نام پژوهشگر: امیرحسین رنجبریان
مهدیه ملک الکتاب خیابانی امیرحسین رنجبریان
دریک قرن گذشته جامعه ی بین المللی با وجود توسعه و پیشرفتهای شایانی که در عرصه های مختلف از جمله حقوقی داشته است، نتوانسته بشریت را به رعایت کامل اصول وارزشهای انسانی وادار نماید وحتی بیش از پیش با پدیده دردناک جنگ روبرو شده است. با وجود تأسیس سازمان ملل متحد و توسعه ی قواعد حقوق بین المللی تلاشها برای ممانعت همیشگی از بروز فجایع دردناک ناشی از مخاصمات، نتیجه ی کاملاً موفقیت آمیزی در برنداشت وتنها به طور موردی و نه عام با این پدیده برخورد شده است. با نگاه اجمالی به وقایع قرن بیستم تا به امروز،در هیچ برهه ی تاریخی بدین حد نقض اساسی ترین و ابتدایی ترین اصول وارزشهای انسانی درکنار شعارهای برابری حقوق و حفظ کرامت انسانی صورت نگرفته است. با وجود این نمی توان تلاشهای جامعه ی بین المللی را برای حفظ ارزشها و هنجارهای مشترک بین المللی نادیده انگاشت. حاصل این تلاشها یافتن جایگاه والایی برای موازین حقوق بشر و حقوق بشردوستانه در حوزه حقوق بین الملل بخصوص در قالب معاهدات بین المللی می باشد. این توفیق نتیجه توجه روز افزون به موارد نقض این قواعد از نیمه اول قرن بیستم و مقارن با وقوع جنگهای جهانی اول ودوم تاکنون است. پیش از این حوادث، بخشی از قواعد حقوق بشری مربوط به مخاصمات، به عنوان قواعد عرفی مورد پذیرش واقع شده بودند، تا آنکه با تأسیس دادگاه های نسل اول ومتعاقب آن اقدام مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مدون کردن اصول اساسنامه ها وآراء دادگاههای مزبور که در بردارنده قواعد عرفی حقوق جنگ بودند،نخستین گام در تدوین آنها برداشته شد. باید اذعان داشت که تأسیس دادگاه های نورمبرگ و توکیو نقطه ی عطفی در مبارزه با بی کیفری و برخورد با ناقضین حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بود. هردو دادگاه با طرح اصل مسئولیت کیفری فردی مقامات دولتی خط بطلانی بر دکترین اصل مصونیت مطلق کشیدند و الگوی اولیه ی بسیاری از کنوانسیونها و اساسنامه های دادگاه ها بین المللی ازجمله دادگاه های یوگسلاوی و روآندا، دیوان بین المللی کیفری و همچنین دادگاه های مختلط کیفری درسالهای آتی شدند. دراین میان جامعه ی بین المللی با پی بردن به ضرورت توجه به حقوق بین الملل کیفری و با هدف حفظ صلح و امنیت بین المللی گامهای موثری در توسعه حقوق بین الملل کیفری و حقوق بشردوستانه برداشت. لذا با احصاء مصادیق جنایات جنگی و ضد بشری همراه با طرح اصل مسئولیت کیفری فردی در معاهدات بین المللی،امکان تعقیب و محاکمه ی متهمان اصلی جنایات در دادگاه های بین المللی را میسر ساخت. ایجاد دادگاه های بین المللی کیفری نسل دوم که پس از سالها سکوت در برابر بی کیفری ناشی از مخاصمات بین المللی و ملی در اوایل دهه ی نود صورت پذیرفت، انتقادات بسیاری را به همراه داشتند. از جمله اینکه ناتوانی سازمان ملل درسطح نظامی و سیاسی سبب شد تا شورای امنیت که رکن سیاسی سازمان ملل می باشد، به منظور احیای صلح و امنیت بین المللی بجای یافتن راه حلی بهتر و کاملتر به صورتی عجولانه و تحت فشار جامعه ی بین المللی، برای نخستین بار با صدور قطعنامه های فصل هفتم منشور، اقدام به تأسیس جنجالی دادگاه های مزبور نماید. در یک دید کلی نسبت به مبنا، علل تأسیس و عملکرد دادگاه های نسل دوم، باید اظهار داشت که ناکارآمدی قدرتهای بزرگ، ضعف سیاسی و نظامی سازمان ملل متحد، تحمیلی بودن ایجاد آن محاکم و مهمتر ازآن تداخل و تزاحم ایجاد و فعالیت آنان با اصل حاکمیت ملی همراه با صرف زمان و هزینه های غیرقابل پیش بینی، شورای امنیت را تا سالها در ایجاد دادگاه های مشابه دچار تردید ساخت.