نام پژوهشگر: جلیل باباپور خیرالدین
رحیم داداش زاده جلیل باباپور خیرالدین
هدف از این پژوهش بررسی رابطه سیستم های مغزی/ رفتاری و خودپایی در دانشجویان سیگاری و غیر سیگاری می باشد. روش پژوهش از نوع پس رویدادی و جامعه آماری شامل دانشجویان سیگاری و غیرسیگاری (زن – مرد) در رده سنی 30-20 ساله دانشگاه تبریز بود. نمونه آماری 124 نفر را شامل می شد 62 نفر سیگار و 62 نفر غیر سیگاری) که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند (انتخاب تصادفی در زنان سیگاری به علت محدود بودن آنها در جامعه مورد نظر رعایت نشد). ابزارهای سنجش این پژوهش « مقیاس بازداری/فعال سازی کارور وایت» و« پرسشنامه خودپایی اشنایدر» بود. داده ها با استفاده از روش-های آماری t برای گروه های مستقل، ضریب همبستگی و رگرسیون لجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که میان مقادیر میانگین زیر مقیاس جستجوی سرگرمی سیستم فعالساز رفتاری افراد سیگاری و غیرسیگاری در سطح p<0/05 اختلاف معنی دار مشاهده شد میان مقادیر میانگین زیر مقیاس سائق و جستجوی سرگرمی سیستم فعالساز رفتاری زنان سیگاری و غیر سیگاری در سطح p<0/01 درصد تفاوت معنی دار مشاهده شد. میان مقادیر میانگین سیستم بازداری رفتاری افراد و همچنین زنان سیگاری و غیرسیگاری تفاوت معنی دار مشاهده شد. میان مقادیر میانگین سیستم بازداری رفتاری مردان و زنان سیگاری در سطح p<0/01 درصد تفاوت معنی دار مشاهده شد میان مقادیر میانگین خودپایی مردان و زنان سیگاری تفاوت معنی دار وجود داشت. بین خودپایی و سیستم فعالسازی رفتاری و همچنین سیستم بازداری رفتاری زنان سیگاری رابطه همبستگی منفی معکوس و معنی دار وجود دارد بین خودپایی و سیستم فعالسازی رفتاری زنان غیرسیگاری رابطه همبستگی مثبت مستقیم و معنی دار وجود دارد. در زنان، سیستم بازداری رفتاری نقش تعیین کننده ای در گرایش آنها به مصرف سیگار دارد.
نسرین عدالت زاده اقدم جلیل باباپور خیرالدین
انسان همواره دوستدار خوبی و کمال است ولی این تمایل همواره مفید نیست، به ویژه یک فرد روان رنجور ممکن است با افراط در همین تمایل دچار مشکل شود. این پژوهش به بررسی سازه شخصیتی کمال گرایی از دیدگاهی شناختی می پردازد و هدف آن بررسی رابطه بازنمایی معنایی و کمال گرایی است. آزمودنی های پژوهش 360 نفر از دانشجویان کارشناسی (دختر و پسر) دانشگاه تبریز شامل 90 کمال گرای خودمدار، 90 دیگرمدار، 90 جامعه مدار و 90 غیرکمال گرا هستند ، که در یک پژوهش توصیفی- تحلیلی با روش نمونه گیری خوشه ای ، انتخاب شده اند. پس از اجرای مقیاس کمال گرایی چندبعدی، آزمون افتراق معنایی اجرا شد. داده های بدست آمده با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه، تحلیل واریانس چندمتغیره، خی دو و رگرسیون تحلیل گردید. نتایج نشان داد که بین بازنمای معنایی و کمال گرایی رابطه معنی دار (0/001> p) وجود دارد و همچنبن بازنمایی های معنایی ِچهار گروه کمال گرایان خودمدار، دیگرمدار، جامعه مدار و غیرکمال گرایان (0/001> p) باهم متفاوت است. این مطالعه نشان داد که بین بازنمایی معنایی و کمال گرایی رابطه وجود دارد و با استفاده از تکنیک افتراق معنایی می توان به تشخیص کمال گرایی پرداخت.
