نام پژوهشگر: حسین اژدری زاده
علی قربانپور لزرجانی حمید پارسانیا
چکیده به اعتقاد مانهایم، هر نوع وضعیت اجتماعی – تاریخی در یک نقطه خاص تاریخی قرار دارد و از این رو وضعیتی یگانه است. بنابراین معرفتی که از این وضعیت یگانه به وجود می آید و در این وضعیت صادق است نیز یگانه است و با زمان و مکانش مرتبط است.وی آن را نسبت گرایی نام نهاد.اما منتقدان وی معتقدند چون مانهایم معرفت وشناخت را به سطح فهم عرفی(هویت اجتماعی – تاریخی) تقلیل داده است ، سر از نسبی گرایی در آورده است. وی برای رهایی از این نسبی گرایی چهار راه حل ارائه نمود و هیچکدام نتوانستند وی را از بند نسبی گرایی آزاد نمایند. اما ملاصدرا در عین حال که شرایط مادی از جمله شرایط اجتماعی-تاریخی را به عنوان علل معده می پذیرد، معتقد است همه ادراکات مجرد و ثابتند و هیچگونه تغییر در آن راه ندارد. علل معده فقط منظر ایجاد می کند و با تغییر منظر معرفت متفاوت خواهد بود.بنابراین ملاصدرا به دامن نسبی گرایی نیفتاده و توانسته است بین نسبت گرایی و نسبی گرایی فرق بگذارد. پایان نامه رویکرد انتقادی و تطبیقی دارد که به روش توصیفی انجام گرفته است و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و ابزار گردآوری اطلاعات نیز، فیش برداری می باشد. با توجه به اینکه شرایط تاریخی- اجتماعی به صورت علل معدّه در شکل گیری علوم می تواند موثر باشد جای دارد که موارد زیر در پایان نامه ها دنبال شود: 1- تأثیر زمان و مکان در بازسازی علوم انسانی و اسلامی 2- شرایط تاریخی- اجتماعی در تحولات دانش فقه و دیگر علوم اسلامی 3- نقد جامعه شناسی معرفت دنیای غرب بر اساس قابلیت های فلسفه صدرایی کلید واژه: جامعه شناسی معرفت،مانهایم،نسبی گرایی ، نسبت گرایی و فلسفه صدرایی
حسین اژدری زاده حمید پارسانیا
چکیده مسئله ما، درحقیقت، « تعیّن اجتماعی معرفت از منظر نهج البلاغه» است. محتوای اصلی این عبارت، پرسش از تاثّر و تشخّصی است که معرفت های مختلف از عوامل اجتماعی می پذیرد و، به نظر ما، در سخنان حضرت امیر(ع) بدان اشاره شده است. به کمک روش شناسی بنیادین، تحلیل محتوای کیفی و نظریه زمینه ای، از دلالت ها و التزامات کلمات نهج البلاغه در زمینه هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی در راستای ساخت یک نظریه معرفتی- اجتماعی بهره گرفته ایم. نظریه استنباط شده از این جستار، در چارچوب زیر است: عوامل اثرگذار بر معرفت، متعدد و، به ترتیب اولویت طولی، عبارت است از: خداوند؛ انسان؛ عوامل غیبی (فرشتگان و شیطان)؛ و طبیعت و اجتماع. اثرگذاری خداوند متعال بر معرفت، حتمی بوده، اراده تکوینی الهی درخصوص اعمال اختیاری انسان، البته، از مسیر اراده انسان می گذرد و، بنابراین، مسئولیتش نیز با انسان است. در درجه دوم، انسان و فطرت انسانی قرار دارد و اراده انسانی در این میان شاخص است. در درجه سوم، باید از اثرگذاری موجودات غیبی، نظیر فرشتگان و شیطان یاد کنیم؛ فرشتگان، در راستای هدایت (معرفت صادق) و شیطان، در راستای ضلالت (معرفت کاذب) انسان می-کوشند. در درجه چهارم اثرگذاری، عوامل طبیعی و اجتماعی قرار دارد: محیط طبیعی (آب شور، نزدیکی به آب، کثافت و بدبوئی زمین مجاور آب و گودی زمین و مانند آن) تاثیر بسزائی در وضع روانی مردم دارد؛ همچنین، عوامل «اجتماعی» اثرگذار بر معرفت (به خصوص معرفت های اعتباری) را می توان بر محور کنش های انسانی و ساختارهای اجتماعی تنظیم کرد: زبان، گفتار، و کنش های انسانی از جمله عوامل اجتماعیی است که تعامل غیرقابل انکاری با شناخت ها و روحیات وی دارد؛ به علاوه، ضرورت زندگی اجتماعی، انسان ها را کنارهم قرارداده، هویت های جدیدی (اجتماعی) بوجود می آورد. شاید، اولین قدم عملی برای ایجاد چنین هویت هایی، خانواده باشد. غیر از خانواده، در سطح متوسط، از پیوندهای مبتنی بر دوستی و همنشینی می توان سخن به میان آورد. همچنین، از پیوندهای در سطح کلان، دو عامل ثروت و قدرت بسیار حائز اهمیت است. این هویت های جمعی در ایجاد معرفت های جمعی نقش بسزائی دارد. تاثیر این عوامل، البته، به شکل علیت ناقص بوده، حتمی نیست، و، نیز، در چارچوب اختیار و فطرت انسان شکل می گیرد؛ به علاوه، به دلیل حاکمیت ممتاز فطرت و اختیار در پیامبران و امامان معصوم( صلوات الله علیهم اجمعین)، و، نیز، توفیقات الهی؛ ایشان از تاثیرات گمراه کننده این عوامل مصون اند. همه این اثرگذاری ها، البته، با اراده و مشیت حضرت حق، و در پرتو احاطه و حضور باری تعالی است:« وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیط؛ و خدا از هر سو برایشان محیط است»( بروج: ??). کلید واژه: امام علی(ع)؛ تعیّن ؛ اجتماع؛ معرفت؛ جامعه شناسی معرفت.