نام پژوهشگر: طیبه رحمانی
طیبه رحمانی مهدی مقیم نژاد
عکاسی با نوید ثبت دقیق ترین جزییات دنیای پیرامون متولد شد و همین تعهد به نمایش واقعیت ، آن را از دیگر هنرها متمایز ساخت. سبک عکاسی مستند پیشگام این شعار بود که دوربین دروغ نمی گوید. این سبک به علت گستردگی زیر شاخه ها و کارکردهایش پابه پای تاریخ عکاسی رشد کرد. در برخی شاخه ها مانند عکاسی جنگ و عکاسی خبری همزمان با بهبود مسایل فنی دوربین و چاپ در روزنامه ها، عکس های پویاتری تهیه شد.گستردگی سبک عکاسی مستند و ارتباط آن با واقعیت و مردم، سبب محبوبیت آن بین عکاسان بود. اما پس از گذر از دوره مدرن به پست مدرن و ظهور رسانه های اطلاع رسانی دیگر از جمله رادیو و تلویزیون ، بستر نمایش عکس های مستند که روزنامه ها و مجلات مصور بودند، محدود شدند. همزمان با این اتفاق ، عکاسی مفهومی از دهه هفتاد میلادی با زیر شاخه هایی چون عکاسی کارگردانی شده و عکاسی صحنه پردازی شده به وجود آمد. در این سبک ، عکاس بیشتر تلاش می کند تا عکاسی را وسیله ای برای نمایش ایده های ذهنی خود قرار دهد و از طریق پیوند با دیگر هنرها چون نقاشی و چیدمان و سینما متعهد به نمایش ذهنیت عکاس شد. در حال حاضر برخی عکاسان مستند به نمایش ذهنیت در آثار به ظاهر مستند می پردازند و از این طریق به سبک عکاسی مفهومی نزدیک شده اند و از سویی دیگر عکاسان مفهومی به واقعیت توجه نشان داده اند و سعی دارند به نحوی در آثارشان با آن ارتباط برقرار نمایند.این تعاملات منجر به همپوشانی ژانرها شده است که در چند دهه اخیر بسیار فراگیر بوده است. در این پایان نامه سعی شده است علل این گرایشات و تعاملات بین دو سبک ذکر شده با ذکر عکاسانی از هر دو شاخه از دهه هفتاد میلادی تا کنون بررسی شود.