نام پژوهشگر: حسینعلی کوهستانی
طیبه سیفی زاده حسینعلی کوهستانی
چکیده هدف از پژوهش حاضر، مطالعه ی فرهنگ سازمانی و سرمایه روان شناختی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی مشهد است. جامعه آماری این پژوهش، تمام کارکنان دانشگاه علوم پزشکی مشهد می باشد، که در سال 1390مشغول به فعالیت هستند. نمونه پژوهش شامل 173 نفراز کارکنان اداری است که با روش نمونه در دسترس انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است که به بررسی پنج فرضیه و سه سوال می پردازد. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه فرهنگ سازمانی دنیسون (2000) و سرمایه روان شناختی لوتانز(2007) جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده گردید. نتایج پژوهش برای فرضیات نشان داد که فرهنگ سازمانی می تواند سرمایه روانشناختی کارکنان را پیش بینی کند. و بین ابعاد فرهنگ سازمانی؛ درگیر شدن درکار، یکپارچگی، سازگاری و مأموریت با سرمایه روان شناختی کارکنان رابطه ی مثبت و معناداری مشاهده شد. همچنین نتایج پژوهش برای سوالات نشان داد که بعد سازگاری در پیش بینی سطح سرمایه روان شناختی کارکنان سهیم است. وضعیت فرهنگ سازمانی دانشگاه علوم پزشکی مشهد براساس برداشت کارکنان در حدّ متوسطی است و سطح سرمایه روان شناختی کارکنان در حد ّ بالایی است.
محمود خدیوی حسینعلی کوهستانی
در این پژوهش سعی شده تا امکان اجرای مدیریت عملکرد در دانشگاه فردوسی مشهد مورد سنجش قرار گیرد که در این ارزیابی دانشگاه فردوسی مشهد 55درصد نموره را از کل نموره بالدریج بدست آورد.
منا یعقوبی حسینعلی کوهستانی
پژوهش حاضربه بررسی رابطه اعتماد دبیران مدارس متوسطه دولتی وغیرانتفاعی ورابطه آن باتعهدسازمانی وشغلی آنان پرداخته است.روش پژوهش توصیفی ازنوع همبستگی است.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دبیران رسمی وغیررسمی ناحیه سه آموزش وپرورش مشهد میباشد.نمونه باحجم 130نفرازجامعه(n=380)به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شده است.برای جمع آوری اطلاعات از3 پرسشنامه اعتماد سازمانی محقق ساخته برمبنای مدل مایروهمکاران،پرسشنامه تعهد سازمانی آلن ومایروپرسشنامه تعهد شغلی بلاوهمکاران استفاده شده است.پایایی پرسشنامه هابااستفاده ازروش آلفای کرونباخ برای اعتماد،تعهدسازمانی وتعهدشغلی به ترتیب 94/.،85/.و83/.به دست آمد.برای پاسخدهی به سوالات پژوهش ازشاخصهای توصیفی،میانگین وانحراف استانداردوآزمونهای رگرسیون چندگانه،ساده ومقایسه میانگینهای مستقل استفاده شد.تجزیه وتحلیل داده هانشان دادکه1)مولفه های اعتمادسازمانی(شایستگی،شخصیت وعطوفت)نتوانستندنمره تعهدسازمانی وتعهدشغلی دبیران راپیش بینی نماید؛2)نمره اعتمادسازمانی دبیران نتوانست نمره تعهدسازمانی آنان راپیش بینی نماید؛3)نمره اعتمادسازمانی دبیران نمره تعهدشغلی آنان راپیش بینی نمود؛4)بین تعهدشغلی دبیران مدارس دولتی وغیرانتفاعی تفاوت معناداری وجودداشت وتعهدشغلی دبیران مدارس غیرانتفاعی بیشترازتعهدشغلی دبیران مدارس دولتی بود؛5)بین تعهدسازمانی دبیران مدارس دولتی وغیرانتفاعی تفاوت معناداری وجودنداشت.
