نام پژوهشگر: ایرج نحوی
مرضیه رضایی رسول روغنیان
monascus purpureus, قارچ میکروسکوپی از رده آسکومایست ها است که بر روی مواد حاوی نشاسته رشد می کند و دارای خواص کاربردی وسیع از جمله رنگ دهنده ، طعم دهنده، نگهدارنده مواد غذایی و کاهنده کلسترول است. رنگ دانه حاوی چندین ترکیب است که در مجموع به عنوان موناکولین ها شناخته شده اند, یکی از این ترکیبات موناکولین kاست که مهارکننده قوی آنزیم ? – هیدروکسی?-متیل گلوتاریل کوآنزیم a ردوکتار, آنزیم سنتز کننده کلسترول, می باشد و می توان به عنوان داروی ضد هایپرکلسترولمی استفاده کرد. به طور کلی هدف از انجام این تحقیق در ابتدا کشت و تولید رنگ دانه دو سویه بومی (جداسازی شده از کلکسیون میکروبی دانشگاه اصفهان) و سویه استاندارد (m.purpureus dsm1603 ) به روش تخمیر غوطه ور میکروارگانیسم m.purpureus و سپس بررسی و مقایسه تأثیر رنگ دانه دو سویه بر روی متابولیسم چربی های سرم خون رات (کلسترول تام, تری گلیسیرید, hdl و ldl) می باشد . همچنین تأثیر عوامل محیطی و غذایی بر میزان رشد و تولید رنگ دانه توسط این قارچ نیز مورد بررسی قرار گرفت. به طور کلی این تحقیق در سه مرحله انجام شد. در مرحله اول تولید رنگ دانه با تهیه کشت غوطه ور از دو سویه بومی و استاندارد انجام شد. در مرحله دوم برای تعیین شرایط بهینه رشد و تولید رنگ دانه ، عواملی مانند دما، هوادهی، منبع کربن، منبع نیتروژن، ph و عناصر معدنی انتخاب و تغییرات آنها بر روی تولید رنگ دانه و بیوماس توسط m.purpureus مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله سوم سوسپانسیون حاوی رنگ دانه تولید شده به روش تخمیر غوطه ور به جای آب آشامیدنی در رژیم غذایی رات مورد استفاده قرار گرفت و تاثیر آن بر متابولیسم چربی سرم (کلسترول, تری گلیسیرید, ldl و hdl) رات مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که استفاده از این رنگ دانه قارچ monascus purpureus در رژیم غذایی رت ها در مقایسه با گروه کنترل تأثیر بسزایی در کاهش میزان کلسترول,تری گلیسیرید و ldl دارد. نتایج حاصل از مقایسه تأثیر رنگ دانه دو سویه بومی و استاندارد قارچ m.purpureus نشان داد که هر دو سویه در کاهش تری گلیسیرید و ldl و افزایش hdl تأثیر یکسان داشته اند ولی سویه بومی در کاهش کلسترول موثر تر بوده است.
حمیده مرادی ایرج نحوی
استفاده از ترکیبات معطر طبیعی در مواد غذایی و محصولات بهداشتی و آرایشی در سالهای اخیر مورد توجه زیادی قرار گرفته است. لاکتونها مولکولهایی هستند که به خاطر عطر و بوی مطبوع در صنایع غذایی بسیار مورد توجه بوده و تا کنون در عطر بیشاز 120 ماده غذایی یافت شدهاند. در بین این ترکیبات، گاما? دکالاکتون به عنوان یکی از دلپذیرترین مواد معطر غذایی با بو و طعم هلو و زردآلو به عنوان افزودنی مجاز خوراکی از سوی سازمان غذا و دارو آمریکا مجوز مصرف دارد. تولید این ترکیب به روش زیستی از طریق تبدیل زیستی اسید ریسینولئیک (جزء اصلی روغن کرچک) با استفاده از انواع میکروارگانیسم ها از قبیل مخمر یاروویا لیپولیتیکا امکانپذیر است. این میکروارگانیسمها قادرند به طور مستقیم یا از طریق تبدیل زیستی اسید های چرب، لاکتونها را با بازدهی بالا تولید کنند. علاوه بر این آنها قادر به تولید لیپاز هایی می باشند که نقش مهمی در هیدرولیز روغن و حفظ ترکیبات محیط کشت تخمیر از فاکتورهای مهم و موثر در ph، کرچک دارد. کنترل همزدن، هوادهی تولید گاما? دکالاکتون میباشند. در این تحقیق، تبدیل زیستی اسید ریسینولئیک و روغن کرچک به گاما? دکالاکتون توسط مخمر یاروویا لیپولیتیکامورد بررسی قرار گرفت. در مرحله اول، از بین چند سویه مورد بررسی، بهترین سویه انتخاب و شرایط بهینه تولید با استفاده از طراحی آزمایشها به روش تاگوچی