نام پژوهشگر: مرضیه حسینی
مرضیه حسینی بهمن تبرایی
بر اساس رعایت قوانین اصول gmp ،یکی از موارد مهم در تولید فراورده های بیولوژیک نوترکیب دقت در کنترل کیفیت محصول نهائی به ویژه سنجش میزان آلودگی ماکروملکول های جسم سلولی میزبان در محصول نهائی است.از آنجا که واکسن هپاتیت_b خود پروتئین سطحی از کپسید ویروس مربوطه است و امروزه واکسن نوترکیب آن را توسط پیشیا پاستوریز مهندسی شده تولید می نمایند،بررسی مولکولی ، شناسائی و سنجش میزان آلودگی پروتئین های سلول میزبان در واکسن هپاتیت_bیکی از آزمون های کلیدی کنترل کیفی آن به شمار میرود. بنابراین شناسائی و سنجش پروتئین های ناخواسته در واکسن هپاتیت_bتوسط کیت های استاندارد و قابل اعتماد از اهمیت بالائی برخوردار است ، بطوریکه طبق پروتکل سازمان جهانی بهداشت ، فارماکوپه ایران و فارماکوپه های معتبر خارجی میزان آلودگی نباید بیش از 1/0 میکروگرم در یک دوز واکسن باشد.در حال حاضر شرکت های متعددی جهت شناسائی و سنجش میزان آلودگی پروتئین سلول میزبان در واکسن هپاتیت_b کیت های تجاری مختلفی را جهت بکارگیری در روش های الایزا و وسترن بلات تولید و به بازار عرضه می نمایند.اما قیمت بالا ، کیفیت تجاری و بعضا" حساسیت مختلف و عدم دسترسی سهل به این کیت ها مشکلات کم و بیش پیچیده ای را برای کنترل کنندگان واکسن هپاتیت_b نوترکیب ایجاد نموده است .بنابراین بنظر می رسد تولید و یا در اختیار داشتن کیت استانداردی درکشور که از آنتی بادی پلی کلونال منواسپسفیک بجای پلی کلونال کلاسیک استفاده گردیده باشد نه تنها حساسیت و ویژگی آزمون های مربوطه را بطور قابل ملاحظه ای افزایش می یابد بلکه خود حرکتی است در جهت خود کفائی و جلوگیری از خروج ارز ممکلتی . بعلاوه نتیجه این تحقیقات می تواند به عنوان الگوئی در تشخیص سرولوژیک بیماری های عفونی و تحقیقات نیز مورد استفاده قرار گیرد. در تحقیقات حاضر ابتدا تعلیق غلیظی از پیشا پاستوریز در بافر فسفات نمکی(5/7=ph)تهیه گردید.سپس سلول ها توسط دستگاه بید _میل شکسته شد.5/0 میلی لیتر از سلول لیز شده را همراه با 5/0 میلی لیتر ادجوانت فروند در روزهای 14،0و28 از طریق زیر جلدی به دو راس خرگوش تزریق گردید.پس از یک هفته استراحت سرم خون خرگوش ها را با استفاده از دو روش رسوب با سولفات آمونیوم اشباءواستفاده از اسید کاپریلیک ایمونوگلوبین استخراج شده و کروماتوگرافی تعویض یونی خالص گردید.البته آزمون های کنترل کیفی نشان داد که igg خالص شده از طریق اسید کاپریلیک دارای درجه خلوص 97% ودرصد خلوصigg خالص شده به روش سولفات آمونیوم اشباء 77% می باشد . سپس آنتی بادی های ناخالص از طریق جسم سلولی ساکارومیسس سرویسه جذب گردیدند. از آنتی بادی منواسپسفیک تهیه شده ، جهت سنجش میزان آلودگی 24 نمونه مختلف واکسن هپاتیت_b تولید شده،آزمون الایزا و ایمنوبلات استاندارد شده در لابراتوار، استفاده گردید.