-تاگوچی جهت بهینه سازی همزمان سه مشخصه کیفی مورد نظر استفاده شد. با استفاده از این روش، هر سه مشخصه کیفی پرزدهی،چروک پذیری و زیردست به صورت همزمان بهینه شد.
حسین حسنی جواد رودکی میررضایی
استفاده از مخلوط نانوذرات فلزی معلق در یک سیال پایه (نانوسیال) که افزایش ضریب هدایت حرارتی سیال پایه را دربر دارد، یکی از روش های موثر جهت افزایش انتقال حرارت به شمار می رود. امروزه با توجه به کوچک تر شدن تجهیزات الکترونیکی لزوم استفاده بهینه از فضا و افزایش انتقال حرارت اهمیت خاصی پیدا کرده است. لذا در طراحی این تجهیزات، از طرفی استفاده از محفظه ها با مقاطع مختلف از جمله محفظه l شکل و از سویی دیگر بکاربستن نانوسیالات می تواند مفید واقع شود. در پایان نامه حاضر، مسأله جریان سیال و انتقال حرارت جابجایی آزاد نانوسیال آلومینا/آب داخل یک محفظه l شکل از طریق روش شبکه ای بولتزمن با استاندارد d2q9 شبیه سازی عددی شده است. در سال های اخیر استفاده از روش شبکه ای بولتزمن به عنوان روشی کارآمد در شبیه سازی عددی جریان سیال و انتقال حرارت مورد توجه واقع شده است و یکی از اهداف اصلی این پایان نامه نیز اثبات کارآمدی روش شبکه ای بولتزمن در حل مسائل مشابه برای نانوسیالات است. برای اعمال اثر حرکت براونی، دما و اندازه قطر نانوذرات در ضریب هدایت حرارتی نانوسیال، از مدل پاتل استفاده شده است. اثر پارامترهای مختلفی از جمله عدد رایلی (106-103)، نسبت منظری محفظه l شکل (0/6-0/2)، غلظت نانوسیال (0/05-0) و اندازه قطر نانوذرات (nm80-nm20) بر روی میدان جریان، میدان دما و میزان انتقال حرارت مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از روش شبکه ای بولتزمن با سایر روش های عددی مقایسه گردیده که نشان دهنده تطابق خوبی بین آن ها است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که استفاده از نانوسیال آلومینا/آب، بهبود انتقال حرارت را در پی دارد و کاهش نسبت منظری کانال موجب پررنگ تر شدن این امر می گردد. همچنین کاهش نسبت منظری محفظه علاوه بر افزایش عدد ناسلت میانگین، نقطه انتقال از حالت انتقال حرارت رسانایی به انتقال حرارت جابجایی آزاد را به اعداد رایلی بالاتری موکول می کند. با افزایش اندازه قطر نانوذرات عدد ناسلت میانگین کاهش یافته و نرخ این تنزل برای نانوسیال با غلظت بالاتر بیشتر است. از طرفی استفاده از نانوذرات آلومینا با قطر بالای nm80، دیگر تأثیر قابل ملاحظه ای در افزایش نرخ انتقال حرارت ندارد.
جلیل سعدونی احمدرضا ربانی
ناحیه مورد مطالعه در حوضه زاگرس قرار دارد که بررسی های ژئوشیمیایی بر روی واحدهای سنگ چینه ای پالئوزوئیک در محدوده ای شمال بندر عباس تا شمال لرستان در آن انجام شده است. آنالیزهای مورد نیاز در این مطالعه بر روی سازندهای پالئوزوئیک در چاه ها (7 حلقه چاه) و مقاطع صحرائی (9 مقطع صحرائی) انجام گرفت. چاه های مورد نظر در این مطالعه شامل فینو -1، آغاز غربی -1، دارنگ-1، گلشن -3، کوه سیاه -1، زیره -1 و سمند -2 می باشند که چاه گلشن -3 در خلیج فارس می باشد. مقاطع صحرائی نیز شامل چالیشه، قالی کوه، زرد کوه (تنگ هفت تنان)، کوه گره، کوه دینار (تنگ پتاوه)، کوه سورمه، کوه گهکم و کوه فراقون هستند. در این تعداد 486 نمونه از توالی رسوبات پالئوزوئیک از مقاطع صحرائی و 95 نمونه از چاه های حفاری شده مورد آنالیز. rock-eval قرار گرفتند. همچنین اندازه گیری ro از 51 عدد نمونه های صحرائی آماده وجود داشت که اطلاعات موجود مورد استفاده قرار گرفتند. آنالیز های عنصری که قبلا روی 24 نمونه انجام شده بود نیز مطالعه