در مقیاس ارلن به دست آمد. سپس تولید گاما? دکالاکتون در بیوراکتور 3 لیتری در شرایط کشتغیر مداوم و غیر مداوم خوراکدهی شده تحتشرایط اکسیژن دهی متفاوت بررسی گردید. بهترین بازده تولید گاما? دکالاکتون را تحت dsm نتایج نشان داد که مخمر یاروویا لیپولیتیکاسویه 3286 شرایط بهینه شده در آزمایش دارد و روغن کرچک به عنوان پیش ساز برای تولید این ترکیب معطر توسط این سویه یهتر از اسید ریسینولئیکمی باشد. حداکثر بازده تولید گاما? دکالاکتون در زمان 24 ساعت به دست آمد و پساز آن، غلظتاین ترکیباحتمالا به دلیل تجزیه شدن توسط مخمر کاهشیافت. در شرایط غیر مداوم، همزدن بالا، احتمالا به دلیل ایجاد تنشبر روی سلولها، اثر منفی بر رشد مخمر و بازده تولید داشت. بیشترین مقدار گاما? دکالاکتون ( 221 میلی گرم در لیتر) در شرایط کشتغیر مداوم خوراکدهی شده و اکسیژن دهی خالصبه دست آمد. این کار نشان داد که نگه داشتن غلظت اکسیژن محلول بالاتر از 50 درصد غلظت اشباع، عامل مهمی در تولید بهینه گاما? دکالاکتون میباشد.
الناز شکرانی ایرج نحوی
لاکتوکوکوس یکی از مهمترین میکروارگانیسم های مورد استفاده به عنوان استارتردر صنایع لبنی برای تولید محصولات تخمیری شیر نظیر پنیر و کره است. اسید لاکتیک تولید شده توسط استارتر نقش اصلی را در تولید محصول دارد. بنابراین، باکتریوفاژ های مربوط به این میکروارگانیسم به دلیل تاثیرات منفی روی فرآیند تخمیر، تهدیدی جدی برای صنایع لبنی می باشند. زیرا با حمله به کشت استارتر باعث کاهش سرعت و یا توقف کامل تولید اسید لاکتیک توسط استارتر می شوند. براساس کمیته بین المللی طبقه بندی ویروس ها ، فاژهای لاکتوکوکوس لاکتیس اعضاء راسته caudovirales هستند، یک گروه بسیار بزرگ با تنوع ریخت شناسی و ژنتیکی که بالای 95% از تمام فاژ های شناخته شده را شامل می شوند. این راسته شامل سه خانواده به نام های میوویریده ( با دم های بلند و منقبض شونده)، سیفوویریده ( با دم های بلند غیر منقبض شونده)و پودوویریده (با دم های کوتاه) است. فاژهای لاکتوکوکوسی بر اساس مورفولوژی ، همولوژی dna، پروفایل پروتئین، الگوی محدودیت dna و سرولوژی، به ??گونه مجزای ژنتیکی طبقه بندی شده اند. سه تا از آن ها(936، p335و c2) عوامل اصلی و مشکل ساز برای صنایع لبنی اند. چون اعضاء این گونه ها در سطح جهانی جداسازی شده اند. فاژهای لاکتوکوکوسی بیشتر از اعضاء خانواده سیفوویریده هستند، تعداد کمی نیز متعلق به خانواده پودوویریده می باشند. فاژ های لاکتوکوکوسی منحصر به فرد هستند، از آنجا که در شیر خام یافت می شوند و در برابر پاستوریزاسیون مقاومت می کنند.در این تحقیق نمونه های زیاد شیر خام از نظر آلودگی باکتریوفاژی باکتری لاکتوکوکوس لاکتیس زیرگونه لاکتیس(ptcc 1336)مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه ها پس از سانتریفیوژ، با فیلتر های سر سرنگی با اندازه منافذ45/0 میکرو متر فیلتر شدند. هر کدام از فیلترات ها به کشت باکتری در محیط m17 که در ابتدای فاز رشد لگاریتمی بود اضافه شدند. از روش آگار دو لایه برای بررسی ایجاد پلاک استفاده شد. پس از جداسازی فاژ ها از پلاک و تغلیظ آن ها، از روش تهیه سریال رقت برای تعیین میزان فاژ استفاده شد. از میکروسکوپ الکترونی برای مشاهده و بررسی جزئیات ساختاری باکتریوفاژ ها استفاده شد. در نهایت دو نوع باکتریوفاژ جداسازی شد که یکی متعلق به خانواده سیفوویریده و دیگری متعلق به خانواده پودوویریده بود. با توجه به جداسازی و شناسایی فاژ های لاکتوکوکوس لاکتیس از شیر های تهیه شده از یک مرکز تولید محصولات لبنی و مطابقت آن ها با فاژ هایی که به طور عمده باعث ایجاد آلودگی و خسارت در صنایع لبنی می شوند لذا باید به نقش این فاژ ها در کاهش راندمان تولید توجه کافی مبذول گردد.
