نام پژوهشگر: امیدوار فرهادیان
اعظم تیموری جروکانی سعید اسلامیان
رودخانه ها یکی از منابع بسیار مهم در تأمین آب بخش های مختلف کشاورزی، شرب و صنعت هستند. برای تأمین و اختصاص آب برای مصارف گوناگون شناخت پارامترهای کیفی آب امری اجتناب ناپذیر می باشد. عناصر سنگین از جمله آلاینده های شیمیایی مهم منابع آب هستند که در اثر تخلیه فاضلاب های صنعتی، خانگی و کشاورزی به رودخانه ها وارد می شوند. حضور فلزات سنگین در آب و قابلیت تجمع آنها در گیاهان و حیوانات آبزی و نیز در رسوبات رودخانه ها اثرات جبران ناپذیری در درازمدت بر مصرف کنندگان آب خواهد داشت. یکی از اهداف این مطالعه بررسی امکان آلودگی رسوبات بالادست رودخانه زاینده رود به برخی فلزات سنگین می باشد. بنابراین با توجه به موارد ذکر شده، در این تحقیق نمونه های رسوبات بستر رودخانه در طی سه ماه متوالی و در چهار ایستگاه نمونه برداری (سد تنظیمی زاینده رود، پل زمانخان، پل کله و سد نکوآباد) جمع آوری شده و غلظت سرب، مس، کادمیوم، کبالت، کروم و نیکل در آنها با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد. علاوه بر این، کربن آلی رسوبات و پارامترهای درجه حرارت، ph، ec، do و جامدات معلق در نمونه های آب به روش استاندارد در این مقاطع اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که در بین فلزات سنگین اندازه گیری شده در رسوبات، بیشترین مقدار مربوط به نیکل در محل پل زمانخان و کمترین مقدار مربوط به کادمیوم می باشد. متوسط غلظت فلزات سنگین رسوب در مقاطع مختلف به صورت زیر است: سد تنظیمی: ni > pb > cr > cu > co > cd پل زمانخان: ni > cr > cu > pb > co > cd پل کله: ni > cr > cu > pb > co > cd سد نکوآباد: pb > ni > cr > cu > co > cd و نیز همبستگی بالایی بین غلظت سرب و کربن آلی در رسوبات مشاهده شد. تکنیک های مختلفی برای سنجش کیفی آب های سطحی در سطح دنیا مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است که از آن میان، شاخص کیفی آب یکی از روش های ساده و رایج در سطح دنیا می باشد. در این مطالعه پارامترهای کیفی آب رودخانه زاینده رود با استفاده از سه شاخص منحنی های استاندارد شاخص کیفیت آب (wqi)، شاخص موضوعی کیفیت آب (wqisub) و شاخص کیفیت آب کانادا (cwqi) از بالادست تا پایین دست در نه ایستگاه (سد تنظیمی زاینده رود، پل زمانخان، چم آسمان، پل کله، دیزیچه، لنج، موسیان، پل چوم و ورزنه) مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به نتایج، مقدار هر سه شاخص از بالادست به سمت پایین دست رودخانه کاهش یافته است که این به دلیل ورود آلاینده های بیشتر در طول مسیر به رودخانه است. به طورکلی سد تنظیمی زاینده رود و پل چوم به ترتیب بالاترین و پایین ترین کیفیت آب را از لحاظ پارامترهای اندازه گیری شده دارند. برای تعیین عکس العمل قابل انتظار رودخانه بر اثر ورود آلاینده ها، استفاده از مدل های ریاضی ضروری است. مدل mike11 یک مدل ریاضی یک بعدی می باشد که برای شبیه سازی هر فلز به پارامترهای زیادی از جمله غلظت فلز سنگین محلول در آب، غلظت فلز سنگین متصل به جامدات معلق و غلظت فلز سنگین در رسوب نیاز است. از آنجا که امکان اندازه گیری این پارامترها در همه فلزات مورد بررسی در این تحقیق وجود نداشت، مدل فقط برای فلز سرب واسنجی شد.
سید مجتبی فلاحی امیدوار فرهادیان
فاکتورهای بسیاری بر افزایش یا کاهش جمعیت های جلبک های میکروسکوپی تاثیر می گذارد. یکی از مهمترین فاکتورها مواد غذایی به خصوص نیتروژن و فسفر است. تاثیرات محیط کشت های آلی شامل کود های مرغی و گاوی در شش تیمار 1/0 ، 4/0 ، 8/0 کیلوگرم در متر مکعب کود مرغی و 1/0 ، 4/0 ، 8/0 کیلوگرم در متر مکعب از کود گاوی، تاثیرات محیط کشت های معدنی شامل bbm (bold basal’s medium) و عصاره خاک، bbm و bbm همراه با 5، 10، 15و 25 میلی گرم در لیتر از فسفات سدیم، در پرورش جلبک سبز کلروکوکوم بصورت طرح بلوک کامل تصادفی انجام شد. نتایج نشان داد که این گونه توانایی رشد بر روی کودهای مرغی و گاوی را دارد اما میانگین بالاترین میزان رشد ویژه (054/0 در روز)، بیوماس خشک جلبکی (644/0گرم در لیتر)، کلروفیل a (42/9 میلی گرم در لیتر) و کمترین زمان دوبرابر شدن جمعیت (6/12 روز) در جلبک سبز کلروکوکوم پرورش یافته با کود مرغی 8/0 کیلوگرم در متر مکعب بدست آمد، مقایسه نتایج بین محیط کشت های معدنی نشان داد که محیط کشت bbm+ عصاره خاک با تراکم سلول 106×5/11سلول در میلی لیتر، وزن خشک 792/0 میلی گرم در میلی لیتر و میزان رشد ویژه 101/0 مناسب ترین عملکرد را دارد. به منظور مقایسه محیط کشت های آلی و معدنی در کشت جلبک کلروکوکوم آزمایشی بین مناسب ترین محیط کشت های آلی و معدنی انجام شد. نتایج نشان داد که بالاترین میزان در تراکم جلبکی (106×6/11 سلول در هر میلی لیتر) و وزن خشک جلبک (81/0 میلی گرم در میلی لیتر)، میزان رشد ویژه (13/0 در روز) و میزان کلروفیل a (15/10میلی گرم در لیتر) در کلروکوکوم رشد کرده بر روی bbm + عصاره خاک حاصل می شود. این جلبک های میکروسکوپی به سادگی با استفاده از محیط کشت های آلی و معدنی پرورش می یابد و همچنین می توان از بیوماس آن در اهداف مختلف هم در آبزی پروری و صنایع دیگر بهره مند گردید. کلمات کلیدی: جلبک سبز chlorococcum ، پرورش جلبک، محیط کشت جلبکی، رشد و بیوماس جلبکی، کلروفیل a ، عصاره خاک
مریم عضدی امیدوار فرهادیان
بسیاری از رفتارهای تغذیه ای آبزیان نظیر انتخاب طعمه، نوع و اندازه آن به جثه آنها وابسته است. در صنعت آبزی پروری رشد مطلوب فاکتور کلیدی در موفقیت پرورش ماهی است. به منظور جبران کاهش رشد در پرورش ماهیان پدیده رشد جبرانی یکی از مهم ترین ابزارهای مدیریتی می باشد. رشد جبرانی یک دوره رشد سریع غیر معمول است و در حیواناتی اتفاق می افتد که پس از یک مرحله محرومیت غذایی با میزان فراوانی غذا روبرو می شوند. در این مطالعه اثر دوره های گرسنگی و غذادهی مجدد بر عملکرد رشد، تغذیه و ترکیب شیمیایی لاشه ماهی قزل آلای رنگین کمان (oncorhynchus mykiss) مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور، 270 قطعه ماهی قزل آلای رنگین کمان با میانگین وزنی 83/0 ± 37/17 گرم (میانگین ± خطای استاندارد) و طول کل 15/0 ± 86/11 سانتیمتر در 15 تانک پلاستیکی مدور (گنجایش 100 لیتر، 18 قطعه ماهی در هر تانک) پس از دوره 14 روزه سازگاری در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار توزیع شد. تیمارهای تغذیه ای آزمایشی شامل: تیمار شاهد (تغذیه 2 بار در روز و در حد اشباع)، تیمار اول (2 روز تغذیه و 1 روز گرسنگی؛t1 )، تیمار دوم (4 روز تغذیه و 1 روز گرسنگی؛t2 )، تیمار سوم (12 روز تغذیه و 3 روز گرسنگی؛t3 ) و تیمار چهارم (16 روز تغذیه و 4 روز گرسنگی؛ t4) بود. دوره ی آزمایش60 روز به طول انجامید و در طی آن زیست سنجی ماهیان هر 15 روز یکبار انجام شد. در پایان آزمایش از هر تانک آزمایشی 5 قطعه ماهی به صورت تصادفی جهت آنالیز ترکیب شیمیایی لاشه (رطوبت، خاکستر، چربی و پروتئین) نمونه برداری گردید. خصوصیات فیزیکو شیمیایی آب در طی دوره نگهداری ماهیان به طور مداوم کنترل گردید تا در حدود سلامت ماهیان ثابت بماند. نتایج نشان داد که دوره های گرسنگی و غذادهی مجدد بر عملکرد رشد تاثیر قابل ملاحظه نداشته و اختلاف معنی داری بین تیمار شاهد و سایر تیمارها از نظر وزن نهایی، نرخ رشد ویژه، شاخص وضعیت و درصد افزایش وزن وجود ندارد، هرچند که بیشترین وزن نهایی (44/2 ± 23/66 گرم) و بالاترین نرخ رشد ویژه (04/0 ± 19/2 درصد در روز) در تیمار شاهد به دست آمد. علاوه بر این، شاخص های تغذیه ای شامل ضریب تبدیل غذایی، راندمان غذا و راندمان پروتئین نیز اختلاف معنی داری بین تیمارها نداشت اما بیشترین میزان ضریب تبدیل غذایی در تیمار سوم (02/0 ± 27/1) و بیشترین راندمان غذا (58/1 ± 64/87) و راندمان پروتئین (03/0 ± 19/2) در تیمار اول (t1) به دست آمد. نتایج مقایسه ای به لحاظ آنالیز شیمیایی لاشه در قزل آلای رنگین کمان نشان داد که بین تیمارهای مختلف آزمایش به لحاظ محتوای خاکستر و رطوبت لاشه تفاوت معنی داری وجود ندارد) 05/0 .(p ? از سوی دیگر، میزان پروتئین در تیمار سوم (09/2 ± 04/65 درصد از وزن خشک) به طور معنی داری ) 05/0 (p < از سایر تیمارهای آزمایش شده بالاتر بود. همچنین میزان چربی تیمار سوم (14/0 ± 64/26 درصد از وزن خشک) و تیمار دوم (51/0 ± 35/27 درصد از وزن خشک) در مقایسه با تیمار شاهد (19/0 ± 79/28 درصد از وزن خشک) اختلاف معنی دار ) 05/0 (p < را نشان داد ولی با تیمار اول (t1) و تیمار چهارم (t4) اختلاف معنی دار نبود. بر اساس شاخص های رشد و تغذیه می توان بیان نمود که در پایان دوره آزمایش جبران کامل در تمام ماهیان تیمار شده در این آزمایش به دست آمد. به طور کلی یافته های این تحقیق نشان داد که دوره های گرسنگی و تغذیه مجدد هیچ تاثیر منفی بر عملکرد رشد ندارد. بنابراین، رشد جبرانی به عنوان ابزار مدیریتی در مزارع پرورش ماهی قزل آلای رنگین کمان سودمند است.
