نام پژوهشگر: مجید حسن پورعزتی
مهسا مودب عباس حق پرست
سیستم دوپامینرژیکی مزولیمبیک که از ناحیه تگمنتوم شکمی (vta) به هسته اکومبنس (nac) انشعاب می دهد برای آغاز تقویت اوپیوئیدها و اثرات مرتبط با پاداش داروها لازم و ضروری است. در مطالعه حاضر که در دو بخش رفتاری و الکتروفیزیولوژی صورت گرفت، به ترتیب اثرات غیرفعال سازی برگشت پذیر vta بر اکتساب ( acquisition) و بیان ( expression) ترجیح مکان شرطی القاء شده (cpp) توسط مورفین و همچنین اثرات غیرفعال سازی برگشت پذیر vta بر فعالیت الکتریکی نورون های قشر هسته اکومبنس در موشهای سفید بزرگ آزمایشگاهی انجام گردید. در این آزمایش ها مجموعاً 210 موش نر سفید بزرگ آزمایشگاهی نژاد ویستار مورد استفاده قرار گرفت. در بخش رفتاری مطالعه، میکرواینجکشن یکطرفه و دوطرفه لیدوکائین 2% جهت غیرفعال سازی برگشت پذیر vta در طی اکتساب و بیان cpp القاء شده توسط مورفین صورت گرفت. نمره شرطی شدن و مسافت طی شده توسط حیوانات بوسیله نرم افزار اتوویژن ثبت گردید. در بخش الکتروفیزیولوژی مطالعه فوق، میزان و الگوی فعالیت نورونی بخش قشری nac، پیش و پس از تزریق لیدوکائین یا سالین به داخل vta و تزریق زیر جلدی مورفین یا سالین برای مدت 90 دقیقه با استفاده از روش ثبت تک واحدی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از بخش رفتاری نشان داد که تزریق دوطرفه و نه یکطرفه لیدوکائین به داخل vta به طور معنی داری اکتساب (0/01>p) و بیان (0/05>p) ترجیح مکان شرطی القاء شده توسط مورفین را در مقایسه با گروه های میکرواینجکشن سالین متناظر با آن کاهش می دهد. علاوه بر این میکرواینجکشن لیدوکائین به داخل vta هیچ اثری بر روی فعالیت حرکتی حیوانات در این آزمایش ها نداشت. در بخش الکتروفیزیولوژی، غیرفعال سازی برگشت پذیر vta به صورت یک طرفه موجب تغییر الگوی پاسخدهی نورون های قشر هسته اکومبنس همان سمت به تزریق زیر جلدی مورفین گردید. نتایج حاصل از مطالعه حاضر موید این نظریه است که ناحیه تگمنتوم شکمی نقش مهمی را در اکتساب ترجیح مکان شرطی القاء شده توسط مورفین ایفا کند. علاوه بر این، به نظر می رسد که هیچ نوع عدم تقارن عملکردی در ناحیه تگمنتوم شکمی برای اکتساب و بیان ترجیح مکان شرطی القاء شده توسط مورفین در موش ها وجود ندارد.
