نام پژوهشگر: محسن ابوالقاسمی
مرجان جلالی فراهانی محسن ابوالقاسمی
موبدان زرتشتی از دوران باستان به هنگام اجرای بسیاری از نیایش ها و مراسم دینی، شاخه هایی از گیاهان را به نام برسم به عنوان نماد و نماینده ایزد موکل بر گیاهان (اَمرداد) به دست می گرفته اند. با وجود نقش بسیار مهم برسم در آیین های زرتشتی، تاکنون پژوهش مستقل و جامعی در این رابطه به انجام نرسیده است. این پژوهش می کوشد تا افزون بر متونی که تنها نام برسم در آنها ذکر شده، تنها متن مرجع آیین ها و سنت های مربوط به برسم یعنی نیرنگستان را در پنج فصل بازخوانی و بررسی نماید. فصل نخست به چیستی و فلسفه برسم و جایگاه آن در میز آلات اجرای مراسم می پردازد و سپس متن اوستایی- پهلوی نیرنگستان، نسخه های خطی آن و مطالعاتی که پیش از این بدان پرداخته را معرفی می کند. در فصل دوم منابع و متون ایرانی (شامل متون اوستایی، پهلوی، پارسی زرتشتی و نیز روایات اساطیری و نقش برجسته های ایرانی باستان) و غیرایرانی که اطلاعاتی راجع به برسم در خود دارند، آمده است. فصل سوم به آنچه نیرنگستان از آداب و سنت های مرتبط با برسم روایت می کند، پرداخته است. فصل چهارم افزون بر پژوهش کتابخانه ای کوشیده تا با مطالعات میدانی، سنت های معاصر برسم و تحولات آن در ایران و هند را بازنگری کند. در آخر در پنجمین فصل نتایج این پژوهش به اختصار بیان شده است.
مریم آویژگان محسن ابوالقاسمی
ازتاریخ 21 تا 248 هجری که سال تاسیس نخستین دولت مستقل ایرانی است ایرانیان زیر سلطه نژاد عرب به سرمی بردند تا جایی که کار به قیام عقیدتی کشید ، در سه قرن آغازین هجری بسیاری از کتابهای مشهور پیش از اسلام به عربی ترجمه شدند که ایرانیان با این کار سعی درزنده نگاه داشتن گذشته خویش داشتند،از این جمله کتابهایی است که درباره مانی و مانویت نگاشته شده . پیش از کشف آثار مانوی تمام دانش ما از مانی و مانویت اطلاعاتی بود که در این کتابها آمده است ، اما چون معیاری برای سنجش درست از نادرست در دست نبود به آنچه در این کتابها آمده به دیده تردید نگریسته می شد. دراین پایان نامه نخست تعدادی از این متون عربی ترجمه و اطلاعات به دست آمده طبقه بندی شده است، سپس با متون مانوی مقایسه گردیده در پایان نیز جمع بندی و نتیجه گیری صورت پذیرفته.
کاظم حقانی نسیمی اورنگ ایزدی
کرتیرومانی؛ بر پایه متون زردشتی و مانوی هدف از ارائه ی این پژوهش این است تا در باره کرتیر و اقدامات وی که تا حدودی در منابع تاریخی کمتر سخن رفته، مطالبی به صورت گسترده و یکجا گردآوری شوند و نیز بتوان نقش کرتیر را در اوایل دوره ی ساسانی آن گونه که بوده است بیان نمود. در این پژوهش نگارنده برآن است تا چالش های ایدئولوژیکی بین این دو شخصیت سیاسی- دینی یعنی کرتیرو مانی را بررسی نموده و بتواند مشخص نماید که تصویر نقر شده بر بروی کلاه کرتیر در نقش برجسته نماد و نشانه ی چه چیزهایی می بتواند باشد. روش تحقیق در این رساله به صورت توصیفی – تحلیلی اختیار شده و نحوه گردآوری به صورت کتابخانه ای می باشد. عوامل ایجاد چالش بین کرتیر و مانی را می توان سه عامل اصلی دانست: اصول اعتقادی دین زردشتی و مانوی ، تقرب به پادشاه ، موقوفات. همچنین در باره تصویر قیچی نقر شده بر روی کلاه کرتیر در نقش برجسته ها می توان گفت که این تصویر می تواند نماد این باشد که همانطوریکه دو لبه قیچی توانایی بریدن را دارند، کرتیر و پادشاه به عنوان نمادی از دین و سیاست همانند دو لبه قیچی هر دو کنار هم و با هم می توانند مملکت داری نمایند. همچنین سرانجام این کشمکش ها به کشته شدن مانی و برچیده شده مانویت می انجامد.
