نام پژوهشگر: احمد لندی
مریم زارع احمد لندی
منطقه مورد مطالعه، بخشی از زیر حوضه صفاشهر است که بین طول جغرافیایی 7˝΄43 ˚52 الی ˝24 ΄31 ˚53 شرقی وعرض جغرافیایی˝3΄20 ˚30 الی˝53΄48 ˚30 واقع شده است. حداقل ارتفاع منطقه 2233 متر و حداکثر ارتفاع 2446 متر می باشد. متوسط میزان بارندگی سالیانه 318 میلیمتر و متوسط درجه حرارت سالیانه 3/10 درجه سانتی گراد می باشد. لذا رژیم رطوبتی منطقه زریک و رژیم حرارتی آن مزیک تعیین گردید. بررسی خصوصیات فیزیکی، شیمیایی، مورفولوژیکی و مینرالوژیکی زیر حوضه بر اساس ثوپوسکانس با انتخاب نه پروفیل خاک در چهار واحد فیزیوگرافی در دو محور طولی و عرضی انجام گرفته است. از هر پروفیل خاک تعدادی نمونه تهیه گردید، سپس نمونه طبق روش استاندارد u.s.d.a تجزیه گردیدند. با توجه به وضعیت زمین شناسی منطقه، تفسیر عکس های ماهواره ای و نیز ارزیابی نقشه های توپوگرافی، واحد های اراضی این زیرحوضه به 4 واحد فیزیوگرافی شامل مخروط افکنه های آیرفتی واریزه ای، فلات و تراس های فوقانی موج دار، فلات و تراس های فوقانی نسبتا" هموار و دشت سیلابی تقسیم شدند. وجود افق های مشخصه کلسیک و آرجلیک در فلات موج دار و تراس های فوقانی و نیز وجود دو پلی پدون بر روی یکدیگر در دشت سیلابی تأیید کننده تغییرات اقلیمی و هیدرولوژیکی همراه با فعالیت فرایندهای خاک سازی در این زیر حوضه می باشد. در مطالعات مینرالوژیکی مشاهده شد که رس های ایلیت و پالی گورسکیت، رس های غالب می باشند و کلریت، ورمی کولیت و رس های مخلوط به میزان کم حضور داشته و کائولینیت نیز مشاهده می گردد. همچنین کوارتز در تمامی نمونه ها موجود می باشد. با توجه به نتایج آزمایشگاهی و مطالعات صحرایی انجام شده تفاوت مشخص بین خاک های منطقه مشاهده می گردد که بر اساس رده بندی جدید آمریکایی(کلید 2006) خاک های منطقه در سه رده و سه زیر گروه و چهار واحد خاک نامگذاری گردید. طبق نتایج حاصله توپوگرافی و عوامل زمین ریخت ساختی (ژئومورفولوژیک)، به عنوان عامل اصلی و مواد مادری، زمان، اقلیم به عنوان عوامل موثر درپیدایش خاک های این منطقه شناخته گردید.
منیره کافی احمد لندی
نام خانوادگی : کافی نام : منیره درجه تحصیلی : کارشناسی ارشد رشته : خاک شناسی گرایش: ارزیابی، پیدایش و رده بندی خاک ها عنوان پایان نامه : بررسی تأثیر سنوات کشت بر خصوصیات کیفی خاک (فیزیکی، شیمیایی و مینرالوژی) خاکهای منطقه مهیار استان اصفهان استاد راهنما : دکتر احمد لندی استاد مشاور : دکتر بهمن سلیمانی محل تحصیل : دانشگاه شهید چمران اهواز دانشکده : کشاورزی تاریخ فارغ التحصیلی : 26/8/1388 تعداد صفحات :114 واژه های کلیدی : سنوات کشـت، کیفیـت خاک، مواد آلی، مهیار تعریف شاخص های کیفی خاک برای مدیریت پایدار منابع طبیعی مهم می باشند. مشخصات خاکها ممکن است با استفاده از تعداد زیادی شاخص ها تشخیص داده شوند، اگر چه روش سیستماتیکی برای پارامترهای اندازه گیری که برای برآورد کیفیت خاک اشتفاده می شوند، وجود ندارد. برای بررسی تأثیر سنوات کشت بر خصوصیات کیفی خاک، دشت مهیار، در استان اصفهان انتخاب شد. برای این منظور سه تیمار بدون کشت، 10 سال کشت و 30 سال کشت، در سه تکرار در نظر گرفته شد. نمونه گیری در 6 عمق انجام شد. برای بررسی نتایج از طرح آماری فاکتوریل و نرم افزار spss استفاده شد. وزن مخصوص ظاهری خاک با افزایش سنوات کشت و عمق، افزایش یافت ولی میزان پایداری ساختمان خاک با افزایش سنوات کشت کاهش یافت که از دلایل عمده این مهم می توان به بیشتر بودن میزان ماده آلی در تیمار بدون کشت نسبت به تیمارهای تحت کشت اشاره کرد. ظرفیت تبادل کاتیونی، نیتروژن کل و فسفر با افزایش سنوات کشت و با افزایش عمق کاهش یافتند. روند تغییرات میزان هدایت الکتریکی و پتاسیم با افزایش سنوات کشت، یک روند افزایشی بود که این احتمالاً به خاطر کیفیت آب آبیاری منطقه می باشد. عناصر آهن، منگنز، مس وروی در تیمار 30 سال کشت کمتر بود و با افزایش عمق یک روند تقریباً کاهشی داشت. که این می تواند به دلیل عدم مصرف کودهای دارای عناصر کم مصرف و وجود خاکهای آهکی با ماده آلی کم باشد. بطور کلی میزان ماده آلی خاک با افزایش سنوات کشت و با افزایش عمق کاهش می یابد. که کاهش ماده آلی در خاکهای کشت شده را می توان به زیرورو شدن خاک توسط شخم و در نتیجه اکسیداسیون بیشتر کربن در اثر تهویه و کاهش برگشت بقایای گیاهی در زمینهای کشت شده دانست. نتایج مینرالوژی و بافت خاک نشان می دهد که این دو شاخص تحت تأثیر عوامل سنوات کشت و عمق قرار ندارند و با گذشت زمان در روند آنها تغییری مشاهده نشد.
راضیه اسکندری احمد لندی
استفاده صحیح از اراضی یکی از اهداف مهم علم خاک شناسی است. یکی از راههای رسیدن به این هدف ارزیابی تناسب اراضی وکشت محصولات با در نظر گرفتن پتانسیل زمین است . اهدافی که در این طرح مطرح می باشد عبارت از طبقه بندی تناسب کمی و کیفی اراضی برای محصولات عمده زراعی (گندم، ذرت، جو) بر اساس روش فائو وتعیین عملکرد و میزان پتانسیل تولید اراضی برای محصولات فوق می باشد. در همین راستا منطقه مبارک آباد با مساحت تقریبی15400 هکتار در فاصله 45 کیلومتری جهرم در استان فارس جهت این منظور انتخاب گردید. برای این مطالعه ابتدا اطلاعات هواشناسی از نزدیکترین ایستگاه سینوپتیک منطقه استخراج گردید. نقاط مطالعاتی بر اساس مطالعات خاکشناسی نیمه تفصیلی منطقه مبارک آباد انتخاب گردید. در هر واحد خاک یک پروفیل حفر شد و پس از تشریح افقها از لایه های مورد نظر نمونه برداری خاک به منظور تجزیه های آزمایشگاهی پارامترهای شیمیایی و فیزیکی صورت گرفت. سپس با توجه به اطلاعات اقلیمی منطقه مورد نظر ارزیابی کیفی اراضی برای محصولات ذکر شده انجام گرفت که دامنه کلاس این محصولات از 2s تا n متغیر است. در مورد گندم و جو اکثر واحدهای خاک کلاس های 2s و 3s و در مورد ذرت اکثر واحدها کلاس های 3s و n را دارا می باشند. در کل بیشترین عوامل محدود کننده آهک، سنگریزه و توپوگرافی می باشند. جهت انجام ارزیابی کمی مطالعات اجتماعی-اقتصادی در منطقه انجام گرفت که اطلاعات درمورد سودآوری کشت محصولات مختلف از نهادهای وابسته به سازمان کشاورزی استان جمع آوری شد. در ارزیابی کمی تولید پتانسیل یا عملکرد مطلوب و همچنین تولید بحرانی و تولید واقعی یا مشاهده شده برای هر محصول محاسبه شد. که در مورد گندم و ذرت بیشتر واحدهای خاک در کلاس2s و در مورد جو بیشتر واحدها در کلاس 3s قرار گرفتند. سپس ارزیابی اقتصادی منطقه مورد نظر صورت گرفت که با توجه به تحقیقات صورت گرفته بیشترین سودآوری مربوط به گندم است. در مورد گندم بیشتر واحدهای خاک از نظر ارزیابی اقتصادی دارای کلاس 1s و در مورد جو و ذرت در کلاس 2s و 3sهستند.در نهایت نقشه ها با استفاده از نرم افزار gis arc تهیه گردید.
