نام پژوهشگر: حسن شاهی
حسن شاهی ماریا ای. آگیلار- وفایی
در پژوهش حاضر رابطه بین ویژگی های شخصیتی (پدیدآورندگی- راکدماندگی)، فرآیندهای خودنظم-جوئی (انتخاب، بهینه سازی، و جبران- soc)، و سبک زندگی سالم بررسی شد. نمونه پژوهش شامل 300 نفر (154 زن و 146 مرد) بود که از بین کارکنان اداره های آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند. برای سنجش ویژگی های شخصیتی، از مقیاس پدیدآورندگی لویولا (lgs)، و مقیاس راکدماندگی برادلی (bbs)؛ برای سنجش فرآیندهای خود نظم جوئی، از پرسشنامه soc؛ و برای سنجش سبک زندگی سالم از نیمرخ سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت (hplp-ii) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از همبستگی گشتاوری پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی به انجام رسید. نتایج نشان داد که ویژگی های شخصیتی با سبک زندگی سالم ارتباط داشت (مطابق انتظارهای پژوهش پدیدآورندگی به صورت مثبت و راکدماندگی به صورت منفی با سبک زندگی سالم ارتباط داشت). تمام زیرگروه های سبک زندگی سالم توسط پدیدآورندگی (به صورت مثبت) و راکدماندگی (به صورت منفی) پیش بینی شدند. اما فرآیندهای خودنظم جوئی soc تنها پیش بینی کننده زیرگروه خود مسئولیت پذیری سبک زندگی سالم بود. هم چنین ویژگی های شخصیتی با فرآیندهای خودنظم-جوئی soc ارتباط داشت (مطابق انتظارهای پژوهش پدیدآورندگی به صورت مثبت و راکدماندگی به صورت منفی با فرآیندهای خودنظم جوئی soc ارتباط داشت). علاوه بر این، نقش تعدیل کننده فرآیندهای خودنظم جوئی soc در ارتباط میان ویژگی های شخصیتی (پدیدآورندگی- راکدماندگی) و سبک زندگی سالم بررسی و تنها در زیرگروه تغذیه تأئید شد. یافته های پژوهش در قالب الگوهای ارتقاء سلامت و الگوهای شخصیتی تفسیر شد. واژه های کلیدی: پدیدآورندگی؛ راکدماندگی؛ انتخاب، بهینه سازی، و جبران، سبک زندگی سالم
حسن شاهی طاهر وحیدی
رشد و شکوفایی هنر در گرو بستر سازی و ایجاد زمینه برای بروز استعدادهای هنرمندان و ترغیب فرهنگ عمومی به حمایت از هنر می باشد. در این مسیر، تامین فضاهای کافی برای نمایش آثار هنری گامی موثر در جهت ارتقا سطح خوسته ها و سلایق عموم مردم خواهد بود. وجود فضاهای مناسب برای ارتباط هرچه بیشتر هنرمندان با سایر اقشار جامعه و نمایش آثار هنری زمینه ساز جاری شدن هنر در زندگی روزمره مردم خواهد شد. بی شک فضایی که برای نمایش آثار هنری امروز، مناسب، قلمداد شود باید با توجه به تعریف «هنر نو» و خواسته های هنرمندان امروز و نحوه ارتباط این دو با یکدیگر طراحی شود. این در حالی است که در حال حاضر این هنرها در مقایسه با هنر های اصیل و آکادمیک حتی از نظر محل ارائه آثار نیز دچار مشکل می باشند آنچنان که هنرمندان ایرانی در این عرصه تنها راه گریز از این مسئله را حضور در نمایشگاه های کشورهای خارجی دیده اند. در چنین شرایطی آموزش و ارائه نه چندان مناسب هنر به همراه نبود شناخت کافی هنرمان را در طولانی مدت به حاشیه خواهد برد. درپروژه حاضر، پیش از هرچیز به مفهوم «هنر» بطور عام و «هنر نو» و قالب های رسانه ای آن، بطور خاص پرداخته شده است. سپس مفاهیم نظری تاثیرگذار بر کالبد پروژه مورد بررسی قرار گرفته است؛ ماهیت تعاملی آثار لزوم بررسی رفتار مخاطبان را در این گونه مراکز بیش از پیش در کانون توجه قرار می دهد. بدین منظور شناخت و توجه به «ویژگی های رفتاری کاربران» و خواسته های آن ها برای طراحی فضایی که میل به حضور و انجام فعالیت در فضا را در کاربران ترغیب سازد، الزامی است، بنابراین درمباحث نظری فصل سوم به این ویژگی های رفتاری و تاثیر آن ها در کالبد معماری پرداخته شده است. به نظر می رسد با توجه به سرعت بالای تغییرات در تمامی عرصه های دنیای امروزکه شامل هنر، علم و فن آوری، شیوه زندگی و دیگر موارد می گردد و تنوع طلبی و کثرت گرایی زیادی که ارمغان عصر حاضر است، ویژگی «انعطاف پذیری» یکی از ویژگی هایی است که طراحی را به کیفیت مطلوب نزدیک می سازد. بنابراین در فصل سوم به این ویژگی و نمود کالبدی آن در فضای معماری پرداخته شده است. بدیهی است در طراحی فضایی که با هدف ارتباط بیشتر هنرمند و مخاطب طراحی می گردد، در پایان با توجه به مطالعات صورت گرفته و بررسی نمونه های مشابه، در بخش های دوم و سوم در فصل چهارم مبانی نظری طراحی توضیح داده شده و در فصل پنجم پس از بررسی بستر موضوع، استاندارهای طراحی، الزامات طراحی فضاهای نمایشگاهی و موزه ها از نظر اقلیمی، تهویه، نور و سایر موارد، تاثیر انعطاف پذیری در بخش های مختلف کالبد طرح بررسی شده است. فصل ششم نیز، به تشریح فرآیند طراحی «مرکز هنرهای نوین » شهر تهران و ارائه مدارک طرح اختصاص یافته است.