بهمن افشانی آقاجری ابوالقاسم رادفر
این فرهنگ در سه بخش مفدمه(دستور،فرهنگ نویسی)بخش دوم که بخش عمده و اصلی کتاب است دربردارنده واژه های سره فارسی و بخش سوم که شامل کنایات زبان فارسی به همراه شاهد مثال های شعری است.در این فرهنگ برخی واژه های دساتیری و همچنین واژه های زند و پازند وارد شده است که مصحح به تبیین و نقد این واژه ها پرداخته است.همچنین با تعلیقات و نقد متن کتاب به بسط و شرح فرهنگ پرداخته شده است.
مهدی مشک ریز زهره زرشناس
چکیده در این رساله به ترجمه و بررسی دستوری دستنویس های سغدی بودایی و مطابقت این دستنویس ها با متن های سنسکریتی که اساس ترجمه ی آن ها بوده اند ، پرداخته شده است . رساله ی حاضر با نام «ترجمه ی دستنویس های دو زبانه ی سنسکریت – سغدی و بررسی دستوری آن» شامل شش فصل می باشد: در فصل نخست زبان و ادبیات سنسکریت وسغدی معرفی شده و به پیشینه ی تاریخی زبان های سنسکریت و سغدی و نیز تاریخ پیدایش آئین بودا پرداخته شده است .آن گاه پژوهش های پیشین معرفی شده اند و روش کار اثر حاضر بیان شده است .فصل دوم شامل معرفی قطعه ی وجرچ چدیکا ، حرف نویسی متن سنسکریت و برگردان فارسی و یادداشت های برگردان فارسی متن سنسکریت و نیز حرف نویسی ،آوانویسی و برگردان فارسی قطعه سغدی وجرچ چدیکا و یادداشت های آن است .در فصل سوم قطعه ی tsp16 معرفی شده است سپس حرف نویسی متن سنسکریت و برگردان فارسی و یادداشت های برگردان فارسی دستنویس سنسکریت و آن گاه حرف نویسی ، آوانویسی و برگردان فارسی قطعه ی سغدی tsp16 و یادداشت های آن ارائه شده است.این قطعه براساس متن شانزدهم کتاب «متن های سغدی پاریس» (textes sogdiens paris) ویراسته ی سغدی شناس فرانسوی ، پروفسور امیل بنونیست (emil benveniste) تنظیم شده است .فصل چهارم رساله به بررسی دستوری متن های دو زبانه ی سنسکریت و سغدی می پردازد.فصل پنجم در برگیرنده ی واژه نامه ی سه زبانه ی سغدی – سنسکریت – فارسی است که واژه نامه ای بسامدی می باشد و در آن به بررسی دستوری و ریشه شناختی واژه های متن نیز پرداخته شده است.ششمین فصل شامل واژه نامه ی سنسکریت - فارسی بوده و واژه های متن های سنسکریت مورد تحلیل دستوری و ریشه شناسی قرار گرفته اند.در پایان فهرست اصطلاحات دستوری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی ، کتاب نامه ، نمایه و چکیده ی انگلیسی ارائه شده است .
زهرا سمیعانی محسن ابوالقاسمی
یادنامه هنینگ، اثری است وزین که به قلم بنام ترین ایران شناسان و محققان نوشته شده است و در آن می توان انبوهی از اطلاعات در زمینه های گوناگون ایران شناسی را به دست آورد. این یادنامه گستره ای بزرگ از شاخه های مختلف ایران شناسی را در بر می گیرد. موضوعاتی مانند سانسکریت، ایرانی باستان، اوستایی و فارسی باستان، تا گویش ها و زبانهای ایرانی مانند تاتی و شغنی همه در این مجموعه قرار دارند و بیش از هر گفته ای، می توانند باز تابی از عمق دانشی و اطلاعاتی باشند که در لابلای این سطور گنجانده شده است. گرچه بیش از سی سال از نگارش این اثر بزرگ می گذرد اما همچنان می توان آن را یکی از منابع مرجع، به ویژه در زمینه زبان شناسی محسوب داشت. در این پایان نامه سعی شده است تا با تهیه فهرستی الفبایی از واژه های این یادنامه، استفاده از آن برای دانشجویان و محققان آسانتر گردد. این فهرست واژگانی همراه با ارجاعاتی همانند علائم اختصاری مقاله ها، نام زبانها و نیز شماره صفحه است.
