نام پژوهشگر: جواد ساجدیان فرد
علی رجبی محمداباد جواد ساجدیان فرد
چکیده بررسی اثرات ترامادل و مدتومیدین بر آریتمی ناشی از اپی نفرین در موشهای صحرایی بیهوش شده با پنتوباربیتال سدیم به کوشش: علی رجبی محمدآباد در این تحقیق اثرات ترامادل، مدتومیدین و ترکیب مدتومیدین- آسپرومازین بر آریتمی ناشی از اپی نفرین و همچنین اثرات این داروها بر ریتم، ضربان قلب، سرعت تنفس، دمای رکتوم و امواج الکتروکاردیوگرام در موشهای صحرایی نر نژاد sprague dowley بی هوش شده با پنتوباربیتال سدیم بررسی شد. این مطالعه بر روی 40 سر موش صحرایی نر نژاد sprague dowley با متوسط سن 3 ماه و وزن20 ±300 گرم در 4 گروه انجام شد. در تمام مراحل تحقیق، الکتروکاردیوگرام با استفاده از دستگاه (power lab ad instrument) و با تنظیم روی لید 2 و دمای بدن هم با استفاده از ترمومتر دیجیتالی از طریق رکتوم در تمام مراحل تحقیق ثبت شد. در گروههای 4 گانه (هر گروه شامل 10 موش) بعد از القاء بی هوشی با تزریق داخل صفاقی پنتوباربیتال سدیم با دوز(50mg/kg) ، ابتدا اپی نفرین با دوزهای ?g/kg/min64 و 30 ،20 ،15 ،10 ،5 ،5/2 بصورت داخل وریدی از طریق ورید دم برای تعیین دوز پایه آریتمی زایی اپی نفرین تزریق شد. با فاصله 10 دقیقه بعد از تعیین دوز پایه آریتمی زایی اپی نفرین، در گروه کنترل نرمال سالین و در گروههای درمانی به ترتیب در گروه دوم ترامادل (5mg/kg) در گروه سوم مدتومیدین 0.1mg/kg)) و در گروه چهارم ترکیب مدتومیدین (0.1mg/kg) و آسپرومازین (2.5 mg/kg) بصورت داخل وریدی از دم تزریق شد و بدنبال آن مجدداً دوز آریتمی زایی اپی نفرین تعیین شد و اثرات اپی نفرین بر ریتم، ضربان قلب، سرعت تنفس و امواج الکتروکاردیوگرام بررسی شد. در گروه اول (گروه کنترل) دوز آریتمی زایی پایه و درمانی اپی نفرین از لحاظ آماری اختلاف معنی داری نداشت. در گروه دوم تجویز ترامادل دوز آریتمی زایی اپی نفرین را بطور معنی داری (p?0.05) افزایش داده و اثرات این دارو در برابراپی نفرین حفاظتی است. همچنین این دارو باعث کاهش سریع اولیه در ضربان قلب و سرعت تنفس می شود. در گروه سوم دوز آریتمی زایی اپی نفرین پس از تجویزترکیب مدتومیدین افزایش یافت و مانع از بروز آریتمی های قلبی شد. در ضمن ضربان قلب و سرعت تنفس کاهش یافت. در گروه چهارم نیز ترکیب مدتومیدین- آسپرومازین دوز آریتمی زایی اپی نفرین را افزایش داده و می تواند جلوی بروز آریتمی های ایجاد شده طی بی هوشی با پنتوباربیتال سدیم را بگیرد. تزریق ترکیب این دو دارو یک حالت ثبات نسبی در ریتم و ضربان قلب و سرعت تنفس و امواج الکتروکاردیوگرام ایجاد می کند. نتایج این بررسی نشان داد که در موشهای صحرایی نر بی هوش شده با پنتوباربیتال سدیم، ترامادل و مدتومیدین به تنهایی و زمانی که مدتومیدین با آسپرومازین سبب کاهش اثر آریتمی زایی اپی نفرین می شوند.
محبت احمدی مهناز طاهریان فرد
غلظت پلاسمایی هوموسیستئین و پروفایل لیپیدی، شاخص هایی موثر در میزان بروز بیماریهای قلبی عروقی هستند. به نظر می رسد مقادیر این فاکتورها تحت تاثیر مصرف اتانول می باشد.به همین جهت، هدف از تحقیق حاضر، ارزیابی اثر قرار گرفتن در معرض مقادیر حاد ( 70 %) و مزمن ( 10 %) بخار اتانول بر 1. غلظت پلاسمایی هوموسیستئین در جوجه بلافاصله پس از خروج از تخم. 2. غلظت پلاسمایی تری گلیسرید و کلسترول تام، کلسترول در جوجه بلافاصله پس از خروج از تخم می باشد. vldl کلسترول و ldl ، کلسترول hdl . در این تحقیق از 45 عدد تخم مرغ نطفه دار استفاده گردید.تخم مرغها به سه گروه تقسیم بندی شدند. 1 کنترل 2. گروه در معرض اتانول حاد 3. گروه در معرض اتانول مزمن. هوموسیستئین با استفاده ااز روش one آنزیمی و مقادیر لیپیدی به روش کالریمتری آنزیمی اندازه گیری گردیدند.داده ها به کمک تست آماری در نظر p<0/ تجزیه و تحلیل گردیدند. سطح معنی داری 5 dunkan و تست تعقیبی way anova گرفته شده است. اطلاعات نشان دادند که قرار گرفتن در معرض اتانول حاد، مقادیر پلاسمایی هوموسیستئین را در جوجه کلسترول، hdl ( بلافاصله پس از خروج از تخم) به صورت معنی داری کاهش داده است. مقادیر کلسترول و کلسترول تام در این گروه ( گروه در معرض اتانول حاد) به صورت معنی داری افزایش یافته ldl کلسترول، تری گلیسرید vldl ، کلسترول ldl است. قرار گرفتن در معرض اتانول مزمن، مقادیر پلاسمایی و کلسترول تام را در جوجه ( بلافاصله پس از خروج از تخم) به صورت معنی داری افزایش داده است. نتایج حاضر نشان داد که قرار گرفتن در معرض مقادیر حاد و مزمن بخار اتانول در دوران جنینی، مقادیر پلاسمایی هوموسیستئین و پروفایل لیپیدی در جوجه را می تواند تغییر دهد.
