نام پژوهشگر: محمدامین جلالی
نجمه امیرزاده محمدامین جلالی
پسیل معمولی پسته، agonoscena pistaciae از گروه آفات درجه اول پسته ایران است و از مهم ترین راه های کاهش خسارت آن استفاده از آفت کش های شیمیایی است. از جمله آفت کش های مورد استفاده در باغات پسته، آفت کش های نئونیکوتینوئیدی همچون استامی پرید، تیامتوکسام و ایمیداکلوپرید است که با توجه به مصرف زیاد آن ها در باغات پسته، در این پژوهش اثرات جانبی آن ها روی پسیل معمولی پسته و همچنین دشمنان طبیعی آن، کفشدوزک دو نقطه ای (adalia bipunctata) و یازده نقطه ای (coccinella undecimpunctata) بررسی گردید. برای این منظور در آزمایش های مربوط به پسیل پسته ,lc50 lc30 و lc25 هر یک از آفت کش ها با استفاده از روش غوطه وری برگ ها تعیین گردید که میزان آن به ترتیب برای استامی پرید 70/60، 96/29 و 48/24، برای تیامتوکسام 35/56، 54/31 و 71/26 و برای ایمیداکلوپرید 21/138، 11/54 و 38/41 میلی گرم ماده موثره بر لیتر بود. میانگین درصد مرگ و میر برای غلظت lc25 تیامتوکسام با مقدار ± 16/12? 9/0? درصد بیشترین میزان و برای شاهد با میزان 43/0?± 5/3? درصد کمترین بود. میانگین طول دوره رشدی پوره سن پنجم برای غلظت lc25 استامی پرید با مقدار 07/0± 65/5 روز بیشترین و برای تیمار شاهد با مقدار 01/0±82/4 روز کمترین بود. در مورد تحلیل کمی جمعیت میزان نرخ بقای (lx) حشرات کامل پسیل پسته تحت تاثیر غلظت های lc25 و lc30 حشره کش تیامتوکسام در مقایسه با شاهد کاهش یافت در صورتی که ایمیداکلوپرید تاثیر چندانی روی این پارامتر در غلظت های ذکر شده نداشت. در رابطه با حشره کش استامی پرید، زمانی که lc30 روی پوره های پسیل به کار برده شد میزان نرخ بقای حشرات کامل در مقایسه با شاهد کاهش یافت. امید به زندگی (ex) در تیمار سموم نسبت به شاهد کاهش داشت که بیشترین کاهش مربوط به غلظت lc25 تیامتوکسام و برای نرخ مرگ و میر (dx) در تیمار سموم نسبت به شاهد افزایش مرگ و میر وجود داشت که بیشترین آن مربوط به غلظت های زیرکشنده ی تیامتوکسام بود. در مورد پارامترهای جدول تولید مثل، غلظت lc25 تیامتوکسام بیشترین تاثیر را داشت. آزمایشات کفشدوزک ها در شرایط کنترل شده(دمای 1±26، رطوبت نسبی 5±65?، و طول 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) انجام شد. در مورد کفشدوزک a. bipunctataآزمایش های زیست سنجی به منظور تعیین lc50 و lc25 با استفاده از روش قطره گذاری در سطح پشتی قفس سینه انجام شد که میزان آن ها به ترتیب برای استامی پرید (65/222 و 37/86)، برای تیامتوکسام (37/232 و 100) و برای ایمیداکلوپرید (89/218 و 03/67) میلی گرم ماده موثره بر لیتر بود. آزمایشات مربوط به دز زیر کشنده روی درصد مرگ و میر و طول دوره رشدی لارو سن چهارم و شفیره انجام شد که بر اساس نتایج به دست آمده میانگین درصد مرگ و میر برای تیمار ایمیداکلوپرید با مقدار ± 22? 6/4? درصد برای لارو و با مقدار 3/0? ± 66/10? درصد برای شفیره بیشترین میزان و برای شاهد کمترین بود. میانگین طول دوره رشدی برای تیمار ایمیداکلوپرید با میزان 03/0±50/5 روز برای لارو سن چهارم و با میزان 13/0±20/8 روز برای شفیره بیشترین و برای تیمار شاهد کمترین بود. در مورد آزمایش های مربوط به کفشدوزک c. undecimpunctata آزمایش های زیست سنجی نیز به منظور تعیین lc50 و lc25 با استفاده از روش قطره-گذاری انجام شد که میزان آن ها به ترتیب برای استامی پرید (44/263 و 34/87)، برای تیامتوکسام (62/296 و 277/129) و برای ایمیداکلوپرید (82/447 و 64/139) میلی گرم ماده موثره بر لیتر بود. آزمایشات مربوط به دز زیر کشنده روی درصد مرگ و میر و طول دوره رشدی لارو سن چهارم و شفیره انجام شد که بر اساس نتایج به دست آمده میانگین درصد مرگ و میر برای لارو، تیمار استامی پرید و تیامتوکسام به ترتیب با مقدار 9/0? ± 10? و 0? ± 10? درصد و برای شفیره، تیمار ایمیداکلوپرید با مقدار 33/0? ± 66/8?درصد بیشترین میزان و برای شاهد کمترین بود. میانگین طول دوره رشدی برای تیمار تیامتوکسام با میزان 08/0± 25/6 روز برای لارو سن چهارم و با میزان 146/0±30/8 روز برای شفیره بیشترین و برای تیمار آب با میزان 00/0±00/6 روز برای لارو و 00/0±00/8 روز برای شفیره کمترین بود.
