نام پژوهشگر: مریم خوشدل روحانی
مجتبی هژیر عباس یزدانی
رابطه بین ایمان و عقل همواره مورد توجه خرد ورزان عقل گرا و مومنا ن دین مدار بوده و هست. در جهان اسلام نیز این بحث از مهمترین مسائل مورد توجه اندیشمندان مسلمان خصوصاً غزالی و ابن رشد بوده است. غزالی در دفاع از دینداری به نقد عقل پرداخت.ابن رشد در دفاع از فلسفه و خرد ورزی به نقد غزالی و بیان ناتوانی او از فهم مقصود فلاسفه پرداخت و بر سازگاری و توافق ایمان و عقل تأکید نمود. آنچه در این پایان نامه مورد نظر است،این است که سعی کنیم تا به مقایسه دیدگاه دو اندیشمند و متفکر بزرگ اسلامی، یعنی ابو حامد غزالی و ابوالولید ابن رشد در خصوص رابطه عقل و ایمان بپردازیم. و تلاش ما بر آن است که این مقارنه و مقایسه، به دور از هر گونه پیشداوری و تعصب انجام گیرد. در این نوشتار نشان داده خواهد شد که تعارض بدوی در دیدگاه غزالی با رجوع به دین و برتری دادن ایمان در برابر عقل، قابل حل است.از دیدگاه ابن رشد، تأویل عقلانی متون دینی منطبق با برهان و استدلال منطقی که منحصراً توسط فلاسفه انجام گرفته باشد، عامل حل تعارض دین و فلسفه است. غزالی بر این باور است که اعتقاد و ایمان دینی را نمی توان با استدلال علمی و فلسفی فهمید، اگر هم چنین کنیم این ایمان علم زده و عقل زده است و کاری از پیش نمی برد جز اینکه بر شک و حیرت می افزاید. ابن رشد معتقد است که نظر برهانی در موجودات و جهان هستی حق است و شریعت بدان دستور داده، لذا هرگز به مخالفت با آنچه در شرع آمده، منجر نمی گردد، زیرا حق با حق معارضه ندارد بلکه همواره موافق با آن است و بدان شهادت می دهد. بدین طریق ابن رشد اثبات می کند که دین طالب نظر عقلی است و نظر عقلی همان فلسفه است. ابن رشد علاوه بر اینکه به پیوند و سازگاری بین عقل و ایمان پرداخت، معتقد بود که در پی بردن به حقایق عالم، باید عقل را در همه امور نسبت به ایمان برتری داد.
لیلا بیات مریم خوشدل روحانی
تحقیق حاضر در صدد بحث و بررسی "تکافو ادله در حقانیت ادیان"نزد یکی از متکلمین مسلمان "ابن حزم اندلسی (ق4و5 هجری)"می باشد.وی ضمن پژوهش و مطالعه در آثارمتکلمان مسیحی و یهودی و تحلیل انتقادی نظریات ایشان به تفسیری در اثبات حقانیت دین اسلام می پردازد.از نظر ابن حزم انحرافات موجود در دین یهودیت و مسیحیت وتحریفات موجود در تورات و انجیل به عنوان ادله ای محکم در اثبات تنها دین بر حق (اسلام)به کار می آیند.خداونددین اسلام را توسط پیامبرخود محمد(ص)بر همه جهانیان عرضه نموده است و همه موظف به پذیرش آن میباشند.وی قرآن کریم را به عنوان مهم ترین و اصیل ترین منبع دین اسلام می داندو در طرح و اثبات مباحث کلامی نیز همواره آن را مورد استناد قرار می دهد
معصومه رستم خانی سحر کاوندی
در فلسفه صدرالمتألّهین که برهان و عرفان در هم آمیخته و در رسیدن به حقیقت هماهنگ گشته اند، قرآن کریم از جایگاه برجسته ای برخوردار است. وی در آثار خویش، از جمله «الحکمه المتعالیه فی الأسفار الأربعه العقلیّه»، «أسرار الآیات و أنوار البیّنات»، «مفاتیح الغیب» و دیگر آثار، آیات قرآن را با اهداف و مقاصد گوناگونی به کار برده است. بی شک، در برداشت و فهم وی از آیات قرآن، اندیشه های عرفانی و فلسفی او نقش قابل توجّهی دارند؛ به گونه ای که گاه موجب شده اند که وی معنای دقیق تری را از قرآن برداشت کند و گاه او را از معنا و مقصود قرآن دور کرده اند. یکی از کتاب هایی که ملاّصدرا در آن، از آیات قرآنی استفاده نموده است، کتاب «الشّواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیّه» می باشد، که از آخرین آثار وی و مشتمل بر آخرین آراء اوست. وی در این کتاب، مانند بسیاری از دیگر آثارش، به دفعات به آیات قرآن استناد نموده است که با نگاهی گذرا در این کتاب، این امر به روشنی قابل مشاهده است. در