نام پژوهشگر: سهراب حاجی زاده
صبور پورحسینی سهراب حاجی زاده
چکیده انسولین هورمونی است که علاوه بر اثر ضد هیپرگلیسمی اثرات عروقی نیز دارد. انسولین با کاهش تونیسیته آرتریول ها و بسیج مویرگی موجب افزایش جریان خون می شود. ثابت شده است که، انسولین با اتصال به گیرنده خود در غشاء سلول آندوتلیال موجب افزایش بیان ژن و فعالیت nos می شود. کانال های پتاسیمی حساس به atp در اثر گشادکننده عروقی انسولین دخیل هستند. تحقیقات مختلف نشان داده است با وجود مهار آنزیم نیتریک اکساید سنتاز و کانال های katp، اثر گشادکننده عروقی انسولین مشاهده می شود. از آنجایی که کانال های پتاسیمی حساس به کلسیم یکی از مهمترین کانال ها در تنظیم تون عروق هستند و افزایش بیان ژن این کانال ها در موش های صحرایی مبتلا به پرفشاری خون گزارش شده است، لذا ما دراین تحقیق به بررسی اثرات گشادکننده عروقی انسولین از طریق nos، کانال های katp و kca پرداختیم. در این تحقیق از موش های صحرایی نر نژاد ویستار استفاده شد. داروهای lnna (مهارگر nos)، گلی بنکلامید (مهارگر کانال های katp)، ایبریوتوکسین (مهارگر کانال های kca) و انسولین به صورت زیر جلدی و توسط پمپ به پوست کف پای حیوان بیهوش شده تزریق می شد. جریان خون نیز به وسیله تکنیک لیزر داپلر فلومتری (ldf) اندازه گیری می گردید. نتایج نشان داد که، انسولین موجب افزایش جریان خون پوستی شد. مهار nos و کانال های katp وkca هر کدام به تنهایی موجب کاهش جریان خون پوستی شدند. مهار nos و کانال های katp و kca هرکدام به تنهایی قبل از تزریق انسولین موجب کاهش در افزیش جریان خون وابسته به انسولین شد و مهار همزمان هر سه قبل از تزریق انسولین موجب کاهش بیشتر این اثر انسولین گردید پس می توان گفت این سه عامل از مسیرهای جداگانه، اثر گشادکننده عروقی انسولین را باعث می شوند. اما چون بعد از مهار این سه عامل اثر گشاد کننده عروق انسولین ادامه می یابد احتمالا عوامل دیگری در بروز این اثر دخیل می باشند. کلید واژه ها: انسولین، جریان خون پوستی ، lnna، کانال های پتاسیمی حساس به atp، کانال های پتاسیمی حساس به کلسیم، ، nos.
بیتا هوشمند سهراب حاجی زاده
تنظیم جریان خون پوست اهمیت زیادی در سلامت و بیماری دارد و توسط مکانیسم های موضعی و عصبی تنظیم میشود. تحقیقات سالهای اخیر نشان داده است که هیدروژن سولفاید(h2s ) بعنوان ترانسمیتر گازی بطور درونزاد سنتز شده و آثار بیولوژیک از خود نشان می دهد. یکی از آثار بیولوژیک هیدروژن سولفاید اثر بر تون عروق می باشد. از آنجا که تاکنون مطالعه ای در مورد نقش هیدروژن سولفاید درونزاد در تنظیم موضعی گردش خون پوستی منتشر نشده است، دراین مطالعه اثر مهار تولید درونزاد هیدروژن سولفاید و اثر تجویز موضعی و سیتمیک هیدروژن سولفاید برون زاد بر گردش خون پوستی مورد بررسی قرار گرفته است. در این تحقیق از موشهای صحرایی نر استفاده شدو گردش خون پوستی در حیوانات بیهوش بوسیله روش لیزر داپلر فلومتری اندازه گیری شد. تزریق موضعی مهارگر آنزیم سیستاتیونین گاما لیاز (آنزیم تولید کننده هیدروژن سولفاید) بطور وابسته به دوز موجب گشادی عروق پوستی شد. در حضور مهارگر آنزیم سیستاتیونین گاما لیاز، تزریق موضعی سدیم سولفاید ابتدا ایجاد تنگی عروق و در دوزهای بالا موجب گشادی عروق پوستی شد. در عدم حضور مهارگر آنزیم سیستاتیونین گاما لیاز، سدیم سولفاید فقط بطور وابسته به دوز موجب گشادی عروق پوستی شد. این نتایج نشان می دهد که هیدروژن سولفاید درونزاد در حالت پایه فیزیولوژیک احتمالأ تون عروق پوستی موش صحرایی را افزایش داده وهیدروژن سولفاید بالقوه می تواند اثرات دوگانه بر گردش خون پوستی داشته باشد. تجویز سیتمیک مهارگر سیستاتیونین گاما لیاز موجب بالا رفتن فشار خون سیستمیک و تاکیکاردی شد. تزریق داخل وریدی سدیم سولفاید موجب گشادی عروق پوستی شد ولی چنین پاسخی در حضور مهار تولید درونزاد هیدروژن سولفاید مشاهده نگردید. تزریق سدیم سولفاید اثر معنی داری بر توازن سمپاتوواگال نشان نداد. این مطالعه پیشنهاد می کند که هیدروژن سولفاید درونزاد حداقل بطور موضعی در تنظیم گردش خون پوستی موش صحرایی نقش فیزیولوژیک ایفا می کند.