سارا اژدری غلامعلی جلودار
چکیده بررسی تغییرات انسولین ، لپتین ، igf-i و گلوکز خون فرزندان مادران دیابتی به کوشش سارا اژدری به منظور پی بردن به تغییرات انسولین، لپتین، igf-i و گلوکز خون فرزندان مادران دیابتی، 30 نمونه خون بند ناف نوزادان ترم (سر موعد) مادرانی که حین حاملگی دیابت داشته اند استفاده شد و همچنین 30 نمونه خون بند ناف نیز از نوزادان مادرانی که دیابتی نبوده اند ودرعین حال سالم بودند گرفته شد که محدوده سنی تمام مادران در دو گروه بین 20 تا 35 سال تعیین شد. حدود 6-5 میلی لیترنمونه خون از بند ناف تحت شرایط استریل بعد از کلمپ کردن آن گرفته شد. سپس نمونه خون سانترفیوژ گردید و آنگاه سرم بدست آمده در20- درجه سانتیگراد فریز شد. پس از جمع آوری کامل نمونه ها،مقادیر سرمی انسولین، لپتین، igf-i و گلوکز در نمونه ها اندازه گیری گردید و داده های بدست آمده در هر دو گروه مقایسه شدند.افزایش سطح سرمی انسولین ،لپتین و igf-i در گروه دیابتی نسبت به گروه سالم به صورت معنی داری مشاهده گردید.اختلاف معنی داری در میزان گلوکز مشاهده نگردید . افزایش معنی داری در وزن نوزادان مادران دیابتی نسبت به نوزادان مادران سالم نیز وجود داشت. تحت تاثیر دیابت در حین حاملگی ، میزان هورمون های خون بند ناف تغییر میکند که می تواند بر روی جنین و بعد از زایمان بر روی نوزاد تاثیراتی داشته باشد. کلید واژه: دیابت مادری، نوزاد،لپتین،انسولین،igf-i
حسینعلی شمسایی سعید نظیفی
در مطالعه حاضر اثر تجویز خوراکی دوزهای مختلف عصاره هیدروالکلی سیلیمارین بر وضعیت ویتامینهای آنتی اکسیدانی (a,e,c) و عناصر کمیاب با خواص آنتی اکسیدانی (se,cu,zn,mn,fe) مورد بررسی قرار گرفت. القاء دیابت در موش های صحرایی با تزریق استرپتوزوتوسین ( 50) به صورت داخل صفاقی صورت گرفت. در این مطالعه 50 سر موش صحرایی نر نژاد اسپیراگ دولی به کار برده شد که به صورت تصادفی به 5 گروه شاهد سالم (تیمار با نرمال سالین)، گروه شاهد بیمار (تیمار با نرمال سالین)، گروه دیابتی (درمان سیلیمارین با دوز 100)، گروه دیابتی (درمان سیلیمارین با دوز 175)، گروه دیابتی (درمان سیلیمارین با دوز 250) تقسیم شدند که به مدت 14 روز به صورت خوراکی (توسط گاواژ) تحت درمان قرار گرفتند. موش ها از نظر وزن در روز اول درمان، 7 و 14 روز پس از درمان، همچنین از نظر گلوکز خون در قبل از تزریق stz، 3 روز پس از تزریق stz، 7 و 14 روز پس از القاء دیابت (تحت درمان با سیلیمارین) مورد سنجش قرار گرفتند. در پایان روز 14، پس از بی هوش نمودن حیوانات، نمونه خون از قلب جمع آوری و جهت اندازه گیری ویتامینها و عناصر کمیاب با خواص آنتی اکسیدانی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که سیلیمارین میانگین وزن را در مدت 14 روز افزایش و گلوکز خون را در این مدت کاهش می دهد. همچنین عصاره هیدروالکلی سیلیمارین وابسته به دوز توانست سطح ویتامین a و c را در گروه دیابتی تحت درمان افزایش و سطح ویتامین e را در گروه دیابتی تحت درمان کاهش دهد. عصاره هیدروالکلی سیلیمارین وابسته به دوز توانست سطوح عناصر کمیاب با خواص آنتی اکسیدانی (سلنیوم، مس، روی، منگنز و آهن) را در گروه تحت درمان افزایش دهد. سیلیمارین با مهار اینترلوکین یک بتا و اینترفرون گاما، با جلوگیری از تولید اکسید نیتریک موجب پیشگیری از اختلال عملکرد سلولهای بتای پانکراس شده و همچنین با خواص آنتی اکسیدانی، تأثیر بر روی لیپیدهای کبدی و پلاسمایی و تحریک روند ترمیم کبد توانست در بهبود وضعیت آنتی اکسیدانهای غیر آنزیمی سرم و در نتیجه در بهبود دیابت نقش داشته باشد.
