نام پژوهشگر: محمدرضا بهارلو
محمدرضا بهارلو معصومه صمدی
هدف از پژوهش حاضر آسیب شناسی پایه جدیدالتاسیس ششم ابتدایی بر اساس بررسی تطبیقی دیدگاه آموزگاران پایه ششم و مدیران مدارس ابتدایی بوده است. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی بوده است. جامعه در این پژوهش شامل تمامی مدیران و آموزگاران پایه ششم ابتدایی منطقه یک شهرستان رباط کریم بوده و نمونه ها نیز شامل 173 نفر می باشد. ابزار پژوهش نیز عبارت بوده است از یک پرسشنامه محقق ساخته شامل 60 گویه می باشد. روایی ابزار به وسیله تحلیل عاملی اکتشافی مورد تأیید قرار گرفته و ضریب پایایی نیز با بهره گیری از آلفای کرانباخ 76/0 گزارش شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی بهره گرفته شده است. در سطح توصیفی از میانگین، انحراف استاندارد استفاده شده و در سطح استنباطی نیز از روش t دو گروه مستقل بهره برده شده است. بر اساس نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر چهار عامل به عنوان نقاط ضعف پایه ششم ابتدایی به دست آمده است که شامل محتوای آموزشی، تسهیلات و امکانات فیزیکی، صلاحیت های حرفه ای آموزگاران و عدم تناسب سنی دانش آموزان در دوره ابتدایی بوده است. بین دیدگاه مدیران و آموزگاران در خصوص اولویت بندی نقاط ضعف در عامل های محتوای آموزشی، صلاحیت های حرفه ای آموزگاران و عدم تناسب سنی دانش آموزان تفاوت معناداری وجود داشته است. راهکارهای مناسب مدیران و آموزگاران نیز در جهت رفع نقاط ضعف پایه مذکور عبارت بوده است از: بازنگری در امکانات و تسهیلات فیزیکی، تغییرات محتوای کتاب های درسی، آموزش ضمن خدمت برای آموزگاران، تفکیک فضا آموزشی دانش آموزان سه پایه اول و سه پایه دوم. از این رو با توجه به مهمترین نقاط ضعف پایه جدیدالتاسیس ششم ابتدایی که شامل محتوای آموزشی، صلاحیت های حرفه ای آموزگاران و عدم تناسب سنی دانش آموزان پایه ها می باشد، اقدامات لازم در خصوص تجدید نظر در محتوای آموزشی، برگزاری آموزش ضمن خدمت برای آموزگاران و تفکیک فضای آموزشی دانش آموزان سه پایه اول و دوم از اولویت هایی است که مسئولان و دست اندرکاران مربوطه باید بدان توجه ویژه نموده و اقدامات اساسی را در این راستا مبذول نمایند. واژگان کلیدی: آسیب شناسی؛ پایه جدیدالتاسیس ششم ابتدایی؛ آموزگاران پایه ششم؛ مدیران مدارس ابتدایی
محمدرضا بهارلو کاظم شهیدی
چکیده ندارد.
محمدرضا بهارلو نادر جهانگیری
تحقیقات محققین در چند دههء اخیر نشان داده است که فراگیری و آموزش خواندن آن چنان پیچیده است که باسانی نمی توان تمام عوامل موثر را کشف و شناسایی نمود. هرچند پیشرفت علومی چون زبانشناسی بسیاری از نکات مبهم و پنهان فرآیند خواندن را روشن ساخته است ، ولی هنوز تا رسیدن به راه حل مطلوب در روند آموزش خواندن فاصلهء زیادی وجود دارد. استفاده از تجارب معلمین زبان خارجی می تواند در متحول ساختن شیوه های آموزش نقش عمده ای ایفا نماید. این پژوهش نگرشی است برفرآیند خواندن و روشهای آموزش آن که در طی شانزده سال آموزش زبان انگلیسی نگارنده در مقاطع مختلف حاصل شده است و امید است با راهنمائیهای صاحبنظران موجبات تکمیل هر چه دقیق تر این تحقیق فراهم آید.