معصومه غلامی علیرضا مانی
تغییرات ضربان قلب (heart rate variability) hrv شاخصی از تعامل فعالیت کرونوتروپیک قلب با تنظیم اتونوم است که معمولا الگویی پیچیده از خود نشان می دهد بطوریکه در شرایط التهاب سیستمیک (همانند سپسیس) میزان تغییرات ضربان قلب کاهش می یابد. مکانیسم کاهشhrv در التهاب سیستمیک همچنان ناشناخته مانده است. دو عامل کاهش عملکرد سیستم اتونوم و اشکال در فعالیت پیس میکری دهلیز ممکن است در ایجاد کاهش hrv دخالت داشته باشند. در مطالعه حاضر عملکرد کرونوتروپیک دهلیز ایزوله شده موش صحرایی به منظور بررسی شاخص های دینامیکی تغییرات ضربان قلب مورد مطالعه قرار گرفت. برای ثبت الکتروکاردیوگرام موش های هوشیار پروب تله متری به روش جراحی در بدن حیوان کاشته شد. مطالعه این بخش نشان داد که تزریق اندوتوکسین قادر است ضربان های پایه قلب را به طور دو مرحله ای تغییر دهد. اندازه گیری شاخص های خطی و غیر خطیhrv نشان داد که در حیوان هوشیار تغییرات کوتاه مدت ضربان قلب و تغییرات بلند مدت ضربان به دنبال تزریق حاد اندوتوکسین به طور معناداری افت می کند ولی به میزان پایه بر می گردد. میزان درجه بی نظمی sample entropy)) پس از 5 ساعت تزریق نیز به طور معناداری کاهش می یابد .ولی اندوتوکسمی اثر معناداری بر ساختار فرکتالی ضربان قلب در مدت 24 ساعت ندارد. در قسمتin vitro مطالعه میزان شاخص های دینامیکی ضربان خود به خودی دهلیز مجزا برگرفته شده از حیوان سالم و اندوتوکسمیک مورد مطالعه قرار گرفت .میزان ضربان پایه دهلیز موش های سالم و اندوتوکسمیک با هم تفاوت معناداری نشان نداد .در حالیکه میزان انحراف معیار تغییرات ضربان های دهلیز بطور معناداری کاهش نشان داد. ساختار فرکتالی تغییرات ضربان های دهلیز 3 ساعت پس از تجویز اندوتوکسین نسبت به گروه کنترل اختلاف معناداری نشان داد ولی این تغییرات در ساعت 5 به حالت عادی نزدیک شد. میزان پاسخ دهی کرونوتروپیک دهلیز ایزوله به پاسخ آدرنرژیک و کولینرژیک نیز بررسی شد و نتایج نشان داد که میزان پاسخ دهی کرونوتروپیک به تحریک بتا آدرنرژیک در حیوان سالم و اندوتوکسمیک تغییرات چندانی نشان نمی دهد .در حالیکه پاسخ کولینرژیک به طور معناداری کم می شود. به عبارت دیگر میزان ic50 کارباکولین (آگونیست رسپتور موسکارینی) در ایجاد برادی کاردی به طور معناداری افزایش می یابد. کاهش پاسخ دهی کرونوتروپیک دهلیز موش های اندوتوکسمیک به تحریک کولینرژیک بیان گر آن است که قلب نسبت به اثر تنظیمی واگ به طور نسبی در انزوا قرار گرفته و این مساله به طور نظری می تواند کاهشhrv به دنبال اندوتوکسمی را توجیه نماید. به طور خلاصه نتایج این مطالعه نشان داد که برخلاف ایده رایج که نوروپاتی اتونوم را علت اصلی کاهش hrv در التهاب سیستمیک فرض می-کنند ممکن است اشکال در عملکرد کرونوتروپیک دهلیز یک عامل مهم در کاهش hrv در شرایط التهاب سیستمیک باشد.
فاطمه صفری سهراب حاجی زاده
مقدمه: داروهای مهار کننده سیستم رنین آنژیوتانسین مستقل از اثرات همودینامیکی با عمل در سطح سلولی مولکولی میتوانند اثرات محافظتی در سیستم قلب و عروق اعمال نمایند اما مکانیسم عملکرد آنها همچنان ناشناخته است. یکی از منابع اصلی تولید رادیکالهای آزاد اکسیژن (ros)در ایسکمی رپرفیوژن میوکارد (nadph oxidase)nox2 است که بیان و فعالیت آن توسط آنژیوتانسین القا میگردد. در مقابل پروتئینهای uncoupling (ucp2 وucp3 ) از عوامل کاهش دهنده تولید ros هستند. هدف از این مطالعه ارزیابی اثر داروی لوزارتان (بلوکر گیرنده at1 آنژیوتانسینii ( و رامیپریلات (مهار کننده آنزیم مبدل آنژیوتانسین ( بر اندازه ناحیه انفارکت و وقوع آریتمیهای دوره ایسکمی و نیز بررسی تغییرات بیان ژنهای ucp2 ، ucp3 و nox2 در طی ایسکمی - رپرفیوژن میوکارد بدون مصرف دارو و نیز به دنبال مصرف داروی لوزارتان و رامیپریلات است. مواد و روشها: در آزمایش اول 7 گروه از موشهای صحرایی نر ویستار (250 تا 300 گرم) به گروههای سالین، لوزارتان به مدت 1 (l-1w)، 4 ((l-4w و 10 هفته (l-10w) و رامیپریلات به مدت 1 (r-1w)، 4 ((r-4w و 10 (r-10w) هفته تقسیم شدند. با بستن شریان کرونر چپ مدل ایسکمی- رپرفیوژن در حیوانات القا گردید. تعیین اندازه ناحیه انفارکت توسط رنگ آمیزی با تترازولیوم و بررسی آریتمی های قلبی بر اساس قراردادlambeth صورت گرفت. جهت مطالعات مولکولی 8 گروه دیگر از حیوانات به گروههای:کنترل، شم جراحی، سالین بدون ایسکمی، سالین+ایسکمی، لوزارتان بدون ایسکمی، لوزارتان+ایسکمی، رامیپریلات بدون ایسکمی و رامیپریلات+ایسکمی تقسیم شدند. تغییرات سطح mrna توسط real-time pcr و تغییرات سطح پروتئین توسط وسترن بلات در میتوکندریهای جدا شده از بافت قلب مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که در گروههای r-1w، r-4w، l-4w وl-10w اندازه ناحیه انفارکت و تعداد آریتمیهای بطنی به طور معنیداری کاهش مییابد در حالیکه در گروه l-1w و r-10w این کاهش از نظر آماری معنیدار نمیباشد. به دنبال ایسکمی - رپرفیوژن میوکارد، در ناحیه ایسکمی بطن چپ سطح پروتئینucp2 (p<0.001) و ucp3 (p<0.01)و نیز سطح nox2 mrna (p<0.001)افزایش مییابد. این در حالیست که در ناحیه غیرایسمکی بطن راست تغییر معنی داری در بیان ژنهای مورد مطالعه مشاهده نگردید. مصرف لوزارتان و رامیپریلات به مدت 4 هفته افزایش سطح پروتئین ucp2 و نیز افزایش سطح nox2 mrna ناشی از ایسکمی را در ناحیه ایسکمی به طور معنیداری کاهش داد. بحث: نتیجه این مطالعه نشان میدهد که مصرف دوز غیر موثر بر فشار خون رامیپریلات و لوزارتان قلب را در برابر آسیب ایسکمی و رپرفیوژن میوکارد محافظت می کند. همچنین به دنبال ایسکمی - رپرفیوژن میوکارد سطح پروتئین ucp2 و ucp3در ناحیه ایسکمی بطن چپ افزایش مییابد بدون آنکه میزان نسخه برداری به طور معنیداری افزایش یافته باشد بنابراین ممکن است تغییرات بعد از نسخه برداری مسوول افزایش سطح پروتئین باشد. تغییرات بیان ژنهای مذکور در بطن راست مشاهده نگردید که نشان دهنده موضعی بودن اثر ایسکمی است. مهار افزایش nox2 ناشی از ایسکمی توسط لوزارتان و رامیپریلات میتواند از مکانیسمهای بروز اثرات محافظت قلبی این داروها باشد.
