نام پژوهشگر: سعید خلیل اویچ
زینب ذاکری نیا سعید خلیل اویچ
بیتردید تربیت از مهمترین و ضروریترین مسئولیتها در عصر حاضر است، به گونهای که به دلیل رشد تعاملات بین جوامع و معضلات عصر مدرن، هماکنون به دغدغهای اساسی تبدیل شده است؛ گرچه در گذشته نیز همواره مورد توجه علما و اندیشمندان اسلامی بوده است. هیچ تربیتی نیست که بعد شناختی نداشته باشد و در نتیجه تعلیم را شامل نشود، این پژوهش نیز به این بعد از تربیت، یعنی تربیت معرفتی میپردازد. اما انسان موضوع تربیت است، بنابراین هرگونه طرحی به منظور تربیت وی، مسبوق به نگاه انسانشناختی ویژهای است. شناخت عوالم هستی نیز به عنوان مسیر حرکت انسان به سوی تعالی، یکی از ارکان تربیت معرفتی است. با این توضیح تبیین دیدگاه قرآن کریم در بحث ابعاد و مراتب انسان و هستی ضروری مینمود. به ویژه که دیدگاههایی جدید و مباحثی نو در حوزه انسانشناسی و هستیشناسی مطرح شدهاند و نگاه صرفاً مادی به انسان و جهان دارند و لازم است تفاوت این دیدگاهها با نگاه قرآن مشخص گردد. در نگاه دینی انسان، هستی و قرآن سه نسخه منطبق بر یکدیگرند. از همین رو قرآن کریم تنها مرجعی است که میتواند به طور جامع به بحث تربیت انسان بپردازد؛ زیرا معارف لازم برای رشد همه جانبه انسان را دربردارد. قرآن کریم در فرایند رشد و حرکت انسان به سوی تعالی، توجه ویژهای به بحث علم آموزی دارد؛ علم مقدس و مبارکی که طلب آن را بر هر مسلمانی واجب نموده است. اما امروزه دنیای سکولار مفهوم جدیدی از علم ارائه میدهد و علم را در پایینترین مرتبه خود یعنی دانش مفهومی حسی منحصر میگرداند؛ درحالی که مفهوم علم در فرهنگ اسلامی با مفهوم سکولارِ علم متفاوت است. بر همین اساس انسانهایی که در نظام علمی این دو فرهنگ تربیت خواهند شد با یکدیگر متفاوت خواهند بود. این پژوهش مدل تربیتی بر اساس نظام علم قرآنی را مد نظر دارد و از آنجا که خداوند متعال اولین مربی انسان است و هر گونه طرح تربیتی و هر نوع برنامه آموزشی برای وی باید با محوریت کلام الاهی صورت پذیرد، این پژوهش به ارائه یک نظام جامع آموزشی با محوریت قرآن میپردازد. در این نظام مفهوم حقیقی علم مورد توجه قرار گرفته است؛ علمی که پیوند ناگسستنی با ایمان دارد. با برقراری آن در جامعه، شاهد ملموستر شدن حضور قرآن در زندگی افراد و تغییر شگرفی در فرهنگ انسانها خواهیم شد.
طلعت بهرامی سعید خلیل اویچ
پس از بیان کلیات و ذکر ساختار روش پژوهی اثر، در فصل نخست که در دو فصل احوال و آثار میبدی نگارش یافته است، ابتدا به بیان زندگانی، نسب و خاندان میبدی ـ که آگاهی های چندانی نیز از آن در دسترس نیست ـ پرداختیم و به مناسبت تاثیرپذیری میبدی از اندیشه و شخصیت خواجه عبدالله انصاری، اشاره ای به سرگذشت و سیر تفکرات خواجه شد. ادامه این فصل به بررسی آثار میبدی گذشت و نُسَخ کشف الاسرار و شیوه نگارش آن معرفی و گزارشی از کتاب اربعین و وجه انتساب کتاب الفصول به میبدی ارائه شد. در فصل دوم به جهت رویکرد ذوقی و اشاری میبدی در نوبت ثالثه که عمده اشتهار کشف الاسرار نیز به همین سبب است کوشیده شد تا مبانی فهم قرآن بر اساس شیوه میبدی در مواجهه با تفسیر و تأویل و نیز روش تفسیر باطنی مبتنی بر نگاهداشت ظواهر قرآن، بررسی شود و از این رو ضمن ارائه نظرگاه میبدی در خصوص تفسیر، تأویل و اشاره و تفاوت آن ها با یکدیگر جهت نمونه برخی از اقوال اشاری میبدی و دیگر مشایخ صوفیه که مهم ترین آن ها خواجه عبدالله انصاری است، ذکر شد. در بخش سوم، که عمدتاً به تحلیل تفسیر نوبت ثانیه کشف الاسرار پرداخته شد، سراسر این تفسیر از جوانب گوناگون و اشتمال آن بر مباحثی مانند: ادبیات عرب، علوم قرآنی، نقل روایات، مباحث فقهی و معارف اعتقادی تجزیه و تحلیل شد و ضمن استخراج آراء و نظریات میبدی به بررسی و احیاناً نقد آن مبتنی بر فضای حاکم علمی آن عصر و مبانی علمی و تفسیری پرداخته شد تا فارغ از تمامی ستایش هائی که از میبدی و تفسیر وی شده است با سنجه های تفسیرشناختی و علوم قرآنی، روش تفسیری و فضای عقیدتی و معارف موجود در این تفسیر را به تصویر کشیده و یادآور فزونی و کاستی های آن شویم.
بتول اسفندیار محمدجواد اسکندرلو
چکیده مقصود از « نگاه تاریخی ـ حسی مستشرقان به قرآن»، نوع نگاه معرفت شناسانه ای است که بر اساس مبانی معرفتی جهان غرب شکل گرفته است که بر مبنای آن، آنچه به آزمون و خطا در آید، دست یافتنی و البته علمی است و تاریخ مندی و تاریخ پذیری نشانه و مولفه ای از حسی و تجربی بودن آن پدیده به حساب می آید. به این قرار، با سیطره یافتن این نوع نگاه معرفتی سکولار در غرب و گشایش باب شکاکیت، تمامی ساحات هستی در این راستا بازتعریف و بازفهمی خواهد شد. در این میان، شرق شناسی نوین هم سر بر آورد و با تن دادن به این تغییر معرفتی، مطالعات شرق شناسانه نیز در مسیر حاضر پی ریزی گردید و با پیش فرض قرار دادن مبانی حس گرایانه به کنکاش در حوزه اسلام و قرآن کریم ورود یافت. به این ترتیب، تاریخ قرآن متأثر از اصالت تاریخی و تاریخ گرایی قرن نوزدهم به نگارش در آمد، به گونه ای که فهم، تنها در سای? تاریخ دست یافتنی تلقی شد. این همه در حالی است که معرفت توحیدی با تعریفی متفاوت از اصل معرفت و با ارائه ابزارهای دست یابی به معرفت، در تعارضی آشکار با مبانی معرفتی غرب مدرن می ایستد. تحقیق حاضر، با بیان تشریح مبانی معرفتی حاکم بر جهان غرب و ارائه تصویری از معرفت توحیدی، بر آن است تا مطالعات شرق شناسان را بکاود و انگیز? نگارش تاریخ قرآن از سوی غربیان را به نقد بنشیند