نام پژوهشگر: مهدی ذاکری
عباس اسدی امیری مهدی ذاکری
این رساله به بررسی مسئله حقیقت بدن مثالی و یافتن دیدگاه قرآن و احادیث می پردازد. این واکاوی طی چهار فصل صورت گرفته است. در فصل اول کلیات پژوهش که شامل طرح مساله، تاریخچه پژوهش، ضرورت و اهداف و... مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل دوم ساحتهای وجودی انسان محور قرار گرفته است که شامل دو بخش است؛ در بخش اول مروری به دیدگاه های مطرح و شاخص در بیان حقیقت نفس دارد. در این بخش پس از بیان حقیقت نفس از دیدگاه فلاسفه، عرفا و متکلمین، دیدگاه قرآن و احادیث دربار? روح، مطرح می شود. بخش دوم به طرح مسئله ارتباط نفس و بدن، تبیین آن، و طرح دیدگاه های فلاسف? اثرگذار و قرآن و احادیث می پردازد. و در این بخش پاسخ های فلاسف? یونان و اسلامی و همچنین قرآن و احادیث در جواب چگونگی این ارتباط ارائه می شود. در فصل سوم حدوث و قدم نفس از دیدگاه فلاسفه و عرفا و همچنین خلقت ارواح پیش از ابدان از دیدگاه اندیشمندان اسلامی و قرآن و احادیث مطرح شده است. در فصل چهارم حیات برزخی انسان و بدن مثالی مورد بررسی قرار گرفته است. این فصل شامل دو بخش می باشد؛ در بخش اول حقیقت عالم مثال از دیدگاه های فلاسفه، عرفا و قرآن و احادیث مطرح شده است. و در بخش دوم سوال اصلی پژوهش یعنی بدن مثالی محور قرار گرفته است. در این بخش ضمن تشریح بدن مثالی از دیدگاه های فلاسفه، عرفا و قرآن و احادیث به این نتیجه می رسیم که از ظاهر برخی از احادیث فهمیده می شود که بدن مثالی همان تمثل روح است و از برخی دیگر از احادیث به دست می آید که روح در برزخ با بدن مثالی که در دنیا با انسان بود، متنعم یا معذب می شود.
محمد علی توحیدی حسین دیبا
قبل از ظهور »صنعت ارتباطات جهانی«، علی رغم داعیه جهانی بودن برخی از ادیان، بسته به محلی بودن اقتصاد، سیاست و فرهنگ، ادیان نیز، محدود به قلمرو و بوم خاصی بودند، با شکل گیری »دوره ارتباطات« و انفجار اطلاعات و به وجود آمدن »دهکده جهانی« ادیان در رویارویی و تماس نزدیک و گسترده نسبت به هم قرار گرفتند، در گفتمان های بین الادیانی، سوال هایی از حقانیت و نجات بخشی همه ادیان مطرح گردید که آیا همه ادیان از حقانیت بهره مند بوده و نجات بخش پیروان شان هستند و یا دین خاصی، در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه انحصارگرایی، شمول گرایی و پلورالیسم دینی، مطرح گردیده است. جان هیک فیلسوف انگلیسی که نظریه پرداز و بنیانگذار نظریه پلورالیسم دینی است، برای اثبات و استحکام آن، به مبانی و ادله ای چون تجربه دینی، یکسان انگاری ماهیت و حقیقت وحی و تجربه دینی، معرفت شناسی کانت و تفکیک »نومن« از »فنومن«، فرضیه نجات و اشتراک و بهره مندی همه ادیان در توانایی ایجاد تحول از خودمحوری به خدامحوری (گوهر ادیان)، تکافو ادله، هدایت عام الهی و »جهانی شدن« تمسک جسته است، هدف تحقیق حاضر نقد و بررسی صحت و سقم این مبانی و ادله می باشد که با استفاده از شیوه اسنادی و اکتشافی در محدوده مباحث کلامی، فلسفی و معرفت شناختی، مبانی جان هیک در پلورالیسم دینی را به نقد و چالش گرفته است. پلورالیسم دینی را می توان از دو زاویه برون دینی و درون دینی مورد بررسی قرار داد؛ در ساحت برون دینی، نقد مبانی کثرت گرایی دینی و آشکار ساختن اشکالات کلامی و فلسفی و معرفت شناختی آن ها، به معنای تیشه به ریشه زدن پلورالیسم دینی است؛ مبانی و پایه های مطرح شده از طرف جان هیک برای پلورالیسم دینی، هیچکدام قابل دفاع نبوده و هرکدام در معرض اشکالات عدیده کلامی و معرفتی قرار دارند. سودجویی از نظریات عرفا در جهت استحکام دیوار لرزان پلورالیسم دینی، با واقعیت همخوانی ندارد. به لحاظ درون دینی؛ اسلام با در نظرداشت معیارها و ویژگی هایی چون: الف) انتساب به خداوند متعال؛ ب) ابتنا بر پایه فطرت انسانی؛ ج) پایداری و منزه بودن از انحراف و اعوجاج؛ د) وحیانی بودن؛ هـ) تأخر زمانی، برای دین حقیقی، ادیان وحیانی را در اصول و تعالیم اساسی یکی دانسته و تفاوت های موجود میان آن ها را به دوره های متفاوت و مقتضیات زمانی و مکانی، ارجاع می دهد؛ از نظر اسلام، ادیان غیر وحیانی، از حقیقت بهره ای ندارد، ادیان آسمانی هرچند در دوره زمانی مختص خودشان از حقانیت قابل پیروی و نجات بخش بهره مند بودند و لکن بعد از ظهور اسلام، نه قابل پیروی است و نه برای پیروان، نجات بخش. اسلام، نجات پیروان ادیان باطل و غیر حقیقی، چه آسمانی و چه غیر وحیانی را در دوره بعد از طلوع خورشید اسلام، به تفضل و رحمت واسعه خداوند متعال، امکان پذیر می داند، البته به شرط معاند نبودن آن ها. اسلام، رویکردهای گوناگون پلورالیسم دینی را نه به طور کامل می پذیرد و نه همگی را طرد می کند؛ رویکردهایی چون: تساهل و تسامح، تبادل نظر و گفتگو بین الادیانی، از نظر اسلام مانعی ندارند، اما رویکردهایی چون: شکاکیت و نسبیت در فهم حقیقت، بهره مندی همه ادیان از حقیقت یکسان و نجات بخشی همه ادیان در همه زمان ها را مطرود و غیر قابل قبول می داند.