غلامرضا بیات سهراب حاجی زاده
چکیده: مقدمه: اثرات سودمند ورزش منظم در کاهش شیوع بیماری های قلبی ـ عروقی به خوبی شناخته شده و سوء استفاده از استروئیدهای آندروژنیک آنابولیک (aas) همراه با بروز بیماری های قلبی ـ عروقی بوده است. میوسیت های قلبی دارای دو نوع مختلف کانال پتاسیمی حساس به atpمی باشند: 1) در سارکولم (sarckatp) و 2) در غشای داخلی میتوکندری(mitokatp). این کانالها با باز شدن خود ممکن است به عنوان یک مکانیسم محافظت کننده قلبی درونزا عمل نمایند. ucp ها پروتئین هایی هستند که پروتون ها را از عرض غشای داخلی میتوکندری منتقل می کنند، و بدین وسیله، گرادیان پروتون را کاهش می دهند و بنابراین اکسیداسیون را از تولید atp جدا می کنند. این فرایند باعث کاهش تولید atp می شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر مصرف با دوز فوق فیزیولوژیک aas بر میزان بیان کانال های پتاسیمی حساس به atp (katp)، ucp2 و ucp3به تنهایی و به همراه تمرین ورزشی استقامتی مزمن می باشد. مواد و روش ها: در این مطالعه موش های صحرایی نر نژاد ویستار به پنج گروه آزمایشی (8=n) تقسیم شدند: کنترل ساکن، حامل ساکن، ناندرولون ساکن، ورزش و ورزش ـ ناندرولون. در گروه های ورزش حیوانات برای 5 روز در هفته به مدت ده هفته تحت تعلیم ورزشی قرار-گرفتند. همچنین ناندرولون دکانوئیت با دوز 10mg/kg و روغن آراشیذ بعنوان حامل ناندرولون هفته ای یکبار برای مدت ده هفته در گروه های دریافت کننده در عضله رانی به صورت عمیق تزریق می شد. از روش وسترن بلاتینگ جهت سنجش میزان بیان زیر واحد های کانال های katp ( kir6.2 و sur2 ) و پروتئین های ucp2 و ucp3 و از روش time rt- pcr real جهت بررسی میزان بیان ژن ucp2 و ucp3 استفاده شد. نتایج: یافته های این تحقیق نشان داد تجویز ناندرولون دکانوئیت تأثیری برمیزان بیان زیر واحد های کانال های katp در سارکولم و میتوکندری در گروه ساکن ندارد و تمرین ورزشی مزمن فقط در سارکولم میزان بیان این زیر واحد ها را بطور معنی داری افزایش می دهد. از طرفی تجویز ناندرولون فقط در سارکولم بطور معنی داری موجب کاهش بیان زیرواحد های کانال های katpدر حیوانات ورزش کرده می گردد. بعبارتی تجویز ناندرولون از افزایش بیان این کانال ها در سارکولم ناشی از ورزش جلوگیری کرده است. تمرین ورزشی مزمن فقط در سطح mrna موجب کاهش بیان ucp2 و ucp3 شد. تجویز ناندرولون باعث افزایش بیان ucp2 و ucp3 هم در سطح پروتئین و هم در سطح mrna در قلب گردید و این اثر تجویز مزمن ناندرولون در گروه ورزش کرده، مشاهده نشد و ورزش مزمن باعث ممانعت از این اثر ناندرولون گردید. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این تحقیق به نظر می رسد ورزش مزمن باعث افزایش بیان کانال های katp سارکولم می شود و احتمالاً یکی از مکانیسم های تأثیر ناندرولون در کاهش اثرات محافظت قلبی ناشی از ورزش، کاهش بیان این کانال ها در سارکولم می باشد. ناندرولون با افزایش بیان ucp2 و ucp3 در سطح mrna و پروتئین می تواند کارآیی متابولیسم انرژی را از طریق اختلال تولید atpکاهش دهد، بنابر این می تواند قلب را به آسیب های استرس اکسیداتیو مستعد تر نماید. واژه های کلیدی: ورزش، ناندرولون، کانال های katp، ucp2 ، ucp
محمد بابایی علیرضا مانی