محسن سودمند نیری میرتقی گروسی فرشی
حوادث و آسیب های مختلف همیشه جزوء لاینفکی از زندگی بشر در طول تاریخ بوده است و چنین حوادثی گاهاً به تروماهای جبران ناپذیری تبدیل می شوند که تحمل و پذیرش آنها فوق العاده سخت و طاقت فرسا است. به منظور بررسی اختلالات روانشناختی و اختلالات شخصیت بیماران مبتلا به سوختگی و غیر سوختگی، 58 بیمار بستری در بیمارستان سینا تبریز به صورت در دسترس و با احراز شرایط ورود به مطالعه انتخاب شدند. گروه کنترل این پژوهش را نیز 58 بیمار غیر سوخته (آسیب های چشم) تشکیل داده اند. پس از تکمیل فرم رضایت آگاهانه و بررسی اولیه روانشناختی،تمامی بیماران پرسشنامه میلون 3 را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از میانگین، انحراف استاندارد، همبستگی اسپیرمن و تحلیل واریانس چند متغیره (manova ) استفاده شده است. نتایج تحلیل داده ها نشان می دهد که بین اختلالات شخصیتی و سوختگی در سطح 0/005>p رابطه معناداری وجود دارد. همچنین در همین سطح، بین اختلالات روانشناختی و سوختگی نیز رابطه معناداری گزارش شده است. اما بین اختلالات روانشناختی و اختلالات شخصیتی با شدت سوختگی رابطه معناداری بدست نیامده است . آزمون همبستگی اسپیرمن حاکی از این است که وضعیت تاهل بیشترین ارتباط را با اختلالات روانشناختی و شخصیتی دارد. جنسیت و وضعیت اشتغال نیز به ترتیب با وسواس و مانیک در سطح 0/005> p معنادار می باشد. اما بین سایر اطلاعات دموگرافیک و اختلالات روانشناختی و شخصیتی رابطه معناداری بدست نیامده است.
ناهیده حسنی خیابانی جلیل باباپور خیرالدین
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر شناخت رفتار درمانی در کاهش افسردگی، اضطراب و خشم زنان مبتلا به سرطان سینه پرداخته است. این پژوهش از نوع آزمایشی با پیش آزمون ـ پس آزمون به همراه گروه کنترل می باشد. در این مطالعه آینده نگر 60 نفر از زنان مبتلا به سرطان سینه بطور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جای داده شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه افسردگی بک، اضطراب بک و خشم اسپیلبرگر استفاده شد. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که در کاهش افسردگی و اضطراب زنان مبتلا به سرطان سینه شناخت رفتاردرمانی تفاوت معنی داری با گروه کنترل دارد (p<0.01). اما در مورد خشم شناخت رفتاردرمانی تفاوت معنی داری با گروه کنترل ندارد (p>0.01 ). بر اساس نتایج این پژوهش می توان گفت که در کاهش علائم افسردگی و اضطراب زنان مبتلا به سرطان سینه شناخت رفتار درمانی روشی موثر می باشد. اما در کاهش خشم این افراد شناخت رفتار درمانی روشی موثر نیست.