محمدعلی توحیدی حسین دیبا
قبل از ظهور »صنعت ارتباطات جهانی«، علی رغم داعیه جهانی بودن برخی از ادیان، بسته به محلی بودن اقتصاد، سیاست و فرهنگ، ادیان نیز، محدود به قلمرو و بوم خاصی بودند، با شکل گیری »دوره ارتباطات« و انفجار اطلاعات و به وجود آمدن »دهکده جهانی« ادیان در رویارویی و تماس نزدیک و گسترده نسبت به هم قرار گرفتند، در گفتمان های بین الادیانی، سوال هایی از حقانیت و نجات بخشی همه ادیان مطرح گردید که آیا همه ادیان از حقانیت بهره مند بوده و نجات بخش پیروان شان هستند و یا دین خاصی، در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه »انحصارگرایی«، »شمول گرایی« و »پلورالیسم دینی«، مطرح گردیده است. جان هیک فیلسوف انگلیسی که نظریه پرداز و بنیانگذار نظریه پلورالیسم دینی است، برای اثبات و استحکام آن، به مبانی و ادله ای چون تجربه دینی، یکسان انگاری ماهیت و حقیقت وحی و تجربه دینی، معرفت شناسی کانت و تفکیک »نومن« از »فنومن«، فرضیه نجات و اشتراک و بهره مندی همه ادیان در توانایی ایجاد تحول از خودمحوری به خدامحوری (گوهر ادیان)، تکافو ادله، هدایت عام الهی و »جهانی شدن« تمسک جسته است، هدف تحقیق حاضر نقد و بررسی صحت و سقم این مبانی و ادله می باشد که با استفاده از شیوه اسنادی و اکتشافی در محدوده مباحث کلامی، فلسفی و معرفت شناختی، مبانی جان هیک در پلورالیسم دینی را به نقد و چالش گرفته است. پلورالیسم دینی را می توان از دو زاویه برون دینی و درون دینی مورد بررسی قرار داد؛ در ساحت برون دینی، نقد مبانی کثرت گرایی دینی و آشکار ساختن اشکالات کلامی و فلسفی و معرفت شناختی آن ها، به معنای تیشه به ریشه زدن پلورالیسم دینی است؛ مبانی و پایه های مطرح شده از طرف جان هیک برای پلورالیسم دینی، هیچکدام قابل دفاع نبوده و هرکدام در معرض اشکالات عدیده کلامی و معرفتی قرار دارند. سودجویی از نظریات عرفا در جهت استحکام دیوار لرزان پلورالیسم دینی، با واقعیت همخوانی ندارد. به لحاظ درون دینی؛ اسلام با در نظرداشت معیارها و ویژگی هایی چون: الف) انتساب به خداوند متعال؛ ب) ابتنا بر پایه فطرت انسانی؛ ج) پایداری و منزه بودن از انحراف و اعوجاج؛ د) وحیانی بودن؛ هـ) تأخر زمانی، برای دین حقیقی، ادیان وحیانی را در اصول و تعالیم اساسی یکی دانسته و تفاوت های موجود میان آن ها را به دوره های متفاوت و مقتضیات زمانی و مکانی، ارجاع می دهد؛ از نظر اسلام، ادیان غیر وحیانی، از حقیقت بهره ای ندارد، ادیان آسمانی هرچند در دوره زمانی مختص خودشان از حقانیت قابل پیروی و نجات بخش بهره مند بودند و لکن بعد از ظهور اسلام، نه قابل پیروی است و نه برای پیروان، نجات بخش. اسلام، نجات پیروان ادیان باطل و غیر حقیقی، چه آسمانی و چه غیر وحیانی را در دوره بعد از طلوع خورشید اسلام، به تفضل و رحمت واسعه خداوند متعال، امکان پذیر می داند، البته به شرط معاند نبودن آن ها. اسلام، رویکردهای گوناگون پلورالیسم دینی را نه به طور کامل می پذیرد و نه همگی را طرد می کند؛ رویکردهایی چون: تساهل و تسامح، تبادل نظر و گفتگو بین الادیانی، از نظر اسلام مانعی ندارند، اما رویکردهایی چون: شکاکیت و نسبیت در فهم حقیقت، بهره مندی همه ادیان از حقیقت یکسان و نجات بخشی همه ادیان در همه زمان ها را مطرود و غیر قابل قبول می داند.