ازاین رو تنها درمواردی خاص به صدور قطعنامه های موردی طبق فصل ششم منشور اکتفاء می نمود. تا اینکه سرانجام در مواجه شدن با انتقادات افکار عمومی بخاطر سکوت و عملکردهای تبعیض آمیزش نسبت به مخاصمات داخلی در برخی ازکشورهای فقیر و درخواست مکررکشورها ی مزبور از سازمان ملل متحد برای تأسیس مجدد دادگاه های بین المللی، به ناچار باردیگر با احراز به خطر افتادن صلح وامنیت بین المللی وارد میدان مبارزه با بی کیفری شد. ولی این بار بجای تأسیس دادگاه های صرفاً بین المللی، نسل جدیدی از دادگاه های کیفری را با تشریک مساعی خود کشور قربانی برپا نمود که در برگیرنده ترکیب مختلطی از عناصر ملی و بین المللی می باشند. همانطورکه پیش از این اشاره کردیم علت تأسیس کلیه ی محاکم مختلط،ناشی از ناتوانی و یا عدم تمایل کشور محل وقوع جنایات در محاکمه کردن عاملین اصلی جنایات می باشد.چرا که اکثر مباشرین یا آمرین این جنایات مقامات بلند پایه کشور مربوطه هستند و یا به عنوان مأمورآنان اقدام کرده و درنتیجه از حمایت آنان برخوردار می باشند. ازاین رو متهمان ردیف اول به مصونیت متوسل می شوند و متهمان ردیف دوم نیز از موهبت عفو خصوصی و یا عمومی بهره مند می گردند.علاوه براین وجود فساد درحکومت وقت و یا فروپاشی نسبی آن، همراه با تخریب سیستم قضایی کشور به دلیل جنگ داخلی و فقدان قوانین کارآمد برای به محاکمه کشاندن متهمان مزید بر علت شده تا سازمان ملل رأساً به تأسیس دادگاهی مختلط اقدام کند و یا برای کمک به دولت دموکراتیک جدیدی که دست یاری به سوی سازمان درازکرده، درجهت احقاق حقوق قربانیان کشورمربوطه وارد عمل شود و مانع از بی سزا ماندن عاملین ارتکاب جنایات دهشتناک دراین کشورها گردد. با ملاحظه ی وقایع اخیر جامعه بین المللی و اقدامات صورت پذیرفته در برپایی دادگاه های مختلط،اهداف متعددی را می توان برشمرد که به فراخور شرایط و اوضاع هر یک ازکشورها متفاوت می باشند. لیکن هدف اصلی و مشترک کلیه ی این دادگاه ها، به محاکمه کشاندن مسئولین اصلی ارتکاب جنایات می باشد واهداف دیگری که شامل رسیدن به صلح وآشتی ملی، بازسازی سیستم قضایی و اصلاح قوانین ملی در چارچوب قوانین بین المللی می باشد تحت الشعاع هدف اول هستند. اما همانگونه که پیش از این گفتیم الگوی واحد ساختاری برای دادگاه های مختلط وجود ندارد، دلیل این امر نیز تفاوت در شرایط سیاسی و تاریخی زمان تأسیس هرکدام از دادگاه های مزبور می باشد. با این اوصاف صرفنظر از تفاوتهای مبنایی و ساختاری میان این دادگاه ها با دادگاه های بین المللی سابق، تفاوتهایی نیز در ماهیت حقوقی و مبنای تأسیس دادگاه های مختلط وجود داردکه اصولاً در کسب توفیقات یا شکستهای آنها نقش بسزایی ایفاء می کنند. درعین حال ویژگی های کلی مشترکی نیز میان دادگاه های مختلط وجود دارد که از جمله ی آنها تشابه درصلاحیت موضوعی و ترکیب مختلط ملی و بین المللی آنان، بخصوص ارتباط آنها با سازمان ملل متحد می باشد. بدین منظور قضات وکارکنان سیستم قضایی ملی با همکاری درکنار همکاران بین المللی خود به بررسی جنایات ارتکابی می پردازند و در این راستا ضمن احیای مجدد سیستم قضایی کشورهای مربوطه با شیوه های دادرسی عادلانه نیزآشنا می شوند و درنتیجه نسل آموزش دیده ای از قضات و حقوقدانان با تجربه برای آینده ی قضایی این کشورها تربیت می گردند. دراین میان با توجه به مبنای معاهده ای دادگاه ویژه سیرالئون که ناشی از انعقاد یک موافقتنامه میان سازمان ملل و دولت سیرالئون است و همچنین نقش آفرینی بیشتر و تأثیرگذار قضات و قوانین بین المللی نسبت به عوامل ملی دراین دادگاه، به عنوان نمونه ی موفقی از صلاحیتهای مختلط نسبت به سایر دادگاه های مختلط همتراز خود از ارجحیت بیشتری برخورداراست. لذا عملکرد موفقیت آمیز دادگاه ویژه حاکی از برتری آن نسبت به دادگاه های مختلط دیگر می باشد. علت نائل شدن به این توفیقات نیز ناشی از مبنای حقوقی تأسیس دادگاه مزبور و ساختار منحصر به فرد آن می باشد، چراکه دادگاه مزبور مستقل از سیستم قضایی دولت سیرالئون عمل می کند و حضور اکثریتی عناصر بین المللی نسبت به عناصر ملی شائبه دخالت و نفوذ حکومت مرکزی و مسائل سیاسی را در