یکی از مشکلات جدی در بیماران با سیروز کبدی، کاهش پاسخ دهی انقباضی قلب نسبت به محرکهای ادرنژیک است که آن را کادریومیوپاتی سیروزی می گویند. هیدروژن سولفاید یک نوروترانسمیتر گازی است که اخیرا نقش های فیزیولوژیک و پاتولوژیک را برای آن پیشنهاد می کنند. با توجه به اینکه این ماده درونزاد در سیستم قلبی و عروقی از راه آنزیمی تولید می شود ما دراین مطالعه به بررسی نقش این ماده درونزاد در ناهنجاری کرونوتروپیک قلبی در مدل تجربی سیروز پرداختیم. بدین منظور برای القای سیروز از بستن مجرای صفراوی (به مدت چهار هفته) در موش صحرایی نر نژاد ویستار استفاده شده و سپس یک سری مطالعات مولکولی، in vitro و in vivo طراحی و اجرا گردید. مطالعات مولکولی نشان داد که mrna آنزیم تولید کننده هیدروژن سولفاید درونزاد (سیستاتیونین بتا سنتاز و سیستاتیونین گاما لیاز) در دهلیز موش صحرایی بیان می شود ولی میزان بیان آن بین گروه کنترل و گروه سیروتیک معنی دار نیست. مطالعات in vitro نشان داد که پاسخ دهی کرونوتروپیک دهلیز ایزوله به محرکهای آدرنرژیک (اپی نفرین) در گروه سیروتیک کاهش یافته است و مهار موضعی آنزیم های تولید کننده هیدروژن سولفاید پاسخ دهی کرونوتروپیک را درگروه کنترل به صورت معناداری کاهش می دهند در حالی که در گروه سیروتیک به طور نسبی افزایش می دهند. مطالعات in vivo نشان داد که تزریق مهار کننده های سیستاتیونین بتا سنتاز و سیستاتیونین گاما لیاز میانگین ضربان قلب را در گروه کنترل به صورت معنی دار کاهش می دهد در حالی که در گروه سیروتیک اثر معنی داری به جا نمی گذارد. ما در این مطالعه به بررسی مکانیسم این اثر دوگانه هیدروژن سولفاید نپرداختیم اما دانستن این مکانیسم می تواند در جهت درمان کاردیومیوپاتی در بیماران سیروزی سودمند واقع شود.
محمد رضا ریوفی شهریار غریب زاده
تاکنون مکانیسم های پاتوفیزیولوژیک آسم خصوصا آسم غیرآتوپیک هنوز به طور کامل شناخته نشده اند. مطالعات مختلف نشان داده است که تغییر در دامنه و فرکانس نوسان طول عضله صاف ایزوله می تواند در تغییر نیروی ایزومتریک عضله نقش داشته باشد. در نتیجه ما فرض کردیم که تغییر الگوی تنفس می تواند در ایجاد افزایش پاسخدهی مجاری هوایی و بروز آسم غیرآتوپیک نقش داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی الگوی تنفس بیماران مبتلا به آسم غیرآتوپیک و اثر این الگو بر پاسخ دهی عضله صاف مجاری هوایی موش صحرایی بود. به منظور بررسی این فرضیه، ابتدا با استفاده از مدل های خطی و غیرخطی تغییرات حرکت قفسه سینه و شکم به تغییرات حجم کالیبره شد و از با این روش توانستیم سگنال های تنفسی را ثبت کنیم. با استفاده از روش های آنالیز غیرخطی شامل detrended fluctuation analysis (dfa)، sample entropy، cross-sample entropy، inverse statistics و طول مارکوف، الگوی تنفس افراد سالم، بیماران مبتلا به آسم غیرآتوپیک کنترل نشده (unaa)، آسم آتوپیک کنترل شده (caa) و آسم آتوپیک کنترل نشده (uaa) بررسی شد. سپس الگوی های تنفس سالم (h)، غیرآتوپیک (n) و ثابت (v) به وسیله نرم افزار ایجاد و از طریق ونتیلاتور بر موش صحرایی اعمال شد. سپس مقاومت مجاری هوایی، پاسخ دهی عضله صاف مجاری هوایی به متاکولین و میزان بیان mrna فاکتورهای التهابی tnf? و il8 در ریه در گروه های مختلف مقایسه شد. یافته های این پژوهش نشان داد که مدل شبکه عصبی مصنوعی دقت بیشتری نسبت به مدل های خطی روتین برای پیش بینی حجم تنفسی بر اساس حرکات قفسه سینه و شکم دارد. الگوی تنفس بیماران مبتلا به آسم (خصوصا آسم غیرآتوپیک) دارای همبستگی فرکتالی کمتر، نظم و طول مارکوف بیشتر نسبت به افراد سالم است. در حالیکه بیان ژن های التهابی اختلاف معناداری نداشت، الگوی تنفس v و n به ترتیب مقاومت مجاری هوایی را نسبت به حالت پایه به ترتیب افزایش و کاهش داد. بنابراین می توان نتیجه گرفت الگوی تنفس بیماران آسمی پیچیدگی کمتری نسبت به افراد سالم دارد و الگوی های تنفسی مختلف، در شرایط التهابی مشابه، می توانند در تغییر مقاومت مجاری هوایی نقش داشته باشند.
