نام پژوهشگر: اکبر فخیره
محسن فراهی احمد پهلوانروی
منا طق خشک و نیمه خشک جهان در عرضهای 20 تا 45 درجه شمالی و جنوبی واقع شده اند کشور ایران نیز در این منطقه واقع شده که به کمربند جهانی فرسایش موسوم است. شناسایی مناطق برداشت به عنوان اصولی ترین و بنیادی ترین کار محسوب می شود. کانون بحرانی تاسوکی و شیله با وسعتی در حدود 131660 هکتار در جنوب شرقی زابل واقع در شمال استان سیستان و بلوچستان و جنوب شرق کشور ایران قرار دارد. این عرصه قطاعی در جهت جنوب شرق به شمال غرب را شامل می گردد که از نظر ژئومرفولوژی دارای 2 واحد دشت سر و پلایا می باشد. در جنوب شرق اشکال فرسایش بادی به شکل بارخان، بارخانهای عرضی، سیف و سیلک وجود دارند. برای تعیین منشاء این تپه ها از روش منشاء یابی تپه های ماسه ای در ایران بهره گیری و بر اساس آن طی دو مرحله جهت یابی و مکان یابی که جهت یابی شامل جمع آوری اطلاعات محلی از وضعیت فرسایش بادی ، بررسی و مقایسه عکسهای هوایی و تصاویر ماهواره ای با دوره های زمانی مختلف، بررسی مرفولوژی عمومی و واحد تپه های ماسه ای و بررسی بادهای منطقه و مکان یابی شامل مطالعه ژئومورفولوژی منطقه و نمونه برداری از رخساره ها و انجام آزمایشات گرانولومتری، مرفوسکوپی و کانی شناسی می باشد، منشاء تپه های ماسه ای تعیین شد. بر اساس نتایج تحقیق بادهای فرساینده منطقه جهت شمال تا شمال غربی با زاویه 340 تا 360 درجه دارند و مهمترین رخساره های برداشت بستر هامون هیرمند جنوبی و سرپنجه های شیله می باشد. همچنین حساسیت رخساره ها به فرسایش بادی با استفاده از روش اریفر از کم تا خیلی زیاد ارزیابی شده است.
محمدجواد بهی اکبر فخیره
ارزیابی و تهیه نقشه شدت بیابانزایی به روش esas در منطقه حسین آباد فداغ چکیده تخریب اراضی در مناطق خشک و نیمه خشک در اثر فعالیتهای انسانی و شرایط اقلیمی را بیابانزایی گویند. این پدیده امروزه بصورت یک معضل جدی دامنگیر جوامع بشری شده و سالانه خسارات جبران ناپذیری را از جنبه های مختلف به بخش های اقتصادی و اجتماعی وارد می نماید. تاکنون روش های متعددی برای برآورد شدت و تهیه نقشه بیابانزایی در سطح دنیا صورت گرفته که هر کدام دارای نواقص و فاکتورهای محدود به مناطق خاص می باشد. روش esas از جدیدترین این روش هاست که در سال1999توسط کمیسیون اروپا ارائه شده و در بیشتر کشورهای اروپایی و خاورمیانه بکار برده شده است اما متاسفانه این روش و نحوه ارزیابی آن تاکنون به دلیل عدم آشنایی کارشناسان کشور ما با آن، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. روش esas به دلیل روش خاص وزن دادن به لایه ها، کاربرد سامانه های اطلاعات جغرافیایی در تلفیق لایه ها، بکارگرفتن میانگین هندسی به جای میانگین حسابی، افزایش دقت، سرعت عمل، و خطای کارشناسی کمتر در ارزیابی و تهیه نقشه بیابانزایی مزایای بیشتری نسبت به روش های مشابه دارد. محدوده مورد مطالعه با وسعت 75 کیلومتر مربع در جنوب استان فارس قرار دارد. نتایج نشان میدهد که منطقه از نظر تقسیم بندیهای روش esas دارای سه تیپ شکننده زیاد( )، بحرانی متوسط( )و بحرانی زیاد( ) می باشد. واژه های کلیدی: حسین آباد فداغ، بیابانزایی، نقشه بیابانزایی، مدل esas.
فرهاد ذوالفقاری اکبر فخیره
بیابان زایی به معنی تخریب سرزمین در مناطق خشک و نیمه خشک امروزه به عنوان یکی از جدی ترین مشکلات جامعه جهانی در آمده است. حدود 80 درصد از سطح ایران دارای شرایط اقلیمی خشک و نیمه خشک بیابانی می باشد. بیابان زایی مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان بر می گردد. طبق تعریف بیابان زایی عبارت است از کاهش استعداد اراضی در اثر یک یا ترکیبی از فرآیندها از قبیل: فرسایش بادی، فرسایش آبی، تخریب پوشش گیاهی، تخریب منابع آب، ماندابی شدن، شور شدن، قلیایی شدن خاک و ... که توسط عوامل محیطی یا انسانی شدت می یابد. هدف از این مطالعه ارزیابی پتانسیل بیابان زایی در منطقه سیستان با استفاده از مدل imdpa است. این روش برای شرایط خشک و نیمه خشک کشور ایران در نظر گرفته شده است. برای این منظور به دلیل یکسان بودن منطقه از نظر زمین شناسی، رخساره های ژئومرفولوژی به عنوان واحد کاری برای ارزش دهی به معیارها و شاخص های مورد نظر در نظر گرفته شد. بدین منظور علاوه بر بازدیدهای صحرائی از روش طبقه بندی نظارت نشده (unsupervised classification) به کمک نرم افزار 9.1 erdas و تصاویر ماهواره ای irs سال 2007 استفاده گردید. برای ارزیابی وضعیت بیابان زایی منطقه مورد مطالعه در هر یک از واحدهای کاری پس از امتیازدهی به شاخص های مورد مطالعه با استفاده از نرم افزار ilwis3/3 برای هر شاخص یک لایه اطلاعاتی ساخته شد. با تلفیق لایه های اطلاعاتی شاخص های مربوط به هر معیار، لایه های اطلاعاتی معیارها بدست آمد. در نهایت از تلفیق لایه های اطلاعاتی چهار معیار مورد بررسی در منطقه بر اساس مدل مورد مطالعه (imdpa) نقشه شدت بیابان زایی منطقه بدست آمد. نتایج توزیع فراوانی کلاس های شدت وضعیت فعلی بیابان زایی منطقه جزینک نشان داد که 02/47 درصد از مساحت کل منطقه (معادل 95/73417 هکتار) در کلاس متوسط و 16/49 درصد از مساحت کل منطقه (معادل 83/76750 هکتار) در کلاس شدید قرار دارد. به علت خشکسالی های هیدرولوژیکی (عدم رعایت حقآبه ایران از سوی افغانستان)، طوفان های شدید گرد و غبار و عدم وجود پوشش گیاهی مناسب، معیارهای فرسایش بادی و اقلیم بیشترین تأثیر را در بیابان زایی منطقه داشته است. کلمات کلیدی: پتانسیل بیابان زایی، مدل imdpa، سیستان
فریده تاری پناه اکبر فخیره
باگذشت بیش از 45 سال از اجرای طرح ها و پروژه های آبخیزداری درایران و به رغم افزایش سرمایه گذاری و تخصیص بودجه جهت تهیه واجرای طرح های آبخیزداری در کشور ملاحظه می شود که روند تخریب منابع طبیعی، فرسایش خاک و وقوع سیل های مخرب دارای روند افزایشی در کشور هستند. این موضوع در بدو امر می تواند ریشه درعدم موفقیت و شکست طرح های منابع طبیعی از جمله طرح های آبخیزداری داشته باشد. یکی از روش های قبول یا رد این ادعا مشخص نمودن وضعیت و میزان کارائی و عملکرد چنین طرح هایی است. در این تحقیق دو روش ارزیابی عملکرد طرح های آبخیزداری شامل روش های احمدی و قدوسی جهت مشخص نمودن میزان کارائی و دقت آن ها در ارزیابی عملکرد طرح آبخیزداری حوزه آبخیز نسیم آباد- فارس مورد بررسی فرار گرفته اند. نتایج بدست آمده نشاندهنده ی این است که مجموع امتیازات مربوط به ارزیابی طرح مورد بررسی( با توجه به افزایش4/258302 کیلوگرم در سال علوفه قابل برداشت در سطح مراتع منطقه طرح و کاهش تولید رسوب در حدود 1/100 متر مکعب در هکتار در سال بعد از اجرای طرح و نسبت سود به هزینه (b/c) طرح معادل03/1) ، بر اساس روش های احمدی و قدوسی به ترتیب معادل 85/59 و 5/43 می باشد. که مبیین عملکرد طرح در حد متوسط است. با اجرای دو روش ذکر شده و به رعم یکسانی نتیجه ارزیابی وضعیت عملکرد طرح آبخیزداری نسیم آباد می توان نتیجه گیری نمود که در روش احمدی میزان دستیابی به اهداف طرح مورد توجه قرارنگرفته است. در حالی که در روش قدوسی اهداف اصلی و فرعی طرحهای آبخیزداری به عنوان شاخصی مهم و اثر گذار در ارزیابی عملکرد مثبت یا منفی طرحهای آبخیزداری لحاظ گردیده اند. افزون بر این هر چند با استفاده از روش احمدی، می توان اقدام به ارزیابی نحوه تهیه، اجراء، نظارت بر اجراء و ارزیابی اقتصادی طرحهای آبخیزداری نمود، ولی به دلیل موثر بودن نظرات کارشناسی در امتیاز دهی به شاخصهای لحاظ شده در این روش وعدم در نظر گرفتن مدت زمان طی شده از اجرای طرح و حداقل حجم عملیات برای ارزیابی آن در مقایسه با روش قدوسی که ارزیابی طرح ها مشروط به الف) گذشت حداقل 5 سال از اجرای عملیات، ب) اجرای حداقل 80 درصد از برنامه ها، عملیات و اقدامات پیش بینی شده، ج) اجرای توأم و تلفیقی عملیات مکانیکی و بیولوژی در تطبیق با اهداف طرح ها می باشد و تعیین امتیازات مربوط به هر یک از عوامل 10 گانه لحاظ شده در این روش نیز مبتنی بر منطق فازی است، از دقت کمتری برخوردارمی باشد. بنا بر این با توجه به دلایل بیان شده و با تأکید بر عدم اعمال نظر کارشناسی در روش قدوسی که مانع از دو یا چند گانگی نتیجه ارزیابی توسط افراد مختلف می شود، استفاده از روش قدوسی مناسبتر بوده و جهت ارزیابی عملکرد طرح های آبخیزداری توصیه می شود.