شده اند. برای تکمیل کار بر روی یک مقطع نازک مربوط به سازند فراقون و یک مقطع نازک از سازند زرد کوه (تنگ هفت تنان) اندازه گیری ،tai انجام گردید. همچنین بر روی مقاطع نازک چاه سمند -2، از ناحیه لرستان از عمق 5/4103 متر تا 5/4118 اندازه گیری tai نیز انجام گردید. از آنالیزهای rock-eval و در نتیجه مقادیر شاخص های هیدروژن (hi)، اکسیژن (oi) و tmax برای تهیه نمودارهای وان کرولن و تعیین نوع کروژن و بلوغ حرارتی استفاده گردید. از مقادیر ro و tai درجه بلوغ نمونه های مورد مطالع تعیین گردید که از کلیه نتایج حاصل در این مطالعات لاگ ژئوشیمیایی تهیه و سپس تفسیر گردید. نتایج بدست آمده از مطالعات فوق نشان می دهندکه سازندسرچاهان در فارس ساحلی (شمال بندر عباس) و بخصوص در کوه فراقون مقدار toc زیادی را از خود نشان می دهد. با توجه به گسترش سنگ های منشأ غنی بنام hot shale به سن سیلورین در کشورهای مجاور حوضه خلیج فارس (عربستان، عراق، عمان، ...) که بخشی از سازند فلیبه است و تطابق سنی و چینه شناسی آن ها با سازند سرچاهان، این سازند شیلی می توانسته نفت زیادی را در حوضه زاگرس تولید کند. در ناحیه فارس اغلب ساختمان های زمین شناسی برای مدت طولانی بالا امده اند و در نتیجه رسوبات پالئوزوئیک بر خلاف انتظار کاملا بالغ نشده اند شاید علت آن بالا آمدن گنبدهای نمکی از زمان های بسیار قدیم زمین شناسی باشد. در نواحی مجاور با گسل اصلی زاگرس اختلاف بسیار زیاد در مقادیر toc و بخصوص درجه بلوغ مواد آلی سازند فراقون و سازندهی قدیمی تر در آن مناطق(مانند سیاهور، زرد کوه، ایلبیک و میلا) وجود دارد که معرف نبود چینه شناسی آشکاری بین سازند فراقون و سازندهای قدیمی تر دارد. شاید این موضوع بتواند برای شناخت وضعیت چینه شناسی در آن نواحی مورد استفاده قرار گیرد. در ناحیه لرستان سازندهای پالئوزوئیک بسار بالغ هستند (over mature)، بنابر این نفت گاز حاصل از آن ها به نواحی دیگر مهاجرت کرده است.
کاظم قربانی بین کلایه حسین حسنی
صدا و ارتعاش از علائم بارز دنیای صنعتی امروز می باشند و سبب آزار افراد چه در محیط کار یا محل سکونت می شوند. زندگی ماشینی سبب شده است که انسان در محیطی پرتنش با منابع صدا و ارتعاش همزیستی توام با ناراحتی را تحمل نماید. یکی از روش های کنترل صدا استفاده از عایق های صوتی با ساختار لیفی از قبیل منسوجات بی بافت و به ویژه منسوجات بی بافت سوزن زنی شده می باشد.هدف از انجام این تحقیق، بررسی تاثیر تغییرات برخی از عوامل از قبیل جرم بر واحد سطح لایه و تنظیمات فرآیند سوزن زنی بر میزان عبور صوت از منسوج بی بافت سوزن زنی شده تولید شده با استفاده از الیاف بریده شده پلی پروپیلن است. همچنین در این تحقیق تاثیر جرم لایه و تنظیمات سوزن زنی بر زوایای قرارگیری الیاف و مشخصات مکانیکی منسوج بررسی شده و ارتباط آن با انتقال صوت از منسوج بی بافت سوزنی نیز تعیین شد تا بتوان بدون نیاز به اطلاعاتی چون جرم لایه و تنظیمات سوزن زنی و استفاده دستگاه آزمایش انتقال صدا میزان انتقال صوت از منسوج بی بافت سوزنی را پیش بینی نمود.