نام پژوهشگر: سیدمهدی رحیمی
آمنه شیبانی ابراهیم محمدی
چکیده اسطوره و حماسه با یکدیگر سنخیت و رابطه ی تنگاتنگی دارند و به همین علت در شاهنامه که مهمترین حماسه ی ملی ما است بخش اعظم اساطیر ایرانی جای دارد. یکی از نقاط اشتراک مهم در اسطوره و حماسه ساختار روایی و اسلوب روایتگری آن است. یکی از اساطیر مهم شاهنامه، اسطوره ی کودک رها شده است که نمونه ی بارز و شاخص آن، اسطوره ی زال است. ساختار روایی اسطوره ی کودک رها شده در شاهنامه مبنی بر طرد و رانده شدن قهرمان، پرورش او در طبیعت و منطقه ی دوردست و سپس بازگشت یا بازگرداندن قهرمان به جامعه است. بعد از بازگشت قهرمان، منجی جامعه می شود. در این رساله با مطالعه ی نظریه های چند تن از ساختارگرایان، نظریه ی ولادیمیر پراپ برای روایت شناسی اسطوره ی کودک رها شده در شاهنامه انتخاب شد زیرا نظریه ی پراپ، سنخیت و هماهنگی با داستان های حماسی دارد و ما را به سمت روایت شناسی منسجم و ساختارمند می برد. آثار غنی ادبیات فارسی را می توان با نظریه های ساختاری مختلف که از جانب پژوهشگران غربی مطرح شده است مورد بررسی قرار داد، فقط باید دقت شود نوع اثر با نظریه ی مطرح شده هماهنگی داشته باشد؛ مثلا آثار حماسی و اسطوره ای به خاطر ساختار روایی شان با نظر پژوهشگرانی چون ولادیمیر پراپ، رولان بارت و لوی استروس هماهنگی دارند. رسیدن به الگوی روایت شناسی اسطوره ی کودک رها شده مستلزم خوانش دقیق متن و استخراج کارکردهای محوری از درون آن است. در الگوی کلی روایت اسطوره ی کودک رها شده سه کارکرد اصلی وجود دارد که بدین قرار است: 1- طرد قهرمان 2- پرورش قهرمان در غربت 3- بازگشت قهرمان به عنوان فردی مهم و تأثیرگذار. از آن جا که روش پراپ در معرفی الگوی اسطوره ی کودک رها شده همه جانبه نیست ما به ناگزیر برای پوشاندن ضعف روش پراپ، این اسطوره را بر اساس شیوه ی جوزف کمبل نیز تحلیل کردیم. الگوی کمبل یک الگوی جهانی است و در هر زمان و مکان به شکل خاصی تجدید می شود. داستان زال بر اساس الگوی کمبل شامل سه مرحله ی اصلی است: 1- جدایی 2- تشرف 3- بازگشت. واژه های کلیدی: روایت شناسی، ولادیمیر پراپ، اسطوره ی کودک رها شده، شاهنامه، زال.
آزاده رمضانی زینب رمضانی
چکیده ادبیات داستانی از مهم ترین موادّ موردنیاز سینماست. تعامل اصولی و روشمند این دو رسانه ی فراگیر همواره نقش چشمگیری در تکامل سینما داشته، و به خلق نسخه های سینمایی درخشانی منجر شده است. با این حال، ارتباط کمرنگ و غیراصولی ادبیات و سینما در ایران، باعث افت کیفیت عمومی سینما در دهه های اخیر شده است. کمکی که از زاویه ی مطالعات ادبی می توان به بهبود این رابطه کرد، تحلیل ادبیات فارسی از منظر ساختار داستانی و نمایشی، و تبیین امکانات دراماتیک این آثار است. عرضه ی نتایج چنین پژوهش هایی در عرصه ی سینما می تواند ظرفیت های مغفول ادبیات فارسی را به سینماگران نشان داده، و آنان را به بازآفرینی آثار ادبی ترغیب کند. در این پژوهش تلاش شده است با چنین رویکردی به یکی از مشهورترین منظومه های داستانی ادبیات فارسی- لیلی و مجنون- پرداخته شود. نحوه ی بازسازی داستان طبق الگوی فیلم نامه، و انطباق قابلیت های نمایشی منظومه با شگردهای سینمایی، رئوس نظری این رساله را تشکیل می-دهد. منظومه ی لیلی و مجنون به دلیل ساختار داستانی منسجم و ظرفیت های نمایشی و تصویری کارآمد، نمونه ی داستانی مناسبی برای بازآفرینی در سینماست. تلاش ما در این پژوهش، برداشتن گامی هرچند کوتاه در راستای نزدیکی بیشتر ادبیات و سینماست. کلیدواژه: نظامی، لیلی و مجنون، سینما، اقتباس، فیلم نامه.