محمد پاک نهاد ابوالقاسم رادفر
چکیده مولانا جلال الدین محمد بلخی، آفتاب فروزنده ی آسمان ادب فارسی و عرفان اسلامی است. ذهن و زبان و روان وی ، عشق نامه ای آفرید که در میان آثار منظوم عرفانی، همچون گوهری تابان می تابد. بی تردید مثنوی مولانا به عنوان یک اثر عرفانی و ادبی در صدر قرار دارد و از گذشته تا به حال مورد توجه اهل ادب و عرفان قرار گرفته و تحقیقات گسترده ای در راستای آن انجام پذیرفته است.این استقبال بی نظیر،مرهون عظمت روح مولانا و به دنبال آن رفعت و جذابیت عمیق مثنوی است.در جست و جوی راز این جذابیت،زبان او کم ارج نیست. کشش ها و جوشش های روح بی پروا سبب شده تا در زبان وی روحی دیگر دمیده شود. مطالعه در ساختار دستوری زبان مثنوی گواه این حقیقت است. ساختار دستوری مثنوی دارای مختصات ، برجستگی ها، خلاف عادت ها و منطق گریزی هایی است که جز در نظام معنایی زبانِ آن، قابل بررسی نمی باشد. موضوع این رساله ، «توصیف ساختار دستوری زبان فارسی در مثنوی» است. منظور از توصیف تحقیق درباره ی یک زبان در یک مقطع زمانی معین و یافتن قواعد آن زبان بدون توجه به صورت و ساخت قدیمی آن می باشد. توصیف همزمانی زبان ، آن را در برابر دستور تاریخی قرار می دهد که تغییرات و تحولات یک زبان را در دوره های گوناگون بررسی ، گاه علل تغییر و تحول آن را نیز تحلیل می نماید. درباره ی هدف و ضرورت این پژوهش به طور خلاصه می توان گفت: تمامی متون کهنی که به زبان فارسی دری نگاشته شده اگر چه همه به زبان فارسی نگاشته شده اند ولی هر یک از آنها متعلق به یک گونه ی ویژه ای از این زبان است .این گونه ی ویژه ، جدای از شناخت بیشتر از زبان فارسی در نشان دادن پیرنگ سبک هر شاعر یا نویسنده بی تأثیر نیست. نوع این تحقیق ، بنیادی ِکتابخانه ای و روش آن توصیفیِ موردیِ گذشته نگر می باشد. فصل چهارم که یافته های این تحقیق می باشد ، ده بخش را به خود اختصاص داده است . بخش اول، در هشت گفتار به فرایندهای واجی و دگرگونی حروف می پردازد. ابدال ، حذف ، تخفیف و سبک سازی افزایش ، قلب و نحت ، ادغام از این دگرگونی هاست . در بخش دوم مباحث مختلف اسم و گروه اسمی در سیزده گفتار به طور مفصل مطرح شده است.مباحث معرفه و نکره ، شمار ، نام آواها ، الگوهای نقش های اضافی و ندایی، الگوهای گروه های اسمی زنجیری، کنایات پرسشی و مبهم از اهم گفتار های این بخش می باشد.بخش سوم به عنوان متمم بخش اسم ، به ضمایر شخصی ، مشترک ، اشاره ، متقابل و اختصاص و کاربردهای نحوی آنها می پردازد . بخش چهارم درده گفتار ، صفت و گروه وصفی را از زوایای مختلف، بررسی و توصیف می نماید.