لایه های موردنیاز با استفاده از الیاف پلی پروپیلن با ظرافت 15دنیر و ماشین کاردینگ آزمایشگاهی در وزن های200، 300 و 400 گرم بر مترمربع تولید شدند. سپس از ماشین سوزن زنی آزمایشگاهی جهت تولید 27 نمونه منسوج سوزنی شده در سه تراکم سوزن زنی 30، 60و90 سوزن بر سانتی متر مربع و سه عمق نفوذ سوزن 5، 10و15 میلی متر سوزن استفاده شد. مقادیر صدای جذب شده و عبور داده شده توسط منسوج با استفاده از دستگاه لوله امپدانس اندازه گیری شد. سپس آرایش یافتگی الیاف در نمونه ها با استفاده از روش پردازش تصویر دیجیتالی تعیین شد. تاثیر تغییر عوامل ماشین سوزن زنی (میزان سوزن زنی و عمق نفوذ سوزن) و جرم لایه بر میزان کاهش و جذب صدا و ارتباط آن ها با مشخصات ساختاری و مکانیکی به دست آمده مورد بررسی قرار گرفت. مشخص گردید در میان سه مولفه جرم بر واحد سطح، تراکم سوزن زنی و عمق نفوذ سوزن، جرم بر واحد سطح لایه بیشترین تاثیر را بر میزان کاهش و جذب صدا دارد و تاثیر دو متغیر دیگر با تغییر جرم بر واحد سطح لایه معنی پیدا می کند. همچنین تغییرات ساختاری و مکانیکی به وجود آمده حاصل از تغییرات سه متغیر فوق نیز با میزان کاهش و جذب صدا همبستگی داشته و بالاترین میزان همبستگی مربوط به میزان مقاومت در مقابل جریان هوا و ترتیب همبستگی عوامل دیگر به صورت جرم لایه، سختی خمشی، زوایای قرارگیری الیاف و استحکام کششی بوده است.
سید محمود طباطبایی هنزایی محمد قانع
دو عامل اساسی در ارزیابی کیفیت عملکرد فرش ها، رفتار یا واکنش مکانیکی لایه پرزها در راحتی قدم زدن بر روی آنها و دوام ظاهر اولیه آنها می باشد. ارزیابی این دو عامل در هنگام خرید توسط مشتریان ممکن نیست. بنابراین تنها راه حل سهولت انتخاب، اطمینان و اشتیاق خرید در نزد مشتریان فرش ها، تضمین حداقل های کیفیت مجموعه خواص کلیدی مرتبط با این دو عامل و به-عبارتی تعیین طول عمر مفید مصرف فرش می باشد. اولین گام در دستیابی به کیفیت عملکرد موردانتظار از هر فرش، طراحی دقیق مشخصات ساختمانی یا تولید آن می باشد. تاکنون به واسطه توجه کمتر به بازاریابی مستند و همچنین تاکید بر رویه های سنتی یا الگوهای تجربی، طراحی علمی مشخصات تولید فرش های دستباف متناسب با نیاز بازار، محقق نشده است. اهداف اصلی این رساله در ابتدا بر پایه دستیابی به رویه های علمی و دقیق برای امکان طراحی مشخصات تولید بطورمخصوص انتخاب صحیح مواد اولیه و سپس ارائه مدلی برای تخمین طول عمر فرش های دستباف پشمی براساس حداقل های خواص عملکردی اشان؛ طرح ریزی شده است. بدین منظور 36 نمونه فرش دستباف پشمی تحت دو نوع گره متعارف متقارن و نامتقارن، دو نوع ظرافت الیاف پشم مصرفی در نخ پرز ، سه نوع تراکم پرز و سه سطح ارتفاع پرز آماده شد. پس از شناسایی منتخبی از خواص عملکردی موثر در تخمین طول عمر فرش ها، فرایند مدل سازی آماری بر پایه طرح آزمایش فاکتوریل برای هریک از این خواص به صورت تابعی از مشخصات تولید اشاره شده، تحت دامنه زمانی مختلف استفاده؛ عامل شدت فرسایش، اجرا شد. برای هر کدام از خواص عملکردی، با استفاده از روش آماری رویه پاسخ (rsm) مدلی ریاضی و پایدار برای تحلیل شرایط بهینه مواد اولیه و عوامل تولید طراحی شد. کفایت مدل ها با استفاده از معیارهای مناسبت مدل ازجمله تحلیل باقی مانده ها مورد ارزیابی قرار گرفته و در صورت نیاز عمل تبدیل داده ها انجام شد. علاوه براین با استفاده از روش مجموع مربعات اضافی، اهمیت نسبی یا سهم هریک از متغیرهای مستقل در هر مدل، بطورجداگانه محاسبه و مورد تحلیل قرار گرفت. قابلیت پیش بینی مدل ها برای مشاهدات جدید نیز به صورت قابل قبول راستی آزمایی شد. عامل فرسایش در نزول کیفیت اکثر خواص عملکردی فرش ها تأثیر معنی داری دارد. دو عامل ساختمانی نمونه ها؛ تراکم پرز و ارتفاع پرز و حتی اثر متقابل آنها دارای سهم تأثیر بالایی در تعیین خواص داشتند. در اکثر موارد حدود مقادیر بهینه این دو عامل به صورت تراکم گره در محدوده 60 - 45 گره در دسی متر و ارتفاع پرز 11-7 میلی متر تعیین شدند. ظرافت الیاف پشم مصرفی در نخ پرز، فقط در نتایج مجموعه خواص