نام پژوهشگر: محمدامیر شیخ نوری
رودابه رشنود محمدامیر شیخ نوری
انقلاب مشروطه را باید یکی از مهمترین حوادث طول تاریخ چندین هزار ساله ایران دانست که باعث تغییرات گسترده و عمیقی در تمام زمینه های کشور گردید که مهمترین آن همان تغییر ساختار سیاسی حکومت و تبدیل آن به حکومت مشروطه بود . بخش دیگری از کشور که از این انقلاب تأثیر پذیرفت نظام قضایی آن بود که اگر نه بیشتر از ساختار سیاسی کشور اما به اندازه آن این تأثیر محسوس بود . مسأله ای که در این رساله به آن پرداخته می شود این است که انقلاب مشروطه به عنوان یک انقلاب گسترده و همه جانبه تا چه حد توانست بر نوع مجازاتهای عصر قاجار تأثیر گذارد و آنها را از بین برده یا تعدیل ببخشد . روشی که در این رساله مورد استفاده قرار گرفته روش توصیفی ـ تحلیلی است به این معنی که با تکیه بر مستندات تاریخی ضمن توصیف شرایط جامعه عصر قاجاردر قبل و بعد از مشروطه و بیان نوع مجازاتها و تغییرات رخ داده در آنها هرجا هم که لازم بوده و منابع اجازه داده است دست به تحلیل زده ایم . بر اساس تلاشهای صورت گرفته نتیجه ای که از این رساله به دست آمد اینکه درمناطقی که انقلاب مشروطه به آنجا رسید و یا در آنجا ریشه دواند و قدرت یافت نوع مجازاتها تغییر یافت و باعث از بین رفتن مجازاتهای وحشتناک و سخت گردید اما در مناطقی که واجد این شرایط نبودند و در دورانهای آشوب جامعه ، مجازاتهای وحشتناک عصر قاجار همچنان تداوم یافت . ضمن اینکه در نوع مجازاتهای شرعی تغییری حاصل نشد .
شهین رادمهر محمدامیر شیخ نوری
چکیده سلطنت طولانی ناصرالدین شاه همزمان با عصر نوینی بود که جهان به رهبری غرب تحولات اساسی را تجربه می کرد. برجسته ترین نقطه این تحولات تقابل میان سنت و مدرنیته بود. هر چند رسوخ اندیشه های ناشی از مدرنیته زمینه ی آگاهی و با لتبع تغییرات اساسی در ایران را پدید می-آورد اما افکار عمومی جامعه چنان پایبند سنتها بود که اندیشه های ناشی از تجدد خواهی را برنمی تافت و با وجود اینکه زنان در این مقطع زمانی تحت تأثیر افکار روشنفکرانه و ترقی خواهانه کم کم شرایط مطلوبتری را نسبت به دوره های قبل تجربه می کردند اما باز نسبت به سایر کشورها وضعیت اجتماعی- حقوقی مناسبی نداشتند. در عرصه ی سیاست نیز ایشان به دلایل مذهبی- سنتی هیچگاه حضور جدی نیافتند مگر با بهره گیری از موقعیتی که در دربار آن هم به صورت حاشیه ای داشتند. این پژوهش تلاش دارد تبیین نماید چه نیروی محرکه ای و چگونه توانست راه زن درباری را از پس دیوارهای حرمسرا به عرصه سیاست باز گشاید. روشی که این پژوهش از آن بهره گرفته، روشی تاریخی است با این توضیح که به توصیف مقایسه و تحلیل نقش زنان درباری در سیاست و تبیین نتایج آن پرداخته که در آن از منابع کتابخانه ای؛ اسناد، خاطرات، کتب و... استفاده کرده است. این پژوهش تلاش دارد شاخصه هایی را درباره ی چگونگی قدرت یابی و صف آرایی زنان درباری در عرصه ی سیاست ارئه دهد آن هم در دورانی که از نظر سیاسی کاملاً در انزوا بوده است همچنین این پایان نامه برای پژوهشگرانی که به دنبال مقدمه ای برای یافتن گذر زنان از سنت به مدرنیته می باشند راهگشاست. واژگان کلیدی: زنان- ناصرالدین شاه- سیاست- حرمسرا- اندرونی- بیرونی
عباس اویسی علیرضا علیصوفی
سیستان در گذشته حماسی، اسطوره ای و دوره تاریخی ایران جایگاه رفیعی دارد. این سرزمین در ادوار گذشته به دلیل شرایط اقلیمی و طبیعی خاص خود زمینه خوبی برای رشد کشاورزی داشته است. در سیستان موضوع زمین نه تنها یکی از مولفه های مهم اقتصادکشاورزی بوده، بلکه عامل اصلی بسیاری از حوادث تاریخی و تحولات اجتماعی بوده است. این امر باعث شده در طول زمان یک نظام زمین داری کهن، منسجم و مستدام منطبق بر شرایط محیطی، اجتماعی و اقتصادی در سیستان بوجود آید. براستی چه عاملی مهمتر از زمین و مسائل ارضی این سرزمین وجود دارد که در سرنوشت آن موثر بوده باشد؟! سوالات اصلی این رساله آن است که مالکیت در سیستان تحت تأثیر چه جریانات و عواملی قرار داشته است؟