نام پژوهشگر: پرویز شریفی درامدی
نشمین سلیمان اختیاری پرویز شریفی درامدی
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین سبکهای فرزندپروری با اختلالهای رفتاری درون نمود و برون نمود در کودکان دبستانی11-8 سال انجام گرفت. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان دبستانی با اختلالهای رفتاری درون نمود و برون نمود که در سال تحصیلی 88-87 در شهر همدان مشغول به تحصیل بودند، تشکیل دادند. محقق از سه مدرسه با روش نمونه گیری در دسترس ،30 نفر را از دانش آموزانی که در پرونده تحصیلی آنها سابقه اختلال رفتاری وجود داشت مشخص کرد . سپس اطلاعات لازم در زمینه اختلالهای رفتاری درون نمود و برون نمود و همچنین نحوه تکمیل پرسشنامه آخنباخ در یک جلسه 30 دقیقه ای به آموزگاران این دانش آموزان داده شد . همچنین در طی یک جلسه 30 دقیقه ای دیگر نیز همین روند بر روی والدین این دانش آموزان تکرار شد. در آخر پرسشنامه آخنباخ توسط معلمین و تست سبکهای فرزندپروری بامریند توسط والدین این دانش آموزان تکمیل گردید. داده های به دست آمده با روش همبستگی پیرسون ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و نتایج نشان دادند که بین سبک فرزندپروری مقتدرانه و اختلالهای رفتاری درون نمود و برون نمود در کودکان دبستانی 8 تا 11 سال رابطه معناداری وجود ندارد اما بین سبکهای فرزندپروری مستبدانه و سهل گیرانه با اختلالهای رفتاری درون نمود و برون نمود در کودکان دبستانی 8 تا 11 سال (5%>p) رابطه معنادار وجود دارد.
مجید رییسی احمد اعتمادی
در این پژوهش، رابطه ی بین هوش معنوی و امیدواری با کیفیت زندگی دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت. متغیر های هوش معنوی وامیدواری به عنوان متغیر های پیش بین ومتغیر کیفیت زندگی به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شده است.هوش معنوی به عنوان زیر بنای باورهای فرد، نقش اساسی در زمینه های گوناگون به ویژه در ارتقاء میزان کیفیت زندگی افراد دارد. همچنین داشتن امید به آینده باعث می شودکه افراد بتوانند در بالا بردن کیفیت زندگیشان در تمامی ابعاد آن موفق تر باشند.روش مورد استفاده در این پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانشجویان دانشگاه پیام نور شهر اردل بود که به نسبت جمعیت دانشگاه وبا در نظر گرفتن نسبت جنسیت، تعداد 240 نفر(64 پسر و 176 دختر) از بین رشته های مختلف علوم انسانی، علوم ریاضی و فنی به عنوان نمونه ی این پژوهش و به صورت نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند.نمونه ی منتخب از بین دانشجویان مقطع کارشناسی و افراد زیر 25 سال برای انجام پژوهش انتخاب گردیدند.جهت انجام این پژوهش از پرسش نامه های هوش معنوی ساخته ی کینگ، پرسش نامه ی امیدواری اشنایدر و پرسش نامه ی کیفیت زندگی ساخته ی فتاح استفاده شده است. نتایج این پژوهش حاکی از ارتباط بین متغیر های هوش معنوی و امیدواری با کیفیت زندگی بوده است. ضریب همبستگی بین هوش معنوی و امیدواری برابرr=0/41 بوده که این همبستگی در سطحp<0/0001 بوده است. همچنین بین هر دو متغیر های پیش بین پژوهش یعنی هوش معنوی وامید واری نیز رابطه ی معناداری وجود داشته است که ضریب همبستگی بین این دو متغیر برابر باr=0/38 بوده و در سطح p<0/0001 معنادار بوده است. نتایج حاصل از این پژوهش همچنین از ارتباط بین هوش معنوی و کیفیت زندگی حکایت دارد و این که تفاوت معناداری بین دانشجویان دختر و پسر در رشته های علوم انسانی و علوم ریاضی(پایه) از نظر میزان این 3 متغیر وجود دارد.