علیرضا حسنی زهرا اعتمادی فر
آلودگی محیط زیست توسط فلزات سنگین به یکی از جدی ترین معضلات زیست محیطی امروز تبدیل شده است. فلزات سنگین با ورود به محیط وارد چرخه ای می شوند که طی آن بین محیط و موجودات زنده مورد تبادل قرار می گیرند و اثرات سمی بر موجودات زنده می گذارند. در طی سالیان گذشته روش های مختلف فیزیکی و شیمیایی مانند اسموز معکوس، دیالیز، تشعشع گاما، اولترا فیلتراسیون، رسوب لخته ای، استخراج حلال، اکسیداسیون(توسط ازون و پراکسید هیدروژن)، هیدرولیز، الکترولیز، تیمار کروم و کروماتوگرافی برای پاکسازی فلزات سنگین مورد بررسی و آزمایش قرار گرفته اند، اما اکثر آنها مشکل، پرخطر، پیچیده و ناکامل، گران و انرژی بر هستند. استفاده از میکروارگانیزم ها برای جذب فلزات سنگین، می تواند جایگزینی مناسب برای روش های فوق باشد، زیرا یا از ارگانیزم هایی استفاده می شود که فراوان هستند، مثل علف دریایی، و یا از بایومس دورریز کارخانه های تخمیری استفاده می شود. جذب زیستی توسط میکروارگانیزم های مختلف مانند باکتری ها، قارچ ها، مخمرها و جلبک ها امکان پذیر است. در این تحقیق از سه مخمر استاندارد ptcc 5052 saccharomyces cerevisiae، kluyveromyces yarrowia lipolytica dsmz 8218 وmarxianus dsmz 5422 استفاده شد. مقاومت مخمرها نسبت غلظت های مختلف فلزات سنگین روی، مس، کادمیم و سرب سنجیده شد، سپس بر اساس مقاومت های مشاهده شده توانایی مخمرها در جذب این فلزات سنگین مورد آزمایش قرار گرفت. آزمایش دیگری جهت بررسی اثر گلوکز روی جذب در غلظت های پایین انجام شد. جهت بررسی جذب فلز از پساب نیز آزمایش دیگری انجام شد. در این آزمایش از پساب مصنوعی، با اضافه کردن هر چهار فلز با غلظت ppm10 به پساب یک کارخانه کاشی سازی، استفاده شد. در آزمایش مقاومت، مقاومت بیشتری نسبت به مس و روی و مقاومت کمتری نسبت به کادمیم و سرب مشاهده شد. میزان جذب مخمرها در غلظت هایی که به آن حساس بودند بالاتر بود و در غلظت هایی که به آن ها مقاوم بودند، جذب کمتری مشاهده شد. گلوکز روی جذب سطحی بی اثر و روی جذب داخلی اثرگذار بود، زیرا جذب داخلی فرآیندی وابسته به انرژی و جذب سطحی مستقل از انرژی است. در آزمایش پساب میزان فلزات جذب شده نسبت به آزمایش های قبلی کمتر بود، که دلایل مختلفی همچون جذب رقابتی بین چهار فلز، وجود آنیون ها در پساب و استفاده از غلظت های پایین تر فلز داشت. بیشترین میزان جذب کلی در آزمایش پساب مربوط به مخمر کلویورومایسز مارکسیانوس و کمترین میزان جذب مربوط به مخمر ساکارومایسز سرویزیه بود.