سید علی موسوی اکبر فخیره
چکیده: تالاب هامون در منطقه سیستان یکی از مهم ترین و بزرگ ترین تالاب های کشور است. در این مطالعه برای برسی تغییرات کاربری و پوشش گیاهی تالاب هامون، از تصاویر ماهواره ای مربوط به سنجنده tm سال ????، تصاویر سنجنده tm سال ???? و سال ???? و همچنین تصویر سنجنده liss iii سال ???? تهیه شد. تصاویر برای فصل بهار و در تابستان که پوشش گیاهی حداکثر تاج پوشش را دارد انتخاب شدند. برای آماده سازی تصاویر، جدیدترین تصویر با استفاده از نقشه ?:25000 زمین مرجع شد و سایر تصاویر به آن ثبت داده شدند. خطای میانگین مربعات تصحیح هندسی در تمامی موارد کمتر از یک بوده است. در زمان ثبت تصاویر، و با استفاده از روش نمونه برداری مجدد، قدرت تفکیک مکانی تصاویر به 30 متر تبدیل شد. تصحیح توپوگرافی با به کارگیری dem منطقه و با استفاده از مدل لامبرتی، بر روی تصاویر اعمال شد. در این مطالعه نقشه کاربری و پوشش اراضی، با استفاده از روش طبقه بندی ترکیبی تهیه شد. به این منظور، برای تهیه نقشه درصد تاج پوشش گیاهی، ابتدا داده های مربوط به خصوصیات پوشش گیاهی در زمین برداشت شد. شاخص های گیاهی با استفاده از تصاویر ماهواره، تهیه گردیدند. با توجه به اینکه در مناطق خشک و نیمه خشک، به علت تنک بودن پوشش گیاهی، بازتابش خاک نسبت به سایر پدیده ها شدید تر است، لذا در این مطالعه به منظور کاهش اثر بازتاب خاک، از شاخص های گیاهی استفاده شد که از اثر بازتاب خاک در آن ها کاسته شود. برای انتخاب شاخص های مناسب، ابتدا همبستگی بین پارامترهای کمی گیاهی و شاخص ها بررسی شد و شاخصی که بالاترین میزان همبستگی با هر پارامتر را داشت، انتخاب گردید. مشخص شد که رابطه معنی داری بین پارامترهای گیاهی و شاخص های گیاهی وجود دارد. بعد از بررسی همبستگی شاخص های تهیه شده با درصد تاج پوشش پلات ها، مشخص شد شاخص گیاهی savi دارای بیشترین ضریب توصیف درصد تاج پوشش گیاهی است. با استفاده از این شاخص، نقشه درصد تاج پوشش گیاهی در 3 کلاس تهیه گردید. همچنین با استفاده از تکنیک های gis و سنجش از دور، لایه های آبدار، لایه شوره زار و اراضی بایر منطقه تهیه گردید. در نهایت، لایه های تهیه شده با استفاده از تکنیک های gis با هم ترکیب شدند و نقشه کاربری و پوشش اراضی برای هر تصویر تهیه شد. دقت نقشه های تولید شده بین 80 تا 95% تعیین گردید. به منظور آشکارسازی تغییرات، نقشه های تهیه شده روی هم گذاری شدند. سپس کمیت و کیفیت تغییرات در بین سال های 1366 و 1374، سال های 1374 و 1384، سال های 1384 و 1389 و سال های 1366 و 1389 که بصورت نوسانی بود، مشخص گردید. کلمات کلیدی: تالاب هامون، داده های سنجش از دور، شاخص گیاهی، تغییرات پوشش گیاهی
امینه عسگری علیرضا شهریاری
تغییر در الگوی زندگی و نیز نیازهای بشری باعث تغییر در نوع بهره برداری و ایجاد کاربری های مختلف در هر منطقه گردیده است. در گذشته این تغییرات کاربری، عمدتاً به صورت غیر اصولی اجرا شده است، که تأثیرات مخربی بر منابع طبیعی در پی داشته، و موجب بر هم خوردن تعادل در چرخه ی مواد و عوامل زیستی اکوسیستم ها شده است. خاک از جمله ی منابع پایه در هر اکوسیستم می باشد که خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن ممکن است، تحت تأثیر تغییر کاربری، قرار گیرد. بدین منظور در چند دهه اخیر با هدف کاهش سطح تخریب در کاربری ها، سعی شده تا با اجرای عملیات احیایی و اصلاحی مانند قرق و بوته کاری در مراتع و همچنین استفاده از سیستم های تلفیقی (جامع) در اراضی زراعی مانند کشت توأم درخت با زراعت محصولات زراعی (اگروفارستری) به سطح مطلوبی از حفاظت و تولید دست یابند. منطقه مورد مطالعه (اینچه برون) در شمال استان گلستان و در مجاورت مرز جمهوری ترکمنستان واقع شده و از جمله مناطقی است که کاربری های اراضی مختلفی در آن اجرا شده است. هدف از انجام این تحقیق بررسی تأثیر چهار کاربری مختلف (اگروفارستری، مرتع بوته کاری شده، زراعت دیم و مرتع قرق شده) بر میزان ترسیب کربن و فرسایش پذیری خاک در این منطقه می باشد. پس از ارزیابی صحرایی تیمارها، نمونه ها از طریق طرح بلوک کاملاً تصادفی از عمق های 25-0 و 40-25 سانتی متری خاک هر تیمار برداشت گردید. پارامترهای مورد مطالعه شامل کربن آلی خاک، کل ماده آلی، وزن مخصوص ظاهری، کربن ترسیب شده، شاخص پایداری خاکدانه ها ((mwd و پارامترهای فیزیکی خاک (سیلت، رس، ماسه)، در هر دو عمق می باشد، که در آزمایشگاه آب و خاک اندازه گیری و تعیین گردید. نتایج آزمایشگاهی با استفاده از نرم افزار spss انجام شد و داده ها در آنالیز یک طرفه anova با استفاده از آزمون چنددامنه ای دانکن (در سطح ? درصد) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد، در تغییرات میزان ترسیب کربن، اختلاف معنی داری در سطح ? درصد (?/??pvalue<) بین زراعت با سایر کاربری ها وجود داشته است. در بررسی فرسایش پذیری، نتایج مربوط به پایداری خاکدانه ها نیز تفاوت معنی داری را در سطح ? درصد بین کاربری های اگروفارستری، زراعت و مرتع قرق نشان داد. هم چنین در تجزیه و تحلیل آماری فراوانی ذرات سیلت و شن و رس، تفاوت معنی داری در سطح ? درصد بین کاربری های زراعی با مرتعی مشاهده گردید. نتایج نشان داد که کاربری اگروفارستری بیشترین سطح پایداری و ترسیب کربن را در بین کاربری ها داشته است. نهایتاً بین مدیریت های مورد مطالعه، اجرای اگروفارستری در سیستم های زراعی و عملیات بوته کاری در پروژه های مرتعداری، در این منطقه پیشنهاد می گردد.
