نام پژوهشگر: احمدرضا موحدی
حامد زینی وند رضا مهدوی نژاد
چکیده مقدمه: استفاده از ماساژ سوئدی یکی از درمانهای غیر دارویی به شمار می آید که توسط دست یا هر وسیله دیگر بر روی بافتهای نرم بدن انجام می گیرد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر شش هفته ماساژ سوئدی بر کیفیت زندگی، سطح اضطراب ، افسردگی و دامنه حرکتی مفاصل اندام فوقانی ورزشکاران بسکتبالیست جانباز و معلول شهر اصفهان می باشد. روش تحقیق: این مطالعه به روش نیمه تجربی در سالن ایثار شهر اصفهان انجام شد. آزمودنی های این تحقیق 24 نفر ورزشکار بسکتبالیست جانباز و معلول بودند که بطور تصادفی در دو گروه تجربی (12نفر) و گروه کنترل (12نفر) با میانگین های سنی 66/10 ± 25/41سال و قد3/9± 8/130سانتی متر و وزن 3/5 ± 5/44 کیلوگرم برای گروه تجربی و میانگین های سنی4/7 ± 4/39سال و قد7 ± 129 سانتی متر و وزن 1/4± 7/41 کیلوگرم برای گروه کنترل به صورت پیش آزمون و پس آزمون و به روش هدفمند و در دسترس مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش شامل پرسش نامه های استاندارد کیفیت زندگی sf36، اضطراب و افسردگی بک بود. همچنین از گونیامتر 360 درجه ای یونیورسال برای اندازه گیری دامنه حرکتی مفاصل اندام فوقانی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss و آزمون های آماری t همبسته و تحلیل کوواریانس در سطح معناداری (05/0p?) استفاده شد. یافته ها: بین میانگین های مربوط به کیفیت زندگی، سطح اضطراب ، افسردگی و دامنه حرکتی مفاصل اندام فوقانی (بجز اکستنشن مچ و هایپر اکستنشن شانه چپ و رادیال دیویشن دست راست) گروه تجربی، پیش و پس از استفاده از ماساژ سوئدی تفاوت معنی داری مشاهده شد(05/0p?). از طرفی بین میانگین های مربوط به کیفیت زندگی، سطح اضطراب ، افسردگی و دامنه حرکتی مفاصل اندام فوقانی ورزشکاران گروه کنترل تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p?). نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر می توان چنین اظهار نمود که با بکارگیری ماساژ سوئدی امکان بهبود وضعیت کیفیت زندگی، دامنه حرکتی مفاصل اندام فوقانی، سطوح اضطراب و افسردگی در ورزشکاران بسکتبالیست جانباز و معلول وجود دارد. واژگان کلیدی: ماساژ سوئدی، کیفیت زندگی، اضطراب، افسردگی، دامنه حرکتی مفاصل اندام فوقانی، ورزشکاران بسکتبالیست جانباز و معلول.
عدنان غضنفری حمید صالحی
هدف تحقیق حاضر، استفاده از روش تکلیف دوگانه برای بررسی اثر یک تکلیف زمان واکنش ثانویه بر عملکرد سرویس پرشی و ارزیابی روند نیازهای توجه اجرای این مهارت بود. چهارده بازیکن والیبال نخبه و جوان، که توانایی بالایی در اجرای سرویس پرشی داشتند، در تحقیق شرکت کردند. پس از اندازه گیری زمان واکنش پایه، هر شرکت کننده 60 سرویس پرشی را اجرا کرد. زمان واکنش کلامی شرکت کنندگان به یک محرک صوتی در حین اجرای سرویس اندازه گیری شد. ارائه این محرک در چهار موقعیت کاوش تغییر می کرد، ولی در کوشش های مچ گیری ارائه نمی شد. نتایج تحلیل واریانس با تکرار سنجش نشان داد که موقعیت های کاوش اثر معناداری بر عملکرد نگذاشته است، که نشانگر این است که شرکت کنندگان توانسته اند سرویس والیبال را به عنوان تکلیف اصلی حفظ کنند و بیشترین بار توجه را به آن اختصاص دهند. با توجه به این نتایج، باید بین تغییرات زمان های واکنش کاوش و نیازهای توجه موقعیت های کاوش رابطه مستقیم وجود داشته باشد. تحلیل واریانس تکرار سنجش دوم نشان داد که اثر موقعیت های کاوش بر زمان واکنش معنادار بوده است. آزمون مقابله های ساده نشان داد هر چهار زمان واکنش کاوش به میزان معناداری بیشتر از زمان واکنش پایه بوده است، که نشانگر آن است که سرویس پرشی در کل توجه خواه است. آزمون مقابله های تکرار شونده نشان داد که به ترتیب پیش از پرتاب در دورخیز (موقعیت کاوش اول) و پس از ضربه (موقعیت کاوش چهارم) بیشترین نیاز توجه را لازم داشته اند، درحالی که بار توجه گام برداشتن به جلو درست پیش از پرش (موقعیت کاوش دوم) و درست پیش از ضربه در وضعیت پرش (موقعیت کاوش سوم) به ترتیب کمتر از دو موقعیت دیگر بود. این نتایج نشانگر آن است که توجه از یک الگوی غیر خطی تبعیت می کند. تحلیل واریانس عاملی نشان داد که تنها اثرهای اصلی نتیجه سرویس (موفق؛ از دست رفته) و موقعیت های کاوش معنادار بوده است، که نشانگر این است که سطح توجه در سرویس های از دست رفته پایین تر از سرویس های موفق بوده است، درحالی که الگوی نیازهای توجه مشابه بوده است. این گونه نتیجه گیری شد که احتمالاً یکی از دلایل از دست رفتن سرویس نقصان توجه است، اما الگوی نیازهای توجه مستقل از نتیجه سرویس است.