پژوهش حاضر، کاربردهای آیات قرآن توسط صدرالمتألّهین در یکی از مشاهد پنجگان? این کتاب، تحت عنوان مشهد سوّم، که به بحث پیرامون نفس می پردازد، مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است. بدین منظور، کاربردهای آیات در این مبحث، در چهار قسم دسته بندی شد: آیاتی که وی به تفسیر و نیز تأویل آنها پرداخته است، آیاتی که در اثبات مطالب خود به آنها استدلال نموده است، آیاتی که در تأیید نظرات خود به آنها استشهاد کرده است، و آیاتی که صرفاً به طور ضمنی در طیّ مباحث خود به کار برده است. سه دست? نخست، با تفسیر آنها در تفاسیر عمد? قرآنی مقایسه گردیده است تا روشن شود که آیا به کارگیری این آیات در آن مواضع و استفاده از معنای مورد نظر ملاّصدرا، با تفسیر آنها در این تفاسیر همخوانی دارد یا نه؟ تنها فرضیّه بحث این است که چنین همخوانی وجود دارد. در این پژوهش، برای نخستین بار است که کاربردهای صدرا از آیات قرآن، با تفاسیر قرآنی مقایسه گردیده است، چنین کاری تاکنون بی سابقه بوده است. نتیجه این مقایسه این است که در بسیاری از موارد، چنین همخوانی وجود ندارد و ملاصدرا در این آیات، برداشتی مغایر و متفاوت از دیگران ارائه داده است؛ در این موارد، آراء و پیش فرض های فلسفی او سبب شده اند که فهم او از این آیات با ظواهر آنها مغایر و ناسازگار باشد و به نظر می رسد که وی در این موارد مرتکب تفسیر به رأی شده است. همچنین در برخی از موارد، برداشت او از آیات تنها با تفسیر آنها در برخی از تفاسیر عمده، موافق و سازگار است. و سرانجام در برخی دیگر، نه تنها بین برداشت او از آیات و تفسیر آنها در هم? تفاسیر عمده همخوانی وجود دارد، بلکه در این موارد، وی به کمک آراء و اندیشه های فلسفی خود، توانسته است برداشت واضح و دقیقتری را از این آیات ارائه دهد.
حجت اسدی ملکی مریم خوشدل روحانی
برخی اندیشمندان نظیر غزالی صفات خداوند را زائد بر ذات وی می دانندو بر این باورند که صفات حق همچو ذات وی قدیم هستند. در مقابل امام خمینی معتقد به اصلت وجود بوده و حق را موجودی بسیط می داند و لذا وی معتقد است که کمالات حق عین ذات بسیط او بوده و در دار هستی بیش از یک حقیقت صرف وجود ندارد.
فتح الله فتحی قشلاق مریم خوشدل روحانی
یکی از مباحث مهم فلسفه ملاصدرا اثبات عالم مثال است . این مسأله مورد انکار حکمای مشاء به ویژه ابن سینا بوده است . مرتبه عالی تر خیال عبارت است خیال منفصل . این مرتبه از خیال در تاریخ تفکر اسلامی ، به واسطه نحله اشراق و صدرایی و نیز تفکر عرفانی ابن عربی در برابر دیدگاه مشایی طرح گردید که خیال را جسمانی تبیین می کرد . شیخ اشراق با طرح ادله عقلی و با استناد به مکاشفات شهودی خود در صدد اثبات این عالم بوده است . عالم خیال در فلسفه ملاصدرا از دو جهت مورد مطالعه قرار می گیرد یکی از جهت هستی شناسی و دیگری از جهت معرفت شناسی . در فلسفه ملاصدرا عواالم وجود به عالم طبیعت ، عالم خیال و مثال منفصل و عالم عقل تقسیم می شود . عالم خیال منفصل ، حد واسط بین عالم عقل و طبیعت است که هر یک از این عوالم ناظر به یکی از مراتب حسی و عقلی نفس انسانی می باشد . صدرالمتألهین تمامی ارکان فلسفی خویش نظیر اصالت وجود ، تشکیک در وجود ، حرکت جوهری و امکان فقری را به استخدام گرفته است و بر اساس این اصول و مبانی فلسفی اش هستی امکانی را به نشأت سه گانه وجود ( مادی ، خیال منفصل ، عالم عقول ) تقسیم کرده و هریک از مراتب ادراک را متناظر با نشأت مذکور قرار می دهد . اهمیت فرآیند ادراک از نظر صدرا این است که ، ادراک نه تجدید و تقشیر صور علمیه است ( درمشاء ) و نه مشاهده و اشراق صور مذکور توسط نفس ( در اشراق ) ، بلکه این نفس است که در حرکت استکمالی خود متناسب با هر مرتبه وجودی به مرتبه ای از ادراک دست می یابد و با آن متحد می گردد .
