نام پژوهشگر: حمید کشمیرشکن
ثمینه السادات طباطبایی حمید کشمیرشکن
عکاسی هنری ایران پس از انقلاب روند رو به رشد و بالندگی را طی کرده است. سال های پس از انقلاب عکاسی با رویکردهای متعدد مورد توجه قرار داشت، در دهه ی نخست به کارکردهای اجتماعی آن توجه می شد، و در سال های اخیر به جنبه های هنری آن بیشتر توجه شده است. توجه و اشتیاق به نماش آثار هنرمندان ایرانی در غرب و کشورهای اطراف خلیج فارس باعث جهت دادن به گرایش هایی در هنر معاصر ایران از جمله عکاسی هنری شده است. به نظر می رسد که انتظارات و سلایق نهادها و مجموعه داران هنر غربی در این زمینه بسیار موثر است. این انتظارات مبتنی بر تصاویر و متونی که در طی دوران استعماری از کشورهای مستعمره تولید شده است، شکل گرفته اند. با بررسی روندی که عکاسی پس از انقلاب طی کرده است به بررسی نحوه ی شکل گیری این گرایش که در پاسخ به انتظارات غرب شکل گفته است، می پردازیم. چارچوب نظری این پژوهش که بر اساس آن به تحلیل آثار می پردازیم، نقد پسااستعماری است. آثار دو تن از عکاسان معاصر یعنی شادی قدیریان و صادق تیرافکن مورد مطالعه ی موردی قرار می گیرند.
وجیهه زمانی درکانی حمید کشمیرشکن
پیکره نگاری درباری آخرین سبک شاخص ایرانی است که از دوره افشار و زند آغاز شد، در دوره فتحعلی شاه به اوج کمال خود رسید و پس از فتحعلی شاه رو به زوال گذاشت. این سبک تلفیقی بود از سنتهای تصویری ایرانی و سنتهای تصویری اروپایی که با یکدیگر ترکیب و تلفیق شده بود. هنرمند ایرانی با توجه به سلیقه حامیان خویش که اصلی ترین آنها شاه بود و در جهت برآوردن خواسته های آنان دست به تلفیق این عناصر با یکدیگر زد. اولین تغییر در نقاشی این دوره، مستقل شدن نقاشی از ادبیات بود. نقاشی از حیطه کتابت خارج شد و بر روی پرده های بزرگ اندازه و گاهی به صورت دیوارنگاره برای تزیین بناها به کار برده شد. این استقلال به تنوع موضوعات منجر شد. نگاه جنسیتی و شهوانی به زن و یا استفاده از موضوعات غربی نظیر مریم مقدس و کودک در نقاشی های این دوره دیده می شود . در نقاشی این دوره شاهد تغییر در ترکیب بندی هستیم. فضای چند ساحتی نقاشی ایرانی به فضای تک ساحتی تبدیل می شود . در نقاشی های این دوره شاهد یک نقطه مرکزی هستیم که در اکثر موارد شاه است. تقارن عمودی که از شاخصه های ترکیب بندی ایرانی است در این آثار هم به چشم می خورد. تزیین که عنصر بارز نقاشی ایرانی است در این آثار به وفور دیده می شود. تکنیک این آثار نیز دگرگون می شود. تکنیک نقاشی ایرانی مناسب اندازه های بزرگ نبود بنابراین رنگ روغن جای آبرنگ را می گیرد. نقاش این دوره به جای استفاده از سطح متنوعی از رنگها استفاده از عمق رنگی یکنواخت را ترجیح می دهد. با تمام این تغییرات در نگاه اول نمی توان گفت که این نقاشی ها تقلیدی از نقاشی های غربی هستند بلکه عناصر غربی را در خود حل کرده و هویت ایرانی بخشیده اند. نقاشی ایرانی چنان این عناصر اروپایی را با عناصر ایرانی در هم می آمیزد که قابل تفکیک نیست.
مانا محرابیان حمید کشمیرشکن
هدف از این پژوهش ، بررسی نظریات ،آثار و دیدگاه های گروه "هنر و زبان" و بررسی امکان تطبیق نظریات آنها با آثار و دیدگاه های هنرمندان ایرانی ای می باشد که در دهه 1380، در نمونه هایی از آثارشان از خط و نوشته به مثابه ی مفهوم استفاده کرده اند. در این پژوهش ، پس از بررسی تاریخچه ی شکل گیری، نظریات و آثار "هنر و زبان"، به بررسی و تحلیل عنصر زبان (متن و نوشته) در دیدگاههای هنرمندان ایرانی، در نمونه هایی از آثارشان پرداخته ایم که می توانند قرابتهایی با نظریات، آثار و دیدگاه های "هنر و زبان" از لحاظ صورت و مضمون داشته باشند.این پژوهش با رویکرد توصیفی، تطبیقی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، مشاهده آثار و مصاحبه با هنرمندان مربوطه فراهم آمده است.
مریم هاشمی طالمی حمید کشمیرشکن
جریان فمنیسم زاییده حقوق نابرابر بین زنان و مردان می باشد. این جریان فکری در قرن نوزدهم در اروپا و غرب به صورت رسمی شکل گرفت؛ و به سایر حوزه ها از جمله هنر نیز راه پیدا کرد. خلاء حضور زنان در هنرهای رسمی تسریع کننده حضور فمنیسم در هنر بود و به این ترتیب در نیمه دوم قرن بیستم، غرب و بخصوص آمریکا شاهد شکل گیری هنر فمنیستی بود. سابقه شکل گیری جریان فمنیسم در ایران به اواخر دوره قاجار و دوران مشروطه باز می گردد.تشکیل گروههای زنانه وشرکت در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، چاپ روزنامه مختص زنان از فعالیتهای زنان در این دوران محسوب می شود.با اینحال پس از دوران مشروطه و ورود به دوران پهلوی و انقلاب اسلامی این حرکت سمت و سویی دیگر می گیرد. در دوران پهلوی بیشتر به صورت نهادی در خدمت دولت در می آید. و پس از انقلاب اسلامی به دلیل مخالفت گروههای سیاسی، منفعل می شود.. با این حال در این دوران نیز زنانی بوده اند که به فعالیت در زمینه احقاق حقوق زنان پرداخته اند.این رساله می کوشد تا جریان فمنیستی را در هنر معاصر ایران پیگیری نماید. اولین نشانه های هنر فمنیستی در ایران پس از انقلاب اسلامی به دوران اصلاحات و پس از آن باز می گردد.به همین دلیل اتفاقات هنری پس از انقلاب به خصوص، گروههای هنری خاص زنان، نمایشگاههای هنری برای زنان، بی ینالهای نقاشی و همچنین گروهی از زنان هنرمند معاصر را به عنوان نمونه پژوهشی در نظر می گیرد. هنرمندانی که به عنوان نمونه انتخاب شده اند؛ دغدغه جنسیت را آگاهانه در آثار خود پیگیری می کنند. و نوع رویکرد آنان به هنر فمنیستی را بررسی می کند.روش تحقیق در این رساله به صورت کتابخانه ای بوده است.