محمد اسماعیل حلمی سیاسی فریمانی عین اله روحی مقدم
بهره برداری مستمر و نیز عدم رعایت اصول صحیح خاک ورزی در اراضی کشاورزی، به دلیل اتلاف ماده ی آلی و تخریب ساختمان خاک به کاهش بازده خاک منتهی می گردد. ادامه ی روند تخریب خاک در زمین های کشاورزی باعث می گردد، که این اراضی به صورت لم یزرع و بایر رها گردند. حتی در برخی موارد شدت تخریب اراضی در حدی پیش می رود، که دیگر زمین توانایی احیا را از دست داده و به سمت بیابانی شدن سوق پیدا نماید، به طوری که به عنوان منابع خاکی مستعد به فرسایش و تولید رسوب تلقی شوند. در سال های اخیر به منظور کاهش اثرات مخرب و نیز جبران خسارات وارده بر خاک در اراضی کشاورزی، پیشرفت و توسعه قابل توجهی در نحوه ی اجرای سیستم های خاک ورزی ایجاد گردیده است. دشت آق قلا واقع در استان گلستان نیز از جمله مناطقی است که روش های نوین خاک ورزی را در بهره-ورری زراعی بکار گرفته است. منطقه مورد نظر در این مطالعه، در 25 کیلومتری شرق آق قلا قرار گرفته است. هدف از این مطالعه برآورد و مقایسه میزان ترسیب کربن خاک و میزان فرسایش پذیری خاک در سیستم های مختلف خاک ورزی (بدون خاک ورزی، کم خاک ورزی و خاک ورزی مرسوم) در دشت آق قلا می باشد. پس از ارزیابی صحرایی تیمارها، نمونه ها با طرح بلوک کاملاً تصادفی از عمق های 25-0 و 40-25 سانتی متری خاک هر تیمار، در سه تکرار برداشت گردید. پارامترهای مورد مطالعه شامل: کربن آلی خاک، کل ماده ی آلی، وزن مخصوص ظاهری، کربن ترسیب شده، شاخص پایداری خاک دانه ها ((mwd و پارامترهای فیزیکی خاک (رس، لای، شن)، در هر دو عمق می باشد، که در آزمایشگاه آب و خاک اندازه گیری و تعیین گردید. نتایج آزمایشگاهی با استفاده از نرم افزار spss و در آزمون یک طرفه anova مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج مربوط به ترسیب کربن، نشان داد که اختلاف معنی داری در سطح 5 درصد بین سیستم بدون خاک ورزی و کم خاک ورزی با سیستم خاک ورزی مرسوم، وجود دارد. اما نتایج آنالیز تغییرات پایداری خاک دانه ها و وزن مخصوص ظاهری در سیستم های خاک ورزی معنی-دار نبود. نتایج آنالیز تغییرات پارامترهای فیزیکی خاک نیز نشان داد، که تغییرات درصد رس در سطح 1 درصد و درصد شن در سطح 5 درصد بین سیستم های خاک ورزی دارای اختلاف معنی داری می باشد. با توجه به نتایج کلی، مزیت های سیستم بدون خاک ورزی می تواند شرایط مطلوبی از نظر حاصل خیزی و حفاظت خاک برای زمین های کشاورزی نسبت به دیگر روش های خاک ورزی، در منطقه ایجاد نماید. البته پیشنهاد می شود اجرای این سیستم با رعایت پیش نیازهای مربوطه و نیز در دوره های طولانی مدت اجرا گردد.
سمیرا سادات فاطمی آذرخوارانی اکبر فخیره
قیچ، یکی از گونه های مهم مراتع کشور ایران بوده و با میزان پراکنش، درصد پوشش، تراکم و بیوماس گیاهی بالا، علاوه بر حفظ خاک در مقابل فرسایش های آبی و بادی، در تامین بخشی از علوفه مورد نیاز دام ها در فصول بهار و زمستان، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. منطقه مورد بررسی استان اصفهان با مساحت 106179 کیلومتر مربع با مختصات جغرافیایی 30 درجه و 42 دقیقه تا 34 درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 49 درجه و 36 دقیقه تا 55 درجه و 54 دقیقه طول شرقی می باشد. تغییرات شدید ارتفاع از کمتر از 700 تا بیش از 4000متر می باشد که موجب حاکمیت اقالیم مختلف از فراخشک تا مرطوب در سطح استان شده و رویشگاه های مختلف جهت حضور گونه قیچ را فراهم آورده است. هدف از این پژوهش بررسی مهمترین عوامل اقلیمی تأثیر گذار بر گسترش گونه قیچ با استفاده از روش های پیشرفته آماری (آماری چند متغیره)و سامانه اطلاعات جغرافیایی در سطح استان اصفهان می باشد. بدین منظور تعداد 69 متغیر اقلیمی که از نظر شرایط اکولوژیک این گونه از اهمیت بیشتری برخوردار هستند، انتخاب و به روش تحلیل عاملی، عوامل موثر بر پراکنش گونه مورد بررسی قرار گرفت. به روش تحلیل عاملی، 4 عامل دمای سرمایشی، بارش، ابرناکی و باد تعیین شدند که به ترتیب 45/34، 43/ 29، 79/11 و 07/9 درصد واریانس متغیر ها را به خود اختصاص داده اند که در مجموع 74/84 درصد تغییرات را بازگو می کند. متوسط امتیازات عاملی و متغیر های اقلیمی در سه تیپ گونه قیچ صحرایی به عنوان گونه غالب، گونه قیچ صحرایی به عنوان گونه همراه و مناطق عاری از گونه قیچ صحرایی مشخص شدند، همچنین ماتریس امتیاز عاملی به عنوان داده ورودی تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی (تکنیک وارد)، بکار گرفته شد و تعداد 6 پهنه اقلیمی در سطح استان شناسایی گردید. با تلفیق نقشه پوشش گیاهی و نقشه عامل ها و پهنه های اقلیمی در محیط gis، مهمترین عوامل اقلیمی تأثیر گذار بر پراکنش گونه تعیین شد. در کنار عوامل اقلیمی، تأثیر ارتفاع از سطح دریا نیز در پراکنش گونه مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که عامل دما مهمترین عامل اقلیمی تأثیر گذار بر پراکنش گونه در سطح استان اصفهان بوده و پس از آن عامل بارش گسترش گونه را تحت تأثیر قرار می دهد، همچنین نمی توان اثر ارتفاع از سطح دریا و شوری خاک را بر تحلیل تیپ های قیچ صحرایی نادیده گرفت.
هوشنگ اکبریان مصطفی یوسف الهی
فنولوژِی یکی از مباحث علم وسیع اکولوژی است. مطالعه فنولوژی برای تنظیم برنامه های تغذیه ای دام و شناخت خوشخوراکی و ارزش غذایی گونه های گیاهی در مراحل مختلف حیاتی در نیاز غذایی دام ها حائز کمال اهمیت است. هدف از این پژوهش بررسی اثرات مراحل مختلف فنولوژیکی بر روی کیفیت چهار گونه علوفه از گیاه هان هالوفیت (نمک دوست)، به نام های سیاه شور (suaeda fruticosa)، سیاه شور مصری (suaeda aegyptiaca)، شوران (salsola vermicolata) و ترات (hammada salicornica) در مراتع سیستان بود انجام شد. پس از جمع آوری و خشک کردن نمونه های گیاهی و سپس آسیاب نمودن آن ها طبق روش های استاندارد،آزمایش به روش فاکتوریل (4×3) در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. ترکیبات شیمیایی آن ها شامل ماده خشک (dm)، ماده آلی (om)، خاکسترخام (ash)، دیواره سلولی (ndf)، دیواره سلولی بدون همی سلولز (adf)، چربی خام (ee)، پروتئین خام (cp)، کربوهیدرات های محلول (wsc) و مواد معدنی همانند سدیم، فسفر، کلسیم، منیزیم، آهن، و منگنز تعیین شدند. همچنین برای اندازه گیری درصد تجزیه پذیری و گوارش پذیری ماده خشک گونه های گیاهی مورد مطالعه به ترتیب از روش فیستوله گذاری با استفاده از کیسه های نایلونی (in situ) و آزمون تولید گاز (in vitro) استفاده گردید. نتایج نشان داد که بیشتر شاخص های صفات معرف کیفیت علوفه، با پیشرفت مراحل رویشی و فنولوژیکی گیاه، کاهش می یابند میزان پروتئین در مراحل رویشی، گلدهی و بذردهی به ترتیب 59/21، 66/16 و 38/15 درصد تعیین شد که با پیشرفت مرحله رشد، از مقدار پروتئین خام (cp) و میزان تجزیه پذیری موثر کاسته و بر میزان دیواره سلولی افزوده می شود. نتایج این پژوهش نشان داد که این گیا هان می توانند بخشی از احتیاجات غذایی دام ها را تأمین کنند.
