نام پژوهشگر: محسن قمی
سیدجواد میر مهدی پور کوه کمر محمدمهدی گرجیان
در این پزوهش سعی بر این است که نظریات دیوید هیوم در بعد عقل نظری و عقل عملی بیان شود و متقبلا با نظریات شهید مطهری مقایسه شود و بعدا اقساتم عقل از منظر ایندو دانشمند بیان شده و در پایان نتیجه گیری می شود که البته در هر موردی که نظریات دیوید هیوم با آرائ و نظریات دانشمندان اسلامی معرض شده است به نقد آن از دیدگاه فلاسفه اسلامی مخصوصا شهید مطهری پرداخته شده است. به فضل الهی در مواضع مختلف مطالبی که به نظر حقیر رسیده است نیز گفته شده است .
محمد صادق سخاوی یزدی محسن قمی
چکیده: شناخت هویت فردی انسان و ازخودبیگانگی او نقش زیربنایی در علوم انسانی دارد، اما ناکارآمد بودن نظریاتی که مکاتب بشری در این باب ارائه داده اند، لزوم بهره مندی از منبع وحیانی را آشکار می سازد. اما در این باره تحقیقی جامع با محوریت اسلام صورت نگرفته است. پژوهش حاضر برای یافتن دیدگاه اسلام در این باره پس از بررسی مفهومی این اصطلاحات در علوم انسانی به تبیین دیدگاه مکاتب فلسفی غرب، همچون اگزیستانسیالیسم در مورد هویت و ازخودبیگانگی انسان پرداخته تا موضوع بحث و نقاط ضعف و قوت این مکاتب روشن شود. بخش اصلی این پژوهش به استخراج مولفه های هویت فردی بر مبنای نصوص اسلامی و دیدگاه های علمای اسلام می پردازد، در بیان اولین مولفه آیه کریمه (نسوا الله فانساهم انفسهم) به عنوان کلید طلایی حل معمای هویت انسان معرفی شده و با الهام از آن مولفه باطنی هویت (شناخت و ارتباط درونی با آفریدگار) به عنوان محور هویت های دیگر انسان مطرح می شود. پس از طرح مولفه های دیگر، توجه به فقر و عین الربط بودن به خداوند به عنوان آخرین مولفه، مطرح شده که نشان می دهد انسان هنگامی خود را به نیکی می شناسد که از نگاه استقلالی دست شسته خود را آیت و آینه دار الهی بداند. مقام عالی ای که انسان در این وادی می تواند به آن برسد فنای فی الله می باشد. که با رسیدن به آن، هویت اصیل انسان محقق می شود. هویت فردی از دیدگاه اسلامی دارای برجستگی های همچون؛ معنادار شدن زندگی، ارائه الگویی به نام انسان کامل، توجه به امداد های غیبی و نقش شیطان در مغالطه هویتی است. ازخودبیگانگی در اسلام از فراموشی خداوند ناشی می شود. «خود»، امری واقعی بوده و مراد از آن جنبه متعالی و ملکوتی انسان است. راه های تکامل هویت و عوامل ضعف آن، با استفاده از مبانی هویت و مباحث تربیتی آیات و روایات، استخراج شده که در این وادی بحث معرفه النفس، طریق و مراحل آن حائز اهمیت است. زمینه سازی برای هویت اصیل در کودکی و نوجوانی و شکوفائی آن در جوانی و ارتقا و تکامل آن تا پایان عمر و راه های درمان ازخودبیگانگی مباحث پایانی را تشکیل می دهند. لازم به ذکر است که این پژوهش درآمدی بر بحث هویت بوده و بر اساس مبانی مستفاد از آیات و روایات مجال برای بحث های گسترده تر فراهم است. بحث تطبیقی با هر یک از ادیان و مکاتب دیگر، که در اینجا به قسمتی از آن پرداخته شده، شایسته تحقیقاتی مفصل تر می باشد. واژه های کلیدی: هویت دینی، هویت فردی، بحران هویت، ازخودبیگانگی، خود شناسی
مرضیه سادات سجادی محمد بهشتی
با استیلای فرهنگ مدرنیته بر جوامع غربی، فضای فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ... این جوامع، به ناگاه دستخوش تغییرات بسیار گسترده ای گردید. جامعه خدا محور و آخرت گرا تبدیل به جامعه ای انسان محور و دنیاگرا گشت، وحی الهی که تا دیروز منبع شناخت و داوری معرفت بود، جای خود را به عقل بشری داد و حتی مفاهیم اخلاقی نیز از این تغییرات گسترده بی نصیب نماند و ضمن نسبی شدن مفاهیم اخلاقی، ملاک اخلاقی بودن یک رفتار، هماهنگی آن با احساسات انسانی و برآورده نمودن نیازهای دنیوی انسان گردید. در این میان واضح است که دیگر نمی توان انتظار داشت که جامعه مدرن زده از مطلوبیت زهد سخن به میان آورد، چرا که این رفتار اخلاقی در تضاد کامل با احساسات دنیاگرایانه این عصر محسوب می گردد. از سوی دیگر بر اثر تعاملات و تهاجمات فرهنگی، جوامع اسلامی با پدیده نوظهور مدرنیته رو به رو گردیدند که معیارهای اخلاق اسلامی را به چالش می کشاند. در این میان برای ایجاد، حفظ و تعالی جامعه توحیدی، ضرورت دارد تا اندیشوران جامعه اسلامی، ضمن نقد مبانی فرهنگ مدرنیته، به بررسی دقیق و همه جانبه مفاهیم اخلاقی همت گمارند و راهکارهای مناسبی، جهت اجرا و پیاده سازی این مفاهیم در جامعه ای که تحت تأثیر مدرنیته لباس نوی بر تن نموده است، پیشنهاد نمایند. این رساله به دنبال آن است تا ضمن بررسی مبانی فرهنگ مدرنیته، تضاد این مبانی با مبانی اندیشه اسلامی را مشخص سازد و آنگاه ضمن دفاع از مفهوم حقیقی زهد که یکی از نقاط حساس در نزاع این دو فرهنگ می باشد، با بیان تفسیر صحیح زهد که عدم دلبستگی به مظاهر مادی است و نه ترک کامل این مظاهر، و ذکر انواع مختلف زهد و درجات آن، به طرح الگوهای مختلف اجرای زهد در عصر جدید در عرصه های تولید، توزیع و مصرف و علم و فن آوری بپردازد.