مرتضی کریمی محمدامین جلالی
شب پره پلنگی یا پروانه فری با نام علمی zeuzera pyrina l. متعلق به خانواده cossidae (=zeuzeridae) شب پره ای است که به گونه های بسیاری از درختان مثمر (سیب، گلابی، به و گردو) و غیرمثمر (افرا، بیدمشک، بید، نارون، بلوط و زبان گنجشک) حمله می کند. این آفت در آمریکای شمالی، اروپا و آسیا پراکنده است و 150 گونه گیاه میزبان دارد. این حشره در ایران از مهم ترین آفات گردو است که ویژگیهای خاص درخت گردو و ویژگیهای خاص زیستی و نحوه خسارت شبپره فری روی این درختان، سبب شده که کنترل آن تا حدودی غیر عملی و مشکل باشد. با توجه به این که یک گونه می تواند در مناطق جغرافیایی مختلف از لحاظ مرفولوژیکی، تفاوت داشته باشد و این تفاوت، ریشه در ژنتیک گونه دارد، شیوه کنترل آن را اختصاصی می کند. در این راستا تحقیقات زیادی بر روی شناسایی تفاوت بین جمعیت های یک گونه، انجام شده است. تکنیک های متداول برای ارزیابی تنوع جمعیتها، روش های مولکولی، مرفومتریک هندسی. مرفومتریک سنتی میباشند. در این تحقیق از پنج منطقه (شیروان، نیشابور، جغتای، اصفهان و رابر) روی میزبان گردو به منظور بررسی تنوع مرفولوژیکی پروانه ی فری جمعیت هایی از جنس ماده این پروانه جمع آوری گردید. سپس شکل و اندازه بال در میان این جمعیت ها با استفاده از روش مرفومتریک هندسی، مورد مقایسه قرار گرفت. بدین این منظور ابتدا 9 لندمارک در بال جلو و 7 لندمارک در بال عقب انتخاب شد. تعداد 70 تصویر مربوط به بال جلو و 72 تصویر مربوط به بال عقب با استفاده از 14 متغیر شکلی مرفومتریک هندسی (partial warp scores) در بال جلو و 10 متغیر شکلی در بال عقب مورد تجزیه به مولفه اصلی (pca)، تجزیه تابع تشخیص (dfa)، تجزیه متغیر کانونیک (cva) و تجزیه واریانس چند متغیره (manova) روی داده ها قرار گرفت. بررسی های مرفومتریک هندسی این جمعیت ها وجود اختلاف معنی دار را بین این جمعیت ها نشان نداد. این مطلب نشانگر این موضوع است که تفاوتهای موجود بین مناطق جغرافیایی با اینکه تفاوت هایی بین جمعیتها به وجود آورده ولی هنوز این تفاوتها به سطح معناداری نرسیده است و احتمالاً منابع ایجاد شباهت نیز روی این روند تأثیر گذار بوده است. همچنین آنالیز واریانس یک متغیره روی centroid size نشان داد که اندازه ی بال عقب در دو جمعیت اصفهان و نیشابور دارای اختلاف معنی دار می باشد. با توجه به اینکه متغیر اندازه بین جمعیتهای یک گونه از تأثیر پذیری بالاتری نسبت به بقیه متغیرها برخوردار است در این بین احتمالاً موثرترین فاکتور محیطی در بروز این تفاوت دما بوده است و البته بال عقب به علت نقش مهمی که در گرم نگه داشتن بدن حشره دارد در محیط با دمای کمتر رشد بیشتری داشته و احتمالاً این عامل باعث بروز تفاوت در بال عقب بین جمعیتهای مورد مطالعه بوده است. جهت تکمیل پژوهش موجود پیشنهاد میشود مطالعات مولکولی و مطالعاتی روی میزبانهای مختلف نیز روی جمعیتهای این آفت انجام شود.