مریم صارمی عین اله روحی مقدم
با آغاز انقلاب صنعتی در اوایل قرن نوزدهم میلادی و رشد روز افزون تحولات بشری، تغییرات گوناگونی نیز در زندگی انسان ها رخ داده است. نیاز بشر به انرژی و مصرف انواع سوخت های فسیلی نظیر زغال سنگ، نفت و گاز طبیعی باعث افزایش شدید گازهایی مانند دی اکسیدکربن در جو شده است. از بین روش های مرسوم، روش توسعه و گسترش پوشش گیاهی خشبی درختی، درختچه ای و بوته ای، بیش از سایر روش ها کاربرد داشته و در حال حاضر به طور موثری برای کاهش دی اکسیدکربن موجود در هوا در نظر گرفته شده است. مراتع، حدود نیمی از خشکی های جهان را تشکیل می دهند و حاوی بیش از یک سوم ذخایر کربن زیست کره خاکی می باشند. مراتع فشم استان تهران نیز از این قاعده مستثنی نیستند. در نتیجه، این اراضی قابلیت زیادی جهت ترسیب کربن دارا می باشند. در این تحقیق که در مراتع فشم استان تهران انجام گرفت، پس از شناسایی مقدماتی و تعیین حدود منطقه مورد بررسی، به منظور مطالعه متغیرهای پوشش گیاهی، از روش نمونه برداری تصادفی - سیستماتیک استفاده شد. سپس زیتوده گیاهی و میزان کربن آلی در اندام های مختلف گیاهی به دست آمد. در نهایت با در دست داشتن وزن اولیه و کربن آلی برای زیتوده هوایی و زیتوده زیرزمینی، ضریب تبدیل محاسبه شده و با ضرب آن در وزن اولیه اندام هوایی و زیرزمینی، ترسیب کربن محاسبه گردید. پس از جمع آوری داده های خام، برای مقایسه وزن زیتوده گیاهی و ترسیب کربن گیاه درون منطقه قرق و تحت چرا از آزمون آنالیز واریانس یک-طرفه استفاده شد. هم چنین مقایسه ترسیب کربن و وزن زیتوده گیاهی بین دو تیمار قرق و چرا شده توسط آزمون t غیرجفتی انجام گرفت. نتایج مقایسه میزان کربن ترسیب شده در مرتع چراشده بیانگر وجود اختلاف معنی دار در سطح 1% بین کربن ترسیب شده توسط گونه-های موجود در این منطقه می باشد. در مرتع قرق اختلاف معنی داری در سطح 5% بین ترسیب کربن گونه ها وجود دارد. نتایج مقایسه زیتوده گونه های مورد بررسی در مرتع چرا شده با زیتوده همین گونه ها در مرتع قرق موید این مطلب است که بین میزان ترسیب کربن این گونه ها در مرتع چرا شده و قرق تفاوت معنی داری در سطح 5% وجود ندارد، اما در سطح 10% معنی دار می باشد. در نهایت می توان گفت به دلیل چرای سبک، ترسیب کربن در منطقه چرا شده ( kg/ha127/157) بیش از قرق (kg/ha 366/136) است. هم چنین می توان گفت که میزان ترسیب کربن در اندام زیرزمینی بیش از اندام هوایی است.
سمیه دارابی عین اله روحی مقدم
پیش نیاز مدیریت مناسب، داشتن اطلاعات کافی از پوشش گیاهی مراتع است. این اطلاعات از اندازه گیری خصوصیات مختلف پوشش گیاهی مراتع حاصل می شود. بنابراین تعیین روش های ساده و کم هزینه در عین حال با دقت بالا برای اندازه گیری هر یک از خصوصیات پوشش گیاهی ضروری است. با توجه به این که اکثر تیپ های گیاهی مراتع مناطق کوهستانی زاگرس گون زار هستند؛ لذا هدف این تحقیق، مقایسه روش های مختلف اندازه گیری پوشش و تراکم گون و تعیین الگوی پراکنش آن می باشد. به منظور اندازه گیری پوشش و تراکم و تعیین الگوی پراکنش در منطقه لشگردر ملایر (استان همدان) سه سایت مطالعاتی با تراکم بالا، متوسط و کم گون تعیین گردید و در هر سایت سه واحد یک هکتاری انتخاب شد. در هر واحد با روش سیستماتیک-تصادفی از سه ترانسکت 50 متری و 54 پلات 3 متر مربعی استفاده گردید. برای مقایسه روش های اندازه گیری پوشش، روش ترانسکت خطی به عنوان شاهد در هر 9 واحد اجرا گردید و سایر روش های رایج اندازه گیری پوشش شامل دو قطر عمود بر هم، تخمین 10×10 در پلات، تخمین نظری و ترانسکت نقطه ای اجرا گردید و با شاهد مقایسه شدند. همچنین برای اندازه گیری تراکم یک روش شاهد (شمارش کلیه پایه های گون در یک واحد در هر سایت) انتخاب گردید و روش های فاصله ای اندازه گیری تراکم در همه 9 واحد هر سه سایت اجرا و همراه با شاهد از نظر صحت، دقت و زمان مقایسه شدند. برای تعیین الگوی پراکنش روش های جانسون و زیمر، پیلو، هاپکینز، مربعt، ابرهارت، هولیگت و هینز انتخاب و در هر 9 واحد اجرا شدند. مرتب کردن، محاسبه و خلاصه -سازی اولیه داده ها در محیط excel و تحلیل های آماری با نرم افزار spss16 انجام شد. برای مقایسه بین روش های مختلف برآورد تراکم و پوشش، از آنالیز واریانس یکطرفه و برای پی بردن به اینکه کدام روش-ها با هم تفاوت معنی دار دارند از آزمون دانکن استفاده شد. سپس روش های اندازه گیری تراکم از لحاظ سه معیاردقت، صحت وزمان، مقایسه شدند و کارآترین روش مشخص شد. نتایج نشان داد که درصد پوشش گون در سه سایت کم، متوسط و پر تراکم به ترتیب 36/6%، 15/16% و 57/20% بود. در مقایسه روش های اندازه گیری درصد پوشش، روش ترانسکت نقطه ای به عنوان کارآترین روش مشخص شد. تراکم واقعی گون در سایت های کم، متوسط و پر تراکم به ترتیب51/0، 07/1 و 76/2 پایه در متر مربع بود. در مجموع، روش های نزدیکترین فرد، دومین و سومین فرد نزدیک در اندازه گیری تراکم گون ها روش های قابل اعتمادی هستند. نتایج اجرای شاخص های الگوی پراکنش پیلو و هاپکینز نشان داد که الگوی پراکنش در سایت های متوسط و پر تراکم تصادفی و در سایت کم تراکم کپه ای می باشد.
صدیقه برزگر اکبر فخیره
توسعه مناطق مسکونی و شهری در حاشیه رودخانه ها و بستر دشت های سیلابی بدون توجه به شرایط هیدرولوژیکی و هیدرولیکی حاکم بر حوزه آبخیز بالادست و رودخانه، باعث افزایش خطر سیلاب می شود. بنابراین مطالعه سیلاب ها به منظور برنامه ریزی, بهره برداری بهینه و مدیریت این پدیده طبیعی از جمله مسائل مهم در مدیریت منابع آب می باشد. با توجه به موقعیت جغرافیایی ایران و قرار گرفتن در اقلیم خشک و نیمه خشک داشتن اطلاعات و داده های کافی اغلب امکان پذیر نمی باشد، بنابراین در این زمینه مدل های مختلفی جهت شبیه سازی سیلاب ارائه شده است که مدل هیدرولوژیکی hec – hms کاربردی ترین این مدل ها می باشد. از طرفی داشتن اطلاعات و داده های کافی در این باره می تواند صحت برنامه های اجرایی را بالا ببرد. مطالعه حاضر به بررسی تغییر کاربری اراضی و تأثیر آن بر وقوع سیلاب در حوزه آبخیز بیرجند واقع در شرق کشور به مساحت 57/96 کیلومتر مربع در محدوده جغرافیایی´13 ?59 تا ´18 ?59 طول شرقی و ´46 ?32 تا ´53 ?32 عرض شمالی با استفاده از مدل هیدرولوژیکی hec-hms و سامانه اطلاعات جغرافیایی می پردازد. این تحقیق برآن است تا با بررسی تصاویر ماهواره ای لندست و عکس های هوایی، میزان تغییر کاربری اراضی را طی سال های 1348، 1366 و 1389 را در این حوضه بررسی و اثرات این تغییر کاربری ها را بر افزایش سیل خیزی تعیین نماید. برای این کار در مرحله نخست تصاویر ماهواره ای تفسیر و عکس های هوایی مورد پردازش قرار گرفته و تغییرات کاربری اراضی حوضه مشخص و مقادیر cn خاک محاسبه شد. سپس به کمک مدل hec - hmsپدیده بارش - رواناب در این حوضه شبیه سازی گردید و مقادیر دبی پیک سیلاب با دوره بازگشت های مختلف در هر دوره بدست آمد و در نهایت هیدروگراف سیلاب حوضه آبخیز برآورد و به کمک نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتایج نشان داد که با افزایش سطوح نفوذناپذیر شهری در منطقه مورد مطالعه میزان دبی اوج سیلاب و حجم رواناب افزایش 47/44%داشته است.