سعید عنایت اللهی ایرج نحوی
نفت خام با بیش از340 فراورده یکی از اصلی ترین منابع انرژی و نیروی محرکه اقتصادی جهانی است و ایران 9 درصد از کل مخازن نفت جهان را در اختیار دارد. با توجه به فراوانی دفعاتی که یک تانکر یا بشکه ی نفت منتقل و ذخیره می شود، تصادف و نشت آن اجتناب ناپذیر است. احتمالاً کل میزان نفتی که از طریق فعالیّت های انسانی و یا طبیعی وارد دریا می شود می تواند سطح همه ی اقیانوس ها تا ضخامت20 مولکول بپوشاند. پاکسازی زیستی فرایندی است که طی آن مواد آلوده کننده به وسیله ی میکروارگانیسم ها، به مواد بی ضرر تبدیل می شوند. عوامل متعددی مانند عوامل طبیعی، اکسیژن، موجودات زنده، نیتروژن، دما، شوری و فعالیّت آبی بر روی تجزیه تاثیر گذار است. در این پژوهش جهت جداسازی مخمر های تجزیه کننده ی هیدروکربن های نفتی از مناطقی مثل آب و خاک آلوده و غیر آلوده به ترکیبات نفتی و همچنین از تصفیه خانه آب و پساب اصفهان نمونه گیری به عمل آمد. جدایه ها با روش ftir شناسایی شدند. جهت تعیین فاکتور های مناسب رشد و بهینه سازی، طراحی آزمایش با روش تاگوچی اجرا شد. میزان درصد حذف نفت، تولید بیوسورفکتانت، فعالیّت امولسیفه کنندگی، فعالیت آنزیم سیتوکرومp450، فعالیّت آنزیم گلوتاتیونs ترانسفراز(gst) مورد بررسی قرار گرفت. میزان پروتئین تام تولید شده به روش برادفورد و میزان تولید چربی تام با روش blame and dyer تعیین شد. در این پژوهش 9 سویه جداسازی شد. با انجام غربالگری،3 سویه ی 1، 2 و همچنین یک سویه از بانک میکروبی دانشگاه اصفهان به نام yarrowia lipolytica pg20 انتخاب شدند. نتایج شناسایی نشان داد که 2 سویه جداسازی شده نیز در جنس yarrowia قرار دارند. این مخمر ها در طی 4 روز در بهترین شرایط بهینه سازی بیش از 60 درصد هیدروکربن های نفتی را حذف کردند نتایج نشان داد که y lipolytica pg20 در آزمون های انجام شده بیشترین فعالیّت را داشت و بهترین سویه بود. رابطه ی مستقیمی بین درصد حذف نفت، تولید بیوسورفکتانت، فعالیت امولسیفه کنندگی، فعالیّت آنزیم سیتوکروم p450 و تولید زیست توده و تولید scp(23%) و sco(29%) دیده شد. به نظر می آید حضور سیتوکرومp450 (کمک به اکسیداسیون آلکان) و آنزیم gst، (که با احیاکردن به تجزیه ی زنوبیوتیک ها و آلایندگی ها کمک می کند) نقش ویژه ای در پاکسازی هیدروکربن های نفتی دارد. با توجّه به اینکه سویه ی y lipolytica pg20 از سواحل خلیج فارس تهیّه شده است و در خاک هایی که مدّت ها در معرض آلودگی نفتی بوده اند، وجود داشته است، با داشتن فعالیت بیشتر سیتوکروم p450 و gst نسبت به سایر سویه ها نفت را بهتر می تواند تجزیه نماید. محیط کشت نفتی علاوه بر اینکه باعث کاهش تولید پروتئین در مقایسه با محیط مغذی ydp می شود، میزان اسید های نوکلئیک را کاهش می دهد ولی ارتباط معناداری در کاهش اسیدهای نوکلئیک در محیط نفت خام و نفت سفید دیده نشد. با توجه به اینکه باکتری های مختلف قادر به تجزیه ی ترکیبات نفتی اند، ولی مخمر نه تنها از لحاظ تولید scp اهمیّت دارد، بلکه با تک فازی نمودن محیط آب و روغن، به تجزیه ی باکتری ها کمک می کند. با به کارگیری این مخمر ها و تأمین شرایط بهینه سازی شده، می توان اثرات آلودگی های نفتی در دریا ها را کاهش داد، ضمن اینکه این مخمر ها از طرف اداره ی غدا و داروی آمریکا gras شناخته شده اند و هیچ گونه خطر بیماری زایی ندارند.