پروا مالکی احمد لندی
مطالعات تناسب اراضی ، مقایسه خصوصیات اراضی و خصوصیات اقلیمی با نیازهای تیپ های بهره وری از اراضی ، در اراضی کشاورزی و انتخاب بهترین تیپ بهره وری از اراضی برای کشت می باشد . فاکتورهای مورد مطالعه شامل عوامل اقلیمی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی است . هدف از مطالعه حاضر ارزیابی کارایی منطق فازی جهت پیش بینی عملکرد محصولات مهم (گندم آبی) در مناطق مورد مطالعه و مقایسه روش ارزیابی مبتنی بر منطق فازی با روشهای مبتنی بر منطق ارسطویی بولین می باشد . مناطق مورد مطالعه عبارتند از : آبخور اهواز ، خاک های شور استان فارس (دشت سروستان) ، خاک های گچی استان فارس (دشت نیریز) ، خاک های آهکی استان فارس (دشتهای سپیدان و بیضا) و منطقه سردشت اهواز . مراحل کلی مطالعه شامل ارزیابی تناسب اراضی به روش فازی ( مجموعه های فازی و قواعد فازی ) و مقایسه آن با روش بولین می باشد . ارزیابی تناسب اراضی به روش مجموعه های فازی در نرم افزار flass و به روش قواعد فازی در نرم افزار fuzzifier in soil انجام شد . مراحل انجام ارزیابی در روش مجموعه های فازی عبارت است از : نرمال کردن داده ها ، فازی کردن خصوصیات اراضی ، تعیین اوزان مربوط به هریک از خصوصیات اراضی و محاسبه شاخص اراضی . نتایج ارزیابی به دو روش مجموعه های فازی و بولین از طریق مقایسه ضریب تبیین معادلات رگرسیونی بین شاخص اراضی و تولید مشاهده شده انجام گرفت . میزان این ضریب برای مدل بولین در مناطق آبخور ، سروستان ، نیریز ، سپیدان و بیضا و سردشت به ترتیب برابر با 74/0 ، 80/0 ، 81/0 ، 56/0 و 85/0 و برای مدل فازی این ضرایب به ترتیب 77/0 ، 87/0 ، 85/0 ، 60/0 و 93/0 به دست آمد . مراحل انجام ارزیابی به روش قواعد فازی عبارت است از : نرمال کردن داده ها ، فازی کردن خصوصیات اراضی ، غیر فازی کردن خصوصیات اراضی ، به دست آوردن شاخص اراضی و در نهایت کلاس تناسب اراضی. نتایج ارزیابی به روش قواعد فازی و بولین از طریق مقایسه کلاس های تناسب به دست آمده توسط دو روش نشان داد که کلاس تناسب بهتری در روش فازی نسبت به بولین بدست آمده است .
زهرا مهرکی احمد لندی
تعیین تناسب اراضی برای استفاده بهینه با در نظر گرفتن عوامل محیطی، اجتماعی و اقتصادی به منظور توسعه پایدار نقش مهمی در فرآیند برنامه ریزی استفاده از اراضی را ایفا می کند. هدف از این مطالعه ارزیابی کیفی، کمی و اقتصادی شیرین آب شوشتر(استان خوزستان) برای محصولات عمده منطقه بوده که برای رسیدن به این منظور ابتدا از مطالعات خاکشناسی نیمه تفصیلی دقیق منطقه شیرین آب برای استخراج داده های خاک و زمین مورد نیاز تناسب اراضی استفاده شد، سپس داده های هواشناسی از نزدیکترین ایستگاه سینوپتیک به منطقه(گتوند) جمع آوری شد. در مرحله بعد نیازهای رویشی هر یک از محصولات مورد مطالعه از جداول ارائه شده سایس و گیوی استخراج و با استفاده از روشهای محدودیت و پارامتریک مورد ارزیابی قرار گرفت. کلاس های اقلیمی در محدوده مطالعاتی با استفاده از روش پارامتریک-ریشه دوم برای گنم آبی مناسب(s1)، برای گندم دیم و پیاز نسبتا مناسب(s2) می باشد. با استفاده از روش محدودیت ساده کلاس هر سه محصول نسبتا مناسب(s2) می باشد. ارزیابی کیفی تناسب اراضی واحدهای اراضی برای کشت گندم آبی و پیاز نسبتا مناسب تا تناسب بحرانی(s2-s3) بودند و عامل ایجاد کننده محدودیت در اکثر واحدها شیب و در صد بالای سنگ و سنگریزه است. نتایج ارزیابی کمی نشان می دهد که کلاس اکثر واحدها برای کشت گندم آبی s2 و s3، گندم دیم s2، s3 و n و برای پیاز s1 و s2 است. نقشه های تناسب کیفی و کمی محصولات نیز با استفاده از نرم افزارarc gisتهیه گردید. در ارزیابی اقتصادی پیاز و گندم آبی در بیشتر واحدها در کلاس s1 و s2 و تعداد کمی از واحدها نیز دارای کلاس s3 می باشند، اما کلاس گندم دیم بیشتر s2 و s3 و در برخی از واحدها n است. بالاتر بودن کلاس کمی پیاز نسبت به کیفی ناشی از مدیریت صحیح زارعین در منطقه است. در مورد گندم آبی کلاس تناسب کمی در بیشتر واحدهای اراضی یا در سطح بالاتری نسبت به کلاس تناسب کیفی قرار دارد یا با آن هم سطح است که این نیز به دلیل مدیریت بالا در برخی واحدها می باشد. اما مدیریت نا مناسب سبب کمتر شدن کلاس های کمی نسبت به کیفی برای گندم دیم شده است.
سعیده اسمی زاده احمد لندی
گرمایش جهانی یکی از مهم ترین پیامدهای تصاعد گازهای گلخانه ای می باشد. بررسی اقدامات ممکن برای کنترل روند رو به رشد تصاعد گازهای گلخانه ای به اتمسفر و چگونگی کاهش اثرات منفی ناشی از تغییرات اقلیمی به مقدار بسیار زیادی مورد توجه بوده است. بر اساس یک توافق علمی، فعالیت های انسانی به ویژه کشاورزی مدرن با افزایش میزان تصاعد گازهای گلخانه ای نقشی کلیدی را در تشدید پدیده گرمایش جهانی ایفا می کنند. در این میان، مزارع غرقاب برنج با ذخیره کربن آلی بیشتر یکی از مهم ترین منابع تصاعد گازهای گلخانه ای به اتمسفر می باشند. این بررسی به منظور ارزیابی مقدار تصاعد سه گاز گلخانه ای مهم کربنه از شالیزارها انجام شد. تصاعد گازهای گلخانه ای کربنه برای سه روش مختلف کشت گیاه برنج شامل رایج منطقه (جوانه کاری)، خشکه کاری و نشایی در یک مزرعه در مرکز تحقیقات کشاورزی شاوور در استان خوزستان اندازه گیری شد. آزمایش در 8 زمان مختلف (در 4 مرحله مختلف رشد گیاه برنج و در بقایای برنج پس از برداشت آن) در 3 تکرار و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی اجرا شده و از روش چامبر بسته و تکنیک کروماتوگرافی گازی برای اندازه گیری مقدار تصاعد متان، دی اکسیدکربن و منواکسیدکربن از شالیزارها استفاده شد. هم زمان با نمونه برداری از هوا و به منظور تعیین میزان کربن آلی خاک، نمونه برداری از عمق 10 سانتی متری خاک نیز انجام شد و مقدار کربن آلی خاک به روش اکسیداسیون تر محاسبه گردید. نتایج این بررسی نشان داد که بیشترین میزان تصاعد مربوط به دی-اکسیدکربن بوده و بالاترین میزان تصاعد این گاز در روش رایج منطقه و در مرحله گیاهچه ای گیاه برنج اتفاق افتاده است. میزان تصاعد متان برای روش رایج منطقه بیشتر بوده و در تمام روش های کشت نیز در مراحل پنجه زنی و ظهور خوشه زیاد و در گیاهچه ای و ساقه رفتن کاهش یافته است. در این بررسی مقدار تغییرات کربن آلی خاک بسیار کم بود، اما نتایج نشان داد که تغییرات آن در طول زمان روند افزایشی داشته و مقدار این افزایش برای روش خشکه کاری بیشتر بوده است. همچنین اضافه کردن کلش برنج میزان کربن آلی خاک را افزایش داده است. نتایج این آزمایش نشان داد که روش خشکه کاری بهترین روش برای کشت برنج می باشد.
یوسف کیانپور کلخواجه احمد لندی
با توجه به رشد سریع جمعیت و توسع? شهرها که عوامل موثری در محدود شدن زمین برای کشاورزی به شمار می آیند، لذا نیاز به استفاد? بهینه از اراضی بیش از هر زمان دیگری احساس می گردد. کشاورزی پایدار دستورالعملی مناسب جهت دستیابی به استفاد? بهنه و پایدار از اراضی می باشد. و برای نیل به کشاورزی پایدار یکی از روش های کاربردی ارزیابی تناسب اراضی می باشد.این تحقیق در دشت هندیجان در جنوب شرقی استان خوزستان و در منطقه ای به وسعت حدود 23500 هکتار و با هدف پهنه بندی اگرواکولوژی و نیز ارزیابی کیفی تناسب اراضی محصولات عمد? منطق? مورد نظر صورت گرفت. از روش های محدودیت ساده، محدودیت با ذکر تعداد و شدت محدودیت ها، روش استوری و روش ریش? دوم، از طریق مقایس? خصوصیات اقلیم و خاک با احتیاجات گیاه اقدام به تعیین کلاس های کیفی تناسب اراضی برای محصولات گندم، جو، گوجه، کنجد، یونجه و سورگوم در هر یک از واحدهای خاک منطقه کردیم. نتایج نشان دادند که کلاس های تناسب برای گندم اکثراً نسبتاً مناسب (s2) و نا مناسب (n)، برای جو اکثراً بحرانی (s3) و نا مناسب (n)، برای گوجه نا مناسب (n)، برای کنجد اکثراً بحرانی (s3) و نا مناسب (n)، برای یونجه نا مناسب (n) و برای سورگوم نیز اکثراً بحرانی (s3) و نا مناسب (n) بودند.همچنین نتایج نشان دادند کهمهم ترین عوامل محدود کنند? تولید در منطقه مقادبر بالای آهک و شوری می باشد. از نقشه های پهنه بندی eceو espو نیز نقش? کاربری اراضی برای تهی? نقش? پهنه بندی اگرواکولوژی در محیط gisاستفاده کردیم. نتایج نشان دادند که منطق? مورد مطالعه دارای 33 پهن? اگرواکولوژیمی باشد.
