نام پژوهشگر: کیوان زاهدی
فرزانه محسنی فرد کیوان زاهدی
تحولات پدید آمده در عرصه¬ی روابط بین¬الملل و تغییر چهره¬ی قدرت از وجه سخت (نظامی و اقتصادی) به وجه نرم (اقناعی) و طرح «گفتمان قدرت نرم» افق تازه¬ای را در بحث از قدرت از دیدگاه تحلیل گفتمان انتقادی گشوده است. پژوهش حاضر قصد دارد با بررسی رابطه¬ی میان «زبان و قدرت» از منظر تحلیل گفتمان انتقادی، «راهبردهای زبانی ایجاد اقتدار و سلطه» را تبیین نماید. از میان رویکردهای موجود در تحلیل گفتمان انتقادی، چارچوب نظری این پژوهش براساس رویکرد شناختی – اجتماعی ون دایک است. مفاهیم «اجتماع، شناخت و گفتمان» سه ضلع مثلث نظریه¬ی «ایدئولوژی، زبان و قدرت» ون دایک را تشکیل می¬دهند. به عقیده¬ی ون دایک، قدرت عموماً بر منابع ارزشمند اجتماعی استوار است و عاملان اجتماعی، بر اذهان و افکار شرکت کنندگان و مخاطبان دست یافته و نهایتاً گفتمان و ایدئولوژی مدنظر خود را مسلط و حتی بازتولید نمایند. همچنین ون دایک اعتقاد دارد مشارکین قدرتمند از طریق تعیین یا انتخاب زمان و مکان گفتمان، شرکت¬کنندگان، مخاطبان، رفتارهای زبانی ممکن، موضوع گفتمان، نوع زبان مورد استفاده، سبک بیان و دیگر خود هدایت نمایند. مطالعه¬ی موردی این پژوهش مشتمل بر ده سخنرانی، مصاحبه و پیام از جورج دبلیو بوش (رئیس جمهور وقت آمریکا) در فاصله¬ی سال¬های 2001 – 2008 م است که به روش تصادفی طبقه بندی شده، گردآوری و براساس مبانی نظری فوق و مؤلفه¬های زبانی برگرفته از زبان¬شناسی نقش¬گرای هالیدی مورد تحلیل قرار گرفته است. تحلیل داده¬های پژوهش نشان می¬دهد، قطبی سازی برجسته ترین راهبرد زبانی است که بطور ثابت در گفتمان جورج بوش به عنوان عامل ایجاد اقتدار و سلطه و مشروعیت بخشی به آن به کار رفته است. همچنین به لحاظ معنایی مفهوم سازی از طریق فرایندهایی نظیر نامگذاری، واژه پردازی، ترکیب سازی و با همآیی واژگانی در کنار عنصر تکرار مهم ترین راهبردهای معنایی است که در گفتمان بوش به منظور القاء، اقناع، تفهیم و تحمیل افکار، عقاید و ایدئولوژی های مد نظر او به چشم می خورد. در مجموع عوامل بافتی¬ای مانند دسترسی به منابع قدرت اعم از مادی و اجتماعی، موقعیت¬های گفتمانی، خصوصیات متن و یا سخن، قادرند گفتمان را در جهت اهداف نقش و مواضع مشارکین و ژانرهای گفتمانی در کنار راهبردهای زبانی ویژه، منجر به تولید اقتدار و قدرت و سلطه می¬شود؛ اما از آن¬جا که قدرت و سلطه و بازتولید آن در جوامع معاصر نیازمند کسب مقبولیت و مشروعیت است، لذا مادام که ایدئولوژی¬ها به عنوان سازوکار مشروعیت بخشی به روابط قدرت و سلطه در نزد افکار و اذهان عمومی مقبول و مشروع نباشند، گفتمان مسلّط تحقق نمی¬یابد. از این رو گفتمان ایالات متحده¬ی آمریکا علی¬رغم تلاش¬های جورج بوش، به دلیل عدم کسب مشروعیت در اذهان و افکار عمومی هرگز در عرصه¬ی بین¬الملل تبدیل به گفتمان مسلط نشد.