غلامرضا راهداری علیرضا شهریاری
ارزیابی بیابانزایی براساس تشخیص و تعیین معیارها و شاخصهای مناسب مربوط به بخش های بیوفیزیکی، اقتصادی و اجتماعی و عوامل موثر در شناسایی فرآیندها و پارامترهای دخیل در تخریب اراضی عملی میگردد. با مشخص شدن معیارها و شاخص های مربوط به هر منطقه و همچنین پایش آنها در طی دورههای زمانی، امکان تجزیه و تحلیل داده های سری زمانی برای پی بردن به عوامل اصلی بیابان زایی و اثرات ناشی از آن، همچنین توسعه و ابداع سیستمهای هشدار اولیه برای بیابانزایی امکان پذیر است. به عبارت دیگر میتوان چنین گفت که معیارها، شاخصها، پایش، ارزیابی و سیستم هشدار اولیه به عنوان اجزای لاینفک یک سیستم جامع بیابانزایی به شمار میروند. علیرغم گذشت سالها از مطرح شدن بحث سیستم هشدار اولیه تاکنون در خصوص سیستم هشدار اولیه بیابانزایی کار چندانی انجام نشده است و به طور محدود برخی کشورها در حال انجام پروژههای پایلوت برای تدوین اصول سیستم هشدار اولیه بیابانزایی میباشند. در این تحقیق سعی شد، روند استقرار مدل پایش و سیستم هشدار اولیه بیابانزایی در سه فاز ارائه شود. در فاز اول در شرایطی که هنوز راهاندازی سیستم هشدار اولیه بیابان زایی در فاز مطالعاتی-مقدماتی قرار داشت، جهت بررسی وضعیت و ارائه سیستم هشدار اولیه بیابان زایی از معیارها و شاخصهای شناسایی شده در طرح کالیبراسیون شاخص ها و معیارهای بیابان زایی استفاده شده است. با توجه به شرایط منطقه دو معیار، شش شاخص مورد ارزیابی قرار گرفت. این دو معیار عبارتند از: معیار اقلیم وآب زیرزمینی، در پایان فاز اول با ارزیابی معیارها و شاخصها مدل طراحی شدهی اطلس بیابان زایی منطقه تهیه شد این اطلس شامل لایه های اطلاعاتی از معیارهای بیابانزایی است که هریک در چهار کلاس (کم، متوسط، شدید، خیلی شدید) طبقه بندی شده و همراه با راهنمای مشخصات شاخص های موثر در تعیین کلاسهای چهارگانه و جداول اندازههای کمی شاخصهای تعیین کننده و تصاویری گویا از اثرات بیابانزایی شاخصهای مورد ارزیابی. در فاز دوم جهت ارائه سیستم هشدار اولیه بیابان زایی، اطلاعات معیارها و شاخص های بیابان زایی (خروجی پایش)، طی یک دوره نه ساله (1389-1381)، به طور سیستماتیک جمع آوری و آنالیز شد و در نهایت با توجه معیار و شاخص های اثر گذار در بیابان زایی، برای هر شاخص آستانه ی قابل تحمل تعریف شد. و مناطق حساس با توجه به کاربری منطقه، به منظور رصد شاخص ها شناسایی شد تا با نصب وسایل و تجهیزات لازم این شاخص ها کنترل شوند و با گذر از آستانه ها هشدار لازم صادر گردد.
ناصر سلطانی عبدالحمید دهواری
به منظور تعیین شاخص های مناسب جهت ارزیابی پوشش و تولید گیاهی، از داده های حاصل از نمونه برداری میدانی و همچنین داده های رقومی ماهواره ای مراتع عشق آباد نیشابور استفاده شد. داده های مربوط به درصد پوشش و میزان تولید گیاهی متعلق به 60 پلات 100 متر مربعی در تاریخ 20 اردیبهشت تا 10 خرداد در منطقه مورد مطالعه به صورت تصادفی سیستماتیک برداشت گردید. همچنین در این تحقیق از داده های سنجنده etm+ از ماهواره landsat و سنجنده liss iii از ماهواره irs مربوط به ماه می 2012 (همزمان با نمونه برداری میدانی) استفاده شد. در ادامه به منظور اعمال تصحیح های مختلف مورد نیاز بر روی تصاویر، به ترتیب تصحیحات هندسی، رادیومتریک و اتمسفری بر روی تصاویر اعمال گردید. سپس آنالیز تصاویر با استفاده از تجزیه مولفه های اصلی، تسلدکپ، نسبت گیری های طیفی و همچنین محاسبه شاخص های مختلف گیاهی از جمله شاخص های خط خاک انجام گرفت و میزان ارزش های طیفی نقاط نمونه گیری از شاخص ها و مولفه های گیاهی استخراج گردید. در مرحله بعد همبستگی بین میزان تولید و ارزش رقومی شاخص ها بررسی شد و شاخصی که دارای بیشترین میزان همبستگی بود انتخاب گردید. نتایج نشان داد که همبستگی معنی داری (p<0.01) بین شاخص های گیاهی تفکیک کننده خط خاک با درصد پوشش و میزان تولید گیاهی منطقه مورد مطالعه وجود دارد. بالاترین میزان همبستگی با درصد پوشش گیاهی متعلق به شاخص tsavi1 با ضریب همبستگی r2= 0.736 و بالاترین میزان همبستگی با تولید گیاهی متعلق به شاخص savi با ضریب همبستگی r2= 0.677 بدست آمد. سپس با استفاده از مناسب ترین شاخص های گیاهی بدست آمده برای پوشش و تولید، نقشه پوشش گیاهی و تولید منطقه مورد مطالعه تهیه گردید. در نهایت دقت نقشه تولید شده بر اساس ماتریس خطا ارزیابی شد که شاخص های صحت کلی 0.889 و ضریب کاپای 0.80 برای نقشه پوشش و صحت کلی 0.80 و ضریب کاپای 0.71 برای نقشه تولید منطقه بدست آمد.
سمیه فرهادوند اکبر فخیره
رویش گونه های گیاهی در یک منطقه تحت تأثیر فاکتورهای محیطی و زیستی آن منطقه می باشد. جهت مکانیابی رویشگاه بالقوه گونه های گیاهی انجام مطالعاتی در زمینه نیازهای اکولوژیکی گونه ها و خصوصیات اقلیمی منطقه مورد مطالعه ضروری است. در این تحقیق به مکان یابی رویشگاه بالقوه دو گونه مرتعی panicum antidotale و pennisetum divisum با استفاده ازgis ، تحلیل سلسله مراتبی و منطق فازی در دشت نگازه اهواز پرداخته شد. بدین منظور ابتدا رویشگاه های گونه های موردنظر در منطقه تعیین شد و موقعیت های فعلی گونه ها به عنوان محیط زیست واقعی آنها مشخص و نیاز اکولوژیکی گیاهان در این نقاط مشخص و این نقاط با gps ثبت شد. همچنین به منظور تعیین نیازهای خاکی گونه ها ی مورد نظر در هر یک از آن محل ها اقدام به نمونه برداری خاک از عمق 0 تا 30 سانتی متر شد سپس بر روی آنها آزمایشات مربوط به بافت خاک، اسیدیته خاک (ph ) و هدایت الکتریکی (ec) انجام شد. در مرحله بعد به تهیه لایه های اطلاعات رقومی موردنیاز پرداخته شد و داده ها متناسب با نیاز پروژه جمع آوری شد. جهت محاسبه عوامل فیزیوگرافی شیب، جهت شیب و ارتفاع از نقشه توپوگرافی منطقه با مقیاس 1:25000استفاده و در محیط gis نقش dem منطقه (مدل رقومی ارتفاع) تولید شد. سایر لایه های های، اقلیم، فیزیوگرافی و نقشه های خصوصیات خاک و سطح آب زیرزمینی نیز در محیط gis تهیه و با استفاده از منطق فازی استانداردسازی شد. بنابراین ابتدا توابع عضویت فازی هرکدام از آنها بدست آورده شد و سپس در محیط arcgis10با استفاده از این توابع، تمام لایه ها فازی سازی شدند و سپس وزن دهی شدند بدین منظور، از روش تحلیل سلسله مراتبی( ahp ) استفاده شد که توانایی تلفیق با سیستم اطلاعات جغرافیایی را نیز داراست. در نهایت با تلفیق لایه های اطلاعاتی در محیط arcgis10 و در غالب مدل وزن دهی سلسله مراتبی ( ahp ) و با استفاده از توابع عضویت فازی، نقشه رویشگاه بالقوه برای هر کدام از گونه ها به صورت جداگانه بدست آمد و در روی نقشه منطقه مشخص گردید و سپس نقشه حاصل بر اساس پتانسیل رویشگاهی طبقه بندی شد. نتایج برای گونه pennisetum divisum نشان داد 14% از مساحت منطقه برای رشد گونه بسیار مناسب و 33% منطقه دارای پتانسیل متوسط برای رشد گونه می-باشد. به ترتیب 36% و 17% از منطقه رویشگاه ضعیف و بسیار ضعیف جهت رشد گونه می باشد. همچنین نتایج مکا ن یابی رویشگاه بالقوه گونه panicum antidotale نشان داد 1824 هکتار ازمساحت منطقه (حدود 30 % از کل منطقه) برای رشد گونه بسیار مناسب و 39% منطقه دارای پتانسیل متوسط برای رشد گونه panicum antidotale می باشد و به ترتیب 20% و 11% از منطقه رویشگاه ضعیف و بسیار ضعیف برای رشد این گونه می باشد. جهت ارزیابی میزان دقت gis در مکانیابی رویشگاه های بالقوه از معیار صحت کلی(ضریب کاپا ) استفاده گردید و بخشی از رویشگاه-های موجود به عنوان شاهد به صورت تصادفی انتخاب و در مدل لحاظ نشد. پس از تعیین پهنه های مناسب کاشت گونه های موردمطالعه، از این نمونه های شاهد به عنوان ملاک سنجش و ارزیابی دقت مدل در تعیین رویشگاه های مناسب استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل به کار رفته با دقتی برابر با 3/95% توانسته است محل رویشگاه های دو گونه را مشخص کند.