الهام خدادادی احمدرضا موحدی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان تاثیر هدف گزینی بر یادگیری مهارت سرویس والیبال در دانشجویان دختر مبتدی است. نمونه آماری این پژوهش 20 نفراز دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان بودند. شرکت کنندگان، از بین افرادی که هیچ سابقه ای در رشته والیبال نداشتند، انتخاب شدند که بر اساس نمرات پیش آزمون در 2 گروه ده نفره همسان سازی شدند.. گروه اول در هدف گزینی کامل و گروه دوم در محیط بدون هدف گزینی، به تمرین پرداختند.. برای هدف گزینی، اهداف عملکردی تعیین شد. اصول هدف گزینی استفاده شده در این پژوهش، اصول پیشنهادی وینبرگ(2002) بود. بر این اساس، اهداف خاص، واقعی، رقابتی، دستیافتنی و در قالب یک محدوده زمانی با مشاوره با تعداد 3 نفر از مربیان والیبال که در این رشته متخصص بودند انتخاب شدند. اهداف بلند مدت و کوتاه مدت و محدوده های زمانی جهت رسیدن به آن اهداف با توجه به توانایی های شخصی شرکت کنندگان ایجاد شد و شرکت کنندگان ملزم شدند تا برای دست یابی به اهداف تعیین شده از طرف مربی تلاش نمایند. هر دو گروه بازخورد یکسانی در مورد عملکردشان دریافت می کردند. هر دو گروه در محیط های تعریف شده، تکلیف را برای 11 جلسه تمرین کردند. هرجلسه آموزش شامل 40 دقیقه تمرین، 2 بار در هفته برای 6 هفته به شرح ذیل اجراء می شد: 5 دقیقه تمرینات کششی، 30 دقیقه برای 20 بار تمرین سرویس ساده والیبال(10 بار برای تمرین و 10 بار برای آزمون) و 5 دقیقه برای سرد کردن. جلسات تمرینی در سالن ورزشی همسان برگزار شد. شرکت کنندگان بعد از آموزش مقدماتی و تمرین اولیه، پیش آزمون دادند. آزمون های اکتساب در طول 11 جلسه تمرینی، آزمون یادداری بی درنگ 24 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین و آزمون یادداری درنگیده 10 روز بعد از بی تمرینی اجراء شد. برای جمع آوری اطلاعات، از آزمون سرویس والیبال ایفر( 1976) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس برای اندازه های تکراری وآزمون تی مستقل استفاده شد. نتایج تفاوت معنی داری را بین دو گروه تحت مطالعه به لحاظ جلسات اکتساب مهارت سرویس والیبال نشان نداد اما دو گروه به لحاظ آزمون های یادداری اختلاف معنی دار داشتند. نتایج نشان داد که شرایط هدف گزینی نسبت به شرایط بدون هدف گزینی برای یادگیری مهارت سرویس والیبال سودمندتر بوده است.
ابراهیم قندادی احمدرضا موحدی
هدف از انجام این پژوهش بررسی رقابت به عنوان مولفه ای برای فرضیه ویژگی تمرین در مهارتهای منتخب فوتبال شامل پاس و دریبلینگ بود. همینطور اثر بخشی دو نوع محیط رقابتی تمرینی بر اجرا و یادگیری مهارت های فوتبال مطالعه شد. نمونه پژوهش 30 نفر (با میانگین سنی 13 سال) از دانش آموزان مبتدی در فوتبال بودند که بر اساس امتیازات پیش آزمون به دو گروه تقسیم شدند.گروه اول (15 نفر) در محیطی با شرایط رقابتی و گروه دوم (15 نفر) نیز در محیطی با شرایط غیررقابتی تمرین کردند. آزمودنی ها 10 جلسه به تمرین مهارت ها پرداختند. تعداد جلسات، 3 جلسه در هفته و مدت دوره 4 هفته بود. پس از جلسه دهم، از آزمودنی های هر دو گروه یک بار در محیط رقابتی تمرینی خودشان و یک بار هم در محیط رقابتی تمرینی گروه دیگر به ترتیب آزمون های یادداری بی درنگ و انتقال بی درنگ به عمل آمد. 10 روز بعد نیز آزمون یادداری درنگیده و انتقال درنگیده در هر دو محیط رقابتی تمرینی از هر دو گروه گرفته شد. آزمون های پاس به دیوار و دریبلینگ فوتبال که از مجموعه آزمون های ایگلی (1972) انتخاب شده بودند، به عنوان ابزار سنجش مورد استفاده قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون هایt مستقل و t همبسته استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که هر دو گروه تمرین کننده در محیط رقابتی و محیط غیررقابتی به لحاظ اکتساب امتیاز مهارت پاس به دیوار و دریبلینگ در اجرا بهبود معناداری پیدا کردند. بین اکتساب امتیاز مهارت پاس در 10 جلسه تمرین بین دو گروه تمرین کننده اختلاف معناداری وجود نداشت ولی اختلاف بین اکتساب امتیازات مهارت دریبلینگ در 10 جلسه تمرینی بین دو گروه معنادار شد. همین طور مشخص گردید که تمرین در هر دو محیط رقابتی تاثیر معنا داری بر اکتساب و یادگیری مهارتها داشته است. آزمون t همبسته بین میانگین امتیازات آزمون یادداری بی درنگ و آزمون انتقال بی درنگ و همچنین بین میانگین امتیازات آزمون یادداری درنگیده و انتقال درنگیده در هر دو مهارت پاس و دریبلینگ نشان داد که وقتی آزمودنی ها در محیط رقابتی متفاوت از محیط رقابتی دوره تمرین مورد آزمون اجرا قرار می گیرند، دچار افت معنا دار می شوند و تنها استثنای یافت شده بهبود اجرای گروه غیررقابتی در آزمون انتقال بی درنگ نسبت به آزمون یادداری بی درنگ بود. مهمترین یافته پژوهش حاضر نیز همین است. بنابر این دستیابی به بهترین اجرای آموخته شده فقط زمانی ممکن شد که آزمودنی ها در محیط رقابتی همسان با محیط رقابتی دوره تمرین مورد آزمایش قرار گرفتند و بار دیگر فرضیه ویژگی تمرین تایید گردید.