مرتبط با عملکرد فشاری لایه پرزها تأثیر معنی داری داشتند. بطورکلی در اکثر خواص عملکردی و مخصوصاً در خواص مرتبط با حفظ ظاهر، نمونه های با گره متقارن نتایج مطلوب تری نسبت به نمونه های با گره نامتقارن را نشان دادند. فقط در برخی خواص مرتبط با عملکرد فشاری لایه پرزها و در فرسایش های اولیه، نمونه های با گره نامتقارن نتیجه بهتری را نمایش دادند. با استفاده از الگوی رگرسیون چندگانه چندمتغیره، دستگاه معادلات پیشگویی خواص عملکردی با متغیرهای مستقل مشترک، بطور همزمان آماده شد. معادلات معکوس دستگاه مذکور تهیه شد. برجسته ترین نتیجه، دستیابی به معادله معکوس عامل شدت فرسایش بوده که مدلی مناسب برای تخمین طول عمر هر نمونه فرش با جایگذاری مقادیر حداقل های خواص عملکردی آن می باشد. علاوه براین معادلات معکوس مربوط به متغیرهای ساختمانی یا تولید، روابطی معتبر و دقیق برای تخمین مقادیر بهینه مشخصات ساختمانی یا تولید فرش می باشند. اعتبار همه مدل ها بطور قابل قبول راستی آزمایی شد.
حسین حسنی علی نایبی
در این پایان نامه نگاهی به تاریخچه روش های تخمین عمر خستگی و دلایل اهمیت تخمین عمر خستگی آورده شده است. معادلات به کار برده شده در تحلیل کرنش های پلاستیک استفاده از معادلات شاباش بوده است. در تخمین عمر خستگی از روش های کرنش-عمر و روش فاطمی-سوشی استفاده شده است. بهینه سازی های انجام شده با استفاده از تابع جریمه و توسط نرم افزار انسیس صورت گرفته است. مقایسه عمر بدست آمده از روش های کرنش-عمر و فاطمی-سوشی در پایان صورت گرفته است. بهینه سازی هندسه سازه چند سلولی به منظور رسیدن به حداکثر عمر بهینه هدف انجام این پایان نامه بوده است.
فاطمه رئیسی حسین حسنی
امروزه با پیشرفت دستگاه های شناسایی الکترونیکی از قبیل رادار و مادون قرمز، قابلیت شناسایی و کشف اهداف توسط جنگ افزارهای زمینی و هوایی به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. همچنین عدم تداخل امواج دستگاه ها و جلوگیری از ایجاد اختلال در عملکرد آن ها از مواردی است که جذب امواج رادار را به مسئله ی مهمی تبدیل کرده است. بنابراین دستیابی به تکنولوژی استتار در برابر امواج و نیاز به پوشش هایی که بتوانند اثرات نامطلوب و مخرب این امواج را کاهش و یا کاملاً حذف کند، اهمیت فراوانی یافته است. این طرح نیز در راستای نیل به هدف مذکور، به بررسی ساختاری می پردازد که علاوه بر کارا بودن درزمینه استتار، ازنقطه نظر تولید نیز به صرفه باشد. در این پژوهش انواع ساختارهای جاذب رادار معرفی و جهت طراحی و ساخت این پوشش¬ها، از بافت¬های سوراخ-دار حلقوی تاری پوشش داده شده با پلی آنیلین استفاده شده است. هدف اصلی در این پژوهش بررسی تأثیر ساختار پارچه¬های حلقوی تاری، بر میزان جذب و انعکاس امواج الکترومغناطیس بوده است. در ساختار این پوشش از پلیمر رسانای پلی¬آنیلین به عنوان جاذب استفاده شده است؛ انتظار می¬رود ابعاد سوراخ ها و همچنین پوشش پلی¬آنیلین روی پارچه، نقش اتلافی را در رابطه با امواج برخوردکننده ایفا کنند و بر روی میزان جذب و انعکاس امواج تأثیرگذار باشند. تأثیر ساختار پارچه¬های پوشش¬دهی شده با پلی آنیلین در جذب و انعکاس امواج الکترومغناطیسی، در باند فرکانسی ghz 12 -8، توسط تجهیزات مایکروویوی موج بر برای دو نمونه پارچه که دارای بزرگترین و کوچکترین ابعاد سوراخ بودند، بررسی گردید. جهت بهینه¬سازی هزینه¬ها و تعداد آزمایش¬ها، از شبیه سازی ساختار در نرم افزار (computer simulation technology) cst استفاده گردید. این نرم افزار در زمینه های شبیه سازی عددی میدان های