کلیاتی درباره صفت بیانی ،احکام وصف و شیوه ی کاربرد صفت ، درجات صفت ، صفت و گروه وصفی عددی ، مبهم ، پرسشی ، تعجبی و اشاره از اهم این بخش است . در بخش پنجم به مباحث مختلف مربوط به فعل و گروه فعلی پرداخته شده است ؛جهت فعل ، افعال پی بستی ، معلوم و مجهول ، وجوه و زمان افعال و ... از مباحث عمده ی این بخش است . در بخش ششم قید و گروه قیدی با توجه به کاربرد ، معنا و ساختمان قیود به شیوه ای ویژه طبقه بندی شده اند. انواع قید در پنج گفتار به قید فعل ، قید جمله ، قید های اشاره ای ،قیدهای تأکیدی و قیدهای مختص و مشترک تقسیم شده اند . بخش های هفتم و هشتم به حروف اضافه و ربط و شبه جمله می پردازد . روش توصیف بخش های مذکور بی شباهت با قید نیست . بخش نهم به نحو مثنوی اختصاص یافته است.در این بخش در هشت گفتار الگوهای جملات ، شرح و توصیف شده اند. در گفتار اول جمله با اجزای همجنس مطرح می شود. گفتار بعد جمله های ناقص را در بر دارد .منظور از ناقص جمله هایی است که در اجزای اصلی یا احیاناً در اجزای وابسته ی آنها حذف هایی خاص صورت گرفته باشد. از مباحث عمده ی این بخش توصیف مفصل الگوهای صرفی و نحوی جمله های مرکب پیوسته و وابسته می باشد . انواع این جمله ها، با توضیح و توصیف حروف ربط ، الگوهای نحوی ، ترتیب جمله واره های وابسته و غیره با ذکر بسامد ، همراه می باشد.در گفتار های پایانی به الگوهایی از جمله توجه می شود که در علم بلاغت به آنها توازن و ترصیع می گویند ؛ با رسم الگوهای گوناگونِ جمله ، نشان داده می شود که در علم بلاغت فقط به آهنگ پایانی این نوع از جمله ها توجه و ازساختار دستوری جمله غفلت می شود. این گونه از توصیف شاید خود را به سبک شناسی ادبی نزدیک کرده باشد .در بخش دهم و پایانی در دو گفتار به الگوهای زایای واژه سازی در مثنوی و ساخت اشتقاقی واژه توجه شده است . این بخش ما را از پرداختن به ساختمان اسم و صفت وسایر کلمات در بخش های مربوط بی نیاز نموده است. به هر حال توصیف ساختار دستوری زبان فارسی در مثنوی ،گامی موثر و قابل توجه در راستای دستور تاریخی و تاریخ زبان فارسی است.در قلمرو همین مطالعات توصیفیِ است که سبک شاعران و نویسندگان مشخص می شود. مثنوی اثری است متعلق به قرن هفتم که با بررسی نظام دستوری آن، مختصات لهجه ای و گویشی ،سبک شناسی و جایگاه آن در زبان فارسی آشکار خواهد شد.
اقدس فاتحی طاهره خوشحال دستجردی
چکیده پژوهش حاضر، جایگاه هفت شخصیت برجسته اسطوره ای؛ جمشید، ضحاک، فریدون، کیکاووس، گشتاسب، رستم و اسفندیار را در ادبیات ایران باستان ،با تکیه بر شواهد و جملات و عباراتی از اصل متن های کتاب اوستا به خط و زبان اوستایی، و اصل آثار فارسی میانه به خط و زبان پهلوی، جست و جو کرده و آن را با دسته ای از ابیات شاهنامه فردوسی مقایسه و تطبیق نموده و مورد بررسی و تحلیل قرار داده است که با خصوصیات و کردارهای این هفت شخصیت در متن های باستانی، همخوانی و تناسب داشته است. در این بررسی ها مشخص گردید که اکثریت قریب به اتفاق این شخصیت های اساطیری در ادبیات ایران باستان خویشکاری ها و سرشت ایزدینه و ماورایی داشته اند و پیشینه و جایگاه اصلی شمار بسیاری از آنان را در عقاید و باورهای کهن قوم هندو ایرانی می توان یافت. اما از آنجا که رفته رفته در گذر زمان، بطور کلی وقتی که تحولات خاصی در طی هزاره ها در میان جوامع و قبایل کهن آریایی حاصل شد، جهان ذهنی آن اقوام