نرگس نصیری دوغایی محمد مهدی گرجیان
چکیده حقیقت فطرت، حقیقت انسان است. در نگاه عرفانی امام خمینی? انسان کون جامع است و وجود او از دو جنبه ملکی و ملکوتی تشکیل شده است و بعد ملکی وجود آدمی در دار دنیا بالفعل است اما بعد ملکوتی او که همان مظهریت اتم اسم جامع الله است، در انسان کامل به فعلیت تام رسیده است و مصداق اتم آن بالاصاله حقیقت محمدیه و بالوراثه ائمه هدی? هستند. این مقام در عرفان «ولایت مطلقه» است که به استشهاد آیه «امانه» بر انسان عرضه شده و همه انسانها آن را پذیرفته اند. از این رو انسانها نیز قابلیت و قوه وصول به این مقام را دارند و به اعتقاد امام? حقیقت فطرت همان «ولایت مطلقه» است. از دید علامه طباطبایی نیز فطرت به بعد روحانی وجود آدمی مرتبط است. فطرت در نظر ایشان همان چگونگی خلقت نفس آدمی، در بدو تولد است که در جانب نظری قوه وصول به مقام الی ربک المنتهی و تبدیل به نفس قدسیه را دارد و در بعد عملی به طور بالفعل ملهم به فجور و تقوا است. از طرفی به حکم وحدت شخصی یا سریانی وجود، همه وجودات شأن یا نسخه رقیق شده حق تعالی هستند و به حسب حصه وجودی خویش صفات وجود حق تعالی از جمله عشق به کمال مطلق را دارا هستند. از این رو می توان گفت همه انسان ها در بدو تولد با بینش حضوری به حق تعالی و گرایش حقیقی به سمت کمال مطلق پا به عرصه وجود می گذارند گرچه ممکن است به دلیل ضعف وجودی در تشخیص مصداق اشتباه کنند. کلمات کلیدی: فطرت، عشق، نفس، ولایت مطلقه، امام خمینی? علامه طباطبایی?.
مهدی ایمانی مقدم حمید پارسا نیا
بررسی نظریه جامعه باز پوپر ومولفه های آن که قرائتی انتقادی تأییدی از لیبرال دموکراسی است ونیز بررسی وشرح فلسفه سیاسی ونظام سیاسی برخواسته از ان نظریه موضوع اصلی این رسانه است که البته جهت نقد مبنایی ان نظریه مبادی هستی شناختی ومعرفت شناختی پوپر دقیقا شرح ونقد شده است ورابطه نظریه جهانهای سه گانه ونیز روش ابطال گرایی او در فلسفه علم با نظریه اصلاحات تدریجی گام به گام و با قصد حذف شرور به جای ایجاد مدینه فاضله که مطمح نظر پوپر در نظریه جامعه باز است دقیقا بررسی ونقد شده است.
مریم شهبازی زاده محسن قمی
آنچه این رساله در پی آن است بررسی آثار اخلاقی فریضه حج می باشد. حج یکی از فریضه های مهم اسلامی است که به دلیل نقش اساسی که در حفظ و حراست اسلام دارد، همواره در میان مسلمانان جایگاه رفیعی داشته است. مسئله حج و محتوای گسترده و حرکت آفرین آن چنان است که مولای متقیان حضرت علی? می فرمایند: «لایزال الدین قائما ما قامت الکعبه». این عبادت عظیم دارای ابعاد فراوانی است که یکی از آن ابعاد بعد اخلاقی حج است. اگر به حج به عنوان یک سفر عبادی که در تربیت روحی انسان موثر است نگریسته شود تغییر و تحولات اساسی در حاجی ایجاد می نماید و از او یک انسان کامل می سازد حج هم در بعد اخلاق فردی و هم اخلاق اجتماعی، هم قبل از سفر، هم در طول سفر و هم پس از بازگشت می تواند به انسان ها درس ایمان، فداکاری استقامت، در مقابل وسوسه های شیطانی، نه گفتن به نفس اماره، کنار گذاشتن رذایل اخلاقی، دوری از تکبر و غرور را به خوبی بیاموزد و دانشگاهی است که استادش خداوند متعال و واحدهای درسی اش احکام مناسک و آداب و اسرار آنها است. در این نوشتار سعی شده است تا آموزه های اخلاقی حج در سه لایه احکام، آداب و اسرار مورد بررسی قرار گیرد.
سمیه اسلامی شمس الله مریجی
جهانی شدن به عنوان پدیده ای نوظهور و مهم که دارای ابعاد گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است، هم? ساختارهای اصلی جامعه را تحت تأثیر و تحول قرار داده و به صورت اجتناب ناپذیری، فرهنگ، باور، تفکرات و ارزش های جوامع را دچار چالش نموده است. رسال? حاضر پس از بحث پیرامون جهانی شدن و ارزشها، به بررسی تأثیر جهانی شدن بر تغییر ارزشهای فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی پرداخته و تغییرات حاصله را از منظر ابزارهای جهانی شدن یعنی تکنولوژی، ایدئولوژی و نخبگان، به تماشا می نشیند. و به صورت مصداقی تأثیر این فرآیند نوظهور را در کشور جمهوری اسلامی ایران مورد کندوکار قرار می دهد. در این راستا، کلیاتی پیرامون جهانی شدن، دیدگاهها و حوزه های جهانی شدن، فصلی را در این رساله به خود اختصاص داده و در فصل دیگری پیرامون ارزشها، ویژگی ها، کارکردها و مبانی آن به بحث پرداخته شده است. سپس به بررسی مبانی مدرنیته، ابزارهای جهانی شدن، آثار و پیامدهای جهانی شدن و تأثیر جهانی شدن بر تغییر ارزشهای اخلاقی در ابعاد فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در فصلی جداگانه پرداخته شده و در نهایت جمع بندی و ارائ? راه کارهایی برای مقابله با این فرآیند ذو وجهین فصل ختام رسال? حاضر را تشکیل می دهد. کلیدواژه ها: جهانی شدن، اخلاق، ارزش، تغییر، تأثیر واژه های مرتبط: تحول فرهنگی، جهانی سازی
جمال قربانی سینی محسن قمی
