نام پژوهشگر: مهیار صلواتی
فرزاد نامی مهیار صلواتی
دستیابی به یک وسیله ارزیابی تکرار پذیرجهت بررسی کیفیت زندگی بیماران ایرانی متعاقب جراحی مفصل ران از طریق ترجمه و بومی سازی پرسشنامه عملکرد بیمار-محور hoos و بررسی تکرار پذیری آن در بیماران ایرانی مبتلا به مشکلات این مفصل روش بررسی: تحقیق خاضر یک مطالعه غیر تجربی از نوع متودولوژیک میباشد. پرسشنامه hoos طی سه مرحله طبق روش iqola به زبان فارسی ترجمه و بومی سازی شد و برای بررسی تکرار پذیری در دو نوبت به فاصله حداکثر یک هفته در اختیار 30 نفر فارسی زبان که طبق پرونده های مستند در بایگانی بیمارستان لاله تهران جراحی مفصل ران داشتند قرار گرفت.روش نمونه گیری به صورت ساده و غیر احتمالی بود. سپس داده های بدست آمده از لحاظ تکرار پذیری مطلق و نسبی در دفعات آزمون و همخوانی درونی خرده مقیاسها و.....
کیوان دواتگران تقی پور مهیار صلواتی
چکیده اهداف: این مطالعه توان معیارهای آزمایشگاهی و آزمون های بالینی مختلف کنترل پاسچرال را در تشخیص افراد دارای سابقه زمین خوردن در سالمندان تعیین می نماید. هدف دیگر این بود که آیا عملکرد تعادلی تکلیف دوگانه بهتر از اجرای تکلیف تعادلی به تنهایی می تواند بین سالمندان با و بدون سابقه زمین خوردن افتراق دهد. روش ها: 20 فرد ( سن 29/5± 40/72 ) با گزارش حداقل یک مرتبه زمین خوردن غیر مترقبه در سال گذشته، و 35 فرد بدون این سابقه (سن 24/4±91/69) در مطالعه شرکت کردند. حرکت مرکز فشار در وضعیت ایستاده ساکن در سه حالت دشواری (چشم باز بدون کفی، چشم بسته بدون کفی و چشم بسته با کفی)، به تنهایی یا همزمان با تکلیف شمارش معکوس ثبت می گردید. مقیاس تعادل برگ، آزمون برخاستن و رفتن، آزمون رساندن عملکردی دست، و توقف راه رفتن با حرف زدن برای ارزیابی بالینی تعادل استفاده شد. آزمون تحلیل واریانس برای سنجش های مکرر جهت مقایسه تفاوت میانگین ها میان دو گروه به کار رفت. یافته ها: تحلیل واریانس مختلط 3×2×2 ( 2 گروه، 2 دشواری شناختی، و 3 دشواری پاسچرال) نشانگر اثر خالص معنی دار گروه، دشواری پاسچرال، دشواری شناختی، و اثر متقابل گروه در دشواری پاسچرال، گروه در دشواری شناختی، و دشواری پاسچرال در دشواری شناختی بود. تفاوت معیارهای بالینی تعادل در دو گروه معنی دار بود. نتیجه گیری: ارزیابی تعادل با صفحه نیرو در وضعیت تکلیف دوگانه بهتر از اجرای تکلیف تعادلی به تنهایی می تواند بین سالمندان با و بدون سابقه زمین خوردن افتراق دهد. آزمون های بالینی تعادل نیز به خوبی بین دو گروه افتراق می دهند.
مصطفی رحیمی مهیار صلواتی
هدف: مطالعۀ حاضر به منظور بررسی ارتباط سفتی عضلات رکتوس فموریس و همسترینگ با درد قدامی زانو انجام گردید تا بر اساس آن سفتی عضلانی به عنوان یک پارامتر بالینی مهم در فرآیند ارزیابی و درمان مورد استفاده شود. روش بررسی: در این مطالعۀ تجربی و مورد-شاهدی،20 فرد با سابقۀ دردقدامی زانو با نمونه گیری ساده و در دسترس و 20 فرد سالم با روش جور کردن با بیماران انتخاب و سفتی بخشهای پروگزیمال و دیستال عضلات رکتوس فموریس و همسترینگ آنها به وسیلۀ دستگاه داینامومتر بیودکس مدل system 3 اندازه گیری شد. همچنین حداکثر گشتاور کانسنتریک حرکات فلکشن و اکستنشن ران و زانو به عنوان قدرت این عضلات در دو گروه مقایسه و با استفاده از آزمون های تی مستقل و تحلیل همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: اثر درد قدامی زانو بر سفتی سر پروگزیمال عضلات رکتوس فموریس(0/320=p) و همسترینگ(0/125=p) معنا دار نشد ولی از سر دیستال معنادار شد(0/001>p). همچنین تأثیر درد قدامی زانو بر قدرت این عضلات معنادار بود(0/001>p). در افراد با سابقۀ درد قدامی زانو تأثیر قدرت بر سفتی عضلات رکتوس فموریس(0/356=p) و همسترینگ(0/643=p) معنادار نشد ولی در افراد سالم معنادار شد(0/001>p). نتیجه گیری: در افراد با سابقۀ درد قدامی زانو سفتی عضلات رکتوس فموریس و همسترینگ افزایش یافته، قدرت عضلانی کاهش می یابد. افزایش قدرت در افراد سالم باعث سفتی عضلات می شود ولی در افراد بیمار این ارتباط از بین می رود. همچنین عضلات رکتوس فموریس و همسترینگ دارای کمپارتمان های عصبی-عضلانی متفاوت می باشند.
سمیه یوسفی نورالدینی وند مهیار صلواتی
مقدمه عبارت "کمردرد" بیانگر درد و یا هر گونه ناراحتی است که می تواند در ناحیه ای بین دنده دوازدهم تا زیر چین گلوتئال وجود داشته باشد. این درد ممکن است همراه با درد اندام تحتانی و یا بدون آن باشد . کمردرد در اکثر موارد، غیر اختصاصی می باشد ولی در10 درصد موارد نیز کمر درد اختصاصی دیده می شود. علل کمردرد اختصاصی شامل برخی تغییرات تخریبی، التهابی، عفونی، دردهایی با منشأ روانی، ضربه و اختلالات مادرزادی می باشد. کمردرد غیراختصاصی نیز شامل دردی است که منشأ پاتولوژیک مشخصی نداشته باشد(1). درمان بطور کلی در این بیماران شامل درمان دارویی، استراحت، فیزیوتراپی، تمرینات ورزشی و استفاده از ارتزها می باشد(2). شواهد بسیاری وجود دارند که نشان می دهند ترس از درد یک مکانیسم اساسی در افراد مبتلا به کمردرد است. این افراد معمولاً معتقدند فعالیت بدنی یا کار کردن سبب افزایش درد و یا ایجاد آسیب در آنها می گردد. واکنس اکثر افراد به کمردرد به طور خودکار اجتناب از آنچه به نظر می رسد که عامل درد باشد، است و در نتیجه از هرگونه فعالیت و یا حرکتی خودداری می کنند.(3) یکی از روشهای درمانی در افراد مبتلا به کمردرد استفاده از ارتزها می باشد. از ارتزها در افراد دارای کمردرد به منظور محدودیت در حرکات ستون فقرات کمری و تسکین درد و جلوگیری از بروز خستگی عضلانی که خود می تواند منجر به درد گردد همچنین جهت افزایش ثبات استفاده می شود.(4) شواهد نشان می دهد که ارتزهای کمری بصورت غیر فعال سفتی تنه را افزایش می دهند و از این طریق در افزایش ثبات ستون مهره های کمری موثرند. میزان معینی از انقباض همزمان عضله آنتاگونیست تنه برای تأمین سفتی ستون مهره های کمری و همچنین جهت حفظ ثبات ضروری می باشد. از آنجاییکه میزان 2 درصد از حداکثر فعالیت ارادی عضلات تنه می تواند برای ثبات ستون مهره ها در وضعیت خنثی در حالت ایستاده مستقیم کافی باشد حتی مقدار کمی سفتی اضافه که توسط ارتز لومبوساکرال ایجاد می شود ثبات ستون مهره ها را به میزان چشمگیری افزایش می دهد و می تواند نیاز به انقباض همزمان عضله آنتاگونیست و در نتیجه درد را کاهش دهد(4) و باعث می شود افراد دارای کمردرد با استفاده از ارتز، فعالیتهای بدنی مختلف از جمله راه رفتن را با اطمینان بیشتری انجام دهند(5) استفاده از کرستها در افراد دارای کمردرد، بخصوص در هنگام کار و فعالیت به فرد احساس اطمینان بیشتری می دهد و شخص احساس راحتی بیشتری دارد. با این حال شواهد علمی دقیقی در مورد استفاده از ارتزها در دست نمی باشد. به طور کلی منطق استفاده از حمایت کننده های خارجی در افراد دچار کمردرد مزمن، بر این مبنا است که در اثر استفاده از این ارتزها فشار داخل شکمی افزایش یافته و از میزان بار روی مهره های کمری کاسته می شود. .عملکردهای متعددی در بیماران مبتلا به کمردرد مورد مطالعه قرار گرفته است. یکی از مهمترین این عملکردها توانایی مناسب در راه رفتن است. راه رفتن توانایی طبیعی بدن برای حرکت از مکانی به مکان دیگر می باشد(6) تحقیقات انجام شده نشان می دهند که بسیاری از افراد دارای کمردرد مشکلاتی در راه رفتن خود دارند. این افراد در مقایسه با افراد سالم هماهنگی کمتری بین تنه و لگن دارند که اغلب همراه با اختلال فعالیت عضلات مجموعه کمری لگنی می باشد.این مسئله یکی از دلایلی است که سبب می شود در این افراد سرعت راه رفتن کمتر ازافراد سالم باشد. کاهش سرعت راه رفتن از ویژگیهای افرادی است که راه رفتن آنها دچار اختلال است و همچنین نشان دهنده کنترل حرکتی نامطلوب می باشد. کنترل حرکتی در افراد دارای کمردرد دچار اختلال است به همین دلیل در این افراد عدم توانایی در تطابق الگوهای راه رفتن در سرعتهای مختلف می تواند ثبات کلی را در حین راه رفتن کاهش دهد(7). همچنین کاهش سرعت راه رفتن سبب کاهش فعالیت بدنی روزانه فرد می گردد(8) مشکلاتی که این افراد در هماهنگی تنه دارند علاوه بر کاهش سرعت راه رفتن، زمان مرحله swing و طول گام را نیز کاهش می دهد(9) کاهش سرعت و طول گام نسبت به حالت طبیعی برای هر فرد سبب افزایش احتمال لغزش و سر خوردن در حین راه رفتن وافزایش میزان مصرف انرژی می شود (10و11) به این ترتیب به دلیل ایجاد چنین اختلالاتی در راه رفتن افراد دارای کمردرد تصحیح راه رفتن در آنها ضروری به نظر می رسد و در بررسی آثار روشهای درمانی کمردرد می بایست به مطالعه راه رفتن این افراد نیز پرداخته شود. همچنین با توجه به اینکه استفاده از ارتزها یکی از روشهای درمانی ذکر شده برای کمردرد می باشد با این وجود تاکنون مطالعه ای که تأثیر ارتز را بر راه رفتن بیماران دارای کمردرد بررسی کند وجود نداشته و با توجه به محدود بودن مطالعات در زمینه اثر ارتزهای کمری بر الگوهای راه رفتن، پرداختن به آن ضروری به نظر می رسد . روش بررسی پانزده زن مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی و نیز 15 زن سالم که از نظر سن، قد و وزن با افراد مبتلا جور شده بودند پس از پر کردن پرسشنامه ای حاوی معیارهای ورود و خروج به مطالعه و نیز اخذ موافقتنامه وارد مطالعه شدند و در دو گروه سالم و بیمار قرار گرفتند. افراد مبتلا دارای سابقه کمردرد در طول 12 ماه گذشته بدون درد تیر کشنده به اندام تحتانی، سابقه هرگونه بیماری و جراحی ستون فقرات، ضربه شدید نیازمند درمان، مشکلات تعادلی، تنفسی و هرگونه ناهنجاری ساختاری و شکستگی در اندام تحتانی بودند و همگی توانایی راه رفتن بدون کمک را دارا بودند. گروه سالم شامل افراد بدون سابقه کمردرد و نیز موارد ذکر شده برای گروه مبتلا بودند. کلیه افراد سن بین 18 تا 35 سال داشتند(3) در این مطالعه از دستگاه تجزیه و تحلیل حرکات vicon 460 ساخت انگلستان استفاده شد. این دستگاه دارای 4 دوربین مادون قرمز و دارای فرکانس 100 هرتز می باشد. برای ثبت حرکات در حین راه رفتن، 3 عدد مارکر منعکس کننده پرتو مادون قرمز به قطر 14 میلی متر بر روی قوزک خارجی، خلف استخوان پاشنه و بین سر متاتارسهای دوم و سوم هر اندام تحتانی قرار گرفت (12). ارتز مورد استفاده در این مطالعه کرست لومبو ساکرال نیمه سخت بود که نوع رایج مورد استفاده در کمردرد مزمن غیر اختصاصی می باشد.