محسن دوست محمدی ایرج نحوی
الفنیلاستیلکاربینول پیشساز اصلی داروهای مختلفی مانند الافدرین، سودوافدرین، نورافدرین، نورسودوافدریت و همچنین آدرنالین، آمفتامین و فنیلآمین است. افدرین به عنوان داروی ضداحتقان و ضدآسم کاربرد پزشکی فراوانی دارد. تولید افدرین توسط سه روش استخراج از عصاره گیاه افدرا، سنتز شیمیایی و روش تبدیل زیستی قابل انجام است. روش تبدیل زیستی به دلیل کارایی بالا، تولید تنها یک شکل ایزومری و خالصسازی آسان روش مناسبتری برای تولید افدرین است. آنزیم های دخیل در مرحله زیستی فرایند آنزیم پیروات دکربوکسیلاز و آنزیم استوهیدروکسیاسیدسنتاز میباشند.این آنزیم ها توسط فعالیت کربولیگازی خود استالدئید فعال و بنزالدئید را با هم ترکیب کرده و تولید الفنیلاستیلکاربینول می کنند. تثبیت سلول ها می تواند شرایطی ایجاد کند که فعالیت کاتالیتیک سلول ها افزایش یابد. سلول های تثبیت شده را می توان به عنوان سلول هایی در نظر گرفت که به صورت فیزیکی در یک ناحیه خاص قرار دارند ولی فعالیت کاتالیتیک آن ها هنوز باقی مانده است. در طی 20 سال گذشته محققان توجه خاصی به کاربرد سلول های تثبیت شده به عنوان یک کاتالیزر زیستی داشته اند. در این پژوهش تولید الفنیلاستیلکاربینول توسط مخمر ساکارومایسس سرویزیه در حالت آزاد وتثبیت شده در دانه های آلژینات کلسیم مورد بررسی قرار گرفت. غلظت 2 گرم بر لیتر بنزالدئید به عنوان مناسب ترین غلظت انتخاب شد. تثبیت سول ها در دانه های آلژینات کلسیم سبب تولید محصول جانبی کم تر و تولید 1.1 گرم ال فنیل استیل کاربینول در هر چرخه تخمیر شد. با استفاده از دانه های آلژینات کلسیم و پلی وینیل الکل میزان محصول دهی به میزان دو برابر شد. هم چنین تولید محصول در کشت غیرمداوم در فرمانتور برابر با ارلین بود. محصول دهی در کشت غیرمداوم خوراک دهی به 13/0 گرم بر لیتر بر ساعت رسید و بازده فرایند به میزان 15% افزایش یافت. در بخش دیگری از این پژوهش ژن استوهیدروکسی اسید سنتاز به صورت سیتوزولی در مخمر ساکارومایسس سرویزیه بیان شد. نتایج نشان دهنده افزایش تولید به میزان 43/1 برابر و هم چنین کاهش در میزان محصول جانبی می باشد.