جریانات رسیدگی منتفی ساخته است و مهر تأییدی بر بی طرفانه بودن و منصفانه عمل کردن دادگاه تلقی می گردد. علاوه براین دولت سیرالئون نیز از بدو تأسیس دادگاه با اراده ای واقعی و عزمی راسخ خواهان همکاری سازمان ملل برای به محاکمه کشاندن مسئولین اصلی ارتکاب جنایات بود و با شورای امنیت و دبیرکل به نحو چشمگیری همکاری نمود. درحالیکه برخی از دادگاه های مختلط از جمله شعب فوق العاده کامبوج از ابتدای طرح تأسیسشان با عدم تمایل و یا مخالفت های متعدد بعضی از مقامات دولتی مواجه بودند. پس از تأسیس نیز به دلیل حضور اکثریتی قضات و عناصرکامبوجی و همچنین اختصاص دادن برخی از شعب دادگاه های ملی کامبوج به عنوان شعب فوق العاده دادگاه مختلط کامبوج، سبب گردید تا این دادگاه به عنوان بخشی از سیستم قضایی کشورکامبوج محسوب شود، که این مسئله باعث شده تا از مداخله حکومت مرکزی که اکثریت مقامات بلند پایه آن از اعضاء یا حامیان رژیم جنایتکار سابق خمرسرخ هستند،درامان نماند، ازاین رو تعقیب و محاکمه متهمان نیز علیرغم فشارهای بین المللی به کندی صورت می پذیرد. با این حال نمی توان ضرورت حضور عناصر ملی را نیز نفی کرد، چراکه در پذیرش احکام از سوی جامعه و حتی متهمان تأثیرگذار می باشد و بدین وسیله آنها شاهد اجرای عدالت درسرزمین خود وآن هم با حضور قضات هم وطن خود خواهند بود. دادگاه ویژه سیرالئون در سال2002با هدف محاکمه کردن اشخاصی که بیشترین مسئولیت را درجنایات صورت گرفته دهه 90 داشتند، شکل گرفت. بااین همه اهداف گسترده تری از جمله پایان دادن به بی کیفری، ممانعت از بروز مجدد درگیری ها، اجرای عدالت برای قربانیان،کمک به تقویت قوانین سیرالئون،کمک به برقراری صلحی پایدار را دنبال می کند. وانگهی این دادگاه وآراء صادره از آن نقش مهمی در شناسایی قواعد عرفی حقوقی ملل بشر و ارتقای قواعد حقوق بین الملل کیفری ایفاء می کند، بنابراین اگر قرار باشد عدالتی برقرار شود که منجر به صلح و آشتی ملی گردد، مردم سیرالئون نیز باید اعتبار دادگاه را بپذیرند و نسبت به آن احساس تعلق خاطر داشته باشند و به تصمیمات آن اعتمادکنند، مع الوصف به نظر می رسد این هدف با حضورعناصر ملی در مراحل رسیدگی به جنایات محقق گردیده است. دلیل این امر نیز ذی نفع بودن ملت و جامعه ی سیرالئون می باشدکه با مشاهده توانایی و صلاحیت قانونی دادگاه ویژه در محاکمه ی مسئولین جنایات تا حدود زیادی موجبات تشفی خاطرشان فراهم شده و روند صلح وآشتی ملی نیز تسریع گردیده است. ازسوی دیگر حضور قضات و دادستانهای سیرالئونی درکنار همکاران بین المللی امکان آشنایی آنها را با اعمال قواعد حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بین المللی فراهم ساخته و متعاقباً سیستم قضایی این کشور نیز با اصلاح قوانین ملی خود قواعد حقوق بین الملل و حقوق بشری را در قوانین خود می گنجاند. فارغ از جامعه ی سیرالئون، جامعه ی بین المللی نیز به عنوان ذی نفع ثانویه از تشکیل دادگاه ویژه منتفع می شود.تأسیس این دادگاه حامل پیامی قدرتمند مبنی برفعالتر شدن جامعه ی بین المللی درمسیر مقابله با بی کیفری و محاکمه ی عاملین آتی چنین جنایاتی خواهد بود، لذا به عنوان عاملی پیشگیرانه احتمال محاکمه ی سایر رهبران جنایتکار را بیش از پیش افزایش می دهد. نکته ی قابل توجه درخصوص دادگاه ویژه این است که این دادگاه برخلاف دادگاه های نسل دوم که به استناد قطعنامه های فصل هفتم منشور برپا شده اند، علیرغم دخالت شورای امنیت درفرایند تأسیس دادگاه مزبور، برمبنای قطعنامه ی فصل هفتم منشور ایجاد نگردیده است. درنتیجه فاقد پشتوانه های حقوقی ناشی از چنین قطعنامه هایی می باشد. این مسئله سبب گردید تا دادگاه مزبور درجلب همکاری کشورهای ثالث دچارمشکل گردد که نقطه ضعفی برای فعالیت این دادگاه و دادگاه های مشابه محسوب شود. به همین خاطر طرفین موافقتنامه برای رفع ظاهری این مشکل، ذیل موافقتنامه تأسیس دادگاه و اجازه ی انعقاد موافقتنامه های همکاری دوجانبه میان دادگاه و طرفهای ثالث را پیش بینی کردند.