لادن سبحانیان نژاد امیرحسین چرخابی
خاک به عنوان منبع طبیعی غیر قابل تجدید است که متشکل از موجودات زنده خاکزی، مواد آلی و معدنی می باشد، و حفظ کیفیت آن برای بقای سایر موجودات ضروری می باشد. اما متاسفانه در دهه های اخیر، در اغلب موارد اکولوژی و شرایط مناسب طبیعی فیزیکوشیمیایی و بیولوژیکی خاک ها در حال نزول بوده و این روند موجب کاهش پوشش گیاهی طبیعی و توان تولیدی خاک گردیده و نتیجه ی آن تهدید امنیت غذایی کشور می باشد. لذا، بحث مدیریت پایدار خاک در چهارچوب توسعه پایدار در هر منطقه از اهمیت خاصی برخوردار بوده و توجه بیشتری را می طلبد. با توجه به اهمّیت استان خوزستان از نظر منابع آب، خاک و کشاورزی این مطالعه در دی ماه سال 1389 با هدف بررسی تأثیر نوع مدیریت و کاربری اراضی بر برخی از خواص فیزیکی و شیمیایی خاک انجام گردید. این مطالعه دو مقطع طولی هر یک تقریبی 100 کیلومتر در سه سیستم مدیریتی متفاوت انتخاب شد. سه سیستم مدیریتی شامل کاربری آبی، دیم و مرتع جهت نمونه-بردبری و مقایسه انتخاب گردید. بیست نقطه بر روی مقطع های طولی و شصت نمونه خاک دست نخورده جهت بررسی خصوصیات فیزیکو شیمیایی با روش مثلث متساوی الأضلاع در سه عمق 15-0، 30-15 و50-30 نمونه برداری شد. شصت نمونه دست نخورده خاک جهت تعیین وزن مخصوص ظاهری و میانگین وزنی قطر خاکدانه ها تهیه گردید. همچنین علاوه بر آن جهت پارامتر های هیدرولیکی در 14 نقطه در سه تکرار با دستگاه نفوذ سنج صفحه ای نمونه بردلری شد. نتایج نشان داد که بیشترین ماده آلی و کمترین مقادیر وزن مخصوص ظاهری و غلظت سدیم و نسبت جذب سدیم در کاربری مرتع بوده. هدایت هیدرولیکی اشباع وهدایت هیدرولیکی غیر اشباع در سه کاربری مورد مطالعه تفاوت معنی داری را جز منافذ متوسط نشان نداند. می توان نتیجه گیری کرد که شاخص های کیفی در خاک منطقه مورد مطالعه در کاربری مرتع نسبت به دیگر کاربری ها مدر وضعیت مناسب تری قرار داشته و تغییر کاربری می تواند این شاخص ها را کاهش دهد لذا بنظر می رسد بر مدیریت در اراضی کشاورزی توجه بیشتری گردد. مدیریت پایدار خاک های استان خوزستان ایجاب می نماید که علاوه بر تهیه ی بانک های اطلاعاتی دقیق خاک و نقشه های کاربردی، تاریخچه مدیریت زراعی در گذشته و حال، تناوب، کوددهی، آبیاری و خاک ورزی را مد نظر قرار داده تا در صورتی که روند تخریب رو به افزایش یابد تصمیمات لازم جهت تصحیح اقدامات مدیریتی اتّخاذ گردد.
فاطمه پشم فروش کاظم رنگزن
خاک منبع طبیعی تجدیدناپذیر مهمی است. تخریب خاک تهدیدی جدی برای کشاورزی پایدار و کیفیت محیط زیست می باشد. هدف از انجام این پژوهش بیان کمّی روند تخریب خاک اراضی شمال رودخانه هوفل (واقع در استان خوزستان، جنوب غربی ایران) در کاربری های اراضی (کشاورزی و مرتع) و واحدهای فیزیوگرافی متفاوت (دشت های آبرفتی و تپه های ماسه باذی) بود همچنین ، در این مطالعه روشی بر مبنای gis برای ارزیابی تخریب فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک در مناطق خشک و نیمه خشک توسعه داده شد. داده های استفاده شده در این مطالعه شامل داده های خاکشناسی و داده های سنجش از دور بودند. ویژگی های خاک: فیزیکی ( شن، سیلت، رس، جرم مخصوص ظاهری، پایداری خاکدانه، نفوذ و منحنی رطوبتی خاک)، شیمیایی ( واکنش خاک، شوری، ظرفیت تبادل کاتیون و سدیم تبادلی)، بیولوژیکی (مواد آلی) اندازه گیری شدند. همچنین مدل rusle به عنوان تخمین زننده تخریب فیزیکی خاک استفاده شد. داده های سنجش از دور به منظور بررسی روند 20 ساله تخریب خاک منطقه مطالعاتی استفاده شد. شاخص های تخریب خاک فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی منطقه مطالعه محاسبه شد. نقشه های تخریب خاک فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی منطقه بدست آمد. این نقشه ها می توانند بطوری موثر هزینه های ارزیابی میزان تخریب خاک منطقه را کاهش دهند. شاخص ها به پنج سطح از تخریب خاک شامل: کیفیت بالا (بدون تخریب)، تخریب ضعیف، تخریب متوسط، تخریب زیاد و تخریب خیلی زیاد گروه بندی شدند. نتایج نشان داد میزان تخریب فیزیکی، بیولوژیکی و شیمیایی منطقه در کلاس زیاد و خیلی زیاد به ترتیب حدود 12، 5/14 و 25 درصد می باشد. بنابراین تنظیم قانون و بنا نهادن یک چهارچوب سیاسی مناسب برای جلوگیری از تخریب خاک و حفظ پتانسیل تولید آن ضروری است. نتایج تخمین مدل rusle نشان داد که حدود 25 درصد خاک منطقه تحت تاثیر فرسایش زیاد تا خیلی زیاد قرار دارد. نتایج مطالعات سنجش از دور نشان داد در طی دوره زمانی 20 ساله وسعت اراضی شور با کاربری مرتع افزایش یافته است.
سوفیا بارانی سعید حجتی
ارزیابی تناسب اراضی جهت تعیین سازگاری اراضی برای یک نوع خاص از انواع استفاده بکار برده می شود. تعیین تناسب اراضی برای استفاده ی بهینه با در نظر گرفتن جنبه های فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی اراضی به منظور توسعه ی پایدار نقش مهمی در برنامه ریزی استفاده از اراضی را ایفا می کند. هدف از این مطالعه، ارزیابی کیفی، کمّی و اقتصادی تناسب اراضی دشت ایذه برای محصولات عمده ی منطقه (دشت ایذه) است. برای رسیدن به این اهداف، ابتدا از مطالعات خاکشناسی نیمه تفصیلی دشت ایذه برای بدست آوردن داده های خاکی مورد نیاز جهت تعیین تناسب این اراضی برای کشت گیاهان گندم، جو، برنج و کنجد استفاده شد، سپس با استفاده از داده های هواشناسی ایستگاه سینوپتیک ایذه تناسب اقلیمی این اراضی جهت کشت گیاهان فوق مورد بررسی فرار گرفت. در مرحله بعد، نیازهای رویشی محصولات مورد مطالعه از جداول ارائه شده توسط سایس و گیوی استخراج و با استفاده از روشهای محدودیت ساده، تعداد و شدت محدودیت و پارامتریک (استوری و ریشه دوم) مورد ارزیابی کیفی قرار گرفتند. در نهایت نقشه های ارزیابی کیفی، کمّی و اقتصادی تناسب اراضی دشت ایذه برای محصولات مورد مطالعه با استفاده از نرم افزار gis arc تهیه گردید. نتایج بررسی کلاس-های اقلیمی منطقه با استفاده از روش پارامتریک - ریشه دوم و محدودیت ساده نشان داد که به لحاظ شرایط اقلیمی دشت ایذه برای کشت گندم آبی مناسب (s1)، برای گندم و جوی دیم و کنجد دارای تناسب کم (s3) و برای برنج نامناسب (n1) می باشد. ارزیابی کیفی تناسب اراضی سری های خاک مورد مطالعه در دشت ایذه نشان داد که این اراضی برای کشت گندم آبی، مناسب تا نامناسب ( s1 تا s3) بوده و عامل محدودیت زا، میزان قابل توجه آهک و سنگریزه سطحی است. حال آنکه، کلاس ارزیابی کیفی برای گندم و جوی دیم و کنجد بدلیل محدودیتهای اقلیم و میزان زیاد آهک و سنگریزه سطحی خاک، دارای نناسب کم تا نامناسب در شرایط فعلی ( s3 تا n1) است و برای برنج به دلیل محدودیت اقلیمی در اکثر سری های خاک نامناسب می باشد. نتایج ارزیابی کمّی و اقتصادی تناسب اراضی همچنین نشان می دهند که کلاس اکثر سری های خاک برای گندم آبی s2، و برای گندم و جو دیم s2و s3 هستند. کلاس ارزیابی کمّی تناسب اراضی برای برنج نیز s2 نعیین گردید. نتایج ارزیابی اقتصادی تناسب اراضی نشان داد که سودآورترین محصول در منطقه گندم آبی و سپس گندم و جو دیم می باشد. همچنین بر اساس نتایج این مطالعه، کلاس تناسب اقتصادی گندم آبی، گندم دیم و جو، در اغلب واحدها در سطح بهتری نسبت به ارزیابی کمّی و کیفی است که نشان دهنده مدیریت خوب زارعین است.
