نام پژوهشگر: غلام رضا اعوانی

زیبایی در حکمت متعالیه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات 1388
  مهدی پرویزی   غلام رضا اعوانی

بسمه تعالی مبانی فلسفی نقش زیرساختی در علوم ایفاء می کنند، و آموزه های خاصِ هر مکتب فلسفی، مایه ی تشخص علوم، به هویتی خاص و ممتاز، نسبت به علومِ نشأت گرفته از اصول سایر مکاتب فلسفی، می گردد. زیبایی شناسی نیز از این امر مستثنی نبوده و (هرچند که تا کنون در فرهنگ اسلامی و مکاتب فلسفی آن، به صورت مدون، تالیف و به رشته ی تحریر در نیامده اما) می تواند در دستگاه فلسفی حکمت متعالیه به صورتی کاملا (متمایز، از آن چه اکنون با همین عنوان، در دیگر فرهنگ ها و مکاتب بشری رایج است) نظام مند، سامان یافته و سربرآرد. در همین راستا، تبیین چیستی زیبایی و حقیقتش، نیازمند تمسک به کلیدی ترین نظریه های حکمت متعالیه پیرامون وجود، هم چون اصالت، وحدت، تشکیک، بساطت و ... است. از این رهگذر واقعیت زیبایی تنزل هر حقیقت، وظهور و نمود عینی آن می گردد. این ظهور منحصر در عالم ماده و مجرد امور ذهنی (مانند خیالات) نیست بلکه هرآنچه عین هستی یا بهره مند از واقعیت یگانه ی آن باشد به دلیل موجودیت، بر ذات خویش و یا غیر، نمودی عینی که موجب ابتهاج است، دارد. دیدگاه خاص حکیم شیراز در توضیح کیفیت ادراک و مراتب این تجلی، باعث می شود (برخلاف ایده های رایج در توجیه ادراک زیبایی) ادراک زیبایی محدود به حس (استتیک) و صرفا در نتیجه ی رویارویی با امور مادی ظلمانی نبوده و به واسطه ی تمایز بین موجوداتِ مراتب مختلفِ وجود، و کیفیت برقراری ارتباط با آن ها و حضورشان نزد مدرِک، انحاء ادراک زیبایی؛ با کیفیات خاصه ای صورت گیرد که در تمام مراتب و نحوه های مختلف ادراک زیبایی، زیبایی؛ خود یا صورت ش نزد مدرِک حاضر و به درک حضوری، شهود می شود. از آن جا که برای هر واقعیت، تجلیات و آثاری به عنوان لوازم وجودی، رخ می نماید؛ زیبایی و ادراکش نیز (با توجه به قرائت جدیدی که از آنان ارائه می گردد) مصاحب با لوازمی از قبیل سعادت و ابتهاج، ادراک امر زیبا، حرکت جوهری در مدرِک و وصول و اتحادش با زیبایی و نهایتاً زیبا شدن مدرِک، خواهند بود.