هما سعادت نیا حسین مجتهدی
چکیده هدف از پژوهش حاضر برآورد درصد چربی بدن از طریق محیط اندام های مختلف بدن با استفاده از توزین زیر آب به عنوان روش معیار و ارائه معادلات مربوط به ان است. 114 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان ساکن خوابگاه ( با میانگین سن 1/22 سال ، قد 9/162 سانتیمتر؛ وزن 57 کیلو گرم) به صورت تصادفی از میان دانشجویان داوطلب ، انتخاب شدند. چگالی بدن از طریق وزن کشی زیر آب به دست آمد. حجم باقیمانده از طریق معادله تخمین زده شد. اندازه گیری های آنتروپومتری شامل قد، وزن ، محیط اندام در نقاط دور بازو، ساعد، مچ دست، زیر سینه، بالای شکم، پایین شکم، لگن، ران، ساق پا و مچ پا، اندازه گیری شد. جهت تعیین رابطه خطی مناسب بین نتایج به دست آمده از محیط های بدنی در نقاط مشخص به عنوان متغیرهای پیش بین و چگالی، درصد چربی و توده چربی محاسبه شده از آزمون وزن کشی زیر آب به عنوان متغیر ملاک از رگرسیون چند متغیره و به روش گام به گام استفاده شد. معادله نهایی پیش بینی %bf (در صد چربی بدن) وfm (توده چربی) که از نظر آماری از ضریب اعتبار بالایی برخوردار بودند ، به قرار زیر است : (ساق پا× 329/0)+(بالای شکم× 192/0)-(بازو× 426/0) +(پایین شکم× 182/0)+(لگن× 143/0)- (ران× 174/0)+ (ساعد× 616/0)+ 492/7- = %bf (71/0 = r² ) (ران× 116/0) +(شکم× 088/0) +(زیر سینه× 094/0) +(ساعد× 479/0) +(بازو× 237/0) +(ساق پا× 3/0) +012/33- fm = (82/0 = r² ) واژه های کلیدی : توزین زیر آب ، آنتروپومتری، ترکیب بدن، محیط اندام های بدن
مصطفی خلیلی صدراباد رضا مهدوی نژاد
هدف از انجام این پژوهش ، مقایسه هوش هیجانی فوتبالیست های نخبه مرد آسیب دیده و آسیب ندیده استان یزد بود. روش تحقیق این پژوهش، توصیفی از نوع علی – مقایسه ای است . در این تحقیق نمونه برابر با جامعه در نظر گرفته شده است که شامل 286 نفر بودند که در قالب 13 تیم در لیگ دسته یک استان یزد فعالیت دارند . به منظور گرد آوری اطلاعات ، از دو پرسشنامه ی هوش هیجانی و آسیب دیدگی و یک فرم اطلاعات عمومی استفاده شده است . برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی (تی مستقل)استفاده شده است . برخی از یافته های این پژوهش حاکی از آن است که :6/85 درصد فوتبالیست های نخبه مرد استان یزد دارای سابقه آسیب دیگی بودند ، در حالیکه 4/14 درصد آنها آسیب دیدگی را تجربه نکرده اند . بین هوش هیجانی فوتبالیست های نخبه آسیب دیده و آسیب ندیده استان یزد در سطح 5%>p تفاوت معنی داری وجود داشت .هم چنین به نظر می رسد، در بررسی هوش هیجانی فوتبالیست های آسیب دیده و آسیب ندیده ، می توان بیان داشت که فوتبالیست های آسیب دیده از امتیاز هوش هیجانی پایین تری نسبت به فوتبالیست های آسیب ندیده برخوردارند . نتیجه گیری ، با توجه به پایین بودن سطح هوش هیجانی در فوتبالیست های آسیب دیده ، افزایش سطح هوش هیجانی این جامعه می تواند در کاهش میزان آسیب دیدگی موثر باشد .
فاطمه بهرامی احمدرضا موحدی
هدف اصلی از پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش طولانی مدت تکنیک های کاتا بر بهبود نشانگان کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم می باشد. شرکت کنندگان شامل 30 نفر از کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم در رده سنی 5 – 16 سال (میانگین سنی 28/3 ±8/9) بودند که پس از یکسان سازی با توجه به متغیرهای سن، جنسیت و میزان اختلال در نشانگان اتیسم در دو گروه تجربی (n= 15) و کنترل (n= 15) قرارگرفتند. هر شرکت کننده در گروه تجربی توسط یک مربی کاتا به طور انفرادی به مدت چهارده هفته (چهار روز در هفته؛ پنجاه و شش جلسه) تحت آموزش تکنیک های کاتای هیان شودان (در رشته رزمی کاراته) قرار گرفت. تغییرات در شدت نشانگان اتیسم شامل رفتارهای قالبی، برقراری ارتباط و تعاملات اجتماعی از طریق مقیاس رتبه بندی اتیسم گیلیام- ویرایش دوم در پیش آزمون، دو روز پس از اتمام مرحله ی آموزشی در پس آزمون و سی روز پس از اتمام جلسات آموزشی در آزمون تعقیبی مورد اندازه گیری قرارگرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری تحلیل واریانس مختلط دو عاملی، t همبسته وt مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که تمرین تکنیک های کاتا منجر به کاهش معنادار در شدت بروز رفتارهای قالبی، شدت اختلالات در برقراری ارتباط و همچنین شدت اختلالات در تعاملات اجتماعی در گروه تجربی شد. همچنین کاهش های به دست آمده در رفتارهای قالبی و اختلالات مربوط به برقراری ارتباط و تعاملات اجتماعی پس از سی روز از اتمام جلسات تمرین کاتا در آزمون تعقیبی که بدون تمرین سپری شد، همچنان پایدار باقی ماند. با این حال، افراد شرکت کننده در گروه کنترل تغییر معناداری در این سه نشانگان اتیسم در هر سه مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و آزمون تعقیبی نشان ندادند. یافته ی پژوهش حاضر مشخص ساخت که آموزش طولانی مدت تکنیک های هنرهای رزمی به کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم به طور پایداری به بهبود در نشانگان آن ها منجر می شود.
