نام پژوهشگر: محمد حشمتی رفسنجانی
مرضیه کمالی محمد حشمتی رفسنجانی
در این پژوهش مقادیر کادمیم در تعدادی کود فسفاته و قابلیت انتقال آن به نهالهای ذرت و آفتابگردان بررسی شد. بهمنظور دستیابی به این هدف، یک آزمایش در قالب طرح فاکتوریل کاملاً تصادفی، با سه فاکتور نوع منبع فسفر، نوع بستر کاشت و نوع گیاه در چهار تکرار و با روش نویباور انجام شد. فاکتور منبع فسفر شامل سوپر فسفات چین، سوپر فسفات اندونزی، سوپر فسفات گرانولهی ایران (بافق)، دیآمونیوم فسفات ایران (خدمات حمایتی) و پتاسیم دیهیدروژن فسفات (بهعنوان کنترل) و گیاهان مورد آزمایش نیز ذرت و آفتابگردان بودند که در دو بستر کاشت شن و مخلوط خاک و شن کشت گردیدند. 35 روز پس از کاشت، ریشه و اندام هوایی با دقت برداشت و شسته شدند و پس از خشک شدن در دمای 65 درجهی سلسیوس توزین گردیدند. تجزیهی شیمیایی نمونههای ریشه و برگ به روشهای متداول آزمایشگاهی انجام گردید. بررسی آماری دادهها با تجزیه واریانس چند متغیره انجام شد که با توجه به اثر معنیدار نوع گیاه و بستر کاشت بر پارامترهای مورد مطالعه، دادههای مربوط به هر گیاه، بهتفکیک در هر بستر کاشت، با آزمون تجزیهی واریانس تک متغیره آنالیز و بررسی گردید. در بستر کاشت شن، نتایج تجزیه واریانس، تأثیر معنیدار منبع فسفر بر غلظت کادمیم ریشه و جذب آن توسط ریشهی هر دو گیاه ذرت و آفتابگردان و مقدار جذب کادمیم کل توسط گیاه آفتابگردان را نشان داد. در بستر کاشت شن، آزمون مقایسهی میانگینها نشان داد که غلظت کادمیم در ریشهی گیاه ذرت، در تمامی تیمارها بهجز دیآمونیوم فسفات ایران و همچنین میزان کادمیم جذبشده توسط ریشه، در تیمار سوپر فسفات چین و سوپر فسفات گرانولهی ایران بهطور معنیداری نسبت به کنترل بالاتر بود، در حالیکه در گیاه آفتابگردان غلظت کادمیم ریشه و همچنین میزان کادمیم جذبشده (ریشه و کل) تنها در تیمار سوپر فسفات اندونزی بهطور معنیداری نسبت به کنترل بالاتر بود. نتایج تجزیه واریانس در بستر کاشت مخلوط خاک و شن، نشان داد که غلظت و جذب کادمیم در ریشهی دو گیاه (ذرت و آفتابگردان) و مقدار جذب کل کادمیم توسط گیاه آفتابگردان بهطور معنیدار تحت تأثیر تیمارهای منبع فسفر قرار گرفته بود. آزمون مقایسهی میانگینها، در بستر کاشت مخلوط خاک و شن، نشان داد که غلظت و جذب کادمیم در ریشهی گیاه ذرت، در تیمار سوپر فسفات گرانولهی ایران بهطور معنیداری نسبت به کنترل بالاتر بود. در حالی که در گیاه آفتابگردان، غلظت کادمیم ریشه و مقدار جذب کل کادمیم در تیمارهای سوپر فسفات اندونزی و سوپر فسفات گرانولهی ایران بهطور معنیداری بالاتر از مقادیر آنها در تیمار کنترل بود؛ و میزان جذب کادمیم توسط ریشه نیز تنها در تیمار سوپر فسفات اندونزی بهطور معنیداری بیشتر از تیمار کنترل بود.