محمدرضا حسینی محمدامین جلالی
زیستشناسی و کارآیی کفشدوزکoenopia conglobata contaminata (menetries) در شرایط آزمایشگاهی بررسی شد. میانگین طول دورهی رشدی از تخم تا حشره کامل در دماهای 5/22، 25، 5/27، 30 و 5/32 درجهی سلسیوس با تغذیه از شتهی جالیز aphis gossypii glover به ترتیب 3/19، 83/16، 52/14، 49/12 و 76/11 روز بود. نتایج نشان داد که طول دورهی رشد و نمو با افزایش درجه حرارت کاهش مییابد. کمترین میزان مرگ و میر در دمای5/22 مشاهده شد. کمترین زندهمانی در دماهای مختلف برای مرحله تخم و بیشترین زندهمانی برای لارو سن 4 بهدست آمد. نتایج نشان داد که بین اثر دما و طول هر یک از دورههای رشدی کفشدوزک اختلاف معنیداری وجود دارد. نتایج همچنین نشان داد دمای 5/27 تا 30 درجهی سلسیوس دمای بهینه برای پرورش این کفشدوزک میباشد. همچنین مشخص شد که میزان بقای کفشدوزک با فاصله گرفتن از دمای بهینه، در دماهای بالاتر و پایینتر کاهش مییابد. بررسی زیستشناسی کفشدوزک با استفاده از تخم پروانهی آرد و شتهی جالیز نشان داد که شته طعمهی مناسبتری برای کفشدوزک میباشد و تخم پروانهی آرد نیز بهعنوان طعمه جایگزین برای پرورش کفشدوزک مناسب است. آستانههای پایین رشد برای مرحلهی تخم، لارو، شفیره و کل دورهی تخم تا حشرهی کامل با تغذیه از شتهی جالیز به ترتیب 95/8، 66/7، 8/9 و 67/7 درجهی سلسیوس بهدست آمد و ثابت دمایی برای مراحل رشدی بالا به ترتیب 45/45، 66/166، 83 و 333 روز- درجه تخمین زده شد. جدول زندگی کفشدوزک با تغذیه از شتهی جالیز و تخم پروانهی آرد بررسی شد. نرخ ذاتی و نرخ متناهی افزایش جمعیت با تغذیه از شته بهترتیب 17/0 و 183/1 و با تغذیه از تخم پروانهی آرد بهترتیب 15/0 و 161/1 تعیین شد. بررسی میزان تغذیه نشان داد که میزان تغذیهی روزانه همبستگی کاملاً مثبت با افزایش دمای محیط پرورش دارد، بهطوریکه با افزایش دما از 5/22 به 5/32 درجهی سلسیوس، میزان تغذیهی روزانه سنین مختلف لاروی افزایش یافته است. همچنین مشخص شد که با افزایش سن لاروی میزان تغذیه افزایش مییابد و لارو سن چهارم بیشترین میزان تغذیه لاروی را دارا بود. متوسط کل میزان تغذیه لاروی کفشدوزک در دماهای مختلف تقریباً یکسان است که نشان میدهد هر یک از مراحل لاروی برای تکمیل دورهی رشدی خود به میزان معینی از طعمه نیاز دارند.