جواد اسماعیلی طاهره کمالی زاده
چکیده مسأله عقل به صورتی جدی و تاثیر گذار در نظام فلسفی برای اولین بار در آثار ارسطو مطرح گردید و ارسطو عقل را در آثار مختلف خود با معانی متفاوتی به کار برد.برجسته ترین نظریه مشائی در مورد عقل در فلسفه فارابی هم در معرفت شناسی به عنوان مراتب نفس و هم در جهانشناسی به عنوان موجودی مجرد تام و مستقل از انسان ارائه شد. فارابی اساس نظریه عقل را از ارسطو اخذ کرده و سپس با داشتن مبنایی توحیدی و تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت ، بعضا معنا و تفسیری متفاوت از ارسطو ایراد میکند. برجسته ترین قسمت نظریه عقل فارابی را عقل فعال تشکیل میدهد. عقل فعال هم در حیطه جهانشناسی هم در حوزه معرفت شناسی نقش و کارکرد ویژه دارد.معرفت انسانی در تمام مراتب خود وابسته به افاضه صور کلی و معقولات توسط عقل فعال بر نفس ناطقه و خروج آن از قوه به فعلیت است. بنابراین عقول در تمام مراتب وجودی و معرفتی فلسفه مشاء نقش و کارکرد گسترده ای داشته واز ارکان فلسفه مشائی به شمار می آید. کلمات کلیدی:عقل-عقل منفعل-عقل فعال-فیض-صدور-معرفت شناسی-جهان شناسی
خدایار خانی مریم خوشدل روحانی
مکتب تفکیک قائل به جدایی سه جریان معرفتی یعنی عقل ، وحی و عرفان می باشد این مکتب ، اولین بار (به طور مصطلح) توسط محمد رضا حکیمی در زمان معاصر مطرح گردید . از آن جایی که پیروان این مکتب یکی از مخالفان جدی مباحث فلسفی می باشند و اکثر نظریات فلسفی را مورد نقد قرار می-دهند در بحث پیرامون چگونگی آفرینش عالم نیز به طرح نظریات ویژه ای می پردازند که با آراء فلاسفه تفاوت دارد . بحث آفرینش عالم و چگونگی آن از مباحث مهمی است که همواره ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده است . در حوزه ی اندیشه ی اسلامی، فلاسفه و متکلمان به طرح نظریات خاصی در این مورد(آفرینش) پرداخته اند . این مباحث عمدتا تحت عنوان حدوث و قدم عالم مطرح شده است . باید گفت فیلسوفان اسلامی در بحث آفرینش عالم ، معتقد به حدوث ذاتی عالم بوده و متکلمان حدوث زمانی عالم را می پذیرند . با توجه به این که پیروان مکتب تفکیک بیشتر به آیات و روایات نظر داشته ، گرایش به نظریه حدوث زمانی عالم دارند . این نظر در مورد آفرینش عالم هماهنگی زیادی با گفته های متکلمان به ویژه غزالی دارد، که همان مطالب را به شکل دیگری بیان می کند . مکتب تفکیک کل جهان را حادث به حدوث زمانی می داند . به عقید ه ی این مکتب نورحضرت ختمی مرتبت اولین مخلوق خداوند می باشد . هم چنین آفرینش عالم جسمانی ازشیء لطیفی به نام "ماء"صورت گرفته است.
زهرا ملایی مریم خوشدل روحانی
در مباحث مربوط به معرفت دینی و خداشناسی، شناخت فطری و راه یابی از طریق درون یکی از راه های قابل توجه است. از جمله راههای خداشناسی تعلیماتی است که از طریق براهین عقلی و بیانات شرایع به بشر رسیده است. باید توجه داشت که در عین حال انسان هایی وجود دارد که قادر به درک مبانی استدلال عقلانی و قبول بیانات شرایع نمی باشند.لذا برای این عده مسیری دیگر در همان معرفت و ارتباط با ذات خداوند از طریق فطرت انسانی است، مهیا گردیده است. خداشناسی و خداجویی در فطرت انسان همگام با آفرینش وی سرشته است و حتی براهین فلسفی مانند برهان صدیقین، برهان وجودی، و... به گونه ای ریشه در فطرت خداشناسی انسان دارند. هم? انسانها این شناخت را در عمق جان و وجدان خویش دارند ولی به سبب عوامل گوناگون محیطی، اجتماعی، فرهنگی و موانع مختلف دنیایی وضوح و روشنی آن را از یاد برده اند. علم به این آگاهی فطری یا خداشناسی فطری نیازمند تلنگرهایی است که که باید پیوسته از سوی دین پژوهان و فیلسوفان انجام گیرد تا تجلی آن همواره محفوظ باقی بماند. پژوهش حاضر ضمن بررسی مبادی و مسائل کلی فطرت و تبیین بینش خاص قرآن درباره آن، به بحث از فطرت الهی در انسان از دیدگاه برخی از حکمای متعالیه می پردازد. این فیلسوفان برهان هایی را از طریق فطرت بر اثبات وجود خداوند تبیین کرده اند که برخی مبتنی بر ادراکات فطری وبرخی مبتنی بر گرایشهای فطری است. در این تحقیق تکی? خاصی به آراء ملاصدرا و حکمای متعالیه معاصر درباره خداشناسی فطری شده است.ملاصدرا با تکیه بر فقر وجودی ممکنات، و همچنین از طریق گرایش عشق به کمال طلبی و امید داشتن در شدائد بر اثبات فطری بودن شناخت خداوند برهان اقامه کرده است.علامه طباطبایی نیز از طریق علم حضوری ممکنات و ربط وجودی ایشان و استناد به آی? میثاق و نیز از طریق گرایش امید در سختیها، برهانی را بر اثبات فطری بودن وجود خداوند اقامه کرده است. آیت الله شاه آبادی نیز با ارائه برهان فطرت عشق به نظری? جدیدی درزمینه فطرت دست یافته است. امام خمینی نیز که شاگرد ایشان می باشد، صرفاً از طریق گرایش عشق به کمال مطلق و انزجار از نقص به اثبات فطری بودن وجود خداوند می پردازد. واژگان کلیدی: خداشناسی، فطرت، حکمت متعالیه، ملاصدرا، علامه طباطبایی، آیت الله شاه آبادی، امام خمینی .