فیروزه علویان سهراب حاجی زاده
مقدمه: سکته مغزی از شایع ترین بیماری هاست و تحمل به ایسکمی یکی از مهم ترین مکانیسم های مسئول افزایش تحمل مغز پس از سکته مغزی است که به آن پیش شرطی سازی به ایسکمی گویند. هایپراکسی از مهم ترین کاندیداهای پیش شرطی سازی به ایسکمی است. آسیب های ناشی از ایسکمی اغلب به دلیل تجمع رادیکالهای آزاد مشتق از اکسیژن (ros) است و هایپراکسی در تولید متعادل ros نقش مهمی دارد. با تولید ros تحت این شرایط مسیرهای داخل سلولی متعددی از جمله مسیرهای tnf?/tnfrs، erk/mapk، pkc و فاکتورهای hif1? و ucp2 فعال می شوند. در مطالعه اخیر اثر هایپراکسی نورموباریک بر بیان tnf-r2، tnf-r1، hif1?، ucp2 و فعالیت erk مورد مطالعه قرار گرفت و با استفاده از مهار کننده اختصاصی pkc نقش این فاکتور در اثر هایپراکسی بر مدل سکته مغزی بررسی شد. مواد و روش ها: در مطالعه حاضر حیوانات شامل 12 گروه، هر گروه شامل 6 رت نژاد ویستار بودند. غلظت اکسیژن تنفسی اعمال شده در گروه هایپراکسی 95%، به مدت 4 ساعت و 6 روز پیوسته، و در گروه کنترل با همان شرایط ولی غلظت اکسیژن 21% بود. به منظور تحقیق اثر پروتیئن کیناز c از chel))chelerythrin chloride ؛ مهارگر سیستمیک پروتیئن کیناز c استفاده شد. 24 ساعت بعد رت های گروه سکته به مدت 60 دقیقه تحت انسداد شریان کاروتید اصلی راست قرار گرفتند. پس از 24 ساعت از جریان خون مجدد، نفوذپذیری سد خونی - مغزی و نقایص رفتاری مورد بررسی قرار گرفت. بیان پروتئین های tnfr1,2، hif1? و ucp2 با روش وسترن بلات و میزان فعالیت erk با استفاده از کیت مخصوص مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: مهار pkc در مسیری مستقل از هایپراکسی سبب کاهش حجم سکته، کاهش اسکور نقایص نورولوژیک و کاهش نفوذپذیری سد خونی-مغزی شد. هایپراکسی سبب کاهش معنی دار بیان tnfr1 در کورتکس و افزایش معنی دار بیان hif1? در هر دو ناحیه مغز شد. همچنین هایپراکسی تداخل معنی دار در افزایش بیان ucp2، tnfr1 و tnfr2 دارد. افزایش معنی دار فعالیت erk تحت اثر هایپراکسی، 5 و 24 ساعت پس از جریان مجدد در گروههای سکته مشاهده شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این تحقیق به نظر می رسد هایپراکسی با کاهش حجم آسیب، ادم مغزی، نفوذپذیری سد خونی–مغزی و بهبود نقایص نورولوژیک سبب ایجاد مقاومت در برابر ایسکمی شده است. هایپراکسی با تداخل در افزایش بیان tnfr2، کاهش بیان tnfr1، افزایش بیان hif1? در هر دو ناحیه کورتکس و مرکز مغز و با تداخل در افزایش بیان ucp2 در ناحیه کورتکس، همچنین با تداخل در افزایش فسوریلاسون erk، می تواند تحمل به ایسکمی را وساطت کند. تفاوت اثر هایپراکسی در کورتکس و مرکز مغز ممکن است مربوط به مکانیسم های متفاوت بیوشیمیایی و سلولی باشد.
پریوش افتخاری سهراب حاجی زاده
مقدمه: آسم یکی از شایعترین بیماریهای مزمن در جهان است که شیوع آن در کشور ما رو به افزایش است. امروزه گلوکوکورتیکوئیدها بعنوان خط اول درمان در این بیماری استفاده می شوند. اما تعدادی از بیمارانی که تحت درمان با گلوکوکورتیکوئید ها هستند، نسبت به درمان با این داروها مقاومت می یابند. گلوکوکورتیکوئید ها از طریق اثرات آنزیم hdac2 هیستون داستیلاز 2 اثرات ضد التهابی خود را ایفا می کنند. از طرف دیگر استرس اکسیداتیو در بیماری های التهابی دستگاه تنفسی افزایش می یابد که مطالعات پیشین نشان داده اند این امر مسئول کاهش فعالیت hdac2 می باشد. لذا استرس اکسیداتیو بعنوان عامل اصلی در مقاومت به گلوکوکورتیکوئید ها مطرح است. مکانیسم احتمالی مطرح شده برای کاهش hdac2 یوبی کیتیناسیون این آنزیم و تجزیه آن بوسیله پروتئازوم است. مطالعات در محیط کشت نشان داده است که کاهش استرس اکسیداتیو با استفاده از ان استیل سیستئین در محیط کشت، از کاهش hdac2 در سلولها جلوگیری می کند. شواهد فوق ما را بر آن داشت تا به بررسی اثر ان- استیل سیستئین (nac) ، بر پاسخ به دگزامتازون در مدل حیوانی حمله حاد آسم مقاوم به گلوکوکوتیکوئیدها پرداخته و اثر آن را در کاهش مقاومت به گلوکوکورتیکوئید ها بررسی کنیم. مواد و روشها: از موشهای نر نژاد balb/c با سن 6 هفته استفاده شد و حیوانات تحت پروتکل القای آسم قرار گرفتند. این پروتوکل شامل تزریق داخل صفاقی اوالبومین همراه با هیدروکسید آلومینیوم در روز صفر و استنشاق اوالبومین 10% در روز های 13، 14، 15 و 16 بود. در روز 22 تزریق داخل تراشه ای لیپوپلی ساکارید انجام شد و روز 23 روز ثبت نتایج بود. ان استیل سیستئین بصورت تزریقی نیم ساعت قبل از استنشاق و به فواصل 12 ساعت به حیوانات داده می شد. میزان پاسخ دهی مجاری هوایی، شمارش سلولهای مایع لاواژ ریه، اندازه گیری میزان پروتئین hdac2 و میزان یوبی کیتیناسیون و فعالیت این پروتئین و میزان بیان ژن hdac2 اندازه گیری شد. نتایج: حمله حاد آسم ایجاد شده مقاوم به گلوکوکورتیکوئید بود و حیوانات در این گروه پاسخ دهی بیشتری به متاکولین استنشاقی نشان دادند. استفاده از ان استیل سیستئین به تنهایی و یا همراه با دگزامتازون توانست بطور معنی داری به بهبود پاسخ دهی بیش از حد مجاری هوایی کمک کند. نوتروفیلی ایجاد شده در این مدل مقاوم به گلوکوکورتیکوئید بود و ان استیل سیستئین توانست آن را تا حد گروه کنترل کاهش دهد. شاهد افزایش ائوزینوفیلها و ماکروفاژها در مایع لاواژ در گروه آسم که دگزامتازون دریافت کرده بودند بودیم که این سلولها پس از استفاده از ان استیل سیستئین کاهش نشان دادند. ژن و پروتئین hdac2 پس از القای آسم در سلولهای ریه کاهش نشان داد که مقاوم به گلوکوکورتیکوئید بود و استفاده از ان استیل سیستئین توانست آن را بطور معنی داری افزایش دهد (05/0 >p). اما شاهد هیچگونه تغییری در میزان یوبی کیتیناسیون این پروتئین و یا فعالیت آن نبودیم. بحث: ان استیل سیستئین با اثر بر روی سلولهای ایمنی دخیل در التهاب ناشی از آسم، می تواند منجر به کاهش پاسخ دهی مجاری هوایی به متاکولین و سلولهای موجود در مایع لاواژ ریه شود. مقادیر بالای اینترلوکین 5 در حضور دگزامتازون سبب افزایش بقای ائوزینوفیلها می شود. بعلاوه افزایش اینترفرون گاما سبب افزایش تعداد ماکروفاژها در مایع لاواژ می شود. ان استیل سیستئین با اثر بر روی اینتر فرون گاما منجر به کاهش ماکروفاژها می گردد. افزایش بیان ژن و پروتئین hdac2 در سلولهای ریه بوسیله ان استیل سیستئین احتمالا می تواند ناشی از اثرات ضد اکسیدانی این دارو باشد. نتیجه گیری: استفاده از ان استیل سستئین یا افزودن این دارو به رژیم درمانی آسم می تواند کمک شایانی به جلوگیری یا درمان مقاومت به گلوکوکورتیکوئید نماید.