مضافاً اینکه امکان توسل به شورای امنیت برای صدور قطعنامه های موردی برای ملزم کردن دولتهای ثالث نیز وجود دارد، علی ای حال همانگونه که درطی محاکمات مشاهده کردیم، تدابیر پیش بینی شده نیز تضمین کافی برای حل این مشکل نبودند و به ظاهر کمکی به دادگاه ویژه در جلب همکاری طرفهای ثالث ننموده اند، چراکه کشورهای ثالث به دلیل ملزم نبودن، حاضر به انعقاد موافقتنامه های دوجانبه نشدند. همچنین برخی از درخواست دادگاه ویژه از شورای امنیت برای صدور قطعنامه های موردی رد شد.ازاین رو همانطورکه شاهد دیدیم دادگاه ناچارشد تا برای استرداد برخی از متهمان ازجمله چارلزتیلور و برخی از رهبران شورشی ازکشورهای قدرتمند کمک گیرد.شورای امنیت نیز تنها با صدور یک قطعنامه کلی(1470) درمارس2003 سایردولتها را به همکاری با دادگاه مزبور ملزم نمود اما کشور خاصی را مورد خطاب قرارنداد. در یک مورد دیگر تنها با صدور قطعنامه ای اقدام به اعزام نیرو های حافظ صلح برای استرداد برخی از متهمین از جمله چارلز تیلور به سیرالئون نمود. بنابراین تنها دولت سیرالئون و سایر ارکان آن، به موجب موافقتنامه ی دوجانبه تأسیس دادگاه و اساسنامه و متعاقباً قوانین مربوطه ملزم به همکاری همه جانبه با دادگاه می باشند. متأسفانه علاوه بر ملزم نبودن دولتهای ثالث به همکاری با دادگاه ویژه ،کمیسیون حقیقت یابی وآشتی ملی نیز با وجود فعالیت در سیرالئون و نقش آفرینی درکشف حقایق جنگ و رسیدن به آشتی ملی، به دلیل استقلال از دولت سیرالئون ، متعهد به ارائه اطلاعات و مدارک خود به دادگاه ویژه نمی باشد.اطلاعاتی که می تواند دربرپایی محاکماتی عادلانه، ضروری باشند و همچنین موجبات تسهیل و تسریع در روند رسیدگی ها را فراهم آورد که تحقق این امر نیازمند تدوین قراردادی برای تنظیم رابطه میان دادگاه ویژه و کمیسیون می باشد.اما از زمان پایان یافتن فعالیت کمیسیون در سال 2003 تاکنون هیچگونه قرارداد همکاری میان این دو تأسیس حقوقی منعقد نشده است. فارغ از مطالب مذکور باید اذعان داشت که تمامی دادگاه های بین المللی از جمله دادگاه ویژه سیرالئون برای رسیدن به هدف اصلی خود یعنی مبارزه با بی کیفری نیازمند تشریک مساعی کلیه ی تابعان حقوق بین الملل می باشند زیرا این دادگاه نیز برای تحقق این هدف مشترک تأسیس شده است. تمام کوششهای جامعه ی بین المللی بخصوص سازمان ملل متحد با هدف مقابله با بی سزا ماندن کسانی صورت می پذیرد که به بهانه های واهی و با سوءاستفاده از ابزارهای سیاسی و بعضاً حقوقی جنگهای خانمان سوز با تلفات جانی و مادی بسیاری را بوجود می آوردند که نتیجه آن نیز به خطر افتادن صلح و امنیت بین المللی می باشد. اینان برای گریز از مجازات جنایات ارتکابی، به دلیل دارا بودن موقعیتهای سیاسی و دولتی زیر چتر مصونیتهای شغلی و شخصی پناه می گیرند و یا اقدام به اعطای عفو های عمومی و خصوصی می نمایند. درنتیجه تا زمانیکه رویه ی واحدی به منظور عدم پذیرش مصونیت نسبت به ارتکاب جنایات بین المللی از سوی تمام تابعان حقوق بین الملل بخصوص سازمان ملل ایجاد نگردد وضعیت به همین منوال ادامه دارد. نکته ی امیدوارکننده دراین خصوص اقدام دادگاه های بین المللی کیفری از نسل اول تا چهارم می باشد که همگی به صورت یکپارچه با رد مصونیت مقامات رده بالای دولتی نسبت به ارتکاب جنایات بین المللی در اساسنامه های خود وطرح مسئولیت کیفری آنان، درایجاد قاعده ی عرفی عام سلب مصونیت مبادرت ورزیدند. این اقدام دادگاه های مزبور درکنار رد مصونیت در برخی از معاهدات بین المللی، تنها درعدم پذیرش مصونیت شغلی نسبت به ارتکاب جنایات بین المللی به عنوان قاعده عرفی پذیرفته شده است، لکن هنوزمصونیت شخصی به دلیل موضعگیری های مخالف برخی از کشور ها وهمچنین اقدام دیوان بین المللی دادگستری درتأیید مصونیت شخصی دردعوای کنگو علیه بلژیک به این جایگاه نرسیده است. معهذا