چکیده محبت به خدای تعالی اصل واساس دین اسلام را تشکیل می دهدواگر زیر بنای بحث تربیت اخلاقی قرار گیردآثار شگرفی را درپی خواهد داشت.زیرا محبت فی نفسه انسان را به سوی مشابهت ومشاکلت سوق داده واستعدادهای نهفته اش راشکوفا خواهد نمود. حال اگر متعلق این محبت خدای تعالی که کمال مطلق است باشد، محبت او باعث شکوفا شدن فضائل وریشه کن شدن رذائل اخلاقی خواهد شد. باور به توحید واقسام آن تنها راهی است که انسان رامتخلق موحد به معنای واقعی کلمه خواهد نمود واورا تا وجه الله شدن سوق خواهد داد. این نوشتار ضمن تبیین توحید واقسام آن و تفکیک مقامات موحدان،به روش تربیتی قرآن کریم که برپایه محبت استوار است پرداخته وبه بیان هفت روش از روشهایی که قرآن جهت ایجاد و تقویت محبت الهی در قلوب انسانها استفاده نموده(همچون القای جهان بینی صحیح،دعوت به عبادت،دعوت به همنشینی با صالحان،تکریم انسان و...) پرداخته است.درپایان نیز هفت قسم از اقسام توحید( توحیددر ربوبیت،توحیددر محبت،توحیددر رازقیت،توحیددر هدایت،توحیددر مالکیت،توحیددر عبادت وتوحیددر خالقیت)بیان گردیده وآثار باور به هرکدام دررشد25فضیلت از فضائل اخلاقی مطرح شده است واین نتیجه حاصل شدکه تنها راه رشد فضائل اخلاقی باور به توحید ومحبت توحیدی است واین روش جایی برای رذائل باقی نمی گذارد تا حکم به دفع آن شود.لکن باور به توحید دارای مراتبی است که هرچه عمیق تر باشد آثار آن نیز بیشتر وعمیقتر خواهد بود
رضا کیانی محسن قمی
چکیده با توجه به اینکه یکی از اهداف خلقت انسان، رسیدن او به مقام قرب الهی است. وخداوند که خالق و اولین مربی انسان است برای تربیت انسان و رسیدن او به کمال، از بهترین و کارآمدترین روش ها برای نیل به مقصود استفاده کرده است، که یکی از این روش ها تبشیر و انذار است که بارها در قرآن رسولان خود را به عنوان مبشّر و منذر معرفی می کند. تبشیر به معنای مژده دادن و شادکردن است و انذار به معنای خبری است همراه با ترسانیدن، امّا سوال اصلی ما در این نوشتار این است که بر اساس آموزه های دینی مبانی و آثار تربیتی تقدم تبشیر بر انذار چیست؟ اما لازم است قبل از ورود به این بحثاز تقدم تبشیر بر انذار بر یکدیگر مقداری بحث کرد که آیا اصلاً بحث تقدمی در کار هست یا خیر؟ کما اینکه عده ای از مفسرین بر این عقیده هستند که تعادل بین آن ها مانند دو کفّه ترازو باید حفظ شود. و الّا موجب غرور یا یأس و ناامیدی در متربی می گردد. در اینکه هر دو عامل برای رسیدن به هدف لازم و ضروری هستند بحثی نیست. بحث اصلی در این است که در یک شرایط کاملاً مساوی کدامیک بر دیگری مقدم است. که در این نوشتار با توجه به متون تفاسیر موجود به چهار نظریه از برخی از مفسرین پرداخته شده است. نظریه اول: تقدم تبشیر بر انذار و نظریه دوم: بهره گیری یکسان از تبشیر و انذار و نظریه سوم: نسبی بودن تقدم تبشیر بر انذار یا بالعکس و نظریه چهارم: تقدم تبشیر بر انذار که در ادامه ادّله این نظریه ها و نقد برخی از آن ها پرداخته شده و در نهایت به نتایج و آثار تربیتی تقدم تبشیر بر انذار وجمع بندی و نتیجه گیری پرداخته شده است. واژگان کلیدی: تبشیر، انذار، خوف، رجاء، تربیت.
هادی بیگی ملک آباد محسن قمی
این نوشتار به بررسی انتقادی نظریه عقلانیت طه عبدالرحمن از منظر حکمت متعالیه و دلالت های آن بر علوم اجتماعی می پردازد. به این منظور مبانی نظریه عقلانیت طه عبدالرحمن مورد بررسی قرار می گیرد. سپس به طرح عقلانیت سه لایه و مراتبی وی درباره عقلانیت پرداخته می شود. پایین ترین لایه از عقلانیت، عقلانیت مجرداست که ضمن تعریف و پی گیری تاریخی این عقلانیت در یونان و روزگار جدید به طرح محدودیت های منطقی، فلسفی و واقعی آن اقدام می شود. در ادامه عقلانیت مسدد و عقلانیت موید که رنگ و بوی دینی و عرفانی دارند طرح می گردد. عقلانیت مسدد با استمداد از مقاصد دینی بخشی از نقص های عقل مجرد را برطرف می سازد و عقل موید به سبب مداومت بر کنش دینی آفاق عقل مجرد را به جهان ذوات و وادی یقین باز می نماید ، مضاف برآن عقلانیت در ابزارها را هم به ارمغان می آورد. همچنین در ادامه به آسیب شناسی عقل مسدد و موید هم پرداخته می شود. در جریان طرح سطوح سه گانه عقلانیت به دلالت های خاصی که این لایه های عقلانیت در علوم اجتماعی دارند اشاره می شود، هرچند نظریه عقلانیت طه عبدالرحمن خود در متن نظریه اجتماعی قرار دارد. در این راستا به بحث معنا، کنش، ساختار، جامعه، اهداف، ابزار، آزادی و ... پرداخته می شود. در خاتمه ضمن اذعان به برخی نقاط قوت نظریه و رویکرد طه عبدالرحمن ، از منظر حکمت متعالیه مبانی این نظریه مورد انتقاد قرار گرفته و در آنها مناقشه می شود. انسان شناسی اخلاقی عبدالرحمن مورد پذیرش انسان شناسی عقلانیت مدار حکمت متعالیه قرار نگرفته و نگاه وی به معرفت هم در هاله ای از نسبیت قرار می گیرد که امری مردود قلمداد می شود.هستی شناسی دیالکتیکی وگفتگویی وی که تاکید زیادی بر زبان دارد ودر پی آن است که رنگ وبوی زبانی به هستی شناسی بدهد، مورد انتقاد قرارگرفته وبرنقش ابزاری زبان در حکمت متعالیه تاکید می شود.
مرتضی عابدینی محسن قمی
دغدغه علوم انسانی به واسطه نقش گسترده آن در شکل دهی به حیات بشری بسیاری را بر آن داشت تا از نظرگاه های گوناگون علوم انسانی رایج را به نقد درآورده و حصول به علوم انسانی اسلامی را فراروی تلاش های خود قرار دهند. در این نوشتار نقد محتوایی مد نظر قرار گرفته و در راستای به دست دادن تلقی صحیح از انسان به عنوان موضوع علوم انسانی، مبانی انسان شناختی علوم انسانی از منظر حکمت متعالیه و پوزیتیویسم مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته است. بر این اساس مبانی انسان شناختی، در ارتباط باخود، خدا، انسان و طبیعت در این دو مکتب بررسی شده و در همین راستا ویژگی های علم انسانی مبتنی بر تلقی هریک از این دو مکتب بیان شده است. در پایان نیز توصیه هایی در جهت علوم انسانی مبتنی بر نگاه انسان شناسانه حکمت متعالیه ارائه گردیده است.
