نام پژوهشگر: داوود صارمی نایینی
حسین مرادی داوود صارمی نایینی
عصر مفرغ بلوچستان یک از ناشناخته ترین دوره های باستان شناسی ایران است . در حقیقت هدف از ارائه چنین موضوعی به عنوان موضوع پایان نامه بررسی ویژگی استقرارهای محوطه های عصر مفرغ بلوچستان در سه حوزه رودخانه ای مهم یعنی ماشکید در شرق شهرستان سراوان، سرباز در شهرستان سرباز و بمپور در شهرستان ایرانشهر است که از دیدگاه شیوه معیشت، روابط فرهنگی و ... مورد بررسی قرار می گیرند. بررسی و مقایسه شیوه های معیشت در هر کدام از سه حوزه آبی مذکور با توجه به یافته های سطحی و مشاهدات محیطی یکی از اهداف عمده این پژوهش می باشد . با توجه به مقایسه های انجام شده می توان گفت که در سرتاسر سه حوزه آبریز بلوچستان به جز حوزه بمپور شیوه استقراری و زندگی تابع یک الگوی مشخص است و همه این استقرارها به یک شکل بوده اند یعنی اینکه در هر کدام طیف مواد فرهنگی دیده شده چندان متنوع نیست و البته محوطه ها به صورت سطحی و تحت الارضی شکل گرفته یا گسترش یافته اند و ضخامت بقایای باستانی زیاد نیست. بررسی های اخیر و تجزیه و تحلیل داده ها بیان می کند که محیط جغرافیایی بلوچستان به ویژه دو عامل کمبود خاک حاصلخیز و کمبود منابع دائمی آب تاثیری زیاد بر شکل گیری استقرار های عصرمفرغ داشته است و گونه استقراری با توجه به مواد سطحی به دست آمده از هرکدام از این محوطه ها دارای ویژگی هایی است که در ارتباط مستقیم با محیط جغرافیایی پیرامون آنها بوده است. همچنین تحلیل سفالهای به دست آمده نشان می دهد که عامل سوم یعنی روابط بازرگانی بین منطقه ای نیز در شکل گیری محوطه های عصر مفرغ بلوچستان موثر بوده است. در نتیجه سه عامل اساسی را می توان در شکل گیری محوطه های عصر مفرغ بلوچستان در سه حوزه رودخانه مذکور بر شمرد.الف) فقدان منابع مطمئن آبی ب) فقدان خاک مناسب برای کشاورزی پ) مبادلات بین منطقه ای
بتول معاذالهی علیرضا طاهری
در طول تاریخ بشر، وقوع پدیده های خارق العاده در فرهنگ اساطیر، افسانه ها و قصه های عامیانه برای انسان بسیار حائز اهمیت بوده است تا بدان جا که نمی توان سرزمینی را یافت که در آن عنصر تحول گر خیال به عرصه اندیشه و نظام فکری مردمانش راه نیافته باشد و آن را از پدیده های متضاد با جریان عادی زندگی سیراب نگردانده باشد. خیال پردازی مختص جهان کهن نبوده و مرز پذیر نمی باشد. همان قدر که مردمان کهن در عالم موجودات و شرایط خیالی غوطه ور بوده اند، انسان معاصر هم به زیستن در این عرصه عادت کرده است. تنها تفاوت در خیال پردازی امروز با خیال پردازی دیروز، در دگرگونی های هستی شناختی است(براتی،1388 :11). راه گذشتگان ما در پایان همه تجربه ها، دیدن ها، شنیدن ها و حیرت زدگی ها، به قصه ها و داستان های افسانه وار می رسد و در این قالب تفسیر و تعبیر می شود و برای آیندگان به یادگار می ماند ولی راه معاصران از مسیر واقعیت هایی می گذرد که تکامل پذیر، منطقی و عقل پسند می نماید و به نتیجه های علمی و واقعی می انجامد(رستگار فسایی،1383 :14).