نظام زمین داری سیستان چه تحولاتی را در دوره پهلوی پشت سر گذاشته است؟ فرضیه این رساله آن است که در سیستان مالکیت ثابت، آزاد و مورد احترام وجود نداشته و همواره مالکیت حقیقی افراد در معرض تغییر و تهدید حکومتها قرار داشته است. در این مدت که از اواسط دوره قاجار تا پایان حکومت پهلوی را شامل می شود، همواره سایه جریانات سیاسی و حکومتی بر مالکیت و زمین داری سیستان مستولی بوده است. از سیستان دوره صفویه اسنادی وجود دارد که دلالت بر وجود انواع مالکیت ها در این سرزمین می کند. این روند تا دوره ناصرالدین شاه قاجار ادامه یافت. سپس به دستور وی یکباره همه اشکال مالکیت در سیستان از بین رفت و همه اراضی خالصه شدند.از آن زمان تمام اراضی به صورت استیجاری در اختیار سرداران و خوانین (مستأجران خاص) قرار گرفت. این شیوه تا اواسط سلطنت پهلوی اول ادامه یافت. در سال 1311ش به دستور دولت دایره نظام استیجاری گسترش یافت و اراضی سیستان به مستأجران عام داده شد. این شیوه به مدت پنج سال تا 1316ش ادامه یافت. سپس به دستور دولت اراضی سیستان به ساکنان آن فروخته شد. یکبار دیگر مالکیت زمین در سیستان تغییر نمود و از حالت اراضی دولتی به صورت اراضی خصوصی در آمد. با این حال این گونه کارها اختلافات ارضی و مناقشات محلی را پایان نداد، ولی نخستین گام در جهت تثبیت مالکیت خصوصی بود. این رویه در دوره پهلوی دوم ادامه یافت. در دهه 20 و30 اقداماتی توسط دولت برای حل مسائل ارضی و تقسیم زمین در سیستان صورت گرفت که نتیجه بخش نبود. سپس در دهه40 اجرا اصلاحات ارضی یکبار دیگر مالکیت را در سیستان تغییر داد. تحولات این دوره، پیامدها و نتایجی همچون مهاجرت و نابودی اراضی کشاورزی را بدنبال داشته است.
شیدا صابری محمدامیر شیخ نوری
سال های 1329-1332ش/1950-1953م دوره مهمی از تاریخ معاصر ایران است و موضوع نفت، روابط بین المللی و سیاست خارجی، ایران را تحت تأثیر قرار داده است. قرارداد الحاقی، مواضع کابینه ها نسبت به آن، ظهور و سقوط دکترمصدق و بازتاب آن، چه در داخل و چه در وقایع جاری بین المللی، از جمله موضوعاتی است که بر حساسیت این دوره تاریخی افزوده است. برآمدن نهضت ملی شدن صنعت نفت که بر «استقلال» و «حاکمیت ملی» تأکید داشت، پیرو شرایط پس از جنگ جهانی دوم بود؛ شرایطی که تسلط و مداخله نیروهای خارجی، موجی از نیروهای ضداستعماری را به وجود آورد که نه تنها در ایران بلکه سراسر کشورهای غیرغربی را فرا گرفت. بازتاب نهضت ملی شدن صنعت نفت در شهرهای ایران، کنش و واکنش های متفاوتی را در میان مردم به همراه داشت. این رساله شهرهای ایران را در سه منطقه نفت خیز، مذهبی و ایلی ـ عشایری تقسیم بندی نموده است و در پی بررسی کنش و واکنش های مردم این مناطق، مضامین و مفاهیمی را جستجو می کند که متأثر از اهداف مهم نهضت ملی شدن صنعت نفت یعنی حاکمیت ملی و استقلال است. به گونه ای که همسویی و همراهی نیروهای مختلف اجتماعی و سیاسی این مناطق در تحقق اهداف نهضت ملی شدن صنعت نفت آن را واجد خصلت ملی معرفی می کند. داده های مورد استفاده برای بررسی کنش و واکنش های مناطق سه گانه مذکور برگرفته از مراکز اسناد و آرشیوها و روش کتابخانه ای است. به گونه ای که پس از جمع آوری و گزینش اطلاعات و اسناد به تحلیل محتوای اسناد پرداخته شد و با توجه به اطلاعاتی که آن ها در اختیار قرار داده اند، ویژگی شهرها، تفاوت و تشابه واکنش های نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی فعال آن ها در هر یک از رویدادهای مربوط به نهضت ملی شدن صنعت نفت مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفته است. بنابراین تقسیم بندی مناطق نفت خیز، مناطقی که دارای جمعیت عشایری بوده و همچنین شهرهای مذهبی که در آن، انجمن های دینی و مذهبی، کانون اصلی مبارزه محسوب می