امین مقبلی قرایی محمدامین جلالی
پسیل آسیایی مرکبات diaphorina citri kuwayama (hem.: psyllidae) یکی از آفات مهم مرکبات است که باعث انتقال باکتری عامل بیماری میوه سبز مرکبات میگردد. مدیریت موثر آفات علاوه بر تکنیکهای سنتی کنترل، نیازمند دانستن چگونگی میزبانیابی آفت و یا عامل کنترل بیولوژیک است. هدف از این پژوهش، تعیین پاسخ بویایی پسیل آسیایی مرکبات و پارازیتویید غالب آن به محرک های شیمیایی در سطوح اول و دوم غذایی بود. ابتدا زنبورهای پارازیتویید پسیل آسیایی مرکبات، جمع آوری و شناسایی گردید. اثر ترکیبات فرار برگهای سبز (glvs) و ترکیبات فرار القایی (hipvs) چهار رقم از مرکبات، شامل نارنج(citrus aurantium) ، لیمو مکزیکی(c. aurantifolia) ، پرتقال والنسیا کمپبل (c. sinensis) و گریپ فروت مارش (c. paradisi) و نیز ترکیبات فرار مراحل مختلف آفت، روی رفتار جهت یابی پسیل آسیایی و زنبور پارازیتویید آن بررسی گردید. زیستشناسی و پارامترهای تولیدمثلی پسیل آسیایی نیز روی رقمهای ذکر شده مورد مطالعه قرار گرفت. در ادامه اثر محرک های شیمیایی ساطع شده از هورمون های گیاهی اسید جاسمونیک، اسید سالیسیلیک، متیل سالیسیلات و ترکیب شبه فرومونی گاما- بوتیرولاکتون و نیز اسانس گیاه پونه سای بینالودی روی رفتار حشرات نر و ماده پسیل آسیایی مرکبات بررسی شد. دو گونه زنبور پارازیتویید شامل، (hym.:eulophidae) tamarixia radiata وpsyllaephagus procerus (hym.:encyrtidae) روی پسیل آسیایی مرکبات شناسایی گردید، که زنبور پارازیتویید p. procerus برای اولین بار از ایران و تغذیه این پارازیتویید از پسیل آسیایی مرکبات، اولین بار از جهان گزارش گردید. ترکیبات فرار برگ های سبز ساطع شده از لیموی مکزیکی، حشرات نر و ماده و گریپ فروت مارش، فقط برای حشرات ماده پسیل آسیایی مرکبات جلب کننده بود و دو رقم پرتقال والنسیای کمپبل و نارنج روی رفتار این آفت اثری نداشتند. ترکیبات فرار القایی ساطع شده از هر چهار رقم، حشرات ماده پسیل آسیایی مرکبات را به خود جلب کرد، اما فقط رقمهای لیمو مکزیکی و نارنج برای حشرات نر پسیل آسیایی مرکبات جلب کننده بودند. حشرات نر این آفت به طور معنی داری جلب محرک های شیمیایی ساطع شده از عسلک و نیز حشرات ماده هم گونه شدند. نتایج زیستشناسی و پارامترهای تولید مثلی هم مشخص کرد که بین مدت زمان رشد و نمو پنج سن پورگی، از تخم تا حشره کامل و نیز میانگین دوره قبل از تخم ریزی روی گیاهان پرتقال والنسیای کمپبل با سه گیاه دیگر، تفاوت معنی داری وجود دارد. درصد بقاء سنین پورگی روی لیمو مکزیکی بیشترین و روی والنسیای کمپبل کمترین بود. تعداد تخم روزانه و نیز کل تخم های گذاشته شده، روی رقم نارنج بیشترین و روی پرتقال والنسیای کمپبل کمترین بود. همچنین نتایج مشخص کرد که نسبت بالایی از حشرات ماده و نر پسیل آسیایی مرکبات در دزهای بالای هورمون های گیاهی و اسانس پونه سای بینالودی دور شدند. اما دزهای µg1 سالیسیلیک اسید و µg 01/0 متیل سالیسیلات و نیز دزهای 1 تا µg 1000 ترکیب شبه فرومونی، این آفت را به خود جلب نمودند. در مورد زنبور پارازیتویید هم نتایج مشخص کرد که فقط محرک های شیمیایی پوره های پسیل آسیایی و نیز پوره ها و حشرات کامل پسیل آسیایی به همراه برگ های گیاهان میزبان، حشرات ماده زنبور پارازیتویید را به خود جلب نمود.