مریم شریعتی میرتقی گروسی فرشی
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی کارآیی مدل خودارزشیابی های مرکزی در پیش بینی رضایت شغلی و بهزیستی ذهنی کارکنان بود. همچنین به نقش متغیرهای شغلی و دموگرافیک بعنوان اهداف فرعی توجه شد. در راستای دستیابی به اهداف مذکور، تعداد 229 نفر از کارکنان شرکت کویر تایر استان خراسان جنوبی با روش طبقه ای نسبتی انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. در این پژوهش از چهار ابزار شامل؛ 1- مقیاس خودارزشیابی های مرکزی (جوج و همکاران،2003)، 2- مقیاس رضایت شغلی(اسمیت و همکاران، 1969)، 3- مقیاس رضایت از زندگی داینر و همکاران(1985)،(به منظور سنجش بعد شناختی بهزیستی ذهنی) و 4- مقیاس عاطفه مثبت و منفی(واتسن و همکاران، 1988) (به منظور سنجش بعد عاطفی بهزیستی ذهنی) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روشهای آمار توصیفی، ماتریس همبستگی و رگرسیون چند متغیره(همزمان و گام به گام) استفاده شد. نتایج، کارآیی مدل خودارزشیابی های مرکزی در پیش بینی رضایت شغلی و بهزیستی ذهنی را تایید کرد. در این راستا مشخص شدکه مدل خودارزشیابی های مرکزی، رضایت شغلی و مولفه های آن و بهزیستی ذهنی و مولفه های آن (رضایت از زندگی و عواطف مثبت و منفی) را بصورت معنی داری پیش بینی می کند. همچنین بررسی نقش متغیر های دموگرافیک و شغلی نشان داد که مدل خودارزشیابی های مرکزی، وضعیت شغل و سابقه ی خدمت پیش بینی کننده های معنی داری برای رضایت شغلی کلی هستند. علاوه براین مشخص شد که مدل خودارزشیابی های مرکزی و سابقه خدمت، رضایت از زندگی(بعد شناختی بهزیستی ذهنی) و عواطف مثبت و منفی(بعد عاطفی بهزیستی ذهنی) را بصورت معنی داری پیش بینی می کنند.
حامد احمدی حمید پورشریفی
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش منبع خبری در اقناع افراد با تعدیل کنندگی عزت نفس و نگرش به منبع خبری انجام گرفت. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانشجویان سال دوم و سوم مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز بود که در سال تحصیلی 90-89 در این دانشگاه مشغول تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله-ای چهار دانشکده انتخاب شده، سپس در هر دانشکده دو کلاس به همین روش انتخاب گردید، که در مجموع 307 نفر را تشکیل دادند. در هر کلاس مقیاس عزت نفس روزنبرگ و پرسشنامه ی نگرش سنجی مولف ساخته اجرا شد. سپس یکی از دو فیلم ساخته شده با آرم های بی بی سی فارسی و 20:30 به طور تصادفی پخش شده و از شرکت کنندگان خواسته شد تا به پرسشنامه ی مولف ساخته ی اقناع پاسخ دهند. یافته ها: نتایج آزمون خی دو نشان می دهد که منابع خبری در میزان اقناع با یکدیگر متفاوت هستند به طوری که بی بی سی فارسی قدرت اقناع بالاتری از 20:30 دارد. همچنین میزان عزت نفس در میزان اقناع موثر است به طوری که افراد با عزت نفس پایین میزان اقناع بالاتری نشان می دهند. نتایج تحقیق نشان می دهد که نگرش مثبت یا منفی به منبع خبری نیز در میزان اقناع موثر است؛ کسانی که نگرش مثبت به منبع داشتند اقناع بیشتر و کسانی که نگرش منفی به منبع داشتند اقناع کمتر نشان دادند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که میزان اقناع در دو جنس متفاوت است و زنان بیشتر از مردان اقناع می شوند. نتیجه گیری: در مجموع، این پژوهش اهمیت توجه به نقش رسانه ها را در اقناع افراد روشن ساخت به طوری که منابع رسانه ای مختلف می توانند میزان اقناع متفاوتی داشته باشند. در این راستا تفاوت قدرت اقناعی یک شبکه خبری داخلی با شبکه خارجی مشخص شد و نشان داده شد که قدرت اقناع شبکه خبری خارجی بیشتر است. همچنین در مورد تفاوت عزت نفس افراد در میزان اقناع نیز نتایجی هم سو با نتایج پژوهشگران این حوزه به دست آمد، به طوری که افراد با عزت نفس پایین بیشتر اقناع می شوند. همچنین نتایج پژوهش در رابطه با تاثیر نگرش قبلی بر میزان اقناع تایید شد. بدین معنی که نگرش مثبت یا منفی قبلی به یک منبع منجر به میزان اقناع بیشتر یا کمتر توسط آن منبع می شود.