نرگس بیات مهدیه اسادات مستقیمی
تبیین تحقق مدینه فاضله ی مهدوی (عج) با رویکرد فلسفی و عرفانی باتوجه به خلاء پژوهشی در این زمینه و وجود جریان های مهدویت گرایی معاصر، حائز اهمیت بسیاری است. دراین پایان نامه نخست به معرفی مدینه فاضله پرداخته شده و سپس مبانی فلسفی– عرفانی تحقق آن نظیر؛ سریان ولایت و عشق، افاضه فیض، تجلی اسماء، مقتضیات فطرت و عنایت، با تحلیل ونو آوری ویژه ای مورد بررسی قرار گرفته است و آن گاه ضمن بیان برخی حقایق فلسفی– عرفانی و شاخصه ها و برکات مدینه فاضله، آراء و دیدگاه های فلاسفه و عرفایی چون؛ افلاطون، ارسطو، ابن سینا، صدرای شیرازی، شیخ اشراق، ابن عربی، سید حیدر آملی و عبدالرزاق کاشانی و..، استقرا و در دسته بندی ویژه ای ارائه گردیده است . هم چنین یکی از ارکان مورد توجه در این تحقیق بررسی مناسبات دیدگاه ها وآراء فلسفی – عرفانی با آیات وروایات بوده است. بدین ترتیب ترسیم وتحلیل سیمای این مدینه در اندیشه فلسفی وعرفانی وارائه مناسبت آن بامتون دینی، گامی موثر در راه مبرهن نمودن تحقق این مدینه با ادله ی عقلیه و نقلیه در فرجام قدسی تاریخ است، که این پایان نامه به قدر وسع، در این راستا تلاش نموده است
سمیه ثبوتی مریم خوشدل روحانی
مسأله رابطه عقل و دین از کهن ترین موضوعات فلسفی و کلامی بوده که تاریخ بر سابقه دیرینه آن گواهی می دهد. عقل و دین به عنوان دو منبع اصلی معرفت و دو عامل اساسی رشد و ارتقای حیات انسانی همواره مورد توجه متفکرین بوده است. بررسی آراء کلامی شیخ مفید که سهم عمده ای در شکل گیری و گسترش کلام شیعه ایفا نموده است، بیانگر آن است که شیخ مفید قائل به سازگاری میان عقل و دین است. به عقیده ی وی عقل از سمع جدایی ناپذیر است. شیخ مفید با توجه به عصری که در آن می زیسته و بر مبنای تفکراتش، تلاش نموده با پایبندی تمام به اصول و شیوه های منطقی، به اثبات عقاید شیعه و دفاع از آن بپردازد. وی عقل را به عنوان وسیله ای برای دفاع از آموزه های وحیانی لازم و ضروری می داند و از تقلید کورکورانه در پذیرش احکام و آموزه های وحیانی منع کرده است. در پژوهش حاضر تلاش بر آن است تا پس از بررسی سرگذشت عقل و دین در میان متکلمان اسلامی به بیان دیدگاه شیخ مفید در این خصوص پرداخته و جایگاه عقل و معارف دینی و رویارویی این دو را در اندیشه شیخ مفید تبیین نمود.
رقیه بیگدلی مریم خوشدل روحانی
آموزه گناه نخستین یکی از اصول اعتقادی مسیحیان است. بر اساس این آموزه طبیعت بشری به جهت گناه آدم، گناه آلود بوده، لذا برای نجات، مرگ عیسی (ع) لازم است. منشاء طرح این آموزه، سفر پیدایش است. بعد از سفر پیدایش، نام? پولس به رومیان، اساس این آموزه را تشکیل می دهد. آگوستین یکی از بزرگترین متفکران مسیحی است که با استناد به سفر پیدایش و رسائل پولس، این آموزه را با دیدی تاریخی و روانشناختی مطرح کرد. براساس اعتقاد آگوستین، آدم مرتکب گناه شد و مرگ، مجازات گناهش است. به دلیل حضور انسان ها در آدم همه در گناه وی شریکند و نیازمند نجات هستند که این فرآیند با مرگ عیسی(ع) عملی می شود. البته این آموزه از همان ابتدا مدافعان و مخالفانی داشته است. علامه طباطبایی به عنوان مفسر جهان تشیع معتقد است که زندگی آدم در بهشت برنام? خدا بوده تا اینکه آنها مدتی را در بهشت سپری کنند و برای زندگی دنیوی آماده شوند. و همینطور مقام خلیفه اللهی آدم محرز گردد. وی عمل آدم را ترک اولی تلقی کرده اند که با عصمت انبیاء منافاتی ندارد، زیرا نهی آدم از درخت ممنوعه نهی ارشادی بوده و در بهشت صادر شده بود و بهشت هم جای تکلیف نیست. از نظر علامه گناه آدم لازم لاینفک او و ذریه اش نمی باشد، زیرا مفسد? نافرمانی آدم (ع) و حوا تنها خود آنها را در برگرفت که همان خروجشان از بهشت و فرود آمدنشان بر زمین بوده است و آدم بعد از نافرمانی توبه کرد و خداوند هم توبه او را پذیرفت. طبق آیات قرآنی، گناه هر کسی تنها خود فرد را در بر می گیرد و شامل افراد دیگر نمی شود، از نظر عقلی نیز مجازاتِ شخص بی گناه به جرم گناهِ دیگری قبیح است. به نظر علامه مرگ انسان ها مجازات گناه آدم نیست زیرا خداوند انسان را برای جاودانگی خلق نکرده بود بلکه اساس آفرینش به گونه ایی است که انسان حیاتی محدود دارد که دارای لوازمی است و مرگ و میر هم یکی از آنها است. بنابراین مرگ انسان همچون حیاتش تقدیری از سوی خداوند است که در زمانی معین فرا می رسد تا انسان در نزد خالقش قرار گیرد و در مورد او داوری شود.