الکترومغناطیسی ، طراحی انواع آنتن¬ها و مدارات فرکانس بالا مورد¬ استفاده می باشد و به راحتی طراحی، آنالیز و شبیه سازی را در مدارات انجام داده و درکمترین زمان و با کمترین هزینه ممکن نتایج موردنیاز را بدست می¬دهد. این نرم افزار گستره وسیعی از فرکانس را پشتیبانی می¬کند و یکی از امکانات کارساز آن شبیه سازی تجهیزات مایکروویو می¬باشد. با به دست آوردن پارامترهای جذب و انعکاس دو نمونه¬ی آزمایش شده، شبیه سازی موج بر و نمونه پارچه¬های تولیدشده برای فرکانس 12-8 گیگاهرتز در نرم افزار انجام شد. از مقایسه نتایج شبیه سازی با نتایج حاصل از آزمایش تجربی، مشاهده گردید که نمونه ها به میزان زیادی انعکاس امواج را کاهش می¬دهند. میزان تضعیف در هر دو حالت شبیه سازی و تجربی کم می¬باشد و با توجه به نتایج به دست آمده از هر دو حالت با کاهش ابعاد سوراخ میزان عبور امواج کاهش و میزان اتلاف موج بیشتر خواهد شد. کاهش میزان انعکاس در نمونه¬های با حفره¬های بزرگتر ناشی از انعکاس پراکنده امواج است و بخوبی تاثیر ساختار پارچه بر پراکنده شدن امواج را توجیه میکند
صابر مودی حسین حسنی
مری به عنوان یکی از مجاری بدن انسان، یک بافت لوله ای شکل ماهیچه ای/مخاطی است که دهان و حلق را به معده متصل می کند. امروزه در بسیاری کشورها مخصوصاً در ایران بیماری های ناشی از تنگی مجرای مری باعث ناراحتی و صرف هزینه های زیاد درمان می¬شود. تولید یک داربست مناسب می¬تواند به عنوان راه حلی ایده آل در مسیر سلامت جامعه باشد که یکی از بهترین این راه¬ها استفاده از استنت برای رفع تنگی و گرفتگی در مجاری حیاتی بدن ازجمله مری است. استنت لوله ی توری فنری محکم از جنسی ویژه بوده که به عنوان یک داربست مکانیکی موقت و یا دائمی برای نگهداری و یا افزایش قطر مجاری داخلی بدن استفاده می گردد. با توجه به در نظر گرفتن شرایط فیزیولوژیکی مجرا همواره یکسری نیروها بر استنت وارد خواهد شد که مهم ترین آن ها عبارت اند از فشار وارده از دیواره مجرا که استنت برای مقابله بر آن می بایست از نیروی شعاعی مناسبی برخوردار باشد و در طرف دیگر فشار درونی مجرا و همچنین نیروی وارده از طرف عبور مواد از داخل مجرا که استنت باید در برابر این فشارها از نیرو محیطی خوبی برخوردار باشد تا از آسیب زدن و ایجاد درد در دیواره مجرا جلوگیری گردد و همچنین با توجه به اینکه مری در طول خود عمود نبوده و دارای انحناست، می بایست استنت دارای شعاع کمانش خوبی بوده تا در اثر سفتی باعث آسیب رساندن و یا سوراخ شدن دیواره مری نگردد. مواد سازنده استنت عبارت اند از فولاد ضدزنگ، فولاد ضدزنگ با پوشش پلیمری و مواد پلیمری که امروزه استفاده از استنت¬های فلزی در درمان انسداد مجاری به ویژه مری تأثیر بیشتری داشته¬اند. استنت-های فلزی می بایست از مقاومت خوبی در برابر خوردگی و زیست سازگاری بالایی برخوردار باشند و از طرف دیگر نسبت به اشعه ایکس حساس نبوده و کمترین حساسیت به تصویربرداری ام-آر-آی از خود نشان دهند. نکته قابل توجه در رابطه با کلیه استنت¬های معرفی شده برای تمامی مجاری بدن این است که تقریباً اکثر استنت¬ها بافته شده دارای ساختمان فنری شکل و یا برید هستند حال آنکه در این پژوهش سعی شده تا یک استنت فلزی حلقوی پودی، مناسب برای استفاده در درمان انسداد و تنگی مری تهیه گردد. برای تولید استنت موردنظر از فولاد ضدزنگ l316 با بافت حلقوی پودی- ساده روی ماشین تخت باف به روش لوله-ای (کیسه¬ای) استفاده شده است. دلیل استفاده از بافت حلقوی آن بوده که این نوع ساختار بافت از انعطاف پذیری خوبی برخوردار است و دارای شعاع کمانش