نام پژوهشگر: احمدعلی حیدری

بنیاد تاریخ در اندیشه هیدگر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1388
  محمد خیری   احمدعلی حیدری

هیدگر از دو وجه اهمیت دارد: نخست، نظر به پیدایش و بسط اندیشه تاریخی از قرن 18 و مخصوصاً اهمیتی که تاریخ در هگل پیدا می کند و بعد از آن رویکردهایی که به این مسأله می شود از جمله نگاه مارکس و پیروان وی و یا نگاه به تاریخ مانند دیگر پدیده های طبیعی به روش علوم طبیعی و به طور مثال ظهور الفاظی مثل فیزیک اجتماعی و از جنبه ی دیگر مخالفت امثال اشتراوس با بحث تاریخنگری، نگارنده لازم می داند تلقی هیدگر را در قبال این مسأله با توجه به رویکرد های ویلهلم دیلتای و هاینریش ریکرت، مورخ نوکانتی که هیدگر در ابتداء شاگرد او بود، تبیین کند. دوم، شاید بتوان طرح اصلی کتاب هستی و زمان را این دانست که هیدگر در آن کوشش می کند اندیشه های نظام مند کانتی را با اندیشه تاریخی دیلتای و هگل جمع کند. به بیان دیگر وی مترصد است از یک سو با تحلیل اگزیستنسیال دازاین به کانت نزدیک شود و در عین حال محدودیت های آن را نشان دهد و از سوی دیگر برای نگاه تاریخی دیلتای و هگل در اندیشه اش جایی باز کند. تبیین زمینه هایی از این دست که در تکوین اندیشه ی تاریخی وجودی هیدگر نقش دارند ضرورتی است که در روشن گریِ آراء این فیلسوف گرانمایه اهمیت دارد. تاریخ به معنای متعارف لفظ ریشه در حوالتی geschick دارد که بر آمده از تعامل دازاین (انسان) و زاین (وجود) است به عبارت دیگر تاریخ تقویمی chronikalisch ریشه در تاریخ وجودی دارد که ناظر به پیوند انسان و هستی است. این رساله مترصد است این فرضیه و تلقی را که ناشی از مطالعات اجمالی نگارنده در فلسفه ی هیدگر است و به میزان قابل ملاحظه ای از آراء گیلیسپی متأثر است، به تفصیل بررسی و نقد کند.