مرضیه محمدپور مهدی ضیاءالدینی
در این تحقیق، برخی ویژگی های زیستی و رفتاری زنبور ooencyrtus pityocampae mercet (hym.: encyrtidae) از جمله میزان پارازیتیسم، طول دوره ی رشد و نمو، نسبت جنسی، طول عمر حشرات کامل، ترجیح تخم ریزی زنبور روی تخم های پارازیته نشده ی سن سبز پسته brachynema signatum jakovlev (hem.: pentatomidae) و تخم های سن سبز پسته که قبلاً توسط زنبورtrissolcus agriope kozlov & le (hym.: scelionidae) پارازیته شده بودند، و نیز میزان پارازیتیسم زنبورهای o. pityocampae وt. agriope در دوره های زمانی 24 و 48 ساعت در رهاسازی تنها، هم زمان (o. pityocampae+t. agriope) و متوالی (t. agriope?o. pityocampae) مطالعه شد. تمامی آزمایش ها در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی (دمای 1±27 درجه ی سلسیوس، رطوبت نسبی 5±65 درصد و دوره ی نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) انجام گرفتند. متوسط طول دوره ی تخم گذاری زنبور o. pityocampae، روی تخم های پارازیته نشده و پارازیته شده ی سن به ترتیب 68/0±45/14 و 9/0±21/16 روز به طول انجامید. بیشترین میزان تخم گذاری این گونه روی تخم های پارازیته نشده در روز سوم (01/0±27/39 تخم) و روی تخم های پارازیته شده در روز پنجم (71/1±34 تخم) مشاهده گردید. متوسط تعداد کل تخم های گذاشته شده توسط زنبور روی تخم های پارازیته نشده و پارازیته شده ی سن به ترتیب 30/4±45/122 و 39/3±64/55 عدد تعیین گردید. طول دوره ی رشد و نمو زنبور درون تخم های پارازیته نشده و پارازیته شده ی سن به ترتیب 07/0±68/11 و 05/0±47/13 روز اندازه گیری شد. نسبت جنسی (ماده به نر) زنبورهایی که از تخم های پارازیته نشده و پارازیته شده ی سن خارج شده اند، به ترتیب 2/4 به 1 و 5/1 به 1 تعیین شد. در مطالعه روی رژیم های غذایی مختلف بیشترین طول عمر زنبورهای ماده ی o. pityocampae در رژیم غذایی عسل (25/1±29/39 روز و 63/0±27/20 روز، به ترتیب خارج شده از تخم های پارازیته نشده و تخم های پارازیته شده ی سن) مشاهده شد. زنبور o. pityocampae از بین تخم های پارازیته نشده و پارازیته شده ی سن، تخم های پارازیته نشده را ترجیح می دهد و میانگین درصد پارازیتیسم در تخم های پارازیته نشده ی سن سبز، 68/5 برابر بیشتر از تخم های قبلاً پارازیته شده با زنبور o. pityocampae و 9/12 برابر بیشتر از تخم های قبلاً پارازیته شده با زنبور t. agriope است. با مطالعه ی میان کنش بین زنبورهای o. pityocampae و t. agriope، مشاهده گردید که زنبور o. pityocampae می تواند به طور محسوسی باعث کاهش جمعیت زنبور t. agriope گردد. در رهاسازی تنهای زنبورهای t. agriope و o. pityocampae میزان پارازیتیسم زنبور t. agriope بسیار بالاتر از زنبور o. pityocampae بود (به ترتیب 53/1±8/91 و 48/0±38/58 درصد). در حالی که در رهاسازی متوالی، میزان پارازیتیسم زنبور t. agriope به 61/0±90/28 درصد کاهش یافت. به طور کلی، آزمایش های انجام شده نشان داد که زنبور o. pityocampae، به دلیل داشتن ویژگی های بسیار مفید (همچون طول دوره ی رشد و نمو کوتاه، نسبت دخترزایی بالا، طول عمر طولانی، ترجیح تخم های پارازیته نشده نسبت به تخم های پارازیته شده) می تواند دارای پتانسیل مناسبی برای کنترل جمعیت سن سبز پسته b. signatum باشد.
سیما پورخاتون علی علیزاده