فاطمه بدیعی علیا مریم خوشدل روحانی
مسأله برزخ و زندگی پس از مرگ انسان از جمله مسائل مهم در حوزه های کلامی و فلسفی است که همواره در میان ملل و ادیان مختلف مطرح بوده است. دین مبین اسلام زندگی پس از مرگ و عالم برزخ را، تحت مباحث مربوط به معاد مطرح نموده و آن را یکی از اصول اعتقادی مسلمانان معرفی می کند. بر اساس این اصل، بعد از مرگ انسان، روح همه انسان ها وارد عالم برزخ شده و تا فرا رسیدن رستاخیز در آن جا به سر خواهند برد. در برزخ حیات انسانی ادامه یافته و متناسب با اعمال و کرداری که در این دنیا انجام داده اند، در بهشت و جهنم برزخی خواهند بود. واژه برزخ در قرآن (مومنون/ 100) و در برخی روایات بر عالمی که واسطه میان دنیا و آخرت است، اطلاق شده است. علاوه بر اصل وجود برزخ، شماری از آیات قرآنی بر حیات برزخی و شعور و آگاهی آدمیان در عالم برزخ دلالت می کند. برخی از آیات بیانگر زنده بودن شهیدان بوده و برخی دیگر از نعمت ها و عذاب های برزخی حکایت دارند. ملاصدرا معتقد است که روح انسان دارای نشأت و درجات مختلفی است که برخی پیش از مرگ و برخی دیگر بعد از مرگ تحقق می یابد به طوری که بعد از جدا شدن و انقطاع از وابستگی به جسد، تا بی نهایت خواهد ماند. وی معتقد است وقتی شخص از دنیا می رود، وارد عالم برزخ (قیامت صغری) می شود. قیامت کبری هم وعده گاهی در نزد خداوند است و هر چه در قیامت کبری رخ می دهد، نظیر آن نیز در عالم برزخ (دوران پس از مرگ و قبل از ظهور قیامت کبری) اتفاق خواهد افتاد. طبق بررسی و تطبیق مسأله برزخ از نظر قرآن و ملاصدرا نکات ذیل بدست آمد: الف) تجرّد روح؛ ب) تجسّم اعمال؛ ج) عذاب قبر؛ که در همه این موارد قرآن و ملاصدرا با هم اتفاق نظر دارند؛ د) مرگ و احیاء برزخی: براساس آیات قرآن در برزخ حیات و زندگی وجود دارد و حیات برزخی با مرگ برزخی به پایان رسیده تا در قیامت دوباره احیاء جدیدی صورت بگیرد و تمام انسان ها آماده رسیدگی به اعمال و کردار خود شوند. اما ملاصدرا به زندگی و مرگ در برزخ اشاره صریحی نکرده است.
زینب مهدیون مریم خوشدل روحانی
مسأله مرگ و چیستی آن همواره مورد سؤال انسان بوده است.فیلسوفان و متفکران زیادی در این باب به نظریه پردازی پرداخته اند، فیلسوفان اسلامی هم بصورت پراکنده به حقیقت مرگ اشاره داشته اند. بطور کلی در فلسفه اسلامی سه دیدگاه عمده در باب مرگ ارائه شده که می توان آنها را دیدگاه سینوی، اشراقی و صدرایی نامید. هدف اصلی در این پژوهش بررسی حقیقت مرگ وعوامل ترس از آن از نظر ملاصدرا است. در این پژوهش ، حقییقت مرگ از نظر ملاصدرا اعراض نفس از عالم حواس و نشئه محسوسات و اقبال به ملکوت بییان شده نه چیزی که باعث فنا شود بلکه چیزی است که بین تو وغیر تو وغیر صفات لازمه تو جدایی می اندازد . همچنین وی عامل ترس از مرگ را جهل انسان نسبت به مرگ می داند که انسان به دلیل ناآگاهی نسبت به این پدیده و یا ناشناخته بودن این پدیده از مرگ می ترسد ملاصدرا راه فائق آمدن بر این ترس را کسب نور معرفت می داند، که با بر طرف شدن جهل انسان ترس از مرگ تقلیل می یابد. کلید واژه: حقیقت مرگ، حقیقت انسان، مرگ هراسی، ملاصدرا، حشر، نفس، انسان.