شدند، طرح اصلی رساله در شناخت کنش و واکنش مردم شهرهای ایران در نهضت ملی شدن صنعت نفت بوده و بر اساس اطلاعاتی که اسناد و دیگر منابع به ما ارائه می دهند، می توان به این نتیجه دست یافت که با وجود تفاوت های منطقه ای، محلی و اجتماعی در شهرهای ایران، همسویی سراسری از سوی مردم شهرهای مختلف نسبت به انگیزه و هدف نهضت یعنی «حاکمیت ملی و استقلال» شکل گرفته و بر اساس آن می توان «خصلت ملی» و «فراگیری» برای آن برشمرد. کلیدواژه: کنش و واکنش مردم شهرهای ایران، حاکمیت ملی و استقلال، افکار عمومی، مناطق نفت خیز، مذهبی و ایلی ـ عشایری، نهضت ملی شدن صنعت نفت
معصومه خدابنده لو محمدامیر شیخ نوری
در اواخر قرن 19صنعت ایران شامل کارگاههای پراکنده بازاربود که به تولید صنایع دستی می پرداخت. به دلایل مختلف صنایع دستی افول کرد وصنایع جدید نیز شکل نگرفت.تنها مرکز صنعتی جدید ایران صنعت نفت بود که در دست انگلیسی ها بود. صنایع جدید ایران کارگاههای کوچکی بودند که نوع کار درآنها شبیه صنایع دستی بود. تنها تمرکز چندکارگاه باعث شده بود به جای 2و3 کارگر بالاتر از ده کارگر درآن مشغول باشند.این کارگاهها بیشترکارگاههای فراوری محصولات کشاورزی برای صادرات بودند.اینها صنایع مرحله گذار ایران به مرحله اول صنعتی شدن در دوره رضاشاه بوده و اولین صنایعی بودند که درآن طبقه کارگران جدید شکل گرفت.کارگران با دستمزد اندک روزانه درانواع صنایع کارگاهی کوچک مشغول کاربودند. شرایط آنها را قانون تعیین نمی کرد ودستمزد آنها بستگی به جمعیت وبیکاری و نیازکارفرما داشت وبا تورم تناسبی نداشت بدین ترتیب قشرکارگر درکنار کشاورزان جزء محرومین جامعه به شمار می رفتند. باوقوع انقلاب مشروطه وسربرآوردن انجمن ها واحزاب،احزاب درمرامنامه خود برای حل مشکلات کارگران ایده و طرح دادند. برخی از احزاب فقط در نوشتن مرامنامه از کارگران صحبت کردند اما برخی دیگر از احزاب مثل حزب کمونیست به دلیل ماهیت وایدئولوژی خود با غلاظ و شداد ازحقوق کارگران دم زد. وکعبه آمال خودرا کشور شوروی قرارداد. نبود طبقه پرولتاریای صنعتی ونبود کادر تعلیم دیده حزبی دو مشکل مهم حزب بود. قزوین شهری بود که کارگران آن، کارگران بازار بودند. این کارگران نقاط مشترکی برای اتحاد و مبارزه نداشتند. در قزوین فعالیت حزب کمونیست برای منافع کارگران در مرحله اول تبلیغات بلشویکی توسط بلشویکهای روسی بود و در مرحله دوم انجمن «پرورش» یک گروه کمونیستی بود که با سخنرانی،انتشار روزنامه، اجرای نمایش، تشکیل کلاس اکابر، توانست گروهی از کارگران را جلب کند و کادرحزبی ایجاد کند که دردهه بعدی 6 نفر از اعضای 53 نفراز قزوین بودند.
سهیلا صفری محمدامیر شیخ نوری
دولت پهلوی اول با اجرای سیاستهای نوسازی، تأثیرات قابل توجهی در ابعاد مختلف حیات جامعه ایرانی برجای گذاشت. این تأثیرات از جنبه های مختلف قابل بررسی است. یکی از مهمترین این جنبه ها، اثر سیاستهای نوسازی دولت بر گروههای مختلف اجتماعی است. بر این اساس با انتخاب چند برنامه دولت به آثار این برنامه ها و سیاستها بر گروههای اجتماعی مرتبط با آن پرداخته شد. سیاستهای انتخاب شده در قالب قوانین و برنامه ها و اقداماتی قرار دارند که دولت به قصد ایجاد اقتدار، استقرار امنیت و نوسازی اجتماعی در پیش گرفته بود که عبارتند از قانون نظام اجباری (نظام وظیفه عمومی)، قانون متحدالشکل شدن لباس، برنامه نوسازی شهری و نیز اقدام قشون به لشگرکشی جهت استقرار امنیت و نیز گسترش ورود اتومبیل. گروههای اجتماعی مرتبط با این قوانین، برنامه ها و اقدامات شامل؛ خانواده، اصناف (اصناف مرتبط با لباس سنتی)، قشرهای مذهبی، صاحبان املاک و مستغلات، مکاریان و اصناف سنتی حمل و نقل عمومی مانند درشکه چیها می باشند. پژوهش حاضر با تکیه بر تعریفی از امنیت و ناامنی اجتماعی، بر اساس اطمینان خاطر یا دغدغه خاطر گروههای اجتماعی از معیشت و هویت خود، درصدد است به بررسی این مسأله بپردازد که تأثیر سیاستهای دولت پهلوی اول در بروز ناامنی بر گروههای اجتماعی مذکور -بر اساس اسناد عرایض مجلس شورای ملی در سه دوره ششم تا هشتم قانونگذاری- چگونه بود و اینکه ناامنی های اجتماعی گزارش شده از این دوره تحت تأثیر مستقیم سیاستگذاری های آن دوران بود یا از نحوه اجرای آن سیاستها متأثر بود؟ بر اساس مسأله فوق الذکر، این پژوهش به این پرسشها پاسخ می گوید که سیاستهای نوسازانه دولت چه تأثیری بر ایجاد ناامنی در گروههای اجتماعی داشت و نیز چه عواملی موجب برداشتهای مختلف دولت و عارضان از نوسازی و برقراری امنیت شده بود؟ یافته های حاصل از بررسی محتوای عرایض در قالب سیاستهای فوق، این فرضیه ها را تأیید می کند که اجرای این سیاستها، موجب ایجاد دغدغه خاطر گروههای مذکور از موجودیت، معیشت و نیز گاه هویتشان گردید. این سیاستها از سویی معاش و بقاء این گروهها را به چالش کشید و از سوی دیگر به دلیل نادیده گرفته شدن ذهنیات، روحیات، عادات معمول عارضان از سوی دولت، تضاد با منافع این گروهها و نیز در برخی موارد سوء اجرا نتوانست آنها را همسو و همراه سازد. بررسی این عرایض به شیوه توصیفی-تحلیلی و با اتکاء به دیگر اسناد و منابع کتابخانه ای انجام گرفته است. تحلیل اسناد تا حد امکان- بسته به ویژگیهای هر یک از موضوعات مورد بررسی- مشتمل بر تحلیل موضوعات عرایض بر اساس شواهد موجود در دیگر منابع، تحلیل کمّی (آماری) و همچنین گاه تحلیل واژگانی می باشد.
ابوذر خسروی محمدامیر شیخ نوری
پژوهش حاضر، به بررسی رقابتهای سیاسی ایران و انگلستان در بحرین از 1861 تا 1971م. می پردازد. بررسی تاریخی دوران میانی 1861 تا 1971م. نشان دهنده تحولات مهمی در بحرین است. مساله اساسی اینجاست که در ابتدا، ضعف حکومت قاجاریه و کاهش توجه دولت مرکزی ایران نسبت به مسائل خلیج فارس، راه را برای تقویت حضور نظامی و سیاسی انگلستان در سواحل جنوبی خلیج فارس هموار نمود و بحرین به واسطه قدرت دریایی انگلستان و ظهور قبایل جدید در مناطق جنوبی خلیج فارس و جزیره بحرین، به تدریج در حوزه نفوذ انگلستان قرار گرفت و از سال 1861م. به بعد، دوره ای از منازعات و مذاکرات میان ایران و انگلستان بر سر مالکیت این جزیره برای اثبات مواضع خود بر دیگری به راه افتاد. این پژوهش به دنبال عوامل موثر در ایجاد مساله بحرین و عوامل زمینه ساز و تعیین کننده در تداوم مساله بحرین در رقابت های ایران و بریتانیا و بررسی نقش عوامل مختلف منطقه ای و بین المللی در تصمیم ایران و انگلستان برای استقلال بحرین است. بنابراین بررسی اختلافات و محرک های درونی رقابت ایران و انگلیس بر سر بحرین و نقش آفرینی های امریکا بعد از جنگ جهانی دوم و از طرفی رشد جریانات سیاسی و ملی گرا و تغییر در مناسبات بین المللی همراه با ضعف روز افزون انگلستان در تامین منافع سیاسی و اقتصادی خود در شرق تنگه سوئز، نشان می دهد؛ پس از خروج نیروهای بریتانیا در 1968م.، انگلیس تصمیم گرفت با تقویت امارات خلیج فارس و تا حدودی ایران، این خلاء قدرت را پر کند. با تقویت ایران در منطقه و نزدیک شدن بیشتر ایران و امریکا و بروز ضعف در هرم قدرت منطقه ای انگلستان و با توجه به بروز خطر کمونیسم و همچنین تمایل دولت های غربی و به ویژه امریکا، نسبت به عدم برهم زدن نظم در منطقه، همراه با پذیرش تامین امنیت منطقه از سوی ایران و عربستان طبق طرح نیکسون، و جلوگیری از هرگونه تنش در منطقه نفت خیز خلیج فارس، امریکا ترجیح داد به منظور پر کردن این خلاء، سیاست دوستونی را اعمال کند. منتها ریشه های رقابت بین ایران و انگلستان بر سر بحرین و جزایر سه گانه همچنان تا سال 1971م. باقی ماند و نهایتا مساله بحرین تحت تأثیر جو بین المللی و تلاش در جذب و تغییر نگرش اعراب نسبت به اهداف ایران در منطقه با ایفای نقش ژاندارمی در خلیج فارس و حذف کانونهای بحران، به استقلال بحرین و استرداد جزایر سه گانه در سال 1971م. منتهی شد.