حسین صفری شهاب مداح حسینی
به منظور بررسی اثر پیش تیمار اسید سالیسیلیک و اسید آبسیزیک بر جوانه زنی و رشد کنجد (sesamum indicum l.) در شرایط شوری دو آزمایش جوانه زنی و گیاهچه ای ترتیب داده شد. در آزمایش اول اثر پیش تیمار توسط سه هورمون اسید سالیسیلیک، اسید آبسیزیک و کلرومکوات بر جوانه زنی کنجد تحت شرایط شوری بررسی شد. این آزمایش به صورت فاکتوریل سه عاملی، در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار اجرا گردید. عامل اول پیش تیمار در چهار سطح شاهد (آب مقطر)، اسید آبسیزیک (aba) ، اسید سالیسیلیک (sa) و کلرومکوات (ccc) با غلظت های ?0،?0 و?00 میلی گرم بر لیتر بود و عامل دوم شوری در پنج سطح، شاهد (صفر)، ?، ?، 6 و ? دسی زیمن بر متر اعمال شد. تمامی صفات مورد بررسی شامل درصد و یکنواختی جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه و وزن خشک گیاهچه با افزایش شوری کاهش یافت. نتایج برازش خط رگرسیون، به خوبی اثرات مثبت هر سه بازدارنده رشدی aba، sa و ccc بر روی صفات درصد و یکنواختی جوانه زنی را نشان دادند. به عبارت دیگر با افزایش شوری، کاربرد برخی غلظت های این مواد سبب افزایش درصد و یکنواختی جوانه زنی نسبت به شاهد (پیش تیمار با آب مقطر) شد. از سوی دیگر طول ریشه چه و ساقه چه در مجموع تحت تاثیر بازدارنده ها کاهش یافتند. داده های وزن خشک گیاهچه در این آزمایش اگر چه با افزایش شوری در همه غلظت ها کاهش یافت اما اثر روشن و یکنواختی از بازدارنده ها بر این صفت قابل تشخیص نبود. در آزمایش دوم اثر پیش تیمار اسید سالیسیلیک و تنش شوری بر برخی صفات مورفولوژیک و جذب عناصر کنجد در شرایط کنترل شده مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل دو عاملی، در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار اجرا گردید. عامل اول پیش تیمار در چهار سطح، شاهد (بذر خشک)، آب مقطر، اسید سالیسیلیک یک میلی مولار (mm sa 1) و اسید سالیسیلیک 5/2 میلی مولار (mm sa 5/2) و عامل دوم شوری در سه سطح، شاهد (محلول غذایی)، 6 و 9 دسی زیمن بر متر اعمال شد. نتایج نشان داد که در گیاهان تیمار شده با اسید سالیسیلیک 5/2 میلی مولار درصد سبز گیاهچه، درصد گیاهچه باقی مانده، و غلظت فسفر افزایش یافت در حالی که وزن خشک ساقه، جذب سدیم، پتاسیم، نسبت سدیم به پتاسیم، وزن خشک اندام هوایی و عدد اسپد، نسبت به شاهد کاهش یافتند. در گیاهان تیمار شده با سالیسیلیک اسید 1 میلی مولار تعداد برگ وزن خشک ریشه در شوری 6 دسی زیمن بر متر و منیزیم در تمام سطوح شوری نسبت به شاهد افزایش نشان داد. در مورد صفت سطح برگ در هر دو غلظت تفاوتی با شاهد مشاهده نشد. بر اساس نتایج این دو آزمایش، به نظر می رسد شوری باعث کاهش شاخص های جوانه زنی و رشد گیاهچه های کنجد شده و پیش تیمار بذور با aba وsa تا حدودی توانسته اثرات منفی شوری را به ویژه در مرحله جوانه زنی کاهش دهد. از طرف دیگر به نظر می رسد sa در غلظت های بالا اثر بازدارنده دارد.