باستانی نیز تحت تأثیر شرایط فرهنگی تازه هر عصر، مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، دینی و وام گیری از سرزمین های مجاور قرار گرفت و اسطوره ها و عقاید و باورهای دنیای کهن آریایی را متحول ساخت. علل و عوامل دیگری نیز همچون میل به خرد گرایی نیز تغییراتی را در طرز نگرش به موجودات اسطوره ای ایجاد کرد؛ به نحوی که هر قدر از دنیای باستان به عصر فردوسی نزدیک تر می شویم از ابعاد شگفتی بر انگیز و مافوق طبیعی شخصیت های اساطیری کاسته و در ازای آن ،جنبه خرد باورانه و مردمانگی آنها فربه تر شده و همه وقایع منسوب به شخصیت های اساطیری با معیارهای تجربی سنجیده می شود . از این رو ما، برابر نهاده های بسیاری از خدایان عالم اساطیر کهن هندو ایرانی و از جمله هفت شخصیت اساطیری مورد مطالعه این پژوهش را در شاهنامه فردوسی به صورت شهریاران زمینی می بینیم. این تغییر شکل ثانویه آنها با موازین عقلی و منطقی و همچنین با تعالیم ایدئولوژیکی و مبانی عقیدتی نوین، سازگاری بیشتری دارد و طبعاً خرد پذیر می نماید. روند دگرگونی بنیادین شخصیت های اساطیری مورد بحث و تکوین مجددشان در حماسه ایران عمدتاً بدین صورت بوده است که راویان هنرمند حماسه ها و ناقلان داستان های باستان، بعدها در طی قرون و اعصار در بازگویی مجدد زندگانی این قهرمانان ادبیات اوستایی، برای هر چه بیشتر جذاب نمودن داستانها آنها را با روایاتی درآمیختند که اصل آنها به صورت شفاهی نقل می شده و به ناحیه ماوراء النهر تعلق داشته که خارج از حیطه نفوذ محافل خواص زرتشتی نجد مرکزی بوده است. به نظر می رسد قسمت اعظم روایات منقول در شاهنامه های عهد اسلامی و از جمله شاهنامه منثور ابومنصوری که استاد فرزانه طوس آن را به عنوان مأخذی معتبر، اساس به نظم آوردن داستان های باستان در شاهنامه ارجمند خویش قرار داده است ، سابقه اش بیشتر به سنت زنده، پویا، و مستقل شفاهی و احیاناً مکتوب ناحیه مشرق ایران، خراسان بزرگ و ماوراء النهر باز می گردد تا آنکه وابسته به اوستا و متن های پهلوی زرتشتی باشد. ناقلان روایات اساطیری، اخبار دنیای باستان را با بیانی بسیار تأثیر گذار و رسا، توصیف و نقل می نمودند و در این توصیف و نقل ها، افزودن شاخ و برگ به روایت مربوط به یک اسطوره کهن سبب می گردید که نخست در جزئیات و نکات فرعی و حاشیه ای مربوط به داستان زندگانی یک شخصیت اسطوره ای، تغییراتی ایجاد شود و بعدها با افزودن مطالب تازه تر، ریشه و هویت اصلی آن شخصیت نیز دستخوش تغییر و تحول گردد. بدین ترتیب اسطوره در نهایت انعطاف پذیری خود با شرایط فکری و اجتماعی و خواست های مردمان در اعصار گوناگون ، خود را وفق داده است تا ماندگاری و تداوم حیات آن تضمین گردد و حتی به بهای دگردیسی یافتن کلی خود، در حماسه، حضوری زنده و با طراوت داشته باشد. کلید واژه ها: هفت شخصیت اساطیری ادبیات ایران باستان، متن های اوستا، زبان، خط وآثار ادبیات پهلوی، شاهنامه فردوسی، جمشید ، ضحاک ، فریدون ، کیکاووس ، گشتاسب ، اسفندیار ، رستم .
