نام پژوهشگر: سهراب علوی نیا
مهدی بیابانکی منوچهر صانعی
چکیده ندارد.
علی اصغر منتظر سهراب علوی نیا
چکیده ندارد.
مجید داودی بنی سهراب علوی نیا
چکیده ندارد.
محمد فتحعلی خانی سهراب علوی نیا
فلسفهء دین هیوم در واقع تماما بحث از رابطه عقل و دین است . وی در سه حوزه به رابطه عقل و دین پرداخته است : خداشناسی، اخلاق، احکام دینی، در این میان سهم بخش سوم از بخشهای دیگر کمتر است ، و در محوری ترین بخش کارهای هیوم در فلسفه دین مباحث خداشناسی اوست . در آثار هیوم سه دلیل اثبات وجود خدا به صراحت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . دلیل مهمتر، برهان نظم است ، هیوم این برهان را به طور مستوفا بررسی کرده و میزان دلالت آن را سنجیده است . برهان کیهان شناختی نیز در آثار او مورد توجه قرار گرفته است . هیوم در ضمن بحث از برهان کیهان شناختی و در نقد آن مطالب مهمی را مطرح می سازد که ناظر به برهان وجود است بنابراین می توان گفت در آثار هیوم برهان وجود نیز به بحث گذارده شده است . برهان معجزه برهان دیگری است که هیوم به نقد کشیده و در آن ضمن بررسی میزان دلالت معجزه بر وجود خدا، در واقع ایمان مسیحی را از حیث ابتناء بر اصول عقلانی به چالش گرفته است . هیوم در تمامی مباحث خداشناسی به مبانی معرفت شناسی خود توجه و التزام دارد. در بررسی خداشناسی هیوم نحوهء ارتباط احتجاجات او با مبانی معرفت شناختی هیوم اهمیت خاصی دارد، در عین حال مبانی معرفتی او برخلاف آنچه مشهور است چندان هم اتفاقی نیست یعنی تفاسیر مختلفی از معرفت شناسی هیوم وجود دارد. فلسفهء دین او و به ویژه مباحث خداشناسی از دیدگاه هیوم بدون یک داوری مجتهدانه درباره مواضع معرفتی اش قابل بررسی دقیق نیست . در این رساله کوشش شده است سه برهان از براهین اثبات وجود خدا از آثار هیوم گزارش ، تحلیل و در مواردی نقد شود. در ضمن بحث از براهین سه گانه یک برهان دیگر نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است . شاید این مباحث تمامی مباحث خداشناسی هیوم را پوشش دهد، مباحثی که محوریترین پژوهشهای او در فلسفه دین محسوب می شوند. به نظر بعید نیست که در آثار هیوم مباحث خداشناسی همچون غایتی باشند که تمامی مقدمات معرفت شناختی برای وصول به آنها طراحی شده اند. اگر این داوری صحیح باشد او اصالتا یک فیلسوف دین است هر چند این عنوان در درجه اول به او اطلاق نمی شود.
تورج قره گزلی سهراب علوی نیا
ویتگنشتاین در خصوص فلسفه نظرگاه کاملا متفاوتی دارد. او در رساله گزاره های فلسفه را مهمل می خواند و از این رو، برای فهم سیر تلقی او را از فلسفه، باید به نوشته های اولیه او رجوع کرد (او خود علاقه مند بود که رساله و پژوهشها با هم منتشر شوند.)ویتگنشتاین با طرح این دیدگاه پیشینی که زبان تصویر واقعیت است ، مجبور شد توابع و لوازم این نظرگاه را نیز بپذیرد: یعنی اینکه فقط گزاره های علوم تجربی با معنا خواهند بود و گزاره های منطق بی معنا و گزاره های فلسفه مهمل خواهند بود.