عبدالنبی انصاری جواد ساجدیان فرد
نتایج نشان داد که با بی حسی هر دو بخش هیپوکامپ میزان درد در موش های صحرایی افزایش معنی داری نسبت به بی حسی هیپوکامپ چپ به تنهایی و بی حسی هیپوکامپ چپ نیز افزایش معنی داری نسبت به بی حسی هیپوکامپ سمت راست نشان داد. در گروه های کنترل هم تفاوتی نسبت به هم دیده نشد. این نتایج نشان داد که در صورت ایجاد درد در یک طرف بدن هیپوکامپ در همان طرف نیز به درد واکنش نشان می دهد اطلاعات حسی درد یکطرفه به هر دو بخش وارد می شود ipsilateral اطلاعات کمتری را گرفته و پاسخ کمتری را نیـز مـی دهد.
طیبه شکری ناصر وصال
هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات ترامادول، مدتومنیدین و ترکیب مدتومیدین- آسپرومازین بر آریتمی های ناشی از اپی نفرین در طی بیهوشی پروپوفول در موش های صحرایی نر می باشد. چهل سر موش صحرایی نر نژاد sprague dowley با متوسط وزن 20±300 گرم در 4 گروه تقسیم شدند. همه گروه ها به صورت داخل صفاقی با پروپوفل بیهوش شدند (mg/kg100). ecg ، ضربان قلب و درجه حرارت با استفاده از دستگاه (power lab ad instrument) و با تنظیم روی لید 2 و دماسنج دیجیتالی ثبت شد. اپی-نفرین در دوزهای µg/kg/min 60، 30، 20، 15، 10، 5/7، 5، 5/2 به صورت داخل وریدی جهت تعیین دوز آریتمی زایی اپی نفرین تزریق شد. ade عبارت است از کل دوز اپی نفرین که منجر به ایجاد 2 دیولاریزاسیون زودرس بطنی در عرض 15 ثانیه در طول تزریق یا 1 دقیقه بعد از تزریق شود. پس از تعیین ade پایه، رت ها در هر کدام از گروه ها یکی از درمان های زیر را به صورت داخل وریدی دریافت کردند، ترامادل (mg/kg 5(، مدتومیدین (mg/kg 1/0( و ترکیب مدتومیدین- آسپرومازین به ترتیب mg/kg 0/1 و mg/kg 5/2 . ade درمانی 10 دقیقه پس از تجویز سرم فیزیولوزی یا داروها تعیین شد. میانگین ade در تمام سه گروه به طور معنی داری بالاتر از مقادیر پایه اش بود (05/0>p)، در حالی که در گروه ترکیبی مدتومیدین- آسپرومازین، آریتمی هایی که معیار ade بودند در حداکثر سرعت تزریق µg/kg 60 مشاهده نشدند. میانگین ade در گروه ترکیبی مدتومیدین- آسپرومازین به صورت معنی داری نسبت به گروه های ترامادل و مدتومیدین بالاتر بود. این مطالعه نشان داد که، ترامادل، مدتومیدین و ترکیب مدتومیدین- آسپرومازین بر آریتمی های ناشی از اپی نفرین در رت های بیهوش شده با پروپوفل اثر حفاظتی دارند. اثر حفاظتی آسپرومازین در ترکیب با مدتومیدین به طور قابل توجهی نسبت به گروه های ترامادل و مدتومیدین بالاتر بود.
فرزانه حسین نیا جواد ساجدیان فرد
بوتیلیتدهیدروکسی تولوئن محصولی سنتتیک است، این ماده یک آنتی اکسیدان قابل حل در چربی است که به منظور مصارف صنعتی تولیدپلاستیک، دارویی و سایرمحصولات نفتی مورد استفاده قرار می گیرد، از طرفی اثرات مضری را بر سیستم عصبی مرکزی پستانداران اعمال می کند. بنابراین هدف از مطالعه ی حاضر 1-بررسی اثر بوتیلیتید هیدروکسی تولوئن بر حافظه و یادگیری در مدل احترازی غیر فعال؛ 2- بررسی اثر بوتیلیتید هیدروکسی تولوئن بر توزیع زیر واحد nr1 گیرنده ی nmda در هیپوکامپ، آمیگدال، مخچه و پره فرونتال مخ؛ 3- بررسی اثر بوتیلیتید هیدروکسی تولوئن و یادگیری احترازی غیر فعال بر توزیع زیر واحد nr1 گیرنده ی nmda در هیپوکامپ، آمیگدال، مخچه و پری فرونتال مخ موش صحرایی نر است. در این مطالعه از 30 موش صحرایی نر با وزن 260-350 گرم در 7 گروه استفاده شد: 1- گروه کنترل (بدون دریافت محلول) 2- گروه شاهد (روغن کنجد با حجمی مشابه گروه آزمایش بدون یادگیری و با یادگیری) 3- آزمایش 1 (دریافت کننده ی بوتیلیتید هیدروکسی تولوئن در دو دوز 100 و 150 mg/kg/day بدون یادگیری) 4- آزمایشی 2 (دریافت کننده ی بوتیلیتید هیدروکسی تولوئن در دو دوز 100 و 150 mg/kg/day با یادگیری). بوتیلیتید هیدروکسی تولوئن به مدت 15 روز به صورت خوراکی گاواژ شد. یادگیری و حافظه توسط شاتل باکس انجام شد. بررسی توزیع زیر واحد nr1 گیرنده ی nmda توسط تکنیک ایمنوهیستوشیمی انجام شد. جهت مقایسه ی رنگ در نمونه ها از نرم افزار image analyzer استفاده شد. یافته ها از طریق آنالیز واریانس یک طرفه و تست تشخیصی توکی آنالیز شد. سطح معنی داری 05/0>p در نظر گرفته شده است. داده های این پژوهش نشان داد که بوتیلیتید هیدروکسی تولوئن در دو دوز 100 و 150 mg/kg/dayبه طور معنی داری باعث کاهش در مدت زمان ماندن در روشنایی در آزمون بقای حافظه می شود تصاویر حاصله از تست ایمنوهیستوشیمی توسط برنامه نرم افزاریimage analyzer بررسی گردید. داده ها نشان داد که بوتیلیتید هیدروکسی تولوئن در دو دوز باعث کاهش معنی داری در توزیع زیر واحد nr1 گیرنده ی nmda در هیپوکامپ، آمیگدال، مخچه و قشر پره فرونتال مخ شد. بر اساس نتایج این تحقیق بوتیلیتید هیدروکسی تولوئن موجب اختلال در یادگیری، تثبیت و بقای حافظه در روش یادگیری احترازی غیر فعال و باعث اختلال در توزیع زیر واحد nr1 گیرنده ی nmda در هیپوکامپ، آمیگدال، مخچه و قشر پره فرونتال مخ شد.