صلاح محمد جلوخان غلامحسین غلامحسین زاده
بررسی رابطه زبانها وفرهنگهای گوناگون به خصوص در کشورهای همسایه وهمکیش، فواید بسیاری در تقویت ارتباطات سیاسی واجتماعی وفرهنگی ملتها دارد وسبب نزدیک شدن آن ها به یکدیگر می شود، به خصوص اگر این رابطه، بر وجود سابقه میراث مشترک دو ملت دلالت داشته باشد. بنا بر این کشف، بررسی وتحلیل تاثیر زبان فارسی در گویش عراقی سبب خواهد شد که سند علمی ومعتبری درباره روابط عمیق وگسترده وقدیمی دو ملت ارائه گردد. وعلاوه بر تقویت روابط دو کشور ودو ملت منبع دانشگاهی جدیدی را نیز به جمع منابع حوزه مطالعات زبانی خواهد افزود. هدف اصلی این تحقیق کشف، بررسی وتحلیل واژه هایی بوده است که از زبان فارسی به گویش عربی عراقی وارد شده اند وتحولاتی که در آنها روی داده است. روش مطالعه ما در این رساله روش توصیفی تحلیلی بوده است که از طریق مطالعات کتابخانه ای ومطالعات موردی میدانی اطلاعات اولیه خود را به دست آورده است. در این بررسی ابتدا منابعی که در باره تاثیر زبان فارسی در زبان عربی وهمچنین گویش عربی عراقی موجود بوده بررسی شده است وسپس بر اساس اطلاعات زبانی محقق وبررسی های اتفاقی وموردی کاربردهای گویشوران این اطلاعات تکمیل گردیده است، آنگاه با مطالعه تمام لغت های فرهنگ معین واطلاعات موجود کنترل واصلاح وتکمیل شده است. در مجموع، در این تحقیق تعداد واژه های به دست آمده که از زبان فارسی به گویش عراقی وارد شده، به حدود هزار ودویست واژه رسیده است. این واژه ها در رساله به ترتیب الفبای فارسی وبه روش فرهنگ معین وبا ضبط تلفظ به وسیله الفبای واج تنظیم ثبت شده وسپس در باره تغییرات معنایی، آوایی، صرفی واشتقاقی وکاربردهای آن در گویش عراقی توضیحاتی ارائه گردیده است. سپس فصول مستقبلی به امثال عراقی که لغات فارسی در آنها به کار رفته، اختصاص یافته است؛ در این فصل واژگان دخیل فارسی به لحاظ معنایی وکاربردی طبقه بندی شده، ونوع تحولات آوایی ومعنایی آنها در این تعاملات بررسی شده یافته است.
محبوبه شمشیرگرها سعید بزرگ بیگدلی
زبان فارسی نو یک کلیّت یکسان نمودیافته در همه متون و نوشته های فارسی نیست بلکه این زبان در پارهای از حوزههای جغرافیایی با گونه های گفتاری و محلّی آن حوزه ها آمیخته و برخی از واژه ها، ساخت ها و آواهای آنها رابا خود همراه کرده است. درنتیجه در حوزه های گوناگون، گونه های تازه ای از زبان فارسی پدیدآمده که گاه از نظر صرفونحو، واژه، آوا و معنا با یکدیگر تفاوت دارند. همین ناهمخوانیها هستند که می توانند بخش مهمّی از ویژگی های سبکی یک حوزه را در رویارویی با حوزه یا حوزه های دیگر مشخص کنند. یکی از حوزه های قابل بررسی، هرات است. در این منطقه جغرافیایی از دیرباز بزرگان علم، ادب و عرفان زندگی می کرده و گاه تألیفاتی از خود باقیگذاشتهاند. خواجه عبدالله انصاری یکی از عالمان و متصوّفه این دیار است که آثار چندی از او به قلم خود یا شاگردانش به جامانده است. موضوع رساله حاضر بررسی زبان طبقاتالصّوفیه به عنوان یکی از متون برجسته به جامانده از حوزه هرات در قرن پنجم (دوره اول فارسی دری) است که بررسی زبان آن به عنوان نمونهای از زبان کهن و یا گونه زبانی قدیم هرات، میتواند پایه بررسی متون دیگری باشدکه پس از آن در هرات نگاشته شده اند. بررسی متن طبقات الصّوفیه به عنوان نمایان کننده ویژگی های زبانی متون متعلّق به زبان قدیم هرات، می تواند گوشهای از حرکت بزرگ کشف ویژگیهای گونه های مختلف زبان فارسی در دوره ها و حوزههای متفاوت را سامان داده و درنتیجه موجب شود تا به مرور درآینده برداشت صحیحی از چگونگی شکلگیری و سیر تحوّل زبان فارسی به دست آید. سرانجام بررسی ویژگی های زبانی طبقات در چهار مبحث کلّی ویژگیهای صرفیونحوی، واژگانی، آوایی و معنایی و استفاده از نظرات صاحبنظران این حوزه نشان داد بسیاری از ویژگیهای خاص طبقات، به زبان فارسی دوره اول، بسیاری به منطقه خراسان و برخی نیز به تعلّق آن به حوزه جغرافیایی هرات مربوط میشود. کاربردهای زبانی منحصر بفردی در طبقات نظیر استفاده فراوان و شایع از فعل ربطی «اید»، به کارگیری پسوند «آمار» در ساخت برخی کلمات، وجود پسوند نامآواساز «ـَست»، صرف ویژه مضارع فعل «بودن» و «باشیدن»، کاربرد ساخت کُنایی یا ارگتیو در فعل ماضی، استفاده از برخی واژههای منحصر به این حوزه جغرافیایی و اظهارنظر برخی صاحبنظران درخصوص وجود گویش کهن در هرات، نشان میدهد که در این حوزه، گونه هروی رواج داشته که طبقات انصاری به آن متعلّق است. روش انجام این پژوهش، توصیفی-تحلیلی بوده و اطّلاعات لازم، با استفاده از منابع کتابخانهای فراهم شده است.