بهناز کریمیان سعید حجتی
بیش از دو سوم کشور ایران در شرایط اقلیم بیابانی و نیمه بیابانی قرار دارد، که از جمله مشکلات این مناطق وقوع طوفان های گرد و غبار و پیامد های زیست محیطی متعاقب آن می باشد به طوری که طی سال های اخیر، طوفان های گرد و غبار استان های غرب و جنوب غربی کشور از جمله استان خوزستان را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. لیکن اطلاعات اندکی در رابطه با خصوصیات و منشأ طوفان های گرد و غبار در استان خوزستان و شهر اهواز وجود دارد. لذا این تحقیق با هدف بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی و کانی شناسی ذرات گرد و غباردر تابستان و پاییز 1390 انجام شد. بدین منظور 15 ایستگاه برای نصب تله های mdco در شهر اهواز انتخاب و هر ماه پس از جمع آوری نمونه ها نرخ ترسیب ذرات گردوغبار، ترکیب کانی شناسی، الگوی توزیع اندازه ذرات، غلظت فلزات سنگین (zn, cd, pb) و عناصر شیمیایی (ca, na, al, k) تعیین گردید. نتایج بدست آمده از این مطالعه حاکی از افزایش نرخ ترسیب ذرات گرد و غبار برای منطقه در زمان بروز طوفان گرد و غبار نسبت به شرایط بدون طوفان گرد و غبار می باشند، همچنین افزایش موضعی نرخ ترسیب برای بعضی از ایستگاه ها حاکی از دخالت عوامل محلی در رسوب ذرات گرد و غبار بودند. نتایج کانی شناسی نیز عمدتاً شامل کلسیت، کوارتز و فلدسپار بوده و بررسی توزیع اندازه ذرات گرد و غبار نیز حضور چشمگیر جز سیلت را برای ذرات گرد و غبار بیان کردند که البته این توزیع در زمان وقوع طوفان های گرد و غبار به سمت ذرات ریزتر گرایش پیدا کرد. همچنین افزایش غلظت فلزات سنگین موجود در ذرات گرد و غبار طی ماه های سردتر و در اطراف مناطق صنعتی و با ترافیک بالای وسایل نقلیه مشاهده شدند. بنابراین به طور کلی با توجه به نتایج حاصله از تحقیق می توان منشأ طوفان های گرد و غبار با غلظت و مدت زیاد را به عوامل خارجی مانند اراضی خشک شده و مستعد فرسایش در مرز ایران و عراق مانند تالاب هورالعظیم نسبت داد که فاکتور های داخلی تشدید کننده آن ها می باشند.
فاطمه محمدجعفری سعید حجتی
هوادیدگی کانی ها برای تأمین عناصر مورد نیاز گیاهان ضروری بوده و متأثر از عوامل متعدد می باشد، از جمله عوامل موثر بر هوادیدگی می توان به اسیدهای آلی، غلظت و hp ریزوسفر، اندازه کانی ها و زمان تماس بین کانی و اسیدهای آلی اشاره کرد. از این رو این مطالعه با هدف تحقیق اثر دو اسید آلی (سیتریک و اگزالیک) با غلظت های یک و ده میلی مولار، هفت زمان تماس (2، 6، 12، 24، 48، 72 و 168) ساعت و دو سطح hp (4 و 6) بر آزادسازی منیزیم از کانی سپیولیت با اندازه 5 و50 میکرون انجام شد میزان منیزیم آزاد شده با استفاده از دستگاه جذب اتمی تعیین گردید. برای درک اثرات متقابل عوامل فوق بر روند آزاد سازی منیزیم، مطالعات سینتیکی نیز انجام شد. سینتیک آزاد سازی منیزیم به وسیله 6 معادله سینتیکی مرتبه صفر، مرتبه اول، مرتبه دوم، تابع نمایی، پخشیدگی پارابولیک و الوویچ ساده شده مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد میزان منیزیم آزاد شده از کانی سپیولیت براساس نوع تیمار اعمال شده متفاوت است. به این ترتیب که میزان منیزیم آزاد شده به وسیله اسید سیتریک بیشتر از اسید اگزالیک بود. در غلظت 10 میلی مولار و 4=hp هر دو اسید، میزان منیزیم آزاد شده بیشتر از غلظت 1 میلی مولار و 6=hp می باشد. هم چنین کانی با اندازه 5 میکرون میزان منیزیم بیشتری نسبت به کانی 50 میکرونی آزاد کرد. به طور کلی تأثیر مدت زمان تماس بر میزان آزادسازی منیزیم بیشتر از سایر تیمارهای اعمال شده می باشد. نتایج حاصل از برازش این معادلات نشان داد که در نمونه هایی که با اسید سیتریک تیمار شده اند معادله پخشیدگی پارابولیک، و در نمونه هایی که با اسید اگزالیک تیمار شده اند معادله مرتبه اول با دارا بودن بیشترین ضریب تعیین (r2) و کمترین میزان خطای استاندارد برآورد (se) به عنوان مدل مناسب در توصیف آزادسازی منیزیم از کانی سپیولیت انتخاب شدند.
رامین سمیعی فرد سعید حجتی
در سال های اخیر استفاده از رس ها در حذف آلودگی های زیست محیطی از پسآب های صنعتی مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته است. با توجه به ظرفیت بالای کانی های رسی در جذب فلزات سنگین از محیط های آبی، می توان از آن ها برای حذف این آلاینده ها استفاده کرد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر اعمال پیش تیمارهای حرارتی c°150 و c°250 (به مدت 4 ساعت در کوره الکتریکی) بر مقدار جذب عناصر سنگین کادمیوم، کبالت و روی از محلول های با غلظت های چند یونی حاوی این عناصر توسط کانی سپیولیت ایران انجام شد. همچنین به منظور بررسی تاثیر ph بر روند جذب عناصر نامبرده آزمایشات فوق در محلول های با phهای 4 و 5 به طور جداگانه انجام شد. آزمایشات سینتیک جذب عناصر مذکور، توسط کانی سپیولیت در فواصل زمانی مختلف شامل: 5، 10، 20، 30، 60، 120، 240، 480، 720، 1440 و 2880 دقیقه، انجام شد تا اثر زمان تماس نیز بر روند جذب فلزات سنگین توسط کانی مشخص شود. همچنین آزمایشات همدمای جذب این عناصر در محلول های چند یونی با غلظت های 60، 120، 180، 240، 360، 480 و 540 میلی گرم بر لیتر عناصر کادمیوم، کبالت و روی انجام گرفت. کلیه مطالعات در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که با افزایش زمان تماس بین محلول حاوی آلاینده های روی، کادمیوم و کبالت و کانی سپیولیت میزان جذب تمامی فلزات سنگین افزایش می یابد. آزمایش های سینتیک جذب فلزات مورد مطالعه با استفاده از مدل های سینتیکی درجه اول، درجه دوم و پخشیدگی درون ذره ای مورد ارزیابی قرار گرفتند و نتایج نشان داد که داده های آزمایش بیشترین هماهنگی را با مدل سینتیکی درجه دوم (99/0r2=) داشتند. ترتیب حداکثری جذب این عناصر به صورت (co>zn>cd) گزارش گردید. همدماهای جذب این عناصر نیز با استفاده از مدل های همدمایی لانگ مویر و فروندلیچ مورد بررسی قرار گرفت و مشاهده شد که داده های آزمایشی بیشترین هماهنگی را با مدل همدمای جذب لانگ مویر (99/0r2=) نشان می دهد. همچنین نتایج این مطالعه حاکی از افزایش میزان منیزیم محلول با افزایش مقدار جذب عناصر سنگین توسط کانی سپیولیت می باشد که بیانگر جایگزین شدن برخی از عناصر فلزی مورد آزمایش با یون های منیزیم موجود در ساختار این کانی می باشد در قالب فرآیند تبادل یونی است. بر اساس نتایج پژوهش حاضر میزان جذب عناصر کادمیوم، کبالت و روی توسط سپیولیت حرارت دیده با افزایش غلظت محلول های آزمایشی، به طور چشم گیری افزایش یافت و میزان جذب کبالت در تمامی آزمایشات انجام شده بدون توجه به تاثیر پیش تیمارهای حرارتی و در غلظت مشابهی از میزان آلاینده ها، از جذب عناصر روی و کادمیوم بیشتر بود. در مجموع نتایج این مطالعه نشان دادند که کانی سپیولیت توانایی بالایی در جذب عناصر کادمیوم، کبالت و روی داشته و اعمال پیش تیمارهای حرارتی راندمان جذب عناصر مورد مطالعه را افزایش می دهد.