این پژوهش با هدف تعیین یک رژیم غذایی جایگزین و تعیین اثرات آن روی پارامترهای رشدی سن سبز پسته (hem.: pentatomidae) brachynema signatum در مقایسه با رژیم غذایی طبیعی (زاروق) انجام شد. علاوه بر آن، اثر دزهای زیرکشنده ی آفت کش های فلونیکامید و لامباداسای هالوترین روی پارامترهای جدول زندگی سن سبز در شرایط آزمایشگاهی تعیین شد. همچنین پس از تعیین میزان lc25 دو آفت کش در آزمایشهای مقدماتی، آزمایشهای زیستسنجی برای تعیین پارامترهای جدول زندگی باروری حشرات ماده با تیمارکردن حشرات کامل و ثبت وقایع روزانه انجام شد. ترکیب لوبیا سبز، کپسول اسپند و مغز تخمه آفتابگردان بعنوان غذای جایگزین معرفی گردید. طبق نتایج حاصل از مقایسه جدول زندگی دو جنسی، بین طول عمر هر یک از مراحل رشدی حشرات پرورش یافته روی جیره غذای طبیعی و جایگزین، تفاوت معنی دار مشاهده نشد، ولی میانگین باروری حشرات ماده تغذیه کرده روی جیره جایگزین 02/12±48/196 (تخم) به طور معنی داری نسبت به باروری حشرات بالغ ماده تغذیه شده روی جیره طبیعی با مقدار 67/11±81/265 (تخم) کاهش نشان داد (t-test، 05/0p=). همچنین چهار پارامتر اصلی جدول زیستی، r، r0، t و ? برای جیره جایگزین به ترتیب 0031/0±0863/0 (ماده/ماده/روز)، 33/13±03/89 (ماده/ماده)، 536/0±987/51 (روز) و 0034/0±0901/1 (ماده/ماده/روز) و روی جیره طبیعی به ترتیب 0033/0±1023/0 (ماده/ماده/روز)، 56/17±75/128 (ماده/ماده)، 439/0±454/47 (روز) و 0037/0±1077/1 (ماده/ماده/روز) به دست آمد که در هر چهار پارامتر تفاوت معنی دار در سطح پنج درصد مشاهده گردید. میزان lc25 برای آفت کش فلونیکامید و لامبداسای هالوترین به ترتیب 693 و 1 میلی گرم بر میلی لیتر تعیین گردید. نتایج نشان داد بین طول عمر و میزان تخم ریزی حشرات کامل ماده b. signatum تیمار شده با دو آفت کش با شاهد از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود دارد؛ ولی بین دو تیمار آفت کش هیچ تفاوت معنی داری مشاهده نشد. طول عمر و میزان تخم ریزی حشرات کامل ماده برای آفتکشهای فلونیکامید به ترتیب 43/3±60/29 روز و 38/12±37/83 تخم، لامبدا سای هالوترین 12/3±98/25 روز و 3/10±51/65 تخم و شاهد 86/1±52/56 روز و 06/28±16/264 تخم تعیین گردید. آفت کش لامباداسای هالوترین با دز کمتر، اثرات بیشتری را روی پارامترهای جدول زیستی سن سبز پسته نشان داد. بین پارامترهای جدول زندگی تیمار شاهد با دو تیمار آفت کش و همچنین بین دو تیمار آفت کش تفاوت معنی دار در سطح 5 درصد وجود داشت. چهار پارامتر اصلی جدول زیستی، r، r0، t و ? برای تیمار آفت کش فلونیکامید به ترتیب 00005/0±0687/0 (ماده/ماده/روز)، 0819/0±060/32 (ماده/ماده)، 176/0±518/54 (روز) و 00005/0±071/1 (ماده/ماده/روز)، روی تیمار آفت کش لامباداسای هالوترین به ترتیب 00005/0±0624/0 (ماده/ماده/روز)، 0575/0±729/22 (ماده/ماده)، 015/0±995/49 (روز) و 00005/0±064/1 (ماده/ماده/روز) به دست آمد. با وجود کاهش معنی دار باروری در جیره جایگزین، به دلیل نبود گزینه دیگری برای پرورش آزمایشگاهی این حشره در نبود علف های هرز میزبان، در حال حاضر این جیره می تواند جواب گوی نیاز ما باشد. با استفاده از این جیره غذایی پرورش سن سبز پسته در طول سال قطع نشده و حشره به دیاپوز نمی رود.
فاطمه افشارمنش محمدامین جلالی
مینوز گوجه فرنگی (tuta absoluta m.)، آفتی است که به طور چشمگیری تولید گوجه فرنگی در جهان را تحت تاثیر قرار داده است. استفاده از تله های فرومونی یکی از روش های مناسب برای پایش این آفت میباشد. عوامل متعددی از جمله نوع و اندازه تله، منبع جذب، مکان قرارگیری تله، رنگ، ترکیب جلب کننده مورد استفاده، غلظت و سرعت آزادشدن فرومون، می توانند بر کارآیی فرومون ها تاثیر بگذارند. در این پژوهش اثر چهار عامل نوع، ارتفاع، رنگ و غلظت فرومون بر میزان شکار حشرات نر بصورت دو آزمایش فاکتوریل و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی انجام شد. در مرحله اول 12 تیمار شامل 4 نوع تله (تشتک آبی، سطلی، دام و دلتا) و 3 ارتفاع نصب (ارتفاع 4/0، 8/0 و 20/1 متر) و با سه تکرار مورد ارزیابی قرار گرفت. در مرحله دوم، بر اساس نتایج حاصل از