شهناز فیروزی احمد اعتمادی
چکیده در تحقیق حاضر اثر بخشی آموزش شادکامی در غلبه بر احساس تنهایی دانش آموزان دختر مقطع اول دبیرستان شهر کرج بررسی شد . که آزمودنی ها از میان 4 کلاس ، از مرکز دبیرستان مالک اشتر با حدود 90 دانش آموز انتخاب شدند و تست احساس تنهاییucla در قالب طرح نیمه آزمایشی (پیش آزمون ، پس آزمون با گروه کنترل) بین آنها اجرا شد. که حداقل نمره در این پرسشنامه 20 وحداکثر نمره 80 می باشد. و ازمیان افرادی که نمره آنها یک انحراف استاندارد بالاتر از میانگین بود، دو گروه 15 نفری به عنوان گروه های آزمایش وکنترل به طور تصادفی تشکیل شد. سپس آموزش شادکامی فوردایس برای گروه آزمایش در 10 جلسه اجرا شد، و بعد از پایان آخرین جلسه آموزش، پس آزمون اجرا شد. نتایج یافته ها با استفاده از میانگین، میانه، انحراف استاندارد ودامنه تغییرات به عنوان آمار توصیفی و جداول و نمودار داده ها و همچنین تجزیه و تحلیل کوواریانس به عنوان آمار استنباطی نشان داد که اختلاف میانگین تفاوت پیش آزمون و پس آزمون در گروه آزمایش که تحت آموزش شادکامی بوده ا ند با گروه کنترل در سطح (05/0 ) معنادار است. بر این اساس با اطمینان بیشتر از 95% می توان گفت که فرضیه پژوهش ( آموزش شادکامی به روش فوردایس احساس تنهایی دانش آموزان دختر اول دبیرستان را کاهش میدهد)، تایید شده است و فرض صفر رد می شود. کلید واژه ها: شادکامی، احساس تنهایی، دانش آموزان
لیلا قاسمی داوری پرویز شریفی درامدی
گلمن (1995)، هوش هیجانی را توانایی برانگیختن خود ، پایداری در موقع شکست ، توانایی کنترل انگیزه های ناگهانی (تکانه ها) وتمایلات ، به تأخیر انداختن ارضای تمایلات ، توانایی نظم بخشیدن به حالت های روحی و توانایی اصرار ورزیدن و امیدواری میدادند. دارا بودن عوامل فوق میتواند برای هرانسانی در رویایی با رویداد های روزمره ، تشخیص پاسخ های درست ، ایجاد نگرش های مثبت از رویداد ها و احساس رضایتمندی،مفید و موثر واقع شود و علاوه بر آن ، به شناخت فرد از خود و دیگران و نیز سازگاره و انطباق با محیط برای دست یابی به اهداف مورد نظر نیز کمک میکند. از نتایج مهم قابلیت هیجانی و هوش هیجانی ، یک احساس ذهنی خوب و حال خوب داشتن و بهبود سازگارانه در مقابل شرایط پر استرس ، شاد بودن و شاد زیستن و افزایش تاب آوری جهت مقابله با عوامل استرس زا که سلامت روان فرد را تهدید میکند، می باشد. با توجه به اهمیت این مسئله در این پژوهش به "بررسی تأثیر آموزش هوش هیجانی بر میزان استرس و تاب آوری مادران کودکان عقب مانده ذهنی شهرستان گرگان " پرداخته شد. روش پژوهش با توجه به موضوع و فرضیه های طرح شده ، یک پزوهش نیمه تجربی است و جامعه آماری شامل کلیه مادران کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیر شهرستان گرگان میباشد که فرزندانشان در مرکز نگه داری از این کودکان به صورت شبانه روزی نگه داری می شود . روش نمونه گیری در این پژوهش ، روش نمونه گیری در دسترس بوده که از بین این مادران ، 2گروه 20 نفره به عنوان گروه آزمایش و گروه گوا (کنترل)، انتخاب شدند و به آزمون های استرس کوهن و همکاران (1983) و تاب آوری کونور و دیوید سون (2003) ، که از روایی و پایایی لازم برخوردار میباشد ، پاسخ دادند . گروه آزمایش در 8 جلسه آموزش هوش هیجانی در خلال 8 هفته شرکت کردند و در پایان آموزش ، آزمون های پیشین برای بار دوم به عنوان پس آزمون برای هر دو گروه -آزمایش و گواه – اجرا شد . سپس ، برای تجزیه وتحلیل فرضیه های پژوهش ، یعنی ، تعیین اثر آموزش مولفه های هوش هیجانی بر روی میزان استرس های تاب آوری مادران کودکان عقب مانده ذهنی از آزمون آماری آنکووا استفاده شده است. هماهنگ با فرضیه های مورد مطالعه ، نتایج پژوهش نشان داد که آموزش هوش هیجانی به طور معنا داری بر افزایش تاب آوری و کاهش استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی موثر است . لذا پیشنهاد میشود برنامه مداخله آموزش هوش هیجانی به منظور افزایش تاب آوری و کاهش استرس این مادران در نقش مراقبین اصلی کودکان کم توان ذهنی توسط مراکز بهزیستی ، توان بخشی ،مدارس و مراکز نگهداری از کودکان عقب مانده ذهنی به اجرا درآید
الناز صالحی پور پرویز شریفی درامدی
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی روش هموانسفالوگرافی بر اختلال کمبود توجه بیش فعالی بود. این مطالعه از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری ما کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه از مراجعین مرکز توانمند سازی پارند میباشند. نمونه شامل 30 نفر از اعضای جامعه آماری پس از اجرای آزمون آزمون iva+plus به صورت تصادفی ساده به طور مساوی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. سپس گروه آزمایشی15 جلسه مداخله دریافت نمودند. در حالی که برای گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. داده های به دست آمده با استفاده از آ تحلیل کوواریانس چند متغیری (mancova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که با حذف تاثیر نمرات پیش آزمون بین میانگین تعدیل شده نقص توجه و کنترل پاسخدهی بر حسب گروه در مرحله پس آزمون تفاوت معنادار وجود دارد. به طور کلی بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان گفت روش هماانسفالوگرافی بر بهبود مشکلات نقص توجه و توان کنترل پاسخ دهی در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه موثر بوده است.
محمد مروج پرویز شریفی درامدی
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سبک های حل مساله با رفتارهای پرخطر در نوجوانان 14 تا 17ساله انجام شد. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. نمونه پژوهش240 دانش آموز که از بین کلیه دانش آموزان پسر مقطع راهنمایی و متوسطه شهر تهران که در سال تحصیلی 92-1391 مشغول به تحصیل بودند، انتخاب شد. ابزار پژوهش مقیاس حل مساله کسیدی و لانگ (1996) و پرسشنامه رفتارهای پرخطر شجاعی و باغینی (1387) بود. داده های جمع آوری شده با روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که بین سبک های حل مساله درماندگی، خلاقیت، گرایش و اعتماد با رفتارهای پرخطر در نوجوانان رابطه معنی داری وجود دارد. لذا آموزش سبک های حل مساله به دانش آموزان در مدارس به منظور جلوگیری از وقوع رفتارهای پرخطر در نوجوانان پیشنهاد می شود.