(13) برای اجرای این مطالعه در ابتدا افراد برای آشنایی با راه رفتن روی ترد میل بمدت 2 تا 3 دقیقه با سرعتهای آهسته (3 کیلومتر در ساعت) و تند (4 کیلومتر در ساعت) راه رفتند. حالتهای مختلف اجرای این آزمون شامل راه رفتن در سرعت آهسته بدون ارتز، آهسته با ارتز، تند بدون ارتز و تند با ارتز بود که هر یک از این حالتها سه بار تکرار می شد. هر فرد در هر یک از حالتهای مذکور به مدت 2 دقیقه راه می رفت و بین آزمونها نیز 5 دقیقه استراحت در نظر گرفته شده بود. پارامترهای زمانی و فضایی مورد مطالعه شامل طول step و stride ، زمان step و stride و نیز cadence بود. یافته ها نتایج آزمون تحلیل واریانس مختلط 2*2*2 (2 گروه*2 سرعت*2 حالت با و بدون ارتز) برای بررسی اثر خالص و متقابل متغیرهای مستقل گروه، سرعت و ارتز بر پارامترهای زمانی و فضایی راه رفتن به این ترتیب بود: اثر خالص سرعت بر متغیرهای مورد مطالعه معنی دار بوده و افزایش سرعت سبب کاهش زمان step و stride، افزایش طول step و stride و افزایش cadence در هردوگروه سالم و مبتلا شد. همچنین اثر خالص ارتز بر همه پارامترها بجز طول stride معنی دار بود و استفاده از ارتز سبب افزایش طول و زمان step و stride و کاهش cadence در سرعت آهسته گردید. اثر متقابل سرعت در گروه بر همه پارامترها بجز طول و زمان stride معنی دار بود بدین ترتیب که گروه مبتلا در سرعت آهسته طول و زمان گام بیشتر و cadence کمتری نسبت به گروه سالم داشتند در سرعت تند تفاوت آماری معنی داری در متغیرهای مذکور بین گروه سام و مبتلا مشاهده نشد. همچنین اثر متقابل سرعت در ارتز بر همه پارامترها بجز میانگین طول step معنی دار بود به نحوی که استفاده از ارتز افزایش طول و زمان گام و کاهش cadence در هر دو گروه را در پی داشت حال آنکه در سرعت تند تفاوت آماری معنی داری در متغیرهای مذکور در اثر استفاده از ارتز مشاهده نگردید. بحث و نتیجه گیری تفاوت پارامترهای راه رفتن در هر دو گروه در اثر افزایش سرعت یافته های حاصل از این تحقیق بیانگر تغییر در پارامترهای مورد مطالعه در اثر افزایش سرعت می باشد. بدین ترتیب که در اثر تغییر سرعت راه رفتن از حالت آهسته به تند، شاهد افزایش طول گام، کاهش زمان گام و افزایش تعداد گام در هر دو گروه سالم و مبتلا هستیم. این تغییرات بر این اساس قابل توجیه است که افراد برای تطابق با سرعت بالا، طول گام خود را افزایش داده و با کوتاه تر کردن زمان گام، تعداد گام را نیز افزایش می دهند. این نتایج در راستای نتایج حاصل از مطالعه taylor و همکاران در سال 2003 می باشد که بر مبنای یافته های آن افراد سالم و افراد مبتلا به کمردرد حاد در اثر افزایش سرعت، طول و نیز تعداد گام خود را افزایش دادند(14). همچنین در نتایج حاصل از مطالعه wong و همکارانش در سال 2008 نیز مشخص شد که افزایش سرعت در افراد سالم سبب افزایش طول گام می گردد(15). latt و همکاران، 2007 در مطالعه خود دریافتند که افزایش سرعت سبب افزایش cadence و نیز طول گام در افراد سالم می گردد که یافته های این تحقیق موید آن است(11). بر پایه نتایج این تحقیق که به بررسی ثبات پیشروی سر و لگن در طول و تعداد گام در سرعتهای مختلف پرداخته بود افراد بیشترین میزان ثبات در صفحه داخلی-خارجی را به هنگام افزایش سرعت با طول گامهای بلندتر نسبت به طول گامهای کوتاه تر نشان دادند که نتایج مطالعه حاضر و نیز مطالعات پیشین نیز بر این اساس قابل توجیه می باشد. تفاوت پارامترهای راه رفتن بین گروه سالم و مبتلا در سرعت آهسته مطالعات متعدد نشان دهنده تفاوتهایی است که افراد سالم و مبتلایان به کمردرد مزمن غیر اختصاصی در الگوی چرخش تنه-لگن و فعالیت عضلات ستون فقرات دارند به ویژه اینکه این اختلالات در این افراد سبب ناتوانی آنها در کنترل حرکتی در سرعتهای بالا در حین راه رفتن می گردد. در مطالعه حاضر تغییر پارامترهای مورد مطالعه بین دو گروه سالم و بیمار تنها در سرعت آهسته معنی دار بود. بدین ترتیب که افراد مبتلا به کمردرد، در سرعت آهسته cadence کمتری نسبت به افراد سالم داشتند. این افراد برای کاهش cadence ، گامهای بلندتر و با زمان بیشتر برمی داشتند. این نتایج با یافته های حاصل از مطالعه (taylor و همکاران،2003) همسو می باشد. که در آن تغییرات پارامترهای راه رفتن در سرعت تند بین دو گروه سالم و مبتلا به کمردرد تفاوت معنی داری را نشان نداد. همانطور که پیش تر ذکر شد در مطالعات انجام گرفته، نتایج حاکی از کاهش طول گام افراد مبتلا نسبت به افراد سالم بود. بلندتر بودن طول گام در افراد مبتلا نسبت به افراد سالم در تحقیق حاضر را می توان چنین توضیح داد که در مطالعات مذکور، افراد با سرعتهای انتخابی خود روی سطح زمین راه می رفتند. در حالیکه در این تحقیق، افراد بر روی تردمیل و در دو سرعت ثابت و از پیش تعیین شده راه رفتند. در نتیجه افراد مبتلا برای پایین آوردن آهنگ راه رفتن از طریق کاهش تعداد گام، طول گام خود را افزایش دادند. نکته قابل تأمل این است که این استراتژی جبرانی در تغییر تعداد، طول و زمان گام در افراد مبتلا، تنها در سرعت آهسته دیده می شود و در سرعت تند، افراد قادر به ایجاد این تغییرات نبوده اند(16). افزایش طول گام و کاهش cadence در افراد مبتلا به کمردرد مزمن در مطالعه حاضر را با توجه به نتایج مطالعه (olson ،2010) چنین می توان توضیح داد که به نظر می رسد این افراد با افزایش طول و کاهش تعداد گام سعی در کاهش نیروهای وارده در اثر هر بار برخورد پاشنه با زمین دارند. در مطالعه مذکور چنین نتیجه گیری شده است که عضلات لومبار همراه با برخورد پاشنه به زمین برای افزایش سفتی و ثبات ستون فقرات فعال می شوند تا نیروی عکس العمل زمین را خنثی کنند(17). همچنین در مطالعه (wong،2008) مشخص شده که کاهش cadence سبب کاهش نیروهای برشی در مفاصل اندام تحتانی و نیز کاهش گشتاورهای آن مفاصل می گردد(15). بنابراین به نظر می رسد که افراد مبتلا به کمردرد با کاهش تعداد گام سعی می کنند نیروهای وارد به مفاصل اندام تحتانی خود را کاهش دهند و بدین وسیله از انتقال آن به مفاصل بالاتر نیز جلوگیری نمایند. راه رفتن در سرعت پایین سبب می شود افراد فرصت بیشتری برای حس کردن اختلالات و محرکها و ایجاد نیروهای لازم برای جبران آنها داشته باشند(10). بنابراین به نظر می رسد به این دلیل و به دلیل مشکلاتی که افراد مبتلا به کمردرد در الگوهای فعالیت عضلات و چرخش تنه لگن در سرعتهای بالا دارند قادر به بکارگیری استراتژی مفید جبرانی در الگوهای راه رفتن در سرعتهای بالا نیستند. تغییر پارامترها در اثر استفاده از ارتز در سرعت آهسته با توجه به یافته های مطالعه حاضر، استفاده از ارتز در سرعت آهسته سبب افزایش طول گام در هر دو گروه سالم و مبتلا شده است. که این افزایش طول گام، همراه با افزایش زمان گام نیز بوده است و باعث کاهش تعداد گام در افراد شده است (18). اثر کوتاه مدت استفاده از یک ارتز لومبوساکرال سخت ستون فقرات را بر پارامترهای فضایی و زمانی راه رفتن و نیز کینماتیک اندام تحتانی بررسی کردند. نتایج نشان دهنده کاهش طول گام در اثر محدودیت دامنه حرکتی مفاصل هیپ و نیز افزایش cadence بود که بدلیل تفاوت در نوع ارتز مورد استفاده و شدت محدودیت ایجاد شده توسط آن، با نتایج حاصل از مطالعه حاضر مغایرت دارد. همانطور که پیشتر نیز ذکر شد عضلات ارکتور اسپاین با هر بار برخورد پاشنه با زمین برای کاهش نیروی عکس العمل زمین فعال می شوند(17). افراد مبتلا به کمردرد با کاهش تعداد گام تعداد برخورد پاشنه با زمین و انقباض عضلات تنه خود را کاهش می دهند. این افراد همچنین با کاهش طول گام، میزان نیروهای وارد بر ستون فقرات در اثر برخورد پاشنه با زمین را کاهش می دهند(14). از سوی دیگر از آنجا که این افراد قادر به راه رفتن با طول گام بلندتر نیز می باشند به نظر می رسد تأمین احساس اطمینان و امنیت که بعنوان یکی از دلایل عمده تغییر در پارامترهای زمانی و فضایی راه رفتن در آنها ذکر شده و در مطالعه حاضر با استفاده از ارتز فراهم شده است، سبب افزایش طول گام در این افراد گردیده است(14و5). این مسئله را از نگاه دیگر و با توجه به نقش دیگری که برای کرستهای لومبوساکرال در کاهش فعالیت عضلات تنه قائل می شوند می توان چنین توضیح داد: فعالیت عضله لومبار ارکتور اسپاین در فاز swing بیش از مرحله double stance است که این فعالیت به دلیل سعی در حفظ ثبات ستون فقرات با افزایش سفتی آن است(7). به بیان دیگر انقباض این عضله و نیاز به حفظ ثبات ستون فقرات در این مرحله که در زمان برداشتن گام می باشد، بیشتر است. با توجه به مطالعات گذشته که نشانگر کوتاه تر بودن طول گام در افراد مبتلا به کمردرد بوده است به نظر می رسد استفاده از ارتز مورد مطالعه با افزایش سفتی ستون فقرات در افزایش طول گام در افراد موثر بوده است(16و7).