فاطمه بشارت غلامعلی جلودار
به منظور پی بردن به رابطه بین میزان دو فاکتور گرلین و هوموسیسستئین در نوزادان کم وزن با اختلالات جریان خون جفت که از طریق بررسی سونوگرافی داپلر تشخیص داده شده اند ، مطالعه حاضر طراحی شده است . این نوزادان در معرض آسیب های جدی که زندگی آنهارا تهدید می کند، قرار دارند. ضمن اینکه این آ سیب ها میتواند باعث عوارض پایداری مثل دیابت غیر وابسته به انسولین، فشار خون و بیماری های قلبی شوند. خون بند ناف از 21 نوزاد متولد شده با اختلالات جریان خون تشخیص داده شده توسط سونوگرافی و 18 نوزاد طبیعی بدون اختلالات جریان خون به منظور مقایسه جمع آوری شد . 5 میلی لیتر خون بند ناف تحت شرایط استریل در دو تیوپ جداگانه برای بررسی گرلین و هوموسیستئین از هر دو گروه گرد آوری و نمونه ها سانتریفیوژ شدند. سرم و پلاسمای جدا شده در20- درجه سانتی گراد تا جمع آوری کامل نمونهها -فریز شدند. پس ازآن، مقادیرگرلین و هوموسیستئین نمونه ها اندازه گیری شد و داده های به دست آمده در هر دو گروه مقایسه شدند. نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده افزایش میزان میانگین سطح سرمی هوموسیستئین در گروه نوزادان کم وزن نسبت به گروه سالم 70/2± 40/11در مقابل 03/3 ±71/9 افزایش میانگین سطح سرمی گرلین در گروه نوزادان کم وزن 05/5± 69 /51 در مقابل 65 /4± 56 /40 می باشد. همچنین میانگین وزن نوزادان با اختلالات جریان خون (45/2±1960) به طور قابل ملاحظه ای کمتر از میانگین وزن نوزادان سالم(4/2±3360) می-باشد. با افزایش میزان هوموسیستئین احتمال خطر برای اختلالات جریان خون جفتی مطرح می شود و نیز باعث افزایش میزان گرلین شده وموجبات تاخیر رشد جنین و نوزاد را فراهم می کند.
سعیده احمدی جوکانی مهناز طاهریانفرد
بیس فنول آ، عمدتاً در ساخت پلاستیک های پلی کربناتی، اپوکسی رزین و به عنوان ماده ی غیر پلیمری اضافه شونده به پلاستیک ها استفاده می شود، از طرفی اثرات مضری را بر سیستم عصبی مرکزی پستانداران اعمال می کند. بنابراین حدف از مطالعه ی حاضر 1-بررسی اثر بیس فنول آ بر حافظه و یادگیری در مدل احترازی غیر فعال؛ 2- بررسی اثر بیس فنول آ بر توزیع زیر واحد d1 گیرنده¬ی دوپامین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه 3- بررسی اثر بیس فنول آ و یادگیری احترازی غیر فعال بر توزیع زیر واحد d1 گیرنده¬ی دوپامین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه و پری فرونتال مخ موش صحرایی نر است. در این مطالعه از 35 موش صحرایی نر با وزن 220-300 گرم در 7 گروه استفاده شد: 1- گروه کنترل (بدون دریافت محلول) 2- گروه شاهد (روغن کنجد با حجمی مشابه گروه آزمایش بدون یادگیری و با یادگیری) 3- آزمایش 1 (دریافت کننده ی بیس فنول آ در دو دوز 5 و 50 mg/kg/day بدون یادگیری) 4- آزمایشی 2 (دریافت کننده ی بیس فنول آ در دو دوز 5 و 50 mg/kg/day با یادگیری). بیس فنول آ به مدت 15 روز به صورت خوراکی گاواژ شد. یادگیری و حافظه توسط شاتل باکس انجام شد. بررسی توزیع زیر واحد d1 گیرنده¬ی دوپامین توسط تکنیک ایمنوهیستوشیمی انجام شد. جهت مقایسه ی رنگ در نمونه ها از نرم افزار image analyzer استفاده شد. یافته ها از طریق آنالیز واریانس یک طرفه و تست تشخیصی توکی آنالیز شد. سطح معنی داری 05/0>p در نظر گرفته شده است . داده های این پژوهش نشان داد که بیس فنول آ در دوز 50 mg/kg/dayبه طور معنی داری باعث کاهش در مدت زمان ماندن در روشنایی در آزمون بقای حافظه می شود تصاویر حاصله از تست ایمنوهیستوشیمی توسط برنامه نرم افزاری image analyzer بررسی گردید. داده ها نشان داد که بیس فنول آ در دو دوز باعث افزایش معنی داری در توزیع زیر واحد d1 گیرنده¬ی دوپامین در هیپوکامپ، آمیگدال ومخچه شد. بر اساس نتایج این تحقیق بیس فنول آ موجب اختلال در یادگیری، تثبیت و بقای حافظه در روش یادگیری احترازی غیر فعال و باعث اختلال در توزیع زیر واحد d1 گیرنده¬ی دوپامین در هیپوکامپ، آمیگدال ومخچه شد.