رضا بیت افته احمد لندی
طوفان های گردوغبار به دلیل اثرات نامطلوب اقلیمی و زیست محیطی به عنوان پدیده مخرب شناخته می شوند. استان خوزستان و بخصوص مناطق اطراف تالاب هورالعظیم به طور مرتب تحت تأثیر این پدیده قرار می گیرند. به خاطر صدمات فراوانی که این پدیده به سلامتی انسان، کشاورزی، منابع آب، و تأسیسات وارد می کند، بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی، مینرالوژیکی و شناسایی منشأیابی در مطالعه گردوغبارها اهمیت فراوان دارد. لذا این مطالعه با هدف 1) بررسی خصوصیات کانی شناسی و نرخ ذرات گردوغبار ترسیبی در 24 نقطه اطراف تالاب هورالعظیم 2) تأثیر این تالاب در تشدید گردوغبار 3) مقایسه خصوصیات ذرات گردوغبار در حالت وقوع و عدم وقوع گردوغبار 4) منشأیابی ذرات گردوغبار ترسیبی انجام شد. با مطالعه خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاک های محلی اطراف تالاب هورالعظیم مشاهده شد که بخش اعظم این خاک ها دارای بافت لوم و لومی رسی و دارای مقادیر بالایی ازآهک و نمک(ec) می باشد. با بررسی نرخ ترسیب ذرات گردوغبار تجمعی در 6 دوره مورد مطالعه (3 دوره در حالت وقوع گردوغبار و 3 دوره بدون وقوع گردوغبار)، مشاهده گردید که بیشترین و کمترین نرخ تجمعی را به ترتیب ایستگاه های روستای مالکیه و چذابه، دارا می باشد. نتایج این مطالعه همچنین نشان داد که میانگین نرخ ترسیب ذرات گردوغبار در دوره های با وقوع گردوغبار خیلی بیشتر از دوره های بدون وقوع گردوغبار بوده است. مطالعه الگوی توزیع اندازه ذرات گردوغبار ترسیبی در منطقه مورد مطالعه نشان داد که در هر دو شرایط وقوع و عدم وقوع پدیده گردوغبار الگوی توزیع اندازه ذرات گردوغبار دو قله ای بوده و ذرات ترسیب یافته عمدتاً در اندازه سیلت می باشند. مطالعه کانی شناسی ذرات گردوغبار ترسیبی و خاک های محلی نیز، حاکی از وجود مقادیر قابل توجهی کوارتز و کلسیت است. نتایج مطالعه کانی شناسی بخش رس خاک های منطقه مورد مطالعه حاکی از حضور کانی های مونت موریلونیت، پالیگورسکیت، کلریت و ایلیت می باشد. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که دوره های با وقوع پدیده گردوغبار دارای فراوانی بیشتری از کانی پالیگورسکیت نسبت به دوره های بدون وقوع گردوغبار می باشند. آنالیز کروماتوگرافی یونی نشان داده که یون های کلر، سولفات، کلسیم و سدیم به ترتیب مهمترین و بیشترین نوع آنیون ها و کاتیون های محلول در ذرات ترسیبی در دوره های بدون و با وقوع گردوغبار در مناطق مورد مطالعه را شامل می-شوند. بنابراین تشابه در مقادیر یون های محلول، خصوصیات فیزیکی و مینرالوژیکی در خاک های محلی و ذرات ترسیبی دوره های بدون وقوع گردوغبار نشان می دهد که این ذرات می توانند دارای منشأ محلی و احتمالاً از هورالعظیم باشند. حال آنکه در دوره های با وقوع پدیده گردوغبار سهم منابع خارجی مانند مناطق بیابانی در کشور عراق در تولید ذرات گردوغبار افزایش می یابد.
اسماعیل شهریاری احمد لندی
مدیریت پایدار اکوسیستم مستلزم شناخت و ارزیابی تغییرات مکانی در خصوصیات آن به منظور بهره برداری بهینه و پایدار از منابع است. به این منظور درک چگونگی توزیع مکانی خصوصیات خاک در عرصه کشاورزی مهم است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تهیه نقشه تغییرات مکانی برخی از ویژگی های خاک با کاربرد روش های درون یابی(قطعی و زمین آماری) صورت گرفت. در این پژوهشتعداد 100 ایستگاه نمونه برداریحفر شد و 600 نمونه از عمق 0 تا 180سانتیمتر برداشت گردید و همزمان طول و عرض جغرافیایی نمونهها با استفاده از gps ثبت گردید. پارامترهای مورد بررسی شامل شوری خاک در اعماق (0 تا 30، 30 تا 60، 60 تا 90، 90 تا 120، 120 تا 150 و 150 تا 180 سانتیمتر)، ضریب آبگذری خاک در اعماق (0 تا 30 و 120 تا 150 سانتیمتر)، سطح ایستابی، بافت خاک، نسبت جذب سدیمی خاک، اسیدیته خاک، مواد آلی و مقدار آهک خاک در عمق 0 تا 30 سانتیمتری بود. برای برآورد مقدار متغیرهای مورد اندازه گیری از روشهای کریجینگ معمولی و کریجینگ ساده و idw و اسپلین در محیط+gs و gis و برای ارزیابی روشها از روش ارزیابی متقاطع با کمک دو پارامتر آماری mae و rmse استفاده شده است. با بررسی چولگی و کورتسیس دادههای مورد مطالعه، شوری خاک در اعماق (90 تا 120، 120 تا 150 و150 تا 180 سانتیمتر) فاقد توزیع نرمال بودند که با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف تست گردید و با تابع لگاریتم نرمال گردیدند و متغیرهای دیگر دارای توزیع نرمال بودند. بررسی روند داده ها با trendanalysis انجام شد که فاقد روند می باشند. بهترین مدل برای برازش واریوگرام برای متغیر آهک، مواد آلی، نسبت جذب سدیمی، سیلت و رس خاک مدل کروی و برای متغیرهای شن، اسیدیته خاک، سطح ایستابی، شوری خاک در اعماق (0 تا 30 و 60 تا 90 سانتیمتر) و ضریب آبگذری در اعماق (0 تا 30 و 120 تا 150 سانتیمتر)، مدل گوسی و برای شوری خاک در اعماق (90 تا 120، 120 تا 150 و 150 تا 180 سانتیمتر)، مدل lineartosill بود. در این پژوهش داده های شوری در عمق 90 تا 180 سانتیمتر فاقد ساختار مکانی برای تهیه نقشه خاک می باشد. بهترین روش برای برآورد مقدار آهک، ماده آلی، نسبت جذب سدیمی، شن، سیلت، اسیدیته خاک، رس، ضریب آبگذری و شوری خاک در اعماق (0 تا 30، 30 تا 60 و 60 تا 90 سانتیمتر) کریجینگ معمولی با کمترین خطا و روش اسپلین دارای بیش ترین خطا (mae وrmse) در برآورد نقاط با مقدار مجهول می باشد. در نهایت با استفاده از نرم افزارarcgis و gs+نقشه توزیع مکانی و خطای تخمین متغیرهای خاک با توجه به بهترین روش میانیابی تهیه شد. همبستگی بین متغیرها با استفاده از نرم افزار spss16.0 و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. نتایج نشان داد شوری خاک سطحی با شوری خاک در عمق 30 تا 60 سانتیمتر، نسبت جذب سدیمی (0 تا 30 سانتیمتری)، شوری خاک در عمق 60 تا 90 سانتیمتر، آهک و رس خاک در عمق 0 تا 30 سانتیمتر، همبستگی مثبت و با ضریب آبگذری، عمق سطح ایستابی، مقدار ماده آلی، سیلت و شن خاک، همبستگی منفی دارد.