فاطمه خسروزاده مهیار صلواتی
چکیده مقدمه: ترجمه، پرسشنامه سنجش قابلیت های حرکتی lci5 و ارزیابی پایایی و روایی آن در ایرانیان با مشکل قطع عضو اندام تحتانی هدف این مطالعه است. روش بررسی: 106 فرد با قطع عضو اندام تحتانی جهت بررسی تکرارپذیری در دفعات آزمون، همخوانی درونی و اثر سقف و کف پرسشنامه lci5 را تکمیل نمودند. همچنین در بررسی اعتبار سازه از این افراد آزمونهای tug و 2mwt به عمل آمد. یافته ها: حداقل آلفای cronbach 70/0 برای دو خرده مقیاس پرسشنامه lci5 محاسبه شد. همبستگی هر آیتم با خرده مقیاس مربوطه بیش از همبستگی آن با خرده مقیاس دیگر بود. lci5 از تکرارپذیری در دفعات آزمون بالایی برخوردار بود(icc=0.96). همچنین همبستگی قابل توجهی با tug (r=-0.65, p<0.01) و (r=0.71, p<0.01) 2mwtداشت. میانگین امتیاز از پرسشنامه lci5 در افراد با قطع عضو زیر زانو بالاتر از افراد قطع عضو از بالای زانو بود. همچنین این امتیاز در افراد استفاده کننده از وسایل کمکی بالاتر از سایرین گزارش شد. میزان اثر سقف نیز 6/23 درصد بدست آمد. نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه lci5 از همخوانی درونی، تکرارپذیری در دفعات آزمون و اعتبار سازه مطلوبی جهت سنجش توانایی های حرکتی افراد قطع عضو اندام تحتانی برخوردار است. واژگان کلیدی: قطع عضو اندام تحتانی، سنجش پی آمد، پایایی، روایی
عباس بیاتلو بهنام اخباری
چکیده اهداف: اهداف این مطالعه مقایسه توانایی اختصاص توجه بر تکلیف اولیه و ثانویه شناختی یا حرکتی در سالمندان با و بدون سابقه زمین خوردن و مقایسه نیازهای توجهی بین سالمندان با و بدون سابقه زمین خوردن بودند. روش اجرا: در این مطالعه دو عاملی و سه عاملی مختلط آینده نگر 23 فرد از هر دو جنس ( میانگین سنی 72/30 ) با گزارش حداقل یک مرتبه زمین خوردن غیر مترقبه در سال گذشته، و 33 فرد از هر دو جنس بدون سابقه زمین خوردن (میانگین سنی 69/12) شرکت کردند. این مطالعه روی سالمندان ساکن آسایشگاه ها انجام شد. آزمون tug منفرد و همراه تکالیف ثانویه شناختی یا حرکتی انجام شد.در حالت اول در حالیکه سالمندان در تکلیف دوگانه به تکلیف اولیه توجه داشتند، زمان و تعداد قدمها در آزمون tug با دوربین فیلم برداری ثبت گردید. در حالت دوم زمانیکه سالمندان در تکلیف دوگانه به تکلیف ثانویه شناختی یا حرکتی توجه داشتند، سرعت انجام تکلیف ثانویه شناختی و حرکتی ثبت گردید. یافته ها: تحلیل واریانس مختلط 2×2×2 (گروه با دو سطح، توانایی اختصاص توجه با دو سطح، و تکلیف ثانویه با دو سطح بر متغیر وابسته زمان آزمون tug ) نشانگر اثر خالص معنی دار گروه، توانایی اختصاص توجه، تکلیف ثانویه و اثر متقابل گروه در توانایی اختصاص توجه و توانایی اختصاص توجه در تکلیف ثانویه بود. تحلیل واریانس مختلط2×2 (گروه با دوسطح، توانایی اختصاص توجه با دو سطح بر متغیر وابسته سرعت انجام تکلیف ثانویه شناختی یا حرکتی ) تنها نشانگر اثر خالص معنی دار گروه بود. نتیجه: در تحقیق حاضر سالمندان با و بدون سابقه زمین خوردن توانایی اختصاص توجه به تکلیف اولیه را داشتند که در مقایسه دو گروه سالمندان بدون سابقه زمین خوردن توانایی اختصاص توجه بهتری نسبت به گروه سالمندان با سابقه زمین خوردن نشان دادند. همانطور که می دانید نداشتن توانایی اختصاص یکی از عوامل مهم در اختلال تعادل و زمین خوردن می باشد. همچنین تحقیق حاضر نشان داد که سالمندان با و بدون سابقه زمین خوردن توانایی اختصاص توجه به تکلیف ثانویه شناختی یا حرکتی را نداشتند. شاید بتوان چنین ادعا نمود که سالمندان به حفظ تعادل و راه رفتن بیشتر از انجام تکلیف ثانویه اهمیت می دهند. کلمات کلیدی: توانایی اختصاص توجه، آزمون tug، تکلیف دوگانه، تکلیف ثانویه شناختی و حرکتی، سالمند
آذر نجف پور مهیار صلواتی
چکیده هدف: هدف این مطالعه بررسی تکرارپذیری شاخص های سیستم تعادلی بایودکس در ورزشکاران مبتلا به بی ثباتی عملکردی و سالم را در شرایط اعمال تکلیف منفرد و دوگانه همراه با دستکاری اطلاعات بینایی بود. روش بررسی: در این مطالعه شاهدی- موردی 14 ورزشکار مبتلا به بی ثباتی عملکردی و 14 ورزشکار سالم به روش جور کردن با گروه سالم بر اساس سن جنس و شاخص توده بدنی و بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند و با استفاده از سیستم تعادلی بایودکس مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور اندازه گیری شاخص ها ،آزمون شونده ها یکبار در سطح ثباتی 5 و یکبار در سطح ثباتی 7 ،همراه با آزمون شناختی استروپ و بدون آزمون استروپ مورد بررسی قرار گرفتند. بررسی تکرارپذیری در طی دو جلسه و با فاصله زمانی 5-3 روز انجام شد.جهت تحلیل داده ها از آزمون تکرارپذیری، آزمون آنالیز واریانس چندطرفه استفاده گردید. یافته ها: تکرارپذیری درون جلسه ای و بین جلسه ای در گروه سالم از 32/0 تا 90/0 و 24/0 تا 90/0 بود و در گروه مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا 30/0 تا 90/0 و 18/0 تا 93/0 بود. نتیجه گیری: این یافته ها نشان دادند که تکرارپذیری شاخص های سیستم تعادلی بایودکس در افراد مبتلا به اختلالات اسکلتی- عضلانی از جمله بی ثباتی عملکردی از سطح قابل قبولی برخوردار است.
هدا نیکنام علرضا سرمدی
از عوارض پس از بازسازی رباط متقاطع قدامی کاهش حس عمقی و تعادل می باشد. این فاکتورها در وزن اندازی متعادل بر زانوها و راه رفتن نرمال نقش دارند. هدف از این مطالعه مقایسه تأثیرکوتاه مدت و میان مدت taping برحس عمقی، وزن اندازی، راه رفتن و تعادل بیمارانی است که تحت بازسازی رباط متقاطع قدامی قرار گرفته اند. روش کار: دراین پژوهش که به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی شده بود 20 مرد ورزشکار با میانگین سنی 5.2± 27 سال و پارگی رباط متقاطع قدامی پس از بازسازی رباط متقاطع قدامی و مدت آسیب بین 6-4 ما به صورت نمونه گیری غیر احتمالی ساده از بخش اورتوپدی بیمارستان اختر در این پژوهش شرکت کردند. این مطالعه در آزمایشگاه بیومکانیک دانشگاه تربیت مدرس انجام شد. بیماران به صورت تصادفی (بر اساس جدول اعداد تصادفی) به دو گروه 10 نفره دارای tape و بدون tape تقسیم می شدند. حس عمقی توسط گونیامتر دیجیتالی و میزان وزن اندازی، میزان نیروی اعمال شده در طول راه رفتن و پارامترهای تعادلی در دو وضعیت دو پا و تک پا ایستادن توسط صفحه نیرو مورد ارزیابی قرار گرفتند. این روند قبل و بعد از چسباندن tape ، پس از راه رفتن روی ترید میل و همچنین پس از یک دوره درمان 10 روزه با tape تکرار می شد. داده ها با کمک آزمون tتست مستقل و وابسته و آنالیز واریانس چند عاملی مختلط با اندازه گیریهای مکرر با استفاده از spss 16 انجام شد. نتایج : نتایج مطالعه نشان داد جهت تغییرات وزن اندازی بر پای آسیب دیده پس از taping نتوانست به سطح معنی داری برسد، اما tape توانست بر پارامترهای تعادلی تأثیر داشته باشد همچنین با استفاده از taping میزان خطای بازسازی زاویه فعال و غیر فعال بیماران کاهش یافت که این نشان دهنده تأثیر taping بر بهبود حس عمقی است اما tape نتوانست بر پارامترهای زمانی و نیرو در سه محور قدامی- خلفی، داخلی- خارجی و عمودی در طی راه رفتن تأثیر گذار باشد. به عنوان نتیجه گیری می توان گفت احتمالأ taping به سبب فراهم آوردن ورودیهای حسی بیشتر، تأثیر بر دوک ها، فراخوانی بیشتر موتوریونیتها، تأثیر بر قدرت عضلانی و تأثیرات روانی آن می تواند سبب بهبود حس عمقی و متعاقب آن بهبود پارامترهای تعادلی شود. کلید واژه ها: کینزیو تیپینگ ، حس عمقی، توزیع وزن، بازسازی رباط متقاطع قدامی
فرشید محمدی مهیار صلواتی
زمینه: رباط متقاطع قدامی، یکی از مهمترین رباطهای زانو و عامل اصلی مهار حرکت رو به جلوی تیبیا به نسبت فمور است. آسیب رباط متقاطع قدامی، شایع ترین آسیب رباطی زانو به هنگام انجام فعالیتهای ورزشی است. بسیاری از پژوهشگران به افراد شاغل یا ورزشکاری که می خواهند فعالیت خود را با همان شدت پیش از آسیب ادامه دهند، جراحی بازسازی را پیشنهاد می کنند. با وجود فراوانی مطالعات انجام شده بر روی افراد پس از جراحی رباط متقاطع قدامی، هنوز یک آزمون مشخص در سطح فعالیتها و مشارکت برای تعیین سطح ناتوانی فرد پس از جراحی معرفی نشده است. هدف: بررسی اعتبار آزمونهای تعادل ایستا و پویا، تکلیف دوگانه و عملکرد اندام تحتانی براساس سطح ناتوانی در ورزشکاران پس از جراحی رباط متقاطع قدامی زانو. روش کار: از افراد انتخاب شده برای شرکت در این مطالعه، اطلاعات زمینه ای (سن، قد، وزن، سمت غالب، سمت جراحی شده، نوع ورزش و تاریخ آسیب و جراحی)، پرسشنامه koos و آزمون های single hop for distance، 6-m timed hop، triple hop for distance و cross-over hop for distance ، drop vertical jump، آزمون تکلیف کنترل پاسچر بر روی یک پا ( بدون واسطه و با واسطه فوم و در دو حالت با و بدون تکلیف شناختی)، آزمون stroop (در حالت نشسته و ایستادن روی هر یک از دو پا) پس از توضیح، نمایش وانجام تمرینی آن توسط فرد، به صورت تصادفی گرفته شد. نتایج: با توجه به همبستگی بالا بین داده های این پژوهش، پیش از انجام آزمون رگرسیون چند گانه، ابتدا با آزمون تحلیل عاملی به دسته بندی داده ها پرداختیم. آزمون تحلیل عاملی 4 عامل از متغیر های مستقل این پژوهش استخراج نمود: متغیرهای تعادل ایستا، پویا، آزمون عملکردی hop و اجرای تکلیف شناختی. سپس این عوامل وارد آزمون رگرسیون چند گانه شدند. ارتباط مستقیم معنی دار بین عملکرداندام تحتانی با تمام خرده مقیاسهای پرسشنامه، ارتباط معکوس معنی دار بین متغیرهای تعادل ایستا با تمام خرده مقیاسها بجز درد، ارتباط مستقیم معنی دار بین متغیرهای تعادل پویا با خرده مقیاسهای ورزش و تفریح و کیفیت زندگی وجود داشت. متغیرهای اجرای تکلیف شناختی با هیچ یک از خرده مقیاسهای پرسشنامه ارتباط معنی دار نداشت. نتیجه گیری: آزمونهای عملکردی پویا می توانند به تعیین سطح توانایی ورزشکاران پس از جراحی رباط متقاطع قدامی کمک کنند.
