نام پژوهشگر: جاسب نیکفر
حسین خادم پیر جاسب نیکفر
رادیکال از واژه radixبه معنای ریشه است و نظر کسانی را که خواستار تغییر اساسی و سریع در جامعه هستند می رساند. این اصطلاح هر عمل و نظر سیاسی و اجتماعی را که خواهان تغییرات فوری و قاطع در نهادهای اجتماعی است، در بر می گیرد. همچنین اصطلاح رادیکالیسم در باب کسانی اطلاق می گردد که از موسسات سیاسی و اجتماعی موجود ناراضی باشند. آن ها عموماً طالب تغییرات اجتماعی و در هم پاشیدن اوضاع حاضر و تأسیس موسسات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شایسته تری هستند. با بررسی جامعه ایران از دهه 1340 به بعد شرایط خاصی از نظر سیاسی، اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی (مدرنیزاسیون) بر کشور حکمفرما شد که تغییرات گسترده ای را در سطح جامعه به وجود آورد و موجی از مخالفت های گسترده ای را از سال 1340 به وجود آورد که همگی سبب نوعی رادیکالیسم سیاسی شد. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد، اجرای سیاست -هایی چون؛ بی اعتنایی به مذهب و روحانیت، ترویج و تبلیغ فرهنگ غربی و موارد دیگر سبب نوعی رادیکالیسم سیاسی شد. لذا ظهور جنبش های اسلامی ویژگی عمده این مقطع از تاریخ معاصر ایران است. سوال اصلی ما در این تحقیق این است که چرا رادیکالیسم سیاسی در میان نیروهای اسلامی در دهه های 40 و 50 شیوع پیدا کرده است؟ به نظر می رسد فرضیه ما در این تحقیق می تواند این باشد: ماهیّت، ساختار و عملکرد (نوسازی ناموزون) نظام سیاسی پهلوی دوم موجب به وجود آمدن رادیکالیسم سیاسی میان گروه های سیاسی اسلامی در دهه های 40 و 50 شده است بنابراین تلاش می گردد از منظر جامعه شناسی سیاسی و تاریخی این موضوع مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
علی طهماسبی جاسب نیکفر
از زمان فروپاشی عثمانی و شکل گیری دولت عراق در غرب ایران، سیاست های متخذه از سوی دولتمردان آن کشور همواره به عنوان منبع تهدید علیه امنیت ملی ایران به شمار آمده واین کشور به ندرت روابطی دوستانه با ایران داشته است. اختلافات ارضی و مرزی به همراه مسائل مذهبی همچون تبعیض علیه شیعیان در عراق و مسائل قومی و نژادی همانندمناقشه عرب و عجم، حضور اکراد در دو سوی مرزهای ایران و عراق به همراه خوی توسعه طلبی حاکمان بغداد از جمله عوامل اصلی تنش یا منازعه میان دو کشور در نیم قرن اخیر محسوب می گردند. با این حال روابط دو کشور همیشه در سطحی نامطلوب قرار نداشته و در تاریخ روابط ایران و عراق نقاط قابل اتکایی نیز یافت می شود، بدلیل وجود اشتراکات مذهبی بین دو ملت ارتباطات خوبی وجود داشته است. برکناری صدام از مسند قدرت در سال 2003 اولین فرصت برای اندیشیدن دو کشورایران وعراق به نقاط فرهنگی و مذهبی برای تعمیق روابط بود. این مساله که با نیاز عراق به بازسازی کشور توام گشته بود زمینه ای را فراهم نمود تا روسای جمهور ایران و عراق با یکدیگر دیدار نمایند. یکی از نخستین مسائلی که در جریان این دیدارها مورد صحبت و توافق قرار گرفت از سرگیری اعزام زائران ایرانی برای زیارت به عتبات عالیات بود. بگونه ای که می توان از روند رو به افزایش تعداد این زائران و ارائه تسهیلات جدید از سوی هر دو دولت سخن گفت. این پژوهش قصد دارد تا نقش اماکن مذهبی و موقوفات در دو کشور ایران و عراق و تاثیر آن در بهبود مناسبات دو کشور پس از صدام را مورد بررسی قرار دهد. روشی که در این پژوهش از آن استفاده می شود روش توصیفی_ تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای _ اسنادی است. همچنین در گرد آوری مطالب از داده ها و آمارهای مراکز دولتی از قبیل سازمان اوقاف و امور خیریه و ستاد بازسازی عتبات وعالیات استفاده شده است.