مرضیه بصیرت داوود صارمی نایینی
مقرنس گونه ای تاقچه بندی آذینی در زیر گنبد های روی ایوان ها و درگاه ها با آجر،کاشی و گچ می باشد که در آن هر رده از تاقچه ها از رده زیرین خود پیش می نشیند تا درگاه به هم آید.در حقیقت،مقرنس اساساً یک هنر تزیینی هندسی است که هدف تزیینی آن در درجه اول ایجاد سایه روشن و القاء خطوط و در درجه دوم فراهم نمودن سطوح بیشتر برای اجرای تزیینات ظریف تری هم چون آجر چینی،گچ بری،موزاییک کاری و نقاشی می باشد. در سرزمین ایران مقرنس کاری به عنوان هنری والا و شکوهمند همواره مورد توجه هنرمندان معمار قرار گرفته به طوری که رد پای این عنصر زینتی را در اغلب آثار معماری بر جای مانده از دوران های مختلف حکومتی می توان جستجو نمود. در دوره ی صفویه که یکی از دوران های مهم و با صلابت ایران زمین می باشد، مقرنس به عنوان عنصری شکوهمند جلوه گر شده است.در این برهه ی زمانی هنر مقرنس کاری دارای وحدت و مهارت منحصر به فردی است که در دوران های گذشته کم تر به چشم می خورد. در پژوهش حاضر ابتدا به معرفی عنصر زینتی مقرنس در معماری می پردازیم و سپس به بررسی پیشینه تاریخی مقرنس کاری در سرزمین ایران خواهیم پرداخت و در نهایت،با تکیه بر مستندات معماری موجود به بررسی مقرنس کاری دوره صفویه با تکیه بر بنا های شهر اصفهان می پردازیم. نتایج تحقیقات به عمل آمده در این پژوهش نشان می دهد که : دوره ی صفویه دوران تکامل مقرنس کاری در معماری به حساب می آید.در این زمان،مقرنس به عنوان عنصری کاملاً تزیینی شناخته شده و اغلب با مصالحی هم چون گچ و کاشی کار شده است.هم چنین،دراین عصر معماران هنرمند مقرنس را به روی زمین قالب ریزی می کرده و پس از تکمیل بنا و عمارت به وسیله بست آهنی که در زیر تاق از قبل تعبیه شده مقرنس آماده را به زیر سقف متصل می نمودند. عالی ترین و زیبا ترین نوع مقرنس اجرا شده در این برهه ی زمانی،مقرنس معلق یااستالاکتیت می باشد که نمونه بارز این نوع مقرنس را می توان در ایوان ورودی مسجد امام اصفهان، مدرسه چهارباغ اصفهان و مسجد شیخ لطف الله اصفهان به تماشا نشست.افزون بر این، مجلل ترین مقرنس کار شده در عصر صفویه که علاوه بر جنبه استالاکتیتی جنبه لانه زنبوری را نیز القاء می کند مقرنس بالای مدخل مدرسه ی مادر شاه اصفهان می باشد که درنوع خود از بهترین موتیف های مقرنس الهام گرفته است. واژگان کلیدی : معماری ،مقرنس کاری ، دوره صفویه ، شهر اصفهان
ذبیح الله مسعودی داوود صارمی نایینی
باغ های ایرانی یکی از مصادیق بارز هنر، علم و ذوق ایرانی همواره مورد توجه مردم بوده است. در سرزمین پهناور ایران باغ هایی وجود دارند که از نقطه نظر هنر و معماری، نمونه های با ارزشی تلقی شده و باعث ترویج هنر باغ سازی ایرانی در دیگر سرزمین ها و به خصوص سرزمین های اسلامی شده اند. گونه ای از هنر باغ سازی و باغ های ایرانی را در شهر بیرجند، می توان مشاهده کرد. آغاز توسعه و شکوفایی شهر به دوره صفویه برمی گردد و با آغاز حکمرانی خاندان علم به تدریج مرکزیت قهستان از قاینات به بیرجند منتقل و از آن زمان به تدریج بر توسعه بیرجند افزوده شده است. با بررسی و مطالعه در تاریخ سیاسی دوره قاجار و حکام محلی این منطقه، نتیجه می گیریم که اوج ساخت و سازهای معماری منطقه در دوران شوکت الملک دوم که همزمان با اواخر دوره مظفرالدین شاه و عصر مشروطیت بوده، رخ داده است. از جمله این ساخت و سازها، باغ-های تاریخی بیرجند است. در این پایان نامه سعی بر این بوده ضمن بررسی لغوی واژه ی((باغ)) و زمینه های شکل گیری و سیر تحول باغ های ایرانی، به بررسی و مطالعه باغ های بیرجند،علل و عوامل موثر در شکل گیری باغ های بیرجند، و تحلیل دقیق اجزای معماری و تزئینات وابسته به آنها پرداخته شود. این تحقیق بر اساس هدف از نوع