نام پژوهشگر: مریم رفعت جاه
سمیه قربانی طالمی مریم رفعت جاه
امروزه با وجود اینکه تعداد زنان تحصیلکرده و حضور آنان در نیروی کار روبه افزایش است اما پیشرفت شان در مشاغل مدیریتی محسوس نبوده و صاحب نظرانِ مختلفی در بررسی این مسأله، موانع متنوعی از جمله موانعِ خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و سازمانی را وارسی نموده اند. سوال اصلی ما در این تحقیق این است که چرا با وجود موانع مشابه که همه زنان ایرانی کم و بیش در معرض آن قرار دارند، برخی از آنان توانسته اند با در هم شکستن موانعِ پیش رو به پست های مدیریتی ارتقا یابند؟ آنچه که از برخی از مطالعات پیشین بدست می آید آن است که زنان در "مهارتهای مدیریتی" با مردان تفاوتی ندارند ولی "مهارت انسانی"یعنی میزان توانایی ارتباطیشان ، با مردان متفاوت است. از این رو، هدف این تحقیق بررسی تأثیر سرمایه اجتماعی بر ارتقاء شغلی زنان شاغل در بانک سپه است. تحقیق ما به دو روش کمی و کیفی در جامعه آماری زنان شاغل در سطح ادارات بانک سپه صورت پذیرفت. نمونه گیری آماری در بخش کمی، تصادفی و در بخش کیفی، هدفمند بود. در قسمت کمی، از تکنیک پرسشنامه و در قسمت کیفی، از تکنیکهایِ مصاحبه نیمه ساخت یافته و مشاهده نامه استفاده شد. تحلیل داده ها نیز به ترتیب با استفاده از نرم افزار spss و تحلیلِ توصیفی و تبیینی صورت پذیرفت. نهایتاً نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که بین سرمایه اجتماعی و ارتقاء شغلی زنان به پستهای مدیریتی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
عذرا علی آبادی حسین سراج زاده
پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد کیفی به بررسی دلایل اجتماعی گرایش دختران به تک زیستی از منظر دختران تک زیست ساکن شهر تهران می پردازد. این مطالعه با استفاده از روش پدیدارشناسانه انجام شد. به این منظور به صورت نیمه ساختار یافته با 26 نفر از دختران تک زیست و 12 نفر از دختران مجردی که با وجود سن بالا ازدواج نکرده و همراه خانواده زندگی می کردند مصاحبه انجام شد. در طی مصاحبه دختران تجربیات خود را در خصوص تک زیستی بیان کردند. مصاحبه ها ضبط شده و بلافاصله متن مصاحبه ها پیاده و سپس با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سه مقوله اجباری بودن این نوع سبک زندگی (متعین ساختاری)، انتظام درون خانوادگی و ورود عناصر و تفکرات نوگرا در بین دختران از یافته ها استخراج شد که می توانند تجربیات دختران را در زمینه علل تک زیستی شان منعکس کنند. تجربیات مشارکت کنندگان گذرا بودن این نوع از سبک زندگی را نشان می دهد. براساس این مقوله، سبک زندگی سنتی دختران درحال جایگزینی با شکل مدرن آن است. با این وجود این جایگزینی هنوز به طورکامل صورت نگرفته و می توان برخی مقاومت ها در برابر این نوع سبک زندگی مشاهده کرد. این مقوله همچنین بیان گر این است که جایگزینی فوق ممکن است به تبع گسترش فرآیند نوسازی وپیامدهای ناشی از آن به جایگزینی کامل درآینده تبدیل شود، ولی درحال حاضر نه جامعه این سبک زندگی را به صورت کامل پذیرفته است نه دختران شرایط و توانایی ادامه این نوع سبک زندگی را دارند لذا این نوع سبک زندگی گذرا و موقتی است که بین خانواده نسبی و ازدواج قرار گرفته است.
فاطمه رحیمی خواجه مریم رفعت جاه
هدف این تحقیق بررسی عوامل تاثیرگذاردربی¬تفاوتی سیاسی¬زنان ایرانی درمقایسه بامردان بوده است.رویکردنظری این تحقیق شامل تلفیقی ازآراء رابرت دال ومارتین لیپست می¬باشد.رابرت دال دربررسی عوامل بی¬تفاوتی سیاسی مردم رویکردی روانشناسانه داردوعواملی چون احساس عدم اثربخشی واحساس عدم اعتمادبه نفس سیاسی رادربروزوظهوراین پدیده اجتماعی دخیل می-داندولیپست عوامل اجتماعی چون جنسیت،سن،تحصیلات ودرآمدرابه عنوان عوامل موثردرمشارکت یابی¬تفاوتی سیاسی مردم یک جامعه برجسته می¬سازد.ازآنجایی که موضوع این پژوهش یعنی بی-تفاوتی سیاسی ازیک سو باعوامل فرهنگی وارزشها،نگرشهاوباورهای فرددرارتباط است واز سوی دیگر باموضوعاتی چون قدرت،سیاست وفرهنگ ارتباط دارد،برای شناخت ودرک جنبه¬های مختلف آن ازروش¬های تحلیلی و فنون متعدد(مصاحبه وپرسشنامه)استفاده شده است. نمونه¬گیری پژوهش نظری بوده و تعداد افراد مورد مطالعه که ازمیان زنان و مردان دارای تحصیلات دانشگاهی وشاغل ساکن در شهرتهران به صورت هدفمند انتخاب شدند؛ 40 نفر بوده است.نتایج پژوهش نشان می-دهدازمیان کل عوامل موردمطالعه احساس عدم اثربخشی سیاسی ومشکلات اقتصادی مهمترین دلائل بی¬تفاوتی سیاسی افراد مورد مطالعه بوده وبی¬تفاوتی سیاسی زنان نیز از عوامل متعددی تاثیرمی¬گیرد که صرف¬نظر از عوامل کلی روانشناختی و اقتصادی(احساس عدم اثربخشی سیاسی ومشکلات اقتصادی)به نوع نگاه به نقش زن درجامعه وباورهای کلیشه¬ای ناشی ازفرهنگ مردسالارانه مربوط است.همچنین یافته¬های این تحقیق حاکی ازپایین¬تربودن اعتمادبه نفس وآگاهی سیاسی زنان درمقایسه بامردان وبهره¬گیری کمترآنان ازتکنولوژیهای جدیدارتباطی واطلاعاتی می-باشدهمچنین درافرادموردمطالعه میزان مشارکت سیاسی جوانان کمتر از میانسالان بوده ولی میزان تحصیلات سبب تفاوت در مشارکت یا انفعال سیاسی افراد نشده است.