طاهره احدیان مریم خوشدل روحانی
در آیات و روایات متواتر بسیاری در مورد اعتقاد به رجعت به معنای بازگشت گروهی از مومنان خالص و کافران ستمگر به این جهان پیش از قیامت، به دنبال اعتقاد به منجی آخرالزمان اشاره شده است و علما و اندیشمندان شیعه با توجه به آموزه های قرآنی و روایی در صدد اثبات و تبیین این مطلب می باشند. در این رساله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، دیدگاه علامه ابوالحسن رفیعی قزوینی از اندیشمندان معاصر در زمینه ی رجعت مورد تبیین و بررسی قرار گرفته است. ایشان سعی نموده اند که با مبانی فلسفی به تبیین رجعت بپردازند، بنابراین مسئله رجعت را با استفاده از مقدمات زیر اثبات عقلی می کند که عبارت اند از: 1-علاقه ی ذاتی نفس به بدن مادی، 2-انجام نشدن خاصیت ضروری وجود نبیّ خاتم و ائمه ی اطهار (ع) به دلیل موانع و قواسر،3- استحاله ی دوام قسر از کمال و اثر طبیعی شیء . براساس این اعتقاد در زمان ظهور تمامی موانع و قواسر آثار وجود نبیّ اکرم (ص) و ائمه ی اطهار (ع) مرتفع می شود، به همین دلیل رجعت ایشان ممکن ،بلکه واجب و ضروری خواهد بود. اما باید گفت که تحلیل علامه رفیعی قزوینی در رجعت خالی از اشکال نیست چرا که ایشان رجعت را فقط مختصّ پیامبراکرم(ص) و ائمه ی معصوم(ع) می داند، از طرف دیگر هیچ دلیل عقلی وجود ندارد که خاصیت وجودی هر موجودی باید حتماً فعلیت پیدا کند و به کمال برسد و استحاله ی قسر دائمی نیز به انواع موجودات مربوط می شود نه افراد آن ها و کاربرد آن در این جا درست نیست. به طور کل می توان نتیجه گرفت که اثبات ضرورت عقلی رجعت نیازمند استدلال و داشته های بیشتری است و در این گونه امور نیاز به تکلّف برای اثبات عقلی نیست، زیرا ادلّه ی محکم قرآنی و روایی بر امکان وقوع رجعت در گذشته و آینده وجود دارد که بیشتر روایاتش به حد تواتر رسیده است.همچنین ایشان در تفاوت رجعت و تناسخ معتقد است که تناسخ بازگشت نفس به بدن دنیوی است که تمام فعلیت ها و کمالات خود را از دست داده است اما اگر نفسی با موت ، کمال و فعلیتی برتر پیدا کند و به بدن خود که هیچ کمال و فعلیتی را از دست نداده بازگردد، این غیر از تناسخ است. علامه رفیعی قزوینی در پایان بیان خویش پیرامون اثبات رجعت، به شبهات منکرین رجعت پاسخ می گوید.
اکرم صادقی حسین اترک
ماهیت و حکم اخلاقی غیبت یکی از موضوعات مهم اخلاقی است. مسأله اصلی این رساله این است که تعریف دقیق غیبت چیست و چه عناصری در ماهیت آن دخیل هستند. براساس تحقیقات انجام شده چند عناصرتشکیل دهنده ماهیت غیبت هستند: (3-1).غیاب انسان معین دیگر،(6-4).عیبی که از نظر عرفی عیب محسوب می شود،( 9-7). با قصد عیب جویی که غیبت شونده از آن کراهت داشته باشد و عیب مذکور دروغ نباشد. بنابراین در تعریف غیبت گفته میشود که:غیبت چنانکه از اسمش پیدا است آن است که در غیاب کسی سخنی گفته شود که عیبی از او را فاش سازد و این عیب در شخص واقعیت داشته باشد،عیبی که از نظر عرف عیب تلقی شود و گوینده هم با قصد انتقاص و ذم او بگوید، خواه این عیب جسمانی باشد یا اخلاقی یا در اعمال او باشد و یا در سخنش، حتی در اموری که مربوط به او باشد مانند لباس، خانه، همسر و فرزندان و مانند اینها، که شخص از شنیدن آن ناراحت میشود. مسأله مهم دیگر حکم اخلاقی غیبت است شکی نیست که حکم اولی غیبت حرمت است ولی در برخی شرایط از نظر اخلاقی و شرعی غیبت جایز است: 1. دادخواهی مظلوم، 2. غیبت شخص متجاهر به فسق، 3. نصیحت مشورت گیرنده، 4. استفتاء، 5. مذمت شاهد و راوی ناباب، 6. مدعی نسب دروغین، ...برخی از راههای جبران عمل غیراخلاقی غیبت عبارت است از: 1. استغفار، 2.استحلال. این رساله تلاش کرده است با تحلیل ماهیت غیبت، عناصر دخیل و غیر دخیل در ماهیت غیبت و موارد جواز آن را بیان کند.