مسعود کوشا امیدوار فرهادیان
در مطالعه حاضر، از ریز جلبک های سبز scenedesmus quadricauda و chlorella vulgaris برای بهینه سازی شرایط برای جذب زیستی مالاشیت گرین بوسیله طرح آزمایش رویه های پاسخ استفاده شد. در این آزمایشات تاثیر همزمان چهار فاکتور اصلی غلظت اولیه مالاشیت گرین (2، 6 و 10 میلی گرم بر لیتر)، ph اولیه محلول حاوی مالاشیت گرین (3، 5/4 و 6)، وزن بیوماس جلبک ها (40، 80 و 120 میلی گرم بر لیتر) ومدت زمان انجام آزمایش (10، 50 و 90 دقیقه) بر روی راندمان حذف مالاشیت گرین با استفاده از روش باکس- بنکن مورد ارزیابی قرار گرفت.آنالیز واریانس داده های آزمایش طرح رویه های پاسخ برای اعتبارسنجی مدل پیشنهادی انجام گرفت. براین اساس، معادله های چندمتغیره مرتبه دوم و مدل های درجه دوم برای تعیین رابطه بین راندمان حذف مالاشیت گرین و چهار فاکتور موثر مستقل ارائه گردید. معادلات رگرسیون به دست آمده پس از آنالیز واریانس داده ها، مقادیر ضریب همبستگی بالای 9918/0 و 9936/0 را به ترتیب برای مدل های مرتبه دوم پیشنهادی برروی راندمان حذف مالاشیت گرین توسط s. quadricauda و c. vulgaris نشان دادند. مقادیر بی معنی آماره lof به ترتیب 6744/0 و 7177/0 برای s. quadricauda و c. vulgaris (05/0<) و مقادیر معنی دار p-value (0001/0>) نشان دهنده اعتبار مدل است. مقدار حداقل خطای استاندارد طرح به میزان 42/0 در اطرف نقطه مرکزی آزمایش نشان داد که مدل پیشنهادی به خوبی می تواند داده های آزمایش نسبت به شیوه طرح آزمایش را تحلیل و توصیف کند. به طورکلی، ضریب همبستگی بالا (99/0<)، مقدار p-value معنی دار (0001/0>)، مقدار آماره lof بی معنی (05/0<) و حداقل خطای استاندارد طرح، نشاندهنده دقت بالا و اعتبار مدل پیشنهادی به منظور پیش بینی راندمان حذف مالاشیت گرین توسط s. quadricauda و c. vulgaris از محلول های آبی هستند. از اینرو، این مدل به منظور آنالیزهای بعدی مورد استفاده قرار گرفت. براین اساس برای هردو جاذب، راندمان حذف مالاشیت گرین همواره با کاهش غلظت اولیه مالاشیت گرین از 10 به 2 میلی گرم بر لیتر، افزایش ph اولیه محلول حاوی مالاشیت گرین از3 به 6، وزن بیوماس جلبک ها به صورت تقریبی از 40 افزایش نشان داد تا 100 میلی گرم بر لیتر ومدت زمان انجام آزمایش از10 تا 90 دقیقه. در شرایط آزمایشی بهینه شده، حداکثر راندمان حذف مالاشیت گرین توسط ریز جلبک های سبز s. quadricauda و c. vulgaris به ترتیب 23/76 و 32/91 درصد تعیین شدند. این نتایج به روشنی نشان دهنده توانایی بیشتر c. vulgaris نسبت s. quadricauda برای حذف مالاشیت گرین از محلول های آبی است. در شرایط بهینه، مدل های سینتیک مختلفی همچون معادله شبه درجه اول، شبه درجه دوم و داخل ذره ای به عنوان مدل های رایج جهت تعیین چگونگی انجام واکنش در سطح جلبک ها استفاده شدند، که مدل شبه درجه دوم بهترین تناسب را با داده های آزمایش نشان داد (99/0<). روش اسپکتروسکوپی مادون قرمز برای فراهم آوردن اطلاعاتی درباره طبیعت واکنش انجام شده بین گروه های عاملی موجود درسطح دیواره سلولی گونه های جلبکی مورد آزمایش با یون های مالاشیت گرین انجام گردید. این مشاهدات نشان داد که چندین گروه عاملی خصوصا گروه های کربوکسیل، هیدروکسیل و آمین در سطح بیومس های جلبکی مسئول اتصال یونهای مالاشیت گرین به سطح جلبک ها در فرآیند جذب زیستی هستند. علاوه براین، تفاوت راندمان های حدف مالاشیت گرین توسط بیومس های جلبکی می تواند ناشی از تفاوت در برخوردهای رخداده بین مولکول های رنگی و بیومس های جلبکی باشد. نتایج این آزمایشات نشان می دهند که بیومس های جلبکی به کار رفته در این تحقیق، به عنوان مواد زیستی مناسب ودر عین حال ارزانقیمت و دردسترس برای حذف مالاشیت گرین از محلول های آبی می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
علی رضا اسماعیلی افق عیسی ابراهیمی درچه
چکیده تالاب ها با عنوان «کلیه ی زمین» شناخته شده اند و دارای وظایف مختلف اکولوژیکی، محیطی و تولیدی در جنبه های کنترل سیلاب-ها، تنظیم وضعیت آب و هوا، کنترل آلودگی ها، کاهش فرسایش خاک، چشم انداز و حفظ تنوع ژنتیکی و تولید هستند. یوتریفیکاسیون به معنای افزایش تولید اولیه در اکوسیستم های آبی به دلیل افزایش بیش از حد مواد مغذی است. وقوع یوتریفیکاسیون سبب کاهش کیفیت آب و وقوع مکرر شکوفایی جلبکی می شود. از سوی دیگر وقوع یوتریفیکاسیون تاثیر تعیین کننده ای بر تنوع زیستی دارد. با توسعه کشاورزی و افزایش استفاده از کود های شیمیایی و همچنین با افزایش ورود فاضلاب ها به اکوسیستم های آبی، بررسی وضعیت تروفی و احتمال وقوع یوتریفیکاسیون در اکوسیستم های آبی کشور ضروری به نظر می رسد. تالاب چغاخور به دلیل قرار گرفتن در منطقه مرکزی ایران و دارا بودن تنوع زیستی گیاهی و جانوری بالا از اهمیت زیادی برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت تروفی و همین طور روند تغییرات آن در طی فصول مختلف سال در تالاب چغاخور بود. نمونه برداری از اردیبهشت تا اسفند 1389 در 8 مرحله به فاصله زمانی هر 45 روز یکبار در 4 فصل انجام شد. به منظور بررسی وضعیت تروفی در تالاب چغاخور پارامترهای فیزیکوشیمیایی (دما، اکسیژن محلول، ph، قلیائیت، عمق، عمق روئیت سشی دیسک و میزان مواد مغذی) و همچنین پارامترهای بیولوژیکی آب (میزان کلروفیل a و درصد پوشش گیاهی) اندازه گیری شد. از سوی دیگر شناسایی وتعیین تراکم فیتوپلانکتون ها به منظور بررسی تاثیر تغییرات تروفی بر ترکیب، تنوع و تراکم فیتوپلانکتون ها در طی فصول مختلف انجام شد. نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین پارامترهای کیفی آب در ایستگاه های مختلف وجود ندارد(p>0.05) . با توجه به میزان شاخص redfield و ضریب همبستگی مثبت بالا بین فسفر کل و میزان کلروفیل a، فسفر به عنوان عامل محدود کننده ی تولید در این اکوسیستم می باشد. با توجه به عمق کم، این تالاب در دسته اکوسیستم های آبی کم عمق قرار می گیرد. از سوی دیگر با توجه به میزان همبستگی بین پارامترهای کیفی آب با میزان کلروفیل a، پارامترهای عمق آب، دما، درصد پوشش گیاهی و وقوع لایه بندی حرارتی به عنوان مهم ترین پارامترهای تاثیر گذار بر میزان تغییرات تروفی در این تالاب تعیین شدند. برای تعیین وضعیت تروفی از طبقه بندی ارائه شده توسط oecd برای دریاچه ها در سال 1992 و شاخص های tsi و trix استفاده شد. بر مبنای شاخص tsi و طبقه بندی oecd، تالاب چغاخور در کل سال در وضعیت یوتروف قرار داشت. نتایج نشان داد که شاخص trix، شاخص مناسبی برای بررسی وضعیت تروفی در این تالاب نمی باشد. شناسایی و تعیین تراکم جمعیت های فیتوپلانکتونی نشان داد که در تالاب چغاخور شاخه ی جلبک های سبز (chlorophta) در تمام طول سال از نظر تراکم غالب بود ولی از نظر تنوع شاخه ی دیاتومه ها (bacillariophyta) در تمام طول سال شاخه غالب بود. از سوی دیگر تغییرات شاخص مارگالف در طی فصول مختلف نشان داد که تنوع جمعیت های فیتوپلانکتونی در تالاب چغاخور شاخص مناسبی از تغییرات وضعیت تروفی نمی باشد. کلمات کلیدی: تالاب چغاخور، یوتریفیکاسیون، شاخص tsi ، شاخص trix، شاخص redfield، وضعیت تروفی
لیلا دقیقی امیدوار فرهادیان
استفاده از غذاهای زنده برای تولید انبوه لارو ماهیان یکی از مهمترین فعالیت ها در صنعت آبزی پروری است. در پرورش گونه های مختلف ماهیان، تولید انبوه لارو یک مشکل عمده به حساب می آید. به منظور تولید لاروهایی با میزان رشد بالا، بازماندگی مناسب و همچنین مقاومت در برابر شرایط استرس زا، غذاهای زنده اهمیت بسیاری دارند. ماهی ها در تمام طول زندگی شان هم در طبیعت و هم در سیستم های آبزی پروری وابسته به بی مهرگان کوچک از جمله زئوپلانکتون ها و کف زیان جانوری هستند. بنابراین تولید کافی، با کیفیت و کم هزینه ارگانیسم های زنده غذایی، برای افزایش بقاء و رشد مراحل اولیه لاروی ماهی و میگو در صنعت آبزی پروری ضروری به نظر می رسد. اگرچه غذاهای مصنوعی به عنوان غذای آغازین، استفاده ی گسترده ای در آبزی پروری دارند اما زئوپلانکتون ها به ویژه روتیفر ها، آنتن منشعب ها و پاروپایان اهمیت زیادتری در آغاز پرورش لارو دارند. روتیفرها به عنوان کوچکترین متازو شناخته شده و از غذاهای زنده هم در پرورش لارو ماهیان آب شور و هم آب شیرین محسوب می شوند. آن ها به دلیل تنوع گونه ای زیاد، دسترسی آسان، اندازه کوچک و مناسب، حرکت نسبتاً آرام، تولید مثل سریع، ارزش غذایی مناسب و قابلیت هضم ریزجلبک ها در تغذیه لارو آبزیان پرورشی اهمیت بالایی دارند. در بین روتیفرها که مهمترین اجتماعات زئوپلانکتونی هستند، گونه dilatata euchlanis (از خانواده euchlanidae) در تمام جهان پراکنش دارد. این گونه در آبهای شیرین یوتروفیک زندگی می نماید. عموماً گونه e. dilatata دارای طولی در حدود 204 میکرون و عرض 158 میکرون می باشد. این تحقیق با هدف بررسی e. dilatata برای استفاده به عنوان غذای زنده در پرورش لارو آبزیان انجام شد. بدین منظور سه آزمایش طراحی شد. آزمایش اول، تأثیر جیره های غذایی مختلف (10 تیمار غذایی شامل جلبکscenedesmus quadricauda، chlorella vulgaris، مخمر (saccharomyces cerevisiae)، پودر یونجه(medicago spp.)، کود گاوی، کود مرغی، مخلوط کود گاوی+ کود مرغی، مخلوط جلبک کلرلا+مخمر، مخلوط جلبک سندسموس+مخمر و مخلوط جلبک کلرلا+سندسموس+مخمر) بر تولید و رشد گونه e. dilatata در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با سه تکرارتحقیق شد. در آزمایش دوم، تأثیر غلظت های مختلف دو جلبک کلرلا و سندسموس بر میزان تولید و رشد e. dilatata (6 تیمار غذایی شامل جلبک کلرلا و سندسموس در سطح زیاد 106×10 سلول در میلی لیتر ، متوسط 106×1 سلول در میلی لیتر و کم 106×1/0 سلول در میلی لیتر) بررسی گردید و آزمایش سوم، کشت انبوه e. dilatata (در دو حجم 10 لیتر و 25 لیتر) با دو ریز جلبک c. vulgaris وs. quadricauda انجام گردید. در هر سه آزمایش تراکم جمعیت، میزان رشد ویژه و مدت زمان دو برابر شدن جمعیت به طور مجزا محاسبه شد. نتایج نشان داد که بالاترین تراکم (160 فرد در میلی-لیتر) با جلبک c. vulgaris و به دنبال آن با کود مرغی و جلبک سندسموس به دست آمد. e. dilatata تغذیه شده با مخمر و کلرلا بیشترین (153 میکرون) و کمترین طول لوریکا (108 میکرون) را داشتند. از سوی دیگر، نتایج نشان داد که نوع و غلظت جلبک تاثیر معنی داری را بر روی جمعیت e. dilatata داشت (05/0 >p). بالاترین میزان تراکم (391 فرد در میلی-لیتر)، بیشترین میزان رشد ویژه (48/0 در روز) و کوتاهترین زمان دو برابر شدن جمعیت (44/1 روز) در تغذیه با جلبک کلرلا در سطح زیاد به دست آمد. پرورش انبوه این گونه نشان داد که تراکم جمعیت بین 56/3 و 5/285 فرد در میلی لیتر بسته به نوع جیره و حجم کشت متفاوت است. در مجموع، بر اساس میزان تولید و رشد ویژه e. dilatata می تواند به عنوان غذای زنده مناسب در آبزی پروری استفاده شود.