و نیروی شعاعی بهتری نسبت به بافت برید می¬باشد و همچنین خاصیت برگشت پذیری مطلوب ساختار حلقوی که در فرآیند کارگذاری استنت در داخل مجرا لازم است؛ بنابراین به طورکلی هدف این تحقیق تولید و توسعه یک حالت بهینه از استنت حلقوی پودی با خصوصیات مکانیکی ایده آل و موردنیاز با توجه به شرایط فیزیولوژیکی مری و در نظر گرفتن رابطه این خصوصیات با ساختمان بافت استنت است. جهت تعیین نیروی شعاعی نمونه تجربی از آزمون فشار عمود بر محور مرکزی استنت و برای اندازه¬گیری نیروی محیطی آن از آزمون کشش تک محوری در جهت عرضی استفاده گردیده که هر دو آزمون بر روی دستگاه زوئیک انجام شده است. از طرف دیگر با استفاده از نرم¬افزار آباکوس استنت موردنظر شبیه¬سازی و هر دو آزمون قیدشده در آن بارگذاری گردیده و نهایتاً نتایج به دست آمده از آباکوس با جواب¬های تجربی جهت بهینه¬سازی فرآیند تولید استنت مورد مقایسه و ارزیابی قرارگرفته است. پس از تهیه و انجام آزمون¬های تجربی مشخص شد که استنت فلزی حلقوی پودی از نیرو شعاعی و نیرو محیطی مناسبی برخوردار می باشد و اما مقایسه جواب های به دست آمده از مدل سازی با نتایج تجربی اختلاف زیادی داشته است
نوشین بهاری حسین حسنی
بی بافتهای تولید شده به روش پیوند حرارتی در زندگی روزمره کاربردهای فراوانی نظیر آستر و پر کننده در لباس های زمستانی، لایه های پوشک بچه، تودوزی داخلی اتومبیل، ماسک صورت و کامپوزیت های کفش دارند و از این منظر حائز اهمیت می باشند. استفاده از الیاف طبیعی در منسوجات بی بافت دارای پیوند حرارتی، به علت مسئله ایجاد آلودگی الیاف مصنوعی و خواص ذاتی الیاف سلولزی از جمله قابلیت بازیافت،زیست تخریب پذیری و نیز عدم نیاز به صرف انرژی زیاد در تولید آنها، در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. خواص جذب، راحتی پوشش، راحتی تماس با پوست، خواص مویینگی الیاف پنبه باعث شده که در بسیاری از منسوجات بی بافت برای موارد حفاظت شخصی و مواد جراحی ترجیح داده شوند. در همین راستا، در این تحقیق از الیاف استبرق به عنوان یک لیف گیاهی بومی برای تولید بی بافت های دارای پیوند حرارتی استفاده شده است. الیاف استبرق، الیاف گیاهی هستند که به صورت وحشی در نواحی مختلفی از جنوب ایران رشد می کنند و براق و سوزنی شکل هستند. ویژگی منحصر به فرد توخالی بودن این الیاف و نیزچگالی کم آنها موجب مشارکت و حضور بیشتر این الیاف در کامپوزیت های سبک وزن می شود. با توجه به طبیعی و توخالی بودن این لیف، کاربرد این الیاف در منسوجات بی بافت ویژگی های مطلوبی نظیر راحتی پوشش، راحتی تماس با پوست و خواص مویینگی بهتر را به همراه دارد.لازم به ذکر است که تاکنون تحقیقات مدونی در مورد استفاده از این الیاف در زمینه بی بافت های با پیوند حرارتی گزارش نشده است.هدف از این تحقیق، تولید بی بافت های از الیاف استبرق به عنوان الیاف پایه است که لایه های آن با استفاده از الیاف پلی پروپیلن به عنوان پیوند دهنده به هم متصل شده اند. ابتدا 18 نمونه وب بی بافت از مخلوط الیاف استبرق و پلی پروپیلن طبق روش تاگوچی، با درصدهای الیافی 90-10 ، 75-25، 60-40، 45-55، 30-70 و 15-85 و نیز وزن مترمربع 100،50 و 150 بر روی ماشین کاردینگ آزمایشگاهی تهیه شد و سپس نمونه های مورد نظر از طریق فرآیند سوزن زنی با تراکم های 3/20، 4/25، 5/30و پیوند حرارتی با استفاده از غلتک با سرعت دورانی 5/3، 4 و 5/4 دور بر دقیقه و تحت دماهای 150،175 و 180 درجه سانتی گراد به دست آمدند. به دلیل درگیری سطحی ضعیف الیاف استبرق با یکدیگر، عملیات سوزن زنی به تولید لایه یکنواخت تر و محکم تر کمک می کند. عوامل متغیر در این حالت تراکم سوزن زنی و نیز سرعت و حرارت غلتک هادر حین فرایند پیوند حرارتی است.