رمضان عبدالهی علی آباد حسینعلی کوهستانی
چکیده: تحقیق حاضر با هدف بررسی نقش انتقال دانش ضمنی مدیران در توانمندسازی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان جنوبی انجام شده است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- همبستگی رگرسیونی است که جامعه آماری شامل کلیه مدیران و کارکنان زن و مرد ادارات آموزش و پرورش استان خراسان جنوبی در سال تحصیلی91-1390 که تعداد مدیران 199 و تعداد کارکنان 454 نفر می باشند،صورت گرفته است. روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده بوده و حجم نمونه طبق جدول مورگان برای جامعه مدیران 127 نفر و برای جامعه کارکنان210نفر برآورد شده است. برای سنجش انتقال دانش ضمنی از پرسشنامه محقق ساخته 13سوالی،5گزینه ای طیف لیکرت با اقتباس از پرسشنامه استاندارد (مقیمی و رمضان،1390) و همچنین برای سنجش توانمندسازی کارکنان از پرسشنامه استاندارد(توماس و ولتهوس،1995) 18 سوالی 5 گزینه ای طیف لیکرت استفاده شده است. روایی این تحقیق از نوع روایی محتوایی و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه انتقال دانش ضمنی(79/0) و برای پرسشنامه توانمندسازی(85/0) و برای پرسشنامه انتقال دانش ضمنی مدیران از دیدگاه کارکنان(73%) برآورد شده است. برای تحلیل آماری داده ها در سطح توصیفی از رسم جداول فراوانی، درصد، درصد تجمعی، میانگین، انحراف معیار، و در سطح آمار استنباطی از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل، t تک گروهی، و آزمون تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بین انتقال دانش ضمنی و توانمندسازی کارکنان و بین انتقال دانش ضمنی و ابعاد احساس شایستگی، احساس موثر بودن، احساس اعتماد، احساس معنی دار بودن رابطه مثبت و معناداری وجود دارد اما بین انتقال دانش ضمنی و بعد احساس استقلال کاری رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین یافته ها نشان داد که بین انتقال دانش ضمنی مدیران برحسب جنسیت و تحصیلات تفاوت معناداری وجود دارد اما برحسب سابقه خدمت تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین یافته ها بیانگر اینست که بین توانمندسازی کارکنان برحسب جنسیت، سابقه خدمت و میزان تحصیلات تفاوت معناداری وجود ندارد. کلمات کلیدی: انتقال دانش ضمنی،توانمند سازی،مولفه های توانمند سازی.
الهام تاجی حسینعلی کوهستانی
هدف اصلی این پژوهش، بررسی نقش باورهای منطقی در پیش بینی سبک مدیریت تعارض مدیران دانشگاه های غیر انتفاعی مشهد می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه مدیران ارشد، معاونین و مدیران گروه دانشگاه های غیرانتفاعی که در دو سال اخیر در یکی از پست های ذکر شده مشغول به فعالیت بوده اند، می باشد. بدین منظور با استفاده از نمونه گیری در دسترس، مدیران سه دانشگاه غیر انتفاعی سجاد، خیام و امام رضا به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گرد آوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه باورهای غیر منطقی جونز و پرسشنامه سبک های مدیریت تعارض رحیم استفاده شد. به منظور روایی سازی پرسشنامه ها از روایی محتوایی بهره گرفته شد. ضریب پایایی پرسشنامه باورهای غیر منطقی و سبک های مدیریت تعارض به ترتیب برابر 78/0 و 76/0 توسط محقق به دست آمد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها، نشان داد که باورهای غیر منطقی توان پیش بینی سبک های مدیریت تعارض را دارند. نتایج فرضیه های پژوهش نیز بیانگر این مطلب بود که در بین سبک های مدیریت تعارض فقط سبک همکاری با تجربه مدیریتی رابطه مثبت و معناداری دارد و بین باورهای غیر منطقی و تجربه مدیریتی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. بین سبک های مدیریت تعارض و مدرک تحصیلی (فوق لیسانس و دکترا) تفاوت معناداری وجود ندارد، فقط در استفاده از سبک رقابتی بین مدیرانی که مدرک کارشناسی ارشد و دکترا دارند تفاوت معناداری وجود دارد همچنین، اختلاف معناداری بین مدرک تحصیلی و باورهای غیر منطقی دیده نشد.