مسعود صادقی عسکری سلیمانی امیری
در فلسفه ی اسلامی سوال در مورد محمول واقع شدن وجود، قبل از فارابی مطرح بوده است. بعدها این سوال به صورت جدی تری مطرح شد. فیلسوفان مسلمان از طریق قاعده ی فرعیه محمول واقع شدن وجود را به چالش کشیده ، معتقدند اگر در یک هلیه ی بسیطه وجود محمول واقع شود دور یا تسلسل پیش می آید. در فلسفه غرب نیز محمول واقع شدن وجود مورد تردید و انکار واقع شده است. آغازگر داستان انکار وجود محمولی، هیوم است اما این انکار بیشتر یاد آور نام کانت است. وی می گوید وجود محمول واقعی نیست. محمول واقعی آن است که باعث افزایشی در مفهوم موضوع شود اما وجود چون چنین نیست، صرفا نقش رابط را ایفا می کند. کانت پس از انکار وجود محمولی برهان های وجودی در اثبات وجود خدا را، به دلیل اینکه در این برهان ها وجود یک محمول واقعی قلمداد شده است، مخدوش می داند. همچنین گزاره های وجودی را ترکیبی می داند. فیلسوفان تحلیلی نیز ویژگی بودن وجود را انکار کرده اند. ایشان وجود را یک محمول درجه دوم می دانند. محمول درجه دوم محمولی است که فقط بر مفاهیم حمل می شود نه بر اشخاص. در تحلیل فیلسوفان تحلیلی از گزاره های وجودی، وجود در جایگاه سور قرار می گیرد، لذا معتقدند وجود چیزی بیش از سور قضیه نیست. استدلال ایشان این است که اگر وجود بر اشخاص حمل شود، گزاره های وجودیِ موجبه، همان گو و سالبه ی آنها خودشکن خواهند شد. در دیدگاه ایشان بحث وجود محمولی به مثابه یک بحث منطقی بلکه یک بحث زبانی مطرح شده است.با معیار قرار دادن هستی شناسی صدرا خصوصا بحث هایش در مورد اصالت وجود، ثبوت الشیء بودن و عکس الحمل بودن گزاره های وجودی، نتیجه می شود که دیدگاه کانت و فیلسوفان تحلیلی صائب نیست. سه اشکال اصلی بر کانت وارد است. اول اینکه معیار وی در مورد محمول واقعی و غیر واقعی معیاری اعتباری است که می توان در مقابل آن به معیارهای دیگری دست یازید؛ دوم اینکه گزاره های وجودی ترکیبی انتزاعی اند نه ترکیبی محض؛ سوم اینکه بر اساس اصالت وجود و حرکت جوهری آن، وجود است که می تواند به عنوان یک ویژگی فزاینده ابراز هویت کند. استدلال اصلی فیلسوفان تحلیلی نیز به دلیل اینکه گزاره های وجودی دلالت بر ثبوت الشیء می کنند مخدوش است. همچنین نظریه صدرا درمورد تخصص وجود روشن می کند که وجود حقیقتا باید بر اشخاص حمل شود. تعریف وجود محمولی نیز نشان می دهد که بحث وجود محمولی یک بحث فلسفی-منطقی است. اما برهان وجودی نه به خاطر محمول واقع نشدن وجود بلکه به دلیل خلط بین مفهوم و مصداق واجب الوجود مخدوش است.
حسین رضوی مظاهر محسن قمی
مسئله گوهر و صدف دین یکی از مسائل مهم و مطرح فلسفه دین، در زمان معاصر است. سوال اصلی در این مقاله این است که آیا علامه طباطبایی (ره) و امام خمینی (ره) به عنوان دو فیلسوف برجسته و معاصر اسلامی مطالبی درباره این مسئله مطرح کرده اند و آیا می توان از دیدگاه آنان تفسیری برای گوهر و صدف دین ارائه نمود؟ بسیاری از فیلسوفان دین غربی معتقدند دین دارای گوهر و صدف می باشد. از نظر برخی گوهر دین، تجربه دینی است و از نظر برخی دیگر اخلاق گوهر دین است و سایر آموزه ها صدف دین به شمار می رود. بر این اساس، دین چیزی جز همان تجربه دینی – که امری شخصی است – نمی باشد. در حالی که علامه طباطبایی و امام خمینی حقیقت دین را تجربه دینی نمی دانند، لذا چنین دیدگاهی را در مورد گوهر و صدف دین قابل پذیرش نمی دانند. برخی از نویسندگان برای تبیین گوهر و صدف دین تلاش کرده اند گوهر و صدف دین را بر پایه ذاتی و عرضی دین تفسیر نمایند. در میان عارفان نیز برخی کوشیده اند گوهر و صدف دین را بر اساس تمایز میان شریعت، طریقت و حقیقت توجیه نمایند. در این میان عدّه ای نیز گوهر و صدف دین را قابل تطبیق بر اصول و فروع دین دانسته اند. عده ای نیز معتقدند می توان از اهداف عالی و میانی دین، تعبیر به گوهر و صدف نمود. مراد از صدف در این اصطلاح عبارت است از یک امر بی ارزش و وسیله ای برای دست رسی به گوهر که پس از دست رسی به گوهر، ارزش خود را از دست خواهد داد. با بررسی آثار علامه طباطبایی (ره) و امام خمینی (ره)، می توان گفت که از نظر آنان تعبیر از آموزه های دینی به گوهر و صدف قابل قبول نیست، زیرا سراسر دین اسلام، گوهر است و در آموزه های دینی چیزی به نام صدف وجود ندارد. بنابراین از آن چه به عرضی دین، شریعت و طریقت دین، فروع دین و اهداف میانی دین تعبیر شده، نمی توان به منزله صدف دین یاد کرد. زیرا این موارد دارای ارزش ذاتی هستند، نه آن که صرفا وسیله ای برای رسیدن به حقیقت دین باشند. اما آن چه از دیدگاه این دو بزرگوار قابل قبول می باشد این است که همه آموزه های دینی دارای ارزش ذاتی بوده و تنها از نظر اهمیت در مراتب مختلفی قرار دارند، که در رأس همه آموزه های دینی مربوط به توحید قرار دارد.