شیوا شرافت مهیار صلواتی
چکیده زمینه و هدف: شواهد متعددی تغییر در کنترل پاسچر بیماران مبتلا به کمردرد را نشان می دهند. با توجه به نقش عوامل شناختی در کنترل پاسچر هدف این مطالعه مقایسه اثر نیاز های توجهی در کنترل پاسچر پویا در افراد با و بدون کمردرد غیر اختصاصی مزمن بود. روشها و مواد: در این مطالعه سه عاملی مختلط، 15 بیمار مبتلا به کمردرد غیر اختصاصی مزمن (13زن و 2 مرد) و 15 فرد سالم که از لحاظ سن، جنس، قد و وزن با هم جور شده بودند، به روش نمونه گیری غیر احتمالی ساده انتخاب گردیدند. آزمون های تعادلی پویا بر روی 3 سطح دشواری پاسچرال مختلف (سطح 5 ثباتی چشم باز، سطح 5 ثباتی چشم بسته و سطح 3 ثباتی چشم بسته) با استفاده از سیستم تعادلی بایودکس در دو حالت با و بدون تکلیف شناختی استروپ شنیداری از کلیه آزمودنی ها اجرا گردید. همچنین در گروه بیماران مبتلا به کمردرد نمره دو پرسشنامه odi و rdq محاسبه شد. برای تجزیه تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس سه طرفه مختلط و آزمون همبستگی استفاده شد. یافته ها: اثر متقابل سطح سلامتی و دشواری تکلیف شناختی در سطح 5 چشم بسته برای هر سه شاخص ثباتی قدامی خلفی، طرفی و کلی معنی دار بوده یعنی در بیماران با انجام تکلیف شناختی افزایش معنی داری در شاخص های ثباتی قدامی خلفی، طرفی و کلی دیده شد. در حالیکه چنین افزایشی در گروه سالم رخ نداد. و در سایر سطوح دشواری تکلیف پاسچرال غیر معنی دار شد. همچنین بین بعضی از شاخص های ثباتی با نمرات پرسشنامه های odi و rdq همبستگی مثبت متوسطی مشاهده شد. نتیجه گیری: اختلالات کنترل پاسچر در بیماران مبتلا به کمردرد غیر اختصاصی مزمن به شرایط مختلفی از جمله دشواری تکلیف پاسچرال و دشواری تکلیف شناختی بستگی دارد. بعلاوه توانایی کنترل پاسچر در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن می تواند عاملی در تعیین سطح ناتوانی بیمار باشد. کلید واژه: کمردرد، تکلیف دوگانه، پاسچر، آزمون استروپ شنیداری
لاله بهبودی تبریزی محمدعلی آذربایجانی
تمرین هوازی به عنوان یک درمان خاص واستراتژی اصلی، جهت درمان بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 شناخته شده است. از طرف دیگر انجام این تمرینات برای برخی از این بیماران از نظر توانایی جسمی مشکل است. اخیرًا استفاده ازتمرینات ویبریشن کل بدن به عنوان یک روش غیر فعال برای این افراد توصیه شده است. بر این اساس هدف از این مطالعه مقایسه اثر تمرین هوازی و ویبریشن کل بدن برکنترل گلیسمی در مردان مبتلا به دیابت نوع2 می باشد. روش ها: 30 بیمار دیابتی مرد به عنوان آزمودنی در سه گروه: تمرین هوازی ، تمرین ویبریشن کل بدن و کنترل قرارگرفتند. برنامه تمرین هوازی شامل سه جلسه تمرین هفتگی راه رفتن به مدت30 تا 60 دقیقه با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره بود. تمرین ویبریشن نیز شامل 8 تا 12دقیقه قرار گرفتن در حالت ایستاده و نیمه اسکات با فرکانس 30 هرتز و دامنه 2 میلیمتر بود. غلظت آدیپونکتین پلاسما ، گلوکز ناشتا، انسولین و هموگلوبین گلیکوزیله در آغاز دوره (پیش آزمون)، هفته چهارم (میان آزمون) و پایان هفته هشتم (پس آزمون) اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس دو طرفه با اندازه گیریهای مکرر استفاده شد. یافته ها: پس از 8 هفته تمرین، غلظت آدیپونکتین پلاسما، مقاومت به انسولین و هموگلوبین گلیکوزیله در هیچ یک از گروهها تغییر معناداری نیافت (05/0<p). در هرسه متغیر تفاوت معنی داری بین گروه های تمرین هوازی و ویبریشن مشاهده نشد (05/0<p). ولی در مرحله پس آزمون، گلوکز ناشتا کاهش معنی داری را در بین گروه های تمرینی با گروه کنترل نشان داد. (05/0>p). نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان داد با توجه به یکسان بودن اثر دو روش تمرینی، تحریک سیستم متابولیکی توسط تمرین ویبریشن کل بدن همسان با تمرین هوازی است. لذا بر اساس نتایج به دست آمده از این مطالعه توصیه می شودافراد مبتلا به دیابت نوع 2 که توانایی انجام تمرینات هوازی را ندارند ازاثرات سودمند تمرین ویبریشن استفاده نمایند.
لیلا گودرزی مهیار صلواتی
هدف در این جا ترجمه و معادل سازی فرهنگی پرسشنامهwomac بر اساس روش iqola به زبان فارسی می باشد.در روش بررسی، جهت بررسی هم خوانی درونی خرده مقیاس ها، هم خوانی درونی در سطح آیتم ها و اعتبار سازه، پرسشنامه در اختیار 187 نفر بیمار آرتروز زانو قرار گرفت. برای بررسی تکرار پذیری مطلق و نسبی، در دو نوبت با فاصله یک هفته 47 نفر از این گروه مجدد ا پرسشنامه را پر کردند. بود. آلفای کرونباخ برای هر سه خرده یافته هانشان داد که تکرار پذیری نسبی تمامی خرده مقیاس ها در حد مطلوب 7/0 محاسبه شد.نتیجه این بود که پرسشنامه womac از همخوانی درونی، تکرار پذیری در دفعات آزمون و همخوانی درونی در سطح آیتمها و اعتبار سازه مطلوبی جهت سنجش ناتوانی در بیماران ایرانی مبتلا به آرتروز زانو می باشد
حمزه بهارلویی مهیار صلواتی
هدف: تهیه نسخه فارسی پرسشنامه falls efficacy scale internatinal (fes-i) و بررسی ویژگی های روانسنجی آن در دو شیوه تکمیل کتبی و شفاهی روش: 191 سالمند بالای 60 سال در این طرح شرکت داشتند. پرسشنامه fes-i به دو شیوه تکمیل کتبی (113 نفر) و شفاهی (78 نفر) توسط آنها تکمیل گردید. بعد از 14 روز، 97 داوطلب پرسشنامه را برای بار دوم تکمیل کردند. برای ارزیابی اعتبار سازه، توانایی fes-i برای سنجش ترس افراد بر اساس جنسیت، سطح تحصیلات، تعداد دفعات زمین خوردن و سطح ترس از زمین خوردن و همچنین ارتباط نمرات این پرسشنامه با نمره پرسشنامه کیفیت زندگی (sf-36) و نتایج آزمون های عملکردی functional reach وtimed up and go (tug) مورد بررسی قرار گرفت. آلفای کرونباخ برای سنجش همخوانی درونی و icc و sem برای بررسی تکرارپذیری مطلق و نسبی محاسبه گردید. یافته ها: همخوانی درونی در هر دو شیوه تکمیل کتبی (93/0) و شفاهی (92/0) عالی و تکرار پذیری نیز در هر سه شیوه تکمیل بالاتر از سطح قابل قبول 70/0 بود. ارتباط بین نمره پرسشنامه fes-i با tug در شیوه های مختلف تکمیل پرسشنامه متوسط تا بالا بود. بعد جسمانی sf-36 نسبت به بعد روانی آن ارتباط قوی تری با fes-i داشت. این پرسش نامه توانست تفاوت ترس از زمین خوردن سالمندان را بین افراد با جنسیت، سطح تحصیلات، تعداد دفعات زمین خوردن یا سطح ترس از زمین خوردن مختلف نشان دهد. نتیجه: نسخه فارسی پرسش نامه fes-i ویژگی های روانسنجی خوبی برای ارزیابی ترس از زمین خوردن در سالمندان ایرانی دارد. هر دو شیوه تکمیل کتبی و شفاهی این پرسشنامه قابلیت استفاده در فعالیت های پژوهشی و درمانی آینده را دارد.
فروغ فردوسی بهنام اخباری
هدف: بازیابی تعادل متعاقب اغتشاشات خارجی نیازمند یکپارچگی حسی- حرکتی است. هدف از این مطالعه بررسی واکنشهای تعادلی در مقابل اغتشاشات بیرونی پاسچرال در شرایط اعمال تکلیف دوگانه در ورزشکاران متعاقب جراحی بازسازی لیگامان متقاطع قدامی زانو و سالم بود. همچنین ارتباط سطح ناتوانی و تعادل در افرادی که تحت جراحی بازسازی رباط متقاطع قدامی زانو قرار گرفته اند و افراد سالم در شرایط آزمون مورد بررسی قرار گرفت. روش: 25 نفر که تحت جراحی بازسازی رباط متقاطع قدامی زانو قرار گرفته اند و 21 همتای سالم با نمونه گیری ساده انتخاب و وارد مطالعه شدند. مرحله اصلی این مطالعه از نوع سه عاملی مختلط و با الگوی تکلیف دوگانه بوده و از سیستم تعادلی equitest استفاده شد. زمان عکس العمل، زمان واکنش و دامنه جابه جایی مرکز فشار، در حالیکه داوطلبین 2 شدت اغتشاش (متوسط و شدید) و 2 تحمیل تکلیف شناختی (با و بدون آزمون استروپ شنیداری) را تجربه می کردند، اندازه گیری شد. یافته ها: آزمون تحلیل واریانس مختلط 2*2*2 (2 گروه * 2 شدت اغتشاش * 2 دشواری تکلیف شناختی) اثر متقابل سطح سلامتی، شدت اغتشاش و دشواری تکلیف شناختی را بر زمان واکنش، زمان تأخیر و دامنه جابه جایی مرکز فشار غیر معنی دار (05/0p>) نشان داد. در حالیکه اثر خالص اندازه اغتشاش بر زمان واکنش ((p=0/009، زمان تأخیر((p=0/009 و دامنه جابه جایی مرکز فشار((p=0/009 معنی دار نشان داد. اثر اصلی سطح سلامتی بر زمان تأخیر((p=0/009 نیز معنی دار شد. نتایج آزمون t زوجی، افزایش دامنه جابه جایی مرکز فشار در گروه سالم را در پاسخ به اغتشاش بزرگ و اعمال تکلیف دوگانه، نشان داد (p=0/03). نتایج نشان داد که همبستگی معنی داری بین پارامترهای واکنش های تعادلی با نمره خرده مقیاس های پرسشنامه koos وجود ندارد. بحث: افزایش پاسخ های تعادلی در پاسخ به اغتشاشات بزرگ در هر دو گروه دیده شد. زمان تأخیر در بیماران با رباط متقاطع قدامی زانو بازسازی شده در مقایسه با افراد سالم کوتاه تز بود. همچنین بین دو گروه تفاوتی به لحاظ زمان واکنش نبود. کلمات کلیدی: جراحی بازسازی زباط متقاطع قدامی زانو، واکنش های تعادلی، توجه، تکلیف دوگانه، سیستم تعادلی neurocom smart equietest.
