نام پژوهشگر: سید اصغر کیوان حسینی
هادی عباس زاده سید اصغر کیوان حسینی
محتوای اصلی این پایان نامه بر مبنای چگونگی تاثیرگذاری سپر دفاع موشکی آمریکا بر سیاست های روسیه در قبال پرونده اتمی ایران شکل گرفته است. در این ارتباط، عوامل موثر بر سیاست خارجی روسیه بر مبنای" نظریه تصمیم گیری جیمز وزنا" مورد بررسی قرار گرفته و جایگاه هر کدام از عوامل به خصوص" متغیر نظام گرایانه" مورد تاکید بوده است. در ادامه، به جایگاه پرونده اتمی ایران در سیایست خارجی روسیه در دوره های مختلف مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و در این میان اثر بخشی سپر دفاع موشکی در سیاست روسیه در قبال پرونده اتمی مشخص شده و به این نتیجه رهنمون شدیم که آمریکا سعی کرده با استفاده از ابزار فوق، همکاری های هسته ای ایران و روسیه را تحت تاثیر قرار دهد و مسکو را از ادامه همکاری با تهران باز دارد. در این بین به نظر می رسد برنامه ها و فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران و همکاری های اتمی تهران ومسکو، به مثابه ابزاری در دست کرملین برای اخذ امتیازات بیشتر از غرب و به خصوص آمریکا مبدل شده است. از این رو ایالات متحده آمریکا نیز سعی می کند با اقداماتی نظیر انعقاد قرارداد سپر دفاع موشکی روس ها را تهدید نماید. آمریکاییها از این برگ برنده به خوبی استفاده نمودند ، با مذاکرات دو کشور روسیه و آمریکا، آمریکاییان معامله ای با روسها انجام دادند به این ترتیب که اگر روسیه همکاری های هسته ای نظامی خود را با ایران قطع کند آنها هم از استقرار سپر دفاع موشکی صرف نظر می کنند. که با توجه به واکنشها و اظهارات مقامات مسکو آنها این وجه المصالحه را پذیرفته و با آمریکا وارد معامله شده اند
راحله جمعه زاده سید اصغر کیوان حسینی
بخشی از خطوط راهبردی رفتار خارجی دولت آمریکا با اتکا بر منابع قدرت نرم به پیش می رود. این قدرت بر رویکرد لیبرالیستی مبتنی و به مجموعه ای از مولفه های اخلاقی و فرهنگی اشاره دارد که در ارتباط با سیاست خارجی آمریکا مطرح شده است. این مفهوم در اواخر دهه ی 1980 از سوی جوزف نای ارائه شد، اما پیش از او نیز دیگر نظریه پردازان به "منابع غیرمادی قدرت و کاربست آن در رفتار خارجی دولت ها" توجه داشته اند، این توجه در نظریه ی صلح دموکراتیک، تفسیر پساگرامشینی از چیره طلبی، سازه انگاری و.....، قابل پیگیری است. اما بعد از حادثه ی 11 سپتامبر، که سیاست مبارزه با تروریسم به اولویت سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد، نقش آفرینی این طیف از منابع قدرت (نرم افزاری) اهمیّت ویژه ای یافت؛ در همین رابطه می توان به سه رویکرد زیر توجه کرد: رویکرد تغییر رژیم با هدف تحول نرم در مناطق مختلف ؛ سیاست گسترش دموکراسی با هدف ایجاد حکومت های دموکراتیک در خاورمیانه و در نهایت، دیپلماسی عمومی با هدف تأثیر بر افکار عمومی.
میثم حسن پور وحید سینایی
مولفه های تعیین کننده سیاست خارجی یعنی جغرافیا و ژئوپلتیک، نظام بین الملل و نهادها، گروهها و نخبگان سیاسی بیشترین اثرگذاری را بر اتخاذ راهبردها و اصول سیاست خارجی دارند. در این پژوهش تاثیر تحول در این مولفه ها بر اساس روش ساختار – کارگزار بر سیاست خارجی ایران در سال های 1320 تا 1357 مورد بررسی قرار گرفته است. تحول در مولفه های تعیین کننده سبب شده است که سیاست خارجی ایران در این دوره 37 ساله خود به چهار بازه زمانی کوتاهتر تقسیم شود. بنابراین تحول در مولفه های تعیین کننده باعث اتخاذ چهار راهبرد متفاوت در سیاست خارجی ایران و اتخاذ اصولی بر اساس این راهبردها شده است. در سالهای اشغال ایران یعنی از سوم شهریور 1320 تا بهار 1325 راهبرد مسلط بر سیاست خارجی ایران اتحاد و ائتلافی تحمیلی و اصول آن حفظ استقلال و تمامیت ارضی، کسب منافع از شرایط دگرگون شده بین المللی و بهره برداری از حضور امریکا در ایران بود. در سالهای پس از جنگ تا کودتای 28 مرداد راهبرد حاکم بر سیاست خارجی ایران عدم تعهد محافظه کارانه و اصول آن، اعمال حاکمیت ملی بر منابع طبیعی و معدنی، کاهش نفوذ انگلیس در ایران، همکاری با امریکا در عرصه اقتصادی و برقراری روابط متعادل با شوروی بود. در دوره سوم یعنی پس از کودتای 28 مرداد تا اواسط دهه 1340 راهبرد حاکم اتحاد و ائتلاف منفعلانه و اصول سیاست خارجی شامل گسترش روابط با غرب به ویژه ایالات متحده امریکا، همکاری و توسعه روابط با کشورهای غرب گرا و ضد کمونیست منطقه و تلقی از شوروی به عنوان یک تهدید فوری بود. حال آن که در سیاست خارجی ایران از اواسط دهه 1340 تا پیروزی انقلاب اسلامی، راهبرد مسلط اتحاد و ائتلاف فعالانه و اصول حاکم بر آن اتحاد با امریکا، تنش زدایی با شوروی و ایفای نقش های منطقه ای بود.