مریم عابدزاده احمدرضا موحدی
چکیـده بیماری پارکینسون یک بیماری مزمن و پیشرونده ی سیستم عصبی است که در اثر اختلال در یک ناقل عصبی به نام دوپامین در ناحیه ی عقده های قاعده ای مغز ایجاد می شود و تغییرات مشخصی را در فعالیت های ارادی فرد ایجاد می کند (1). هدف از پژوهش حاضر به کار گیری تمرینات تعادلی در جهت کاهش مشکلات تعادلی و درمان افسردگی و ارتقای کیفیت زندگی بیمارانی است که حملات پارکینسونی آنها با وجود مصرف دارو کنترل نمی شود. تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی و پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه ی آماری این تحقیق را کلیه ی بیماران پارکینسونی مراجعه کننده به مطب متخصصین مغز و اعصاب شهر تبریز تشکیل می دهند. 20 مرد مبتلا به پارکینسون به صورت هدفمند و داوطلبانه انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه تمرینی علاوه بر درمان های دارویی به مدت 12 هفته، هر هفته سه جلسه ی 60 دقیقه ای به انجام تمرنات تعادلی پرداختند، در حالیکه بیماران گروه کنترل در این مدت جز درمان های دارویی، هیچ فعالیت بدنی را تجربه ننمودند. در ابتدا و انتهای این دوره افسردگی و کیفیت زندگی بیماران به ترتیب توسط پرسشنامه ی افسردگی بک و پرسشنامه ی استاندارد کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پارکنسون مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین، تعادل بیماران توسط مقیاس تعادلی برگ ارزیابی شد. در نهایت داده های حاصل با استفاده از آزمون t مستقل در سطح 05/0?p مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این مطالعه تعادل در گروه تجربی به شکل معنا داری نسبت به قبل از دوره افزایش یافت، در حالیکه در گروه کنترل، تعادل علی رغم اینکه کاهش یافت تغییر معنی داری در این فاکتور مشاهده نشد. همچنین افسردگی و کیفیت زندگی در کلیه ی ابعاد در گروه تجربی بهبود یافت در حالیکه در گروه کنترل تغییر معناداری مشاهده نشد. نتایج تحقیق نشان می دهد که ورزش های تعادلی می تواند به عنوان یک روش درمانی مفید و موثر در جهت بهبود تعادل و افسردگی و به دنبال آن بهبود در عملکرد زندگی روزانه و کیفیت زندگی بیماران مورد استفاده قرار گیرد. کلید واژه ها: پارکینسون، تمرینات تعادلی، افسردگی، کیفیت زندگی، تعادل.
مریم نظری قلجق احمدرضا موحدی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر ترکیب های مختلف موسیقی و حرکات هماهنگ بر میزان بروز مشکلات رفتاری کودکان پسر 8 تا 14 سال کم توان ذهنی آموزش پذیر بود. روش تحقیق از نوع نیمه تجربی بوده که در آن اثرترکیب های مختلف موسیقی در دو نوع گام مینور و گام ماژور به عنوان متغیرهای مستقل بر میزان بروز مشکلات رفتاری دانش آموزان پسر 8 تا 14 سال کم توان ذهنی به عنوان متغیر وابسته بررسی شد. بدین منظور تعداد 40 پسر کم توان ذهنی آموزش پذیر به طور تصادفی در چهار شیوه ی تمرینی شامل: 1) حرکات هماهنگ با زمینه ی موسیقی گام ماژور، 2) حرکات هماهنگ با زمینه ی موسیقی گام مینور، 3)حرکات هماهنگ بدون زمینه ی موسیقی و 4) بدون تمرین و بدون موسیقی تقسیم بندی شدند. برای مطالعه ی مشکلات رفتاری از سیاهه ی راتر- نسخه ی والدین استفاده شد. پیش آزمون قبل از دوره ی پژوهش و پس آزمون پس از 12 هفته تمرین( 36 جلسه) و به فاصله ی یک ماه از آخرین جلسه ی تمرینی، گرفته شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها از روش های آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شده است. نتایج نشان داد که هر سه نوع شیوه ی تمرینی مشکلات رفتاری کودکان را به طور معناداری کاهش داده است. با این حال، تأثیر شیوه تمرینی حرکات هماهنگ با زمینه ی موسیقی گام ماژور بر کاهش شاخص های مشکلات رفتاری شامل: مشکلات درون نمودو برون نمود به طور معناداری بیش از سایر شیوه ها است. واژگان کلیدی: عقب ماندگی ذهنی، مشکلات رفتاری، موسیقی گام ماژور، موسیقی گام مینور
سعیده زارع رشکوییه نادر رهنما
کودکان عقب مانده ذهنی در مقایسه با کودکان عادی همسن خود از نظر آمادگی جسمانی از امتیاز کمتری برخوردار هستند. برای نمونه آنها از نظر تعادل دچار مشکل هستند، از آنجا که تمرینات تعادلی می تواند راهکاری برای حل این مشکل باشد، لذا هدف از این مطالعه بررسی تأثیر تمرینات تعادلی بر تعادل ایستا و پویای دانش آموزان کم توان ذهنی بود. تعداد 32 نفر از دانش آموزان دختر کم توان ذهنی شهر یزد به عنوان نمونه انتخاب شدند و با توجه به ضریب هوشی در دو گروه تجربی 16 نفر (سن 2.02 ± 13.31 سال، وزن9.1 ± 44.56 کیلوگرم، قد 7.5 ± 150 سانتیمتر، نمره بهره هوشی 7.68 ± 68.25) و کنترل 16 نفر (سن 2.14 ± 13.25 سال، وزن 15.25 ± 50.43 کیلوگرم، قد 10.28 ± 150.8 سانتمتر، نمره بهره هوشی 7.52 ± 69.18) قرار گرفتند. برای اندازه گیری تعادل پویا از تست ستاره و برای تعادل ایستا از تست لک لک و تست شارپند رومبرگ در وضعیت های مختلف دستکاری بینایی و سطح استفاده شد. قبل و بعد از اجرای 8 هفته تمرینات تعادلی (3 روز در هفته و هر روز 60 دقیقه) بر روی گروه تجربی از آزمودنی های هر دو گروه آزمون های تعادلی گرفته شد. داده ها با استفاده از اختلاف بین میانگین پیش آزمون و پس آزمون و آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق حاضر نشان داد که پس از 8 هفته تمرینات تعادلی، تعادل پویا و تعادل ایستای گروه تجربی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون در مقایسه با گروه کنترل بهبود معنی داری (0.05p<) داشت، اما در تعادل ایستا روی هر دو پا در هیچ کدام از گروه ها بهبود معنی داری مشاهده نشد (0.05p>). از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که 8 هفته تمرینات تعادلی در بهبود تعادل پویا و ایستا ی دانش آموزان کم توان ذهنی موثر بوده است و می تواند به آنها در کاهش افتادن ها و مشکلات ناشی از آن کمک کند، بنابراین انجام چنین تمریناتی به عنوان بخشی از برنامه تربیت بدنی افراد کم توان ذهنی توصیه می شود. واژه های کلیدی: عقب ماندگی ذهنی، تعادل ایستا و پویا، تمرینات تعادلی.