مژده خرمی مهیار صلواتی
چکیده زمینه: پیچ خوردگی خارجی مچ پا یک ضایعه ی بسیار شایع ورزشی است. برخی از ورزشکاران مبتلا به پیچ خوردگی مچ پا دچار بی ثباتی عملکردی مچ پا می شوند. با وجود فراوانی مطالعات انجام شده بر روی افراد مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا، هنوز یک آزمون مشخص در سطح فعالیتها و مشارکت برای تعیین سطح ناتوانی این ورزشکاران معرفی نشده است. هدف: اعتبار آزمونهای تعادل ایستا و پویا، تکلیف دوگانه و عملکردی اندام تحتانی براساس سطح ناتوانی افراد مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا. روش کار: از افراد انتخاب شده برای شرکت در این مطالعه، اطلاعات زمینه ای (سن، قد، وزن، سمت غالب، سمت مبتلا و نوع ورزش)، پرسشنامه faam و faos و آزمون های پرش تک، شش متر، سه تایی و متقاطع، آزمون تکلیف کنترل پاسچر بر روی یک پا ( بدون واسطه و با واسطه فوم و در دو حالت با و بدون تکلیف شناختی)، آزمون stroop (در حالت نشسته و ایستادن روی هر یک از دو پا) و آزمون فرود پس از توضیح، نمایش وانجام تمرینی آن توسط فرد، به صورت تصادفی گرفته شد. نتایج: با توجه به همبستگی بالا بین داده های این پژوهش، پیش از انجام آزمون رگرسیون چند گانه، ابتدا با آزمون تحلیل عاملی به دسته بندی داده ها پرداختیم. آزمون تحلیل عاملی 5 عامل از متغیر های مستقل این پژوهش استخراج نمود: متغیرهای تعادل ایستا، متغیرهای تعادل ایستا همراه با تکلیف دوگانه، متغیرهای آزمون فرود، متغیرهای آزمون های پرش و متغیرهای اجرای تکلیف شناختی. سپس این عوامل وارد آزمون رگرسیون چند گانه شدند. ارتباط معکوس معنی دار بین متغیرهای تعادل ایستا و تکلیف شناختی با خرده مقیاسهای پرسشنامه faam و خرده مقیاسهای فعالیت و کارهای روزانه، ورزش و تفریح و کیفیت زندگی پرسشنامه faos، ارتباط مستقیم معنی دار بین متغیرهای آزمون های پرش و فرود با خرده مقیاسهای با خرده مقیاسهای پرسشنامه faam و خرده مقیاسهای فعالیت و کارهای روزانه، ورزش و تفریح و کیفیت زندگی پرسشنامه faos وجود داشت. متغیرهای متغیرهای تعادل ایستا و اجرای تکلیف شناختی با هیچ یک از خرده مقیاسهای دو پرسشنامه ارتباط معنی دار نداشت. نتیجه گیری: آزمونهای عملکردی پویا می توانند به تعیین سطح توانایی ورزشکاران مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا کمک کنند. واژگان کلیدی: تعادل، بی ثباتی عملکردی مچ پا، ناتوانی، آزمون عملکردی.
منیژه مقدم رضا فدای وطن
چکیده: هدف : هدف این مطالعه، ترجمه و معادل سـازی بین فرهنگی پرسشنامه ی رضایتمندی از زندگی در دوره ی سوم عمر ( lsita)و ارزیابی ویژگی های روان سنجی نسـخه فــارسی آن در سـالمندان ایرانی بود. روش بررسی : پس از ترجمه پرسشنامه بر اساس پروتکل iqola، پرسشنامه توسط 245 سالمند ساکن تهران(107 زن و 135 مرد ) که از نظر شناختی سالم بودند،تکمیل شد. 50 نفر از شرکت کنندگان، به منظور ارزیابی تکرارپذیری آزمون ـ بازآزمون، دو تا چهار هفته بعد، مجددا پرسشنامه را تکمیل کردند. تکرار پذیری توسط intraclass correlation coefficient (icc) و ثبات درونی توسط آلفای کرون باخ، و روایی سازه توسط نرم افزار آماری amos ، به وسیله ی تحلیل عاملی و ارزیابی نیکویی برازش ، مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها : iccبرای خرده مقیاس میل ورغبت در برابر بی تفاوتی، 78/0، برای خرده مقیاس ثبات قدم،71/0، برای اهداف، 75/0 ، برای خلق 83/0 ، برای خودانگاره 6/0بود. آلفای کرون باخ برای خرده مقیاس های مذکور، به ترتیب عبارت بود از 73/0، 65/0، 74/0، 82/0و 43/0. ضرایب رگرسیونی برای همه خرده مقیاس ها معنی دار و عبارت بود از 83/0 برای خرده مقیاس ثبات قدم، 88/0 برای خلق، 75/0 برای اهداف، 83/0 برای میل و رغبت، و 64/0 برای خرده مقیاس خود انگاره بود. شاخص های نیکویی برازش gfi ، cfi و tli و کای اسکوئر به ترتیب عبارت بودند از: 93/0 ،95/ 0،89/0و (001/0 > p) 84/42=. c² نتیجه : نسخه ی فارسی پرسشنامه رضایتمندی از زندگی در دوره ی سوم عمر (lsita) ، از همخوانی درونی، تکرار پذیری در دفعات آزمون و اعتبار سازه ی مطلوبی جهت سنجش رضایتمندی از زندگی، در سالمندان ایرانی برخوردار است. واژگان کلیدی : رضایتمندی از زندگی، سالمند، lsita
طلیعه ظریفیان لعیا غلامی تهرانی
هدف: آزمون ارزیابی تشخیصی آوایی و واجی امکان تشخیص افتراقی اختلالات صدای گفتار را فراهم می کند. پژوهش پیش رو با هدف تهیه نسخه فارسی مجموعه آزمون ارزیابی تشخیصی آوایی و واجی(دیپ) برای کودکان 3 تا 6 ساله و تعیین ویژگی های روان سنجی آن به انجام رسید. روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی با الگویی پژوهش بنیاد ویژگی های روانسنجی آزمون ارزیابی تشخیصی آوایی و واجی تعیین شد. 387 کودک 3 تا 6 ساله فارسی زبان از 12 مهدکودک و مرکز پیش دبستانی در شمال غرب شهر تهران در این پژوهش شرکت داشتند. شواهد روایی محتوا با رجوع به آراء صاحب نظران (آسیب شناس گفتار و زبان و زبان شناس)، شواهد روایی ملاک با بررسی روایی همزمان نتایج حاصل از آراء صاحب نظران با آزمون های آوایی، واجی، بی ثباتی، شواهد روایی سازه با بررسی روایی افتراقی بین دو گروه مبتلا به اختلالات آوایی و واجی و بدون آن و تفاوت های گروهی بین گروه های سنی مختلف بررسی شد. شواهد روایی همگرا با مقایسه نتایج دو آزمون غربال گری تشخیصی و بی ثباتی و آزمون آوایی و آزمون اطلاعات آوایی به دست آمد. در بررسی اعتبار آزمون، تکرارپذیری نتایج حاصل از بررسی همخوان ها و واکه ها از طریق محاسبه درصد توافق و نتایج حاصل از مقیاس های کمّی به دو روش بررسی ثبات زمانی (آزمون- بازآزمون) و ثبات محتوایی (نمره گذاری توسط دو ارزیاب مستقل) انجام شد. تمام محاسبه ها در سطح کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد. یافته ها: نسخه فارسی مجموعه دیپ بر اساس نظر متخصصان صاحب نظر از روایی محتوایی مناسبی برخوردار بود (92/94cvi>). نتایج هریک از آزمون های آوایی، واجی، بی ثباتی حاکی از همبستگی زیادی با آراء صاحب نظران و روایی همزمان آزمون بود(به ترتیب 72/0، 76/0 و 68/0). مقایسه نتایج آزمون آوایی با آزمون اطلاعات آوایی و درصد بی ثباتی در دو آزمون غربال گری تشخیصی و بی ثباتی حاکی از روایی همگرای دو آزمون بود (به ترتیب 8/0 و 6/0). نتایج اجرای آزمون های آوایی، واجی و بی ثباتی در دو گروه مبتلا به اختلالات آوایی و واجی و بدون آن نشان از تفاوت آماری معنادار بین دو گروه با و بدون اختلال داشت (001/0>p). در بررسی اعتبار میزان شاخص های خطای معیار اندازه گیری، همسانی درون طبقه ای، ضریب تغییرات و ضریب همبستگی پیرسون، درصد توافق کاپای برآورد شده حاکی از تکرارپذیری زمانی و محتوایی آزمون بود. نتیجه گیری: با توجه به داده های پژوهش حاضر به نظرمی رسد نسخه فارسی آزمون آوایی و واجی ابزاری روا و معتبربرای شناسایی مهارت های آوایی و واجی در کودکان 3 تا 6 ساله و شناسایی اختلالات آوایی و واجی در آنان است.
تبسم قنواتی نورالدین کریمی
هدف ما از این مطالعه بررسی تاثیر بار شناختی و سرعت راه رفتن بر تغییرپذیری و دینامیک فاز هم آهنگی درون اندامی در جوانان و سالمندان با و بدون سابقه زمین خوردن بود. 30 جوان و 32 سالمند (20 سالمند با سابقه زمین خوردن و 12 سالمند بدون سابقه زمین خوردن) در این مطالعه شرکت کردند. از ایشان خواسته شد که 9 تکلیف راه رفتن بر روی تردمیل شامل راه رفتن با سرعت های کند، دلخواه و کند را به صورت منفرد یا همراه با یکی از تکالیف شناختی شمارش معکوس یا تفریق های سه تایی از یک عدد تصادفی سه رقمی انجام دهند. مقادیر فاز انحراف و میانگین مطلق فاز نسبی که به ترتیب بیانگر تغییرپذیری و دینامیک فاز هم آهنگی درون اندامی بودند برای هر یک از این شرایط محاسبه گردید. برای بررسی تاثیر عوامل مذکور بر پارامترهای راه رفتن از آزمون تحلیل واریانس سه طرفه استفاده شد. نتایج نشان دادند که اثر اصلی گروه و سرعت راه رفتن بر فاز انحراف هم آهنگی بین سگمان های لگن-ران، ران-ساق و ساق-پا معنی دار بود(0/01 p<)در حالیکه اثر بار شناختی تنها بر فاز انحراف هم آهنگی بین سگمان های ساق-پا معنی دار بود. همچنین اثر اصلی گروه بر میانگین مطلق فاز نسبی بر روابط بین سگمانهای لگن-ران، ران-ساق و ساق-پا معنی دار بود (0/01 p<) حال آنکه سرعت راه رفتن بر میانگین مطلق فاز نسبی در روابط بین سگمانهای لگن-ران و ران-ساق تاثیر معنی داری داشت (0/01 p<). نتایج ما نشان دادند که سالمندی می تواند باعث افزایش تغییرپذیری هم آهنگی درون اندامی شود درصورتیکه زمین خوردن، افزودن بار شناختی و افزایش سرعت راه رفتن این تغییرپذیری را کم میکنند. بعلاوه زمین خوردن و شرایط دشوار راه رفتن، دینامیک هم آهنگی را به سمت هم فازتر شدن سوق میدهند که گمان می شود ساز و کاری برای کاهش تلاش کنترلی توسط سیستم کنترل گر باشد.