زهرا مرتضوی محمد حشمتی رفسنجانی
کمبود آهن به صورت یک مشکل رایج، اغلب در خاک های آهکی دیده می شود. بنابراین کاربرد کود مناسب یا تغییر شرایط خاک برای رفع کمبود این عنصر، ضروری است. در این پژوهش، کارآیی دورریزهای آهن هضم شده با اسید به عنوان کود آهن در شرایط گلخانه، در دانشکده ی کشاورزی دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار بر روی گیاه ذرت و در یک خاک آهکی با بافت لوم شنی بررسی شد. برداشت بوته ها در دو زمان (هشت هفته و ده هفته پس از کاشت) انجام و شاخص ها و پارامترها در هر مرحله به طور جداگانه تجزیه آماری و تفسیر شدند. تیمارها شامل سه سطح آهن (5، 10 و 15 میلی گرم آهن بر کیلوگرم خاک) از منبع تراشه های آهن هضم شده در اسید، سایر دوریزهای آهن هضم شده در اسید و سکوسترین به گلدان ها اضافه شد. تجزیه واریانس داده ها، اثر معنی دار تیمارهای مختلف آهن بر تعداد برگ، سطح برگ، وزن خشک ساقه، برگ و اندام هوایی، میزان شاخص کلروفیل، مقدار کلروفیل a و کاروتنوئید در هشت هفته پس از کاشت و هم چنین تعداد برگ، وزن خشک ساقه، برگ، اندام هوایی و ریشه، کلروفیل کل و شاخص کلروفیل، در ده هفته پس از کاشت را نشان داد. در حالی که کاربرد تیمارهای فوق بر ارتفاع و قطر ساقه تأثیر معنی داری نداشت. هم چنین بیشتر پارامترهای رویشی با افزایش سطح آهن مصرف شده، افزایش معنی دار نشان دادند. نتایج به دست آمده نشان دادند که جذب آهن از منبع تراشه و سایر دورریزهای آهن هضم شده در اسید، مشابه تیمارهای سکوسترین بود. در بیشتر پارامترها، تیمار تراشه ی آهن هضم شده با اسید، مانند سکوسترین عمل کرد و حتی در برخی موارد، مانند غلظت آهن و وزن خشک ساقه در برداشت دوم، کارایی تراشه ی آهن هضم شده، بیشتر از سکوسترین بود. اما در مواردی از جمله غلظت آهن برگ در برداشت اول، مقدار شاخص در تیمار سایر دورریزهای آهن به طور معنی داری کمتر از دو منبع کودی دیگر بود که نشان دهنده ی کارایی بیشتر تراشه های آهن هضم شده در اسید نسبت به سایر دورریزهای آهن می باشد. کاربرد سطوح مختلف آهن موجب ایجاد اختلاف معنی دار در برخی از پارامترها از جمله غلظت آهن و روی برگ و ساقه و غلظت مس و فسفر برگ در هشت هفته و غلظت آهن برگ پیر، برگ جوان، برگ کل و ریشه، غلظت مس برگ پیر، ساقه و برگ کل، منگنز ساقه، فسفر برگ جوان و برگ پیر و غلظت منیزیم برگ جوان، در ده هفته پس از کاشت شد. هم چنین در دو زمان برداشت، کاربرد سطوح مختلف آهن موجب ایجاد اختلاف معنی دار در میزان جذب عناصر آهن، مس، منگنز و منیزیم شد در حالی که بر جذب روی و فسفر در هر دو برداشت فاقد تأثیر معنی دار بود. در بررسی همبستگی غلظت آهن برگ و پارامترهای رویشی گیاه، مقدار آهن برگ با کلروفیل a،b ، کل، تعداد برگ، سطح برگ و وزن خشک ساقه، برگ و اندام هوایی گیاه ذرت هشت هفته پس از کاشت همبستگی معنی دار و مثبت نشان داد و در پایان دوره ی کاشت ده هفته ای نیز بین پارامتر غلظت آهن برگ و کلروفیل b، کلروفیل کل، شاخص کلروفیل، تعداد برگ، سطح برگ و وزن خشک ساقه و اندام هوایی گیاه، همبستگی مثبت و معنی دار دیده شد.