غلامرضا قزلباش محمد ربانی
در آغاز هدف از این بررسی اثر زایلیتول و یک شیرین کننده جدید، اریتریتول، بر روی رشد استرپتوکوک های دهانی و مقایسه اثر آنها بود. برای این منظور اثر مهاری زایلیتول و اریتریتول تجاری بر روی رشد سویه های استرپتوکوکوس های دهانی و همین طور تشکیل بیوفیلم آنها مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که رشد استرپتوکوکوس موتانس در حضور 4 درصد زایلیتول و 4 درصد اریتریتول به ترتیب 68 و 71 درصد کاهش رشد یافت. تشکیل بیوفیلم بوسیله استرپتوکوکوس موتانس در حضور 4 درصد اریتریتول 32/31 درصد کاهش رشد نشان داد. در این مطالعه 650 مخمر اسموفیل جدا شد که تنها چهار مورد آنها قادر به تولید اریتریتول بودند. برای شناسایی و تعیین جایگاه فیلوژنی این مخمرها توالی dna بینits1 و its4 ریبوزومی آنالیز شد. این مخمرها به ترتیب جداسازی تحت نام های یاروویا لیپولیتیکا سویه isf7، کاندیدا سویه isf57، آئروبازیدیوم پلولانس سویه isf143 و مونیلیلا استوابوتنس سویه isf468 شناسایی شدند که به ترتیب از گلوکز 24/60، 43/9، 56/11 و 74/121 گرم بر لیتر اریتریتول تولید می-کردند. مونیلیلا استوابوتنس سویه isf468 جدایه جدیدی بود که قادر بود از لاکتوز با بازده 19 درصد 39/35 گرم بر لیتر اریتریتول تولید کند. تولید اریتریتول از لاکتوز برای اولین بار گزارش می گردد. به علاوه، این سویه توانایی تولید اریتریتول از سوکرو و مالتوز را داشت که این تولید به ترتیب 43/62 و 25/42 گرم بر لیتر بود. به منظور افزایش تولید اریتریتول، جهش یافته های کاندیدا مگنولیا dsm70638 و یاروویا لیپولیتیکا dsm70562 با استفاده از اشعه ماوراء بنفش و موتاژن های شیمیایی تولید شدند. یکی از جهش یافته های کاندیدا مگنولیا با نام 2-12 افزایش تولید 38/2 برابری در تولید اریتریتول، 32/20 گرم بر لیتر تولید در مقایسه با 54/8 گرم برلیتر در سویه وحشی، و کاهش 48/5 برابری در گلیسرول را نشان داد. نقشه ژنی اریتروز ردوکتاز در این مخمر جایگزینی باز آدنین با باز گوانین در جایگاه 321 را نشان داد که تغییری را در توالی اسید آمینه ای در پروتئین را موجب نشد. بنابراین، یک دلیل افزایش تولید در جهش یافته 2-12 احتمالا افزایش بیان چارچوب خوانش بوده است. جهش یافته دیگر جهش یافته 49 بود که از یاروویا لیپولیتیکا به دست آمد و بیشترین تولید اریتریتول را بدون تولید هرگونه محصول جانبی به خصوص گلیسرول داشت. تولید اریتریتول و فعالیت اختصاصی آنزیم اریتروز ردوکتاز در جهش یافته 49 در مقایسه با سویه وحشی به ترتیب 65/1 و 47/1 برابر بود. توالی ژن اریتروز ردوکتاز در سویه وحشی و جهش یافته تعین و آنالیز شد. مقایسه عمومی توالی ژن در سویه وحشی و جهش یافته نشان داد که در جایگاه 270 پروتئین اریتروز ردوکتاز گلوتامیک اسید جایگزین آسپارتیک اسید شد. به منظور افزایش تولید اریتریتول، از مدل طرح پاسخ سطح با سه فاکتور و سه سطح به روش باکس بنکن برای سه مخمر یاروویا لیپولیتیکا سویه isf7، یاروویا لیپولیتیکا جهش یافته 49 و مونیلیلا استوابوتنس سویه isf468 استفاده شد. پودر آب پنیر 26/340 گرم بر لیتر، عصاره مخمر 94/7 گرم بر لیتر و ph برابر با 55/5 به عنوان بهترین شرایط تولید برای مونیلیلا استوابوتنس سویه isf468 انتخاب شد و با این شرایط 47/34 گرم بر لیتر تولید شد. بعد از مشخص شدن بهترین شرایط تولید اریتریتول، تولید اریتریتول مونیلیلا استوابوتنس isf468 در فرمانتور سه لیتری به صورت کشت بسته و کشت تغذیه شونده بر اساس فاکتورهای به دست آمده از طرح پاسخ سطح مطالعه شد. در حالت کشت بسته 24/26 گرم بر لیتر اریتریتول با بازده 1/17 بدون تولید هر گونه پلی الکل دیگر تولید شد. تشابه تقریبی تولید اریتریتول در حالت فرمانتور آزمایشگاهی و ارلن مایر نشان دهنده این است که تولید اریتریتول از آب پنیر توسط مونیلیلا استوابوتنس سویه isf468 قابلیت تجاری شدن را دارد. ادغام پروتوپلاستی نیز به منظور انتقال توانایی مصرف لاکتوز از کلایورومایسس لاکتیس به یاروویا لیپولیتیکا جهش یافته 49 انجام شد و نتیجه آن به دست آمدن سلول ادغام شده f7-3 بود که از محیط دارای 150 گرم بر لیتر لاکتوز 65/4 گرم بر لیتر اریتریتول تولید می کرد. تثبیت سلول های یاروویا لیپولیتیکا جهش یافته 49 درون کپسول آلژیناتی از دیگر مطالعات این بررسی بود که مخمر فوق در سدیم آلژینات 3 درصد با روکش اسید بوریک در محیط 150 گرم بر لیتر گلوکز 32/8 گرم بر لیتر اریتریتول تولید می کرد.