ضمنا" همزمان نتایج حاصله با چهار کیت تجاری مقایسه گردید. مقایسه آنتی بادی منواسپسفیک با کیت تجاری توسط برنامه آماریgraphpad prism(version 3) با استفاده از جامعه آماری 24 نفره نشان داد تفاوت معنی داری بین نتایج حاصله از آنتی بادی منواسپسفیک با کیت تجاری وجود دارد بطوریکه مقدار 0001/0 = p با22= df می باشد.نتایج حاصله بطور واضح نشان می دهد که تهیه آنتی بادی منواسپسفیک و استفاده از آن در آزمون های الایزا و ایمونوبلات برای تشخیص و تعیین میزان آلودگی پروتئین های سلول میزبان در واکسن هپاتیت_b نه تنها در سنجش کیفیت محصول نهائی موثر است بلکه گام مثبتی است در حذف هزینه های گزاف و خروج ارز مملکتی
مرضیه حسینی محمد باقر حبیبی نجفی
پنیرهای تقلیدی به عنوان محصولاتی تهیه شده از طریق مخلوط کردن اجزاء منفرد شامل چربی، پروتئین، آب، اسیدهای خوراکی به همراه مخلوطی از نمک های امولسیون کننده و با بکارگیری حرارت و اعمال مکانیکی برای تولید یک محصول هموژن مشابه پنیر، مطرح می شوند. منبع پروتئین اصلی در محصولات پنیر تقلیدی بر پایه لبنی و بخشی لبنی، کازئین رنت یا کازئینات های سدیم و کلسیم می باشند. در این پژوهش از کنسانتره پروتئینی آب پنیر، صمغ گوار و پنیر معطر برای اصلاح معایب عملکردی و طعمی پنیر تقلیدی بر پایه کازئینات سدیم استفاده گردید و اثر فاکتورهای مذکور بر خصوصیات فیزیکوشیمیایی و حسی پنیر تقلیدی حاصل مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور پنیر تقلیدی با سه سطح کنسانتره پروتئینی آب پنیر (0، 5/1 و 3 درصد)، سه سطح صمغ گوار (0، 3/0 و 6/0 درصد) و سه سطح پنیر معطر لیقوان ( 0، 5/2 و 5 درصد) فرموله شد. 27 فرمول به دست آمده از تیمارهای مذکور در قالب طرح فاکتوریل بر پایه کاملاً تصادفی و در2 تکرار تولید شدند. آنالیز واریانس به کمک نرم افزار minitab انجام شد و مقایسه میانگین ها با آزمون دانکن در سطح اطمینان 95 درصد انجام گرفت. نتایج آزمون های شیمیایی نشان داد که مقدار خاکستر، ph و پروتئین پنیر تقلیدی تحت تأثیر فاکتورهای مذکور قرار گرفتند اما در مقادیر نمک، رطوبت و چربی نمونه ها تفاوت معنی داری مشاهده نشد. نتایج آنالیز داده های بافتی حاکی از آن است که تمامی شاخصه های بافتی سنجش شده با تکسچر آنالایزر و همچنین قابلیت ذوب محصول تحت تأثیر سطوح مختلفemc وwpc قرار گرفتند. صمغ گوار نیز بر تمامی ویژگی های بافتی به استثناء چسبندگی و پیوستگی تأثیری معنی دار داشت. نتایج آزمون حسی نشان دهنده افزایش امتیاز طعم، رنگ، آروما و پذیرش کلی با افزایش سطح emc می باشد در حالی که امتیاز استحکام بافت با حضور emc کاهش نشان داد.wpc بر خلاف صمغ گوار امتیاز استحکام بافت را افزایش و امتیاز رنگ را کاهش داد اما هر دو فاکتور بر سایر صفات حسی بی تأثیر بودند. نتایج حاصل از بررسی رنگ محصول از طریق تکنیک پردازش تصویر گویای این است که emc و گوار هر دو سبب افزایش پارامتر l* و a* شده اند اما مقدار مولفه b* با افزایش سطح گوار کاهش یافت و تحت تأثیر مقدار emc قرار نگرفت. اثر wpc بر پارامترهای رنگی عکس صمغ گوار بود.