نسیبه نوری علی باقری دولت آبادی
یکی از مسائل مورد بررسی در حوزه اندیشه سیاسی، توجه به انسان شناسی و نقش آن در شکل دادن به آراء سیاسی متفکران و فیلسوفان است. در این میان مصباح یزدی و مجتهد شبستری به عنوان دو تن از برجسته ترین متفکرانی که آراء سیاسی شان فضای سیاسی کشور را متاثر از خود کرده است، مورد توجه قرار گرفته اند. بنابراین، سوال اصلی که پژوهش حاضر قصد دارد به آن بپردازد این است که، انسان شناسی این دو شخصیت چه تاثیری بر آراء سیاسی آن ها داشته است؟ فرضیه رساله بر این اساس استوار است که، مصباح یزدی در چارچوب فلسفه اسلامی و مشخصا فلسفه متعالیه به ارائه یک انسان شناسی دینی - فلسفی مبادرت ورزیده و سپس بر اساس نوع نگاه خود درباره انسان و عقل، به ضرورت وحی و نبوت و از دریچه آن به رابطه دین و سیاست پرداخته است. شبستری نیز با پذیرش گفتمان مدرنیته، عقلانیت مورد تاکید در این گفتمان را وجهه همت خود قرار داده و سپس به تبیین رابطه دین و سیاست توجه کرده است. برای بررسی این فرضیه از روش هرمنوتیک فلسفی هانس گئورگ گادامر یعنی توجه به نقش پیش فهم ها و پیش فرض ها در فهم متن استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که تاکید بر وجه کمال طلبی حقیقت وجودی انسان (روح) و عدم کفایت عقل وی برای تامین کمال موردنظر در اندیشه مصباح، راه را برای حکومت ولایی در اندیشه ایشان باز نموده است، این در حالی است که مبنا بودن عنصر آزادی برای تعریف انسان و در نظر گرفتن سطحی از عقلانیت برای وی در اداره امور دنیوی خویش در اندیشه شبستری به گرایش او نسبت به یک نظام سیاسی دموکراتیک انجامیده است.
فرشاد شکیبا اول جاسب نیکفر
از زمان شکل گیری اولین اجتماعات سیاسی و آغازین گفت و گوها درباره سیاست، یکی از جدی ترین مباحث این حوزه، نقش مردم در شکل دهی به نظام سیاسی حاکم، وضع قوانین حاکم بر آن و اداره جامعه بوده است. از زمانی که مباحث فلسفه سیاسی به تحریر در آمده است، دموکراسی به عنوان یک بحث مهم در میان آنها مطرح شده است. در قرن بیستم دموکراسی به مهم ترین موضوع فلسفه و تأمّل اندیشمندان سیاسی تبدیل شد. در دوره معاصر دموکراسی وارد ادبیات سیاسی اسلامی نیز شد و بحث های مختلفی پیرامون آن در میان اندیشمندان اسلامی صورت گرفت، به گونه ای که در پرتو نسبت سنجی آن با آموزه های اسلامی، برخی به رد آن و گروهی به پذیرش آن حکم کردند و دیدگاه های گوناگونی در این میان مطرح گردید . با این حال، در ادبیات سیاسی دینی – ایرانی از این واژه معمولاً به مردم سالاری تعبیر می شود که از پیوند آن با دین نیز، واژه مردم سالاری دینی شکل می گیرد. علی رغم وجود برداشت های مختلف از این واژه، می توان تعریف کلی آن را « حکومت به وسیله مردم دانست» حکومت به وسیله مردم؛ یعنی نقش دادن به مردم در حکومت. یعنی مردم در اداره حکومت و تشکیل حکومت و تعیین حاکم و رژیم حکومتی و سیاسی نقش داشته باشند. حکومت در خدمت مردم است. یعنی اعتنا کردن به خواسته های مردم؛ یعنی درک کردن حرف ها وخواسته های مردم و ...