نام پژوهشگر: میرجلال الدین کزّازی
محسن بابایی میرجلال الدین کزّازی
چکیده: در اجتماع توصیف شده در شاهنامه،نهادها و سازمان هایی وجود دارند که به آموزش فرد می پردازند.یکی از این نهادها نهاد خانواده است که بستر شایسته ای برای انتقال فرهنگ وتوسعه ی فرهنگی می باشد .والدین تلاش می کنند تا ارزش ها و الگوهای مورد نظر خود و جامعه را در شخصیّت کودکان خویش درونی سازند. در شاهنامه علاوه بر محیطِ خانواده و اجتماع، نقش دایه نیز در رشد جسمی و شخصّیتِ فرد قابل توجه است .گهرداشتن و نژاده بودن ،عامل و شاخصه ی دیگری است که درتربیت پذیریِ فرد، موثر است. دومین نهاد آموزشی ، نهاد دین است.با این که آیین های گونه گونی در شاهنامه نمود دارند اما نقش آیینِ مهر وآیین زرتشت نمود بیشتری دارد. نخستین باوری که دین به فرزندان می آموزد تأثیر چرخش فلک بر سرنوشت ایشان است و دیگر، باورداشتن به خداوند ناهید و مهر.از آموزه های دینی زرتشت نیز سفارش به راستی و راستکرداری در تربیت فرد جلوه ی چشمگیری دارد. نیز بر خرد و خردمندی به عنوان یک شاخصه ی دینی در آموزش و تربیت افراد، بسیار سفارش شده است. از نهاد آموزش وپرورش در دوره ی ساسانیان به وضوح سخن گفته می شود اردشیربابکان دستور می دهد که در هر کوی و برزن ،دبستان بسازند. فرهنگیان در این دبستان ها گرد می آیند و به آموزش کودکان می پردازند. در بخش های اسطوره ای و پهلوانی نیز از پرورش و آموزش بسیار سخن به میان آمده است.برخلاف آن چه که تصور می شود آموزش و پرورش در دوره ی ساسانیان منحصراً در اختیار لایگانِ (طبقات) بالای اجتماع نبوده است اما بیشتر کسانی که از آن بهره مند می شده اند شاهزادگان، اشراف و ثروتمندان بوده اند. شکلِ سازمان یافته ی یک نهاد نظامی را در دو دوره ی جمشید و اردشیر می بینیم. در دوره ی جمشید آموزش ها و دسته بندی های منظم نظامی وجود دارد و برای نخستین بار ارتشتاران یکی از طبقات اجتماعی محسوب می شوند .شکل گسترده تر یک نهاد نظامی را در ابتدای دوره ی ساسانیان، در زمان اردشیر بابکان می بینیم . اردشیر برنامه ی منسجمی می چیند تا استعدادیابی کند و جوانان شایسته را برای سپاهیگری آموزش دهد. در جای های دیگر شاهنامه، پادشاهان در جنگ های مهم وگسترده عموماً از نیروی مردمی ( کشاورز جنگی) هم برای مقابله با دشمنان بهره می برند اما از آموزش نهادمند این سپاهیان نیمه وقت نیز سخن قابل توجهی وجود ندارد.