حبیب الله پاکدامن حسن عبدی
چکیده: در این رساله نا واقع گرایی های کتاب دریای ایمان با تأکید بر دیدگاه علام? طباطبایی(ره) مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. علامه(ره) بر فطری و بدیهی بودن واقعیت، تاکید دارد. از نگاه وی هستی منحصر در عالم ماده و منابع معرفت منحصر در حس و تجربه نیست. دیدگاه ایشان در مورد هستیِ امر الوهی، علم، مطابقت گزاره های دینی با واقع و نفس الامر، معناداری و معرفت بخشی گزاره های دینی گواه این است که علامه(ره) در عرصه های هستی شناسی و معرفت شناسی و در باب گزاره های دینی واقع گراست. اما در مقابل، کتاب دریای ایمان که توسط دان کیوپیت نوشته شده؛ شامل نا واقع گرایی های فراوانی در عرص? دین است. از مبانی مهم دان کیوپیت می توان به طبیعت گرایی، تقدم معرفت و شناخت بر هستی و منحصر دانستن ابزار های معرفت در حس و تجربه اشاره کرد که با توجه به دیدگاه علامه بطلان آن روشن است. تلاش وی برای بطلان نا واقع گرایی و اثبات نظری? انتقادی خود، به خاطر نداشتن دلیل کافی، علم زدگی و عدم شناخت وی از سایر ادیان، نافرجام است. ایشان درصدد است تا دین و آموزه های دینی را اموری ذهنی و بدون واقعیت خارجی تبیین کند تا مزیت های دین بدون اعتقاد به امور متافیزیکی حفظ شود. به عبارت دیگر ایشان به دنبال معنویتی طبیعت-گرایانه است که باعث فعالیت انسان در عرص? زندگی می شود. از نگاه علامه چنین تفسیری از دین و آموزه-های دینی صحیح نیست و هیچ مزیتی را به دنبال ندارد؛ چون اعتقادی که ذهنی است و واقعیتی در ورای خود ندارد و تصور دنیا بدون حسابرسی آخرت، نمی-تواند انسان را به فعالیت وا دارد و آرمان زندگی اش باشد.
اباذر نبویان محسن قمی
نظریات مادیانگارانه در قالبهای اینهمانی، رفتارگرایی و کارکردگرایی دسته¬بندی میشوند. هر یک از این گروهها ادلهای برای مدعای خود مطرح میکنند که خالی از نقص و ایراد نیست. قائلین به نظریه اینهمانی بنابر قاعده ویلیام اکامی مبنی بر تقدم تفسیر فیزیکی پدیده ها بر تفسیر متافیزیکی، ویژگیهای مجرد نفس مانند ترس و محبت را عبارت از عصبهای مغز میدانند. این دیدگاه با اشکالات فلسفی و تجربی روبروست و پیشرفت دانش مغزشناسی نیز خلاف آنرا نشان میدهد. اصحاب نظریه رفتارگرایی که صفات مجرد نفس مانند محبت را همان رفتار ظاهری انسان تلقی میکنند آشکاربودن این اوصاف را امتیاز این نظریه میدانند به زعم این گروه اعتقاد به تاثیرعلی ذهن بر رفتار به تسلسل منتهی میشود. اما حقیقت خلاف این است و اعتقاد به علیت صفات نفس بر رفتاربه تسلسل منتهی نمیشود بعلاوه این نظریه به یکی شدن علت و معلول منجر میشود که محال است. کارکردگرایان به تعریف فرآیندی از صفات نفس معتقدند برای نمونه درد را عبارت از عامل بیرونی، احساس و رفتار بیرونی میدانند و عملکرد نفس را به کامپیوتر تشبیه میکنند. نقد این مدعا آن است که با توجه به صفات مجردات مانند بساطت و عدم امتداد نمیتوان نفس را مانند کامپیوتر مادی دانست. واژگان کلیدی: نفس، ذهن، مادی، مجرد، اینهمانی، رفتارگرایی، کارکردگرایی، تفاسیر مادیانگارانه
محمد حسین موسوی پور محسن جوادی
تدوین رساله "ارزیابی انتقادی حکمت عملی ابن¬رشد" با انگیزه رفع بخشی از کاستی¬های موجود در تاریخ اندیشه¬ی حکمت عملی یکی از فیلسوفانمسلمان در مغرب اسلامی به نام ابن¬رشد اندلسیانجام گرفته است. ابن¬رشد یکی از برجسته¬ترین¬های فلاسفه¬ی غرب اسلامی است که آثار و اندیشه¬های او مورد توجه تمام فیلسوفان غربی قرار گرفته است. گستره معرفتی این اندیشمند مسلمان در فلسفه، مشتمل بر حکمت نظری و عملی است که اگرچه بخش عملی آن کم¬رنگ می¬نماید ولی در این رساله نشان داده خواهد شد که وی در حکمت عملی نیز تلاش فراوانی داشته و در این خصوص به تبیین فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و تدبیر منزل می¬پردازد. مولفه¬هائی که سبب شدند تا ساختار رساله شکل بگیرد، دیدگاه¬های هنجاری، وجودشناختی و معرفت-شناختی ابن¬رشد به مسائل موجود در حکمت عملی بوده است. فائده¬ پژوهش حاضر در این است که به ما مقدار تأثیرپذیری ابن¬رشد از اندیشه¬های یونانی و محورهائی که از آنان فاصله گرفته است، نشان می¬دهد. همچنین با این بررسی¬ها مرز تعلقات ذهنی ابن¬رشد که انسانی فیلسوف، فقیه، طبیب، قاضی و ... بوده است، مشخص می-شود. و از همه مهم¬تر اینکه چگونه وی توانسته است، میان اخلاق، سیاست، فقه و شریعت، تلائم ایجاد کرده و چگونه آنها را به یکدیگر ارتباط می¬دهد؟ برای رسیدن به دیدگاه¬های این فیلسوف مسلمان، با راهنمایی و مشاوره¬های سودمند اساتید، محتوای رساله را در قالب پنج فصل تنظیم کردم. فصل اول را به کلیات و مفاهیم، فصل دوم را به بررسی حکمت عملی، فصل سوم را به تبیین مباحث فرااخلاقی، فصل چهارم را به نظریه اخلاق هنجاری و فصل چهارم را به نظریه سیاسی ابن¬رشد اختصاص دادم. در فصل کلیات و مفاهیم، به مفهوم¬شناسی، اقسام و فروع حکمت عملی و در بخش پایانی این فصل به زندگی و آثار ابن¬رشد پرداختم. پس از بررسی مفهومی، بیان شد که حکمت، نظری یا عملی است و حکمت عملی در فلسفه کاربردهای گوناگونی دارد. در بخش فروع به سه محور اصلی حکمت عملی که اخلاق، سیاست و تدبیر منزل باشد، پرداختم. در پایان فصل اول بخش¬هائی از زندگی و آثار ابن¬رشد معرفی گردید. در فصل دوم با بیان مقدمه¬ای کوتاه، به طور تفصیلی به بررسی حکمت عملی در دیدگاه ابن¬رشد پرداختم. نکات مهم این فصل، تبیین ملاک تقسیم حکمت به نظری و عملی، رابطه عقل و حکمت عملی و تفاوت¬های عقل عملی و نظری