الهام رییسی سید محمد فیروزآبادی
وقتی سلول تحت تأثیر میدان الکتریکی خارجی قوی قرار می گیرد، در غشا، پتانسیل غشائی القاء می شود. دامنه این پتانسیل متناسب با میدان الکتریکی اعمالی است. اگر این میدان به اندازه کافی بزرگ باشد باعث افزایش تراوائی سلول (الکتروپورشن) می شود. مهمترین کاربرد الکتروپورشن، الکتروکموتراپی است. به منظور بهبود نتایج الکتروکموتراپی و اثر بخشی آن، پارامتر فرکانس پالس اعمالی شامل فرکانس معمول یک هرتز و 5 کیلوهرتز ارزیابی شد. یکی ازمکانیزم های قابل بحث برای نمایش بازده الکتروکموتراپی در فرکانس های مختلف، میزان پرفیوژن تومور بعد از اعمال پالس است که یک مکانیزم اصلی در اثر ضد توموری این روش درمانی می باشد. بنابراین به منطور نیل به بهینه سازی پروتکل درمانی، در این رساله در ابتدا تغییرات نسبی پرفیوژن خون تومور با الکتروپورشن در فرکانس یک هرتز و 5 کیلوهرتز بوسیله سیستم لیزر داپلر بصورت همزمان مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه به منظور درک بیشتر پدیده و امکان بهینه سازی پارامترهای پالس پیش از انجام مطالعات in vivo، اثر الکتروپورشن در وضعیت های متفاوت فیزیولوژیکی و در فرکانس های یک هرتز و 5 کیلوهرتز بر روی جذب ماده فلورسانس "2-ان بی دی جی" مشتقی از پرتو دارو "18-اف دی جی" بر سلول های توموری متفاوت در شرایط in vitro بررسی شد. در ادامه اثرات الکتروپورشن در فرکانس های یک هرتز و 5 کیلوهرتز بوسیله تکنیک تصویربرداری "پت" و اتورادیوگرافی با پرتودارو "18-اف دی جی" در شرایطin vivo بصورت کمی ارزیابی شد. مواد و روشها: اثر الکتروپورشن (شدت 1000 ولت بر سانتیمتر و مدت 100 میکروثانیه) در فرکانس معمول یک هرتز و 5 کیلوهرتز بر پرفیوژن خون تومور idc بوسیله سیستم لیزر داپلر (قبل از اعمال پالس الکتریکی و بلافاصله بعد از اعمال پالس تا 40 دقیقه) بررسی شد. در ادامه، اثر الکتروپورشن بر روی جذب ماده فلورسانس"2-ان بی دی جی" بر روی سلول های توموری"دی سی-3 اف"،"ال-پی-بی" و "بی 16-اف 10" در وضعیت های مختلف (غلظت های متفاوت، در دمای ?? 22 و ?? 37، زمان انکوباسیون متفاوت، غلظت های متفاوت گلوکز، پارامترهای متفاوت پالس شامل دامنه های متفاوت و فرکانس 5 کیلوهرتز و یک هرتز در حضور و عدم حضور گلوگز) بررسی شد. تغییرات پرفیوژن خون تومور حاصل از الکتروپورشن (8 موج مربعی، پهنای 100 میکروثانیه با شدت 1300 ولت بر سانتیمتر در فرکانس های یک هرتز و 5 کیلوهرتز) با روش های تصویربرداری "پت" و اتورادیوگرافی بر تومورهای "ال پی بی" مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: شاخص پرفیوژن خون حاصل از لیزر داپلر در فرکانس 5 کیلوهرتز در دقیقه 3 بطور معنی داری کمتر از فرکانس یک هرتز است ولی بعد از 10 دقیقه این تفاوت معنی دار نیست. جذب "2-ان بی دی جی" وابسته به درجه حرارت و تابعی از زمان، غلظت های متفاوت گلوکز و پارامترهای پالس (دامنه پالس و فرکانس) می باشد. نتایج آزمایش های سلولی نشان می دهد که در شرایط فیزیولوژیکی بدلیل حضور دی-گلوکز، بازده الکتروپورشن با فرکانس 5 کیلوهرتز نسبت به فرکانس یک هرتز در تراوائی الکتریکی تقریبا در سطح یکسانی می باشد. در ضمن الکتروپورشن بر میزان جذب "اف دی جی-18" با غلظت حدود پیکومولار نمی تواند تأثیری ایجاد کند. با اثرالکتروپورشن در فرکانس 5 کیلوهرتز در مقایسه با یک هرتز بر پرفیوژن خون تومور "ال پی بی" با روش اتورادیوگرافی در زمان کوتاه (3 دقیقه) بعد از اعمال پالس بصورت معنی دار بیشتر می باشد. بحث: با توجه به نتایج بدست آمده با لیزر داپلر و اتورادیوگرافی، مکانیزم اثر غالب الکتروپورشن در فرکانس 5 کیلوهرتز در مقایسه با یک هرتز، اثر بر پرفیوژن خون تومور در زمان کوتاه بعد از اعمال پالس (3 دقیقه) می باشد. الکتروپورشن علاوه بر افزایش نفوذپذیری مولکول های غیر قابل نفوذ بدرون سلول، نفوذپذیری این ماده فلورسانت که بصورت معمول توسط گلوکز ترانسپورتر بدرون سلول وارد می شود را افزایش می دهد. بر اساس نتایج این بخش رساله، "2-ان بی دی جی" به عنوان یک ماده فلورسانس جدید برای آشکارسازی تراوائی الکتریکی حاصل از الکتروپورشن معرفی می شود. هم چنین با توجه به کارآئی بالای روش های تصویربرداری مولکولی، برای پیش بینی بازده الکتروپوریشن و هم چنین الکتروکموتراپی برای اولین بار در این رساله معرفی می شوند.