احسان قائمی راد مصطفی یوسف الهی
چکیده: فنولوژِی یکی از مباحث علم وسیع اکولوژی است. مطالعه فنولوژی برای تنظیم برنامه های تغذیه ای دام و شناخت خوشخوراکی و ارزش غذایی گونه های گیاهی در مراحل مختلف حیاتی در نیاز غذایی دام ها حائز کمال اهمیت است. هدف از این پژوهش، بررسی اثرات مراحل مختلف فنولوژیکی بر روی کیفیت چهار گونه علوفه از گیاه هان هالوفیت (نمک دوست) به نام های آتریپلکس (atriplex loucoclada)، بونی (aeluropus lagopoides)، لولیوم (loulium perenne) و جو دو سر وحشی (avena fatua) در مراتع سیستان بود، انجام شد. پس از جمع آوری نمونه های گیاهی ، خشک و آسیاب شدند. آزمایش به روش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. ترکیبات شیمیایی آن ها شامل ماده خشک (dm)، ماده آلی (om)، خاکسترخام (ash)، دیواره سلولی (ndf)، دیواره سلولی بدون همی سلولز (adf)، چربی خام (ee)، پروتئین خام (cp) و مواد معدنی تعیین شدند. همچنین، برای اندازه گیری تجزیه پذیری ماده خشک و گوارش پذیری ماده آلی گونه های گیاهی مورد مطالعه به ترتیب از روش فیستوله گذاری با استفاده از کیسه های نایلونی (in situ) و روش تولید گاز (in vitro) استفاده گردید. نتایج نشان داد که بیشتر شاخص های صفات معرف کیفیت علوفه، با پیشرفت مراحل رویشی و فنولوژیکی گیاه، کاهش یافت(05/0>p). کیفیت علوفه ای در مرحله رویشی بهترین ارزش غذایی را در مقایسه با مراحل دیگر فنولوژیکی داشت. با پیشرفت مرحله رشد، از مقدار پروتئین خام، گوارش پذیری ماده آلی، انرژی قابل متابولیسم و میزان تجزیه پذیری موثر کاسته و بر میزان دیواره سلولی افزوده می شود. نتایج این پژوهش نشان داد که این گیاهان می توانند بخشی از احتیاجات غذایی دام ها را تأمین کنند و بهترین زمان استفاده برای دام ها،در مرحله رویشی می باشد. کلمات کلیدی: فنولوژی،گوارش پذیری، کیسه های نایلونی، انرژی قابل متابولیسم، سیستان
علی حیدری صادق اکبر فخیره
هدف از این تحقیق بررسی مقایسه اثر دوگونه atriplex canescens و tamarix aphylla بر خصوصیات فیزیکی- شیمیایی خاک می باشد. پس از شناسایی رویشگاه این گونه¬ها در منطقه زهک در انتهای فصل رویش نمونه برداری خاک از مناطق معرف (تحت کشت گونه¬ها) و منطقه شاهد انجام خواهد شد. برای انجام این تحقیق از 4 ترانسکت به طول 1000 متر که دو ترانسکت عمود بر دو ترانسکت دیگر بوده استفاده خواهد شد که برداشتها به صورت تصادفی- سیستماتیک انجام می¬شود. نمونه برداری خاک در دو عمق 30-0 سانتی متر و 60-30 سانتی متر در پای بوته¬ها و فضای بین بوته ها صورت خواهد گرفت. در منطقه شاهد با شرایط شیب، جهت و ارتفاع تقریباً مشابه با منطقه معرف نیز به طور تصادفی از 4 نقطه در دو عمق 30-0 و 60-30 سانتی متری نمونه برداری انجام خواهد شد که در کل 24 نمونه خاک از مناطق معرف و شاهد برداشت می¬شود. نمونه¬ها پس از انتقال به آزمایشگاه و خشک شدن از الک 2 میلیمتری عبور داده شده و سپس فاکتورهای فیزیکی و شیمیایی خاک شامل بافت خاک، فسفر قابل دسترس،پتاسیم، نیتروژن،ماده آلی، آهک، هدایت الکتریکی و اسیدیته خاک اندازه¬گیری خواهد شد.پس از بررسی داده ها، تجزیه و تحلیل آنها با استفاده از آزمون های آنالیز واریانس و آزمون تی انجام شد. نتایج حاکی از این است از لحاظ کمی مقادیر هدایت الکتریکی،اسیدیته، سیلت و نسبت کربن به نیتروژن در خاک عمق اول و دوم گونه atriplex canescens بیش از گونه tamarix aphylla است و از لحاظ عناصر حاصلخیزی عناصر فسفرو پتاسیم در عمق اول خاک گونه tamarix aphylla و مقادیر کربن و نیتروژن در عمق دوم خاک این گونه بیش از گونه آتریپلکس می باشد و درکل گونه tamarix aphylla از مقدار کربن به نیتروژن کمتری نسبت به دو گونه دیگر برخوردار است و به همین دلیل از لحاظ کیفیت لاشبرگ و همچنین اصلاح خاک بهترین می باشد.
صادق گلزارنیا مصطفی یوسف الهی
این پژوهش به منظور تعیین ترکیبات شیمیایی و ارزش غذایی شش گونه از گیاهان منطقه سیستان به نام های جگن(cyperus longus)، کاهوی خاردار( lactuca seriola)، لویی( typha latifolia ) علف هفت بند (polygonum avicular)، کاتوس یا علف پرستو (cynanchum acutum) و کرته((desmostachy abipinnata انجام شد. پس از جمع آوری نمونه های گیاهی و آسیاب آن ها طبق روش های استاندارد، ترکیبات شیمیایی آن ها شامل ماده خشک (dm)، ماده آلی (om)، پروتئین خام (cp)، چربی خام (ee)، خاکستر (ash)، دیواره سلولی (ndf) و دیواره سلولی بدون همی سلولز (adf) تعیین شدند. به منظور اندازه گیری میزان تجزیه پذیری ماده خشک نمونه های گیاهی مورد مطالعه از روش کیسه های نایلونی استفاده شد. گوارش پذیری ماده آلی و انرژی قابل متابولیسم با روش تولید گاز( in vitro) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج مربوط به ترکیبات شیمیایی نشان داد که گونه کاهوی خاردار بیشترین میزان پروتئین خام (54/22 %) و گونه کرته بیشترین میزان ndf (65/79 %) میزان adf(50/39 %) را دارا بودند. علف پرستو کمترین میزان ndf ( 73/26% ) و adf ( 81/20 %) را به خودش اختصاص داد. در آزمایش کیسه های نایلونی کاهوی خاردار، جگن، کاتوس، لویی، هفت بند و کرته به ترتیب بیشترین تا کمترین درصد تجزیه پذیری ماده خشک را به خود اختصاص دادند. در آزمایش تولید گاز جگن، کاهوی خاردار، هفت بند، کاتوس، لویی و کرته به ترتیب بیشترین تا کمترین تولید گاز را نشان دادند. بررسی نتایج نشان می دهد که بین ترکیبات دیواره سلولی این گونه های گیاهی و تجزیه پذیری ماده خشک و تولید گاز همبستگی معکوس وجود دارد. دلیل این امر را می توان به وجود لیگنین و ترکیبات ضد مغذی و برخی ترکیبات ثانویه در برخی از این گیاهان مرتبط دانست. در مجموع گیاهان مورد مطالعه ارزش غذایی قابل قبولی از نظر ترکیبات شیمیایی و گوارش پذیری دارند و می توان از آنها به عنوان بخشی از احتیاجات علوفه ای در جیره دام ها استفاده نمود. کلمات کلیدی: علوفه، ارزش غذایی، گوارش پذیری ، تولید گاز، تجزیه پذیری ماده خشک
محمد رفیع دهقان بخشان اکبر فخیره
فرسایش بادی از جمله مشکلات جدی نواحی بیابانی و نیمه بیابانی در جهان می باشد که زندگی شهرنشینی و بخش وسیعی از مناطق توسعه یافته مجاور این مناطق را تهدید می کند.جلوگیری از حرکت رسوبات بادی یک کار بنیادی است و عملیات اجرایی بایستی بیشتر در منطقه برداشت متمرکز شوند.به منظور منشا یابی رسوبات منطقه مک سوخته از روش گام به گام ارائه شده توسط اختصاصی و همکاران استفاده شد،در این مطالعه با بررسی مهمترین عوامل موثر در تعیین نقاط برداشت، شامل بررسی تصاویر ماهواره ای، بررسی مورفولوژی عمومی تپه های ماسه ای، بررسی و مطالعه بادهای منطقه به منظور شناسایی شدت و تداوم شدیدترین بادها، نمونه برداری عناصر تپه های ماسه ای و خاک سطحی هر کدام از رخساره های منطقه برداشت، بررسی مرفوسکوپی عناصر تشکیل دهنده نمونه ها و تجزیه تحلیل فرایندهای رسوبگذاری، کانی شناسی نمونه ها و بررسی ارتباط ژنتیکی عناصر تپه های ماسه ای با سایر رخساره های مورد بررسی، سعی شده است منشأ ماسه های روان منطقه مک سوخته تعیین گردد. به طور کلی نتایج حاصل از انجام دو مرحله جهت یابی و مکان یابی مناطق برداشت نشان می دهد، که منشا رسوبات در قطاع شمال غربی تا شمال واقع بوده که عمدتا بستر رودخانه تلخاب و خشکه رود های واقع در شمال غرب منطقه و منتهی به آن را شامل می گردد، این در حالیست که منشارسوبات وارده از خاک کشور پاکستان را اراضی مرتعی مخروبه و مسیل های واقع در دشت سر اپانداز منتهی به هامون ماشکل تشکیل می دهند. همچنین حساسیت رخساره ها به فرسایش بادی با استفاده از روش اریفر زیاد تا خیلی زیاد می باشد.