احسان معینی فیض آبادی نور الله میر غفاری
فلزات سنگین ازآلاینده های سمی و پایدار در محیط زیست و به ویژه محیط های آبی هستند که قادرند اثرات نامطلوبی بر اکوسیستم ها وارد نمایند. این عناصر در آب به حالت های محلول و نامحلول و به صورت یون، کمپلکس های آلی و معدنی و یا همراه مواد معلق و کلوئیدی یافت می شوند. امروزه روش های متنوعی برای حذف فلزات سنگین از آب وجود دارد، اما اکثر این روش ها با هزینه های بالای سرمایه گذاری، بهره برداری و نگهداری و یا کارایی پائین همراه می باشند. فرآیند جذب یکی از روش های اقتصادی و کارآمد برای حذف مواد آلاینده از محیط های آبی است. در سال های اخیر، جذب زیستی با استفاده از جاذب های تهیه شده از ریزسازواره های غیر زنده مانند باکتری، قارچ، جلبک و مواد آلی از جمله سبوس برنج، پوست میوه، برگ، پوست درختان و غیره بسیار مورد توجه قرار گرفته است. هدف این مطالعه، جذب فلزات سنگین کادمیم و سرب توسط زیتوده خشک ریزجلبک سبز سندسموس کوادریکودا (scenedesmus quadricauda) است. به منظور آماده سازی جاذب، زیتوده جلبک پس از کشت و برداشت در شرایط آزمایشگاهی، توسط دستگاه فریزدرایر خشک و غیر فعال گردید. آزمایشات جذب به دو صورت ناپیوسته و ستونی طراحی شد و عوامل موثر بر میزان جذب از جمله زمان تعادل، ph اولیه محلول فلزی، غلظت اولیه فلزات و مقدار جاذب بررسی شد. برخی خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و مورفولوژی جاذب به کمک روش های آنالیز عنصری، طیف سنجی مادون قرمز با تبدیل فوریه و میکروسکوپ الکترونی روبشی تعیین گردید. نتایج نشان داد که سرعت جذب کادمیم و سرب بالا (زمان تعادل در حدود 20-15 دقیقه) بود. بررسی سینتیک جذب نیز نشان دهنده برازش بهتر سینتیک شبه مرتبه دوم برای جذب یون های کادمیم و سرب توسط جاذب مذکور بود. افزایش ph در محدوده 5-2 موجب افزایش جذب یون های فلزی کادمیم و سرب شد. به طوری که ph بهینه برای جذب هر دوفلز برابر 5 بود. جذب سرب و کادمیم با مدل های ردلیچ-پترسون و لانگمویر نسبت به مدل فروندلیچ برازش بهتری را نشان داد. حداکثر جذب فلزات کادمیم و سرب به ترتیب 135 و 333 میلی گرم بر گرم از معادله لانگمویر پیش بینی شد. با افزایش مقدار جاذب از 05/0 تا 7/0 گرم در لیتر، درصد جذب کادمیم و سرب در غلظت 50 میلی گرم در لیتر به ترتیب 5/3 و 3 برابر شد. آزمایشات ستونی نشان داد که جاذب کارایی جذب حدود 42 درصد (مقدار جذب 3/219 میلی گرم بر گرم) برای یون-های سرب و 16 درصد (مقدار جذب 76 میلی گرم بر گرم) برای یون های کادمیم را داشته و از قابلیت احیای بالایی (بیش از 90 درصد) با اسید نیتریک 5/0 مولار برای هر دو فلز برخوردار است و امکان استفاده از این جاذب در چرخه های متوالی جذب وجود دارد. نتایج جذب فلزات سنگین از یک نمونه پساب شهرک صنعتی توسط جاذب جلبکی نشان داد که درصد جذب کادمیم 65 و سرب 69 درصد بود. کلمات کلیدی: فلزات سنگین، ریزجلبک، سندسموس کوادریکودا، جذب زیستی، محیط های آبی
مجتبی پولادی امیدوار فرهادیان
مصب ها یکی از پرتولیدترین اکوسیستم های آبی هستند که به لحاظ اکولوژیکی و اقتصادی با اهمیت هستند. زئوپلانکتون ها گروه بسیار مهمی از جانوران اکوسیستم های مصبی هستند، زیرا اساس شبکه غذایی بوده و مراحل حد واسط در هرم غذایی پلاژیک را تشکیل می دهند. مطالعات اکولوژیکی به خصوص چگونگی تنوع زمانی و مکانی زئوپلانکتون ها در مصب ها قابل ملاحظه می باشد. مطالعه حاضر بر پراکنش زئوپلانکتون ها در مصب رودخانه حله، واقع در استان بوشهر، خلیج فارس تاکید دارد که ترکیب گونه ای، فراوانی، زی توده و تنوع جوامع زئوپلانکتونی همراه با برخی ازخصوصیات کیفی آب بررسی گردید. نمونه برداری در اواسط هر فصل از تابستان 1390 تا بهار 1391 با استفاده از تورپلانکتون گیری با چشمه 140 میکرون با تورکشی عمودی از 5 ایستگاه معین انجام گرفت. ایستگاه ها، در این مطالعه بر اساس گرادیان های زیست محیطی، پویایی اختلاط، گردش آب های شور و شیرین، جزر و مد، شدت جریان رودخانه ای و ژئومورفولوژی انتخاب گردید. اندازه گیری ها نشان داد که دامنه اکسیژن محلول، دما، شوری، ph، کلروفیل a و عمق رویت سکشی دیسک به ترتیب، 25/12-45/6 میلی گرم در لیتر، 4/34-13 درجه سانتی گراد، 45-9 قسمت در هزار، 23/8 - 04/8، 44/0-04/0 میلی گرم در متر مکعب و 55-40 سانتیمتر می باشد. جامعه زئوپلانکتون ها شامل بندپایان،کرم های حلقوی، پرتوزوا، نرم تنان، خارتنان، طنابداران، روتیفرها، نماتودها، شانه داران و مرجانیان بود. در تمام نمونه ها پاروپایان به خصوص جنس acartia غالب بود. علاوه بر این بندپایان بیشترین فراوانی را داشتند، در حالیکه شانه داران ، نماتودها، روتیفرها و خارتنان کم ترین فراوانی را نشان دادند. از میان بندپایان، پاروپایان شامل acartidae، euterpina ، oithona، oncaea، paracalanus، corycaeus، labidocera، macrosetella، microsetella و temora بیشترین فراوانی را در جمعیت زئوپلانکتونی داشتند. در تمام فصول بیشترین فراوانی و زی توده در ایستگاه 5 واقع در ناحیه مصبی، با بیشترین در پاییز (فراوانی 9/46051 فرد بر متر مکعب، زی توده 0/165 میلی گرم بر متر مکعب) و کم ترین در زمستان (فراوانی 4/5388 فرد بر متر مکعب، زی توده 9/20 میلی گرم بر متر مکعب) تخمین زده شد. شاخص های تنوع زیستی سیمپسون، شانون-وینر و مارگالف به ترتیب 84/0، 01/3 و 90/1 در تابستان ، 63/0، 2/2 و 87/1 در پاییز ، 73/0، 32/2 و 44/1 در زمستان ، 87/0، 44/3 و 38/2 در بهار بدست آمد. بیشترین تنوع زیستی زئوپلانکتونها در تابستان در ایستگاه 2 ، در پاییز و زمستان در ایستگاه 1 ، و در بهاردر ایستگاه 5 بود. ترکیب گونه ای در فصول مختلف بر اساس ضرایب جاکارد و سورنسن به ترتیب 61/0 و 76/0 در فصول تابستان - پاییز ، و همچنین 56/0 و 72/0 درفصول پاییز- بهار بیشترین بود در حالیکه این مقادیر از شباهت به ترتیب در زمستان - پائیز 27/0 و 43/0 و در بهار - زمستان 30/0 و 47/0 درکمترین میزان بود. علاوه بر این بین فراوانی زئوپلانکتون ها با شوری (01/0>p و 68/0 (r=، اکسیژن محلول (01/0>p و 59/0 (r= - و کلروفیلa (01/0>p و 71/0 (r= ، بین زی توده و شوری زئوپلانکتون ها (01/0>p و 67/0 (r=، اکسیژن محلول (01/0>p و 54/0 (r= - و کلروفیلa (01/0>p و 68/0 (r=، دما با تنوع سیمپسون (05/0>p و 44/0 (r= و تنوع شانون (05/0>p و 51/0 (r= - و ph با تنوع مارگالف (05/0>p و 53/0 (r= همبستگی معنی داری وجود دارد. همچنین بر اساس آنالیز مولفه های اصلی pca، مهمترین فاکتورهای مصب رودخانه حله به ترتیب، میزان کلروفیل a، شوری، دما و ph بودند. این مطالعه می تواند در درک فرآیندهای اکولوژیکی و بیولوژیکی، جهت مدیریت پایدار شیلاتی مفید واقع شود.