وحید یارعلی حسین اترک
پدیده معجزه در طول تاریخ ادیان از زوایایی گوناگونی، اندیشه دانشوران را به خود مشغول داشته است، در این میان هم نگاه هستی شناسانه و هم نگاه معرفت شناسانه فلاسفه به این موضوع درخور اهمیت بوده است. در ادیان گوناگون تعاریف مختلفی از معجزه و همچنین هدف های مختلفی از اثبات معجزه وجود داشته است. در این میان مکاتبی هم وجود دارند که به انکار معجزه پرداخته اند مانند ماتریالیسم. در میان فلاسفه بسیاری به انکار معجزه پرداخته اند به عنوان مثال می توان به هیوم اشاره کرد. او بیان می کند که وقوع معجزه ذاتا نامحتمل تر از آن است که شواهد تاریخی بتواند بر آن غالب آید، و دیگر اینکه تلاش کرده است نشان دهد که شواهد تاریخی قابل اعتمادی بر وقوع اعجاز نداریم. البته ادله هیوم در مقام رد و انکار معجزه نیست. او نمی خواهد بگوید که معجزه در ذات خود امری محال است بلکه بحث وی بیشتر مربوط به مقام اثبات معجزه است. او منکر وقوع معجزه نیست و معتقد است شاید در تاریخ معجزاتی رخ داده باشد ولی تلاش او در سراسر ادله اش این است که نشان دهد معجزه که تنها مبنای قابل اعتماد دین مسیحی است و از آن طریق است که مسیحیان به رسالت منجی شان ایمان می آورند، مبتنی بر گواهی شاهدان است و به حکم عقل نمی توانیم بر این گواهی ها اعتماد کنیم. دلایل هیوم عبارتند از: 1. کسانی که معجزه را گزارش داده اند دارای چنان فهم و شعور و تربیت نبوده اند که بتوان به گزارش آنها اعتماد کرد. 2. معجزه بیشتر در میان ملل وحشی وجود داشته است. 3. انسان ها دوست دارند در مورد وقایع عجیب غریب وراجی کنند. 4. دلایل درباره ی معجزات همدیگر را تضعیف می کنند. اما در میان موافقان معجزه می توان به سویین برن اشاره کرد که به طور اساسی به دفاع از معجزه بر اساس روش عقلی پرداخته است. او با پاسخی که به نقد های هیوم داده است توانسته دلایل قانع کننده ای برای امکان و اثبات معجزه ارائه کند. سویین برن می کوشد نشان دهد برای تحقیق امری که در گدشته رخ داده است چهار نوع شاهد و دلیل وجود دارد: الف) از طریق حافظه ؛ ب) از طریق گواهی شاهدان عینی و نقل قول تاریخی؛ ج) از طریق آثار فیزیکی به جا مانده از نوع تحقیقاتی که در جرم شناسی معمول شده است؛ د) از طریق قوانین علمی و این که آن چه بنا بر قوانین علمی محال و نامحتمل به حساب می آید، می تواند معیار نقد و ارزیابی دلیل از سه نوع اول باشد. نه دو نوعی که هیوم معتقد به آن است یعنی گواهی دیگران و قوانین علمیی که به عنوان معیار برای نقد و ارزیابی گواهی دیگران آورده است. به نظر سویین برن اگر به بررسی معجزه بر اساس این چهار نوع شاهد و دلیل بپردازیم می توانیم آن را اثبات کنیم. سویین برن این نکته را نیز متذکر می شود که انواع مختلف گواهی ممکن است در مواردی با یکدیگر مقابله کنند، که برای حل آن اصولی را برای مقایسه و سنجش دلایل متعارض و ترجیح یکی از آن ها پیشنهاد می کند. واژه های کلیدی: معجزه ، انکار معجزه ، هیوم ، سویین برن ، اثبات معجزه، نقض قانون طبیعت.
سمیه بیات مریم خوشدل روحانی
موضوع وحی به عنوان یکی از مباحثی است که می تواند در کنار علم بشری مورد دقت های کلامی و فلسفی قرار گیرد. از نظر اندیشمندا ن نقطه اتصال وحی و علم بشری، اتحاد ماهوی میان این دو معرفت است. و هردو توسط واسطه ای به بشر منتقل می شوند واسطه ابلاغ وحی در شرع مقدس ، جبرییل بوده که فلاسفه اسلامی آن را بر عقل فعال تطبیق نموده اند. باید گفت عقل فعال در فلسفه اسلامی دارای نقش های فراوانی می باشد ، از جمله در نظام طولی واسطه فیض، در بحث وحی انبیاء واسطه ابلاغ و در حصول علم، اتحاد با عقل فعال مطرح می گردد پژوهش حاضر در صدد بررسی ماهیت علم و نحوه ارتباط علم با وحی از دیدگاه سیف الدین آمدی(631) است. وی یکی از بزرگان مکتب اشعری است که تمامی دیدگاههایش مستند به شرع است. وی با وجود اعتقادات مکتبی به عنوان ، چهره ای عقل گرا در میان اشاعره معروف است که سعی در مستدل کردن نظریات خویش دارد. آمدی ضمن پذیرش تعریف ارسطو در باره علم ، ادراکات را مبتنی بر حس دانسته وبر این باور است که حصول ادراک نیازی به اتحاد با عقل فعال نداشته وخداوند در محل ادراک، علم را خلق می نماید. وی پس از انکار وجود عقل فعال، انطباق عقل فعال را با فرشته وحی مورد مخالفت قرار داده است.در موضوع تلقی وحی کاملا متکی بر شرع است و حتی واسطه وحی را فرشته ای می داند که هیچ تطابقی با عقل فعالی که فلاسفه می گویند ندارد.