مسعود ریگی اکبر فخیره
در این مطالعه جهت تهیه نقشه پوشش تاجی و تولید مراتع تفتان از تصاویر ماهواره ای استفاده شد. به این منظور از شاخص های گیاهی حاصل از داده های رقومی تصویر سنجنده tm استفاده گردید. جهت بررسی همبستگی بین درصد پوشش تاجی و تولید گیاهی و داده های ماهواره، داده های 40 سایت با پراکنش مناسب در منطقه برداشت و با استفاده از داده های موجود و شاخص های گیاهی با اعمال رگرسیون خطی درصد پوشش تاجی و تولید گیاهی تخمین زده شد. میزان همبستگی بین شاخص ها و داده های میدانی محاسبه و برای هر شاخص مدل پوشش گیاهی استخراج گردید. با توجه به نتایج بدست آمده در این تحقیق، شاخص های گیاهی ctvi، ipvi، lai، msavi1، masavi2، ndvi، ndviab، nrv، savi1 و tndvi دارای بالاترین همبستگی با پوشش تاجی بودند و شاخص msavi1 جهت تهیه نقشه پوشش انتخاب شد. همچنین شاخص های گیاهی pvi، pvi1، tndvi، nrr، ra، rvi، ipvi، ndviو ndviab دارای بالاترین همبستگی با تولید گیاهی بودند و شاخص nrr جهت تهیه نقشه تولید انتخاب شد. با استفاده از مدل مربوطه، نقشه پوشش گیاهی در 11 طبقه کمتراز 5%، 5%-10%، 10%-15%، 15%-20%، 20%-25%، 25%-30%، 30%-35%، 35%-40%، 40%-45%، 45%-50%و بیشتر از55% و نقشه تولید نیز در 8 طبقه کمتر از5 کیلوگرم در هکتار، 5-10، 10-15، 15-20، 20-25، 25-30، 30-35، 35-40، 40-45، 45-50 و بیشتر از 50کیلوگرم در هکتار تهیه شد. نتایج نشان داد بیشتر قسمت های منطقه دارای پوشش20-25درصد و تولید 20- 25 کیلوگرم در هکتار است. این بررسی در مورد 4 تیپ گیاهی عمده منطقه تکرار شد. نتایج نشان داد خصوصیات هر یک از تیپ ها، تعیین کننده قابلیت شاخص های گیاهی در ارزیابی پوشش تاجی می باشد و میزان کلروفیل، کیفیت آن و فاکتورهای محیطی از قبیل بارندگی و ارتفاع از سطح دریا بیشترین تاثیر را بر کارایی شاخص ها دارند.
عبدالباسط پاکزاد اکبر فخیره
چکیده پایش زمانی تغییر عوارض سطح زمین بوسیله سنجش از راه دور برای درک روابط متقابل بین انسان و پدیده های طبیعی و تصمیم گیری بهینه، از اهمیت به سزایی برخوردار است. در این مطالعه تصاویر لندست tm سال ???? و سال ???? بخشی از مراتع تفتان شهرستان خاش ، به مساحت ?????? هکتار،با استفاده از نرم افزار idrisi آنالیز گردیدند. در مرحله نخست شاخص ها در محیط نرم افزار idrisi ساخته شدند. در بررسی همبستگی، باندها و شاخص ها به عنوان متغیر وابسته و میزان عددی پوشش در سایت های مورد اندازگیری به عنوان متغیر مستقل استفاده شدند. جهت تعیین میزان همبستگی از نرم افزار spss و آزمون t استفاده گردید. در این تحقیق شاخص هایی که بالاترین همبستگی را با پوشش گیاهی داشتند مشخص گردیدند و مناسبترین شاخص ها برای ارزیابی روند تغییرات نیز تعیین گردیدند. شاخص با بالاترین همبستگی جهت تهیه نقشه پوشش به روش طبقه بندی مورد استفاده قرار گرفت. در مرحله بعد با انتقال نقشه تهیه شده به محیط arcgis اقدام به مساحی گردید و طبقات استاندارد پوشش تهیه شد. نتایج نشان داد که از مجموع ? شاخص استفاده شده ? شاخص msavi, tsavi, tsavi, sava, arvi دارای بالاترین همبستگی با پوشش تاجی هستند و ازبین آنها شاخص های rvi و 1tsav مناسبترین شاخص برای ارزیابی روند تغییرات هستند. دو شاخص wdvi و ndvi فاقد هر گونه همبستگی بودند. بر اساس نتایج حاصله، روند تغییرات پوشش در این مدت منفی بوده به طوریکه حدود?????? هکتار از مراتع، دچار کاهش سطح تاج پوشش گردیده اند. کلمات کلیدی: مراتع خاش، تفتان، داده های رقومی، تغییرات پوشش گیاهی
مژگان شعیبی اکبر فخیره
در این تحقیق، آت اکولوژی گونهolivpupolus euphratica در دشت سیستان مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور، ابتدا رویشگاه آن در دشت سیستان به کمک نقشه های 1:50000 موضوعی مانند نقشه توپوگرافی، نقشه خاک شناسی، تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای صحرایی مشخص گردید. سپس مواردی از قبیل خصوصیات اقلیمی و خاک رویشگاه همچنین، خصوصیات کمی گونه از قبیل، ارتفاع درخت، قطردرخت، درصد تاج پوشش و تراکم گونه و نیز، فنولوژی این گونه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که، این گونه دارای چند رویشگاه طبیعی در منطقه از جمله منطقه نیاتک، جزینک و زهک می باشد. میزان بارندگی سالیانه در منطقه مورد مطالعه 8/60 میلی متر و دمای متوسط سالانه 6/22 درجه سانتی گراد می باشد. نتایج حاصل از اندازه گیری پارامترهای رویشی هر درخت نشان داد، متوسط تعداد در هکتار درختان در رویشگاه بین 280 تا 360 می باشد. متوسط قطر درختان بین9 تا 12 سانتی متر و متوسط ارتفاع درختان بین3 تا 5 متر و درصد تاج پوشش درختان نیز بین 28 تا 58 می باشد. این گونه بر روی انواع بافت خاک از سبک تا سنگین گسترش دارد اما در خاک های متوسط تا سنگین دارای تراکم و ارتفاع بیشتری می باشد. میزان متوسط کربنات کلسیم در خاک رویشگاه بین14 تا 38 درصد، متوسط کربن آلی بین 3 تا 4 درصد، متوسط ازت بین 34/0 تا 41/0 درصد، اسیدیته بین 7 تا 8، هدایت الکتریکی بین 18 تا 30 دسی زیمنس بر متر، میزان شن بین 28 تا 89 درصد، رس بین 1 تا 24 درصد، سیلت بین 10 تا 51 درصد و میزان رطوبت اشباع در خاک رویشگاه بین 21 تا 38 درصد می باشد. نتایج حاصل از بررسی های همبستگی بین عناصر خاک و پارامترهای درخت نشان داد بین هدایت الکتریکی خاک و ارتفاع درختان در سطح اطمینان1 درصد و نیز با تراکم درختان در سطح اطمینان5 درصد ارتباط معنی دار وجود دارد. همچنین بین رس موجود در خاک رویشگاه و ارتفاع درختان و نیز تراکم درختان در سطح اطمینان5 درصد ارتباط معنی دار وجود دارد. بررسی فنولوژی گونه نشان داد مرحله برگدهی جدید گونه نیمه دوم اسفند ماه، مرحله گلدهی اواسط اردیبهشت، شروع خزان در فصل پاییز و اواخر آذر و بذر دهی گونه از اواسط مرداد شروع شده و تا مهر ادامه پیدا می کند. روش اصلی تکثیر این گونه در سیستان بیشتر از طریق قلمه می باشد. این گونه در برابر شرایط سخت و خشکسالی های پی در پی در منطقه و همچنین تحمل شوری و اسیدیته بالا در خاک مقاومت زیادی داشته است. با توجه به ویژگی های یاد شده، این گونه می تواند در برنامه های مدیریتی و اصلاحی دشت سیستان مورد استفاده قرار گیرد.
فرشته محمدی اکبر فخیره
این مطالعه با هدف بررسی تاثیر طبقات مختلف سنی تاغزارها بر پوشش گیاهی و خصوصیات خاک در منطقه شندان شهرستان سیب سوران در استان سیستان و بلوچستان صورت گرفت. در منطقه مورد مطالعه با توجه به تاریخ کاشت و نقشه¬های پوشش گیاهی موجود سه طبقه سنی که به¬ترتیب در کلاس سنی کمتر از 3 سال و 6 تا 3 سال و بالاتر از 6 سال انتخاب گردید. در هر طبقه سنی سه ترانسکت به صورت تصادفی- منظم (به طول 100 متر) استقرار یافته و تعداد 10 پلات با ابعاد متناسب با اندازه گیاهان تاغ در امتداد ترانسکت¬ها قرار گرفت. در هر طبقه سنی در سطح پلات لیست گونه¬های موجود، درصد تاج پوشش پایه های درون پلات¬ها، تراکم گونه¬های گیاهی، میزان لاشبرگ و درصد خاک لخت تعیین گردید. غنای گونه¬ای از طریق شاخص مارگالف و من هینگ و تنوع گونه¬ای از طریق شاخص شانون- وینر، سیمپسون و هیل و نرم افزار past محاسبه گردید. جهت مقایسه تاثیر سنین متفاوت تاغ¬کاری درکنار هر طبقه سنی یک منطقه به عنوان شاهد انتخاب شد و کلیه فاکتورهای مورد محاسبه درخصوص پوشش گیاهی در این مناطق نیز اندازه¬گیری شد. نمونه برداری از خاک در دو عمق 30-0 سانتی¬متری و بیش از 30 سانتی¬متر در پای بوته و فضای بین بوته های تاغ انجام شد. نمونه¬های خاک پس از انتقال به آزمایشگاه و خشک شدن از الک 2 میلی¬متری عبور داده شده و سپس فاکتورهای فیزیکی و شیمیایی خاک شامل بافت خاک، ماده آلی، اسیدیته، هدایت الکتریکی، درصد آهک، فسفر، نیتروژن و پتاسیم خاک با روش¬های استاندارد آزمایشگاهی اندازه¬گیری شد. تجزیه و تحلیل داده¬ها ضمن حصول اطمینان از نرمال¬بودن توزیع داده ها و همگنی واریانس¬ها، با استفاده از نرم¬افزار spss با آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد و مقایسه میانگین¬ها نیز با استفاده از روش دانکن انجام شد. نتایج نشان داد که درصد تاج پوشش، تراکم گیاهان کلاس i، تراکم گیاهان کلاس ii ،غنا و تنوع گونه¬ای در منطقه تاغ¬کاری بیش¬تر از 6 سال بیش¬تر از مناطق دیگر است. علاوه¬بر این کشت گیاه تاغ برروی نیتروژن، فسفر، پتاسیم و آهک، تاثیر معنی¬داری نداشته است، ولی تاثیر معنی¬داری در اسیدیته، هدایت الکتریکی و ماده¬آلی، در تاغزارها با سنین متفاوت داشته است.