سه سطح مختلف از تراکم سوزن زنی اعمال گردید. فرایند پیوند حرارتی نیز با استفاده از یک جفت غلتک در سه سطح مختلف از دما و سرعت سطحی غلتک انجام شد. در نهایت اثر عوامل مختلف نظیر درصد الیاف استبرق، وزن لایه تغذیه شده به ماشین کاردینگ، اثر عملیات سوزن زنی و نیز سرعت و حرارت در حین عملیات پیوند حرارتی توسط نرم افزارهای آماری به روش تاگوچی کامل مورد تحلیل قرار گرفته و خواص مکانیکی بی بافتهای تهیه شده بررسی گردید.خواص مورد بررسی سختی خمشی، نیروی پارگی، طول پارگی و کار پارگی بی بافت ها در جهت ماشین هستند. نتایج نشان می دهد که درصد مخلوط، وزن لایه و دمای فرایند پیوند حرارتی روی نیرو تا سرحد پارگی تاثیرگذار است. در مقابل متغیرهای تراکم سوزن زنی و سرعت غلتک کالندر تاثیر مهمی بر آن ندارد. از سوی دیگر تمامی خواص مورد بررسی با تغییر درصد الیاف استبرق و نیز وزن لایه تغییرات معنی داری در خواص لایه ها ایجاد کرده است. تغییر دمای پیوند بر روی سختی خمشی، نیروی کششی، طول و کار پارگی نیز تاثیر گذار است. این در حالی است که سایر متغیرهای تولید به جز در موارد خاص تاثیر معنیداری بر خواص نداشته اند. تغییرات در تراکم سوزن زنی تنها بر سختی خمشی و طول پارگی تاثیرگذار بوده و تغییرات سرعت غلتک کالندر در فرایند پیوند حرارتی نیز تنها بر طول پارگی تاثیری معنی دار می گذارد. در این میان طول پارگی تنها خاصیتی است که تحت تاثیر تمامی متغیر های مورد نظر قرار دارد.
مهسا شاهنده اسماعیل افلاکی
طرح سد و نیروگاه سیاه بیشه یکی از طرح های بزرگ در حال ساخت در ایران می باشد که شامل دو تونل آبرسانی چپ و راست می باشد. این تونل های دو قلو در قسمتی از مسیر خود دارای محفظه ای به نام محفظه جابجایی هستند که قطر تونل ها در این قسمت افزایش یافته است و در این پروژه تحلیل پایداری بر روی این قسمت از تونل ها انجام گرفته است. کارهای اولیه انجام شده در این پروژه انجام تست های آزمایشگاهی و برداشت درزه جهت داشتن اطلاعات اولیه برای تحلیل های عددی بوده است و سپس از آن جا که هدف بررسی تإثیر زون های برشی و اثر آنها بر پایداری محفظه جابجایی بوده است و این منطقه، منطقه ای درزه دار محسوب می شد لذا جهت بررسی بهتر اثرات گسل ها و زون های برشی از روش معادل سازی محیط ناپیوسته استفاده شد و با تلفیق خصوصیات ماده سنگ با درزه ها محیطی معادل ساخته شد اما زون های برشی و گسل ها در ساخت محیط معادل وارد نشدند تا بتوان دقیقا اثراتشان را بررسی نمود سپس جهت انجام تحلیل ها از دو نرم افزار عددی که یکی با روش اجزاء محدود برای محیط های پیوسته و دیگر با روش اجزا مجزا برای محیط های ناپیوسته کاربری دارند استفاده شدو و نتایج این دو نرم افزار با یکدیگر قیاس شدند در این اثنا برای اطمینان از دقت و صحت کار داده های ابزاربندی نیز در قیاس به کار برده شدند. تحلیل پایداری با نرم افزارهای udec، phase2 انجام شد که در انتهای انجام پروژه قسمت هایی از محفظه جابجایی کمی ناپایدار و قسمت هایی بسیار ناپایدار تشخیص داده شدند، سرانجام طرح نگهداری با استفادهاز این دو نرم افزار phase2 و همچنین به روش تجربی ارائه شد، البته ارائه طرح نگهداری از اهداف پایان نامه نبود. در انتهای اتمام پروژه پیشنهاد این بود که تحلیل های پایداری با نرم افزار سه بعدی نیز انجام شوند و در کارهای مشابه آزمایش های برجا نیز انجام شود تا بتوان با دقت بیشتری تحلیل ها را انجام داد.