الهه براتی احمد لندی
بهر ه برداری از سیستم های کشاورزی و به دنبال آن برگرداندن و خرد کردن توده خاک به وسیله شخم، تجزیه مواد آلی را تسریع کرده و ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک را که کلید کیفیت خاک اند تحت تأثیر قرار می دهد. هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر سنوات و کاربری های مختلف کشت بر تغییرات مواد آلی، وضعیت برخی عناصر غذایی کم مصرف و شاخص کیفیت خاک می باشد. در این مطالعه مزارع کشاورزانی که منبع درآمد کشاورز است بررسی شد. بنابراین کیفیت خاک در کشاورزی معیشتی مورد بررسی قرار گرفته است، که براین اساس به منظور بررسی تغییرات کیفیت خاک از سه نوع کاربری گندم، انگور و یونجه و در سه تیمار زمانی (یک، پنج و ده ساله) و سه تکرار در عمق (10-0، 20-10 و 30-20) سانتی متری انجام شد و در مجموع 81 نمونه مرکب خاک در غالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح بلوک کاملاً تصادفی جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل نتایج به وسیله نرم افزار mststc انجام گردید. نتایج نشان داد که با افزایش سنوات کشت در هر سه کاربری میزان وزن مخصوص ظاهری، تخلخل، رطوبت، کربن آلی، نیتروژن کل، فسفر، آهن، روی، مس، منگنز و cec، کاهش می یابد و این به معنای کاهش کیفیت خاک است، ولی میزان پتاسیم، سدیم، کلسیم، منیزیم، آهک، گچ، ec و ph به دلیل کوددهی و آبیاری با آب های شور افزایش می-یابد. همچنین مشاهده شد با افزاش عمق در هر سه کاربری میزان وزن مخصوص ظاهری، تخلخل، رطوبت، کربن آلی، نیتروژن کل، منگنز، مس، روی، cec و ecکاهش می یابد و دلایل این کاهش، وزن ماشین آلات و کاهش میزان کربن آلی است. ولی میزان فسفر، پتاسیم، سدیم،کلسیم، منیزیم، آهک، گچ و phبه دلیل آبشویی با عمق افزایش یافته است همچنین مشاهده شده است که میزان آهن تا عمق 20 سانتی افزایش و سپس کاهش می یابد. همچنین نوع محصول بر میزان کربن آلی اثرگذار بوده و کربن آلی خاک در اراضی زیر کشت یونجه به دلیل بازگرداندن بقایای گیاهی به خاک، بیش ترین و در انگور کم ترین مقدار است. با تغییر میزان کربن سایر خصوصیات خاک وابسته به کربن مانند وزن مخصوص ظاهری، رطوبت(fc ،pwp و acw)، نیتروژن کل، فسفر، cec و عناصر غذایی نیز تغییر می کنند.
سید علی مجیدنژاد سعید حجتی
خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک ها به مقدار زیادی به وسیله کانی های آن ها بخصوص بخش رس کنترل می شود. کانی های رسی همچنین استعداد حاصلخیزی خاک را تعیین می کنند. هرچند حضور کانی های فیبری و به ویژه پالیگورسکیت در خاک ها و رسوبات ایران گزارش شده است. لیکن مطالعات اندکی به بررسی حضور این کانی ها در رسوبات ترشیاری جنوب غرب ایران (استان خوزستان) پرداخته است. رسوبات ترشیاری در خوزستان گسترش زیادی داشته و از جمله مهمترین مواد مادری خاک های این منطقه هستند. بر همین اساس این مطالـعه با اهـداف: الف- ارزیابی حـضور کانی های رسی فیبری در برخی رسوبات ترشیاری جنوب شرق خوزستان، ب- بـررسی حـضور این کانی ها در رسوبات ترشیاری با سنین مختلف زمین شناسی و ج- مطالعه علت حضور و چگونگی تشکیل این کانی ها انجام شد. بدین منظور 18 نمونه متعلق به 6 سازند زمین شناسی با سنین میوسن، میوسن _ پلیوسن و پلیوسن از حوالی شهرستان آغاجاری گرفته شد. بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی این رسوبات نشان داد که رسوبات مورد مطالعه عمدتاً شور، دارای شرایط قلیایی بوده و حاوی مقادیر قابل توجهی آهک بودند. نتایج مطالعات صورت گرفته با پراش نگاشت اشعه ایکس و میکروسکوپ الکترونی عبوری حاکی از حضور کانی پالیگورسکیت در رسوبات ترشیاری با سنین مختلف بودند. لیکن کانی سپیولیت در هیچکدام از رسوبات مورد مطالعه شناسایی نگردید. نتایج همچنین نشان داد که مقدار کانی پالیگورسکیت در رسوبات با سن پلیوسن نسبت به رسوبات با سن میوسن و میوسن - پلیوسن بیشتر بود. کانی های کلریت، ایلیت و کوارتز در همه نمونه ها مشاهده شدند. کلریت به عنوان کانی غالب همراه با پالیگورسکیت شناسایی شد. نتایج دیاگرام پایداری سیستم پالیگورسکیت – کلریت نشان دهنده پایداری کلریت و عدم پایداری پالیگورسکیت در محیط هستند و نشان می دهد که شرایط ژئوشیمیایی در زمان تشکیل رسوبات فوق منجر به تبدیل احتمالی پالیگورسکیت به کلریت شده است. حال آنکه نتایج حاصل از مطالعه دیاگرام پایداری سیستم پالیگورسکیت – اسمکتیت نشان دهنده پایداری پالیگورسکیت در محیط هستند. براین اساس به نظر می رسد که تغییر شکل اسمکتیت به پالیگورسکیت و / یا ترسیب مجدد پالیگورسکیت از محلول، منابع عمده حضور پالیگورسکیت در رسوبات مورد مطالعه باشند. از سوی دیگر حضور کانی پالیگورسکیت در رسوبات ترشیاری جنوب شرق استان خوزستان بعنوان یکی از مواد مادری غالب خاک های منطقه، این فرضیه را تائید می کند که احتمالاً یکی از منابع اصلی وجود کـانی پالیـگورسکیت در خاک های این نواحی، به ارث رسیدن آن ها از رسوبات ترشیاری مورد مطالعه می باشد.
فیروزه شریفی پور احمد لندی
سپیولیت و زئولیت از جمله کانی¬های فراوان، ارزان قیمت و قابل دسترس در کشور هستند، که به دلیل ویژگی¬های ساختاری، توانایی زیادی برای جذب فلزات سنگین مانند سرب دارند. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر دمای واکنش، پی اچ، مدت زمان تماس بین کانی و محلول، اثر پیش تیمارهای حرارتی، اثر نوع کانی و مقدار کانی بر فرآیند جذب سرب از محلول¬های آبی انجام شد. بدین منظور کانی¬¬های سپیولیت و زئولیت در اندازه 25-53 میکرون تهیه و پس از تعیین سطح ویژه و ظرفیت تبادل کاتیونی و اشباع سازی سطوح کانی با یون کلسیم در آزمایشات ناپیوسته جذب استفاده شدند. داده¬های حاصل از حذف سرب توسط کانی¬های سپسولیت و زئولیت با استفاده از دو مدل سینتیک درجه¬ی اول و درجه¬ی دوم کاذب برازش یافتند و پارامتر-های ترمودینامیک جذب سرب از محلول توسط این دو کانی محاسبه گردید. نتایج نشان داد که با افزایش زمان تماس میزان جذب سرب توسط کانی¬های سپیولیت و زئولیت افزایش می¬یابد. همچنین با افزایش دمای واکنش از 20 به 40 درجه سانتیگراد میزان جذب توسط کانی¬های سپیولیت و زئولیت کاهش می¬یابد. به علاوه، نتایج این مطالعه نشان می¬دهد که افزایش پی اچ محلول از 3 به 9، افزایش مقدار جاذب تا 16 گرم در لیتر و اعمال پیش تیمار حرارتی راه کار مناسبی جهت افزایش راندمان حذف سرب از محلول¬های مورد مطالعه خواهد بود. نتایج مطالعات سینتیک نیز بیانگر تناسب بیشتر مدل درجه دوم کاذب در برازش داده های جذب سرب توسط سپولیت و زئولیت می باشد. نتایج ترمودینامیک جذب نشان می¬دهد فرآیند جذب سرب بر سطوح کانی¬های سپیولیت و زئولیت فرآیندی فیزیکی و برگشت¬پذیر، است. این نتایج همچنان بیان می¬کند جذب سرب از محلول توسط سپیولیت و زئولیت واکنشی گرمازا است به همین علت با افزایش دما مقدار حذف سرب از محلول کاهش یافته است.
ندا حقیقت خواه احمد لندی
سوزاندن بقایای گیاهی در مزارع معمولاً با هدف کنترل بیماریها و یا برای تسریع در آماده سازی مزرعه برای کشت بعدی انجام می شود. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر سوزاندن بقایای گیاهی بر کانی¬شناسی و اشکال مختلف کربن خاک صورت گرفت. این آزمایش بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی انجام شد که عوامل آزمایش شامل عمق نمونه برداری در سه سطح ( 5-0 و 15-5 و30-15 سانتیمتر)، سوزاندن بقایا در دو سطح (قبل از سوزاندن بقایای گیاهی و بعد از سوزاندن بقایای گیاهی) و نوع مزرعه در دو سطح (مزرعه ذرت و نیشکر) بود. بررسی نتایج در ارتباط با تفاوت بین مزارع ذرت و نیشکر بر تغییرات محتوای عناصر در خاک نشان داد که مزرعه نیشکر از نظر محتوای پتاسیم، کلسیم و منیزیم و فسفر نسبت به مزرعه ذرت غنی تر است. نتایج بررسی تاثیرات سوزاندن بقایا بر خصوصیات خاک نیز نشان داد که سوزاندن بقایای گیاهی مقدار هدایت الکتریکی ، سدیم ، پتاسیم، کلسیم، منیزیم و فسفر خاک را افزایش داده است. همچنین بررسی تاثیر عمق نمونه برداری نیز تغییرات هدایت الکتریکی در اعماق مختلف خاک و کاهش شوری، فسفر، کلسیم، پتاسیم و منیزیم خاک را با افزایش عمق نشان داد. مطالعه تاثیر تیمارهای آزمایشی بر اشکال مختلف کربن نیز حاکی از افزایش عمده ترکیبات کربنی پس از سوختن مزرعه بوده، به نحوی که مقایسه میانگین های تاثیر عوامل آزمایشی بر تغییرات محتوای کربن آلی خاک نشان داد که مزرعه نیشکر از نظر محتوای کربن آلی، کربن ماده آلی ذره ای درشت و ریز، کربن محلول در آب و کربن قابل اکسید شدن با پرمنگنات پتاسیم غنی تر از مزرعه ذرت است. اما کربن زیست توده در مزرعه نیشکر از مزرعه ذرت کمتر بدست آمد. به علاوه، سوزاندن بقایا محتوای کربن آلی و کربن ماده آلی ذره ای درشت و ریز و کربن محلول در آب را افزایش داد. اما سوزاندن بقایا میزان کربن قابل اکسید شدن با پرمنگنات و همچنین میزان زیست توده میکروبی را کاهش داد.