دادگاه ویژه سیرالئون نیز درراستای اهداف جامعه ی بین المللی با درج اصل مسئولیت کیفری فردی، و نیز الگوبرداری از اساسنامه های دادگاه های بین المللی سابق، ضمن عدم پذیرش عفوهای اعطایی به رهبران و نیروهای درگیر درجنگ، همچنین ذکر مستقیم این امر در اساسنامه خودکه تا پیش از این توسط هیچ دادگاه بین المللی صورت نپذیرفته بود، وانگهی رد مصونیتهای برخی از متهمان از جمله چارلز تیلورکه در زمان ارتکاب جنایات رئیس جمهور سابق لیبریا بود،همسو با سایردادگاه های بین المللی کیفر ی با رد موانع مزبوردرآراء خود، گام بلندی در پایان دادن به بی کیفری برداشته است. درنتیجه درصورت مسئول شناختن و محکوم شدن آخرین متهم اصلی یعنی چارلز تیلور به اتهام مباشرت یا طراحی وآمر بودن به ارتکاب جنایات بین المللی، قربانیان جنگ تا اندا زه ای طعم عدالت را خواهند چشید. ازسوی دیگر این امر منجر به تثبیت بیشتر صلح و ثبات در سیرالئون و چه بسا منطقه خواهد شد و سرانجام به آشتی ملی در این کشورکمک خواهد کرد، چراکه صلح بدون عدالت نمی تواند پایدار بماند. بدون تردید دادگاه ویژه بخشی از تحول جدی است که تشکیلات، قوانین و رویه های حقوق بین الملل از اواسط دهه ی 1990 طی کرده اند. ضمن اینکه این تأسیس حقوقی و مشابهات آن بر مکانیسم های حقوقی موجود تکیه کرده اند تا به تدریج مدل بهتری برای آینده پدیدآورند که این امر با تجربه بدست خواهد آمد.عملکرد موفقیت آمیز دادگاه ویژه در محاکمه عاملین اصلی جنایات بویژه محاکمه ی آنان به ارتکاب جنایات ازدواج اجباری و سربازگیری از کودکان از ویژگی های استثنایی این دادگاه می باشد که سابقه نداشته است. دادگاه ویژه با رعایت اصل قانونی بودن جرم و مجازات طبق مواد 2تا5 اساسنامه خود( جز در مورد جنایت ازدواج اجباری) که تا پیش از این عدم رعایت آن از نقاط ضعف دادگاه های بین المللی کیفری نسل های اول و دوم به شمار می رفت،از تاریخ تأسیس اولین دادگاه بین المللی نمونه ی موفق یک دادگاه بین المللی به شمار می آید، لیکن نباید سایر ایراداتی را که به صلاحیت و عملکرد دادگاه وارد است را نادیده انگاشت، از جمله اینکه با توجه به وسعت جنایات رخ داده درسیرالئون، صلاحیت زمانی دادگاه شش سال اول درگیری ها را در بر نمی گیرد و فقط محدود به سالهای پایانی جنگ می باشد، بعلاوه با توجه به محدود شدن صلاحیت شخصی دادگاه، تعداد محاکمات اندک ودرعین حال کم هزینه می باشند، ازاین رو بسیاری از جنایتکارانی که باید بخاطر ارتکاب وسیع خشونتها مورد پیگرد قرارگیرند، عملاً ازکیفر اعمال خود معاف گردیده اند. در برخی موارد نیز شعبه ای از دادگاه با استناد به اصل قانونی بودن جرم و مجازات و رعایت اصل دادرسی منصفانه، حتی با وجود تضییع حقوق برخی از قربانیان، حاضر به پذیرش برخی از موارد اتهامی جدید ارائه ی شده(یعنی اتهام جنایت ازدواج اجباری علیه نیروهای دفاعی غیر نظامی) توسط دادستان نشد و بر رعایت اصول مسلم حقوق کیفری تأکید کرد، درحالیکه یکی دیگر شعب دادگاه ویژه با وارد دانستن چنین اتهامی درمورد بعضی از متهمین و محکوم کردن آنها به بهانه ی احیای عدالت و رعایت حقوق قربانیان، اصل قانونی بودن جرم و مجازات را نقض نمود و حقوق این دسته از متهمان را نادیده انگاشت، لذا دریک نتیجه گیری کلی چنین به نظر می رسد که شعبه ی اول با این اقدام خود همسو و هماهنگ با اصول دادرسی عادلانه و قواعد حقوق بین الملل کیفری عمل کرده و این نقیصه را که به دادگاههای بین المللی وارد است، رفع نموده باشد مع الوصف یکی از اقدامات منحصر به فرد این دادگاه که قبلاً سابقه نداشته است، محاکمه ی نمودن کسانی است که متهم به بکارگیری کودکان زیر 15 سال در مخاصمات و نیز جرم ازدواج اجباری شده بودند.