فریده زارع پور رفسنجانی محسن حمیدپور
بور یکی از عناصر ضروری کم مصرف برای رشد گیاه است. مطالعه عوامل موثر بر جذب سطحی بور روی کانی های متداول در خاک های مناطق خشک و نیمه خشک می تواند در اصلاح و مدیریت خاک های مبتلا به سمیت بور حائز اهمیت باشد. با وجود این که تحقیقات متعددی در مورد جذب سطحی بور روی کانی های مختلف انجام پذیرفته، اما، اطلاعات چندانی در مورد جذب سطحی بور روی کانی های میکایی بیوتیت و مسکوویت وجود ندارد. بنابراین، هدف اصلی این مطالعه بررسی ویژگی های جذب سطحی بور روی کانی های میکایی بیوتیت و مسکوویت در آزمایش های پیمانه ای می باشد. بدین منظور جذب سطحی بور توسط جذب کننده ها در محدوده 9-5/6ph=، در دو سطح غلظت 5 و 15 میلی گرم بر لیتر بور و تابعی از قدرت یونی (0/01، 0/03 و 0/06مولار نیترات کلسیم) در غلظت ثابت 5 میلی گرم بر لیتر بور بررسی شد. هم دماهای جذب بر اساس جذب بور از محلول های حاوی غلظت های مختلفی از بور در دامنه ی غلظت 1 تا 15 میلی گرم بر لیتر و با استفاده از آزمایش های تعادلی 24 ساعته رسم شدند. به علاوه، به منظور بررسی بهتر مکانیزم های جذب بور و تفسیر نتایج، از گونه بندی یونی بور در محلول با استفاده از برنامه ی visual minteq و طیف سنجی مادون قرمز (ftir) نمونه های کانی قبل و بعد از جذب بور استفاده شد. به منظور بررسی اثر نوع کاتیون بر جذب بور، از الکترولیت های زمینه mg(no3)2، ca(no3)2 و nano3 در سه سطح غلظت (0/03، 0/09 و 0/18 مولار) استفاده شد. هر دو کانی روند تقریباً مشابه ای را در جذب وابسته به ph نشان دادند. میزان جذب بور با افزایش ph تعادلی افزایش یافت. جذب بور به وسیله ی هر دو کانی به قدرت یونی محلول بستگی داشت که نشان دهنده ی کمپلکس های سطحی درون کره ای می باشد. در تمامی سطوح غلظت کاتیون، مقدار بور جذب شده در حضور یون های کلسیم و منیزیم بیشتر از سدیم بود. نتایج گونه بندی شبیه سازی شده نشان داد در غلظت های پایین الکترولیت زمینه میزان کمپلکس محلول کلسیم با بور (cah2bo3+) بیشتر از میزان کمپلکس منیزیم (mgh2bo3+) با این عنصر و کمپلکس سدیم با بور (nah2bo3°) می باشد. در بررسی اثر نوع ماده ی آلی، ورمی کمپوست جذب بور را در هر دو کانی کاهش داد. رابطه بین مقدار بور جذب شده و غلظت تعادلی بور در محلول با هم دماهای جذب فروندلیچ، لانگمویر و سیپس مورد مطالعه قرار گرفت. مدل های فروندلیچ و لانگمویر با بیشترین مقدار r2 و کمترین see، در مقایسه با مدل سیپس بهترین برازش را بر داده های جذبی هر دو کانی داشتند. درصد جذب پایین کانی های بیوتیت و مسکوویت استفاده شده در این تحقیق نشان دهنده ی این است که این کانی ها ظرفیت جذبی زیادی برای بور ندارند.