مینا محمدی نصر ایرج نحوی
میکروارگانیسم هایی نظیر باکتری ها (باسیلوس ها)،جلبک ها، مخمرها و قارچ ها که قابلیت تجمع لیپید به میزان بیش از 20% توده زیستی خود را دارند، میکروارگانیسم های مولد چربی نامیده می شوند. لیپید میکروبی از نظر نوع و ترکیب، به روغن به دست آمده از گیاهان و حیوانات شباهت دارد. تجمع لیپید در میکروارگانیسم های مولد چربی، با گرسنگی سلول در زمینه نیتروژن یا ماده غذایی دیگری به غیر از کربن اتفاق می افتد. در میان میکروارگانیسم های مولد چربی قارچ ها برای تولید اسیدهای چرب چند غیراشباع مناسب هستند.گروه های 3 و 6 اسیدهای چرب چند غیراشباع به دلیل فعالیت های زیستی که دارا می باشند، قابلیت استفاده به عنوان افزودنی های مواد غذایی یا دارویی را دارند. علاوه بر آن، اسیدهای چرب چند غیراشباع می توانند در درمان بیماری های قلبی- عروقی، سرطان و فرآیندهای التهابی استفاده شوند. در این تحقیق تولید لیپید و بررسی نیمرخ (محتوای) چربی برخی سویه های قارچی مثل موکور همیلیس ptcc 5292، مورتیرلا ویناسه آptcc 5262، ریزوموکور پاسیلوس ptcc 5134، ریزوپوس اوریزاptcc5176 و آسپرژیلوس نایجر ptcc 5223 مطالعه شد. همچنین، پس از بهینه سازی عوامل مختلف مانند نوع منبع کربن و نوع منبع معدنی و آلی نیتروژن به صورت تک فاکتوره در موکور همیلیس، مورتیرلا ویناسه آ و ریزوموکور پاسیلوس، به بهینه سازی غلظت این منابع و ph به کمک روش طراحی کسری و کامل فاکتوریل در موکور همیلیس پرداخته شد. استخراج لیپید طبق روش بلای و دایر انجام گرفت و ترکیب اسید چرب توسط دستگاه کروماتوگرافی گازی مجهز به آشکار ساز یونش شعله ای تعیین شد. در میان سویه های قارچی این تحقیق، موکور همیلیس بیشترین میزان تولید لیپید را به صورت 54/5% داشت که، پس از بهینه سازی این میزان به 97/25% افزایش یافت. بررسی نیمرخ چربی سویه های قارچی نشان داد که نوع و مقدار اسیدهای چرب آن ها متفاوت است. به علاوه محتوای چربی می تواند در شرایط محیطی متفاوت تغییر یابد. در این مطالعه، اسیدهای چرب ضروری و مهمی مثل لینولئیک اسید (c18:2)، آلفا لینولنیک اسید (c18:3) و گاما لینولنیک اسید (c18:3) توسط این سویه های قارچی تولید شد. این نتایج نوید بخش استفاده از قارچ ها جهت تولید لیپید، اسیدهای چرب و کاربرد آن ها در صنایع غذایی و دارویی می باشد.
محسن گلابی ایرج نحوی
چکیده ندارد.
محبوبه میرحسینی ایرج نحوی
چکیده ندارد.
غزاله جهانشاه ایرج نحوی
چکیده ندارد.
مهدی نورنژاد ایرج نحوی
چکیده ندارد.
حنیف خداوردی ایرج نحوی
چکیده ندارد.