شهریور قایینی حسینعلی کوهستانی
موفقیت سازمان به همان اندازه که ناشی از شیوه رهبری مدیر است ناشی از شرایط کار نیز می باشد. شناخت موقعیتها و وضعیتها و انتخاب روش مناسب رهبری کمک موثری در رسیدن به اهداف سازمان می نماید. رهبران آموزشی با توجه به اوضاع کاری می توانند با اتخاذ شیوه مناسبی که در برخورد با افراد و کارکنان خود در پیش می گیرند، مدارس را به شکل پویا و اثربخش هدایت کرده تا از این طریقه زمینه برای پیشبرد موثر آموزش و یادگیری و تحقق هدفهای آموزشی را فراهم سازند. هدف اصلی این تحقیق شناخت شیوه های رهبری و تشخیص اوضاع کاری و ارتباط بین سبک رهبری و وضعیت سازمان مدارس و نیز سبک رهبری غالب در هر وضعیت می باشد. بدین ترتیب می توان شرایطی برای اتخاذ تصمیم منطقی جهت آموزش و جایگزینی مدیران و پیشگیری از بحران در سازمان فراهم آورد. به این منظور وضعیت کلیه مدارس و نیز سبک رهبری مدیران دبیرستانهای دخترانه نواحی هفتگانه شهر مشهد (n168) به شیوه سرشماری مورد بررسی قرار گرفت . روش اصلی این تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی است و براساس مبانی نظری تحقیق پرسشنامه فیدلر برای جمع آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفته است و سپس به منظور تحلیل داده ها، با توجه به فرضیه های تحقیق از آزمون t استفاده شده است و نتایج در سطح (a0/05) به شرح زیر بدست آمده است : -1 بین سبک رهبری مدیران در وضعیت مطلوب و متوسط سازمان، تفاوت معنادار وجود دارد. -2 در وضعیتهای متوسط سازمان، مدیران بیشتر از سبک رهبری رابطه مداری استفاده می کنند. -3 در وضعیتهای مطلوب سازمان، مدیران بیشتر از سبک رهبری وظیفه مداری استفاده می کنند.
رحیم شالیان حسینعلی کوهستانی
نظر به اهمیت نقش مدیر در دستیابی موثر به اهداف از پیش تعیین شده سازمانها و همچنین نقش مهم مدیریت در روند توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه، بررسی عوامل موثر در انتخاب سبکهای مدیریتی توسط مدیران ضروری به نظر می رسد در نوشتاری که پیش رو دارید سعی بر آن است تا ارتباط بین رشته تحصیلی، نگرش نسبت به انسان و سبک های انتخابی مدیران بررسی شود. برای انجام این تحقیق از روش زمینه یابی استفاده شده است . همچنین جامعه آماری با توجه به محدودیتها و عوامل مزاحم در تحقیق، مدیران دبیرستانهای نواحی 7 گانه شهر مشهد می باشد که 50 نفر از مدیران از طریق روش نمونه گیری طبقه ای و همچنین از دبیرستانهای مورد بررسی 150 دبیر انتخاب شدند که به پرسشنامه های روش سنج پاسخ دادند. به منظور جمع آوری اطلاعات 2 پرسشنامه روش سنج و نگرش سنج تدوین گردید که پرسشنامه روش سنج در اختیار دبیران و پرسشنامه نگرش سنج در اختیار مدیران قرار داده شد. پاسخ های پرسشنامه های نگرش سنج - دربرگیرنده 4 نوع نگرش نسبت به انسان (نگرش بدبینانه صرف ، نگرش متمایل به بدبینانه، نگرش خوشبینانه، نگرش متمایل به خوشبینانه) بود و پرسشنامه های روش سنج نیز روش مدیران را در 3 حیطه (رابطه مدار - وظیفه مدار و بینابین) مشخص نمودند. مدیران در 4 گروه، علوم اداری و اقتصادی، فنی و مهندسی (بانضمام ریاضی - فیزیک)، علوم پایه، علوم انسانی و الهیات ، تقسیم بندی شدند. اطلاعات جمع آوری شده از پرسشنامه ها از طریق نرم افزار کامپیوتری spss و با آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون، تجزیه و تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی دانکن مورد بررسی قرار گرفت که تجزیه و تحلیل اطلاعات ، نتایج ذیل حاصل گردید: -1 بین نگرش مدیران نسبت به انسان با توجه به رشته های تحصیلی مختلف تفاوت معنی داری وجود دارد. -2 نگرش مدیران گروه علوم اداری نسبت به انسان در مقابل سایر مدیران خوشبینانه تر می باشد و برعکس مدیرانی که از رشته های علوم انسانی و الهیات فارغ التحصیل شده اند از نگرش بدبینانه تری نسبت به انسان در مقابل سایر مدیران برخوردار هستند. -3 بین رشته های تحصیلی مدیران با سبک های انتخابی شان و همچنین بین نگرش آنان با سبک های انتخابی ارتباط معنی داری وجود ندارد. -4 در بعد تصمیم گیری تفاوت معنی داری بین مدیران با رشته های تحصیلی مختلف مشاهده گردید که در این میان مدیران رشته های علوم پایه بیشتر از روشهای رابطه مدار استفاده می نمودند و بر عکس مدیران گروه علوم انسانی و الهیات بیشتر از روشهای ضابطه مدار استفاده می کردند.
صدیقه شهاب فر حسینعلی کوهستانی
"سبک مدیریتی" مدیر عبارت از مجموعه ای از تفکر و عمل شخص مدیر است که در نهایت به رفتار مدیریتی منجر می شود و "رضایت شغلی" مجموعه ای از احساسهای سازگار و ناسازگار است که کارکنان با آن به کار خود می نگرند. بر این مبنا هدف این تحقیق بررسی توزیع سبک مدیریتی مدیران مدارس استثنایی شهر مشهد براساس سبکهای چهارگانه مدیریتی لیکرت و ارتباط آن با میزان رضایت شغلی معلمان می باشد. فرض اصلی تحقیق بیان می دارد که میان سبک مدیریتی مدیران مدارس استثنایی شهر مشهد و میزان رضایت شغلی معلمان ارتباط معنی داری وجود دارد. در این ارتباط هفت فرض فرعی تحقیق عبارتند از: مدیران مدارس استثنایی به کار خود علاقمندند معلمان مدارس استثنایی از شیوه مدیریت مدیران خود راضی هستند - این معلمان از همکاران خود رضایت دارند - مدیران مدارس استثنایی اعتماد لازم را نسبت به معلمان دارند - این مدیران معلمان را در تصمیم گیریها مشارکت می دهند - تعامل و همکاری خوبی بین مدیر و معلمان وجود دارد و بالاخره این که نوع مدیریت مدارس کارمدار و تاکید برانجام قوانین و مقررات است . با توجه به محدود بودن جامعه مورد تحقیق از نمونه گیری صرفنظر و تمامی مدیران و معلمان 16 مدرسه استثنایی شهر مشهد به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شد. روش جمع آوری اطلاعات بوسیله پرسشنامه با سوالات بسته بود. روش آماری مورد استفاده در تجزیه و تحلیل فرضهای فرعی تحقیق، آزمون تک متغیری کالموگروف - اسمیرنف و برای فرض اصلی تحقیق، رگرسیون بوده است . نتایج حاصله نشان می دهد که تمامی فرضهای فرعی به غیر از فرضیه هفتم با سطح اطمینان 99 درصد مورد تایید قرار گرفتند. در تجزیه و تحلیل فرض اصلی تایید گردید که سبک مدیریت تا حدود 30 درصد در رضایت شغلی معلمان مدارس استثانیی مشهد تاثیر دارد.