مریم پروین احمدرضا موحدی
این تحقیق به بررسی تأثیر بازی های کودکانه جسمانی بر میزان کمرویی و خود پنداره دانش آموزان دختر 11-9 ساله می پردازد. پژوهش حاضر با طرح پیش آزمون-پس آزمون بر روی تعداد 33 نفر دانش آموز دختر سنین 11-9 سال بود که به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند.گروه اول بازی های کودکانه جسمانی را به مدت 8 هفته، هفته ای دو جلسه انجام دادند و گروه دوم نیز به عنوان گروه کنترل بود که هیچ بازی جسمانی را تجربه نکردند. کمرویی و خودپنداره کودکان، قبل و بعد از مداخله پژوهشی مورد اندازه گیری قرار گرفت. برای اندازه گیری کمرویی از پرسش نامه کمرویی کودکان کروزیر (1995) و برای اندازه گیری خود پنداره کودکان از پرسشنامه خودپنداره کودکان پی-یر هریس (1969) استفاده شد. برای تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها از آزمون آماری t استفاده شد. نتایج نشان داد بازی های کودکانه جسمانی کمرویی شرکت کنندگان را به طور معنی داری بهبود بخشید اما بهبودی اندکی در خود پنداره مثبت آنان ایجاد کرد که این بهبودی معنی دار نبود. یافته های پژوهش حاضر برای متولیان آموزش و پرورش کاربرد دارد. از بازی های کودکانه جسمانی می توان برای دانش آموزان دختر دبستانی در جهت بهبود کمرویی استفاده نمود، به نظر می رسد خودپنداره مثبت تحت تأثیر بازی های کودکانه جسمانی، تا حدودی بهبود پیدا می کند، اما بهبودی قابل ملاحظه آن احتمالاً نیازمند جلسات تمرینی بیشتری می-باشد.
مجید حبیبی نیا احمدرضا موحدی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر سه نوع محیط تمرینی رقابتی، غیر رقابتی و ترکیبی(غیر رقابتی، رقابتی) بر اکتساب و یادداری یک تکلیف ادراکی- حرکتی( دارت) در دانش آموزان کم توان ذهنیبود. نمونه آماری این پژوهش شامل 40 نفر از دانش آموزان پسر کم توان ذهنی(میانگین سنی 06/2±25/20)بودند که بر اساس نمرات پیش آزمون در 4 گروه 10 نفره همسان سازی شدند.آزمودنی های این تحقیق از بین افرادی که هیچ سابقه ای در ورزش دارت نداشتند به صورت در دسترس انتخاب شدند. گروه اول در محیطی غیر رقابتی، گروه دوم در محیطی رقابتی و گروه سوم در محیط ترکیبی(غیررقابتی، رقابتی) تمرین کردند. گروه چهارم گروه کنترل بود. هر سه گروه تمرین های خود را در محیط های تعریف شده به مدت 15 جلسه و هر جلسه 40 کوشش انجام دادند. آزمون یادداری فوری پس از پایان دوره تمرین و آزمون یادداری تأخیری 10 روز پس از آن اجرا شد.امتیاز آزمون دارت به عنوان ابزار و متغیر وابسته تحقیق استفاده شد.برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.نتایج پژوهش افزایش معناداری در اکتساب و یادگیری تکلیف ملاک در هر 3 گروه آزمایشی نشان داد. همچنین هیچ اختلاف معناداری بین دو گروه غیر رقابتی و ترکیبی وجود نداشت در حالی که گروه رقابتی در اکتساب و یادگیری تکلیف به طور معناداری از دو گروه دیگر بهتر عمل کرد. بنابراین، این مطالعه نشان داد که شرایط رقابتی بهترین شرایط برای یادگیری یک تکلیف ادراکی- حرکتی در دانش آموزان کم توان ذهنی می باشد.