مرحله اول، بهترین تله انتخاب و 12 تیمار در چهار رنگ (قرمز، سیاه، آبی و سفید) و سه غلظت (5/0، 1 و 5/1 میلی گرم) و هر تیمار با سه تکرار مقایسه شدند. همچنین میزان شکار حشرات نر با استفاده از فرومون طبیعی و سنتتیک با دو تیمار و پنج تکرار نیز مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها بصورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی و مقایسهی میانگین ها با استفاده از آزمون توکی انجام شد. نتایج مرحله اول نشان داد که میزان شکار حشرات نر در تلههای مختلف تفاوت معنی داری داشت ولی بین سه ارتفاع نصب تله به لحاظ میزان شکار، تفاوت معنی داری وجود نداشت، بررسی اثر متقابل دو عامل نوع و ارتفاع در سطح 5 درصد نشان داد که تلههای سطلی در ارتفاع 4/0 متر با میانگین شکار 48/17±76/242 عدد میزان شکار بالاتری دارند. نتایج مرحله دوم آزمایشها نشان داد که رنگ و غلظت تفاوت معنی داری بر میزان شکار حشرات نر دارند و اثر متقابل دو عامل در سطح 5 درصد معنی دار بود و تله های سفید با غلظت 5/1 میلی گرم با میانگین تعداد شکار 16/46±53/756 عدد در سطح بالاتری از نظر کارآیی قرار داشتند. مقایسه فرومون طبیعی (استفاده از حشرات ماده در تله ها) و مصنوعی نشان داد که فرومون سنتتیک با میانگین شکار 92/5±93/170 عدد نسبت به فرومون طبیعی از میزان شکار بالاتری برخورددار است. بر اساس نتایج به دست آمده و با توجه به بحث هزینه ها، نصب تله های سطلی در ارتفاع 4/0 متر با رنگ آبی و غلظت 5/0 میلیگرم فرومون سنتتیک بهترین نتیجه را برای پایش آفت در مدیریت کنترل این آفت دارد و قابل توصیه میباشد.
رقیه مولایی بردسیری محمدامین جلالی
سن سبز پسته signatum (hem: pentatomidae) brachynema یکی از آفات مهم و کلیدی پسته در ایران می باشد. این آفت با تغذیه از میوه و انتقال قارچ عامل بیماری ماسوی پسته nematospora coryli هر ساله خسارت کمی و کیفی به پسته وارد می کند. مشکلات ناشی از کاربرد حشره کش های شیمیایی، تلاش ها را برای یافتن ترکیبات جایگزین موثر، ایمن و کاربردی افزایش داده است. اکالیپتوس از جمله گیاهانی است که خاصیت حشره کشی دارد. در این پژوهش اثرات کشنده¬ی عصاره¬ی اکالیپتوس در مقایسه با آفت کش فنیتروتیون مورد ارزیابی قرارگرفت. انجام آزمایش¬های زیست¬سنجی به روش غوطه ورسازی و روی حشرات کامل صورت گرفت. نتایج زیست¬سنجی نشان داد که میزان غلظت کشنده 50 درصد (lc50) عصاره اکالیپتوس و آفت کش فنیتروتیون به ترتیب2924و1/3 میکروگرم بر میلی لیتر بود. با توجه به میزان lc50 که محاسبه شد، آفت¬کش فنیتروتیون دارای اثرات کشنده بیشتری نسبت به عصاره اکالیپتوس روی سن سبز است (05/0>p). برای تعیین اثرات زیر¬کشندی عصاره¬ی اکالیپتوس و آفت کش فنیتروتیون از غلظت کشنده 25 درصد (lc25) استفاده شد. با روش جک نایف محاسبه¬ی خطای استاندارد و مقایسه¬ی پارامتر¬ها¬ی رشد جمعیت (r0 , rm, dt, ) انجام شد. نتایج نشان داد که بین پارامترهای نرخ خالص تولید مثل (r0)، نرخ ذاتی افزایش جمعیت (rm)، نرخ متناهی افزایش جمعیت ( ) و مدت زمان دوبرابر شدن (dt) با شاهد در سطح احتمال 5/0 دارای اختلاف معنی¬دار است. آزمایش¬های اثر غلظت¬های lc25 آفت کش فنیتروتیون و عصاره اکالیپتوس روی فعالیت ویژه آنزیم استراز در محدوده¬ی زمانی 24، 48 و 72 ساعت پس از تیمار حشرات کامل نشان داد که آفت¬کش نسبت به عصاره در زمان¬های 48 و 72 ساعت دارای اثرات مهار کننده¬ی بیشتری روی آنزیم بود اما در زمان 24 ساعت پس از تیمار، فنیتروتیون نسبت به عصاره اکالیپتوس باعث افزایش فعالیت آنزیم استراز گردید. با توجه به نتایج مهار کننده¬ عصاره اکالیپتوس چنین به نظر می¬رسد که این عصاره می تواند با انجام آزمایش¬های تکمیلی در کنترل سن سبز پسته استفاده موثر داشته باشد.