غلامرضا بصیری پور حسینعلی کوهستانی
حوزه و دانشگاه بعنوان دو مرکز مهم فرهنگی، علمی صلاتح و ارتقا جامعه را در اختیار دارند. در راستای کیفیت آموزشی، استان بعنوان مستقیم ترین عامل انتقال مفاهیم، نقش حائز اهمیت تری نسبت به سایر ارکان آموزش را ایفا می نماید، تعامل یاددهنده و یادگیرنده که خود مستقیما متاثر از سبک رفتاری استاد است ، از جمله مواردی است که می تواند در اثربخشی و کارائی استاد (مدرس) موثر باشد. پژوهش حاضر که به بررسی سبک رفتار کلاسی اساتید حوزه و رابطه آن با اثربخشی کلاسی و همچین مقایسه سبک های رفتار کلاسی و اثربخشی اساتید حوزه و دانشگاه پرداخته است بر نظریه سه بعدی اثربخشی ردین (3-d) استوار می باشد. در بعد مطالعه جامعه دانشگاهی، از گزارش پژوهشی رئوفی (1375) و در جامعه پژوهشی اعضای هئیت علمی دانشگاه فردوسی مشهد استفاده شده است . همچنین اساتید مدارس تحت برنامه حوزه علمیه شهر مشهد جامعه پژوهشی ما را تشکیل داده اند. این پژوهش دارای دو سوال کلی و سه فرضیه آماری در جهت مقایسه سبک های رفتار کلاسی و اثربخشی اساتید حوزه و دانشگاه بطور عام و اساتید حوزه و رشته های علوم انسانی بطور خاص بوده است . از نتایج به دست آمده این پژوهش می توان به غالب بودن سبک رابطه مداری با 145 انتخاب در اولویت اول و سبک رابطه - وظیفه مداری قوی با 130 انتخاب بعنوان اولویت دوم در بین اساتید حوزه علمیه اشاره نمود. نمودار اثربخشی حوزه از نوع کجی منفی است که حکایت از توصیف اثربخشی فعالیت آنان از دید طلاب دارد. این یافته ها با نتایج حاصله از مطالعه سبک رفتاری و اثربخشی اساتید دانشگاه، همخوانی نشان می دهد. در مطالعات تحلیلی برای مقایسه اثربخشی اساتید حوزه با سبک های رفتار کلاسی مختلف و از طریق آزمون های آماری تحلیل واریانس و دانکن و با احتمال 95 درصد، دو سبک رابطه مدار و رابطه - وظیفه مدار قوی دارای اثربخشی بیشتری نسبت به سبک رابطه - وظیفه مداری ضعیف نشان داده شده است . مطالعات همبستگی بین سبک های رفتار کلاسی و اثربخشی نشان دهنده ارتباط مستقیم میان دو سبک رابطه مدار و رابطه - وظیفه مدار قوی با اثربخشی با احتمال خطای کمتر از 0/0001 می باشد. همچنین با همان احتمال قبلی است . تحلیل رگرسیون انجام شده نیز به تایید خط مستقیم رگرسیون به دو سبک رابطه مدار و رابطه - وظیفه مدار قوی برای اثربخشی می پردازد. مقایسه میانگین نمرات اساتید حوزه و دانشگاه و اساتید حوزه با اساتید رشته های علوم انسانی دانشگاه در نمرات سبک های رفتاری و همچنین اثربخشی آن، بیانگیر بالا بودن نمره اساتید حوزه در سبک های رابطه مدار، رابطه - وظیفه مدار قوی و وظیفه مداری و نیز اثربخشی و نیز اثربخشی در هر دو مقایسه می باشد. در پایان این پژوهش محدودیت هایی از قبیل تفاوت زمانی یکساله در اجرای پرسشنامه در دانشگاه و حوزه و اجرای دوگانه پرسشنامه در حوزه و دانشگاه اشاره شده است و همچنین پیشنهاداتی به پژوهشگران و دست اندرکاران تعلیم و تربیت از قبیل علل موقعیت حوزه و اجرای پژوهش در کل حوزه علمیه شامل کلاسهای تحت برنامه و کلاسهای آزاد ارائه گردیده است .