عاطفه عموزاده احمد لندی
هدف از انجام این مطالعه، بررسی تاثیر حضور و عدم حضور مواد آلی خاک بر روی جذب پتاسیم در برخی از خاک های خوزستان و در phهای مختلف بود. بدین منظور تعداد چهار نمونه خاک از نقاط مختلف استان خوزستان جمع آوری شده و خصوصیات فیزیکوشیمیایی و مینرالوژیکی آنها تعیین شد. به منظور حذف ماده آلی از خاک ها از سه روش شامل آب اکسیژنه، هیپوکلریت سدیم و کوره الکتریکی استفاده شد. به منظور مقایسه کارایی روش های حذف ماده آلی در خاک، میزان ماده آلی و ظرفیت تبادل کاتیونی خاک ها قبل و بعد از حذف ماده آلی به ترتیب به روش های والکلی-بلک و استات سدیم اندازه گیری و با یکدیگر مقایسه شدند. سپس، مطالعات جذب سطحی پتاسیم در 2 گرم از هر خاک در حضور و عدم حضور ماده آلی خاک ها به صورت آزمایشات پیوسته (batch) و با غلظت های اولیه 10، 20، 50، 100 و 200 میلی گرم در لیتر و در دو ph های 6 و 5/7 در مدت زمان تعادل 24 ساعت انجام شدند. پس از گذشت زمان تعادل، مقدار پتاسیم موجود در محلول با روش فلیم فتومتری اندازه گیری شد. جهت بررسی و مقایسه رفتار جذب پتاسیم در خاک ها از نرم افزار sas استفاده شد. نتایج حاصل از مقایسات کارایی روش های حذف ماده آلی نشان داد که هر سه روش باعث کاهش معنی دار مقدار ماده آلی خاک ها نسبت به تیمار شاهد شدند اما در بین سه روش مورد مطالعه روش های تیمار با درجه حرارت و هیپوکلریت سدیم در مقایسه با آب اکسیژنه توانایی بیشتری برای حذف مواد آلی خاک ها دارند. همچنین با کاهش مقدار ماده آلی خاک ها در اثر تیمارهای حذف، مقدار ظرفیت تبادل کاتیونی خاک ها به طور معنی داری کاهش یافت. نتایج حاصل از ایزوترم های جذب پتاسیم در تیمار شاهد (عدم حذف مواد آلی) خاک ها نشان داد که جذب پتاسیم در خاک وابسته به مقدار و نوع مواد آلی و کانی های رسی می باشد به طوری که خاک های دارای ماده آلی زیاد کمترین مقدار جذب پتاسیم و خاک های دارای بافت رسی بیشترین مقدار جذب پتاسیم را از خود نشان دادند. نتایج حاصل از ایزوترم های جذب در تیمارهای حذف ماده آلی نشان داد که بیشترین مقدار جذب پتاسیم در خاک های تیمار شده با آب اکسیژنه صورت گرفت که دلیل آن را می توان به عملکرد آب اکسیژنه در حذف مواد آلی محلول و با وزن مولکولی پائین، از خاک نسبت داد. در حالی که مواد با وزن مولکولی زیاد و هومیکی که توانایی زیادی برای جذب و تثبیت کاتیون ها دارند بدون تغییر باقی مانده و در نتیجه میزان جذب پتاسیم را در خاک افزایش می دهند.
زینب جناغ سعید حجتی
کانی¬های رسی موجود در خاک تأثیر شگرفی بر تمامی ویژگی¬های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک دارند. از عوامل موثر بر هوادیدگی کانی¬ها می¬توان به چرخه اکسیداسیون¬واحیا، آبگیری، هیدرولیز، انحلال، کلات¬شدن (پیوند یک یون فلزی با یک کپسول آلی)، جابجایی آلومینیوم از ساختمان رس به داخل هیدروکسیدهای آبدار از طریق جایگاه¬های تبادلی اشاره کرد. از آن¬جایی ¬که اطلاعات کمی در رابطه با تاثیر اسیدهای آلی در شرایط شور و هم¬چنین تاثیر اسیدهای آلی بعد از اعمال تناوب¬های خشک و مرطوب شدن بر هوادیدگی و آزادسازی عناصر از کانی¬های سیلیکاته به¬ویژه کانی¬های فیبری وجود دارد، لذا این مطالعه با هدف بررسی آزمایشگاهی اثر دو نوع اسید¬آلی سیتریک و اگزالیک (با غلظت ثابت 10 میلی¬مولار) در شوری¬های مختلف (0، 6، 12 و 24 دسی¬زیمنس بر متر) و تناوب¬های خشک و مرطوب شدن (0، 1، 3، 6 و 9 مرتبه ) بر هوادیدگی و آزادسازی عناصر سیلیسیم، آلومینیوم، منیزیم، پتاسیم و آهن از سه کانی پالیگورسکیت، سپیولیت و بنتونیت (در اندازه بین53 تا 25 میکرون) در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل و در سه تکرار انجام شد. مقدار رهاسازی عناصر منیزیم، آهن و آلومینیوم با استفاده از دستگاه جذب اتمی و عناصر پتاسیم و سیلیسیم به¬ترتیب با دستگاه فلیم¬فتومتر و اسپکتروفتومتر اندازه¬گیری گردید. نتایج نشان داد که در همه تیمار¬ها میزان رهاسازی عناصر به نوع عنصر مورد مطالعه، نوع اسیدهای آلی، مقدار شوری، نوع کانی و تعداد تناوب¬های خشک و مرطوب شدن بستگی دارد. از میان اسیدهای آلی مورد مطالعه، در تمام تیمار¬ها میزان رهاسازی عناصر آلومینیوم و منیزیم در نمونه¬های تیمار شده با اسید سیتریک بیش از نمونه¬های تیمار شده با اسید اگزالیک می¬باشد. حال آن¬که، رهاسازی سیلیسیم، پتاسیم و آهن در نمونه¬های تیمار شده با اسیداگزالیک بیش از اسیدسیتریک است. هم¬چنین نتایج نشان داد که با افزایش شوری رهاسازی عناصر از هرسه کانی پالیگورسکیت، سپیولیت و بنتونیت افزایش می¬یابد، با این وجود در حضور اسیدهای آلی میزان رهاسازی عناصر از هر سه کانی پالیگورسکیت، سپیولیت و بنتونیت نسبت به تیمارهای غیر شور کاهش معنی¬داری می¬یابد. در رابطه با تیمار تناوب¬های خشک و مرطوب شدن نیز با افزایش این دوره¬ها، میزان رهاسازی همه عناصر افزایش یافت. هم¬چنین اعمال این تیمار در حضور اسیدهای آلی منجر به افزایش معنی¬دار رهاسازی همه عناصر از هر سه کانی گردید. به¬علاوه، در همه تیمارها، نتایج نشان داد که نسبت سیلیسیم رهاسازی شده به مجموع آلومینیوم، منیزیم و آهن رهاسازی شده از کانی سپیولیت بیش از پالیگورسکیت و بنتونیت است که بر پایداری بیش¬تر پالیگورسکیت و بنتونیت نسبت به سپیولیت دلالت دارد و نشان می¬دهد که کانی سپیولیت تحت شرایط مطالعه بیش¬تر از دو کانی پالیگورسکیت و بنتونیت هوادیده می¬شود.