زهرا سعیدی محمد حشمتی رفسنجانی
در سالهای اخیر عارضه ی پژمردگی و خشکیدگی خوشه خرما موجب خسارات فراوان به باغداران و اقتصاد نواحی خرما خیز کشور شده است، بنابراین انتخاب یک راه حل مناسب برای رفع یا کاهش خسارت ناشی از این عارضه ضروری است. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثرات پلیمر سوپر جاذب، کود حیوانی و کود پتاس بر عملکرد و کنترل عارضه خشکیدگی خوشه و عملکرد خرمای مضافتی، به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در شهرستان جیرفت انجام شد. فاکتورها شامل کود گاوی در سه سطح (صفر، 65 و 130 کیلوگرم بر درخت)، پلیمر سوپرجاذب آ-200 در سه سطح (صفر، 200 و 300 گرم بر درخت) و کود سولفات پتاسیم در سه سطح (صفر، 2 و 3 کیلوگرم بر درخت) بودند. تیمارها در اواخر بهمن ماه در خاکبه صورت چالکود اعمال شدنده و . نمونه برداری برگ و میوه به ترتیب در اوایل مرداد ماه و نمونه برداری میوه در فصلهنگام برداشت محصول، اواسط مرداد ماه ، انجام شد. پارامترهای عملکرد ی، مقدار و درصد عارضه ی میوه های خشکیدهگی و پارامترهای کیفیت میوه اندازه گیری گردید. هم چنین مقدار قند میوه و ترکیب شیمیایی برگ و میوه نیز اندازه گیری و تجزیه آماری انجام شد. بر اساس نتایج تجزیه واریانس وزن تر و خشک، قطر، طول و میزان قند میوه تحت تأثیر مثبت و معنی دار هر سه فاکتور قرارگرفتند. تیمارهای مختلف سوپرجاذب، کود پتاس و کود حیوانی باعث افزایش عملکرد میوه سالم و عملکرد کل را در سطح یک درصد افزایش داده و باعث کاهش مقدار عملکرد میوه خشکیده و درصد عارضه خشکیدگی خوشه خرما نسبت به شاهد در سطح یک درصد آماری شدند. مقایسه میانگین اثرات متقابل دوگانه سوپرجاذب با کود حیوانی و کود سولفات پتاسیم بر در کاهش درصد عارضه خشکیدگی معنی دار بود به طوری که نشان داد که با افزایش توأم سطح مقدار سوپرجاذب و کود حیوانی هم چنین با افزایش و سطح سوپرجاذب و کود سولفات پتاسیم کاهش بیشتری در درصد عارضه خشکیدگی به طور معنی داری به میزان 28 درصد کاهش یافتمشاهده گردید. بر ، کاربرد کود حیوانی باعث افزایش معنی دار غلظت فسفر، کلسیم، آهن، روی، مس و منگنز در برگ و میوه شد. در حالی که کاربرد سوپرجاذب باعث کاهش معنی دار غلظت آهن، روی، مس و منگنز در برگ در سطح یک درصد آماری شد.
ناهید حسینی برآفتابی محسن حمیدپور
در طول دو دهه گذشته، توجه گسترده ای به آلودگی محیط زیست توسط مواد خطرناک مانند فلزات سنگین شده است. روش های متفاوت و متنوعی برای حذف فلزات سنگین از محیط های آبی مانند آب، خاک و پساب ها ابداع شده است. با این حال این روش ها دارای معایب مختلف از جمله حذف یون های فلزی غیرقابل پیش بینی، نیاز به مقدار زیادی از واکنش گر، تولید لجن سمی و غیره می باشند. جذب زیستی فرآیندی است که نشان دهنده نوآوری بیوتکنولوژی و هم چنین به عنوان یک روش مقرون به صرفه برای حذف فلزات سنگین از محلول های آبی می باشد. در این پژوهش جذب زیستی سرب و کادمیم توسط پوسته پسته، پوست میگو و ورمی کمپوست مورد بررسی قرار گرفته است. فاکتورهای موثر بر جذب شامل زمان (در 7 سطح، 0.5 تا 24 ساعت)، ph (در دامنه 3تا 8 برای کادمیم و 4 تا 10 برای سرب)، همدمای جذب سرب (در دو ph 5/5 و 7 و غلظت 100 تا 1000 میلی گرم در لیتر) و کادمیم (در دو ph 6 و 7 غلظت 15 تا 100میلی گرم در لیتر) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که از مدل سینتیکی شبه رده دوم می توان در توصیف سینتیک جذب سرب و کادمیم توسط جاذب های مورد مطالعه استفاده نمود. زمان رسیدن به تعادل برای جذب کادمیم توسط هر سه جاذب وابسته به غلظت اولیه فلز بوده به طوری که با افزایش غلظت از 5 به 50 میلی گرم بر لیتر کادمیم زمان رسیدن به تعادل افزایش یافته است. بیشترین زمان برای رسیدن واکنش به تعادل در جذب سرب مربوط به پوست میگو مشاهده گردید و پوسته پسته در کمترین زمان (30 دقیقه) به تعادل جذب رسید. افزایش ph سوسپانسیون، جذب سرب و کادمیم را افزایش داد. به طور متوسط جذب سرب و کادمیم توسط هر سه جاذب در phهای 6 و 7 بیش از 95 درصد بود. مدل های لانگمویر و فروندلیچ داده های همدمای جذب سرب و کادمیم را به خوبی توصیف کرده اند اما مدل لانگمویر برازش بهتری داشته است. واجذب سرب و کادمیم توسط جاذب های مورد مطالعه نیز بررسی شد نتایج نشان داد بخش عمده ای از کادمیم جذب شده توسط پوسته پسته، پوست میگو و ورمی کمپوست آزاد می شود. درحالی که واجذب سرب جذب شده توسط هر سه جاذب بسیار اندک است. تجزیه و تحلیل طیف مادون قرمز نمونه های جاذب قبل و بعد از جذب سرب و کادمیم نشان داد که اتم های n گروه های عامل آمین نقش عمده ای در پوست میگو برای جذب سرب و کادمیم دارند. درحالی که در ورمی کمپوست و پوسته پسته گروه co- کربوکسیل، الکل و فنل، مکان های پیوندی برای جذب کادمیم و سرب می باشند.