راضیه قلی پور حبیب اله نوربخش
شتهی rhopalosiphum padi (l.)، گونهای چندخوار با انتشار کم و بیش جهانی است. این شته یکی از آفات مهم گندم بوده و عامل اصلی انتقال ویروس کوتولگی زرد جو در مزارع غلات میباشد. پژوهش حاضر به منظور ارزیابی اثر دما بر ویژگیهای زیستی این شته روی گندم انجام شد. با توجه به عواملی مثل جمعیت بالا، ارزش اقتصادی محصول، اهمیت انتقال بیماری ویروس کوتولگی زرد جو به وسیله این آفت، اعمال روشهای مدیریتی و کنترل تلفیقی در زمان مناسب (مرحلهی رشدی آفت) و یا دیگر روشهای کنترل ضروری است. برای این منظور لازم است نسبت به بررسی زیستشناسی و ارتباط جمعیت این شته با تغییرات دما اقدام نمود. برای انجام این پژوهش جمعیت اولیه از مزارع گندم پاییزه در منطقهی شهرکرد جمعآوری شده و در دماهای 5/8، 15، 20، 25، 5/27، 29 و c ?5/0±30، رطوبت نسبی 5 ± 65 درصد و دورهی روشنایی 12 ساعت روی گندم رقم الوند پرورش یافت. با افزایش دما از 5/8 به 5/27 طول دورهی رشد حشره از 43/17 به 13/5 روز کاهش یافت و با استفاده از مدل رگرسیون خطی آستانه پائینی دما 5/2 درجه سلسیوس به دست آمد. در دماهای 29 و 30 درجه سلسیوس هیچکدام از شتهها به مرحله پورهزایی نرسیدند. به طور کلی مرگ و میر مراحل پورگی در سنین 1 تا 4 در دمای 5/8 تا 5/27 درجه سلسیوس کمتر از 5/31 درصد بود. درصد مرگ و میر کل با افزایش دما از 5/8 به 15 درجه سلسیوس کاهش یافته و با افزایش دما از 15 به 30 افزایش یافته است. شتههای پرورش یافته در دماهای 5/27 و 15 درجه سلسیوس به ترتیب کمترین و بیشترین بقاء را داشتند. اگرچه دورههای رشدی 4 سن پورگی شته اندکی اختلاف داشت ولی میزان درجه- روز مورد نیاز برای تکمیل دورههای رشدی تقریباً با هم برابر و نیاز حرارتی کل دوره رشدی 125 روز- درجه محاسبه شده است. محاسبهی درصد توزیع سنی پایدار شته نشان داد که بیشترین درصد گروه سنی در تمامی دماها متعلق به پوره سن یک و کمترین آن متعلق به پوره سن چهار میباشد. مقادیر نرخ رشد ذاتی جمعیت rm، نرخ متناهی افزایش جمعیت ?، نرخ خالص تولیدمثل r0، میانگین طول دورهی یک نسل t و مدت زمان دو برابر شدن جمعیت dt، در دماهای ذکر شده برآورد گردید. بیشترین تولیدمثل در دماهای بین 15 تا 20 درجه سلسیوس اتفاق افتاد، و فاصله بین هر نسل و زمان دو برابر شدن جمعیت با افزایش دما کاهش یافت. بیشترین نرخ متناهی افزایش و نرخ افزایش ذاتی جمعیت به ترتیب 395/1 و 33/0در دماهای 20 و 5/27 درجه سلسیوس بود. یک روند متناقض بین پارامترهای زیستشناسی و جدول زندگی شته در دمای 5/27 درجه مشاهده شد، اما در محدودهی دمایی بین 15 تا 20 درجه سلسیوس با وجود نوسانات در تناسب بین پارامترها به عنوان بهترین محدوده برای رشد و تولیدمثل بهینه معرفی شد. همچنین این آزمایشات روی پنج رقم پر کشت این منطقه انجام شد و دادههای مربوطه نیز ذکر گردید. بر اساس نتایج مناسبترین رقم برای رشد شته سرداری و مقاومترین رقم به شته، آذر 2 قید گردید. مطالعه روی میزبانهای دیگر، در حضور سایر عوامل تأثیرگذار مثل دشمنان طبیعی، در شرایط مزرعه و ارائهی راهکارهای کنترل این آفت با توجه به زیستشناسی آن توصیه میگردد.