این اقدام دادگاه ویژه باوجود انتقادات بسیار به عدم رعایت اصل عدم عطف به ماسبق شدن قوانین توسط دادگاه، تدوین کننده نخستین رویه های بین المللی در خصوص این جنایات محسوب می گردد که به طور قطع الگویی برای دادگاههای بین المللی و مختلطی خواهد بود که احتمالاً در بدو تأسیس خود اقدام به درج عناوین مجرمانه مزبور خواهند نمود یا روند رسیدگی به جنایات تحت صلاحیت خود با چنین جنایاتی مواجه خواهند شد و درنتیجه با توجه به تجربیات دادگاه ویژه سیرالئون احکام نسبتاً مشابه ای را صادر خواهند نمود. باید اذعان نمودکه این دادگاه فارغ از قصورهایی که مرتکب شده، یکبار دیگر ثابت کرد که دیگر جامعه ی بین المللی تاب سکوت و نظاره کردن بی سزا یی چنین اعمالی را ندارد.لذا به عنوان یک دادگاه مختلط ضمن رعایت اصل قانونی بودن جرم ومجازات و اصل مسئولیت کیفری فردی با اقدامات چشمگیر و شایان توجه ای که در برخورد با ناقضین حقوق بشر و حقوق بشردوستانه کرده است، الگوی مناسب و موفقی از یک دادگاه مختلط و حتی موفقتر از دادگاه های بین المللی سابق را به نمایش گذاشته است و بدین جهت آراء تأثیرگذارآن تکمیل کننده تلاشهای صورت پذیرفته در حقوق بین الملل بویژه در زمینه ی توسعه و تحول حقوق بین الملل کیفری و حقوق بین الملل بشردوستانه خواهد بود. در پایان باید به این نکته مهم اشاره کرد که از دیدگاه برخی صاحب نظران حقوق بین الملل و همچنین کمیسیون حقوق بین الملل تأسیس دادگاه های مختلط و ایجاد روز افزون این نسل از محاکم کیفری که فاقد الگوی واحدی برای مبنا قراردادن تأسیسشان می باشند، با صدورآراء متعدد و بعضاً متضاد سبب چندپارگی یا به اصطلاح شاخه شاخه شدن حقوق بین الملل کیفری خواهند شد. به همین خاطر به نظر می رسد که برای حل زودتر این معضل، می بایست الگوی واحدی برای تأسیس آنها پایه ریزی کرد. دراین بین با بررسی مقایسه مبنا وعملکرد های هر کدام از محاکم مختلط چنین می نماید که دادگاه ویژه قابلیت آن را دارد که الگویی برای تأسیس محاکم مشابه درآینده باشد.با این حال این مسئله نفی کننده صلاحیت دیوان بین المللی کیفری نخواهد بود ولذا در مواردی که دیوان به موجب اساسنامه ی خود دارای صلاحیت رسیدگی به جنایات ارتکابی در برخی از کشورها نمی باشد،انتخاب این راه حل مناسب به نظر می رسد.
مهدی مومنی محمد جعفر حبیب زاده
چکیده : اصول قانونی بودن جرایم و مجازات ها از بنیادهای حقوق کیفری محسوب می شوند. بنا براین جرم انگاری و تحمیل مجازات خارج از چارچوب قانون امری مردود است. چگونگی حاکمیت این اصول در حقوق کیفری بین المللی، موضوع پژوهش حاضر است. نکته محوری این است که اصول مزبور ، بیش از هر چیز، از مفاهیم حقوق کیفری هستند. آرا و سوابق قضایی کیفری بین المللی ، اسناد و معاهدات و عرف بین المللی از این منظر مورد ارزیابی قرار گرفته اند. با بررسی و تحلیل اندیشه های فلاسفه حقوق و نظام های عمده حقوقی و منابع حقوق کیفری بین المللی ، جایگاه اصول مورد بحث در حقوق کیفری بین المللی تبیین شده است. تشریح نقش و قابلیت جرم انگاری هریک از منابع حقوق کیفری بین المللی ازجمله دستاورد های پژوهش حاضر است. بی تردید تبیین بخش عمومی حقوق کیفری بین المللی به موازات بخش اختصاصی آن یک نیاز جدی است. تفاوت های دو نظام حقوقی کیفری ملی و بین المللی ، ازجمله مشکلات پژوهش حاضر است. دیدگاه سنتی بخاطر عدم تفکیک میان مفهوم و مصداق، اصول مزبور را قابل اعمال در حوزه حقوق کیفری بین المللی نمی دانست. اما دادرسی های کیفری بین المللی یوگسلاوی سابق و رواندا ، جوهره اصول قانونی بودن را پذیرفتند. دیوان کیفری بین المللی بطور صریح آنها را تحت عنوان اصول کلی حقوق کیفری، در اساسنامه خود به رسمیت شناخت.تحول آموزه های فلسفی حقوق در باب عدالت و قانون و تحول جایگاه اصول قانونی بودن در اسناد و فرایند دادرسی های کیفری بین المللی در یکصد سال اخیر، بیانگر اهمیت روزافزون و همگرایی حقوق کیفری ملی و بین المللی است. امروزه در حوزه حقوق کیفری بین المللی « دکترین قانونی بودن » جایگزین «دکترین عدالت مطلق» شده است. واژگان کلیدی :اصول قانونی بودن، قانون ، عدالت ، جرم بین المللی، مجازات.
