نام پژوهشگر: فرشاد عامری
فرشاد عامری جواد علیمحمدی اردکانی
برداشت انتزاعی از طبیعت در هنر مدرن، مرزهای نگاه انسان به جهان را به شکلی انقلابی به پیش برد. هنر مدرن، نه واقعیت مشهود طبیعت، بلکه منطق بنیادین نهفته در پس چهره ظاهری طبیعت را آشکار کرد و به این ترتیب به برداشت آزاد خود از جهان محسوس، اعتباری جهانشمول بخشید. جهان دیگر آن چیزی نیست که با چشمان خود می بینیم. بلکه تنها نمودی از بی شمار جلوه جهان طبیعی است که نحوه آشکارگی آن، وابستگی حیاتی به ناظر دارد. این برداشت از طبیعت، به انگاره کلاسیک هنر مدرن تبدیل شد که آنقدر کامل و خود-بسنده بود که امکان فراتر رفتن از مرزهای آن را تبدیل به چالشی جدی برای هنرمندان پست مدرن کرد. هدف این تحقیق، به رسمیت شناساندن تحول پارادایمی در هنر معاصر از طریق هنر دیجیتال، با تکیه بر همین انگاره هنر مدرن است و روش تحلیل تماتیک تاریخی با رویکرد تفسیری را برای پشتیبانی از این فرضیه، به کار گرفته است. در ابتدا جنبه هایی از واقعیت نامشهود جهان طبیعی که درک منطق درونی عملکرد آن به دستاوردهای علوم جدید متکی است، معرفی شده و بر لزوم کاربرد کامپیوتر برای مدل سازی و بازتولید الگوهای تکثیر شونده ارگانیک تأکید می شود. در مرحله بعد رویکرد نظری و تبار تاریخی هنر دیجیتال تحلیل شده و رویکرد ساختاری در قالب کلاسیسیسم انتزاعی، به عنوان خاستگاه نظری آن معرفی می گردد. در پایان، این نتیجه حاصل می شود که رویکرد ساختاری هنر دیجیتال، علاوه بر اینکه ادامه منطقی رویکرد هنر مدرن به مسأله واقعیت است، به عنوان تحولی پارادایمی در هنر معاصر از منظر نحوه برداشت از جهان محسوس با تمام جنبه های فرمی، تکنیکی و فرهنگی خود، قابل بازشناسی است.