نام پژوهشگر: احمدرضا بسیج
احمدرضا بسیج سید مصطفی مناقب
فرهنگ مجموع? بینش ها، گرایش ها و توانش های رفتاری هر جامعه است. فرهنگ دارای لایه ها، سطوح و ابعاد مختلفی است. آرمان ها و اهداف در عمیق ترین لایه و سطح آن قرار دارند و شناخت انسان از خود و جهان و معرفت او از هستی و تصویری که انسان از آغاز و انجام خود دارد در مرکز این لایه واقع شده است. هنجارها، قوانین و مقررات اجتماعی در سطح و لایه بعدی قرار گرفته و متأثر و متناسب با لایه پیشین می باشد. نهادها و سازمان های اجتماعی بر اساس آرمان ها، هنجارها و مقررات یادشده و به دنبال آن زبان و نهادها و هم چنین مهارت ها و فن آوری های مختلف در سطوح بعدی قرار می گیرند. نسبیت فرهنگی به معنای ارزشمند بودن همه فرهنگ ها و اعتقاد به این که فرهنگ ها قیاس ناپذیرند؛ زیرا شرایط که فرهنگ ها در قالب آنها شکل می گیرند متفاوت هستند؛ پس فرهنگ هیچ ملتی با فرهنگ دیگر ملل قابل قیاس نیست. ارزش ها در فرهنگ ها متفاوت هستند و معیارهای ارزیابی نیز از فرهنگی تا فرهنگ دیگر تفاوت دارد. بنابراین نمی توان عناصر فرهنگی مردمی را با معیارهای فرهنگی دیگری سنجید، زیرا فرهنگ ها دارای ارزش های درونی هستند، همه فرهنگ ها اصیل و انسانی اند، هیچ فرهنگی بر فرهنگ دیگر برتری ندارد برخی از خطوط اصلی ادعای نسبیت فرهنگی درباره انسان، بدین قرار است: ?. انسان ها ماهیت یگانه ندارند؛ بلکه در جامعه و در متن فرهنگ های متنوع، با ماهیت های متفاوتی ساخته و پرداخته می شوند. زبان، نظام مفهومی و درک آنها از جهان نیز متفاوت می شود. ?. فرهنگ ها قیاس ناپذیرند؛ زیرا زبان ها که فرهنگ ها در قالب آنها شکل می گیرند متفاوت هستند ?. ارزش ها در فرهنگ ها متفاوت است، معیارهای ارزیابی نیز از فرهنگی تا فرهنگ دیگر تفاوت دارد. ?. فرهنگ ها دارای ارزش های درونی هستند، همه فرهنگ ها اصیل و انسانی اند. ?. با ترازوی خرد نمی توان تمام فرهنگ ها را ارزیابی کرد. خرد تنها معیار نیست. در قرآن و روایات نشانه هایی در جهت پذیرش نسبیت فرهنگی وجود دارد و هم آیات و روایاتی هست که این مسئله را رد می کند و باید با استفاده از تفسیر و به کمک خرد نظر نهایی دین اسلام را در این مورد جویا شد. نسبیّت گرایی فرهنگی، ملازم با این ادعای تجربی است که گروه های مختلف اجتماعی به قضایای اخلاقی اساساً مختلفی معتقدند. موضوع بررسی نسبیّت فرهنگی از آن جهت ضروری و بنیادی است که تلاش می کند، برخی از نظریات مطرح در علوم انسانی را مورد کنکاش قرار داده و در صورت درست بودن مورد استفاده قرار دهد و در صورت ناصحیح بودن آن نظریات، ضمن نقد عالمانه، معتقدان به فرهنگ دینی به ویژه فرهنگ اسلامی را از پرداختن و افتادن در آن باز دارد. با تحلیل نظری? نسبیّت فرهنگی و مهم تر از آن نتایج و لوازم و نیز چرایی پیدایش این نظریه در بستر تاریخ اندیشه و نگاه متفکرین غربی، قضاوت مقرون تر به صواب می توان در این مورد داشت. آیا هم? فرهنگ ها از سطح ارزش مندی یکسانی برخوردار هستند؟ اگر به یکسانی ارزش مند بودن فرهنگ ها رای بدهیم و به تعبیر دیگر ترازو و معیاری برای فرهنگ ها پیش نکشیم، در این صورت نسبیّت فرهنگی درست است. و ناگزیر می بایست بدون هیچ پیش-زمین? ذهنی و یا عقیده به هیچ اصل ثابت مطلق فرامکانی و فرازمانی به مطالع? فرهنگ ها بپردازیم و این همان توصیه و خواست نسبی گرایان فرهنگی است. امّا این سوال مطرح می-شود که چگونه می توان هم? رفتارهای آدمیان را اعم از خانواده دوستی یا مثلاً کشتار فرزندان به دلیل فقر اقتصادی همسان هم قرار داد و هردو را پذیرفت؟ هدف اصلی این پژوهش عبارت است از «بررسی نسبیّت فرهنگی با رویکرد دینی از منظر قرآن و سنت و مقایسه آن با دیدگاه معتقدان به آن» در راستای هدف مذکور، چند هدف ویژه به شرح زیر مد نظر است: 1. بازخوانی مفهوم نسبیّت فرهنگی از منظرهای مختلف. 2. بررسی نسبیّت فرهنگی از منظر قرآن کریم و سنت و دیدگاه معتقدان به این موضوع. 3. بررسی و مقایسه ادل? قرآن کریم و سنت نسبت به نسبیّت فرهنگی با معتقدان به این موضوع. 4. بررسی و مقایسه مولفه های فرهنگ مطلوب از منظر قرآن کریم و سنت با معتقدان به این موضوع. سوال هایی که این پژوهش با توجّه به هدف های مذکور، در صدد پاسخ گویی به آنها است، شامل موارد زبر می شود: 1. دیدگاه معتقدین به نسیبّت فرهنگی در این مورد چیست؟ 2. دلایل معتقدین به نسبیّت فرهنگی در این زمینه چیست؟ 3. مولفه های فرهنگی غرب که خاستگاه نسبیّت فرهنگی است کدامند؟ 4. مولفه های فرهنگ مورد نظر قرآن و روایات اسلامی کدامند؟ 5. نظر قرآن و روایات، پیرامون نسبیّت فرهنگی چیست؟ در این پژوهش با توجّه به موضوع تحقیق روش تحقیق تحلیل محتوایی دنبال شده و موضوع بحث با روش توصیفی و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفت. که نتایج حاصل این است که به نظر می رسد عقیده به نسبیّت فرهنگی یا مطلق گرایی به صورت موجب? کلیّه غلط است. اعتقاد به نسبیّت-فرهنگی و یا مطلق بودن در هم? موارد صحیح نیست. بلکه با توجّه به آیات و روایات مذکور به دست می آید که در هر نوع عقیده، ارزش، هنجار و رفتاری که با سعادت و شقاوت اخروی انسان مرتبط است فرهنگ و اصول آن باید مطلق نگریسته شود و در جایی که تنها شیوه های مختلف زندگی بدون تأثیر ایجابی و سلبی آنها بر سعادت و شقاوت انسان ها جریان دارد، نسبیّت قابل پذیرش است. بنابر این فرهنگ به نحو موجب? کلیه نه نسبی است و نه مطلق. آن بخش از عقاید، خلقیات، هنجارها، ارزش ها و بالاخره هم? زوایای فرهنگ که در سعادت یا شقاوت انسان ها موثّر هستند از اطلاق برخوردارند و آن بخش که تنها شیوه های بایست? زندگی آنها را تعیین می کنند و دخالتی در سعادت یا شقاوت ندارند، از نسبیّت برخوردارند. به عنوان نتیجه گیری نهایی، نسبیّت-گرایی فرهنگی را به در پنج شاخه می توان مورد بررسی قرار داد: 1. نسبی گرایی فرهنگی هنجاری یا اخلاقی؛ که مورد قبول اسلام است2. نسبی گرایی فرهنگی نجات بخشی؛ با تذکر این نکته که حق و باطل بودن غیر از نجات یافتن است، این نوع از نسبیت مورد پذیرش اسلام است 3. نسبی گرایی فرهنگی معرفت شناختی؛ به این معنی که فرهنگ در هر جامعه ای نه بدتر و نه بهتر از دیگران است. بلکه همه نسبت به توجیه هنجارها و ارزش های فرهنگی خودشان با هم برابر هستند. این نوع از نسبیت گرایی نیز با توجّه به آیات و روایات مورد قبول نیست. 4. نسبی گرایی فرهنگی حقیقت-شناختی؛ چنین نیست که حقایق دینی و ارزش های موجود در شرایع گذشته و آخرین شریعت یکسان و هم سنگ باشند. آنچه در شرایع گذشته به صورت صحیح و نه محرّف آن، یافت می شود به صورت کامل تر و عمیق تر در اسلام موجود است 5. نسبی گرایی فرهنگی وظیفه شناختی؛ اینکه برای اطاعت از امر الهی و رسیدن به نجات و رستگاری نیازی نیست حتماً فرهنگ خاصّی داشته باشیم. ضمن تصدیق این مطلب که ادیان پیشین و لاجرم فرهنگ مبتنی بر آموزه های راستین آنها در زمان خود حق بوده اند و وظیف? بشریّت ایمان آوردن به آنها بوده است، امّا در موقعیّت فعلی، تنها فرهنگ مورد قبول اسلام است و لو اینکه اکثریّت انسان ها تا قبل از ظهور حضرت حجت (عج) عملاً گرایشی به آن نشان ندهند.
احمدرضا بسیج مهدی دهباشی
چکیده ندارد.