نرگس اسکندری روزبهانی جواد ساجدیان فرد
چکیده اثر عصاره آبی سیر بر درد ناشی از آزمون فرمالین در موش صحرایی نر به کوشش نرگس اسکندری روزبهانی زمینه و هدف: گیاه سیر از خانواده لیلیاسه و گونهallium sativum بومی آسیای میانه بوده و از دوران ،باستان تاکنون به خواص درمانی متفاوت آن مثل: کاهندگی قندخون، کلسترول خون، فشار خون، اثرات مفیدآن بر دستگاه قلبی عروقی و بیماریهای انعقادی خون، اثرات آنتی اکسیداتیو، درمان بیماریهای تنفسی وگوارشی، اثرات ضد انگلی، ویروسی، باکتریایی و قارچی پی برده شده است. از طرفی، در تسکین دردهای روماتیسمی هم کاربرد داشته است. هدف از این مطالعه بررسی اثر ضد دردی عصاره آبی این گیاه در مدل آزمون فرمالین به عنوان مدل تجربی درد حاد و مزمن شیمیایی است. روشها: مطالعه بر روی 42 موش صحرائی نر نژاد ویستار در محدوده وزنی 30± 250 گرم انجام شد. برای مطالعه درد از آزمون فرمالین با تزریق فرمالین 2.5% به کف پای عقبی موش و بررسی رفتارهای درد به مدت یک ساعت استفاده شد. عصاره آبی سیر، به روش له نمودن و فیلتر کردن حبه های ریشه سیر و تهیه در دوزهای 5 و 2.5 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به روش تزریق داخل صفاقی و اثر ضد دردی آن با آزمون فرمالین بررسی شد. همچنین اثر ضد دردی عصاره آبی با روش تزریق داخل صفاقی و روش خوراکی با دوز 5 میلیلیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در مدت زمان 30 دقیقه قبل از آزمون فرمالین بررسی گردید. یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره آبی سیر در مقادیر و روشهای تجویز مختلف علی رغم اثرگذاری در همه موارد بیشترین اثر را با میزان 2.5 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن و درمدت زمان 15 دقیقه قبل از تست فرمالین داشته است. نتیجه گیری: عصاره آبی سیر به مقدار 2.5میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در مدت زمان 15 دقیقه اثر ضد دردی خوبی در آزمون فرمالین در هر دو فاز حاد و مزمن ایجاد میکند که برای مقایسه با ضددردهای شناخته شده باید آزمونهای تکمیلی انجام شود. همچنین برای ارتباط اثر ضد دردی با ترکیبات شیمیایی موجود در گیاه و مکانیسم عمل ضد دردی آنها به انجام مطالعات بیش تری نیاز است. کلمات کلیدی: سیر، درد، آزمون فرمالین، موش صحرایی
علیرضا صلاح جواد ساجدیان فرد
خون ریزی و بیماری های خونریزی دهنده یکی از عوامل تهدید کننده جان انسان در حوادث و بیماری ها می باشد، یکی از راه های متوقف کردن خونریزی تزریق محصول پلاکتی می باشد که نقش به سزایی در کنترل خونریزی و هموستاز بدن دارد. تزریق پلاکت نیز مانند خون و سایر فرآورده های خونی و پلاسمایی، عوارضی برای گیرنده خون داشته و دارد، علل عوارض پس از تزریق پلاکت بسیار گسترده می باشند و بسیاری از انها وابسته به روش تولید و نگهداری محصول پلاکتی می باشند، در مطالعه حاضر میزان فعالیت c3 کمپلمان در جداسازی پلاکت به روش پلاکت راندوم و پلاکت فرزیس مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه 51 اهدا کننده با روش تولید پلاکت راندوم در یک گروه و 51 اهداکننده با روش تولید پلاکت فرزیس در گروهی دیگر مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه برداری اول قبل از شروع عملیات اهدا خون و پلاکت فرزیس انجام شد، برای گروه پلاکت راندوم نمونه گیری دوم در مرحله دور سبک سانتریفوژ و نمونه سوم در مرحله دور سنگین سانتریفوژ (روز اول تولید) و نمونه چهارم در سومین روز تولید پلاکت (تاریخ انقضا) انجام گرفت. برای گروه پلاکت فرزیس نمونه دوم پس از خاتمه عملیات پلاکت فرزیس (روز اول تولید) و نمونه سوم در سومین روز تولید (تاریخ انقضا) انجام گرفت، نمونه ها سریعا آماده سازی و در دمایc ? 63- منجمد و سپس مقدار فاکتور c3 کمپلمان با روش ایمنوتوربیدومتری اندازه گیری شد. در روش تولید پلاکت فرزیس اختلاف معنی داری در مقدار فاکتور c3 کمپلمان با روش پلاکت راندوم مشاهده گردید که نشانه ای از مصرف فاکتور c3کمپلمان در طی عملیات گردش خون در دستگاه آفرزیس می باشد، با توجه به عوارض پس از تزریق پلاکت ضروری است در مواردی که گزارشات عوارض پس از تزریق محصول پلاکتی به روش پلاکت فرزیس اعلام می شود به بررسی بالینی تحریک سیستم کمپلمان بیمار به وسیله مدیاتور های واسط سیستم کمپلمان نیز توجه نمود.