سحر بردبار احمدرضا موحدی
هدف از پژوهش حاضر مقایسه شیوه های مختلف خودگفتاری انگیزشی-آموزشی و نوع تکلیف بر خودکارآمدی جسمانی، عملکرد و یادگیری بود. بدین منظور 96 نفر از دانش آموزان با دامنه سنی 13-18 سال به طور داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. تحقیق از نوع آزمایشی و به روش نیمه تجربی بود و در سه مرحله اکتساب، یادداری و انتقال انجام شد. از تکلیف سرویس ساده والیبال به عنوان تکلیف قدرتی و پرتاب دارت به عنوان تکلیف دقتی استفاده شد. 48 نفر از آزمودنی ها در تکلیف سرویس ساده والیبال و 48 نفر در تکلیف پرتاب دارت شرکت کردند. برای هر تکلیف در ابتدا یک مرحله پیش آزمون جهت همسان سازی انجام شد و بر اساس آن، آزمودنی ها به 4 گروه 12 نفری تقسیم شدند طوری که تفاوت معنی داری بین 4 گروه وجود نداشت. سپس به طور تصادفی به گروه های خودگفتاری انگیزشی، خودگفتاری آموزشی، خودگفتاری ترکیبی و تمرین جسمانی نام گذاری شدند. طی 10 جلسه اکتساب آزمودنی ها با تکرار عبارات خودگفتاری مربوط به گروه خود به تمرین پرداختند. 48 ساعت بعد از برگزاری آخرین جلسه اکتساب، آزمون یادداری برگزار شد. سپس آزمون انتقال نیز برگزار گردید. به منظور ارزیابی خودکارآمدی جسمانی آزمودنی ها، پرسشنامه خودکارآمدی جسمانی رایکمن در اولین و آخرین جلسه توسط آزمودنی ها تکمیل گردید. نتایج تحقیق نشان داد که در جلسه پیش آزمون هیچ تفاوت معنی داری در هیچ یک از دو تکلیف پرتاب دارت و سرویس ساده والیبال بین آزمودنی های 4 گروه وجود نداشت (0.934, p= 0.990 p=). اما در هر دو تکلیف در مراحل اکتساب، یادداری و انتقال بین 4 گروه تحت مطالعه تفاوت معنی دار وجود داشت (0.05p<). علاوه بر این بین امتیازات خودکارآمدی جسمانی گروه ها در دو تکلیف در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معنی دار وجود نداشت. یافته ها نشان داد که شیوه های مختلف خودگفتاری با توجه به نوع تکلیف موثر می باشد. همچنین شیوه ترکیبی نیز در شرایط مختلف تمرینی حائز اهمیت می باشد.
رضا امانی احمدرضا موحدی
چکیده هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین تأثیر بازی های حرکتی کودکانه بر بهبود مشکلات توأم با نقص توجه – بیش فعالی در کودکان مبتلا به این اختلال بوده است. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل 30 نفر از دانش آموزان پسر مبتلا به بیش فعالی- کمبود توجه مقطع ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 90-91 بودند (رده سنی 8-11 سال). آزمودنی ها پس از یکسان سازی با توجه به متغیرهای سن، جنسیت و میزان اختلال بیش فعالی – کمبود توجه در دو گروه تجربی (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان در گروه تجربی به مدت 6 هفته (18 جلسه هر جلسه 50 دقیقه) در بازی های حرکتی کودکانه شرکت کردند. تغییرات در مشکلات توأم با بیش فعالی –کمبود توجه شامل پرخاشگری – بیش فعالی، اضطراب و افسردگی، ناسازگاری اجتماعی، رفتارهای ضد اجتماعی و کمبود توجه از طریق پرسشنامه اختلالات رفتاری راتر در پیش آزمون و دو روز پس از اتمام بازی ها در پس آزمون مورد اندازه گیری قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری تحلیل کوواریانس، تحلیل واریانس مختلط دو عاملی، t مستقل و t همبسته استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که شرکت در بازی های حرکتی منجر به کاهش معنادار در شدت بروز پرخاشگری – بیش فعالی، اضطراب و افسردگی، ناسازگاری اجتماعی، رفتارهای ضد اجتماعی و بهبود توجه در گروه تجربی شد. با این حال، افراد شرکت-کننده در گروه کنترل تغییر معناداری در مشکلات توأم با بیش فعالی – کمبود توجه (پرخاشگری- بیش فعالی، اضطراب و افسردگی، ناسازگاری اجتماعی، رفتارهای ضد اجتماعی و کمبود توجه) در مراحل پیش آزمون و پس آزمون نشان ندادند. نتیجه گیری: یافته ی پژوهش حاضر مشخص ساخت که بازی های حرکتی در کودکان مبتلا به بیش فعالی- کمبود توجه به بهبود نشانگان آن ها منجر می شود.
مریم کاظمی حسن ابادی حسین مجتهدی
مطالعات بسیاری حاکی از کاهش توان هوازی نوجوانان است اگر چه بسیاری از این مطالعات چگونگی تاثیرعوامل نژادی، فرهنگی و اقتصادی اجتماعی بر توان هوازی را در نظر نگرفته اند. هدف از تحقیق حاضر مقایسه توان هوازی دانش آموزان دختر در انواع وضعیت های اقتصادی-اجتماعی بود. روش این تحقیق از نوع توصیفی-مقایسه ای بود. آزمودنی ها شامل دختران دبیرستانی (15-18 سال) از سه وضعیت اقتصادی اجتماعی بالا (40 آزمودنی)، متوسط (50 آزمودنی) و پایین (50 آزمودنی) بودند. روش نمونه-گیری خوشه ای لایه ای و تصادفی بود. در این مطالعه، پرسشنامه وضعیت اقتصادی- اجتماعی دانکن و آزمون استاندارد پله کوئین در سه مدرسه و بین 140 دانش آموز دبیرستانی در شهر اصفهان اجرا شد. آزمون تحلیل واریانس نشان داد که بین توان هوازی و وضعیت اقتصادی اجتماعی تعامل معنادار وجود دارد (0.000=p، 39/29=(139،2)f). آزمون تعقیبی توکی نشان داد که توان هوازی در دو وضعیت اقتصادی-اجتماعی بالا و پایین نزدیک به هم (0.183=p) و گروه متوسط با دو گروه بالا و پایین اختلاف معنادار دارد (0.000=p). نتایج نشان داد که وضعیت اقتصادی اجتماعی رابطه ای با توان هوازی ندارد. اگر چه دانش آموزان با وضعیت اقتصادی اجتماعی متوسط بیشتر ازدانش آموزان با وضعیت اقتصادی اجتماعی پایین و بالا در معرض کاهش توان هوازی و احتمالا کم تحرکی هستند