سارا مثنوی خوان احمد لندی
امروزه آلودگی آب و خاک به فلزات سنگین یکی از مشکلات رو به رشد در سراسر جهان است. شناخت توانایی خاک¬ها در جذب عناصر سنگین به علت تأثیرات قابل توجه در مسائل زیست محیطی، اصلاح خاک¬های آلوده و مدیریت پساب¬ها ضروری می¬باشد. در سال¬های اخیر استفاده از کانی¬های رسی در حذف آلودگی¬های زیست محیطی به مقدار زیادی مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به ظرفیت بالای کانی¬های رسی در جذب فلزات سنگین، می¬توان از آن¬ها برای حذف این آلاینده¬ها استفاده کرد. هدف از انجام این مطالعه بررسی میزان جذب عناصر سنگین نیکل و کبالت در دو نوع بافت خاک شنی لومی و رسی و تأثیر کانی¬های سپیولیت و زئولیت طبیعی ایران بر جذب آنها در ph¬های مختلف (5/4 و 5/5) بود. بدین منظور میزان 20 میلی لیتر از محلول¬های حاوی غلظت های 100،50،0 و 200 میلی گرم برلیتر به صورت تک عنصری از عناصر نیکل و کبالت به 2 گرم از هر یک از تیمارها (سپیولیت خالص، زئولیت خالص، خاک با بافت شنی لومی و رسی تیمار شده با مقادیر 10،5،0و 15 درصد از هر یک از دو کانی) افزوده شد. نمونه¬ها به مدت 48 ساعت در 150 دور در دقیقه توسط شیکر به هم زده شدند. سپس به مدت 10 دقیقه در 3000 دور در دقیقه سانتریفوژ شده و مایع رویی با استفاده از کاغذ صافی صاف شد. در نهایت غلظت باقی مانده فلزات در محلول توسط دستگاه جذب اتمی قرائت شد. نتایج حاصل از آزمایشات جذب با استفاده از مدل های جذب لانگ¬مویر و فروندلیچ برازش یافتند. نتایج نشان داد که توانایی زئولیت در جذب عناصر سنگین مورد مطالعه با توجه به cec بالای آن نسبت به سپیولیت بیشتر بود. با افزایش غلظت اولیه محلول به دلیل اشباع شدن سایت¬های جذب، درصد جذب کاهش یافت. با اضافه کردن مقادیر بیشتر کانی¬های سپیولیت و زئولیت به خاک، میزان جذب عناصر سنگین مورد بررسی افزایش یافت چرا که با افزودن میزان کانی، تعداد جایگاه¬های جذب قابل دسترس افزایش می¬یابد. همچنین مشاهده شد که اضافه کردن تا 10 درصد کانی به خاک رسی تفاوت معنی¬داری در جذب ایجاد کرد ولی در مورد بافت شنی لومی جهت ایجاد حداکثر جذب مفید، میزان بیشتری از کانی نیاز بود و افزودن 15 درصد کانی به خاک تفاوت معنی¬دار در جذب ایجاد کرد که دلیل آن به پتانسیل جذب پایین¬تر خاک شنی لومی نسبت داده می¬شود. با افزایشph مشاهده شد که میزان جذب عناصر نیکل و کبالت به طور معنی¬داری افزایش یافت که دلیل آن را می¬توان به مقدار کمتر و فعالیت کمتر یون هیدروژن در ph¬های بالاتر نسبت داد.
فاطمه ابراهیمی میمند احمد لندی
شور شدن خاک فرآیندی است که در اثر عوامل طبیعی یا فعالیت انسان ایجاد می گردد و در نتیجه آن املاح در خاک تجمع پیدا کرده و رشد گیاه را دچار مشکل می سازند. پسته یکی از محصولات باغبانی موفق در شرایط خشک در استان کرمان بحساب می آیدکه درختان آن معمولأ در اراضی شور کشت شده و با آب نسبتأ شور آبیاری می شوند .این مطالعه جهت بررسی اثر آبیاری برشور شدن خاک ونحوه تشکیل و تکامل افق ها، صورت پذیرفت. نتایج حاصله حاکی از آن است که در هر سه واحد فیزیوگرافی ، نوع نمک آب آبیاری و خاک منطقه یکسان می باشد. همچنین در تمامی واحد ها میزان هدایت الکتریکی عصاره اشباع خاک در اراضی بایر نسبت به اراضی تحت کشت نشان می دهد که آبیاری سبب کاهش شوری در این مناطق شده است و شوری اراضی تحت آبیاری نسبت به اراضی بایر به مقدار قابل توجهی کاهش یافته است . از طرفی میزان شوری در اعماق پایینتر بیشتر از سطح خاک می باشد ، که این مسئله نشانگر نقش آبشویی و زهکشی املاح و عناصر توسط آب آبیاری به اعماق و در نتیجه کاهش شوری اعماق اولیه خاک می باشد. منطقه مورد مطالعه دارای افق های مشخصه سالیک و ژیپسیک می باشد . آبیاری دراز مدت در اراضی با سنوات کشت زیاد و اراضی با بافت سبک باعث از بین رفتن افق سالیک در بعضی از پروفیل ها شده است.
پوریاولی فیضی دولت آبادی عبدالرحمن برزگر
در مناطق نیمه خشک پستی و بلندی ها بعنوان مهمترین عامل در تشکیل و تکامل خاک شناخته شده اند. بدین منظور اثر پستی و بلندی ها در شرایط آب و هوایی نیمه خشک در تشکیل، طبقه بندی، به همراه خصوصیات فیزیکو شیمیایی و کانی شناسی منطقه ای در فاصله 10 کیلو متر شمال شهرستان فسا واقع در استان فارس که دارای رژیم رطوبتی زریک و رژیم حرارتی ترمیک می باشد مورد مطالعه قرار گرفت. در ابتدا بااستفاده از عکس های هوایی واحد های فیزو گرافی تفکیک و با استفاده نقشه توپوگرافی1:25000 مناطق حفر پروفیل مشخص گردید. چهار نوع واحد فیزیو گرافی شامل تپه، دشت دامنه ای واریزه ای ،دشت آبرفتی رود خانه و دشت پست در منطقه تشخیص داده شد. مطالعات کانی شناسی و بررسی خصوصیات فیزیکو شیمیایی بر اساس توپوسکانس در 14 پروفیل صورت گرفت. بر اساس نتایج، خاک ها طبق سیستم جامع امریکایی در رده انتی سول و اینسپتی سول و عمدتا"در سه زیر گروه بزرگ قرار می گیرند که عبارتند از: typic haploxereptsخاک های تشکیل شده در بیشتر قسمت های منطقه بجز دشت آبرفتی رودخانه اند که کمی متکامل و دارای افق اکریک و کمبیک می باشند. خاک های واقع شده بروی دشت پست واریزه ای نیز تکامل پروفیلی باعث شده بود بیشتر حجم مواد مادری به لایه های در حال تکامل کمبیک تبدیل شود ، typic calcixerepts خاک های تشکیل شده بر روی تپه های کم ارتفاع منطقه که تجمع کلسیت بصورت پودری و سخت دانه داشتند وtypic xeropsamment رسوبات آبرفتی رودخانه ای که خاک های جوان و نامتکامل بودند که تحت تأثیر فعالیت انسان تخریب شده بودند همچنین این زیر گروه هادر سیستم بین المللی فائو در گروه مرجع آرنوسول، کمبیسول و کلسی سول طبقه بندی گردیدند. نتایج کانی شناسی رسی نیز گویای وجود کانی های ورمی کولیت و کانی های لایه آمیخته ورمی کولیتی ، اسمکتیت، کائولینیت، پالی گورسکیت و تاحدودی کوارتز همچنین کلریت به مقدار کمتردر اراضی بالادست را نشان داد همچنین نتایج نشان داد هر چه از نقاط با شیب و ارتفاع بیشتر به قسمت های با شیب کمتر و تکامل پروفیلی بیشتر می رسیم بر میزان کانی های گروه ورمی کولیت و لایه مخلوط های ورمی کولیتی، اسمکتیت افزوده و از میزان کانی های ایلیت و پالی گورسکیت کاسته شده است. همچنین بدون تغییر باقی مانده کائولینیت و کوارتز در این خاک ها نشانگر مورثی بودن آنهاست.
گلنار قنواتی احمد لندی
به کار گرفتن اراضی به تناسب پتانسیل آنها برای مناسب ترین نوع بهره وری که اصطلاحا به آن «تناسب اراضی» می گویند، از عوامل اصلی توسعه پایدار کشاورزی است. هدف از این مطالعه، ارزیابی تناسب کیفی و کمی اراضی بر مبنای روش فائو برای محصولات گندم، جو، برنج و خرما در 34000 هکتار ازاراضی منطقه شادگان استان خوزستان می باشد. نقاط مطالعاتی بر اساس مطالعات خاکشناسی نیمه تفصیلی منطقه انتخاب شدند. دو واحد فیزیوگرافی، چهار فامیل و سیزده سری خاک مشخص گردید. در هر واحد خاک یک پروفیل حفر شد. پس از تشریح افق ها، از لایه های مورد نظر نمونه برداری شده و آنالیز آزمایشگاهی برای تعیین خصوصیات فیزیکی، شیمیایی خاک صورت گرفت. داده های اقلیمی ایستگاه سینوپتیک بندرماهشهر جهت ارزیابی اقلیمی محصولات استفاده شدند. پس از جمع آوری داده ها و تطبیق داده های اقلیمی و مشخصات اراضی با نیازهای محصولات، کلاس های تناسب اراضی به روش های محدودیت (ساده – با ذکر تعداد و شدت ) و پارامتریک ( استوری – ریشه دوم ) تعیین گردید و نقشه های تناسب کیفی و کمی محصولات نیز با استفاده از نرم افزار ilwis(gis)تهیه شد. در منطقه مورد مطالعه، کلاس تناسب اقلیم برای گندم و جو مناسب(s1) و برای برنج و خرما نسبتا مناسب(s2) بود. کلاسهای کیفی تناسب اراضی برای سه محصول گندم، جو و خرما در اغلب واحدها s2 ، s3 و n و برای برنج n بدست آمد. شوری و قلیائیت زیاد و میزان آهک خاک عمده ترین فاکتورهای محدودکننده رشد در منطقه به حساب می آیند. کلاسهای کمی تناسب اراضی برای گندم اکثرا نسبتا مناسب(s2) و نامناسب(n) ، برای برنج نامناسب(n) بودند. برای کشت خرما نیز اراضی اکثرا نامناسب(n) و یا دارای تناسب بحرانی(s3) بودند.