یاسمن السادات اعتمادی امیر مسعود عرب لو
هدف: بررسی و مقایسة اثر دشواری شناختی بر اجرای واکنش تعادلی در برابر اغتشاش بین بیماران مبتلا به کمردرد غیر اختصاصی تکرار شونده و افراد سالم پیشینه تحقیق: مطالعات متعددی به بررسی ویژگی های کنترل پوسچر در بیماران مبتلا به کمردرد پرداخته اند. اما نقش بالقوة فرآیند پردازش اطلاعات (توجه) در کنترل پوسچر این بیماران هنوز ناشناخته است. روش انجام کار: در پژوهش حاضر از روش تکلیف دوگانه جهت بررسی تأثیر تکلیف شناختی از نوع استروپ شنیداری بر پاسخ پوسچرال بیماران با سابقة کمردرد غیراختصاصی تکرار شونده در مقایسه با افراد سالم استفاده شد. از افراد خواسته می شد روی صفحة نیروی متحرکی که امکان جابه جایی خطی سطح اتکا را فراهم می کرد قرار بگیرند. صفحة نیرو تحت شرایط مختلف از دشواری شناختی جا به جا می شد. سطوح دشواری شناختی شامل (1) بدون تکلیف شناختی و (2) انجام استروپ شنیداری بود. سطوح دشواری تکلیف پوسچرال نیز از طریق تغییر اندازة اغتشاش وارده دستکاری شد. از اطلاعات جا به جایی مرکز فشار جهت محاسبه پارامترهای تعادلی استفاده شد. یافته ها: آنالیز واریانس نشان داد به دنبال افزایش دشواری شناختی، گروه افراد مبتلا به کمردرد رفتار متفاوتی نسبت به گروه سالم داشت. هم چنین تأثیر افزوده شدن بار شناختی بر پارامترهای واکنش تعادلی (سرعت و دامنه) بر حسب شدت اغتشاش در افراد مبتلا به کمردرد متفاوت بود. اعمال بار شناختی در شدت متوسط، منجر به افزایش دامنه و سرعت واکنش تعادلی در گروه افراد مبتلا به کمردرد شد ولی در شدت اغتشاش بزرگ باعث کاهش سرعت شد. نتیجه: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد کمردرد از جمله عوامل تأثیر گذار بر ارتباط متقابل کنترل پوسچر و شناخت باشد.
منیژه سلیمانی فر محمد پرنیان پور پرنیان پور
مقدمه بسیاری از زمین خوردن ها در سالمندان در طی راه رفتن حادث می شود و بسیاری از مطالعات نشان داده اند که سالمندی باعث تغییرات معنی دار در پارامترهای راه رفتن می شود. تقریبا نیمی از زمین خوردن ها به دلیل سکندری خوردن و لغزیدن است. بسیاری از سکندری خوردن ها در حین راه رفتن بر زمین ناهموار و یا گذار بین دو سطح مختلف حادث می شود. هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر تغییر ناهمواری سطح گذار بر ثبات پویای تنه فوقانی بدن در طی راه رفتن در زنان جوان و سالمند با و بدون سابقه زمین خوردن بود. روش مطالعه در تهران در سال 1392، 60 نفر زن جوان و سالمند طبق معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند. از 20 فرد سالمند بدون سابقه زمین خوردنو 20 فرد سالمند با سابقه زمین خوردن در سال گذشته و 20 زن جوان خواسته شد که بر یک مسیر 14 متری در دو سطح هموار- ناهموار راه بروند و بین این دوسطح گذر کنند. پارامترهای راه رفتن، شتاب سر و تنه و نسبت هارمونیک در سه صفحه با استفاده از سنسورهای اینرسایل(شرکت x sense) اندازه گیری شد. تأثیر سطح، گذار و گروه بر پارامترهای راه رفتن و شتاب از طریق آزمون آماری اندازه گیری های مکرر anova و آزمون تعقیبی مورد بررسی قرار داده شد. ارتباط همبستگی بین آزمون tug و fes-i با یافته های کمی بیومکانیکیِ راه رفتن نیز مطالعه شد. نتایج زنان سالمند کاهش در پارامترهای زمانی راه رفتن و افزایش در تنوع پذیری زمان راه رفتن را نشان دادند. نسبت هارمونیک در الگوی شتاب در سر و پلویس کاهش یافته است. این تفاوت ها در گروه سالمندان با سابقه زمین خوردن در حین راه رفتن بر زمین ناهموار و در لحظه گذار بسیار برجسته تر است. همبستگی کمی بین پرارمترهای بیومکانیکی و آزمون tug و fes-i در گروه سالمندان بدون سابقه زمین خوردن وجود داشت ولی ارتباط همبستگی بیشتری در گروه سالمندان با سابقه زمین خوردن به خصوص در سطح ناهموار مشاهده شد. نتیجه گیری سالمندان با خطر زمین خوردن یک الگوی راه رفتن محتاطانه تری را به کار گرفتند، اما باعث آن نشد که حرکت سر و تنه با ثبات شود. کاهش یکنواختی سر و لگن در گروه سالمندان با سابقه زمین خوردن بیانگر آن است که سالمندان با سابقه زمین خوردن مشکل بیشتری در کنترل حرکت تنه و حفظ میدان بینایی با ثبات در حین را رفتن، به خصوص در زمین ناهموار و در لحظه گذار دارند.
سوده زندی مهیار صلواتی
چکیده فارسی مقدمه و هدف: شواهد اخیر نشان می دهند که کمردرد و گردن درد با اندازه عضلانی ارتباط دارند. همچنین برخی مطالعات و شواهد بالینی نشان داده اند که در بسیاری از موارد، کمردرد به همراه گردن درد دیده شده است. از طرفی تحلیل عضلانی و اختلال در فعالیت آن می تواند منجر به بی ثباتی و درد و اختلال عملکرد شود. بنابراین مطالعه حاضر با اهداف مقایسه اندازه عضلات گردن و کمر در افراد مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی با و بدون گردن درد و نیز بررسی ارتباط اندازه عضلات با پیامد های عملکردی نظیر ناتوانی و ترس از حرکت طراحی گردید. مواد و روش ها: در یک مطالعه مورد- شاهدی، 15 فرد مبتلا به کمردرد همراه با گردن درد مزمن غیر اختصاصی و 15 فرد مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی در محدوده سنی 20-57 سال شرکت داشتند. با استفاده از دستگاه اولتراسونوگرافی اندازه عضلات مولتی فیدوس گردنی و کمری، سمی اسپاینالیس کپیتیس، لونگوس کولی، عرضی شکمی، مایل داخلی و خارجی اندازه گیری گردید و با استفاده از نرم افزار مناسب آماری، اندازه عضلات مذکور بین دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها: بین اندازه عضلات کمر و گردن در دو گروه کمردرد همراه با گردن درد و کمردرد تفاوت معناداری ملاحظه نشد (05/0p?) و مشخص شد که اندازه عضلات گردن در گروه کمردردی که از گردن درد هیچ شکایتی نداشتند مشابه اندازه این عضلات در گروه کمردرد همراه با گردن درد بود. همچنین همبستگی اندازه عضلات ناحیه کمر وگردن معنی دار نبود (05/0p?). در برخی موارد ارتباط متوسط معنی داری بین اندازه عضلات مورد مطالعه با شدت درد و نمره پرسشنامه های ناتوانی و ترس از حرکت دیده شد. بحث و نتیجه گیری: افراد مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی نیز می توانند در معرض ابتلا به گردن درد باشند اما نه به همان نسبت افراد مبتلا به کمردرد همراه با گردن درد. علت این نتیجه گیری یافته های بدست آمده مبنی بر تشابه اندازه عضلات گردن در گروه کمردردی (که از گردن درد هیچ شکایتی نداشتند) با اندازه این عضلات در گروه کمردرد همراه با گردن درد بود. در مجموع این یافته ها ما را به این نتیجه گیری سوق داد که احتمالاً اندازه عضلات کمر و گردن در دو گروه به یک نسبت مشابه تغییر نداشته اند در نتیجه علی رغم عدم تفاوت معنی دار، رابطه همبستگی معنی داری هم یافت نشد. همچنین با توجه به اینکه در بررسی ارتباط اندازه عضلات با شدت درد و نمره پرسشنامه های ناتوانی و ترس از حرکت، در برخی موارد نتایج منطقی بصورت ارتباط معکوس ودر برخی موارد نیز نتایج غیرمنتظره به صورت ارتباط مستقیم یافت شد که اختصاصاً در رابطه با پرسشنامه های rm و tsk بود، مطالعه حاضر تأیید کننده این مطلب بود که علاوه بر اندازه عضلانی، عوامل بسیاری از جمله سن، جنس، محل و شدت علائم، عوامل جسمی و روحی- روانی همچون استرس، اضطراب، افسردگی و ترس و حتی عوامل اجتماعی-اقتصادی همچون شغل و سطح تحصیلات و عوامل محیطی نیز بر میزان درد، ناتوانی و ترس از حرکت تأثیرگذارند. مدل های رگرسیون چند گانه می توانند تصویر بهتری از ارتباط این عوامل در اختیار قرار دهند.
نیلوفر محمدی ده رییس مهیار صلواتی
هدف: بررسی ارتباط عملکرد عصبی شناختی و توانایی عملکردی ورزشکاران با و بدون بی ثباتی عملکردی مچ پا روش بررسی: 20 ورزشکار با بی ثباتی عملکردی یکطرفه مچ پا و 20 ورزشکار سالم از نظر جنس، نوع و سابقه star excursion فعالیت ورزشی، سن، اندام غالب، قد و وزن جور شدند. توانایی عملکردی با آزمون های ارزیابی شد و عملکرد single hop و side hop ،square hop ،figure-of-8 hop ،balance test عصبی شناختی با آزمون عصبی شناختی کامپیوتری مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: ارتباط معنی داری بین عملکرد عصبی شناختی و توانایی عملکردی مشاهده شد. تفاوت معنی داری از نظر عملکرد عصبی شناختی بین دو گروه مشاهده شد. همچنین نقص عملکردی گروه مبتلا نسبت به گروه دیده شد. single hop شاهد و اندام مبتلا نسبت به اندام سالم در تمام آزمون های عملکردی به جز آزمون در گروه مبتلا نسبت به گروه سالم کمتر بود. علاوه sebt میزان فاصله لمس شده در جهات خارجی آزمون براین هنگام ایستادن روی اندام مبتلا نسبت به اندام سالم فاصله لمس شده در تمام جهات به جز جهات قدامی و خلفی داخلی کمتر بود. نتایج: عملکرد عصبی شناختی و توانایی عملکردی در میان والیبالیست ها و بسکتبالیست ها مرتبط بود. نقص عملکرد عصبی شناختی در گروه مبتلا ممکن است با اجرای ورزش های طراحی شده جهت تسریع پردازش اطلاعات بینایی اصلاح شود. آگاهی وضعیتی همزمان با اجرای الگوهای حرکتی پیچیده در ورزشکاران توضیحی بر یافته های این مطالعه است. کمی تأخیر در پردازش اطلاعات بینایی، توانایی پیش بینی نیروهای خارجی و تولید تنشن عضلانی مناسب جهت تأمین ثبات پویای مفصل را تحت تأثیر قرار می دهد.