مریم نیازی شهرام لنجان نژادیان
هدف از پژوهش حاضر، تعیین میزان وابستگی الگوی emg عضله سه سر بازو به اطلاعات بینایی (مقدار نور) در دسترس در جلسات تمرین بود. آزمودنی های این پژوهش دانشجویان دختر داوطلب دانشگاه اصفهان بودند که هیچگونه سابقه ای در ورزش بسکتبال نداشتند. آزمودنی ها بر اساس امتیازات پیش آزمون در دو گروه شش نفره همسان سازی شدند. آزمودنی های گروه اول در شرایطی که روشنایی سالن به صورت طبیعی بود (بینایی کامل)، به تمرین پرداختند در حالی که گروه دوم در شرایطی که فقط سبد بسکتبال توسط یک منبع نور روشن شده بود (بینایی متمرکز روی هدف)، اقدام به پرتاب آزاد بسکتبال نمودند. آزمودنی های هر دو گروه به مدت 8 جلسه یک روز در میان و هر جلسه 10 پرتاب آزاد بسکتبال را در شرایط مربوط به گروه خود تمرین نمودند. هر دو گروه آموزش کلامی نیز دریافت می کردند. آزمون های یادداری (در وضعیت بینایی همسان با اکتساب) و انتقال (در وضعیت بینایی متفاوت با اکتساب) پس از اتمام جلسات تمرین انجام گرفت. در آزمون های یادداری و انتقال، هیچگونه بازخوردی درباره نحوه اجرای تکلیف ارائه نشد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس برای اندازه گیری های مکرر و آزمون t همبسته برای آزمایش فرضیه ویژگی تمرین استفاده شد. در کلیه آزمون های آماری سطح معناداری 0/05 = α در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که به لحاظ تغییر در الگوی سیگنال emg عضله سه سر بازویی تفاوت معنی داری بین دو گروه مورد بررسی وجود ندارد. هنگامی که شرایط بینایی در آزمون های انتقال تغییر کرد، اندازه میانگین سیگنال emg عضله سه سر بازویی آزمودنی ها مقدار کمتری را نسبت به جلسات تمرین نشان داد. از الگوی نتایج حاصل می توان این گونه استنتاج نمود که ظاهراً آزمودنی ها در مرحله اکتساب مهارت مورد نظر به اطلاعات در دسترس در هنگام تمرین وابسته شده اند. یافته ها موید فرضیه ویژگی تمرین است
فریده شفعتی احمدرضا موحدی
هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر تمرینات تعادلی با توپ سوئیسی بر مهارت¬های حرکتی پایه¬ی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / بیش¬فعالی بود. در این پژوهش از روش پژوهشی مورد منفرد با طرح خط پایه¬ی چندگانه استفاده شده است. طرح خط پایه¬ی چندگانه شامل کاربرد یک موقعیت مداخله در دو یا چند خط پایه¬ی مختلف در یک مدل زمانی پلکانی است. شرکت-کنندگان این پژوهش سه کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه / بیش¬فعالی نوع ترکیبی، در رده¬ی سنی 6–8 سال بودند. شرکت¬کننده¬ی اول پس از 3 هفته خط پایه، شرکت¬کننده¬ی دوم پس از 6 هفته خط پایه و شرکت¬کننده¬ی سوم پس از 9 هفته خط پایه به صورت پلکانی وارد طرح پژوهشی شدند و طی 9 هفته تحت تمرین با توپ سوئیسی قرار گرفتند. پس از پایان مداخله، شرکت-کنندگان به¬مدت 3 هفته ¬ی پی¬در¬پی در آزمون¬های پیگیری شرکت کردند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر پرسشنامه¬ی کانرز فرم 48 سوالی والدین و آزمون تبحر حرکتی برونینکس–اوزرتسکی بود. یافته¬های این پژوهش بر اساس تحلیل دیداری و شاخص¬های آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته¬ها نشان داد مداخله¬ی مورد نظر برای هر سه شرکت¬کننده در تمام خرده آزمون¬های آزمون تبحر حرکتی برونینکس – اوزرتسکی شامل سرعت دویدن و چابکی (با pndab %78/77، %77/78 و %67/66 و pndac %100 برای سه شرکت کننده)، تعادل (با pndab %100، %78/77 و %78/77 و pndac %100 برای سه شرکت کننده)، هماهمنگی دو¬طرفه (با pndab %89/88، %89/88 و %78/77 و pndac %100 برای سه شرکت کننده)، قدرت (با pndab %89/88، %89/88 و %100 و pndac %100 برای سه شرکت کننده)، هماهنگی اندام فوقانی (با pndab %67/66، %100 و %44/44 و pndac %100 برای سه شرکت کننده)، سرعت پاسخ (با pndab %67/66، %44/44 و %33/33 و pndac %100 برای سه شرکت کننده)، کنترل بینایی حرکتی (با pndab %44/44، %44/44 و %33/33 و pndac %100، %100 و 67/66 برای سه شرکت کننده) و سرعت و چالاکی اندام فوقانی (با pndab %44/44، %33/33 و %22/22و pndac %100، %100 و 67/66 برای سه شرکت کننده)، اثر بخش بوده است. نتایج پژوهش حاضر بیانگر تأثیر مثبت تمرینات تعادلی با توپ سوئیسی در بهبود مهارت¬های حرکتی پایه¬ی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی¬می¬باشد. کلید واژه¬ها: اختلال نارسایی توجه / بیش¬فعالی، تمرینات تعادلی، مهارت¬های حرکتی پایه.
