نام پژوهشگر: محمدحسن فاضل گلپایگانی
عباس ندری محمدحسن فاضل گلپایگانی
موضوع مورد تحقیق عبارت است از: دلیل انسداد و بررسی ثمرات و انتقاداتی که بر آن مترتب است. برای رسیدن به این هدف، نخست باید سراغ ظنون و امارات رفت، چون ظنون و طرق بستر جریان دلیل انسدادند، لذا باید در این زمینه بطور مبسوط بحث نمود که ظن در لغت و اصطلاح دارای چه معنایی است و انواع آن کدام است و درنهایت آیا حجیّت دارد یا نه و حجیّت آن از باب کشف است و یا حکومت؟ و این ظنون چه نقشی در جریان انسداد دارند، موادی که در این بخش به آن پرداخته شده این است که: ظن از نظر لغت و اصطلاح به یک معنای واحدی بر می گردند و آن عبارت از، اعتقاد را حج است، از آن طرفینی که در موطن ذهن مورد شک و تردید قرار گرفته و چون یک حالت درونی و نفسانی است که با عقد القلب آمیخته است لذا از آن به اعتقاد یاد شده در رابطه با حجیت و عدم آن، هم از آیات بهره گرفته شده و هم از اقوال بزرگان که به نقل منطبق است، مواردی که بوسیله روایات و عقل ظن را از حالت عدم اعتبار به اعتبار داخل می کنند عبارتند از ظواهر الفاظ و قول لغوی و اجماع منقول فی الجمله و خبر واحد اینها ادله عقلید اند وقتی به امضار شرع رسیدند، شارع اقدس هم آنرا پذیرفت دلیل و سند حجیت را به ارمغان می آورند و حجیت از طرف او جعلی می شود. اما در این رابطه که حجیت آن از باب حکومت است یا کشف؟ اگر حجیت آن از باب کشف باشد به این معناست که عقل، بما هو عقل با تحقق مقدمات دلیل انسداد کشف می کند که شارع، ظن را فی الجمله، حجت دانسته و آن حکم عقلی را امضاء نموده قهراً حجیت آن مجعولی است اما اگر از باب حکومت باشد، به این معناست که: عقل فی حد نفسه با قطع نظر از شارع، حاکم و جاعل است مانند قطع، بنابراین عقل معطی و مشرِع است، قهراً حجیت آن منجعلی است، نقش آن در دلیل انسداد چیست؟ در پاسخ باید گفت که، در زمان انسداد باب العلم و القطع عقل می گوید که نمی توان از اطاعت الهی دست برداشت لذا بدنبال جایگزینی برای آندو می گردد و برای دلیل انسداد مقدماتی را لازم می شمارد که وقتی آنها تحقق یاقتند فرمان اطاعت ظنیه را صادر می کند، بعد به امضای شرع که رهبر عقلاء است می رساند و این ظن، بَدَل قطع و علم، حجت می شود برای کل مکلفین اعم از مجتهد و مقلد، پس جایگاه و محل جریان دلیل انسداد فقط ظنون است و مأموریت آن این است که به آنها حجیت و اعتبار ببخشد آنهم بصورت فی الجمله. در بخش دیگر تحقیقی در نفس دلیل انسداد صورت گرفته دلیل انسداد یکی از مباحث و اصطلاحات اصولی است سابقه طرح آن در مسائل اصولی به تدوین و تأسیس علم اصول می رسد، و از زمان شیخ مفید وارد کتب اصولی شد و بعد بزرگان دیگر برای آن حد و مرزی و مقدماتی را معین کردند و در میان متأخرین کسی که مبتکر آن شد، مرحوم میرزای قمی است و اعلام دیگری چون وحید بهبهانی و میرزا حبیب الله رشتی و صاحب معالم دیگران به او پیوستند، دلیل انسداد دارای انواعی مانند انسداد کبیر و صغیر و مطلقه و مهم و حکومتی و کشفی و غالبی و اغلبی و امثال آنست، و حجیت آن بنابر نقل بسیاری از بزرگان از باب حکومت است یعنی عقل حاکم است به حجیت آن، نه این که عقل مشرع باشد و قهراً برای جریان آن مقدماتی را لازم خواهد داشت تا آنها محقق نشوند نمی توان آنرا را جاری کرد در تعداد مقدمات اختلاف شده اما آنچه که بیشتر بزرگان بر آن اتفاق نظر دارند دارای چهار مقدمه است، ونتیجه آن حجیت مطلق ظنون است و در فروع دین کاربرد خواهد داشت نه در اصول دین و نه در اصول فقه، در عصر کنونی که عصر غیبت امام معصوم است علماء اعلام بر دیدگاه واحدی نیستند عده ای که دارای مذاق وسیعی هستند قائلند که تمام امارات و همه ظواهر دارای حجیت و اعتبار شرعی اند قهراً نزد آنها و باب علم به احکام مسدود نیست و امکان دستیابی به آن وجود دارد اما نزد عده ای دیگر اضیق الناس مذاتاً هستند، باب العلم و العلمی به احکام کلیه شرعیه مسدود است الا این که باب معدودی از احکام مفتوح است قهراً نزد اینها انسداد کلی علمی است نه نسبی و انسداد فقط در احکام الزامیه است درباره اثر و نتیجه دلیل انسداد عده ای قائلند که خواست دلیل انسداد، اعتبار بخشیدن به ظنون است آنهم فقط در محدوده مسائل اصولیه عده ای هم گفته اند که فقط در خصوص مسئله فقهیه فرعیه دارای اعتبار است اما از منظر بعضی دیگر از فحول، مقدمات دلیل انسداد، اقتضاء می کند که نتیجه آن عام باشد هم حجیت بخشیدن به ظنون در اصول و هم در مسائل فقهی و هم موارد دیگر علاوه بر ثمرات دیگری هم بر آن مترتب است که در متن خواهد آمد، اما و اشکالاتی که بر آن وارد شده از سوی بسیاری از اعلام با آن طول و عرض طویلش و کثرت مباحث آن از اصل فاسد است و متعرض شدن به آن هم بی فائده است و بحث از آن فقط بخاطر تبعیت کردن از محققین و اساتین فن است. الا این که شاید ادعا شود بخاطر پرورش افکار و تحصیل قوه اجتهاد باشد و دیگر نه فائده علمی بر آن مترتب است و نه عملی قهراً اگر هم فائده ای داشته باشد بسیار اندک است علاوه بر آنچه که گفته شد چندین نقد بر آن وارد شده که خواهد آمد.