آذر مرادی پور امیدوار فرهادیان
فیتوپلانکتون ها یک گروه متنوع از ارگانیسم ها هستند که به وسیله اندازه کوچک و شناور بودنشان شناخته می شوند. فیتوپلانکتون ها اولین گروهی هستند که به تغییرات کیفیت آب واکنش نشان می دهند و به همین دلیل می توان از آن ها به عنوان شاخص های مفید استفاده کرد. هدف این تحقیق دستیابی به اطلاعات ارزشمند اکولوژیکی در مورد فراونی و تنوع فیتوپلانکتون ها در برخی از منابع آبی استان یزد در طی چهار فصل می باشد. برای این منظور نمونه برداری طی یک سال از تابستان 1390 تا بهار 1391 از محل های مختلف اکولوژیکی با جمع آوری آب انجام شد. خصوصیات فیزیکوشیمیایی آب نظیر دما، ph، هدایت الکتریکی و میزان اکسیژن محلول در همان محل اندازه گیری شد. نمونه ها با استفاده از فرمالین 4% تثبیت و سپس شناسایی، شمارش و ترکیب آن ها در آزمایشگاه انجام شد. نتایج نشان داد که در مجموع 6 رده و 79 جنس از فیتوپلانکتون ها در منابع آبی مورد بررسی وجود دارد. ترکیب فیتوپلانکتون ها به ترتیب شامل 28 ، 25، 11، 8، 5 و 2 جنس از رده های chlorophyceae، bacilariophyceae، cyanophyceae، conjugatophyceae، dinophyceae و euglenaophyceae بود. فیتوپلانکتونهای غالب از جنس های شامل cosmarium، cyclotella،polycystis در بهار، rhizosolenia، clamydomonas، anacystis در تابستان، rhizosolenia، nitzschia ، pleurococcus در پاییز و cyclotella، cymbella، gyrosigma در زمستان بود. بیشترین میانگین تراکم فیتوپلانکتونی متعلق به رده bacilariophyceae (10712 سلول در میلی لیتر) و کمترین آن به رده euglenaophyceae (15 سلول در میلی لیتر) بود. حجم زیستی فیتوپلانکتون ها بر اساس شکل و اندازه محاسبه شده بدست آمد . بیشترین حجم زیستی در پاییز (3/168میکرومترمکعب بر میلی لیتر) و کمترین آن در زمستان (11/0 میکرومترمکعب بر میلی لیتر) تخمین زده شد. بیشترین تنوع فیتوپلانکتونی در تابستان (6 رده و 32 جنس) و کمترین تنوع در زمستان (4 رده و 11 جنس) بود. بررسی شاخص های تنوع در میان ایستگاه های نمونه برداری و ارتباط آن با تراکم فیتوپلانکتون ها و فاکتورهای فیزیکوشیمیایی نشان داد که استخر ذخیره آب قطرم در فصل تابستان از نظر شاخص تنوع شانون-وینر(65/2)، تنوع سیمپسون (06/0) و شاخص غنای مارگالف(7/5) بالاترین میزان را داشت. نتایج بر اساس کیفیت آب و ترکیب و فراوانی فیتوپلانکتون ها نشان داد که محل های نمونه برداری با منشاء قنات، چاه و چشمه درکلاسه کیفی آب های الیگو ساپروب قرار گرفتند. همچنین فیتوپلانکتون های جمع آوری شده از آب با منشاء استخر های ذخیره آب، دریاچه مصنوعی (و استخر خاکی پرورش ماهی) به ترتیب در کلاسه آب های آلفا مزوساپروب و بتامزوساپروب طبقه بندی شد. مهمترین فاکتورهای کیفی آب که در تغییر ساختار جمعیت فیتوپلانکتون ها نقش داشتند، دما و ec بود. بطور کلی، یافته های این تحقیق مبین این است که منابع آبی استان یزد دارای تنوع بالایی از فیتوپلانکتون های مهم می باشند که می توانند به عنوان شاخص کیفیت آب و همچنین تولید غذای زنده در صنعت آبزی پروری با کشت متراکم، مورد استفاده قرار گیرند.
بهزاد حمیدی منفرد امیدوار فرهادیان
چکیده دریاچه ها، اکوسیستم های آبی پویا و پایداری هستند که به لحاظ اکولوژیکی و اقتصادی بسیار با اهمیت می باشند. پلانکتون ها گروه های بسیار مهمی از موجودات زنده اکوسیستم های آبی هستند، آنها اساس شبکه غذایی در هرم غذایی پلاژیک محسوب می شوند. یکی از مهمترین مطالعات اکولوژیکی بررسی تغییرات زمانی و مکانی پلانکتون ها در دریاچه ها است. در این مطالعه ساختار جامعه پلانکتونی دریاچه سد زاینده رود، واقع در استان اصفهان تاکید تاکید شده و ترکیب گونه ای، فراوانی و تنوع جوامع فیتوپلانکتونی و زئوپلانکتونی آن همراه با برخی ازخصوصیات کیفی آب بررسی شده است. نمونه-برداری از آب و پلانکتون ها از 9 ایستگاه معین در فصول بهار و تابستان سال 1390 (با تناوب 45 روز یکبار) انجام شد. نمونه-برداری از فیتوپلانکتون ها با برداشت نمونه آب از لایه سطحی آب (< cm30) به کمک بطری نانسن و زئوپلانکتون ها با استفاده از تورپلانکتون گیری (چشمه 50 میکرون) با تورکشی عمودی انجام گرفت. اندازه گیری ها دامنه اکسیژن محلول، دما، هدایت الکتریکی، ph، نیترات، فسفات و عمق رویت سکشی دیسک را به ترتیب در محدوده 2/11-1/7 میلی گرم در لیتر، 8/24-6 درجه سانتی گراد، 361-241 میکروموس بر سانتی متر، 53/8– 77/7، 31/2-36/1 میلی گرم در لیتر، را 39- 4/1 میکرو گرم در لیتر و 5/8-1/0 متر نشان داد. جامعه فیتوپلانکتون ها شامل bacillariophyceae، chlorophyceae، cyanophyceae، euglenophyceae، dinophyceae، cryptophyceae و chrysophyceae که به ترتیب در محدوه تراکمی 5/604-4/160، 9/185-4/41، 1/9-1/2، 7/17-8/0، 1/98-3/0، 4/27-0 و 3/23-0 سلول در میلی لیتر بودند. فیتوپلانکتون های غالب در دوره مطالعه مربوط به جنس های cyclotella ،stephanodiscus ، fragilaria،chlorella و carteria بود. جامعه زئوپلانکتون ها شامل rotifera، cladocera، copepoda، ostracoda و nematoda به ترتیب در محدوه تراکمی475-2، 214-112، 495-13، 10-0 و 4-0 فرد در متر مکعب بود. بیشترین فراوانی زئوپلانکتون ها مربوط به copepoda و کمترین آن مربوط به nematoda بود. شاخص های تنوع زیستی سیمپسون، شانون-وینر و مارگالف برای فیتوپلانکتون ها به ترتیب 67/0، 19/2 و 68/2 در اردیبهشت، 54/0، 95/1 و 97/1 در خرداد، 81/0، 22/3 و 1/3 در مرداد و 67/0، 8/2 و 97/3 در شهریور بدست آمد. شاخص های تنوع زیستی سیمپسون، شانون-وینر و مارگالف برای زئوپلانکتون ها به ترتیب 83/0، 91/2 و 44/2 در اردیبهشت، 61/0، 84/1 و 85/1 در خرداد، 73/0، 37/2 و 14/2 در مرداد، 73/0، 28/2 و 43/1 در شهریور برآورد شد. فراوانی فیتوپلانکتون ها همبستگی معنی داری را در سطوح مختلف با درصد اشباعیت اکسیژن (03/0 = p ، 36/0 r =)، نیترات (001/0 = p ، 51/0- = r)، فسفات (01/0 = p ، 40/0- r =) و هدایت الکتریکی (01/0 = p ، 5/0- r =) نشان داد. بر اساس آنالیز مولفه های اصلی (pca)، مهمترین فاکتورهایی که می تواند ساختار جوامع پلانکتونی در دریاچه سد زاینده رود را بیان کند به ترتیب، ph، عمق سکشی، دما، میزان نیترات و فسفات بود. بر اساس یافته های ساختار جوامع پلانکتونی در این پژوهش رهاسازی لارو ماهیان در تراکم بالا به علت پایین بودن سطوح تولیدات پلانکتونی توصیه نمی شود. علاوه بر این، بر اساس کیفیت آب و جامعه فیتوپلانکتونی، آب این دریاچه به عنوان یک منبع آبی سالم طبقه بندی شد که آن را برای مصارف انسانی قابل استفاده می نماید. کلمات کلیدی: فیتوپلانکتون، زئوپلانکتون، فراوانی، تنوع زیستی، سد زاینده رود، دریاچه، اصفهان
رقیه شکری خوبستانی امیدوار فرهادیان
چکیده افزایش سریع جمعیت جهان و صنعتی شدن نقش بسیار مهمی در آلودگی اکوسیستم های آبی و خشکی توسط فلزات سنگین دارند. در بین فلزات سنگین، آلودگی فلز کروم در سال های اخیر به دلیل اثرات مضر بر موجودات زنده و اکوسیستم بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. کروم شش و سه ظرفیتی دو شکل پایدار از کروم در طبیعت می باشند که عموماً در پساب صنایعی مانندآبکاری، دباغی چرم، رنگ و نگهداری چوب، آلیاژ و فلزکاری، شیشه، پارچه و نساجی، فیلم و عکاسی یافت می شوند. روش-های مختلفی مانند ترسیب شیمیایی، تبادل یونی، فیلتراسیون غشایی، اسمز معکوس و جذب برای حذف فلزات سنگین مورد استفاده قرار می گیرد. در سال های اخیر، فرآیند جذب زیستی به عنوان روش موثر و اقتصادی برای حذف یون های فلزی مورد توجه قرار گرفته است. جذب زیستی روشی است که از مواد طبیعی با منشأ زیستی مختلف از جمله باکتری ها، قارچ ها، جلبک ها، پسماند های کشاورزی و صنعتی به عنوان جاذب زیستی استفاده می شود. در این مطالعه، از زیتوده خشک ریزجلبک سبز سندسموس کوادریکوادا (scenedesmus quadricauda)، برای جذب کروم سه و شش ظرفیتی از محلول های آبی و پساب صنعتی به دو روش تعادلی و ستونی استفاده شد. برخی از ویژگی های فیزیکی، شیمیایی ومورفولوژی جاذب به کمک آنالیز عنصری، طیف سنجی مادون قرمز و میکروسکوپ الکترونی روبشی تعیین شدند. پارامتر های مختلف موثر بر میزان جذب مانند زمان تعادل، ph، غلظت اولیه محلول فلزی و میزان جاذب مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد زمان تعادل برای کروم سه و شش ظرفیتی 120 دقیقه می باشد. بررسی سینتیک جذب نیز نشان دهنده برازش بهتر سینتیک شبه مرتبه دوم برای جذب یون های فلزی مذکورتوسط زیتوده جلبک بود. حداکثر جذب فلز کروم (iii) در6 =ph و برای کروم (vi)در 1= ph به دست آمد. بررسی داده ها با هم دماهای جذب نشان داد که فرآیند جذب کروم (iii) توسط جاذب با مدل لانگمویر و مدل ردلیچ – پترسون نسبت به مدل فروندلیچ برازش بهتری دارد. جذب کروم (vi) با جاذب از مدل ردلیچ – پترسون و فروندلیچ تبعیت بیشتری داشت. حداکثر جذب پیشنهادی مدل لانگمویر برای کروم (iii) و (vi)، 47/58 و51/46 میلی گرم بر گرم بود. با افزایش مقدار جاذب از 2/0 به 10 گرم در لیتردر غلظت 100 میلی گرم در لیتر، درصد جذب برای کروم (iii) از 03/30 به 40/96 درصد و برای کروم (vi) از 67/7 به 12/64 درصد افزایش پیدا کرد. جاذب کارایی جذب 30 درصد (3/63 میلی گرم بر گرم) یون های محلول کروم (iii) و 13 درصد (5/25 میلی گرم بر گرم) یون های محلول کروم (vi)داشت. نتایج آزمایشات ستونی نشان داد که احیاء جاذب با اسید نیتریک و naoh امکان پذیر می باشد. احیاء جاذب برای کروم (iii) قابلیت احیاء بالایی بیش از 85 درصد با اسید نیتریک 1/0 مولار نشان داد اما برای کروم (vi) به کار گیری باز به عنوان محلول شویشی نسبت به اسید کارایی بالاتری را در وا جذب نشان داد.