شیما عرب اسدی جمشید ممتاز
دکترین مسیولیت به حمایت در حقوق بین الملل در طی چندین سال اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این مفهوم که با ارایه تعریف جدیدی از حاکمیت، یعنی حاکمیت مسیولانه، به مقابله با نقض حقوق بنیادین انسان ها در قلمرو یک کشور و توسط دولت مربوطه می پردازد، راه حلی در پاسخ به ضعف و کاستی نظام بین المللی در رویارویی با نقض عمده حقوق بنیادین بشری و بازتابی از حساسیت جامعه بین المللی نسبت به فجایع دلخراش بشری است که در دهه نود میلادی در سومالی، رواندا، بوسنی و کوزوو به اوج خود رسیده است. به موجب این اصل، که در سال 2001 با گزارش هییت کانادایی در خصوص مداخله و حاکمیت کشورها ساخته و پرداخته و در سال 2005 در خلال اجلاس سران ملل متحد رسما پا به عرصه وجود نهاده است، کشورها در قبال وقوع ژنوسید، جرایم جنگی، پاکسازی قومی و جرایم علیه بشریت، در هر گوشه ای از جهان، مسیول حمایت از جان مردمان تحت ستم بوده و با کسب مجوز از سوی شورای امنیت، ابتدا به پیشگیری از علل ریشه ای و مستقیم بحران پرداخته و در صورت عدم کفایت از روش ها، با توسل به ابزارهای غیر نظامی و دیپلماتیک واکنش نشان خواهند داد. مداخله نظامی همواره به عنوان آخرین راه حل در نظر گرفته می شود. پس از بحران نیز جامعه بین المللی مسیول بازسازی ساختارهای در هم ریخته کشور بحران زده خواهد بود. مسیولیت به حمایت که اکنون یک دهه از حیات آن می گذرد، با ظرایف و ابعاد خود سهم مهمی در حفظ نظم و ثبات ملی و بین المللی در آینده خواهد داشت. نوشتار حاضر به بررسی پیشینه، مفهوم، ابعاد ، نحوه اعمال ، تعامل و تناقض های این دکترین در عمل پرداخته و جهت رفع موانع موجود، پیشنهادات و راهکارهایی را ارایه خواهد نمود.
نفیسه پارسانیا علی سادات اخوی
موضوع پایان نامه حاضر اصول تفسیر کنوانسیون اروپایی حقوق بشر در رویه قضایی دیوان اروپایی حقوق بشر می باشد. در بخش اول مقررات مربوط به تفسیر معاهدات در کنوانسیون 1969 وین درباره حقوق معاهدات، آراء دیوان بین المللی دادگستری در زمینه تفسیر معاهدات حقوق بشری، موضع دیوان اروپایی حقوق بشر در این زمینه مورد بررسی قرار می گیرد. در بخش دوم قواعد تفسیر کنوانسیون اروپایی حقوق بشر که در رویه قضایی دیوان اروپایی حقوق بشر اعمال شده است، توضیح داده می شود. اولین مسیله ای که در خصوص تفسیر کنوانسیون اروپایی حقوق بشر قابل توجه می باشد، این است که اصول کلی حقوق بین الملل در مورد تفسیر معاهدات، مندرج در مواد 31 تا 33 کنوانسیون 1969 وین راهنمای دیوان اروپایی حقوق بشر در تفسیر کنوانسیون اروپایی حقوق بشر بوده است. اما آنچه در تفسیر کنوانسیون اروپایی حایز اهمیت بوده و رویه دیوان را متمایز از سایر نهادهای نظارتی حقوق بشر می کند استفاده از چهار قاعده تفسیری خاص یعنی قاعده تفسیر پویا، قاعده معنای مستقل،قاعده تفسیر موثر و قاعده حاشیه صلاحدید دولت توسط دیوان می باشد. در این پایان نامه هر یک از این چهار قاعده به تفکیک در رویه قضایی دیوان اروپایی حقوق بشر مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد.