زمان قاضی محمدامیر شیخ نوری
چکیده ندارد.
فاطمه محسنی زاده سیمین فصیحی
چکیده ندارد.
وجیهه السادات میرحاج نزهت احمدی
چکیده ندارد.
لیلی درخشان محمدامیر شیخ نوری
چکیده ندارد.
وجیهه السادات میرحاج محمدآبادی نزهت احمدی
حکومت پهلوی با در پیش گرفتن سیاست هایی متفاوت از حکومت های پیشین تغییرات عمده ای را در تمام ارکان کشور از جمله نهاد وقف ایجاد کرد. سیاست هایی مانند سکولار بودن و مدرنیزه کردن کشور در دور ه ی رضا شاه و اصلاحات ارضی در دوره ی محمد رضا شاه در وضع اوقاف تأثیر مستقیم نهاد. بررسی وضعیت اوقاف اصفهان بر اساس سیاست های اتخاذ شده دغدغه ی اصلی این پژوهش است. سیاست سکولار (جدایی دین از سیاست) حکومت پهلوی که با روی کار آمدن رضا شاه آغاز شد در مواردی مانند منع روضه خوانی و عزاداری و سخت گیری بر طلاب و روحانیون در استفاده از مدارس و مکان های وقفی سبب کاهش وقف بر این امور گردید. همچنین مدرنیزه کردن کشور در این دوره که در تمام جهات از جمله صنعت، آموزش و پرورش، توجه به آثار باستانی و قدیمی و ... صورت گرفت هر چند گاهی اوقات کاملاً مطابق با موارد گفته شده در وقف نامه ها نبود اما در بهبودی وضعیت موقوفه ها و استفاده ی بهینه از آن ها بسیار موثر بود. اجرای قانون اصلاحات ارضی نیز نهاد وقف را با دگرگونی بسیاری مواجه کرد و موارد آن از وقف زمین مزروعی به زمین ساده، حمام، خانه، مغازه و ... تغییر جهت داد. روش به کار گرفته شده برای این پژوهش در مرحله ی اول استخراج مطالب از وقف نامه ها، در مرحله ی دوم استخراج مطالب از اسناد و روزنامه های اصفهان در زمان پهلوی، در مرحله ی سوم برداشت کتابخانه ای با استفاده از منابع و مآخذ مربوط به موضوع و در مرحله ی چهارم گفتگو با عده ای از واقفان و بعد از تجزیه و تحلیل به صورت متن اصلی به رشته ی تحریر درآمده است. نتایج حاصل از این پژو هش نشان داد که اوقاف اصفهان در دوره ی پهلوی نسبت به دوره ی قبل دارای وضعیتی نسبتاً مناسب با همراهی و حمایت مردم، همچنین تقریباً در چارچوب قوانین اتخاذ شده از سوی حکومت پهلوی بوده است. مدرنیزه کردن در اکثر موارد سبب بهبود وضعیت موقوفات و اصلاحات ارضی سبب تغییر روند آن ها شده است. همچنین بر تعداد زنان واقف نیز در این دوره افزوده شده است.
سوسن اصیلی محمدامیر شیخ نوری
دوره حکومت طولانی ناصرالدین شاه قاجار(1264- 1313ق) در تاریخ ایران دوره ای مهم به شمار می آید، تحوّلاتی که در این دوره درجهان و ایران رخ داد، زمینه های حرکت جامعه ایران به سوی مظاهر جدید تمدنی را فراهم آورد. در این دوره تاریخ نگاری نیز مانند دیگر بخش های فعّالیت علمی در ایران تحت تأثیر تحوّلات جهانی قرار گرفت. مسئله اصلی این پژوهش بررسی چگونگی تاریخ نویسی دوره ناصری در شکل سنّتی خود و روند تأثیر پذیری آن از تحوّلات جدید است. در حالی که عدّه ای از مورخان این دوره به شیوه های سنّتی تاریخ نگاری پایبند بودند، برخی مورخان نیز گام هایی به سوی ایجاد تغییر در شیوه تاریخ نویسی برداشتند. این تحقیق بر پایه سوالایی در زمینه چگونگی تاریخ نویسی در این دوره و نوع تغییراتی که در آن رخ داد تدوین شده است. با این فرضیه که تاریخ نگاری دور ه ناصری علاوه بر اینکه از ویژگی های تاریخ نگاری سنّتی برخوردار بود جنبه هایی از روش های جدید را نیز دریافت کرد. در این پژوهش 10 متن از میان 84 متن شناسایی شده تاریخی دوره ناصری انتخاب شده و برخی جنبه های تاریخ نگاری در این متون بررسی می شود. جنبه هایی که از وجوه متعدد تحقیقات تاریخ نگاری در این پژوهش مورد نظر بوده است شامل بررسی تفّکر مورخان این دوره درباره تاریخ و تاریخ نگاری، خاستگاه مورخان، شیوه های تاریخ نویسی آنان از بعد