محمد عالیوند جواد ساجدیان فرد
زمینه و هدف : بافت چربی به عنوان یک اندام اندوکرین و پاراکرین فعال بوده که تعداد زیادی از سیتوکین ها و واسطه های بیولوژیک فعال را تولید و ترشح می نماید. به تازگی سندرومی به نام normal weight obesity (چاقی با وزن طبیعی) شناخته شده است که با وزن و bmi طبیعی ولی بافت چربی بالا ( بیش از 30 درصد) مشخص می شود. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین آدیپوسایتوکین ها و فاکتورهای لیپیدی بعنوان عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی با سندروم nwo در زنان بود. مواد و روش ها : در این مطالعه مورد- شاهدی از بین زنان 20 تا 40 ساله مراجعه کننده به کلینیک تغذیه ، اطلاعات آنتروپومتریک گرفته شد و با توجه به معیارهای ورود به این پژوهش که شامل نمایه توده بدنی نرمال و عدم وجود هرگونه بیماری جسمی و روانی بود ، افراد بر اساس درصد بافت چربی بدن به دو گروه nwo ( 30 <%bf) و غیر nwo ( 30 >%bf) تقسیم شدند و به تعداد20 نفر از هر گروه ، خون گیری صورت گرفت و سطح سرمی کمرین و آدیپوسایتوکین ها با روشهای immunoassay (elisa) با حساسیت بالا و با شیوه ساندویچی و رقابتی و پروفایل لیپیدی با روش رنگ سنجی آنزیماتیک اندازه گیری شد. یافته ها : سطح سرمی آدیپوکین کمرین و il-1 ? ، il-1? ، il-6 ، tnf-? و همچنین غلظت سرمی tg ، ldl و کلسترول تام در گروهnwo به طور معنی داری از لحاظ آماری از گروه شاهد بیشتر بود (05/0 >p) ، ولی بین سطح سرمی hdl در دو گروه تفاوت معنی داری وجود نداشت. همبستگی مثبت معنی داری بین کمرین ، آدیپوسایتوکین ها و فاکتورهای لیپیدی ( به جز hdl ) با درصد بافت چربی در هر دو گروه وجود داشت. نتیجه گیری : یافته های این مطالعه نشان داد که همبستگی معنی داری بین کمرین ، آدیپوسایتوکین ها و فاکتورهای لیپیدی بعنوان عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی با سندروم nwo و نیز درصد بافت چربی در زنان وجود دارد. بنابراین اندازه گیری میزان توده چربی به عنوان شاخص دقیق تری نسبت به bmi در پیشگویی بیماری های قلبی عروقی پیشنهاد میگردد.
بختیار ابراهیمی راد غلامعلی جلودار
هدف این تحقیق، بررسی میزان هورمورن های سروتونین، تستوسترون و کورتیزول سرم افراد پرخاشگر و مقایسه آن با افراد عادی بود. لذا 70 نفر (در بازه سنی 20 الی 40 سال) در دو گروه پرخاشگر و نرمال مورد بررسی قرار گرفتند که هیچ کدام سابقه اعتیاد، ابتلا به بیماری های قلبی عروقی و روده ای نداشتند. افراد پرخاشگر از میان افراد زندانی و نیز مراجعین به اورژانس بیمارستان که اکثرا به دنبال جراحت و درگیری دچار ترومای نافذ و غیر نافذ شده بودند با همکاری روانپزشک انتخاب شدند. در گروه پرخاشگر اکثریت افراد با استفاده از مصاحبه، روان سنجی شده و مابقی نیز اقدام به پر کردن پرسشنامه کردند. در این تحقیق از چهار نوع پرسشنامه معتبر شامل پرسشنامه های پرخاشگری، افسردگی، رضایت از زندگی و اعتماد به نفس استفاده شد. جهت انتخاب افراد نرمال نیز نیز اقدام به ارائه پرسشنامه بین افرادی از تمام قشرهای جامعه نموده و نهایتا پس از بررسی پرسشنامه دو گروه نرمال و پرخاشگر انتخاب شدند. هم چنین اطلاعات دیگری از قبیل افسردگی، اعتماد به نفس و رضایت از زندگی افراد نیز با استفاده از همین پرسشنامه ها کسب شد. از همه افراد خونگیری بعمل آمده و میزان سروتونین، تستوسترون و کورتیزول سرم به روش الآیزا تعیین گردید. سپس ارتباط هر یک از این هورمون ها با پارامترهای پرخاشگری، افسردگی، اعتماد به نفس و رضایت از زندگی افراد ارزیابی شد. پس از بررسی فقط بین سروتونین با پرخاشگری، افسردگی و اعتماد به نفس رابطه معنی دار وجود داشت. در افراد پرخاشگر نسبت به گروه نرمال افت سروتونین، افزایش تستوسترون و نیز کاهش کورتیزول مشاهده گردید، ضمن اینکه کاهش سروتونین در بروز افسردگی و کاهش اعتماد به نفس موثر بود. تستوسترون و کورتیزول در افسردگی، اعتماد به نفس و سطح رضایت از زندگی تاثیری نداشتند. از دیگر نتایج تحقیق کاهش اعتماد به نفس در افراد پرخاشگر بود.