نرگس رجایی عیسی ابراهیمی
چکیده منابع آبی بخصوص آب های شیرین اهمیت بسیار بالایی در توسعه زیر ساخت های هر کشور دارند. با توسعه کشاورزی و افزایش استفاده از کود های شیمیایی و افزایش ورود فاضلاب ها به اکوسیستم های آبی، بررسی وضعیت تروفی واحتمال وقوع یوتریفیکاسیون در اکوسیستم های آبی کشور ضروری به نظر می رسد.. وقوع یوتریفیکاسیون سبب کاهش کیفیت آب و بروز مکرر شکوفایی جلبکی می شود. این پدیده تاثیر تعیین کننده ای بر تنوع زیستی اکوسیستم های آبی دارد. دریاچه سد زاینده رود به دلیل قرار گرفتن در منطقه مرکزی ایران و تامین آب شرب جمعیت کثیری از ساکنان منطقه از اهمیت زیادی برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت تروفی و روند تغییرات آن در طی دو فصل پاییز و زمستان در دریاچه سد زاینده رود بود. نمونه برداری از مهر تا اسفند 1390 در 4مرحله به فاصله زمانی 45 روز یکبار در 2 فصل انجام شد. به منظور بررسی وضعیت تروفی دریاچه سد زاینده رود پارامتر های فیزیکوشیمیایی شامل: (دما، اکسیژن محلول، عمق رویت سکشی دیسک، ph، فسفر کل(tp)، نیتروژن کل (tn)، cod، bod، ec، tds، tss) و همچنین میزان کلروفیلa اندازه گیری شد. . برای تعیین وضعیت تروفی از طبقه بندی ارائه شده توسط oced برای دریاچه ها در سال 1992 و شاخص tsi استفاده شد. بدین منظور 9 ایستگاه نمونه برداری در سه منطقه، منطقه اول (دهانه ورودی رودخانه به دریاچه)، منطقه دوم ( مجاور دهکده تفرجی چادگان) و منطقه سوم (نزدیک به تاج سد) انتخاب شد. نتایج حاصل تفاوت معنی داری را بین پارامتر های کیفی آب در مناطق نمونه برداری نشان نداد (05/0<p). دلایل اصلی عدم مشاهده تفاوت معنی دار در پارامتر های اندازه گیری شده بین مناطق مختلف نمونه برداری احتمالاٌرقیق شدن مواد آلی و گل آلودگی وارد شده به دریاچه، گردش آب وهمگن شدن آن در اثر وزش شدید باد تشخیص داده شد. با توجه به ضریب همبستگی مثبت بالا بین فسفر کل و کلروفیلa ، فسفر به عنوان عامل محدود کننده ی تولید در این اکوسیستم می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق شاخص tsi دریاچه سد زاینده رود را در طی فصول پاییز و زمستان برپایه پارامتر های عمق رویت سکشی دیسک، میزان کلروفیلa، فسفر کل ومیانگین این پارامتر ها در وضعیت الیگوتروف قرار داد به همین ترتیب شاخص oced دریاچه سد زاینده رود را بر اساس کلروفیلa وفسفر کل جزء اکوسیستم های آبی الیگوتروف و بر پایه عمق رویت سکشی دیسک جزء دریاچه های مزوتروف طبقه بندی کرد. . به طور کلی با توجه به نتایج به دست آمده دریاچه سد زاینده رود جزء دریاچه های الیگوتروف قرار می گیرد
احسان اولادی حسن نصرالله زاده ساروی
چکیده دریای خزر به عنوان بزرگترین دریاچه جهان همواره اهمیت زیادی دارد. ورود مواد مغذی فراوان سبب افزایش بار آلی دریاچه شده است که این پدیده باعث افزایش فیتوپلانکتون ها در این دریا می گردد. بنابراین پراکنش و غلظت کلروفیل a که به عنوان شاخص زی توده فیتوپلانکتونی از اهمیت بسیار اساسی در مطالعات بیولوژیکی و کیفیت آب ها برخوردار است. مطالعه حاضر بر پراکنش و میزان کلروفیل a منطقه جنوبی دریاچه خزر تأکید دارد که تراکم فیتوپلانکتون ها، میزان کلروفیل a و شفافیت با استفاده از اندازه گیری های زمینی و تکنیک سنجش از دور (rs). نمونه برداری در مناطق مختلف منطقه جنوبی دریای خزر و در فصول مختلف (بهار، تابستان و پاییز) انجام شد. اندازه گیری ها و نتایج حاصله از داده های زمینی فصل بهار نشان داد، کمترین میزان کلروفیل a و تراکم فیتوپلانکتون ها در قسمت شرقی و بیشترین آن در سمت غرب خزر جنوبی می باشد. همچنین اطلاعات به دست آمده بیانگر آن بود که بیشترین میزان کلروفیل a منطقه امیرآباد در فصل پاییز و کمترین آن در تابستان بوده است. پردازش تصاویر دریافتی از ماهواره های modis و irs نیز نشان داد که در منطقه جنوبی دریای خزر هرچه از شرق به سمت غرب نزدیک می شویم میزان کلروفیل a و کدورت افزایش یافته و از میزان شفافیت آب کاسته می شود که بیانگر افزایش بار آلی این منطقه می باشد. همچنین این تصاویر نشان داد که بیشترین میزان کلروفیل a و پراکنش فیتوپلانکتون های دریای خزر، منطقه امیرآباد در فصل پاییز می باشد که با اطلاعات به دست آمده از داده های زمینی مطابقت داشت. این تحقیق نشان داد که در ماهواره ی modis، باند 2 قدرت تفکیک پذیری و دقت اندازه گیری بالاتری را در پراکنش فیتوپلانکتون ها و کلروفیل a نسبت به باند 1 دارا می باشد. در اطلاعات مستخرج از ماهواره ی irs نیز مشاهده گردیدکه سنجنده یliss iii عملکرد بهتری در مقایسه با سنجنده ی pan دارد. نتایج این مطالعه نشان داد که با استفاده از تصاویر ماهواره ای می توان تغییرات اکولوژیکی، بیولوژیکی و افزایش و پراکنش میزان کلروفیل a به لحاظ افزایش ورود بار آلی زیاد به دریاچه خزر را می توان مشخص نمود. کلمات کلیدی: کلروفیل a ، شفافیت، ماهواره، سنجش از دور، دریای خزر، ایران
سوگل کیانی امینه امیدوار فرهادیان
محیط های آبی به علت ورود پسآب های صنعتی، کشاورزی و خانگی اغلب در معرض آلاینده های مختلف نظیر فلزات سنگین هستند. فلزات سنگین می توانند وارد همه اکوسیستم ها شوند و مشکلات متعددی برای موجودات آبزی ایجاد کنند. ریزجلبک ها به عنوان تولیدکنندگان اولیه در اکوسیستم های آبی اهمیت بسیاری دارند زیرا اکسیژن و مواد آلی برای دیگر موجودات را فراهم می کنند. در این مطالعه تاثیر غلظت های مختلف (0، 5، 50، 100، 250، 500 و 750 میلی گرم در لیتر) فلزات سنگین نیکل، مس و سرب بر تراکم، رشد، میزان کلروفیل a، زیست توده خشک و تغییرات مرفولوژیکی سلولی در جلبک سبز scenedesmus quadricauda بررسی گردید. آزمایش به صورت یک طرح کامل تصادفی به مدت 14 روز در شرایط محیطی محیط کشت bold basal’s medium (bbm)، دمای 25 درجه سانتیگراد، دوره نوری 12 ساعت روشنایی: 12 ساعت تاریکی و شدت نور 60 میکرومول فوتون بر مترمربع بر ثانیه برای هر دسته از آزمایش ها انجام گرفت. نتایج نشان داد که تاثیر سمیت فلزات بسته به فلزات و غلظت های آنها متفاوت بود. کاهش معنی داری p<0.01)) درتراکم جلبکی، رشد، زیست توده و کلروفیل a در تیمارهای مختلف هر دسته از آزمایش ها وجود داشت. اثر سمیت فلزات سنگین مورد آزمایش بر زیست توده و کلروفیلa به ترتیب مس>سرب> نیکل بود. مرفولوژی سلولی (بر اساس تعداد سلولها در هر کلونی) از جمعیت s. qaudricauda در طی دوره آزمایش دچار تغییرات قابل ملاحظه ای گردید. تیمارهای با غلظت های پایین تر کلنی های تک سلولی بیشتری داشت ولی با افزایش غلظت فلزات سنگین نیکل، مس و سرب مرفولوژی سلولی تمایل به کلنی های چهارسلولی در جمعیت داشت. این مطالعه نشان داد که واکنشs.quadricauda به فلزات سنگین سریع، کم هزینه و به راحتی قابل اندازه گیری است، بنابراین، این گونه برای پایش بیولوژیکی در آب های شیرین به ویژه آب های در معرض فلزات سنگین مس، سرب و نیکل توصیه می گردد.
رامین شرفی امیدوار فرهادیان
در این مطالعه تاثیر 6 جیره غذایی مختلف شامل جلبک سبز (scenedesmus quadricauda)، کود (کود مرغی + کود گاوی به نسبت 1:1 وزنی)، سبزی (اسفناج + جعفری + گشنیز به نسبت 1:1:1 وزنی)، سبزی+خاک، کود+خاک، و جلبک+خاک بر پرورش آنتن منشعب daphnia magna و پاروپای acanthocyclops robustus به مدت 30 روز بررسی گردید. نتایج نشان داد که بالاترین تراکم جمعیت (1/627±9/1513 فرد در لیتر) در تیمار جلبک و بالاترین میزان رشد ویژه (03/0±25/0 در روز) و کوتاهترین زمان دو برابر شدن جمعیت (7/0±0/3 روز) در d. magna تغذیه شده از جلبک + خاک بدست آمد. در روز 30 پرورش، تیمار کود و کود+خاک بالاترین جمعیت افراد بالغ را داشت در حالیکه درصد نئونات به ترتیب در سبزی+خاک، جلبک و جلبک+خاک مشاهده شد. بیشینه طول (3/149±9/2321 میکرون) و بیشینه عرض بدن (8/66±9/1446 میکرون) در تغذیه d. magna با مخلوط کود بدست آمد. نتایج پرورش robustus a. نشان داد که بیشترین تراکم جمعیت (7/163±6/1282) بیشترین میزان رشد ویژه در تیمار جلبک+خاک (01/0 ± 17/0 در روز) و کمترین زمان دو برابر شدن (1/0± 0/4 در روز) در تغذیه با جلبک+خاک بدست آمد. تولید ناپلیوس 7/22± 3/272، 6/60 ± 3/727، 3/22 ± 6/267، 3/12±0/147، 1/2±0/25 و 8/2± 6/33 فرد در لیتر، تولید کپه پودیت 4/10±3/124، 9/25±3/311، 3/15±0/183، 9/4±0/59، 2/1±3/14 و 4/1±6/17 فرد در لیتر به ترتیب در جیرهای جلبک، جلبک+خاک، سبزی، سبزی+خاک، کود و کود+خاک بدست آمد. مطابق ترتیب بیان شده، تولید افراد بالغ 3/40±6/51، 5/17±5/208، 1/16±7/192، 6/7±7/91، 7/0±7/8 و 7/0±7/8 فرد در لیتر بود. در گونه robustus a. بیشترین طول بالغین ماده 13/29±8/663 میکرون در تیمار سبزی+خاک و کمترین طول بدن 69/23±2/526 میکرون در تیمار تغذیه شده با جلبک است. در کشت d. magna تغذیه شده با کود و سبزیجات باکتری های جنس acinetobacterو با جلبک سندسموس باکتریهای جنس aeromonas غالب بودند. در کشت a. robustus تغذیه شده با کود، سبزیجات و جلبک سندسموس به ترتیب باکتری های جنس neisseria، enterobacteria و alcaligenes غالب شدند. بالاترین میزان جمعیت باکتریایی محیط کشت d. magna در تغذیه با جلبک سندسموس (cell/ml 104×5) و کمترین در کود ( cell/ml 103×9) بدست آمد. همچنین در کشت a. robustus با سبزیجات و جلبک سندسموس به ترتیب بالاترین و کمترین میزان جمعیت باکتریایی cell/ml104×4/1و cell/ml103×5 بدست آمد. بیشترین میزان تقاضای اکسیژن بیولوژیکی (bod) در کشت a. robustus تغذیه شده با سبزیجات (90 میلی گرم در لیتر) و کمترین آن درکشت d. magna تغذیه شده با کود (28 میلی گرم در لیتر) بدست آمد. بیشترین میزان میزان تقاضای اکسیژن شیمیایی (cod) (313 میلی گرم در لیتر) و کمترین آن (43 میلی گرم در لیتر) به ترتیب در a. robustus تغذیه شده با سبزیجات و جلبک سندسموس بدست آمد. این مطالعه نشان داد که مواد آلی گیاهی و جانوری می توانند جایگزین مناسبی برای جلبک های تک سلولی در رشد و تولید زئوپلانکتون ها باشند.