سعید فرضی زاده وحید مظفری
با توجه به اهمیّت اقتصادی پسته در ایران و هم چنین سال آوری زیاد این محصول، استفاده از راه کارهای مدیریت تغذیه ای به منظور کاهش یا به حداقل رساندن اثرات سوء ناشی از شرایط نامناسب خاک و آب، زمینه را برای افزایش تشکیل میوه و در نتیجه افزایش عملکرد با کمیّت و کیفیت مطلوب فراهم می نماید و این خود از اهمیت ویژه ای برخوردار است. پژوهش های محدود انجام شده بر روی پسته نشان می دهند که مصرف بهینه و به موقع عناصر غذایی مانند نیتروژن می تواند در این راستا مثمر ثمر واقع شود همچنین نقش مثبت پلی آمین ها در جلوگیری از ریزش جوانه ها ، تشکیل میوه ، عملکرد و اجزای عملکرد در محلول پاشی گزارش شده است. به همین منظور، جهت بررسی اثر محلول پاشی اوره و پوتریسین بر برخی خصوصیات کمّی و کیفی درختان پسته (رقم های اوحدی و کله قوچی) آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در دو سال 92 و 93 در یکی از باغ های پسته منطقه رفسنجان انجام گرفت. تیمارها شامل اوره (صفر، سه و شش گرم بر لیتر) و پوتریسین (صفر، نیم و یک میلی مول برلیتر) بودند. محلول پاشی تیمارها در هر دو سال هنگام تشکیل میوه (21 فروردین) و دو هفته بعد از آن انجام گرفت. در مجموع، 54 اصله درخت مورد آزمایش قرار گرفت. نتایج نشان داد که محلول پاشی سه و شش گرم بر لیتر اوره، نیم و یک میلی مول بر لیتر و مصرف شش گرم بر لیتر اوره به همراه یک میلی مول بر لیتر پوتریسین بر کاهش ریزش جوانه های تاثیر مثبتی داشتند، همچنین بررسی نتایج نشان داد که بالاترین درصد تشکیل میوه اولیه و نهایی در سال دوم با کاربرد سه و شش گرم بر لیتر اوره و نیم و یک میلی مول برلیتر پوتریسین و محلول پاشی سه گرم اوره با نیم میلی مول برلیتر پوتریسین به دست آمد. وزن تر و خشک هر دو رقم پسته در سال دوم نیز تحت تأثیر معنی دار غلظت سه و شش گرم برلیتر اوره و نیم و یک میلی مول برلیتر پوتریسین و مصرف این دو فاکتور باهم قرار گرفت. هم چنین درصد خندانی، وزن صد دانه و درصد پوکی تحت تأثیر تیمارها قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که محلول پاشی اوره غلظت عناصر غذایی معدنی (پرمصرف وکم مصرف ) را در برگ افزایش داد، ولی محلول پاشی پوتریسین باعث افزایش و در بعضی موارد باعث کاهش غلظت عناصر غذایی در برگ شد. به طور کلی، نتایج این دو فاکتور با هم، خصوصیات کمّی و کیفی پسته را بهبود بخشید.