انسیه دوست حسینی حمیدرضا نویدی
امروزه سیستم های هوشمند فازی و تئوری بازی ها و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی در تجزیه و تحلیل شرایط عدم قطعیت در پزشکی چون تجویز دارو به بیماران کمک موثری به درمان بیماری ها می کنند. بیماری عروق کرونر سبب تنگ شدن سرخرگ های کرونری و عدم خونرسانی به عضلات قلب می شود. جلوگیری از افزایش چربی خون از مهم ترین روش های درمانی این بیماری است. مصرف دوز بهینه داروی آتورواستاتین یکی از استراتژی های رایج پزشکی در درمان این بیماری است. اما جانبی آسیب به کبد و ماهیچه قلبی از عوارض جانبی مصرف این نوع داروها می باشند. سطح پلاسمای آنزیم کبدی آلانین آمینوترانسفر (alt) علامتی دال بر آسیب کبدی است همچنین آسیب به ماهیچه قلبی می شود توسط سنجش آنزیم های cpkقابل ارزیابی است. افزایش و یا کاهش این در آنزیم به عنوان ملاک هایی از عارضه های جانبی این دارو درنظرگرفته می شوند. در این پژوهش دوز بهینه آتورواستاتین با بکارگیری سه روش هوشمند فازی و تئوری بازی ها و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی در بیماران عروق کرونر با درنظر گرفتن اطلاعات دموگرافیک آنها که سبب بیشترین کاهش ldl سرمی و کمترین عارضه جانبی شود، انتخاب شد. در این پژوهش دوز بهینه داروی آتورواستاتین به کمک اطلاعات مندرج در مقالات سایت pubmed در طی سال های 1998 تعیین شد. در مدل های ما کاهش خون بعنوان پیامدهای مثبت دارودرمانی و افزایش alt و cpk خون بعنوان عارضه جانبی دارو درنظرگرفته شده اند. دوز بهینه آتورواستاتین حاصل از مدل فازی با تجویزچندین پزشک متخصص درشرائط مشابه برای 23 مورد بیمار با دموگرافی مشخص مقایسه شد و در 65 درصد موارد تصمیم گیری ها با هم مشابه بودند که برای پذیرش در چنین مدلی مطلوب است. در هر دو مدل و تئوری بازی چند معیاره و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی دوز(mg/day) 80 به عنوان دوز بهینه انتخاب شد که با نتایج مقالات پزشکی که در آن افراد مبتلا به chd از این دارو مصرف می کنند هم خوانی دارد. نتایج دال بر کارایی مناسب این مدل فازی برای تصمیم سازی در حد بالینی است. در نتیجه این مدل می تواند یک مدل کمک تصمیم ساز برای پزشکان و یک راهنمای مناسب برای تعیین دوز دارو برای شرکت های داروسازی باشد.
حامد زحمتی بهروز رییسی
عصب شناسی ریاضیاتی که به دو بخش عصب شناسی نظری و محاسباتی تفکیک می شود، حوزه نوظهوری در عرصه علوم اعصاب است که در آن ریاضیات نقش بنیادی در توصیف و پیش بینی رفتارهای رفتارهای نورنی دارد. در اینجا منظور از عصب شناسی، حوزه وسیعی است که شامل نوربیولوژی سلولی و مولکولی، سیستمهای نوروفیزیولوژیکی، عصب شناسی رفتاری، و دیگر حوزه های است که در سیستم عصبی مورد مطالعه قرار می گیرند.[9] اولین آثار ظهور عصب شناسی ریاضیاتی، به کارهای اصلی الن هاچکینگ و اندرو هاکسلی در سال 1950 [6,7] و نیز لاپیکو در قرن قبل بر می گردد. کارهای هاچکینگ و هاکسلی برای آنها جایزه نوبل را به ارمغان آورد، و شگفت آنکه معادلات آنها امروزه نیز به همان فرم توصیف شده به کار میروند. این مدل پیچیده، توصیف کننده مکانیسم تولید پتانسیل عمل یا تکانه عصبی در یک نورن خاص (نورن بازویی اسکوئیت) است که در محل خاصی به نام آکسون هایلاک تولید می شود. تنها چند سال بعد فیتزهاگ، تحلیل صفحه فازی دو بعدی از مدل های نورونی را ارائه داد و اولین مدل ساده یک تکانه عصبی را معرفی کرد که تنها از دو متغیر تشکیل می شد. امروزه مدل هاچکینگ هاکسلی را در رده مدل های مبتنی بر رسانایی قرار می دهند. این نوع مدل ها ساده ترین نمایش بیوفیزیکی سلول های تحریک پذیر نظیر سلول های عصبی است. در این پایان نامه رده خاصی از مدل های مبتنی بر رسانایی، موسوم به مدل های مینیمال مورد بررسی قرار گرفته اند. این نوع مدل ها با کمترین تعدا پارامتر و متغیرهای دریچه ای قادر به توصیف بسیاری از خواص الکتریکی سلول های عصبی هستند. تحلیل های انجام شده روی این مدل ها عموماً به صورت عددی است. ما توانستیم برای حالت خاصی از مدل های مبتنی بر رسانایی مینیمال یک تحلیل در حد نزدیک به رده بندی ارائه دهیم.
سحر گلابی مجید حسن پورعزتی
چکیده ندارد.