ابزارهای مورد استفاده و شیوه گزینش و ثبت روایات است. پژوهش حاضر در چهار بخش اصلی کلیات، چشم انداز عمومی به تاریخ نگاری عصر ناصری، بینش در تاریخ نگاری عصر ناصری و روش در تاریخ نگاری عصر ناصری تدوین شده است. بخش نخست: کلیّات این بخش به کلیّات مربوط به تحقیق اختصاص دارد و شامل دو فصل است. فصل یکم مربوط به مبانی پژوهش است. فصل دوم به بررسی منابع پژوهش می پردازد. بخش دوم: چشم انداز عمومی به تاریخ نگاری عصر ناصری این بخش شامل دو فصل است. در فصل نخست نوع شناسی تاریخ نویسی عصر ناصری و تقسیم بندی موضوعی این آثار ارائه خواهد شد. متون تاریخی عصر ناصری به چهار گروه تاریخ های عمومی، سلسله ای، محلی و تک نگاری تقسیم می شود و آثار مربوط به هر گروه در جدولی ارائه می شود. سپس به ویژگی های اصلی هر یک از انواع متون اشاره شده و برخی آثار با اهمّیت در هر گروه به اختصار معرفی می گردد. در فصل دوم ابتدا ده اثر منتخب برای بررسی در پژوهش حاضر معرفی می شوند و به معیارهای انتخاب این آثار و ویژگی های شکلی آنها اشاره می شود. از آنجا که در سراسر این پژوهش پی در پی درباره این آثار سخن به میان می آید، معرفی اولیه آنها ضروری به نظر می رسد. بخش سوم: بینش در تاریخ نگاری عصر ناصری این بخش در دو فصل تنظیم شده است. فصل نخست به بررسی روند تحوّل فکری تاریخی در اندیشه مورخان دوره ناصری اختصاص دارد. در این فصل تلقی سنّتی و دریافت جدید مورخان از مفهوم و هدف تاریخ مورد بررسی قرار می گیرد. فصل دوم به موضوع تاریخ نگاران و دولت قاجار پرداخته است. در این فصل به روابط مورخان دوره ناصری با دولت قاجار و تعامل ایشان با یکدیگر اشاره می شود و تأثیر تاریخ نویسی دولتی بر شیوه گزارش وقایع و نیز خاستگاه مورخان این دوره مورد بررسی قرار می گیرد. بخش چهارم: روش در تاریخ نگاری عصر ناصری این بخش شامل دو فصل است. فصل یکم به بررسی منابع مورخان دوره ناصری و نوع منابع مورد استفاده آنان اختصاص یافته است. در این فصل به ایجاد تحوّل در استفاده مورخان از منابع و دلایل آن اشاره می شود. تنوع منابع از موضوعات مهم در روش شناسی تاریخ نویسی دوره ناصری بود. شیوه استفاده از منابع و نقد منابع از دیگر موضوعات مطرح شده در این فصل است. فصل دوم به موضوع مورخان عصر ناصری و تصویر رویدادها پرداخته است. در این فصل شیوه گزارش وقایع و انتخاب روایات و داده ها مورد نظر قرار می گیرد. به دلیل گستردگی این متون و تنوع اطلاعات ارائه شده در آنها، دو نمونه از وقایع روایت شده در این آثار انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفته است. نخست، واقعه ای از رویدادهای پیشین که برای بررسی موضوع تاریخ باستان در نظر گرفته شده و رویکرد مورخان عصر ناصری به تاریخ باستان بررسی گردیده است. دوم، واقعه ای مربوط به قاجاران است. برای این موضوع نسب نامه قاجاران و چگونگی روایت و تحوّلات آن نزد مورخان این دوره مورد نظر بوده است. در این بحث شیوه مورخان این دوره در زمینه تحریف وقایع برای تأمین نظر سفارش دهندگان تألیف آثار مورد بررسی قرار می گیرد. پس از تحقیقات انجام شده این فرضیه به اثبات رسید که علاوه بر اینکه در دوره ناصری طیف وسیعی از مورخان در تداوم سنّت های کهن تاریخ نویسی به نگارش آثاری با شیوه سنّتی ادامه دادند، تحوّلات فکری و دگرگونی های سیاسی و اجتماعی ناشی از آشنایی با مدنیت جدید مغرب زمین باعث پیدایش درک نوتری در روش های تاریخ نگاری برخی مورخان این دوره شد وگام های اوّلیه در زمینه حرکت به سوی تاریخ نگاری جدید برداشته شد و این در حالی است که تاریخ نگاری جدید بر پایه تلاش مورخان دوره ناصری برای ایجاد تغییر در سنّتهای تاریخ نگاری بنا شده است.