امیرحسین طهماسبی دهکردی یزدان کیوانی
برای مقایسه مورفولوژی جمعیت های سس ماهی خالدار (barbus lacerta) در حوضه های دجله، خزر و ارومیه تعداد 128 قطعه ماهی از این سه حوضه (دجله 55، خزر 34 و ارومیه 39 قطعه) صید گردید. نمونه ها پس از تثبیت در فرمالین 10%، برای بررسی های ماهی شناسی به آزمایشگاه شیلات دانشگاه صنعتی اصفهان انتقال داده شد. مطالعات مورفولوژیکی به سه روش سنتی، فواصل تراس با 10 نشانه و ریخت سنجی هندسی با 14 نشانه انجام شد. برای مطالعات مورفولوژیکی سنتی، صفات اندازشی، اندازشی نسبی و صفات شمارشی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از تجزیه واریانس و آزمون دانکن، آزمون غیرپارامتری h کروسکال والیس و نیز آزمون تحلیل عاملی استفاده گردید. صفات طول استاندارد به طول چنگالی، طول استاندارد به طول کل، ارتفاع بدن به ارتفاع ساقه دمی، ارتفاع بدن به طول استاندارد، طول سر به طول استاندارد، طول پوزه به طول سر، فاصله پشت حدقه ای به طول سر، فاصله نوک پوزه تا ابتدای باله مخرجی به طول استاندارد، فاصله ابتدای باله پشتی تا نوک پوزه به فاصله نوک پوزه تا ابتدای باله مخرجی، طول بلندترین شعاع باله پشتی به طول استاندارد، طول باله شکمی به طول استاندارد، طول باله سینه ای به طول استاندارد، ارتفاع بدن، طول پوزه، قطر چشم و طول بلندترین شعاع باله پشتی در بین هر سه جمعیت اختلاف معنی دار آماری نشان دادند (05/0p<). بر اساس ماتریس همبستگی نسبت های صفات مورد مطالعه، چهار عامل با مجموع واریانس 74/78% و دارای مقادیر ویژه بالای 1 استخراج شدند. نمودار پراکنش عامل اول به عامل دوم در تحلیل عاملی صفات اندازشی و اندازشی نسبی همپوشانی بالایی را نشان داد. بررسی فواصل تراس اندازه گیری شده بین 10 نشانه، شامل تراس های 1، 2، 3، 5، 6، 8، 12، 13، 16 و 22 اختلاف معنی دار آماری نشان داد (05/0p<). بر اساس ماتریس همبستگی نسبت های صفات مورد مطالعه، تعداد 1 عامل با واریانس 87/97% و دارای مقدار ویژه بالای 1 استخراج شد. در بررسی ریخت سنجی هندسی در لندمارک های شماره 1، 4، 5، 11، 12، 13 و 14 بیشترین جابجایی و تغییرات مشاهده شد. بر اساس ماتریس همبستگی نسبت های صفات مورد مطالعه، تعداد 2 عامل با مجموع واریانس 96/60% دارای مقادیر ویژه بالای 1 استخراج شدند. نمودار پراکنش عامل اول به عامل دوم در تحلیل عاملی هم پوشانی بالایی را نشان داد و جداشدگی در بین آنها دیده نشد، ولی آزمون تجزیه به متغیرهای کانونی توانست جمعیت های مختلف را تا حدودی از هم تفکیک کند. تعداد شعاع های سخت و نرم باله مخرجی، تعداد شعاع های باله دمی، تعداد مهره های شکمی، فلس های روی خط جانبی و فلس های بالای خط جانبی اختلاف معنی دار آماری نشان دادند(05/0p<). بر اساس ماتریس همبستگی نسبت های صفات مورد مطالعه، تعداد 3 عامل با مجموع واریانس 69/71% دارای مقادیر ویژه بالای 1 استخراج شد. نمودار پراکنش عامل اول به عامل دوم در تحلیل عاملی صفات شمارشی همپوشانی بالایی نشان داد. نتایج نشان داد که روش سنتی نتوانست جمعیت های سه حوضه را از هم جدا کند ولی روش تراس و روش ریخت سنجی هندسی تا حدودی توانستند جمعیت ها را از هم جدا کنند، بنابراین، می توان نتیجه گرفت که جمعیت های سس ماهی خالدار در این سه حوضه با همدیگر قرابت و نزدیکی دارند و فقط تا حدودی می توان این جمعیت ها را از یکدیگر جدا کرد.
سمانه سادات مرتضوی امیدوار فرهادیان
چکیده ویژگی¬های زیست¬شناسی ماهی نازک (chondrostoma regium) در رودخانه بهشت¬آباد استان چهارمحال و بختیاری از فروردین تا اسفند 1392 مورد بررسی قرار گرفت. 323 قطعه ماهی نازک (139 قطعه ماده، 180 قطعه نر و 4 قطعه نابالغ) صید و پس از بیهوشی در محلول 1% پودر گل میخک، در فرمالین 10% تثبیت شد. نمونه¬ها در آزمایشگاه مورد زیست سنجی قرار گرفتند. دامنه طولی در ماهیان نر 10/22 - 04/8 سانتی¬متر، در ماهیان ماده 15/23 - 84/7 سانتی¬متر و در ماهیان نابالغ 08/7 - 95/5 سانتی¬متر بود. دامنه وزنی ماهیان نر، ماده و نابالغ به ترتیب برابر 105 - 20/5، 155 - 70/8 و 69/4 - 90/1 گرم بود. رابطه طول و وزن به صورت معادله (955/0=r2) 0451/3 l0089/0=w برای نرها، (854/0=r2) 1095/3l0082/0=w برای ماده¬ها و (916/0= r2) 0001/3l0107/0=w برای کل ماهی¬ها محاسبه شد. الگوی رشد در نرها و در کل ماهی¬ها ایزومتریک و درماده¬ها آلومتریک مثبت بود. نرها در گروه ¬های سنی 1 تا 5 سال و ماده¬ها در گروه¬های سنی 1 تا 6 سال قرار داشتند. سن ماهی¬های نابالغ زیر یک سال برآورد شد. معادله رشد طولی ون برتالنفی در نر و ماده به ترتیب به صورت ](483/0+t)267/0-e-1[23/26 = lt و ](067/2+t)148/0-e-1[89/31 = lt و معادله رشد وزنی آن¬ها به ترتیب به صورت 0451/3](483/0+t)267/0-e-1[77/160 = wt و 1095/3](067/2+t)148/0-e-1[11/266 = wt محاسبه شد. نسبت جنسی کل نمونه¬ها 3/1نر:1ماده بدست آمد. مشاهدات ماکروسکوپی گنادها، 5 مرحله چرخه رسیدگی جنسی شامل نابالغ، درحال توسعه، قادر به تخم¬ریزی، پسرفت و بازسازی نشان داد. حداقل هماوری مطلق 1013 و حداکثر هماوری مطلق 8177 و میانگین (±خطای استاندارد) آن 337 ± 4210 عدد تخمک بود. قطر تخمک در فروردین تا خرداد به صورت معنی¬داری افزایش و در تیر و مردادکاهش یافت. دامنه قطر تخمک 05/0 – 41/2 میلی¬متر برآورد شد. بیشینه مقدار شاخص گنادوسوماتیک در ماهی¬های نر در اردیبهشت (%32/2 ± 19/5) و در ماهی¬های ماده در خرداد (%81/1 ± 18/26) مشاهده شد که هر دو این مقادیر دارای تفاوت معنی-دار با سایر ماه¬ها بود )05/0>(p. میانگین این شاخص در نرها و ماده¬ها به ترتیب برابر 10/0 ± 41/1 و 62/0 ± 18/10 بود که این شاخص به طور معنی¬داری در ماده¬ها بیشتر از نرها بود. میانگین فاکتور وضعیت با اختلاف معنی¬داری در ماده¬ها (02/0 ± 14/1) بیشتر از نرها (01/0 ± 02/1) بود. میانگین طول نسبی روده (050/0 ± 180/1) نشان¬دهنده تغذیه گیاه¬خواری در این ماهی بود. مقدار شاخص شدت تغذیه در فصول مختلف در کل ماهیان، نرها و ماده¬ها تفاوت معنی¬داری را نشان نداد )05/0> (p. حدود 55 درصد دستگاه-های گوارش ماهیان پر و 45 درصد آن¬ها خالی بودند. میانگین شاخص تهی بودن دستگاه گوارش کل ماهیان 48 درصد بودکه نشان¬دهنده تغذیه متوسط است. براساس مشاهده ماکروسکوپی گنادها و تغییرات قطر تخمک و شاخص گنادوسوماتیک، فصل تخم-ریزی ماهی نازک از اردیبهشت تا خرداد ماه است.
مسعود صیامی یزدان کیوانی
سیاه¬ماهی¬ریزفلس (capoeta damascina) از گونه¬های بومی خاورمیانه است که در آب های ایران اطلاعات اندکی در مورد آن وجود دارد. برخی ویژگی¬های زیستی این ماهی با جمع آوری426 نمونه از رودخانه بهشت¬آباد استان چهارمحال و بختیاری از اردیبهشت 1392 تا اردیبهشت 1393 به صورت ماهیانه مورد بررسی قرار گرفت. حداکثر سن بدست آمده با استفاده از فلس و سرپوش آبششی برای جنس نر و ماده به ترتیب +7 و +8 سال بود. بیشترین فراوانی برای جنس نر و ماده به ترتیب در سنین +3 و +4 بود. دامنه طول چنگالی نمونه¬ها بین 94/8 تا 95/42 (6/53 sd ±23/32) سانتی¬متر و وزن 5/1255- 3/10 (213/4 sd ±242/59) گرم بود. رابطه طول – وزن برای جنس نر, (r2=0/94) w=0/0267fl2/82 و برای جنس ماده , (r2=0/97) w=0/0199fl2/92 بدست آمد. این رابطه نشان داد که برای هر دو جنس الگوی رشد از نوع آلومتریک منفی است. معادله رشد وان¬برتالانفی برای نر و ماده به ترتیب lt=35/9[1-e -0/2(t+0/5)] و lt =49/3[1-e -0/16(t-0/2)] برآورد شد. شاخص عملکرد رشد برای نر 5/5 و برای ماده 9/5 بدست آمد که نشان دهنده رشد سریع تر ماده¬ها نسبت به نرها بود. نسبت جنسی 7/0ماده:1نر بود. مشاهدات ماکروسکوپی گنادها، پنج مرحله رسیدگی جنسی شامل: نابالغ، در حال رسیدگی، قادر به تخم¬ریزی، بازگشت و احیا را نشان داد. شاخص گنادوسوماتیک نشان داد که تولید مثل این ماهی در اردیبهشت تا خرداد رخ می¬دهد و حداکثر این شاخص برای جنس نر و ماده به ترتیب در اسفند (63/10) و اردیبهشت (02/12) بدست آمد. دامنه قطر تخمک بین 57/0 تا 47/2 با میانگین30/1 میلی¬متر بود. هماوری مطلق بین 2266 و 51770 با میانگین (12031±15363) تخمک بدست آمد. هماوری مطلق با اندازه ماهی (طول چنگالی و وزن کل) همبستگی زیادی داشت. هماوری نسبی از 11 تا 65 تخم و متوسط 23/12±33 تخم به ازای وزن کل بدن برآورد شد.