مرتضی جاودان جواد ساجدیان فرد
زمینه وهدف: عقب ماندگی ذهنی اختلالی است که با عملکرد هوشی زیر حد طبیعی و اختلال در مهارت های انطباقی مشخص می گردد که در میان انواع کودکان با مشکلات ذهنی، سندرم داون شایع ترین است که در گذشته مونگولیسم نیز نامیده می شد که این سندرم یک اختلال ژنتیکی است که به دلیل حضور یا بخشی از یک کروموزم اضافی در جفت کروموزم 21 به وجود می آید. این کودکان علاوه بر خصوصیات ظاهری مشابه، یکسری اختلالات دیگر در کارکرد سیستم دستگاه های بدن مثل قلب، مغز، عضلات و شنوایی دارند. ازجمله عواملی که سبب بروز این سندرم ژنتیکی می گردد سن مادر در زمان بارداری می باشد، چنانچه سن مادر بالای 35 سال احتمال بروز چنین نشانگان را 10 برابر می کند. لذا هدف در این پژوهش ارزیابی میزان شنوایی کودکان مبتلا به سندرم داون و سالم درحالی که سن مادران در زمان بارداری کودک زیر و بالای 35 سال می باشد بررسی گردید. روش ها: مطالعه بر روی80 کودک 14-7 ساله که به چهار گروه 20 تایی تقسیم شده بود توسط دستگاه های ارزیابی شنوایی در دو قسمت که یکی کارکرد حلزون گوش و دیگری مسیر عصب شنوایی تا برجستگی های تحتانی را بررسی می کرد. یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که در کودکان سندرم داونی از مادران بالا و پایین 35 سال اختلال کارکرد شنوایی نسبت به کودکان عادی از مادران بالا و پایین 35 سال به صورت تفاوت معنی دار مشاهده گردید. نتیجه گیری: مشکل اصلی در انتقال پیام عصبی درکودکان مبتلا به سندرم داون با توجه به آزمون abr در مسیر عصب شنیداری در سطح برجستگی های تحتانی مشاهده گردید.
پریسا موذن مهناز طاهریان فرد
اسپکسین یک نوروپپتید کاملاً حفظ شده است که اخیراً توسط روش های بیوانفورماتیک شناسایی شده است. با توجه به این که هورمون های استروئیدی در هیپوکامپ جایی که بیان اسپکسین در آن مشخص شده، ساخته و متابولیزه می شوند و دارای نقش هایی در آن می باشند و با توجه به نقش هیپوکامپ در درد، هدف مطالعه حاضر بررسی اثر تزریق اسپکسین داخل ناحیه ca3 هیپوکامپ بر حساسیت به درد و اثر تداخل اسپکسین و پروژسترون در موش صحرایی ماده تخمدان حذف شده است. در این تحقیق از 35 قطعه موش صحرائی نژادsprague-dawle با وزن 30± 280 گرم در پنج گروه هفت تایی به شرح زیر استفاده شد. گروه sham (شاهد): حجمی مشابه گروه های آزمایشی، csf مصنوعی. گروه آزمایشی 1: اسپکسین با دوز 10 نانومول. گروه آزمایشی 2: اسپکسین با دوز 30 نانومول. گروه آزمایشی 3: 50 میکروگرم پروژسترون و اسپکسین با دوز 10 نانومول. گروه آزمایشی 4: 50 میکروگرم پروژسترون و اسپکسین با دوز 30 نانومول دریافت کردند. تخمدان همه موش ها با روش جراحی برداشته شد و یک هفته بعد ناحیه ca3 هیپوکامپ بطور دو طرفه توسط روش استرئوتاکس کانولا گذاری شد و سپس یک هفته بعد تست درد بوسیله set up مخصوص این تست انجام شد. بلافاصله پس از تزریق فرمالین، به مدت یک ساعت و در فواصل زمانی 15 ثانیه رفتارهای حیوان مشاهده و ثبت شد. نمره 3 به رفتارهای درد ناک که عبارتند از لیسیدن، گاز گرفتن و تکان دادن پای تزریق شده، نمره 2 به درد متوسط که شامل بالا نگهداشتن پای تزریق شده بود، نمره 1 به درد ضعیف، یعنی وقتی که حیوان پای خود را در تماس مختصری با کف قفس قرار می داد و نمره 0 به وضعیت ها و فعالیت های عادی حیوان داده شد. داده های حاضر نشان داد که تزریق اسپکسین در ناحیه ca3 هیپوکامپ در دو دوز 10 و 30 نانومول به ازای یک موش صحرایی باعث کاهش قابل توجهی در حساسیت به درد شد که این اثر وابسته به دوز بود و در گروه 30 نانومول کاهش بیشتری دیده شد. کاهش درد با تزریق پروژسترون همراه اسپکسین بیشتر شد. این نتایج بیانگر آن است که اسپکسین یک تعدیل کننده قوی حساسیت به درد به ویژه در حضور پروژسترون است.