محرم مصطفوی داود اصفهانیان
از آنجائیکه قرن نوزدهم اروپا به عصر انقلابات لیبرالیستی مشهور است و چون این انقلابات انعکاس تحولات فکری و اجتماعی فرانسه در اواخر قرن هیجدهم بود لذا برای پی جویی به زمینه ها، ماهیت و پیامد این تحولات اجتماعی ، بعد از بررسی انقلاب 1789 فرانسه به تفصیل جریانات لیبرالیستی اروپا در نیمه نخست قرن نوزدهم ، از دو بعد اجتماعی ( اروپای غربی مخصوصا فرانسه و انگلیس ) و ملی گرایی ( اروپای شرقی ، آلمان و ایتالیا ) در قالب مبارزات پارلمانتاریستی بررسی می شود. بطوریکه این جریان لیبرالیستی و پارلمانتاریستی ، ابتدا از ناپلئون بعنوان اولین قانونگذار قرن نوزده ، شروع و با انقلابات 1830 و 1848 در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی پیگیری می شود . مبارزات لیبرالیستی و پارلمانتاریستی در شکل اجتماعی ، غالبا در آغاز بصورت مبارزه پرولتاریا و بورژوازی علیه اشراف ارتجاعی صورت گرفت ، منتهی ثمره آن فقط وفقط عاید بورژوازی شد. از اینرو در مرحله دوم ، مبارزه بصورت مقابله دو طبقه پرولتاریا و بورژوای محافظه کار جامه عمل بخود پوشید که نتیجه آن شکل گیری جنبش سوسیالیستی بود . ولی مبارزه ملی گرایانه حرکت لیبرالیستی علیه ارتجاع محسوب می شد. از اینرو در این پایان نامه به تشریح مسائل مذکور پرداخته خواهد شد.
محمدرضا شایان یحیی کلانتری
صفاریان که هسته اصلی آنها، از دستجات عیاران محلی بودند، در قرون سوم و چهارم هجری بر ضد خلافت عباسی قد علم نمودند و موجبات تجدید حیات سیاسی ایران را فراهم کردند. راه را برای مبارزه با خلافت عباسی و درهم شکستن مقام بالای خلیفه بازنمودند. در این میان نقش ریاکارانه خلفای عباسی را نباید فراموش کرد که همواره مانع از تحقق استقلال واقعی ایران می شدند. یعقوب لیث ، از طریق پیوستن به دسته های عیاری به شهرت رسیده ، شرکت او در وقایع عیاری چندان روشن نیست . اما بدیهی است که وی در این کشاکشها به قدرت و اعتبار رسید. زیرا او در سال 247ه ق/861م ، ددرهم بن نصره را برانداخت و بجای وی امیر سیستان شد. سلسله صفاریان را تشکیل داد. اقتدار و قدرت صفاریان چهل سال طول کشید . بعد از اسارت و قتل عمرولیث صفاری توسط سامانیان ، جانشینان آنها دیگر آن استعداد و نبوغ لازم را نداشتند و سرانجام توسط غزنویان از بین رفتند . اما بازماندگان صفاری تا زمان شاه عباس صفوی نیز، در سیستان ادعای وابستگی به این خاندان را داشتند.
ناصر صدقی سیروس برادران شکوهی
آنچه در این رساله مورد بحث قرار گرفته ، تلاشی است در جهت نمایاندن تاریخ مردم ارسباران ( قاراداغ) دوره انقلاب مشروطه و شرح چگونگی عملکرد و درک آنها در قبال تحولات مشروطه که عمده مباحث مورد بحث در دوره تاریخی 1324 ق . تا 1344 ق. واقع شده است . عمده تکیه رساله بر منابع دست اول و معتبر عصر مشروطه است که براساس آنها نقش و عملکرد مردم منطقه در ارتباط با انقلاب مشروطه مورد بررسی قرار گرفته است . عملکرد مردم قاراداغ در قبال انقلاب مشروطه ، از سوی ایلات به صورت نقش بازدارنده و حمایت کننده بود که نقش بازدارنده آن غالب بود. معدودی از مردم شهر اهر از برخی دستاوردهای انقلاب مشروطه در تاسیس انجمن محلی و اعزام نماینده به انجمن ایالتی آذربایجان حمایت کردند که فاقد استمرار و نتیجه عملی بود. اکثریت تشکیل دهنده جمعیت منطقه ، یعنی روستائیان دارای موضعی بی طرف ، با اندک تحرکات حمایت کننده بودند.
احمدرضا اکبری محمدامیر شیخ نوری
آئین اسماعیلی در بستری کاملا اعتقادی شکل گرفت و در محیطهای مختلف سیاسی و اجتماعی رشد و نمو پیدا کرد. بدین ترتیب استقرار حاکمیت نزاریان درالموت و بخشهای متفرق آن در ایران، نتیجه سالها تلاش صبورانه اعتقادی و کوشش پیگیر سیاسی امامان، رهبران و پیروان آنها بوده است . ترکیب متناسب این دو عنصر صلابت و انعطاف پذیری خاصی به این قدرت بخشید. حاکمان الموت از نارضایتی های اجتماعی برای قدرت گیری و از الزامات مذهبی جهت تثبیت پایه های حکومت دینی خویش بهره گرفتند. از طرف دیگر، پس از چندین قرن حاکمیت عناصر بیگانه بر جامعه ایران و بروز نارضایتی های عمومی که در قالب حرکتهای دینی و غیردینی خودنمائی کرد جنبش توده چشمگیری از مردم ایران در قالب تشیع اسماعیلی به بار نشست و توانست در سایه قدرت دینی رهبران خویش، حکومتی را پایه ریزی کند که در آن امامان نزاری ، مصلحان محبوب اجتماعی مطرح شدند و از آنجا که جامه اعتقادی اسماعیلی بر قامت نیازهای اجتماعی ملت ایران راست آمد، در نتیجه برای نخستین بار گستره های بسیار پراکنده جغرافیای ایران به واحد یکپارچه و همارای عقیدتی تبدیل شد.