از دیدگاه ابن¬رشد بوده است. در بررسی¬های انجام شده این نکته مشخص گردید که هرچند ابن¬رشد، تصریح به واژه حکمت عملی نکرده است لکن مفاد و محتوای حکمت عملی در اندیشه¬های فلسفی او مطرح بوده است. در این خصوص به تصریحات وی در تقسیم عقل به نظری و عملی استناد شده است. در فصل سوم هم با مقدمه¬ای کوتاه، مباحث فرااخلاقی ابن¬رشد را در محورهای هستی¬شناسی اخلاقی، معرفت¬شناسی اخلاقی، انسان¬شناسی اخلاقی و اراده اخلاقی را مورد بررسی قرار دادم. در هستی¬شناسی اخلاقی، به دیدگاه و باور استدلالی وی به حسن و قبح ذاتی اشاره شد. در حوزه معرفت¬شناسی اخلاقی، پس از بررسی-های مفهومی، گزاره¬های اخلاقی، درک مسائل عملی دین و درک مسئله باید و هست از دیدگاه ابن¬رشد بررسی گردید. در ادامه فصل سوم به دیدگاه انسان¬شناسی اخلاقی و اراده اخلاقی پرداخته شد و بیان گردید که ابن¬رشد با توجه به مسئله نفس، برای انسان دو ساحت در نظر گرفت. نگارنده در ادامه با طرح مسئله اراده اخلاقی، آن را با شانس اخلاقی مقایسه نموده و به دیدگاه ابن¬رشد در خصوص اراده انسان و تأثیر امور بیرونی پرداخت. با پایان یافتن این بحث، فصل سوم به پایان رسید. در فصل چهارم، نظریه اخلاق هنجاری ابن¬رشد را متعرض شده و به سه مسئله مهم و تأثیرگذار در نظریه هنجاری ابن¬رشد مانند: سعادت، فضیلت و عدالت توجه کردم. در مسئله سعادت پس از معناشناسی، تبیین مشخصات صوری، مولفه¬ها، پیش¬فرض¬ها و انواع سعادت به تحقیق در اندیشه¬های ابن¬رشد در این موارد پرداختم. مسئله فضیلت و عدالت دو عنوان دیگری بودند که در این فصل از دیدگاه ابن¬رشد به آن پرداخته شد. فصل پنجم رساله که فصل پایانی رساله است، در باره نظریه سیاسی ابن¬رشد است. از مسائل مهمی که در این فصل مطرح گردید، بررسی منابع سیاست و جایگاه کتاب جمهوری افلاطون در نظریه¬های سیاسی ابن¬رشد است. نکته حائز اهمیت، وجود فلسفه سیاسی و علم سیاست در ابن¬رشد است که در این باره تحقیق صورت گرفت. در خصوص دیدگاه سیاسی ابن¬رشد می¬توان ادعا کرد که عمده اندیشه¬های ابن¬رشد در کتاب الضروری فی السیاسه در سه بخش ارائه گردید. پس از مرور کوتاهی که از مباحث رساله ارائه شد، نوبت به بیان این نکته می¬رسد که یکی از مولفه¬های اساسی رساله،ارزیابی انتقادی است. این مولفه هنگام تصویب موضوع رساله به درستی توسط اساتید در عنوان رساله گنجانیده شد. پس از آنکه نگارش موضوع آغاز شد، مطالب فراوانی حول محور حکمت عملی ابن¬رشد استقصاء و نوشته شد. بنابراین، با توجه به بالا بودن سطح کمی مطالب بر اساس سرفصل¬های مصوب، امکان ارزیابی همه¬جانبه از دیدگاه¬های ابن¬رشد در تمام بخش¬ها وجود نداشت. به همین جهت، در ارزیابی موارد تتبع شده از ابن¬رشد در این رساله صرفاً به برخی از محورهای لازم در پایان هر فصل و بخش پرداختم. این بیان به معنای فقدان رویکرد انتقادی رساله نیست بلکه در تمام موضوعات رساله از آنجائی که در مقایسه با سایر اندیشمندان مطرح در این حوزه¬ها می¬باشد، نگاه تطبیقی شکل می¬گیرد. شاید در ابتداء تتبع چنین حجمی در حکمت عملی از ابن¬رشد به ذهن خطور نمی¬کرد. بنابراین، با توجه به محدودیت نگارشی و نیز محدودیت زمانی که نگارنده داشته است، تمام تلاش خود را با کمک اساتید محترم مصروف داشته است تا با در نظر گرفتن سرفصلی با عنوان ارزیابی یا نتیجه¬گیری و نیز ارائه تطبیقات سایر اندیشمندان در درون متن رساله، جریان انتقادی رساله را فراهم آورد. نکته دیگری که ذکر آن را در ارزیابی انتقادی حکمت عملی ابن¬رشد لازم می¬دانم، پرداخت بیشتر وی به مباحث نظری در کنار مباحث عملی است. شاید یکی از علل کم¬رنگ بودن مباحث عملی ابن¬رشد در میان اندیشمندان بعدی، همین کمتر پرداختن ابن¬رشد به مباحث عملی است. مضافاً از آنجائی که عمده منابع عملی وی به نوعی شرح و تفسیر بر اندیشه¬های دیگران است، منابع مکتوب ابن¬رشد در حوزه عملی از انسجام در بحث برخوردار نیست. به تعبیر دیگر، شاید بتوان ادعا کرد که نوع نگارش محتوای مطالب، به شکل تعلیمی تدوین نشده¬اند. و این امر سبب شده تا استقصاء تمام زوایای اندیشه¬های عملی ابن¬رشد با مشکل مواجه باشد. تنها راهی که در این رساله به خوبی، امکان تحقیق را بر اساس مبانی ابن¬رشد فراهم کرد، تأثرپذیری وی از دو گروه فیلسوفان است. لذا جنبه انتقادی رساله در ریشه¬ای¬ترین شکل خود، به تفاوت¬های موجود در نظریات اخلاقی و سیاسی فیلسوفان مسلمان باز می¬گردد. فیلسوفان مسلمان در این دسته از نظریات به دو گروه تقسیم می¬شوند. گروهی تابع اندیشه¬های سقراطی افلاطونی و گروهی تابع اندیشه¬های ارسطوئی نوافلاطونی هستند. ابن¬رشد یکی از نمایندگان گروه ارسطوئی نوافلاطونی است. وی تلخیصی از جمهوری افلاطون دارد که در آن با تلفیقی که از سیاست و اخلاق ارائه می¬کند، اندیشه¬های ارسطوئی نوافلاطونی فارابی را نشان می¬دهد. تفسیر ابن¬رشد از جمهوری افلاطون بر اساس مبانی افلاطون نیست بلکه با توجه به آثار ارسطو است. نکته دیگری که در مباحث عملی ابن¬رشد قابل توجه است، پرداخت بیشتر وی به مباحث سیاسی نسبت به مباحث اخلاقی است. اساسی¬ترین بحث¬هائی که در حوزه حکمت عملی به آن توجه می¬شود، مباحث مربوط به اخلاق و سیاست است. بر همگان روشن است که اندیشمندان مسلمان کمتر به مباحث حکمت عملی ابن¬رشد در برابر حکمت نظری ایشان پرداخته¬اند. همچنین در حوزه حکمت عملی از بین مباحث فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست، بیشتر به فلسفه سیاسی ابن¬رشد توجه شده است و بر اساس عواملی، بررسی¬های اخلاقی نسبت به