غلامرضا محمدزاده شریف حسینعلی کوهستانی
بر طبق گلایه های بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران تعلیم و تربیت از عدم کیفیت آموزشی دانشگاهها و مرتبط دانستن این موضوع با عدم تامین نیازهای آموزشی اعضاءهیات علمی، پژوهشگر را بر آن داشت به منظور تعیین نیازمندیهای آموزشی از طریق تحقیق زمینه یابی به توصیف ، تبیین و کشف نیاز آموزشی آنان اقدام نماید. هدف اساسی از انجام پژوهش تعیین نیازمندیهای آموزشی اعضاء هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد می باشد. تعیین نیازهای آموزشی گروههای چهارگانه (علوم انسانی، علوم پایه، علوم کشاورزی و دامپزشکی، علوم فنی و مهندسی)، تعیین نیازهای آموزشی مرتبه های علمی مختلف اعم از مربی آموزشیاز، مربی، استادیار، دانشیار و استاد و تعیین نیازهای آموزشی هر گروه همراه با رتبه اعضاء هیات علمی همان گروه، از سوالات تحقیق این پژوهش هستند. با استفاده از روش تحقیق زمینه یابی، نسبت به تنظیم دو پرسشنامه از طریق روش دلفی اقدام گردید. پرسشنامه اولیه برای صد نفر نمونه از اعضاء هیات علمی که معرف جامعه بودند ارسال شد. در این پرسشنامه از یک سوال باز پاسخ استفاده شده و از افراد خواسته شد نیازهای آموزشی اعضاء هیات علمی را بدون توجه به گرایش و تخصص حداقل در پنج ردیف نام ببرند. پس از ارسال صد پرسشنامه به گروههای چهارگانه (هر گروه 25 نفر) تعداد 91 پرسشنامه واصل گردید. از ماحصل این پرسشنامه ها یک پرسشنامه حاوی 20 سوال بسته پاسخ و یک سوال باز پاسخ تهیه گردید. پس از ارسال پرسشنامه به کل جامعه (610 نفر) قریب به 233 پرسشنامه تکمیل شده عودت داده شده. تحلیل اطلاعات توسط نرم افزار spss انجام که برخی از نتایج به شرح ذیل آمده است : -1 اولویت نیازهای آموزشی گروههای علوم پایه، علوم کشاورزی و دامپزشکی، علوم فنی و مهندسی دست یافتن به شبکه های اطلاع رسانی internet، e-mail مشخص شده است . -2 اولویت نیازهای آموزشی گروه علوم انسانی، روش تدریس با تاکید بر آموزش دانشگاهی و استفاده از شبکه اطلاع رسانی internet به منظور تحقیق و پژوهشهای علمی تعیین شده است . -3 اولویت نیازهای آموزشی اعضاء هیات علمی در مرتبه های مختلف علمی آشنا شدن با شبکه های اطلاع رسانی internet، e-mail مشخص شده است . -4 اولین اولویت نیازمندی آموزشی اساتید در سطح دانشگاه، روش تدریس با تاکید بر آموزش دانشگاهی قید شده است .