تراب عطاری محمدامیر شیخ نوری
از آنجائیکه امروزه ایالات متحده امریکا یکی از قدرتهای بزرگ و بلامنازع جهان است و بنا به سیاستها و قدرت خود توانایی مداخله در سایر نقاط جهان را دارا می باشد و با توجه به اینکه چنین کشوری در قاره ای قرار دارد که در حدود 5قرن قبل برای دنیای معلوم آن روز ناشناخته بود شناختن این قاره که آیا قبل از کشف مردمانی در آنجا وجود داشته اند یا نه؟ آن مردمان از نظر تمدن و شهرنشینی در چه حدی بوده و اروپائیان بعد از کشف و استقرار درمناطق جدید دست ب چه اقداماتی زدند؟ همه سوالاتی هستند که فکر بیشتر علاقمندان را به خود مشغول نموده است. روی این اصل دراین پژوهش سعی شده است که در حد امکان به بررسی این مطالب بپردازیم و در میان مباحث متوجه خواهیم شد که اروپائیان به خاطر منافع و رهایی از مشکلات خود بطور ناخواسته متوجه آن مناطق شدند ولی متاسفانه بعد از استقرار مرتکب فجیع ترین جنایات علیه بومیان آنجا گردیدند. در عوض به علت اهداف درازمدت خود موجبات پیشرفت و توسعه آن مناطق را فراهم آوردند که امروزه بر هیچ کسی پوشیده نیست. البته بیشترین میزان توسعه شامل ایالات متحده امروزی بوده و به دنبال پیشرفت نسبی، اروپائیان ساکن در مناطق جدید خواستار استقلال از اروپا گردیدند.
عبدالله بابازاده داود اصفهانیان
تاسیس حکومت خوارزمشاهیان در شرق ایران و نحوه روابط آن با دستگاه خلافت عباسی در بغداد، که در حقیقت روابط بین دو نهاد عمده دنیای اسلام ، یعنی سلطنت و خلافت بود، مسئله اصلی پژوهش است. با شکل گیری سلطنت خوارزمشاهیان در خوارزم و افزایش قدرت و قلمرو آنان، تلاشهایی هر چند ناکارآمد برای برقراری روابط حسنه بین آنان و دستگاه خلافت صورت گرفته ، که جز تیره تر شدن روابط بین آنها حاصلی نداشت . در حقیقت ، از یک سو سلاطین خوارزمشاهی نتوانستند مشروعیت حکومت خود را از جانب بغداد کسب کنند و از سوی دیگر خلفای بغداد نتوانستند و یا نخواستند از قدرت نظامی خوارزمشاهیان در کنار قدرت دینی خود بهره گیرند.
ارسلان بشارت محمدامیر شیخ نوری
برآمدن دولت آل بویه (320-447ه.ق/932-1055م ) که در راستای استقلال طلبی عنصر ایرانی صورت گرفت و بنیانگذاران آن دولت با استفاده از ضعف خلافت عباسی توانستند تا مرکز خلافت عباسی غلبه نمایند، عامل مهمی در تاریخ سیاسی و بویژه تاریخ مذهبی ایران به شمار می آید ، بدان خاطر که حاکمیت یکصدو اند ساله دولتمردان شیعی مذهب بویهی بر قسمت اعظم ایران در قرن چهارم هجری قمری، مجال مساعد و فرصت مغتنمی برای شیعه امامیه بود که توانست تا حد امکان در صدد گسترش و توسعه عقاید خویش برآید. در حقیقت ، شیعه توانست در بستری که در سایه حاکمیت آل بویه شیعی مذهب، به وجود آمده بود، به اجرای علنی مراسم و آئین های مذهبی خود همت گماشته ، مراسمی چون عاشورا و عید غدیر را برگزار کند همچنین ، بسط و توسعه فکری شیعه که به کمک کسانی چون شیخ مفید(413م /ه.ق) انجام شد، موجب گردید موقعیت شیعیان چه در ایران و چه در قلمرو حکومت آل بویه در عراق ارتقا یابد. در عصر آل بویه است که تشیع توفیق یافت، با پشتیبانی حاکمان بویه ای ضمن تاسیس دارالعلمای شیعی وحوزه های درسی مربوط، و با تشویق شاعران و نویسندگان اهل بیت ، شیعه را از حالت انزوا و پراکندگی ، بیرون آورد.