مطالعات سیاسی به صورتی کم¬رنگ در بین اندیشمندان ارائه شده است. در این خصوص، یکی از ویژگی¬های مثبت در بازیابی اندیشه¬های ابن¬رشد، علاوه بر توجه غربی¬ها، وجود منابع فراوان در میان عرب زبانان است. در این خصوص، ابن¬رشد شخصیتی است که روشنفکران عرب، الگوی زندگی دین¬داران را در دوره جدید از او طلب می¬کنند. و بعضی بر این باورند که بعضی از اندیشه¬های محوری امروز غرب از ابن¬رشد سرچشمه می¬گیرد. اما متأسفانه چنان که بایسته و شایسته است در کشور ما به این بخش از متفکران اسلامی پرداخته نشده است. او جزء معدود متفکران اسلامی است که هم در فقه هم در فلسفه صاحب¬نظر است و به همین دلیل می¬توان در کشف تعارضات بین عقل و دین در حوزه بایدها و نبایدها به الگوی فکری او توجه کرد. با توجه به نکاتی که بیان شد و بر اساس تحقیقات صورت گرفته، می¬توان مدعی شد که این رساله، هرچند نتوانسته است گام به گام به تحلیل تمام مطالب ابن¬رشد بپردازد لکن واقعاً می¬توان اعتراف کرد که تحقیق انجام شده در رساله، موضوع نو و بدیعی را مورد بررسی قرار داده است. نوآوری این رساله علاوه بر ارائه تدوینی منسجم از آراء و اندیشه¬های اخلاقی ـ سیاسی ابن¬رشد که تاکنون صورت نگرفته بود، عبارت است از پیدا کردن رد پای اندیشه¬های اخلاقی و سیاسی فیلسوفانی مانند ارسطو و افلاطون و دیگران و کشف چگونگی جمع عقل و دین در حوزه باید و نبایدها. این موضوع مهم¬ترین نیاز کشورهای اسلامی در امور اخلاقی و سیاسی در دوره جدید است. بررسی اندیشه او می¬تواند ما را تا حدی به فهم دقیق¬تر این مسئله کمک کند. در پایان با توجه به فعالیتی که توسط نگارنده در حوزه عملی ابن¬رشد صورت گرفت و بر اساس مطالبی که در بخش ارزیابی تبیین گردید، چند پیشنهاد به نظر می¬رسد که مناسب است در اینجا بیان شود. اولاً از آنجائی که مسائل این حوزه بیش از حد انتظار بوده است، شاید حق نگاه انتقادی رساله را بخوبی برآورده نکرده است. لذا پیشنهاد می¬شود که هر یک از اجزاء رساله به صورت یک رساله مستقل در مقطع ارشد یا دکتری به دانشجویان پیشنهاد شود. دوم اینکه مناسب است اندیشه¬های ابن¬رشد به صورت تطبیقی با سایر اندیشمندان تأثیرگذار از حوزه سقراطی به بعد در غرب و اندیشمندان و فلاسفه اسلامی شاخص مورد بررسی قرار گیرد.
زهرا شریف یدالله یزدان پناه
تجربه عرفانی از منظر ذات¬گرایان و ساخت¬گرایان غربی و ابن¬عربی چه سنخ معرفتی بوده، دارای چه هویتی است و دیدگاه این دو گروه، چه تشابهات و تفاوت¬هایی با دیدگاه ابن¬عربی دارد؟ دیدگاه¬ها و نظریات صاحب¬نظران غربی در این زمینه، عبارت¬اند از: الف) ذات¬گرایی: ذات¬گرایان معتقدند تجربه عرفانی خالص و قابل تفکیک از تفسیر وجود دارد و این تجربه، حائز ویژگیهایی مشترک در همه فرهنگها و سراسر جهان است. ذات¬گرایی، به سه گروه از نظریات تقسیم می¬شود: 1) احساسی و عاطفی بودنِ تجربه عرفانی (احساس¬گرایی)؛ این احساس و عاطفه در متن خود حاوی نوعی آگاهی بی-واسطه است. در این نظر، احساسهای مختلفی به عنوان ماهیت تجربه عرفانی بیان شده است: احساس وابستگی مطلق، احساس ارتباط با فوق طبیعت، احساس وحدت با واقعیت متعالی و احساس اتحادی حضور؛ 2) متناظر بودن تجربه عرفانی و تجربه حسی: ساختار و ماهیت معرفت¬شناختی تجربه عرفانی و حسی، همسان است و بر اساس نظریه ادراک می¬توان اعتبار معرفت و تجربه عرفانی را اثبات نمود؛ 3) نظریه یافت مستقیم و اتحادی: ماهیت و سرشت اساسی تجربه عرفانی، نوعی آگاهی یا شناختِ وحدت¬نگر و اتحادی است. ب) ساخت¬گرایی: تجربه و معرفت عرفانی، بسان دیگر تجارب و شناختها از سوی پیش¬زمینه¬ها، ساخت¬یافته تلقی می¬شود و این ساخت¬یافته¬بودن در مورد تجربه عرفانی، شدید¬تر است و به علت اختلاف پیش¬زمینه¬ها در فرهنگهای مختلف، باید از تفاوت ماهیت تجارب عرفانی در سراسر جهان سخن گفت نه اشتراک آنها. دیدگاه ابن¬عربی و اتباع وی در مورد ماهیت تجربه و معرفت عرفانی، فراحسی و فراعقلی بودن، نوری و وجودی بودن، بی¬واسطه بودن و اتحادی بودن معرفت عرفانی است که ساختار معرفت عرفانی را در یک طیف تشکیکی، از دو وجهی تا تک¬وجهی ترسیم می¬کند. در مقام مقایسه این نظریات، به طور خلاصه باید گفت در ذات¬گرایی، احساس¬گرایان، ماهیت تجربه عرفانی را نسبت به دیگر شناختها دگرسان می¬دانند و ساختار آن را بی¬واسطه و دو وجهی می¬شمرند و به ارزش معرفت¬شناختی آن اعتقاد دارند؛ نظریه تناظر معرفت عرفانی با معرفت حسی، ماهیت معرفت¬شناختی تجربه و شناخت عرفانی را سه¬وجهی ترسیم می¬کند و از ارزش معرفتی تجربه عرفانی دفاع می¬کند. نظریه یافت مستقیم، تجربه و شناخت عرفانی را کاملاً دگرسان و تک¬وجهی می¬شمرد ولی از داوری نهایی در باب ارزش و اعتبار معرفت-شناختی¬ِ تجربه عرفانی، خودداری می¬ورزد. اما در ساخت¬گرایی، ماهیت تجربه و شناخت عرفانی، ساخت¬یافته و دارای ساختار سه¬وجهی معرفت تلقی می¬گردد و ارزش آن نیز به دلیل ساخت¬یافتگی، مورد انکار است. از دیدگاه ابن¬عربی، معرفت عرفانی نسبت به دیگر شناختها، دگرسان است و از ساختار دو وجهی تا تک¬وجهی را شامل می¬شود و به دلیل نبود هیچ¬گونه واسطه در آن، ارزش و اعتبار مطلق دارد. هریک از این دیدگاه¬ها دارای نقاط قوت و ضعفی است که به¬تفصیل به آنها پرداخته شده است. در نهایت، حل این مسأله، با اتخاذ رهیافت متافیزیکی متفکران مسلمان، در عینِ توجه به قرائن انضمامی (روش اندیشمندان غربی) ممکن است و به¬هیچ¬وجه رویکرد غیرمتافیزیکیِ غربیان در این خصوص، کارساز نیست و از ارائه تحلیل زیربنایی از موضوع، عاجز است.