پریسا پروایی غلامعلی جلودار
بررسی اثر ویتامینe بر استرس اکسیداتیو حاصل از امواج رادیویی(900 مگاهرتز) بر بافتهای مختلف موش صحرایی نر به کوشش : پریسا پروایی هدف از این مطالعه بررسی اثر استرس اکسیداتیو ناشی از فرکانس رادیویی 900 مگاهرتزی (چگالی توان mw/cm26789/0) در بافت های خون، بیضه و چشم و بررسی اثر پیشگیری کننده ویتامین e بر این بافت ها با استفاده از اندازه گیری فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی، شامل آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز (gpx)، سوپراکسید دیسموتاز (sod) و کاتالاز (cat) و تغییر در میزان پراکسیداسیون لیپیدی بود. سی و دو موش نر بالغ نژاد sprague-dawley به طور تصادفی به چهار گروه مساوی تقسیم شدند. گروه اول به عنوان گروه کنترل، گروه دوم به عنوان گروه کنترل-ویتامین e، که- ? توکوفرول (mg/kg/day200به وسیله گاواژ) به مدت 45 روز دریافت می کرد. گروه سوم، به عنوان گروه آزمایش که در معرض امواج الکترومغناطیسی 900 مگاهرتزی به مدت 45 روز قرار داده شدند و گروه چهارم به عنوان گروه آزمایش تحت درمان با ویتامینe. در پایان دوره آزمایش تمام گروه ها کشته شدند و نمونه های بافتی سریعا جدا شده و در فریزر 70- درجه سلسیوس برای هموژنیزه کردن و نهایتا اندازه گیری آنزیم های آنتی اکسیدانی (cat، sod، gpx) و mda نگهداری شدند. نتایج حاصل این پژوهش نشان می دهد که مواجهه با امواج الکترومغناطیسی 900 مگاهرتزی در گروه آزمایش سبب کاهش میزان آنزیم های آنتی اکسیدانی sod،catوgpx(05/0p<) و افزایش پراکسیداسیون لیپیدی(05/0p<) در مقایسه با گروه کنترل در بافت های خون، بیضه و چشم می شود. در گروه آزمایش تحت درمان، نقش حمایتی ویتامین e سبب بهبود فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی sod،catوgpx(05/0p<) و کاهش میزان پراکسیداسیون لیپیدی(05/0p<) در مقایسه با گروه آزمایش می شود. با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گیری نمود که امواج الکترومغناطیسی 900مگاهرتزی سبب استرس اکسیداتیو در بافت های خون ،بیضه و چشم می شود و ویتامینe به سبب نقش آنتی اکسیدانی، باعث بهبود فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی و کاهش میزان پراکسیداسیون لیپیدی در بافت های مذکور می-گردد،بطوریکه امواج الکترومغناطیسی قدرت مهار سیستم آنتی اکسیدانی آنزیمی اندوژنوس را دارا بوده و از سوی دیگر استفاده توام از مکمل ویتامین e در کنار تماس با امواج مایکروویو از طریق تحریک فرآیند فیدبک مثبت قادر به افزایش فعالیت سیستم دفاع آنتی اکسیدانی آنزیمی در حد قابل قبولی می باشد.
مازیار فتحی جواد ساجدیان فرد
نانو تکنولوژی به فناوری گفته می شود که در آن ساختارهایی با ابعاد 10 تا 100 نانومتر تولید می شود. ازجمله نانو ساختارهایی که به شکل گسترده مورداستفاده قرارمی گیرد می توان به نانو ذرات دی اکسید تیتانیوم اشاره کرد که در تصفیه آب و فاضلاب مواد ضد باکتریایی، ضد قارچ و سطوح خود تمیز شونده استفاده می شود؛ اما به دلیل عبور این ذرات از جفت و سد خونی¬مغزی، در نوزادان باعث ایجاد آسیب های پاتولوژیک و اختلالات رفتاری می شود. در این آزمایش تعداد 40 قطعه موش سوری ماده در چهار گروه تقسیم بندی شدند که شامل گروه کنترل که هیچ ماده ای را دریافت نکردند، کنترل دارو(sham) که حامل دارو را در روزهای 3، 7، 10 و 14 بارداری دریافت کردند، تیمار 50 میکرو لیتر که 50 میکرو لیتر از نانو ذرات دی اکسید تیتانیوم و تیمار 100 میکرو لیتر که 100 میکرو لیتر از نانو ذرات دی اکسید تیتانیوم را با غلطت (mg/ml1) را در روزهای 3، 7، 10 و 14 بعد از جفت گیری به صورت زیرپوستی دریافت کردند؛ سپس از میان زاده های هر گروه 20 زاده نر و 20 زاده ماده به منظور انجام تست اضطراب انتخاب شدند. نتایج حاکی از این بود که قرارگیری زاده ها در معرض ذرات دی اکسید تیتانیوم دوران جنینی در دو دوز50 میکرولیتر و 100 میکرولیتر باعث کاهش زمان و تعداد ورود به بازوی باز و افزایش ورود به بازوی بسته می شود، که نشان دهنده افزایش رفتارهای شبه اضطرابی می¬ باشد. اما زاده هایی که دوز 100 میکرولیتر از ذرات دی اکسید تیتانیوم را دریافت کردند با گروه های کنترل شاهد و کنترل دارو اختلاف بیشتری داشتند. ازآنجایی که تحقیقات قبلی ثابت کرده اند که نانو ذرات دی اکسید تیتانیوم توانایی عبور از جفت و سد خونی مغزی را دارند و همچنین پس از عبور از این سدها باعث آسیب به سیستم عصبی مرکزی می شود. همچنین باعث ایجاد رادیکال آزاد در نواحی مختلف مغز و ایجاد اختلال در تولید نروترنسمیترهای می شود؛ تمامی این عوامل را می توان در ایجاد رفتارهای شبه اضطرابی موثر دانست.
مجید مجاسی سید شهرام شکرفروش
درسال های اخیر حذف زیستی با استفاده از گونه های باکتریایی برای محافظت زیستی و سم زدایی فلزات سنگین و دیگر آلاینده ها از بدن انسان مورد توجه قرار گرفته است. از این رو باسیلوس کواگولانس و لاکتوباسیلوس پلانتاروم به عنوان یک ابزار مناسب در مقابل جذب و مسمومیت احتمالی با فلزات سنگین قابل استفاده اند
جواد ساجدیان فرد سعید سمنانیان
درد به عنوان یکی از روندهای پیچیده در سیستم عصبی مرکزی همیشه مورد نظر محققین بوده است. در سیستم عصبی مرکزی مسیرهای متفاوتی برای کنترل درد وجود دارد . یکی از این مسیرها که امروزه مورد بحث و نظر است سیستم نزولی نورآدرنرژیکی می باشد. مسیر این سیستم از هسته لوکوس سرولئوس lc که در پایه مغز و پل دماغی قرار دارد شروع شده و به شاخ پشتی نخاع ختم می شود. برای بررسی اثرات درد در هسته lc ، در حیوان سالم ، در حالتهای وابستگی به مرفین و ترک از آزمون فرمالین که مدل درد شیمیایی تونیک در موش صحرایی است استفاده شد.