راضیه هژبرنیا مریم نزاکت الحسینی
نوعی از تقسیم بندی افراد در مطالعات شخصیت، مدل صبحی و بعدازظهری است. به نظر می¬رسد که بین شخصیت افراد صبحی و عصری و کارکردهای شناختی ارتباط وجود دارد. یکی از مهم¬ترین کارکردهای شناختی حافظه می¬باشد. بنابراین هدف از تحقیق حاضر مقایسه بهره حافظه افراد با تیپ شخصیتی صبحی و عصری پس از یک دوره تمرینات هوازی در صبح و عصر بوده است. بدین منظور 37 دانشجوی دختر دانشگاه اصفهان با میانگین سنی 58/2 ± 11/24 به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب و به دو گروه صبحی و عصری تقسیم¬ شدند. سپس آزمودنی¬های گروه¬های تمرینی ( افراد صبحی تمرین در صبح، افراد صبحی تمرین در عصر، افراد عصری تمرین در صبح و افراد عصری تمرین در عصر) به مدت 8 هفته در دو زمان صبح (8 صبح) و عصر (4 عصر) به انجام تمرینات ایروبیک پرداختند. برای بررسی تیپ شبانه¬روزی از پرسش¬نامه صبحی - غروبی هورن - استبرگ و بهره حافظه از آزمون¬ حافظه بالینی وکسلر استفاده شد. داده¬ها از طریق آزمون کوواریانس و t با دو نمونه مستقل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که زمان آزمون بر بهره حافظه افراد صبحی پس از یک دوره تمرینات هوازی در صبح اثر معناداری داشت و یک دوره تمرینات هوازی در صبح و عصر بر بهره حافظه افراد صبحی در آزمون عصر تأثیر معنی¬داری داشت. با توجه به یافته¬های پژوهش حاضر می¬توان چنین نتیجه گرفت که زمان آزمون و زمان تمرین بر بهره حافظه افراد صبحی اثر گذار بوده است.
علی کریمیان شهرام لنجان نژادیان
چکیده هدف اصلی از انجام پژوهش حاضر، مطالعه سینماتیکی و سینتیکی پایین¬تنه پرتابگران آزاد بسکتبال و مقایسه این اطلاعات بین پرتاب¬های آزاد موفق و ناموفق بود. آزمودنی¬ها 5 نفر از بسکتبالیست¬های حرفه¬ای شاغل در سوپرلیگ و لیگ دسته اول باشگاه¬های ایران با میانگین سنی 79/1 ± 25 سال، قد 7/1 ± 5/188 سانتی¬متر، وزن 9 ± 6/87 کیلوگرم و سابقه بازی 95/3 ± 12 سال بودند. با استفاده از مختصات پیکسلی بدست آمده از دوربین، اطلاعات سینماتیک مفاصل زانو، ران و مرکز ثقل بدن بسکتبالیست¬ها شامل درصد ارتفاع مرکز ثقل به نسبت قد در لحظه رهایی، درصد جابجایی عمودی مرکز ثقل به نسبت قد، سرعت عمودی مرکز ثقل در لحظه پرتاب (متر/ثانیه)، کمینه زاویه زانو، بیشینه زاویه زانو و دامنه حرکتی زانو محاسبه گردید. درصد میانگین فعالیت سر داخلی و خارجی دوقلو، نیمه¬وتری، دوسررانی، پهن داخلی، پهن خارجی و راست¬رانی نیز در بخش سینتیک مورد بررسی قرار گرفت. شاخص¬های آماری میانگین و انحراف معیار برای توصیف اطلاعات حاصل با استفاده از نرم-افزار آماری spss نسخه 18 محاسبه گردید و برای مقایسه پرتاب¬های موفق و ناموفق از آزمون پارامتریک t همبسته با سطح معناداری 05/0 استفاده گردید. نتایج حاکی از آن بود که سرعت عمودی مرکز ثقل در لحظه رهایی در پرتاب¬های آزاد ناموفق بیشتر از پرتاب¬های موفق است (05/0p≤). همچنین در بررسی کمینه زاویه زانو مشخص شد که این متغیر در پرتاب¬های آزاد ناموفق به صورت معناداری بیشتر از پرتاب¬های آزاد موفق است (01/0p≤). بررسی سیگنال پتانسیل الکتریکی عضلات نشان داد که درصد میانگین فعالیت عضله دوسررانی به طور معناداری در پرتاب¬های آزاد موفق بیشتر است (05/0p≤). به نظر می¬رسد تحرک کمتر مرکز ثقل و استفاده از اندام¬های بالاتنه به منظور تأمین سرعت رهایی مورد نیاز در پرتاب آزاد در موفقیت پرتاب آزاد تأثیرگذار است. واژگان کلیدی: بیومکانیک، پرتاب آزاد بسکتبال، اندام پایین¬تنه، سینماتوگرافی، الکترومیوگرافی
مهرنوش اسماعیلیان احمدرضا موحدی
این مطالعه بر روی 3 پسر فلج مغزی با میانگین سنی 5/6 سال انجام شد .بر اساس شاخص های آمار توصیفی و تحلیل دیداری نمودار داده ها ، مداخله ی مورد نظر برای هر سه شرکت کننده در قدرت و تعادل ، اثربخش بوده است و میزان قدرت و تعادل افراد بعد از پایان مداخله نسبت به مرحله ی پایه بهبود داشته است . نتیجه گیری : انجام تمرینات مقاومتی و تعادلی می تواند باعث افزایش قدرت و تعادل کودکان مبتلا به فلج مغزی شود .
علیرضا عنایتی خرزوقی حسین مجتهدی
چکیده ندارد.
محمدایرج قادری حسین مجتهدی
چکیده ندارد.
جلیل مرادی احمدرضا موحدی
چکیده ندارد.
فاتح فرازیانی احمدرضا موحدی
چکیده ندارد.
علی حبیبی احمدرضا موحدی
چکیده ندارد.
رضا ولایتی غلامعلی قاسمی
چکیده ندارد.
حسین فرزانه حسین مجتهدی
چکیده ندارد.
محمدحسین محمودنژاد احمدرضا موحدی
چکیده ندارد.
بهمن علیزاه تویی خلیل خیام باشی
چکیده ندارد.
مجتبی عسگری عفت بمبیی چی
چکیده ندارد.
میثم عابدینی عفت بمبیی چی
چکیده ندارد.
علیرضا نصر اصفهانی رضا مهدوی نژاد
چکیده ندارد.