در مجموع می توان جوهر و مشخصات اصلی دموکراسی را « مشارکت مردمی در مسائل سیاسی » ، « آزادی » ، « تساوی در برابر قانون » و « مقبولیت نظام سیاسی حاکم » ( رضایت مردم )و ... دانست و بر اساس آن دموکراسی را چنین تعریف کرد: حکومتی که در آن، مشارکت مردم در مسائل سیاسی، آزادی، تساوی همه در برابرقانون و رضایت مردم نسبت به نظام سیاسی حاکم به رسمیت شناخته است. اما از این مفاهیم در مردم سالاری دینی و دموکراسی برداشت های مختلفی می شود. از جمله مفهوم رأیدادن. هدف اصلی در این نوشتار بررسی مقایسه ای مفهوم رأی دهی و مشارکت سیاسی درنظام های مردم سالاری دینی و لیبرال دموکراسی، به عنوان مهمترین الگوهای نظری رقیب برای حکومت در جهان معاصر است. این هدف در سه گام دنبال می شود: بررسی نقش و جایگاه مردم در حکومت لیبرال دموکراسی، بررسی نقش و جایگاه مردم در حکومت مردم سالاری دینی و نهایتاً بررسی مقایسه ای دو نظام، جهت تشخیص نقاط شباهت و تفاوت آنها با یکدیگر.
عزت اله ایسوندی جاسب نیکفر
چکیده پزوهش حاضر به منظور بررسی توسعه سیاسی از دیدگاه امام خمینی انجام شده است. توسعه سیاسی در هر جامعه ای بر مبنای الگو، معیار و منبعی مطابق با مبانی اعتقادی آن جامعه رخ می هد. با ظهور انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی توجه ویژه ای درخصوص توسعه سیاسی بر مبنای ارزشهای دین مبین اسلام صورت گرفت و الگوی متمایزی از توسعه سیاسی در این دوران ظهور کرد. پرسش اصلی این پایان نامه در پی بررسی توسعه سیاسی از نظرامام خمینی بوده تا ویژگی های توسعه سیاسی امام را بیان دارد. هر یک از این ویژگیها، بر پایه محورهایی ، شامل منافع فردی ،سیاسی و آزادی درحکومت اسلامی ونقش مردم دراداره جامعه ومشارکت آنان درتعیین سرنوشت با برگذاری انتخابات در گسترش توسعه سیاسی بنا به دستورات دین اسلام نقش اساسی رادارد. نظریه پردازان غربی به دنبال ایجاد توسعه سیاسی دنیاگرا، با حذف سنّت، مذهب وتحقق نهایت بهره های مادّی هستند. اما امام خمینی(ره) به دنبال تحقق توسعه سیاسی متعالی، با محوریت خدا در نظام سیاسی است و در صدر اهداف توسعه سیاسی، تحقق مکتب الوهیت و ایده توحید را مطرح می کند و تمام اهداف و شاخص های توسعه سیاسی را ذیل آن مطرح می نماید. ایشان تحقق سه شاخص کلان (عقلانیت سعادت محور، اجتهاد و ولایت فقیه و تحقق سیاست اخلاقی) وتعدادی شاخص خرد برای توسعه سیاسی را لازم می دانند. با توجه به دیدگاه امام(ره) که برگرفته ازدین مبین اسلام است، ایشان تربیت سیاسی را روی آوردن آزادانه و آگاهانه به سمت ارزش های الهی می داند. بر این اساس، به بررسی توسعه سیاسی از دیدگاه امام ودیگر اندیشمندان سیاسی ودر ادامه به اثرات وپیامهای داخلی وخارجی می پردازیم.