محسن واعظ ایرج نحوی
کاروتنوئیدها یکی از مهمترین و رایج ترین گروه پیگمانها در طبیعت بوده و وظایف بیولوژیکی مهمی را در موجودات زنده بر عهده دارند. تاکنون بیش از 600 نوع کاروتنوئید مختلف که از منابع طبیعی بدست آمده اند شناخته شدهاند که حدود 50 عدد از آنها دارای فعالیت مشابهی با ویتامین a بوده اند. سنتز طبیعی این دسته از ترکیبات تنها در گیاهان و برخی میکروارگانیسمها از جمله تعداد محدودی از مخمرهای صورت می پذیرد و حیوانات فاقد توانایی سنتز آنها می باشند. کاروتنوئیدها علاوه بر دارا بودن وظایف بیولوژیکی، رنگ مشخص و جذابی به بسیاری از حیوانات پرورشی می بخشند و تاثیرات مثبتی بر مرغوبیت فرآورده های حاصله و افزایش بازاریابی آنها می گذارندکه معمولا هزینه قابل توجهی را برای پرورش دهندگان در بر دارند. در دو دهه اخیر تحقیقات گسترده و دامنه داری در زمینه بکارگیری و استفاده از منابع ارزان قیمت کاروتنوئیدهای میکروبی صورت گرفته است تا از این ترکیبات به شکل مقرون به صرفه در صنایع غذایی، صنعت پرورش ماکیان و آبزیان و صنایع دارویی و .. استفاده شود. در این تحقیق که برای اولین بار در کشور به شکل بنیادی و کاربردی بدان پرداخته شده است، میکروفلور منابع مختلف طبیعی اعم از آب، خاک، گیاهان، جانوران، اتمسفر و ... از نظر حضور مخمرهای مواد کاروتنوئید مورد مطالعه قرار گرفت و گزینش اولیه بر اساس رنگ کلنی صورتی تا قرمز این دسته از میکروارگانیسمها صورت پذیرفت و در نهایت 16 سویه مخمری مختلف جداسازی گردید. با استخراج کاروتنوئیدها از سلولهای مخمری، طیف جذبی آنها مورد بررسی قرار گرفت و در تکمیل آن تکنیک tlc صورت پذیرفت. به دنبال آن، جهت گزینش نهایی اقدام به کشت هر یک از این مخمرها در شرایط یکسان در محیط مایع گردید و میزان کاروتنوئید تولیدی توسط هر یک، مورد مقایسه قرار گرفت و در نهایت دو سویه به عنوان سویه های برتر انتخاب شدند. مخمر اول دروترولا آکنیوروم بود که از شیره درختات توس طالقان جداسازی شد و علاوه بر تولید نسبتا بالای کاروتنوئید قادر به مصرف قند لاکتوز نیز بود. با توجه به اینکه این نوع از سویه ها درطبیعت به ندرت گزارش شده اند و تحقیقات کمی در مورد آنها صورت پذیرفته است اقدام به کشت این مخمر در سوبسترای صنعتی آب پنیر که به عنوان پساب کارخانه پنیر سازی محصوب می شود شد و با بهینه شرایط محیط کشت 290 g/g معادل 2871 g/l کاروتنوئید و بیوماس 9/9 g/l ظرف مدت 5 روز در غلظت لاکتوز 5/7 درصد و غلظت سولفات آمونیوم 2g/l و ph=5/5 و دمای 22 c و دور شیکر 250rpm بدست آمد که نتایج حاصله، بیانگر دستیابی به تولید بالاتر نسبت به نتایج سایر محققین خارجی در دهه اخیر بود. مخمر دوم اسپوریدیوبولوس سالمونی کالر بود که از اتمسفر جداسازی شد و رنگ کلنی قرمز بسیار پررنگی داشت و در گزینش نهایی بالاترین میزان تولید را نشان می داد. از این مخمر جهت تولدی کاروتنوئید از سوبسترای صنعتی ملاس چغندرقند که به عنوان آخرین پساب کارخانه قند محسوب می شود استفاده شد و در نهایت تولید 756 g/g معادل 5292/8 g/l و بیوماس 7g/l در ظرف 5 روز در شرایط بهینه محیط کشت شامل بریکس 18 و غلظت سولفات آمونیوم 5 g/l و ph=5 و دمای 20 c و سرعت هوادهی 200rpmحاصل گردید. با توجه به ارزی بالای کاروتنوئیدها تحقیق حاضر قابلیت تولید این ترکیبات از سوبستراهای صنعتی ارزان قیمت مانند آب پنیر و ملاس چغندرقند را نشان می دهد.