سیدعدنان سجادی سیدمهدی رحیمی
چکیده در ادبیات کلاسیک کردی کم تر شاعری را می توان یافت که علاوه بر سرودن اشعار کردی، اشعار فارسی نسروده باشد و تحت تأثیر شاعرانی چون سعدی و حافظ قرار نگرفته باشد. محوی یکی از شاعران نام آور ادبیات کلاسیک کردی است که دیوان اشعار وی در دو بخش اشعار فارسی و کردی تنطیم شده ، که هر دو بخش از نظر زیبایی شناسی تقریباً یکسان هستند اما در یک سطح نیستند. در این رساله سعی بر آن است با بررسی زیبا شناختی اشعار فارسی و کردی محوی ارزش و جایگاه زیبایی شناسی آن ها شناخته شود که رساله ی حاضر از نظر ساختار شامل یک مقدمه و چهار فصل می باشد در مقدمه مطالبی پیرامون زندگی نامه ی شاعر،روش تحقیق و اهداف تحقیق آمده است. در فصل اول با عنوان هنر و زیبایی مطالبی در تعریف هنر،زیبایی، شعر، تاریخچه ی زیبایی و تعریف بلاغت و تاریخچه ی آن ذکرشده است . در فصل دوم و سوم زیبایی شناسی اشعار کردی و فارسی محوی در سه بخش (عروض و قافیه،بیان و بدیع) مورد بررسی قرار گرفته و میزان کاربرد مصادیق هریک مشخص شده است. درفصل پایانی رساله به مقایسه ی آماری زیبایی شناسی اشعار فارسی و کردی محوی با استفاده از نمودار، و نتیجه گیری پرداخته شده است. واژگان کلیدی: ادبیات تطبیقی ،ادبیات معاصر ، زیباشناختی ، شعر فارسی و کردی ، محوی
طیبه السادات حسینی علی اکبر سام خانیانی
شخصیت مسیح (ع) به سبب جاذبه دینی و ابعاد اخلاقی و انسانی در شعر کلاسیک فارسی بسیار مورد توجه شاعران بوده است.در شعر معاصر شخصیت نوین مسیح در شعر معاصر با آشنایی شاعران معاصر فارسی با ادبیات اروپایی و نیز وضعیت نوین جهان شناختی تغییر یافته است از این رو این پژوهش نشان می دهد که در شعر معاصر فارسی ابعاد جدیدی از زندگی مسیح و عناصر و مفاهیم وابسته مطرح شده است. بیشترین و موثرترین حضور مسیح در شعر معاصر فارسی مربوط به دو حوزه شعر رمانتیک و شعر متعهد در دو بُعد شخصیتی متفاوت و بسا متناقض است. مسیح درشعررمانتیک نماد عشق، انعطاف پذیری، مهربانی و اخلاق متعالی و نمود خدا و پدر است و در شعر متعهد، به عنوان انسانی آرمانی، مبارزی آگاه، مسئول و نستوه و رسولی درداندیش و فداکار و مومن به انجام رسالت انسانی، نمادی از «خویشتن» شاعر و تقدیم جان برای اهداف متعالی است که برای تحقق آرمان ملتزم شکست می شود. در ادبیات پایداری نیز نقش نبوی و مبارزاتی دارد و در نماد های مظلومیت، دردمندی، رنج پذیری، صبر و استقامت نمود یافته است. در این پژوهش ابعاد مختلف شخصیت مسیح در آثار سی شاعر شاخص پارسی سرای معاصر که از نظر تنوع دیدگاه وکمیت پرداختن به مسیح و عناصر وابسته به مسیح (ع) جامعیت بیشتری داشته اند مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است.
خدیجه فخرالنظام محمد بهنام فر
مولانا، شاعر و عارف بزرگ ادبیات فارسی است که در مثنوی از مضامین و تصاویر متعددی برای بیان تعالیم عرفانی خود سود جسته است، استفاده فراوان از موتیف چاه نیز یکی از این موارد می باشد. نگارنده در انجام جستار حاضر با روش تحلیل محتوا، به بررسی و تحلیل بلاغی و عرفانی موتیف چاه در مثنوی مولانا پرداخته است.