حسین مولائی نوراله میرغفاری
چکیده افزایش سریع جمعیت جهان و توسعه سریع صنایع موجب آلودگی محیط های آبی و خشکی شده است. آلاینده-های آلی طیف وسیعی از آلاینده ها را شامل می شود که اکثر آن ها در محیط زیست پایدار هستند و اثرات نامطلوبی بر اکوسیستم ها وارد می کنند. ازجمله این آلاینده های آلی فورفورال (c5h4o2) است که در پساب حاصل از صنایع ساخت لاستیک و پلاستیک، تولید فورفورال و صنعت پالایش نفت و روغن وجود دارد و باعث اثرات زیان آور زیست محیطی و بهداشتی می شود. هدف از این مطالعه، جذب زیستی فورفورال با جاذب زی توده جلبک سبز scendesmus quadricauda از محلول های آبی است. جهت آماده سازی جاذب، جلبک در ظروف 250 لیتری کشت و پس از دو ماه برداشت و خشک گردید. آزمایش های جذب به دو صورت ناپیوسته و ستونی با روش طراحی آزمایش های تاگوچی انجام پذرفت. عوامل موثر بر میزان جذب ازجمله ph، دما، غلظت اولیه فورفورال، مقدار جاذب و زمان تماس مورد بررسی قرار گرفت. خصوصیات فیزیکی- شیمیایی جاذب با روش های طیف سنجی مادون قرمز با تبدیل فوریه، میکروسکوپ الکترونی روبشی، میکروسکوپ نیروی اتمی، تعیین اندازه ذرات و bet تعیین شد. طیف سنجی مادون قرمز با تبدیل فوریه حضور و دخالت گروه های عاملی کربوکسیلیک، کربونیل آمیدی، استر، آمین و گروه های هیدروکربنی را در جاذب نشان داد. تصویربرداری و آنالیز با میکروسکوپ الکترونی روبشی برجستگی و فرورفتگی های زیادی را در سطح جاذب نشان داد که پس از جذب سطح جاذب صاف تر شده و از خلل و فرج جاذب کاسته شده بود. آنالیز جاذب با میکروسکوپ نیروی اتمی نشان داد که اکثریت ذرات جاذب در حد نانومتر و دارای ضریب زبری سطح و خلل و فرج زیادی بودند. آنالیز سطح ویژه با روش bet نشان داد که جاذب سطح ویژه 40 متر مربع در گرم دارد. نتایج حاصل از آزمایش های تاگوچی نشان داد که میزان ph بهینه 6، دمای بهینه 25 درجه سانتی-گراد، غلظت اولیه فورفورال 100 میلی گرم در لیتر، مقدار جاذب 10 گرم در لیتر و زمان تماس 60 دقیقه است. مدل-های هم دمای جذب لانگمویر، ردلیچ-پترسون و کوبله-کوریگون برازش بهتری را نسبت به فروندلیچ و تمکین نشان داد. حداکثر جذب فورفورال 81/38 میلی گرم در گرم در دمای 25 درجه سانتی گراد از معادله لانگمویر به دست آمد. مدل های سینتیک جذب شبه مرتبه اول و ایلوویچ برازش بهتری را با داده ها نشان داد. آزمایش های جذب ستونی نشان داد که جاذب کارایی جذب حدود 31 درصد دارد. نتایج نشان داد که احیاء جاذب با نسبت 50% آب مقطر و اتانول با کارایی 80 درصد امکان پذیر است. نتایج ترمودینامیک جذب نشان داد که جذب دارای طبیعتی گرماده بوده و به صورت تصادفی و خودبه خودی است. به طور کلی نتیجه گرفته شد که زی توده جلبک s. quadricauda به عنوان یک جاذب زیستی کارایی خوبی برای جذب فورفورال از آب دارد. کلمات کلیدی: فورفورال، جذب زیستی، جلبک، سندسموس کوادریکوادا، محلول های آبی
مژگان زارع شهرکی امیدوار فرهادیان
دریاچه¬ها اکوسیستم¬های آبی پویا و پایداری هستند که به لحاظ اکولوژیک و اقتصادی بسیار با اهمیت می¬باشند. فرایندهای طبیعی و فعالیت¬های انسانی بر ویژگی¬های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی محیط¬های آبی اثر گذاشته و مشکلاتی را در کیفیت آب آن¬ها ایجاد می¬کند. بطور کلی بیشتر مطالعات روی کیفیت آب¬ها معمولاً با استفاده از روش-های فیزیکی، شیمیایی انجام شده است. این روش¬ها کیفیت آب را در زمان نمونه¬برداری نشان می¬دهد و نمی¬تواند کیفیت آب را در طی گذشت زمان پیش¬بینی کند، در حالی که ارزیابی زیستی روش سودمندی برای حفاظت و تنوع زیستی اکوسیستم¬های آبی است. در این مطالعه، فیتوپلانکتون، زئوپلانکتون و کفزیان به عنوان موجودات شاخص زیستی برای ارزیابی کیفیت آب دریاچه سد زاینده¬رود استفاده شد. نمونه¬برداری¬ها از 4 ایستگاه متفاوت و در طی بهار، تابستان، پاییز و زمستان سال 1392 (با تناوب 45 روز) انجام شد. جهت اندازه¬گیری کیفیت آب و جامعه فیتوپلانکتونی یک لیتر نمونه آب بوسیله بطری نمونه¬برداری نانسن از اعماق 5/0، 5 متری و نزدیک بستر از هر ایستگاه جمع¬آوری شد. جامعه زئوپلانکتون، بوسیله تور پلانکتون¬گیری با چشمه 50 میکرون با تورکشی عمودی نمونه¬برداری گردید. نمونه¬های کفزیان در هر ایستگاه با استفاده از نمونه بردار اکمن (20 سانتی¬متر˟20 سانتی¬متر) جمع¬آوری شد. نتایج نشان داد که دامنه دما، ph ، هدایت الکتریکی، اکسیژن محلول ، نیترات، نیتریت و فسفات به ترتیب 5/21-7 درجه سانتی¬گراد، 33/8-95/7، 8/358-6/221 میکروموس بر سانتی¬متر، 15-35/5، 87/1-79/0، 54/0-006/0، 16/0-009/0 میلی¬گرم در لیتر است. جامعه فیتوپلانکتونی شامل bacillariophyceae، chlorophyceae، cyanophyceae، euglenophyceae، dinophyceae و chrysophyceae بود که بترتیب در دامنه تراکم 157222-7211، 56770-5962، 10437-0، 8291-0، 14583-0و 11333-0 سلول در لیتر قرار داشت. جامعه زئوپلانکتونی شامل آنتن¬منشعب¬ها، روتیفرها و پاروپایان بود که بترتیب در محدوده تراکمی 155-13، 141-21 و 93-11 فرد در متر مکعب برآورد شد. جامعه کفزیان شامل خانواده chironomideae، naididea و tubificidea با تراکم 312-18، 64-10 و 1553-314 فرد در متر مربع بود. شاخص¬های تنوع زیستی شانون-وینر، سیمپسون و مارگالف برای ناحیه سطحی به-ترتیب در محدوده 86/1-42/1، 78/0-61/0 و 35/1-65/0، برای ناحیه میانی بترتیب در محدوده 93/1-47/1، 77/0-64/0 و 24/1-92/0 و برای ناحیه عمقی بترتیب در محدوده 84/1-55/1، 78/0-65/0 و 23/1-72/0 بدست آمد. بطور کلی براساس یافته-های این تحقیق در خصوص کیفیت آب و جامعه پلانکتونی و بخصوص حضور جنس¬هایی مانند cyclotella و dynobrion ( شاخص دریاچه الیگوتروف) و همچنین عدم حضور microcystis بعنوان شاخص مهم دریاچه¬های یوتروف می¬توان نتیجه¬گیری نمود که آب دریاچه سد زاینده¬رود در طبقه آب¬های سالم قرار دارد. کلمات کلیدی: کیفیت آب، پلانکتون، کفزیان، شاخص زیستی، تنوع زیستی
سارا کولیوند امیدوار فرهادیان
زئوپلانکتون¬ها گروه بسیار مهمی از موجودات زنده بوده که پایه زنجیره غذایی را در اکوسیستم¬های آبی تشکیل می¬دهند. از بین آن¬ها کلادوسرها و کپه¬پودها نقش مهمی را در زنجیره غذایی آبها داشته و از طریق تغذیه روی انواع موجودات زنده آبزی، انرژی را از میکروالگ¬ها به سطوح بالای هرم غذایی انتقال می¬دهند. همچنین زئوپلانکتون¬ها منابع ارزشمندی از پروتئین¬ها، اسیدهای آمینه، لیپیدها، اسیدهای چرب، ویتامین¬ها و آنزیم¬ها هستند. ثابت شده که چندین فاکتور محیطی از قبیل دما، عمق آب، شوری، موقعیت جغرافیایی، فصل و میزان مواد غذایی ترکیب اسیدهای چرب زئوپلانکتون¬ها را تحت تاثیر قرار می¬دهند. از سویی باید متذکر شد که ارزش غذایی، خصوصا ترکیب اسیدهای چرب زئوپلانکتون¬های مخلوط به میزان زیادی از درصد گونه¬های متفاوت زئوپلانکتون¬های نمونه¬های جمع آوری شده تاثیر می¬پذیرد. اگرچه اطلاعات در مورد گروههای متفاوت زئوپلانکتونی از نقاط جغرافیایی متفاوت زیاد است ولی در رابطه با زئوپلانکتون¬های مخلوط اکوسیستم¬های آبی ایران اطلاعات محدودی وجود دارد. هدف این مطالعه بررسی ترکیب اسیدهای چرب زئوپلانکتون¬های مخلوط آب شیرین تالاب حنا در فصول مختلف و اثر فاکتورهای فیزیکوشیمیایی آب روی ساختار جمعیت زئوپلانکتون¬ها خصوصا میزان اسیدهای چرب آن¬ها بود. به منظور برآورد ارزش غذایی زئوپلانکتون¬های مخلوط تالاب حنا جهت آبزی¬پروری، ترکیب اسیدهای چرب نمونه¬های زئوپلانکتونی جمع¬آوری شده به مدت یک سال از تابستان 1386 تا بهار 1387 در اواسط هر فصل تعیین شد. نمونه¬برداری با استفاده از تور پلانکتون¬گیری با چشمه 140 میکرون صورت گرفت. بیشترین تراکم کلادوسرها در فصل بهار (19/77 فرد در لیتر) بوده و شامل سه گونه، daphnia longispina،d. dubia و d. pulex هستند. تمام گونه¬های کوپه-پودهای شناسایی شده به سیکلوپوئیدها متعلق بوده و حداکثر تراکم آن¬ها در فصل پاییز (46/98 فرد در لیتر) بود. ترکیب اسیدهای چرب به صورت معنی داری تحت تاثیر تغییرات فصلی جامعه زئوپلانکتونی بود (05/0p<). میزان اسیدهای چرب saturated fatty acids (sfa)، mono unsaturated fatty acids (mufa) و(pufa) polyunsaturated fatty acidsبه ترتیب 09/32-79/27 درصد، 03/43-18/39 و 36/25-61/13 درصد کل اسیدهای چرب اندازه¬گیری شدند. نتایج نشان داد که نسبت امگا3 به امگا6 در بهار (1 : 70/0)، تابستان (1 : 53/2)، پاییز (1 : 89/1) و در زمستان (1 : 73/1) بود. بیشترین نسبت امگا3 به امگا6 در فصل تابستان برآورد شد. نسبت اسید چرب docosahexenoic acid (dha, 22:6n-3) به eicosapentaenoic acid (epa, 20:5n-3) در زئوپلانکتون¬های تالاب حنا از 1: 18/0 به 1 : 21/0 متغییر بود.