حسن جعفریان مریم خوشدل روحانی
براساس نظریه فیض ابن سینا، ازحضرت حق ، بدون واسطه ، تنها یک موجود صادر می شود و صادر نخستین عقل اول است و به ترتیب عقول عشره که مجرد تام و مفارق محض اند از واجب صادر می شوند و آخرین عقل از سلسله عقول ، عقل فعّال است که مدبّر بر عالم مادون فلک قمر می باشد . پس از آن افلاک نه گانه که هرکدام از یکی ازعقول صادر می شوند . و در روایات نیز مخلوق اول تحت عنوان «اول ما خلق الله » وارد شده که عقل و قلم و جوهر اخضر و نور پنج تن را به عنوان مخلوق اول معرفی کرده و ابن سینا به روایت «اول ما خلق الله العقل» استناد کرده و صادر اول را عقل دانسته و مشخصه ی اصلی نظام فلسفی سینوی پیوند دادن عناصر بنیادین فلسفه ی ارسطویی (و برخی عناصر مهمّ جهان بینی نو افلاطونی) با تعالیم جهان بینی اسلامی است . همچنین ابن سینا عقل دهم یا عقل فعال را جبرئیل ، روح الامین و ناموس اکبر و تدبیر گر عالم ماده می داند ولی هم قرآن و هم روایات ضمن پذیرش وساطت ملائکه در تدبیر امور عالم ، جبرئیل را فرشته وحی می دانند نه تدبیر گر عالم ماده .
فاطمه جعفری مریم خوشدل روحانی
اعتقاد به وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به گونه حی و حاضر یکی از مبانی کلامی شیعیان می باشد، تا حدی که می توان آن را به عنوان یکی از نقاط تمایز بین تشیع و سایر فرق اسلامی دانست. در عصر حاضر شخصی به نام احمد الکاتب درصدد خدشه دار نمودن این اعتقاد بوده و با وارد نمودن شبهاتی به دالیل وارده در اثبات وجود امام زمان، سعی در انکار وجود ایشان دارد. مدعای وی این است که، دلایل شیعیان برای اثبات وجود امام زمان، بی اساس است و ایشان تنها برای خروج از بن بست عدم وجود امام بعد از عسکری(علیه السلام)به این دلایل تمسک جسته اند. شبهات کاتب به دو دسته تقسیم می شوند.: 1- جواز امامت دو برادر بعد از امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)2-انکار وجود امام زمان. یکی از دلایل اثبات وجود امام زمان ، تمسک به روایات عدم جواز امامت اخوین بعد از امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)است. بر اساس تحقیق انجام شده این روایات نه تنها خبر واحد نبوده؛ بلکه از زمان ائمه اطهار مطرح و اندیشمندان شیعی از همان ابتدا به این احادیث برای اثبات وجود امام زمان تمسک جسته اند. برخلاف ادعای کاتب، طرح عدم جواز امامت اخوین بعد از حسنین(علیهما السلام)، یک اندیشه بنیادی در شیعه بوده و اولین بار توسط شیخ طوسی مطرح نگردیده است. برخالف ادعای کاتب مبنی بر کثرت پذیرندگان جعفر(برادر امام عسکری)به عنوان جانشین بعد از امام، وی فردی فاسد بوده و فاقد شایستگی های الزم برای امامت بوده است. افزون بر شواهد تاریخی فراوان در اثبات وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نقل احادیث معتبری در مالقات حضوری عده ای از بزرگان اهل قم با حضرت ، شاهدی در رد ادعای کاتب بر عدم اطالع اهالی قم از وجود امام زمان می باشد . شیعیان هرگز بعد از شهادت عسکری(علیه السلام)دچار بحران فکری یا تشتت نشدند تا برای خروج از آن ناچار به فرض ولدی وهمی برای امام عسگری شوند.
مریم احمدی مریم خوشدل روحانی
اراده به عنوان یکی از صفات خداوند در متون کلامی و فلسفی مورد توجه و عنایت متکلمین و فلاسفه قرار گرفته است. فلاسفه یهودی نیز این مسئله را مورد واکاوی قرار داده و از جنبه های مختلف بررسی نموده اند. یکی از مطرح ترین نظریات درمورد اراده الهی، نظریه سلیمان بن جبیرول، فیلسوف اندلسی است. به نظر می رسد ابن جبیرول در بیان نظریه خود تحت تاثیر، فلوطین، انباذقلس، نظریه لوگوس مسیحیت و فلاسفه مسلمان بوده است، گرچه در برخی از موارد با فلاسفه ذکر شده اختلافاتی نیز دارد . وی اراده را عاملی برای حرکت دانسته و آن را واسطه ای بین ماده و صورت کلی توصیف می نماید که هر یک از آن ها به صورت مرتبط به هم وجود دارند. اراده الهی به عنوان یک عامل پیوند میان علل برتر و معلول های پست تر در زنجیره حیات به صورت یک رابطه عمودی است که در همه فرایندهای تجلی نفوذ دارد. بر طبق نظریه ابن جبیرول اراده الهی نقش مهمی در تمامی مراحل آفرینش ایفا کرده و واسطه ای میان خدا و همه موجودات است .بر این اساس وی تمام افعال در جهان را ناشی از اراده الهی می داند در واقع اراده قدرتی از سوی خداست که در همه چیز نفوذ کرده و وارد می شودو باعث تحرک و جنبش تمام موجودات می گردد.
مریم خوشدل روحانی نجفقلی حبیبی
دانشجو دربارهء صناعت برهان در این رساله به تفحص پرداخته و بخشی ازمبحث مورد نظر را به نظریات جدید که پیرامون آن مطرح شده اختصاص داده است . و رساله خود را بر سه بخش تدوین نموده 1 - کلیات شامل سوابق تاریخی و تعریف برهان و جایگاه برهان در منطق 2- بخش دوم در مبادی برهان 3 - بخش سوم به بررسی اقسام علل و برهان اختصاص یافته است .