هادی صیادی محسن خلیلی
: با پایان جنگ ایران و عراق، جهت گیری های سیاست خارجی ایران نیز تغییر یافت. تغییر سیاست های اصولی ایران از اواخر جنگ نمایان بود. اما این تغییر و تحول در سیاست خارجی ایران تحولات برون گفتمانی نبود، بلکه تحولات درون گفتمانی محسوب می شد و در قالب گفتمان آرمان گرایی با رگه هایی از واقع گرایی صورت می پذیرفت. این امر در حالی انجام می گرفت که تحولات ملی، منطقه ای و بین المللی، سیاست خارجی ایران را تحت تاثیر قرار داده بود. لذا، با پایان جنگ ، جمهوری اسلامی فرصت پیدا کرد با انتخاب گزینه های سیاسی بسیار گسترده نسبت به آنچه که جنگ میسر می ساخت خط مشی واقع بینانه تری را اتخاذ نمایند. این جریان در قالب دکترین ام القرای جهان اسلام متجلی گردید. درواقع، دکترین ام القرا، سبب می شد، چنین گمان شود که باطن ایدئولوژیک سیاست خارجی ایران، تغییر چهره نداده است؛ ولی، در عمل، رویه سیاست خارجی ایران، سرگرم تغییر و باسازی خود شده بود
فهیمه عشرتی خلیل آباد سید اصغر کیوان حسینی
در تعاملات و برخوردهای جمهوری اسلامی ایران و آمریکا طیف گسترده ای از تهدیدات – که شامل مولفه های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بین المللی می باشد- نقش دارد. در حالی که اکثر اقدامات ایران موجب نگرانی آمریکا است، مسلماً در قلب این مسائل، دشمنی مداوم بین ایران و آمریکا نهفته است. در تمام این سال ها دولت آمریکا با تعریف ایران به عنوان تهدیدی فوق العاده برای امنیت ملی، سیاست خارجی و اقتصاد آمریکا و همچنین امنیت جهانی، ممنوعیت ها و تحریم های مختلفی را جهت سرمایه گذاری و داد و ستد با جمهوری اسلامی ایران وضع کرده است. در واقع دولت و کنگره آمریکا بر این اعتقاد بودند که با قطع حمایت شرکت های غربی از ایران و ایجاد محدودیت برای ارتقاء و بهبود صنایع ایران از جمله صنایع نفتی، دولت ایران دچار مشکلات اقتصادی شدیدی خواهد شد و در نتیجه، زمینه تغییر در رفتار این کشور را فراهم خواهد ساخت. از این رو دولت مردان ایالات متحده همواره در صدد راهی بودند تا به گسترش دامنه تحریم و در نتیجه تحقق اهداف متصور دست یابند. چنانکه می توان گفت، تحریم های آمریکا علیه ایران از ابتدای انقلاب تا کنون به لحاظ سطح در سه گام پلکانی شامل: مرحله جنینی، انتقالی و سازمان یافته تقسیم می گردد. در مرحله جنینی شاهد تحریم های آمریکایی یک جانبه، در موضوعات تجاری و مبتنی بر فرامین اجرایی رئیس جمهور هستیم. در مرحله انتقالی، با تصویب قانون داماتو، تحریم های آمریکایی دوگانه فرامرزی (آن دسته از تحریم شرکت های خارجی که در ایران سرمایه گذاری داشته باشند) برای نخستین بار علیه ایران اعمال شد و به لحاظ ضابطه اجرایی، قوانین مصوب کنگره در کنار فرامین اجرایی رئیس جمهور بر شدت تحریم ها افزود. همچنین در این مرحله، تحریم های سرمایه گذاری به ویژه در حوزه نفت و گاز بر تحریم تجاری افزوده شد. در مرحله سازمان یافته، تحریم ها علاوه بر سطح یک و چندجانبه در عرصه نهادی و در قالب تحریم های بین المللی شورای امنیت به تصویب رسید. تمامی این روندها و فرآیندها حکایت از سیر سعودی تحریم ها به لحاظ گستره، ابعاد، عمق و شدت دارد. در این پژوهش با استفاده از تئوری تحریم از زاویه نگاه سازه انگارانه به توصیف و تحلیل روند صعودی تحریم ایران پرداخته خواهد شد.