فرزانه زرین پوش محسن ابوالقاسمی
رساله بررسی فرگرد شش و ندیداد از چهار بخش تشکیل می شود : بخش نخست مقدم در باره زبان اوستایی، کتاب اوستا، دین زرتشت ، مطالعات اوستایی، معرفی وندیداد و روش کار می باشد . بخش دوم - متن فرگرد شش ، آوانویسی متن، برگردا فارسی ویادداشت هاراشامل می شودبخش سوم-در این بخش واژه نامه بسامدی ارائه شده اس بخش چهارم - بخش پیوست که به معرفی منابع مورد استفاده به زبان فارسی و زبان های اروپایی اختصاص دارد .
احترام السادات حسینی شکرایی محسن ابوالقاسمی
مطالب مورد بحث و بررسی در این رساله عبارتند از: مقدمه و روش کار -م اوستایی - آوانویسی متن - ترجمه فارسی - واژگان بسامدی .
اشرفالسادات هاشمی سام محسن ابوالقاسمی
این پژوهش در چهار بخش تنظیم گردیده است . بخش اول : جدول حروف الفباء پهل متن اصلی پهلوی . بخش دوم :آوانویسی و تصحیح متون . بخش سوم : ترجمه متن فارسی، یادداشت ها. بخش چهارم : در باره واژه نامه، واژه نامه .
سامیه العبوری محسن ابوالقاسمی
بسیاری فرهنگهای فارسی به عربی منتشر شده و مورد استفاده چندان شناخته شده نیستند و اغلب استادان و محققان ادبیات و زبان فارسی تطبیقی و نیز آموزش زبان فارسی به عرب زبانها با پاره ای از آنها آشنایی کافی ندارند، افزون بر این حجم تالیف فرهنگهای فارسی به عربی هنوز ضعیف بوده و عملا پاسخگوی نیازهایی آموزشی و فرهنگی نیست. روش و مضمون این فرهنگها هم دچار نقصهای گوناگون است که عموما نتیجه عدم تسلط و احاطه کافی نویسندگان فارسی زبان بر زبان عربی و نویسندگان عرب زبان بر زبان فارسی است. حجم تالیف در زمینه فرهنگ نویسی عربی به فارسی قویتر و بهتر است ، هر چند که خود این فرهنگها نیز دارای ویژگیهای منفی مشترکی با فرهنگهای فارسی به عربی هستند. به نظر می رسد که بهبود وضعیت آموزش زبان فارسی به عرب زبانها و افزایش سطح تبادلات میان فرهنگ فارسی و فرهنگ کشورهای عرب زبان منوط و مشروط به تشویق به تحقیق و تالیف در زمینه فرهنگ نویسی فارسی به عربی و عربی به فارسی، با تاکید بر ضرورت تالیف فرهنگ فارسی به عربی که در آن همه ضعفها و نقایص پیشین در نظر گرفته شده باشد است. با توجه به چند پیشنهادی که در آخر این پایان نامه ارائه شده ، اعتقاد داریم که تالیف یک فرهنگ فارسی به عربی و عربی به فارسی جامع که پاسخگویی همه نیازهای عصر حاضر باشد نیاز به تلاش و صرف وقت فراوان دارد.
محسن ابوالقاسمی
چکیده ندارد.