فرناز فکوری علی سادات اخوی
پروتکل اول منضم به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مبنای صلاحیت کمیته حقوق بشر در رسیدگی به شکایات افراد علیه دولت های عضو پروتکل در خصوص نقض حقوق مندرج در میثاق محسوب می شود. بر طبق پاراگراف چهار از ماده پنج پروتکل، کمیته موظف شده است نتایج رسیدگی خود را در قالب آن چه در این ماده به عنوان views با "دیدگاه های پایانی" نامیده شده است، به فرد شاکی و دولت خوانده ارایه نماید. با وجود این سند مذکور هیچ اشاره ای بر ارزش و جایگاه حقوقی این یافته ها و تبعات حاصل از احراز نقض میثاق توسط کمیته ندارد. سوالی که در این ارتباط مطرح می شود این است که آیا " دیدگاه های پایانی" کمیته حقوق بشر واجد ماهیت الزام آور هستند یا خیر ؟ به عبارت دیگر آیا این " دیدگاه ها" برای دولت های عضو ایجاد الزام می کنند یا اینکه صرفا ارزش توصیه ای دارند؟ پایان نامه حاضر مسیله فوق را ابتدایا از جنبه نظری و سپس از جنبه عملی و در رویه دولت ها مورد بررسی قرار می دهد.
مسعود اکبری جمشید ممتاز
این نوشته در صدد پرداختن به موضوع جنایت تجاوز با توجه به تحولات اخیر به ویژه کنفرانس بازنگری است. در نتیجه تعیین و تحلیل تعریف جنایت تجاوز و اصول و قواعد برخواسته از این تعریف هدف این رساله است. این که جنایت تجاوز به جه مفهومی است و بر چه مصادیقی صدق می نماید از مسایلی است که همواره با موضوع رابطه ی میان دیوان بین المللی کیفری و شورای امنیت ملل متحد در خصوص اعمال صلاحیت بر جنایت تجاوز که در کنفرانس بازنگری مورد بررسی قرار گرفت و در پایان به تصویب رسید در ارتباط است و در این پایان نامه هر دوی این موضوعات با توجه به تفکیک میان عمل تجاوز و جنایت تجاوز مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت موضوع تعریف جنایت تجاوز و نحوه اعمال صلاحیت مرجع صلاحیت دار بر جرم تجاوز که تحت قالب مواد 8 مکرر، 15 مکرر و 15 ثالث توسط کنفرانس بازنگری در اساسنامه گنجانده شد تا به وسیله دولت ها تصویب گردد، در این پایان نامه با توجه به تفکیک موضوعی (عمل تجاوز و جنایت تجاوز و جنایت تجاوز) مسایل مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت تا نتایج حاصل از کنفرانس بازنگری بیشتر مشخص و معین گردد. با توجه به مطالب بیان شده مسیله تعریف جنایت تجاوز به عنوان مهمترین جرم بین المللی در این رساله از زوایای مختلف مورد تحلیل قرار گرفت تا درک درستی از این جرم بین المللی حاصل گردد.
تارا شش انگشت امیرحسین رنجبریان
انعطاف منشور ملل متحد این فرصت را به سازمان ملل می دهد تا اقدام به ایجاد نهادهای مختلف برای ارتقا و حمایت حقوق بشر بنماید یکی از این نهادها آیین گزارشگران ویژه است که ریشه پیدایش آن را باید در کمیسیون حقوق بشر جستجو نمود پس از آن نیز شورای حقوق بشر که در سال 2006 فعالیت خود را آغاز نمود با بقا این نهاد در ساختار خود تلاش نموده است تا تا با حفظ روش کاری این متخصصان مستقل راه مبارزه با نقض گسترده حقی از حقوق بشر علیه فرد یا گروهی از افراد چه صورت جهانی و یا در منطقه ای خاص را بگیرد و گزارش آنان این موقعیت را برای افراد ایجاد می کند تا از وضعیت نقض حقوق بشر شکایت نمایند این متخصصان در تمام حوزه های حقوق بشر فعالیت می نمایند و مطالعات آنان شامل حقوق مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از منظر حقوق بشر می شود گستردگی مطالب این اجازه را نمی دهد تا در رساله به تمامی این حقوق پرداخته شود بدین جهت این رساله به فعالیت گزارشگران ویژه که مشارکت مهمی در ایجاد دانش حقوقی و ارائه راه حل های ممکن در حوزه حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارند پرداخته می شود این رساله در دو بخش تنظیم شده است پس از بیان مطالب در بخش اول پیرامون تاریخچه پیدایش و نحوه انتصاب و عملکرد گزارشگران ویژه در حوزه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پرداخته خواهد شد.
عبدالقادر مبارک امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
روح اله رهامی جمشید ممتاز
چکیده ندارد.
شیرین ابطحی امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
مینا امرالهی بیوکی امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
زهرا سیف امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
محمدعلی انواری علی سادات اخوی
چکیده ندارد.
امیرمسعود مظاهری امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
عبدالعزیز نوری امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
مینا قربان وطن امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
سعید رهایی امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
حمید عبدی پور اصل لشگری امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
مونا جورمند امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
نسرین نوری صفا عباسعلی کدخدایی
چکیده ندارد.
میثم آرایی درونکلا عباسعلی کدخدایی
چکیده ندارد.
فریدون جعفری امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
محمدحسین بیاتی امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
نیما کیان ارثی امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
نسترن نظر امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
ساسان صیرفی امیرحسین رنجبریان
چکیده ندارد.
هدی شکیب منش جمشید ممتاز
چکیده ندارد.