تحقیقات بنیادی و بر اساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی می باشد و گردآوری اطلاعات در این پژوهش نیز به شیوه اسنادی(کتابخانه ای) و میدانی بوده است. بررسی ویژگی ها و شاخصه های باغ های بیرجند نشان می دهد که در این نقطه از ایران شکلی دیگر از باغ ایرانی با شیوه های متفاوت ظهور پیدا می کند. ویژگی هایی مانند عدم حضور آب در محور اصلی باغ و وجود درختان کاج و سرو در دو طرف محور عملکردی واصلی، شکل گیری عمارت و کوشک اصلی در جهت شرقی- غربی بصورت کشیده در لبه شمالی(مانند باغ رحیم آباد) یا جنوبی(مانند باغ اکبریه و شوکت آباد و بهلگرد)، استفاده از درختان کاج، اتصال به بافت روستایی و تزئینات آجرکاری و گچ بری از شاخصه ها و ویژگیهایی است که شیوه خاص این نقطه از ایران در باغ سازی را نشان می دهد که با مقایسه آنها با یکدیگر به یک نتیجه گیری کلی در ارتباط با جایگاه آن در معماری بیرجند دست خواهیم یافت
سارا بارانی نیا محمد مهدی توسلی
مشهورترین نوع انسان هوشمند قدیمی، نئاندرتال است و بیشترین سنگواره های کشف شده ی نوع انسان، مربوط به انسان نئاندرتال می باشد. به نظر میرسدکه انسان نئاندرتال در حدود 160 هزار سال پیش در دوره پلیستوسن فوقانی، از آفریقا به اروپا و آسیا مهاجرت کرده است. اولین کشف استخوان های نئاندرتال در اواخر دهه 1820 در اروپای غربی روی داد. پس از آن استخوان های بهتری از نئاندرتال پیدا شد. در کل این نوع، از سازگاری و شعور بیشتری نسبت به انواع پیش از خود داشت. سنگواره های این نوع در آسیا (در غار شانیدار در عراق، در غار تابون در فلسطین اشغالی و...) نیز کشف شده است؛ با این وجود هیچ نوع انسان کهن دیگری مانند نئاندرتال ها موجب بحث و نیز اشتباه از نظر زیستی و فرهنگی در طی یک قرن و نیم گذشته نبوده است. در این تحقیق مطالعه نئاندرتال ها به صورت موردی، با مطالعه بر روی فسیل های کشف شده در غار شانیدار انجام شد. تحقیقات به صورت کتابخانه ای و در قالب مقایسه تطبیقی نئاندرتال با انسان هوشمند (هوموساپینس) و انسان قائم (هوموارکتوس) انجام شد و از این طریق فرهنگ و جمجمه سنجی آنها و همچنین نحوه انقراض آنها با هم مقایسه شد. هموساپین ها، هوموارکتوس ها و نئاندرتال ها در حجم جمجمه، خط برجسته ی روی جمجمه، طول استخوان آهیانه ای، ابعاد استخوان پس سری، شکل کف جمجمه، جلوآمدگی صورت، پیوستگی آرواره ی زیرین، آرواره های بزرگ، جمجمه ی ضخیم، استخوان های بزرگ مربوط به صورت و اندازه ی دندان ها با هم متفاوت هستند. به نظر می رسد ظاهر منحصر به فرد نئاندرتال ها تطابقی با محیط سردی است که در زمان یخبندان وجود داشته است. همچنین اگرچه انسان نئاندرتال شباهت های بسیاری با انسان هوشمند مدرن دارد، اما در کل می توان نتیجه گرفت نئاندرتال ها به عنوان موجوداتی مجزا از هومو ساپین ها بوده و این مسئله در مورفولوژی آنها بوضوح آشکار است. انقراض نئاندرتال ها یکی از معماهای پیچیده باستان شناسی پارینه سنگی است که نظریه های مختلفی درباره آن مطرح شده است. رد پای انسان نئاندرتال از ?? تا ?? هزار سال قبل به طور کامل گم شده است. می بایست در جست وجوی دلایل متقاعد کننده ای باشیم که چرا آنها در این دوره به طور ناگهانی ناپدید شده اند. هنگامی که اروپا سردترین مرحله آخرین یخبندان را می گذراند، نئاتدرتال ها به تدریج کم و کمتر شدند. از این رو محققان نقش شرایط بد آب و هوایی را در مرگ و میر نئاندرتال ها مورد توجه قرار دهند.هدف از پژوهش حاضر بدست آوردن دلایل کافی و روشن برای منشا نئاندرتال ها و بررسی علل و عوامل انقراض مطالعه تطبیقی جمجمه سنجی انسان شانیدار با انسان قائم و انسان هوشمند مدرن است. شیوه تحقیق در این پایان نامه بصورت واکاوی منابع موجود و تجزیه وتحلیل آن هاست.