ضیاالدین صفوی فرخی بهنام اخباری
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر ارتعاش کل بدن بر گشتاور عضلات اکستنسور و فلکسور زانو، آزمون های تعادل ایستا وپویا، عملکرد اندام تحتانی و سطح ناتوانی افراد مبتلا به کندرومالاسی کشکک بوده است. در این مطالعه کارآزمایی بالینی،42 بیمار مبتلا به کندرومالاسی کشکک به طور تصادفی در دو گروه 1- درمان فیزیوتراپی رایج و2- درمان با ارتعاش کل بدن به همراه فیزیوتراپی رایج، تقسیم شدند. پس از چهار هفته مداخله، متغیرهای مطالعه شامل گشتاور عضلات فلکسور و اکستنسور زانو، حداکثر ارتفاع پرش عمودی، شاخص های تعادلی سیستم بایودکس، مقیاس vas و نمره پرسشنامه کوجالا قبل، بلافاصله بعد و یک ماه پس از اتمام دوره مداخله مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج مطالعه حاکی از افزایش معنادار در متغیرهای گشتاور عضلات اکستنسور زانو و حداکثر ارتفاع پرش عمودی بود.این در حالی است که تفاوت معنادار آماری بین دو گروه در سایر متغیرها شامل گشتاور عضلات فلکسور زانو، شاخص های تعادلی سیستم بایودکس، مقیاس vas و نمره پرسشنامه کوجالا، مشاهده نگردید. در حالی که هر دو روش درمانی مورد استفاده در این مطالعه باعث کاهش درد، کاهش سطح ناتوانی، بهبود تعادل، افزایش گشتاور عضلات فلکسور واکستنسور مفصل زانو و بهبود عملکرد اندام تحتانی می شود، افزودن روش ارتعاش کل بدن به درمان های رایج فیزیوتراپی در بیماران مبتلا به کندرومالاسی کشکک، در قدرت عضلات اکستنسور زانو وعملکرد اندام تحتانی، افزایش معناداری را نشان می دهد.
کامران عزتی بهنام اخباری
هدف: مقایسه آثار بالینی، عملکردی و سونوگرافیک روش های درمانی کششی، سوزن خشک نقاط ماشه ای و سوزن خشک فاشیا در افراد مبتلا به سندروم درد میوفاشیال عضله تراپزیوس فوقانی.. بیماران و روش ها: 60 فرد مبتلا به سندروم درد میوفاشیال عضله تراپزیوس فوقانی( سن: 25/90±4/47 سال، وزن: 63/53±7/76 کیلوگرم، قد:166/55±5/65 سانتی متر، مدت ابتلا: 9/75±6/04 ماه) به صورت تصادفی در سه گروه درمانی قرار گرفتند؛گروه اول: تمرینات کششی، گروه دوم: سوزن خشک نقاط ماشه ای+ تمرینات کششی و گروه سوم: سوزن خشک فاشیا+ تمرینات کششی. بعد از انجام مطالعه متدولوژیک، درد با مقیاس دیداری آنالوگ، دامنه حرکتی با گونیومتری، ناتوانی با شاخض ناتوانی گردن، آستانه تحمل فشار با الگومتر فشاری، حداکثر ضخامت عضله و فاشیا با سونوگرافی و نسبت کرنش با سونوالاستوگرافی قبل و بعد از درمان و نیز دوره پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: براساس نتایج به دست آمده ، تکرارپذیری در دفعات آزمون و نیز بین آزمونگران متغیرهای کمی مورد مطالعه بالا تا خیلی بالا (70/0 تا 96/0) بود. تمامی متغیر های کیفی و کمی مورد بررسی قبل از درمان بین سه گروه، تفاوت آماری معنی داری نشان ندادند(p>0/05). بر اساس نتایج آزمون آنالیز واریانس، اثر متقابل گروه و زمان روی تغییرات متغیر های درد(p<0/001)، دامنه حرکتی خم شدن(p<0/001)، صاف شدن(p=0/004)، چرخش به سمت درگیر(p<0/001) و غیر درگیر(p<0/001)،خم شدن جانبی به سمت درگیر(p<0/001) و غیر درگیر گردن (p=0/02)، ناتوانی عملکردی (p<0/001)، آستانه تحمل فشار (p<0/001)، ضخامت فاشیا (p<0/001) و نسبت کرنش (p<0/001)معنی دار بود. اثر اصلی زمان، روی حداکثر ضخامت عضله افراد مبتلا به سندروم درد میوفاشیال معنی دار بود(= 0/01 p). میزان همبستگی متغیر های درد، دامنه حرکتی، ناتوانی و آستانه تحمل فشار با حداکثر ضخامت عضله متوسط(r= 0/11-0/32)، حداکثر ضخامت فاشیا ضعیف (r= 0/13-0/23) و با نسبت کرنش بالا (r= -0/23--0/71) بود. نتیجه گیری: هم سوزن خشک نقاط ماشه ای و هم سوزن خشک فاشیا در کوتاه مدت بهبودی قابل ملاحظه ای در مورد نشانه های بالینی و همچنین یافته های سونوگرافی ایجاد می کنند. ماندگاری اثرات ایجاد شده در گروه سوزن خشک فاشیا نسبت به دو گروه دیگر بیشتر بود. نسبت کرنش عضله تراپزیوس فوقانی با درد، ناتوانی عملکردی و آستانه تحمل فشار همبستگی معنی داری دارد.
مریم ابوطالبی مهیار صلواتی
گردن درد، به طور فزاینده ای در حال تبدیل شدن به یک اختلال شایع در جهان است. با توجه به اینکه عضلات یکی از سه رکن اصلی حفظ ثبات ستون فقرات بوده و در بسیاری از تحقیقات کاهش ابعاد و قدرت عضلات ثبات دهنده ستون فقرات کمر در افراد مبتلا به کمردرد و کاهش ابعاد و قدرت عضلات ثبات دهنده ستون فقرات گردن در افراد مبتلا به گردن درد بصورت جداگانه به اثبات رسیده، می توان یکی از علل اصلی ارتباط کمردرد و گردن درد را به ارتباط همین عضلات نسبت داد. بنابراین مطالعه حاضر با اهداف بررسی رابطه اندازه عضلات ثباتی گردن با اندازه عضلات ثباتی کمر در افراد با و بدون گردن درد مزمن غیر اختصاصی و نیز بررسی رابطه سطح ناتوانی و اندازه عضلات ثبات دهنده گردن و کمر طراحی گردید
مرتضی تقی پور مهیار صلواتی
هدف: تهیه ی نسخه ی فارسی مقیاس coop wonca و بررسی ویژگی های روانسنجی آن درافراد مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس فارسی زبان ایرانی روش:197 بیمار مبتلا به ام اس در این طرح شرکت داشتند که مقیاس coop wonca توسط آنها تکمیل شد. 50 نفر به صورت داوطلبانه به فاصله ی چهار هفته، مجدداً به پرسشنامه جواب دادند. به منظور ارزیابی اعتبار سازه، نمره ی آیتم های این پرسشنامه با پرسشنامه ی کیفیت زندگی sf-36 و نمره ی ناتوانی (edss) آنها مورد بررسی قرار گرفت. بررسی اتباط نمره ی آیتم های مقیاس coop wonca با جنسیت و میزان تحصیلات این افراد نیز بررسی شد. یافته ها: تکرار پذیری این پرسشنامه در حد قابل قبولی برای هر یک از آیتم های آن بود و همچنین ارتباط بین پرسشنامه ی sf-36 و نمره ی ناتوانی(edss) افراد با نمره ی coop wonca نیز در 6 آیتم از 9 آیتم در حد بالا بود. این پرسشنامه توانست تفاوت کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس را با جنسیت، میزان تحصیلات و نمرات edss متفاوت ، نشان دهد. نتیجه: نسخه ی فارسی مقیاس coop wonca از ویژگی های روانسنجی خوبی برای ارزیابی سطح عملکردی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس فارسی زبان ایرانی برخوردار می باشد و این قابلیت را دارد که در کلینیک ها و همچنین فعالیت های پژوهشی آینده مورد استفاده قرار گیرد.
سلمان نظری مقدم مهیار صلواتی
چکیده زمینه و هدف: مطالعات متعددی به بررسی ویژگی تغییرات در مولفه های راه رفتن در افراد دارای پارگی رباط متقاطع قدامی پرداخته اند اما نقش بالقوه فرایند پردازش اطلاعات (توجه) در کنترل راه رفتن این بیماران هنوز ناشناخته است. بنابراین هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر بار شناختی بر تغییر پذیری مولفه های راه رفتن در افراد با و بدون پارگی رباط متقاطع قدامی با استفاده از رفتار دینامیک خطی و غیر خطی می باشد. روش بررسی: مولفه های راه رفتن در 22 فرد دارای پارگی رباط متقاطع قدامی (69/4±95/25 سال)و 22 فرد سالم (37/3±32/24 سال ) در سه سطح دشواری تکلیف حرکتی راه رفتن (سرعت بالا، سرعت ترجیحی و سرعت پایین) و در دو سطح دشواری تکلیف شناختی مورد پردازش قرار گرفت. بیشینه زاویه فلکشن، بیشینه زاویه اکستنشن و دامنه زاویه هر دو مفصل هیپ و زانو ، ضریب لیاپونوف محلی فلکشن-اکستنشن هیپ و زانو، ضریب تغییرات و ضریب لیاپونوف محلی طول گام، زمان گام و عرض گام به عنوان مولفه های راه رفتن اندازه گیری شدند. یافته ها: مدل مختلط تحلیل واریانس و آزمون های تعقیبی نشان داد که افراد دارای پارگی رباط متقاطع قدامی افزایش معنی داری در ضریب تغییرات عرض گام در هنگام مواجهه با بار شناختی نسبت به گروه سالم داشتند. همچنین، در مواجهه همزمان سرعت بالا و بار شناختی، کاهش معنی داری در ضریب لیاپونوف محلی عرض گام در گروه بیمار نسبت به گروه سالم مشاهده شد. نتایج نشان داد که در مقایسه با افراد سالم، افراد دارای پارگی رباط متقاطع قدامی در شرایط تکلیف دوگانه نسبت به تکلیف منفرد دارای زمان واکنش طولانیتری در آزمون شنیداری استروپ بودند. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد پارگی رباط متقاطع قدامی می تواند عامل مهمی در تداخل شناخت- حرکت باشد.