رهام مظلوم سهراب حاجی زاده
کاهش تغییرات دینامیکی ضربان قلب (hrv) شاخصی برای التهاب عمومی است که با پیش آگهی منفی در اینگونه بیماران همراه می باشد. پژوهش های اخیر نشان داده است که در حین التهاب رفلکسی ضد التهابی روی می دهد که با افزایش فعالیت پاراسمپاتیک همراه است و از طریق فعال شدن گیرنده آلفا هفت نیکوتینی استیل کولین (?7nachr) موجب کاهش التهاب می شود. با این حال نقش این گیرنده در تعدیل تغییرات دینامیکی ضربان قلب در خلال التهاب عمومی نا مشخص است. علاوه بر این سیستم پاراسمپاتیک دهلیز را عصب دهی می کند ولی نقش آن در پاسخ التهابی دهلیز روشن نیست. لذا نقش ?7nachr در تعدیل تغییرات دینامیکی ضربان قلب در خلال اندوتوکسمی به کمک مداخلات فارماکولوژیک بررسی شده است. برای القای اندوتوکسمی از لایپوپلی ساکارید (lps) استفاده گردید. از روش های rt-pcr و ایمونوهیستوشیمی برای بررسی بیان ?7nachr در دهلیز قلب موش صحرایی و همینطور رده سلولی کاردیومیوسیتی استفاده شد. الکتروکاردیوگرام قلب های ایزوله و موش های صحرایی هوشیار ثبت گردید. برای محاسبه hrv از شاخص های خطی و غیر خطی استفاده شد. mrna مربوط به ?7nachr در دهلیز موش صحرایی بیان شد و پروتئین مربوط به آن در لایه اندوتلیالی قرار گرفته بود. علاوه بر این lps اثرات وابسته به دوزی را بر شاخص های hrv در موش های هوشیار نشان داد. مهار فارماکولوژیک ?7nachr همراه با کاهش معنادار شاخص هایhrv در موش های اندوتوکسمیک بود ولی در قلب های ایزوله بر تغییرات دینامیکی ضربان قلب اثری نداشت. در دهلیز حیوانات اندوتوکسمیک بیان سایتوکاین های پیش برنده التهابی افزایش یافت ولی مهار فارماکولوژیک ?7nachr در حیوانات اندوتوکسمیک بر بیان سایتوکاین های پیش برنده التهابی اثری نداشت. بر پایه این یافته ها به نظر می رسد ?7nachr موجود در دهلیز ها بر پاسخ التهابی دهلیز بی اثر است ولی می توان در خلال التهاب عمومی نقش تونیکی برای این گیرنده در تعدیل تغییرات دینامیکی ضربان قلب پیشنهاد نمود.
ایران گودرزی سهراب حاجی زاده
چکیده ندارد.