حسن سالاری داوود صارمی نایینی
در شهرهای دوران اسلامی بناهایی عام المنفعه وجود دارند که بافت اصلی هر شهر را تشکیل داده اند. این بناها در طول زمان توسط افراد خیر یا حاکمان وقف شده اند. وقف اگرچه در نگاه اول مقوله ای شرعی به نظر می رسد ولی به دلیل اهمیت آن در ساخت ابنیه و نقش آن در حفظ بافت شهری دارای اهمیت است.شهر سبزوار یکی از شهرهای دوران اسلامی با مردمی شیعه مذهب، بناهای وقفی زیادی از جمله کاروانسرا، مسجد، مدرسه و غیره را در خود جای داده است. این پژوهش با بررسی کتابخانه ای اصطلاح شرعی وقف، مشخص می-کند که وقف از نص صریح قرآن و روایات گرفته شده و از دیدگاههای مختلف، آن را مورد ارزیابی قرار داده و با استفاده از قواعد فقهی، دیدی باستان شناسانه از جمله ممنوعیت خرید و فروش املاک موقوفه، ثبات کاربری و تغییرناپذیری آنها را به دست می دهد که سبب ماندگاری و پایداری موقوفات و ثبات هویت دینی شهرهای اسلامی شده است. سپس با مطالعه اسنادی و کتابخانه ای وقف نامه های موجود و بررسی میدانی بناهای وقفی سبزوار، کارکرد آنها را در طول زمان بیان کرده و تشریح می کند که این بناها در کدام دوره تاریخی وجود داشته است. مطالعه وقف نامه ها نشان می دهد بناهای سبزوار کارکردهای مختلفی همچون دینی، آموزشی و فرهنگی داشته و متعلق به دوره سربداری به بعد هستند.
زهیر واثق عباسی رضا مهرآفرین
چکیده: پوشاک، بارزترین سمبول فرهنگی، مهمترین و مشخص ترین مظهر قومی و سریع الانتقال ترین نشانه فرهنگی است، که به سرعت تحت تاثیر پدیده های فرهنگ پذیر و جوامع انسانی قرار می گیرد. دوران اشکانی عصر رواج تجارت، تکامل زندگی شهری و به روز شدن پدیده مد محسوب می شود که این رونق اجتماعی، نمی تواند دلیلی جز تاثیر و تاثر متقابل دو تمدن ایران و یونان داشته باشد. از آنجا که منسوجات می توانند علاوه بر ارزش واقعی، مفهوم نمادین نیز داشته باشند، از دیرباز مورد توجه ملل مختلف بوده است. در این پژوهش سعی شده است تا با مطالعه دقیق پوشاک اشکانیان و بازسازی دوباره البسه مورد نظر، عوامل موثر بر پوشاک این دوره شناسایی و مشابهت های لباس های آنها، با مردمان امروزی شرق ایران روشن گردد. گردآوری اطلاعات در این تحقیق به دو روش کتابخانه ای و میدانی انجام پذیرفت. برای این منظور علاوه بر منابع مکتوب تاریخی از منابع زنده، مانند: نقوش برجسته، سکه ها، مهرها، نقاشی ها، تندیس ها و پیکرک ها استفاده شده است. اشکانیان عناصر هلنیستی، بین النهرینی، ایرانی و چادرنشینی (خاستگاه پارتیان) را در خود هضم کرده و هنری پارتی را بوجود آوردند. نتایج تحقیقات نشان می دهند، که در دوره اشکانی با دو گستره ی جغرافیایی بزرگ و متفاوت، در شرق و غرب رو به رو هستیم که رشته کوه زاگرس مبنای این تقسیم بندی محسوب می شود. لباس های پرچین و گشاد که شاخصه لباس اشکانیان بود، به دلایل مختلفی از جمله مذهب، سلسله مراتب اجتماعی، شغل و اقلیم های متفاوت تغییر کرده، و نمونه های مشابه آن امروزه در صفحات شرق و شمال شرقی ایران دیده می شود. به طور کلی ریشه و پایه هنر اشکانی در هنر مشرق زمین نهفته است، نه در آنچه از یونانیان به عاریت گرفته اند. واژه های کلیدی: اشکانیان، پوشاک، قلمرو فرهنگی، هلنیسم، سکه، نقاشی.