محمدرضا بارانی زاده اکبر فخیره
در این تحقیق سعی گردیده پهنه بندی حساسیت، شدت و میزان فرسایش بادی در بستر هامون صابری در دشت سیستان انجام گردد بر همین اساس با استفاده از نقشه های توپوگرافی و تصاویر ماهواره ای و گوگل ارث و بر اساس روش فیزیوگرافی واحدهای اراضی تفکیک شدند و در هر واحد اراضی اقدام به نصب 15 پیکه مدرج در دو ردیف شرقی و غربی گردید سپس در سه ماه متوالی که دارای طوفان های شدید بود میزان بادبردگی اندازه گیری شد. همچنین ازمحل هرپیکه یا شاخص مدرج نمونه خاک سطحی تا عمق ده سانتی متر تهیه و نمونه ها جهت تجزبه به آزمایشگاه خاک ارسال شد و پارامترهای اسیدیته، هدایت الکتریکی ، بافت خاک، درصدآهک، میزان گچ، درصدسدیم تبادلی، درصد کربن آلی اندازه گیری گردید. در ادامه ارتباط خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک و میزان باد بردگی توسط رگرسیون گیری در نرم افزار spss انجام شد. همچنین نقشه ی پهنه بندی میزان فرسایش بادی با استفاده از gis تهیه شد. نتایج نشان دادند که میزان فرسایش در واحدهای مختلف بین 0 تا 7 سانتی متر تغییر می کند کمترین میزان باد بردگی به میزان صفر تا نیم سانتی متر در اراضی دارای پوشش نسبی و حاشیه جنگل بش و بالاترین میزان باد بردگی به میزان 7 سانتی متر در دو واحد در مرکز هامون صابری (محدوده برینگک) روی داده است. میانگین بادبردگی 2/1سانتی متر می باشد که بر اساس آمار بدست آمده میزان تلفات خاک در منطقه مورد مطالعه 210 متر مکعب در هکتار در سال می باشد نتایج آزمایشات فیزیکی و شیمیایی خاک ها نشان دادندکه بیشترخاک های موجود دارای محدودیت شوری و قلیاییت است.
حامد شفیعی اکبر فخیره
چکیده ندارد.
مجید زابلی اکبر فخیره
چکیده ندارد.
نرگس گنجعلی اکبر فخیره
انواع فرسایش خاک از قبیل فرسایش های آبی و بادی که موجب تخریب خاک و کاهش و اضمحلال پتانسیل باروری خاک می گردد، باعث بیابانی شدن منطقه می شود. فرسایش خندقی از انواع فرسایش آبی است که با سرعت و شتاب زیاد از سویی باعث هدر رفت و تخریب خاک و از سوی دیگرتولید رسوب زیاد می گردد. شناسایی عوامل موثر در وقوع فرسایش خندقی و پهنه بندی آن یکی از ابزارهای اساسی و مهم جهت مدیریت و کنترل این پدیده و انتخاب مناسب ترین و کاربردی ترین گزینه موثر در مقابله با این پدیده می باشد. از این رو این تحقیق با هدف شناسایی عوامل موثر بر ایجاد فرسایش خندقی و تعیین مناطق با استعداد بالای فرسایش خندقی در منطقه نیزار قم با روش تحلیل سلسله مراتبی انجام شده است. بدین منظور ابتدا تعدادی از مهمترین عوامل موثر در وقوع فرسایش خندقی در منطقه شامل: درصد شیب، جهت شیب، سنگ شناسی، کاربری اراضی، منابع و قابلیت اراضی، شناسایی و در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی تهیه و رقومی شدند. سپس نقشه محدوده خندق ها با استفاده از عکسهای هوایی با مقیاس 1:20000 مربوط به سال 1372، و انجام عملیات میدانی و با کمک gps تهیه گردید. در مرحله بعد، با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی(ahp) عوامل موثر به صورت زوجی، با هم مقایسه و وزن هر یک از عوامل که نشان دهنده میزان تاثیر آنها است محاسبه شده است. آنگاه با توجه به مقادیر کمی، نقشه وزنی هر عامل تهیه ودر نهایت اقدام به پهنه بندی فرسایش خندقی با استفاده از لایه های وزنی و ضریب وزنی مربوط به هریک از عوامل گردیده است. نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که از بین عوامل بررسی شده، فاکتور سنگ شناسی، با ضریب 0/4978، در درجه اول و عامل کاربری اراضی، با ضریب 0/2227، در درجه دوم اهمیت در ایجاد خندق های منطقه است. بررسی میزان صحت نقشه پهنه بندی شده با نقشه محدوده خندق های منطقه، مورد ارزیابی قرار گرفت ونتایج نشان دادکه در مدل تحلیل سلسله مراتبی حدود 91 درصد از محدوده خندقی درپهنه های با ریسک پذیری زیاد وخیلی زیاد منطقه قرار می گیرد. بنابراین روش تحلیل سلسله مراتبی به دلیل ا ستوار بودن برمبنای مقایسه زوجی موجب سهولت ودقت درانجام محاسبات لازم وارائه نتایج به دلیل دخیل کردن تعداد زیادی از عوامل به عنوان روشی مناسب وکارآمد جهت پهنه بندی فرسایش خندقی پیشنهاد می گردد.
شهرام منصوری علیرضا شهریاری
بررسی درباره چگونگی رفتار و عملکرد یک گونه گیاهی و مطالعه نحوه ارتباط آن با سایر اجزای زنده و غیر زنده در رویشگاه مربوطه، به عنوان آت اکولوژی آن گونه در نظر گرفته می شود. این نوع مطالعات، اطلاعات پایه ای برای مدیریت اکوسیستم ها به وجود می آورد. در این تحقیق، آت اکولوژی گونه desmostachya bipinnata در دشت سیستان مورد مطالعه قرار گرفته است. این گونه گیاهی پایا از خانواده گندمیان است. جهت مطالعه آت اکولوژی این گونه، ابتدا رویشگاه آن در دشت سیستان به کمک بازدیدهای صحرایی و گزارشات موجود، مشخص شد. سپس مواردی از قبیل خصوصیات اقلیمی و خاک رویشگاه، سیستم ریشه گیاه، فنولوژی، نحوه زادآوری، ارزش رجحانی، و ترکیبات غذایی گیاه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که، رویشگاه این گونه به صورت متمرکز در شمال شرق منطقه مورد مطالعه واقع شده است. میزان بارندگی سالانه در این رویشگاه 60/8 میلی متر و دمای متوسط سالانه 22 درجه سانتی گراد می باشد. این گونه بر روی خاک های با بافت لوم تا لوم شنی و با ph برابر 8/03 تا 8/31 و شوری خاک 10 تا 60 دسی زیمنس بر متر حضور دارد. این گونه دارای ریشه افشان و ریزوم می باشد که تا دو متر در خاک نفوذ می نماید. ریشه دارای انشعابات جانبی فراوانی در لایه های سطحی خاک است. بررسی نحوه حضور گونه مورد نظر در پوشش گیاهی رویشگاه در موقعیت های مختلف نشان داد که پوشش تاجی این گونه 14 تا 28 درصد می باشد. شروع رشد این گیاه معمولا از اواخر بهمن ماه آغاز شده و در اردیبهشت ماه گلدهی کامل گردیده و در اوایل تیر ماه رسیدن بذرها آغاز می شود. اندام هوایی این گیاه در مرحله رشد رویشی دارای 7/56درصد پروتئین خام در برگ و 6/71 درصد پروتئین خام در ساقه می باشد. ارزش رجحانی این گونه برای گوسفند و بز حدود 25 درصد میباشد. مقاومت این گیاه در برابر چرا، آتش سوزی و ناملایمات طبیعی بسیار زیاد است. با توجه به ویژگی های یاد شده، این گونه می تواند در برنامه های مدیریتی و اصلاحی دشت سیستان مورد استفاده قرار گیرد.