مرضیه حسینی عباس اکبری
سفال گری ایران در دوره اسلامی، سرشار از گوناگونی در تزئین و تکنیک است. هنرمند ایرانی از روش های گوناگون تزیین بهره می گرفت تا ذهنیت خلاقش را در قالب تولید سفالینه های زیبا و متنوع، به تصویر کشد. استفاده از قالب و نیز مهرهای فشاری، از جمله تکنیک های فرم دهی و تزئین بدنه است که با کمک آن، آثاری زیبا در سفال گری ایرانی-اسلامی خلق شده است. اوج استفاده از قالب در ایران، در دوره های میانی اسلامی رخ داد. به هنگام بررسی سفال و سفال گری ایران، در اغلب منابع، دسته بندی ها بر اساس تکنیک های لعاب دهی انجام گرفته است؛ حال آن که تکنیک های فرم دهی به بدنه (مانند چرخ کاری، قالب گیری و...) همواره در حاشیه مورد مطالعه و یا به عبارتی دقیق تر، مورد اشاره قرار گرفته اند. این پژوهش، به بررسی یکی از مهم ترین تکنیک های فرم دهی به بدنه و روند آن در دوره های میانی اسلامی در ایران پرداخته است؛ این پژوهش، کار خود را با بررسی پیشینه ی مهر و قالب های مورد استفاده برای ساخت سفال آغاز کرده و به معرفی قالب های مورد استفاده در دوره اسلامی می پردازد. سپس با استفاده از مطالب منابع مکتوب و نیز مطالعه ی تصویری، قالب ها را دسته بندی می کند؛ این دسته بندی در وهله ی نخست، بر اساس تعداد قطعات قالب ها صورت گرفته و سپس بنا بر فرم و نحوه ی اتصال قطعات و... به انجام رسیده است. در فصل بعد، پس از اشاره ای به تاریخ سیاسی و فرهنگی دوره های میانی پیش از مغول (سلجوقی و خوارزم شاهی) به بررسی سفال و سفال گری در این عصر پرداخته می شود؛ بیان عواملی که باعث گسترش استفاده از قالب در این دوره شدند، در این بخش صورت گرفته و توضیحاتی در مورد گونه های سفال داده می شود. دسته بندی گونه های سفال سلجوقی، بنا بر تکنیک های لعاب دهی انجام می شود که با این کار می توان به رابطه بین نوع لعاب و تزئین قالبی پی برد. سپس در بخش سفال قالبی، تولیدات بر اساس کاربرد و فرم معرفی خواهند شد. در فصل چهارم این پژوهش، روندی مشابه فصل دوم در مورد دوره های ایلخانی و تیموری صورت گرفته و سعی شده است که از تکرار مواردی که در فصل قبل عنوان شده است پرهیز شود. در پایان نیز نتایج حاصله از پژوهش، عنوان شده است. در بخش عملی این پایان نامه، «ساخت مهرهای سفالین» در دستور کار قرار گرفته است؛ در شرح مراحل ساخت و استفاده از مهرهای مزبور، به مزایا و قابلیت های منحصر به فرد مهرهای سفالین (که مشترک با ویژگی های قالب های سفالین دوره های میانی است) اشاره شده است.
مرضیه حسینی ابراهیم ادهمی
مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر زمان و خصوصیات خاک بر قابلیت جذب و شکلهای شیمیایی کادمیم افزوده شده به چند خاک آهکی استان کهگیلویه و بویراحمد انجام شد. تیمارها شامل ترکیب 13 نمونه خاک و دو سطح 12/5و 25 میلیگرم کادمیم بر کیلوگرم خاک بود. در زمانهای مختلف قابلیت دسترسی کادمیم با استفاده از عصاره گیر dtpa و شکلهای مختلف آن با عصاره گیری متوالی اندازه گیری شد. نتایج این پژوهش نشان داد که با افزایش سطح کادمیم مصرفی کادمیم قابل عصارهگیری با dtpa در تمامی خاکها افزایش یافت. کادمیم قابل عصارهگیری با dtpa درطی زمان کاهش یافت، اما با این وجود باز هم در پایان آزمایش بخش زیادی از کادمیم اضافه شده به خاک به شکل قابل استفاده باقی ماند.نتایج عصارهگیری متوالی نشان داد که کادمیم در خاکهای مورد مطالعه به سه شکل کربناتی< اکسیدی<تبادلی وجود داشت. با گذشت زمان شکل کربناتی کادمیم کاهش یافت و در مقابل شکل همراه بااکسیدهای آهن و منگنز فلز افزایش یافت. با وجود کاهش در کادمیم کربناتی این شکل جزء غالب کادمیم را به خود اختصاص داد.
مرضیه حسینی رسول بیدرام
در این پژوهش به بررسی روندپژوهی و وضعیت سنجی مشارکت نقاشی معاصر ایران در حراجی های داخلی( تهران) و خارجی (کریستیز در دبی) پرداخته شده است. مسئله ی مورد نظر در رابطه با چگونگی مشارکت هنرمندان نقاش معاصر ایران در این حراجی ها از سال 1379 تا 1392 بوده است و اینکه چه کسانی و چه عواملی در موفقیت ورود اثر هنرمند به حراجی ها تأثیرگذار بوده اند. سعی محقق بر این بوده است که با مطالعه در این حوزه روند و وضعیت تاریخی حضور هنرمند از مرحله ی اول تولید تا فروش در حراجی ها بررسی گردد و مشخص شود روند کنونی مشارکت ها به چه گونه ای است و در حقیقت از چه وضعیتی برخوردار است.