نام پژوهشگر: فاطمه فتحی آزاد
محمد کریم خسروپناه علی موافقی
هدف این پژوهش بررسی فیتوشیمیایی و کشت بافت چند گونه گون رشد یافته در ایران است. بدین منظور اندام هوایی و ریشه سه گونه گون رشد یافته در ایران شامل a. microcephalus، a. caspicus و a. lagopoidesبطور جداگانه مورد بررسی فیتوشیمیایی قرار گرفت. کشت بافت گونه a. microcephalus و فیتوشیمی ترکیبات تولید شده در کالوس های حاصل از آن نیز بررسی گردید. کشت بافت در محیط کشت ms (murashige & skoog) در شرایط کنترل شده و با استفاده از تیمارهای مختلف هورمونی و غلظت های متفاوت عناصر این محیط کشت انجام گرفت. نتایج کشت بافت گونه a. microcephalus نشان داد که مناسبترین بخش دانه رست برای تولید کالوس، به ترتیب قطعات هیپوکوتیل و ریشه می باشند در حالیکه برگ ها مقدار کالوس به نسبت کمتر و با رنگدانه های بیشتر تولید نمودند. بهترین تیمار جهت تولید کالوس از جداکشت هیپوکوتیل، تیمارهای 5/0-5/0 و 1-1 و برای جداکشت ریشه تیمارهای 1-1 و 1-5/0(میلی گرم بر لیتر هورمون های 2,4-d/bap) بودند. بررسی اثر تغییر غلظت عناصر معدنی محیط کشت ms، با قدرت های نصف، تمام و یک و نیم برابر ms بر وزن تر، وزن خشک، اندیس رشد و اندیس کالوس حاصل از جدا کشت هیپوکوتیل در تیمار هورمونی اکسین/سیتوکینین با مقادیر یک میلی گرم بر لیتر نشان داد که در شرایط این آزمایش تغییر غلظت عناصر موجود در محیط کشت در محدوده ذکر شده تاثیر معنی داری بر مقدار تولید کالوس نداشته است. بررسیهای فیتوشیمیایی نشان داد که ترکیبات اصلی در برگ گونه های مورد بررسی، فلاونوئیدها هستند در حالیکه ترکیبات اصلی موجود در ریشه آنها ساپونین ها و پلی ساکاریدها می باشند. از برگ گونه a. microcephalus با روش hplc تعداد 49 ترکیب جداسازی شد که 7 ترکیب آن شامل پنج ترکیب فلاونوئیدی، یک ترکیب فنلی ساده و یک ترکیب ساپونینی با استفاده از روش nmr شناسایی گردید. ترکیبات شناسایی شده برای اولین بار گزارش می شوند. این ترکیبات ایزورامنتین 3-o-]?-d-آپیوفورانوزیل(1?3)[-?-d-گلوکوپیرانوزید، ایزورامنتین 3-o-?]-l- رامنوپیرانوزیل (1?6)[ -?-d-گلوکوپیرانوزید، ایزورامنتین 6-هیدروکسی-3-o -?]-l- رامنوپیرانوزیل(1?6)[ -?-d- گلوکوپیرانوزید، ایزورامنتین 6-هیدروکسی-3-o-?-d-گلوکوپیرانوزید، 4-هیدروکسی-3-متوکسی-بنزیل گلوکوزید و 5و7-دی هیدروکسی-?4-متوکسی-3-o-روتینوزید نام گرفتند. ترکیب هفتم ساپونینی بود که ابتدا در ریشه گونه a. caspicus شناسایی شد و به صورت کاسپیکوزید ii نامگذاری گردید. از ریشه گونه a. caspicus به روش vlc تعداد هفت ترکیب ساپونینی جداسازی گردید که چهار ترکیب آنها شناسایی شدند. این ترکیبات از نوع ساپونین های سیکلوآرتانی هستند که دو ترکیب آن به نامهای 3-o-?-l-رامنوپیرانوزیل-16-o-?-d-گزیلوپیرانوزیل-?3، ?6، ?16، (s24)، 25-پنتاهیدروکسی سیکلوآرتان و 20(r)، 24(s)- اپوکسی-3-o-]?-d-گزیلوپیرانوزیل-(1?3)-?-d-گلوکوپیرانوزیل[-6-o-?-d- گزیلوپیرانوزیل- ?3،?6،?16، 25-تتراهیدروکسی-سیکلوآرتان به عنوان ترکیب های جدید شناسایی شدند. این دو ترکیب بر اساس نام گونه و روش معمول در نامگذاری ساپونین های گلیکوزیله، به ترتیب کاسپیکوزید i و ii نامیده شدند. دو ساپونین دیگر که قبلا در سایر گونه های گون شناسایی شده اند، سیکلوآستراژنول و آستراگالوزید iv هستند. در بررسی مقایسه ای ترکیبات موجود در عصاره متانلی کالوس های حاصل از جداکشتهای برگ، هیپوکوتیل و ریشه گونه a. microcephalus مشخص شد که این سه نوع کالوس از نظر ترکیبات شیمیایی مشابه هستند، در حالیکه با ترکیبات اندامهای گیاه وحشی تفاوت دارند. همچنین این بررسی نشان داد که ترکیب آستراگالوزید iv در کالوس نیز تولید می شود. بنابراین می توان این ترکیب ساپونینی مهم از نظر دارویی را در شرایط آزمایشگاهی به روش کشت بافت تهیه کرد و مانع از برداشت بی رویه آن از محیط طبیعی شد. تیمار تغییر غلظت عناصر محیط کشت ms نیز تاثیری بر نوع و مقدار متابولیت های ثانویه کالوس هیپوکوتیل نداشت و ترکیبات کالوس در هر سه سطح تیمار فوق مشابه بودند.
حبیب پاپژ فاطمه فتحی آزاد
عصاره بدست آمده از گلهای achillea millefolium که در طب سنتی به عنوان آنتی اسپاسمودیک بند آورنده خون و التیام بخش مصرف داشته است، مورد بررسی قرار گرفته است.در این مطالعه اثرات ضدالتهابی عصاره ئیدرومتانولی تام حاصل از گلهای achillea millefolium در مدل التهابی ناشی از کاراژنین در رت بررسی گردید.
ژیلا رحیمی نیا فاطمه فتحی آزاد
در این تحقیق جداسازی ، خالص سازی و شناسایی فلاونوئیدهای عصاره اتیل استاتی حاصل از برگهای danae racemosa مورد بررسی قرار گرفت.
محمد رضا صفایی فاطمه فتحی آزاد
براساس نتایج بدست آمده مهار پاسخ التهابی توسط عصاره هیدروالکلی برگ های گیاه danae racemosa نشاندهنده وجود ترکیبات ضد التهاب درآن می باشد . این داده ها اثر ضد درد گیاه را درهر دو مدل التهابی و نوروژنیک درد در موش صحرایی اثبات می نماید .