مریم فلاح امیدوار فرهادیان
اکوسیستم تالابی دارای مزایای بسیاری است که به رفاه انسان ها از جمله تأمین آب، تصفیه آب، تعدیل آب و هوا، جولوگیری از سیل، حفاظت ساحلی، ارزش های تفریحی و اکوتوریسم کمک می کند. علاوه بر این، تالاب ها از تنوع غنی گیاهان و جانوران حمایت می کنند. معیشت مردمی که در کنار تالاب زندگی می کنند تا حدودی یا بطور کامل به خدمات تالاب ها وابسته است.کاربری های اراضی و الگوهای پوششی زمین از عوامل مهمی هستند که می توانند کیفیت آب سیستم های آبی مجاور خود را تحت تأثیر قرار دهند. بنابراین نظارت بر کیفیت آب یک مسأله حیاتی در اکوسیستم های تالابی برای ارزیابی پیامدهای زیست محیطی ناشی از دخالت انسان می باشد. این مطالعه بر روی اثرات تغییرات کاربری اراضی بر کیفیت آب تالاب بین المللی انزلی واقع در استان گیلان سواحل جنوبی دریای مازندران، که یکی از مهم ترین تالاب ها در ایران است تمرکز دارد. توسعه ی صنعتی و کشاورزی در اطراف تالاب در طول دهه های گذشته و معرفی آزولا (azolla filiculoides) به عنوان یک گونه ی مهاجم به تالاب، اکوسیستم تالاب را در شرایط نگران کننده قرار داده است. هدف اصلی این مطالعه بررسی چگونگی تغییر کاربری اراضی در حوزه تالاب انزلی در یک دوره بیست و نه ساله (1364-1392) و اثر آن بر پارامترهای کیفی آب ( bod, cod, ec, no3, p،tds) می باشد. علاوه بر این شاخص nsfwqiبه عنوان یک شاخص کیفیت آب رایج محاسبه و بین این سال ها مقایسه گردید. از تجزیه به مولفه های اصلی (pca) جهت بررسی ارتباط بین کاربری اراضی و پارامترهای کیفیت آب استفاده شد. بارزترین تغییرات در منطقه مورد مطالعه افزایش کاربری های شهری و کشاورزی است، که اثر منفی بر روی کیفیت آب داشته است. نتیجه این مطالعه بر روی تأثیرات کاربری اراضی بر اکوسیستم تالاب انزلی نه تنها می تواند راهنمایی برای مدیران در حفاظت از منابع اکوسیستم های آبی، بلکه برای تصمیم گیری سیاست گذاران در ارزیابی مدیریت کاربری ها در حوزه تالابی باشد.
جعفر سرخوش حصار امیدوار فرهادیان
سد های مخزنی علاوه بر اهمیت اکولوژیکی و اجتماعی از نظر اقتصادی به عنوان منابعی با ارزش در تولید ماهی هستند. همواره با توسعه احداث سد¬ها، مطالعات این مخازن آبی با بررسی پلانکتونها، بنتوزها و ماهیان شروع و هدف از آن بررسی راههای افزایش تولیدات ماهی در این دریاچه¬ها بوده است. تنوع زئوپلانکتون، بعنوان یکی از مهم ترین پارامترهای اکولوژیک حلقه ارتباطی بین ماهی ها و فیتوپلانکتون می باشد و نقش کلیدی در چرخه مواد آلی در اکوسیستم های آبی دارد. سد شیان درموقعیت جغرافیایی 34 درجه و 4 دقیقه شمالی و 46 درجه و41 دقیقه شرقی در مجاورت شهرستان اسلام آباد و در منطقه شیان واقع گردیده است. در این تحقیق با توجه به وسعت دریا چه و محدودیت های موجود تعداد سه ایستگاه در نظر گرفته شد و نمونه برداری در 4 مرحله در طی چهار فصل صورت گرفت. بررسی فاکتورهای فیزیکوشیمیایی اختلاف معنی¬داری را بین ایستگاه¬های مختلف نشان نداد اما بین فصول مختلف دارای اختلاف معنی¬دار بود. دامنه تغییرات دما 20-7 درجه سانتی¬گراد، ph 8/9-8، هدایت الکتریکی 1562-1267 میکروزیمنس برسانتی متر، آمونیاک 0/13-0/0133 میلی¬گرم درلیتر، فسفات 143/3-8/9 میلی¬گرم درلیتر،ذرات جامد محلول 776/6-636/3 میلی¬گرم برلیتر در فصول مختلف نوسان داشت. نمونه های زئوپلانکتون، بوسیله تور پلانکتون گیری با چشمه 140 میکرون جمع آوری شد و با فرمالین 4٪ تثبیت شدند. زئوپلانکتون¬های مهم مشاهده شده در دریاچه سد شیان شامل دو جنس bosmina sp. و simocephalus sp. از آنتن منشعب¬ها با تراکم 4/720-0 فرد در متر مکعب ، پاروپایان شامل copepodit ، naupli copepoda و diaptomus sp. با تراکم 2/6102-7/165 فرد در متر مکعب و روتیفرها شامل ascomorpha sp. ،asplanchna sp. ، polyarthra sp.، keratella sp، brachionus sp. با تراکم 4257/2-506/7 فرد در متر مکعب برآورد شد. دامنه تغییرات شاخص تنوع شانون وینر 1/08-1/96، دامنه تغییرات شاخص تنوع سیمپسون 0/71-0/43، دامنه تغییرات شاخص تنوع مارگالف5/6-3/76 محاسبه شد. تراکم بالا و حضور جنس¬های ¬ brachionus sp. و .keratella sp که شاخص آب¬های آلوده بوده و در آب¬های پر تولید غالب هستند. همچنین بالا بودن پارامترهای فیزیکوشیمیایی نظیر فسفات و هدایت الکتریکی می¬تواند نشان دهنده آلودگی آب دریاچه باشد که برای مصارف انسانی قابل استفاده نمی¬باشد.
صفی اله حیدری امیدوار فرهادیان
نیترات و آمونیوم در محیطهای آبی به عنوان منبع نیتروژن مورد استفاده جلبک ها قرار می گیرند. جلبک ها هم در حذف ترکیبات نیتروژنی و هم در تولید بیوماس جلبکی مفید نقش مهمی دارند. گونه هایی که به سطوح بالای نیتروژن مقاوم هستند، جهت تصفیه پساب های غنی از نیتروژن مفید هستند. این فواید باعث استفاده میکروآلگ ها به عنوان موجودات کاربردی در فعالیت های آبزی پروری می شود. بنابراین معرفی میکروآلگ بومی به نام scenedesmus quadricauda ،که دارای رشد و تولید مثل مناسبی در پساب های غنی از نیتروژن می باشد، برای این تحقیق انتخاب گردید. در این تحقیق، ابتدا s. quadricauda در سطوح مختلف نیترات و آمونیوم (9/2 تا150 میلی مولار) به عنوان ماده غذایی کشت داده شد و سپس در آزمایش دیگر، میزان کارایی این جلبک در حذف ترکیبات آمونیاک و نیتریت از پساب کارگاه پرورش ماهی مورد آزمایش قرار گرفت. نتایج نشان داد که میزان بیوماس جلبک s. quadricauda در غلظت های 9/2، 25، 50، 75، 100 و 150 میلی مولار نیترات به ترتیب 0/89، 0/86، 0/48، 0/48، 0/26 و 0/22 میلی گرم بر میلی لیتر بود، در حالیکه میزان بیوماس برای آمونیوم در همین غلظت ها به ترتیب 0/89، 0/76، 0/53، 0/38، 0/38 و 0/31 میلی گرم بر میلی لیتر بدست آمد. از سوی دیگر میزان رشد ویژه در همین غلظت ها برای نیترات به ترتیب 0/065، 0/063، 0/015، 0/015، 0/045- و0/065- در روز بود، در حالیکه این میزان برای آمونیوم در همین غلظت ها 065/0، 053/0، 023/0، 003/0- ، 003/0- و 023/0- در روز بدست آمد. میزان بیوماس در غلظت های 9/2، 5، 10، 15، 20 و 25 میلی مولار نیترات به ترتیب 0/54، 0/68، 0/75، 0/78، 0/68، 0/68 و 0/50 میلی گرم بر میلی لیتر بدست آمد، در حالیکه این میزان برای آمونیوم در همین غلظت ها54/0، 65/0، 50/0، 39/0، 38/0 و 37/0 میلی گرم بر میلی لیتر بدست آمد. میزان رشد ویژه در همین غلظت ها برای نیترات به ترتیب 0/192، 0/230، 0/240، 0/273، 0/260 و 0/185 در روز بود، در حالیکه این مقدار برای آمونیوم در همین غلظت ها0/1920، 0/143، 0/143، 0/170، 0/083 و 0/059 در روز بدست آمد. بنابراین بهترین محدوده رشد جلبک مورد نظر بین 2/9 تا 25 میلی مولار نیترات و آمونیوم است در حالیکه بهترین غلظت نیترات و آمونیوم برای رشد جلبک سندسموس 15 میلی مولار بدست آمد. در این غلظت، سندسموس دارای حداکثر میزان رشد ویژه 0/27 در روز و حداقل زمان دوبرابر شدن 2/54 روز می باشد. علاوه بر این، یافته های ما در مورد پرورش جلبک سندسموس بر روی تیمارهای مختلف پساب بر آن دلالت دارد که رشد بر روی پساب رقیق شده با محیط کشت bbm(11/0 و 0/62 میلی گرم در لیتر آمونیاک و نیتریت) عملکرد بهتری دارد. در این شرایط، بالاترین تعداد سلول جلبکی (106×9سلول در میلی لیتر)، بالاترین میزان کلروفیل a (90/2 میلی گرم در لیتر) و حذف بهترآمونیاک (89/57%) و نیتریت (89/53%) حاصل گردید. یافته های این تحقیق نشان داد که s.quadricauda ترکیبات نیتروژن دار را در آبهای طبیعی جذب می کند و در تانک های پرورش جلبک موجب تولید بیوماس ارزان قیمت این جلبک می گردد. این جلبک می تواند به عنوان غذای زنده مناسب برای پرورش زئوپلانکتون ها در محیط های پرورشی و آزمایشگاهی استفاده شود. همچنین، این گونه کاندیدای مناسبی در طراحی سیستم های بیوفیلتر دار در حذف ترکیبات نیتروژن دار از فاضلاب ها و پساب های انسانی و کشاورزی است.
امیدوار فرهادیان محمدرضا احمدی
این تحقیق در کارگاه تکثیر و پرورش ماهیان سردابی ده چشمه در استان چهار محال و بختیاری انجام شد. تخم های استحصال شده از دو دسته مولد 3-5 سال و کمتر از 3 سال با دو نوع لقاح خشک و نیمه خشک با چهار روش یعنی خشک با آب سالن تکثیر، خشک با محلول لقاح (شامل: 6 گرم کلریدسدیم، 0/2 گرم کلریدکلسیم، 4/5 گرم اوره در یک لیتر آب مقطر)، نیمه خشک با آب سالن تکثیر، نیمه خشک با محلول لقاح، بارور کرده و تلفات تخم و لارو را زمان لقاح تا اتمام شنای آزاد لاروی جمع آوری و ثبت گردید. همچنین درجه - روز مراحل مختلف تکاملی، مدت زمان متوسط تکامل جنینی، درصد تفریخ، همزمانی تفریخ، رابطه درصد تفریخ و درجه روز نیز بدست آمد. نتایج نشان داد که درصد بقا تخم و لارو در روش لقاح نیمه خشک بیشترین میزان را داشته و چنانچه از محلول لقاح استفاده شود میزان بقا افزایش می یابد (a 0/05). همچنین درصد تلفات در نتایج حاصل از مولدین کمتر 3 سال بالاتر از 3-5 سال بوده بنابراین بهترین سن مولد برای تخم کشی 3-5 سال استو. در مراحل مختلف تکامل تخم درجه-روز، همزمانی تفریخ و طول دوره تفریخ برای نتایج دو دسته مولدین اختلاف معنی داری را بیان نمی نماید (a 0/05). لیکن درصد تفریخ به شدت به درجه روز واسته است و یک رابطه رگرسیون خطی تکشیل میدهد. نتایج حاصل از میانیگن وزن مرطوب لاروها و وزن خشک 40 روز پس از لقاح مبین آن است که سن مولد در میانیگن وزن تخم موثر بوده و احتمالا اندازه لارو می تواند موثر باشد اما نوع در وزن لارو تاثیری ندارد (a 0/05)