میرزاعلی کتابی محسن قمی
شهید مطهری و ژان پل سارتر، قائل به آزادی انسان هستند و آن را ارزشمند می دانند، اما اختلاف مبنایی زیادی نیز با هم دارند، به طوری که می توان گفت: آزادی مد نظر سارتر، غیر از آزادی مطرح در کلام استاد مطهری است؛ به نظر وی آزادی تنها ارزش انسانی و کمال ذاتی انسان است که با وجود خداوند و وجود ارزشهای دیگر در تضاد است. نگاه مبالغه آمیز سارتر به آزادی تام و مطلق انسان، باعث شده است که برخی آزادی مد نظر او را، «خود ویرانگر» بدانند، زیرا این چنین آزادی، انسان را از حقیقت خویش و مبدأ و معاد جدا و او را بدون اتکا به هیچ اصل و قانونی، همه کاره خود معرفی می کند. اما آزادی مطرح در کلام استاد مطهری، فقط با نگاه به علت فاعلی و غایی انسان، معنا پیدا می کند. در دیدگاه وی هر تعلقی ضد آزادی است مگر تعلق و وابستگی به خداوند متعال، که تعلق به او، عین آزادی است و جز با وابستگی و اعتقاد به خداوند آزادی حقیقی حاصل نمی شود. ایشان تمام هستی را در طول وجود خداوند می بیند و پایه و اساس ارزشهایی مانند آزادی، عدالت و... را خداشناسی می دانند و انسانیت و ارزشهای او را بدون شناخت خداوند بی معنا و مفهوم می دانند. تحقیق حاضر، دیدگاه شهید مطهری و سارتر، درباره آزادی را بررسی می کند، وبه تطبیق نظریات آنها می پردازد.
جواد پورحسنی حسن معلمی
در این نوشتار با تحلیل مطالب دو فیلسوف شهیر غرب و اسلام به موضوع عقلانیت باور دینی از منظر کانت و علامه طباطبایی و تطبیق میان آراء ایشان پرداخته ایم . کانت با مبنای خاصی که در باب معرفت دارد ، معرفت به امور مابعدالطبیعه من جمله باور های دینی را منتفی دانسته است . او در فلسف? نقادی خویش به مشخص کردن میزان توانایی عقل و ذهن بشر در معرفت پرداخته است و عقل را از توجیه باورهای دینی که وراء امور تجربی است ناتوان می داند ولی در عقل عملی به دلیل پذیرش اخلاق روی به دین می آورد و دین را بر پای? اخلاق بنا می کند و باورهای دینی سه گانه ( خدا ، اختیار و جاودانگی نفس ) را به عنوان اصول موضوع? عقل عملی می پذیرد. اما علامه طباطبایی با پذیرش معرفت به امور ماوراء طبیعت و قبول توانایی عقل در شناخت آن ، شناخت و علم به باورهای دینی را ممکن می داند و ادله ای را نیز بر آن اقامه می کند . البته علامه علم به وجود خدا را به عنوان اصلی ترین باور دینی ، به علم حضوری و برهان صدیقین بدیهی می داند . در تطبیق میان آراء کانت و علامه به نتایجی دست یافته ایم که عبارتند از : ضعف مبنای کانت در باب معرفت و بدون دلیل بودن انحصار معرفت به حس ، در نتیجه باب معرفت درماوراء طبیعت برای انسان بسته نمی باشد . در ضمن بی اطلاعی کانت از علم حضوری ، دست او را از دستیابی به سنگ بنای معرفت بشری کوتاه کرده است . کانت براهین اثبات باورهای دینی را ناتوان می داند و انتقاداتی بر آنها وارد می کند اما در این نوشتار طبق نظر علامه به اشکالات پاسخ گفته ایم .
سید مهدی علیزاده موسوی محسن قمی
امروز جهان اسلام در فضای بیداری اسلامی به سر می برد و جهان اسلام پس از تجربه تلخ وابستگی به سایر ایده ها به سوی ارزش های اسلامی بازگشته است. در چنین شرایطی سلفی گری تکفیری با ارایه قرائتی افراطی، در تلاش برای تصدیر بیداری اسلامی است. در این میان ویزگی های پدیده بیداری اسلامی زمینه بهره برداری سلفیه را نیز فراهم کرده است و متأسفانه این جریان توانسته است در گوشه و کنار جهان اسلام هوادارانی را جذب کند. این رساله در پی بررسی راهبردها و راهکارهایی است که جمهوری اسلامی آن با اتخاذ آنها می تواند بر این بحران سلفیه فائق آید.
نصرالله درویشی محسن قمی
رشد اخلاقی چون خود اخلاق یکی از اساسی ترین مسائل موردتوجه انسان ها در طول تاریخ بوده و مراحل، شیوه ها و اهداف دستیابی آن همواره مورد بحث و دقت نظر قرارگرفته است؛ در این رساله با بهره گیری از روش کتابخانه ای مقایسه و تحلیل برخی از این دیدگاه ها صورت پذیرفته است، کولبرگ رشد اخلاقی در افراد را بر اساس شناخت و قضاوتی که افراد در مورد رفتارهای اخلاقی دارند به سه سطح پیش قراردادی؛ قراردادی و فراقراردادی تقسیم کرده که هرکدام از این سطوح، خو دارای دو دوره می باشند از سویی متفکران مسلمانی چون علامه طباطبایی و شهید مطهری با بهره گیری از معارف ناب اسلامی، این مسأله را مورد توجه قرار داده و با تأکید بر عناصر محوری «خداشناسی» و «پرستش» بالاترین مرحله از رشد اخلاقی را مرحله ای می دانند که فرد بدون در نظر گرفتن منافع مادی دنیوی و حتی منافع معنوی اخروی، تنها به خاطر رضایت و خشنودی خداوند اقدام به رفتاری نماید
محمدمهدی قایمی امیری احمد واعظی
چکیده ندارد.
محمد شریفانی محسن قمی
چکیده ندارد.