مژگان سینجلی جاسبی علی زادهوش
در این پژوهش الیاف استبرق در دو وزن 100 و 150 گرم به ماشین کاردینگ آزمایشگاهی تغذیه شد. تار عنکبوتی های به دست آمده از الیاف استبرق که مجموعه ای از الیاف با موقعیت ها و جهات تصادفی است، در سه تراکم مختلف سوزن زنی شدند. بر روی لایه ی الیاف به دست آمده، با استفاده از سود 5% در دمای 50-60 درجه ی سانتی گراد عملیات اصلاح سطح در 3 زمان 30، 60 و 90 دقیقه انجام شد. سپس لایه ی الیاف به مدت 1 ساعت درون آب جوش و دترجنت قرار گرفت. با استفاده رزین پلی وینیل استات، کامپوزیت ها به روش دستی تولید شدند. تأثیر سه عامل متغیر وزن واحد سطح تار عنکبوتی، تراکم سوزن زنی و زمان عملیات قلیایی بر روی خواص کامپوزیت بررسی شد. چگالی، کسر حجمی، وزن واحد سطح، خواص کششی کامپوزیت اندازه گیری شد و تأثیر سه عامل متغیر بر آن ها مورد بررسی قرار گرفت. مدول الاستیک به دست آمده از آزمایش ها با مدل های تئوری ارائه شده مقایسه شد و نزدیک ترین مدل با داده های آزمایشگاهی به دست آمد. نتایج نشان داد که استحکام کششی کامپوزیت تولیدشده با الیاف اصلاح سطح نشده از رزین خالص کمتر است که بیانگر برهم کنش نامناسب میان الیاف و ماتریس است. همچنین افزایش مدت زمان عملیات اصلاح سطح با قلیا، ابتدا استحکام کششی کامپوزیت را بهبود بخشید و سپس آن را کاهش داد، که به علت آسیب دیدن الیاف در زمان طولانی در مجاورت قلیا است. جرم واحد سطح الیاف تأثیر بسزایی در خواص مکانیکی کامپوزیت دارد و با افزایش آن خواص مکانیکی کامپوزیت افزایش می یابد. با افزایش تراکم سوزن زنی الیاف، خواص کششی کامپوزیت افزایش است. علاوه بر این، مدول کششی محاسبه شده با مدل تصحیح شده ی هالپین-تسای بیش ترین تطابق را با نتایج آزمایشگاهی داشت.
اکبر بابایی پور محمد قانع
یکی از مشکلات مهم فرش ماشینی اکریلیکی، فرسایش و پرزدهی فرش می باشد که بخشی از عوامل موثر در فرسایش مربوط به پایین بودن مقاومت سایشی نخ و وجود الیاف مویینه در سطح نخ می باشد در پژوهش حاضر با استفاده از تکنولوژی سیستم ریسندگی سولو ، نخ سولو با الیاف اکریلیک جهت خاب فرش تولید گردید. نخ مورد نظر با نخ رینگ معمولی به لحاظ خواص فیزیکی مورد مقایسه قرار گرفت. در پژوهش حاضر با استفاده از تکنولوژی سیستم ریسندگی سولو ، نخ سولو با الیاف اکریلیک جهت خاب فرش تولید گردید. نخ مورد نظر با نخ رینگ معمولی به لحاظ خواص فیزیکی مورد مقایسه قرار گرفت. همچنین اختلاف معنی داری در ضخامت از دست رفته، قابلیت فشردگی، تغییر شکل دائم ، قابلیت ارتجاعی، انرژی فشردگی و انرژی تلف شده نمونه فرش تحت بار (دینامیکی واستاتیکی) بین فرش سولو و فرش رینگ معمولی وجود دارد
حسین حسنی
چکیده ندارد.