اسدالله مهدیزاده سهراب حاجی زاده
ترمیم زخم پدیده ای است پیچیده، ولی منظم که در آن تعدادی از فرایندهای سازمان یافته و هماهنگ از قبیل بازسازی سلول های پارانشیمی، مهاجرت و تکثیر سلول های بافت همبند، ساخت پروتئین های ماده زمینه برون یافته ای و طراحی مجدد بافت همبند و اجزاء پارانشیمی، کلاژنی شدن و دوام و استحکام یافتن زخم ها، دخالت دارند. سرعت التیام زخم تحت اثر فاکتورهای مختلفی در یک یا چند مرحله ترمیم زخم قرار می گیرد، از جمله هورمون رشد و فاکتورهای پیتیدی موثر بر رشد، تغذیه، ویتامین ها، داروها، هورمون های استروئیدی، اکسیژن و ... قرار می گیرد، سیگار، نیکوتین و ترکیبات موجود در آن از جمله عواملی هستند که بر فرآیندهای فیزیولوژیک بدن تاثیر می گذارند در تحقیق حاضر اثرات مصرف نیکوتین در ترمیم زخم به صورت های داخل صفاقی، موضعی استنشاقی مورد بررسی قرار گرفت . در این تحقیق از موش سفید صحرایی نر"rat" به وزن 200-250 گرم استفاده شد حیوانات در قفس های استاندارد نگهداری می شدند و آب و غذا بدون محدودیت در اختیارشان قرار می گرفت درجه حرارت اتاق بین 20+-2 درجه سانتیگراد حفظ می شد، زخم های برشی به ضخامت کامل پوست پس از تراشیدن و تمییز کردن حیوان در دو طرف ستون مهره ها ایجاد شد برای ارزیابی بهبودی زخم از پارامترهای مختلفی از قبیل تغییرات طول رخم، طول دوره بهبودی، درصد بهبودی و اندازه گیری قدرت کشش زخم استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که طول دوره بهبودی در حیوانات تحت درمان با نیکوتین و دود سیگار افزایش پیدا می کند و به 20 روز می رسد، درصد بهبودی حیوانات نیکوتینی در روزهای 2 و 4 و 8 و 12 و 16، نسبت به گروه کنترل کاهش یافت ، قدرت کشش زخم در حیواناتی که از تاثیر نیکوتین و دود سیگار استفاده کردند نسبت به گروه کنترل کاهش پیدا کرد. دوزهای مختلف نیکوتین اثرات مشابهی در بهبودی زخم نشان دادند، تزریق داخل صفاقی و موضعی نیکوتین هم اثرات مشابهی در بهبودی زخم داشت و سیر بهبودی، زخم را با تاخیر همراه کرد کشیدن سیگار با روش smoking passive هم اثراتی مشابه با تزریق حاد و مزمن نیکوتین، نسبت به گروه کنترل نشان داد. بررسی نتایج بدست آمده نشان داد که نیکوتین بر بهبودی زخم اثرات مضر و منفی دارد و با توجه به نتایج حاصل از اثرات منفی نیکوتین و سیگار می توان به این ترتیب عنوان کرد که نیکوتین ماده موثر بر عروق است که در حالت گازی در دود سیگار، السکالوئید سمی است که به صورت استنشاقی یا تزریقی، قادر به رها کردن کاته کول آمین ها از مد و لای آدرنال بخش مرکزی غده فوق کلیه است و همچنین نیکوتین در سطوح مختلف فرآیند ترمیم زخم شامل فاز التهابی، فاز اپیتلیالیزاسیون و مداخله در بلوغ و تکثیر پیشساز اریتروسیت ها، ماکروفاژها و فیبروبلاست ها باعث کاهش التیام زخم و افزایش طول دوره بهبودی می شود. دود سیگار که دارای ترکیبات مضر زیادی مثل co و سیانید هیدروژن و ... است در کاهش محتوای اکسیژن بافتی و افزایش کربوکسی هموگلولین خون و دخالت در بسیاری از بیماری های قلبی و عروقی می تواند سرعت ترمیم زخم را کاهش دهد.
محمد رضا پالیزوان یعقوب فتح اللهی
مشاهدات بالینی نشان داده اند که بیماران صرعی اغلب نارسایی هایی را در حافظه و یادگیری از خود نشان می دهند . کیندلینگ یکی از انواع مدلهای آزمایشگاهی جهت بررسی صرع و عوارض جانبی آن است . در این مدل تحریکات الکتریکی یا شیمیایی ضعیف که در ابتدا تشنج ایجاد نمی کنند، به تدریج سبب ایجاد رفتارهای تشنجی در حیوانات تحت تجربه می گردند . در این تحقیق اثر کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول بر انتقال سیناپسی ، شاخص تحریک دو پالسی و توانایی تحریک تتانیک با الگوی ریتم تتا در ایجاد ltp در سیناپس بین انشعابات جانبی شافر و نورونهای هرمی ناحیه ca1 مورد بررسی قرار گرفته است .
سعید طالبیان مقدم سهراب حاجی زاده
آیونتوفورز دارو یکی از روشهای درمانی در فیزیوتراپی است که در موارد درمانی گوناگونی کاربرد دارد. کاربرد آیونتوفورزیس داروهای موثر بر پاسخهای عصبی عضلانی می تواند روش مطمئن جهت ارزیابی عملکرد پایانه عصبی عضلانی باشد. بکارگیری انتقال دارو از طریق جریان مستقیم در جهت افزایش و یا کاهش فرایند تحریکی پایانه عصبی عضلانی می تواند مشخص نماید که آیا اساسا دارو می تواند ضمن عبور از لایه های اپیدرم، درم و چربی زیرجلدی با حفظ قابلیت شیمیایی خویش تاثیر قابل اندازه گیری بر پاسخ عصبی عضلانی بگذارد یا خیر. هدف از این پژوهش ارائه روشی در جهت شناخت عملکرد آیونتوفورز در روشهای درمانی و فراهم نمودن روشی جدید جهت ارزیابی پاسخ پیوندگاه عصبی عضلانی در بیماران مبتلا به میاستنیاگراویس است. نتایج نشان داد که آیونتوفورزیس اپی نفرین در مقایسه با یونهای مثبت فعال، اثر فزاینده بر عملکرد فعالیت پمپ سدیم پتاسیم دارد و در افراد سالم سبب افزایش بازده پیوندگاه عصبی عضلانی می شود در حالیکه در بیماران برعکس باعث کاهش پاسخهای عصبی عضلانی می گردد. براین اساس اپی نفرین از طریق آیونتوفورزیس می توان سبب افزایش سرعت مرحله برگشت پذیری پتانسیل عمل عصبی عضلانی شود، بطوریکه در افرادسالم باعث تسهیل تحریک پذیری فیبرهای عضلانی می گردد. در شدت 50 میلی آمپر دقیقه بیشترین اثر ملاحظه می شود. یونهای فعال نظیر سدیم و کلیسم می توانند با تراکم یونی مثبت در ناحیه سبب بروز هایپرپلاریزیشن فیبرهای عضلانی شوند و تحریک پذیری آنان را کاهش دهند.
اکبر پژهان سهراب حاجی زاده
در این مطالعه اثرات التهاب مزمن ناشی از تزریق ادجونت کامل فروند fca روی قطر مفصل زانو و پاسخدهی عروق زانو به فنیل افرین (آگونیست گیرنده های آلفا-یک آدرنرژیک ) و همچنین اثرات تعدیلی پروستاگلاندین ها و نیتریک اسید روی پاسخهای فوق در موشهای صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.التهاب مفصل با تزریق fca به داخل حفره مفصلی زانوی راست ایجاد شده و آزمایشها روی مفصل زانوی راست و چپ به مدت 28 روز پس از القا التهاب انجام شد.