ناهید رحمانی محمد علی محسنی بندپی
چکیده: مقدمه: کمردرد یک اختلال اسکلتی عضلانی پر هزینه و یک شکایت نسبتا شایع از سوی بیماران مراجعه کننده به سیستم های بهداشتی و درمانی می باشد. براساس مطالعات انجام شده، میزان شیوع کمردرد در کودکان نسبتا بالا می باشد. هدف این مطالعه بررسی داده های هنجار از اندازه عضلات و اندازه چربی زیر پوست ناحیه شکم در دانش آموزان دختر و پسر سالم 15 تا 18 ساله در مقطع دبیرستان و مقایسه آنها با دانش آموزان مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی در همان گروه سنی با استفاده از سونوگرافی بوده است. روش بررسی: تحقیق حاضر یک مطالعه توصیفی، تحلیلی و مورد-شاهدی می باشد. اندازه عضلات شکمی و اندازه چربی زیر پوست کودکان دبیرستانی سالم 15 تا 18 ساله ساکن شهر تهران، که بطور تصادفی از 5 منطقه جغرافیایی شهر تهران به مطالعه وارد شدند، توسط سونوگرافی مورد ارزیابی قرار گرفت. عضلات شکمی و چربی زیر پوست کودکان هم سن و سال مبتلا به کمردرد نیز با استفاده از سونوگرافی اندازه گیری شد. همه اندازه گیریها بین دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. سپس این دو گروه با هم مقایسه شدند (گروه سالم و بیماران مبتلا به کمردرد) یافته ها (تحلیل داده ها): مقادیر میانگین اندازه عضلات شکم به ترتیب برای عضله عرضی شکم بین 31/2 تا 57/2 میلی متر، برای عضله مایل داخلی بین 02/4 تا 15/5 میلی متر، برای عضله مایل خارجی بین 81/2 تا 17/3 میلی متر و برای چربی زیر پوست بین 60/2 تا 76/2 میلی متر بدست آمد. تفاوت معنادار بین دو گروه سالم و مبتلا به کمردرد از نظر اندازه عضلات و اندازه چربی زیر پوست شکم وجود داشت (05/0 > p). اندازه عضلات شکمی و اندازه چربی بین دو سمت راست و چپ در دو گروه سالم و بیمار تفاوت معنادار نداشت (05/0 < p). همچنین ارتباط معنادار آماری بین متغیرهای زمینه ای با میانگین اندازه عضلات و اندازه چربی زیر پوست شکم دیده شد (05/0 > p). نتیجه گیری: در کودکان مبتلا به کمردرد، اندازه عضلات شکم کوچکتر از گروه سالم بود. همچنین شاخص توده بدن به عنوان پیش بینی کننده اصلی اندازه عضلات شکم در کودکان بوده است. لذا انجام مطالعات آتی با تمرکز بر استراتژیهای پیشگیرانه در کودکان پیشنهاد می گردد. کلمات کلیدی: کودکان، سونوگرافی، عضلات شکمی، کمردرد
جلال احدی بهنام اخباری
هدف: کنترل تعادل در مقابل اغتشاشات پاسچرال از جمله مهم ترین نیاز های اساسی برای انجام فعالیت های روزمره است، که حفظ آن نیازمند اختصاص منابع توجهی است. با توجه به اختلال کنترل تعادل در افراد با آسیب لیگامان متقاطع قدامی و افزایش نیاز به منابع توجهی برای حفظ تعادل در آنها، هدف از این مطالعه بررسی واکنشهای تعادلی در مقابل اغتشاشات بیرونی پاسچر در شرایط تکلیف دوگانه در ورزشکاران با و بدون آسیب لیگامان متقاطع قدامی بود. روش بررسی: در این مطالع? سه عاملی مختلط اثر اصلی و متقابل سطح سلامت(گروه)، بار شناختی و شدت اغتشاش بر روی متغیرهای واکنشهای پاسچرال شامل زمان واکنش به اغتشاش، زمان تأخیر و دامن? پاسخ در 23 ورزشکار با آسیب لیگامان متقاطع قدامی و 19 ورزشکار سالم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: اثر متقابل شدت اغتشاش با بارشناختی و اثر اصلی گروه بر روی متغیر زمان واکنش معنی دار بود (05/0>p). اثر اصلی شدت اغتشاش بر روی هر سه متغیر واکنشهای پاسچرال معنی دار بود(05/0>p). نتبجه گیری: ورزشکاران با آسیب لیگامان متقاطع قدامی با وجود بی ثباتی در مواجهه با اغتشاشات ناگهانی پاسچرال، به کمک استراتژی های جبرانی و بسته به تطابقات بیومکانیکی می توانند تعادل خود را تقریباً مشابه افراد سالم بازیابی نمایند.
روشنک بقایی رودسر مهیار صلواتی
چکیده ندارد.
ارمغان محمودیان بهنام اخباری
با توجه به میزان شیوع بالای بی ثباتی عملکردی مچ پا در میان ورزشکاران و نیاز این افراد برای انجام چند فعالیت به صورت همزمان در زمین مسابقه، هدف از این مطالعه مقایسه نیازهای توجهی کنترل راه رفتن ورزشکاران مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا و همتایان سالم می باشد. اهداف: هدف از مطالعه فوق بررسی مقایسه ای نیازهای توجهی برای کنترل راه رفتن در ورزشکاران با و بدون بی ثباتی عملکردی مچ پا است. روش بررسی: 16 ورزشکار مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا و 16 همتای سا لم با نمونه گیری ساده انتخاب و وارد مطالعه شدند. این مطالعه از نوع سه عاملی مختلط و با الگوی تکلیف دو گانه بوده و از سیستم آنالیز حرکت استفاده شد. زمان و طول گام، زمان طول و پهنای قدم زمانstance ، زمان swing و فرکانس قدم در حالیکه داوطلبین 2 دشواری از تکلیف راه رفتن (شامل راه رفتن روی دستگاه تردمیل با دو سرعت 2/1 و 3/6 کیلومتر در ساعت) و 2 تحمیل تکلیف شناختی (شامل تحمیل صفر و شمارش معکوس ) را تجربه می کردند، اندازه گیری شد. نتایج: آزمون تحلیل واریانس مختلط 2*2*2 (2 گروه*2دشواری تکلیف راه رفتن*2 دشواری تکلیف شناختی) اثر متقابل گروه در وضعیت را بر طول گام معنی دار نشان داد. به نحوی که در مواجهه با تکلیف شناختی افزایش طول گام در بیماران در مقایسه با کاهش طول گام در گروه سالم دیده شد. بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد که بی ثباتی عملکردی مچ پا با افزایش نیازهای توجهی کنترل راه رفتن همراه است. بنابراین تحمیل تکلیف شناختی ممکن است بتواند به عنوان یک استراتژی موثر در برنامه ورزشی مبتلایان به بی ثباتی عملکردی مچ پا منظور گردد.
مهیار صلواتی حسین باقری
هدف از انجام این تحقیق بررسی مقایسه ای جنبه های گوناگون مشکلات بالینی و عملکردی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن با افراد سالم و همچنین بررسی آثار تمرینات فعال ثبات دهنده ناحیه کمری لگنی براین اختلالات بود. مشکلات مورد بررسی در این تحقیق عبارت بودند از علائم بالینی ، قدرت و استقامت عضلانی ، استراتژیهای حسی و حرکتی تعادلی ، ثبات داینامیک ، محدوده ثباتی ، زمان عکس العمل ، ناتوانی های عملکردی و مشکلات روحی روانی .
نیلوفر نیری کرمی اسماعیل ابراهیمی
نتایج حاصل از این طرح پژوهشی به شرح زیر می باشند: الف- با بررسی مراکز حرکتی در دو زنجیره حرکتی باز و بسته: 1- بیشترین میزان جابجایی مراکز در زنجیره حرکتی باز بر روی محور x ها در دامنه های ابتدایی حرکت و بر روی محور yها در دامنه میانی مشاهده می شود.2 - در زنجیره حرکتی بسته میزان جابجایی مراکز بر روی محور x ها در طول دامنه حرکتی تقریبا یکسان و یکنواخت بوده و ضمنا نحوه جابجایی مراکز بر روی محورx و y عکس یکدیگر می باشند.ب - با بررسی مسیر حرکت استخوان کشکک در دو زنجیره حرکتی باز و بسته : 1 - در زنجیره حرکتی باز میزان جابجایی راس و قاعده در مقایسه با زنجیره حرکتی بسته حدود 2 برابر می باشد. 2 - در زنجیره حرکتی باز حرکت glidingمفصلی عمدتا متوجه قاعده کشکک و حرکت rolling متوجه راس کشکک می باشند، در صورتی که در زنجیره حرکتی بسته راس کشکک حرکت قابل توجهی نداشته و حرکات rolling و gliding عمدتا در قاعده کشکک انجام می شوند.
مجید میرزا حیدری اسماعیل ابراهیمی
نتیجه گیری از بحث: 1 - در تمرینات با وزنه های سنگین ، افزایش پیشرونده وزنه نسبت به روش افزایش پیشرونده سرعت به میزان بیشتری توان را افزایش می دهد. 2 - تمرینات با وزنه های سنگین به صورت leg pressنمی تواند به طور قابل توجهی روی دویدنهای چابکی که دارای مهارت تغییر جهت سریع cuttingو یا چرخش سریع pivoting در خود هستند تاثیر گذار باشند. 3 - تمرینات پلایومتریک با افزایش پیشرونده وزنه در غالب جلیقه وزنه یک روش مناسبی جهت ایجاد توان حداکثر می باشد.
فریبا قادری اسماعیل ابراهیمی تکامجانی
هدف : تعیین تاثیر تمرینات فعال ثبات دهنده ستون فقرات بر عملکرد عضلات کمر در صفحه ساجیتال درافراد سالم.
قدمعلی طالبی اسماعیل ابراهیمی
هدف از انجام این کار آزمایی بالینی تصادفی مقایسه سه روش تمرینی شامل تعادل ، پلایومتریک و قدرتی بر روی برخی از آزمونهای عملکردی اندام تحتانی بوده است .
علی اصغر جامه بزرگی اسماعیل ابراهیمی
بریس c.f در درمان و توانبخشی تنیس البو از طریق کاهش نیروهای اضافی بر روی منشا عضلات اکستانسور و ایجاد یک منشا عضلانی جدید تاثیر بالینی مفیدی دارد. با این وجود گزارشهای دقیقی در مورد پهنای مناسب آن در دسترس نمی باشد. لذا هدف از این مطالعه بدست آوردن یک پهنای مناسب و بررسی تاثیر پهنای بریس counterforceبر روی مقدار دامنه حرکتی فلکسیون و اکستانسیون مچ، قدرت گرفتن دست ، قدرت اکستانسیون مچ و میزان درد بود.
مصطفی بیدمشک اسماعیل ابراهیمی
هدف مطالعه حاضر بررسی مقایسه ای حس وضعیت مفصل زانو دردو وضعیت باز(نشسته) و زنجیره بسته(ایستاده) و همینطور رابطه حس وضعیت مفصل زانو با برخی آزمونهای عملکردی اندام تحتانی است.
فاطمه غیاثی محمد رضا نوربخش
هماهنگی مفاصل شرکت کننده در هر فعالیت مهم می باشد . این هماهمگی در شخص مبتلا به کمر درد مزمن به هم خورده و حتی بعد از رفع درد نیز باقی می ماند. دراین مطالعه به بررسی ریتم و الگوی حرکتی مفاصل شرکت کننده در دو شیوه برداشتن شی خمیده و چمباتمبه در دو گروه افراد سالم و بیماران مبتلا به کمر درد پرداخته می شود. افراد مبتلا به کمر درد مزمن کاهش در دامنه حرکتی ستون فقرات کمری و افزایش دامنه حرکتی مفصل ران را نشان دادند. در افراد مبتلا به کمردرد مزمن در ابتدای برداشتن شی 0% - 50% غالب حرکت در ستون فقرات کمری انجام می گیرد . همچنین در شیوه چمباتمبه علاوه برتغییر در ریتم حرکتی ران - سینه ستون فقرات کمری شخص از زانو برای انجام فعالیت کمک نگرفته بلکه به مقدار زیادی از مفصل مچ پا کمک می گیرد. (p=0/04) اضافه شدن وزنه به وضعیت خمیده سبب تغییر در ریتم حرکتی می شود، شخص با اضافه شدن وزن بیشتر از ستون فقرات کمری کمک می گیرد. در شیوه چماتمبه افزایش وزنه سبب دخالت یشتر مفصل ران می شود. (p=0.031) در شیوه چماتمبه دخالت ستون فقرات کمری بیشتر از شیوه خمیده می باشد ، در شیوه خمیده شخص بیشتر از مفصل ران کمک می گیرد. تفاوتهای بسیار آشکاری در ریتم حرکتی فرد سالم و بیمار مبتلا به کمر درد دیده شد. بهعبارتی فاکتوهای نظیر نوع و شیوه بلند کردن شی میزان بار و درد ناحیه کمری در ریتم و هماهنگی مفاصل شرکت کننده در برداشتن شی تاثیردارد. این یافته اهمیت ارزیابی ریتم و هماهنگی مفاصل و لزوم درمان در جهت برگشت ریتم هماهنگی مناسب را در طی بر داشتن شی کاملا مشخص می کند.
حمیدرضا مختاری نیا اسماعیل ابراهیمی
اهداف مورد نظر در این مطالعه شامل ارزیابی حس عمقی و تعادل در 25 فرد مبتلا به در پاتلوفمورال و 25 فرد سالم . همچنین بررسی تاثیر taping کشکک بروی حس عمقی و تعادل این دو گروه بوده است.
وحید اسماعیلی اسماعیل ابراهیمی
اهداف کلی: به طور کلی هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر پدیده اثر متقابل بر تمرینات حس عمقی است.