مجتبی غلامزاده خادر جلیل باباپور خیرالدین
پژوهش حاضر به بررسی تأثیرهنر درمانی با تکیه بر نقاشی درمانی در کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله جویانه و اضطراب جدایی دانش آموزان پسر ابتدایی پرداخته است. این پژوهش از نوع آزمایشی با پیش آزمون ـ پس آزمون به همراه گروه کنترل می باشد. در این مطالعه تجربی60 دانش آموز پسر مدارس ابتدایی با نشانه های اضطراب جدایی و نافرمانی مقابله ای بطور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جای داده شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه csi-4 و مصاحبه تشخیصی استفاده شد. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که در نشانه های اضطراب جدایی و نافرمانی مقابله ای دانش آموز پسر نقاشی درمانی تفاوت معنی داری با گروه کنترل دارد (p<0.00). بر اساس نتایج این پژوهش می توان گفت که در کاهش نشانه های اضطراب جدایی و نافرمانی مقابله ای دانش آموز پسر نقاشی درمانی روشی موثر می باشد.
وهاب محمدپور جلیل باباپور خیرالدین
مقدمه:اختلال طیف اوتیسم اختلال فراگیر رشدی است که با مشکلات اجتماعی، محدودیت های ارتباطی و رفتارها و علایق محدود شده مشخص می شود.پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روش الگودهی ویدئویی بر تعاملات اجتماعی و مهارتهای خودیاری کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم انجام شد. روش: این پژوهش از نوع آزمایشی تک موردی می باشد. شرکت کنندگان پژوهش را 4 کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم خفیف تا متوسط تشکیل دادند. ابزارهای پژوهش، مقیاس درجه بندی اوتیسم کودکان و چک لیست مهارتهای مراقبت از خویشتن بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل نموداری و ترسیمی استفاده شد. نتایج: یافته های پژوهش نشان داد که روند درمان باعث افزایش مهارت های خودیاری شستن دست و صورت، خشک کردن دست و صورت با حوله، مسواک زدن دندانها،پوشیدن و درآوردن لباس و افزایش تعاملات اجتماعی به شکل نگاه مستقیم به چشم ها، بازی با تشک فنری، بازی با مکعب های ساخت و کاهش زمان درگیر شدن در بازی با تشک فنری و مکعب ساخت شده است. براساس نتایج بدست آمده می توان گفت که الگودهی ویدئویی در افزایش تعاملات اجتماعی و مهارتهای خودیاری کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم روش موثری می باشد.
ابراهیم رزاقی الوندی جلیل باباپور خیرالدین
این پژوهش با هدف بررسی نقش ذهن آگاهی، باورهای غیرمنطقی و سبکهای حل تعارض در رضایت زناشویی کارکنان واحدهای اداری دانشگاه تبریز انجام گرفت. روش: برای این منظور 111 نفر (68 مرد و 43 زن) از کارکنان متأهل دانشگاه تبریز بصورت نمونه گیری در دسترس اشباع شده از بین کلیه کارکنان دانشگاه انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ 47 ماده ای، پنج وجهی ذهن آگاهی، باورهای غیرمنطقی جونز و سبکهای حل تعارض رحیم (نسخه دوم) استفاده گردید. داده های آماری بدست آمده با استفاده از آزمون معناداری همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چد متغیره در نرم افزار spss 17 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: نتایج بدست آمده نشان داد که بین ذهن آگاهی، باورهای غیرمنطقی و سبکهای حل تعارض، با رضایت زناشویی زوجین رابطه معنی داری وجود دارد. در متغیر ذهن آگاهی، زیرمولفه ی مشاهده و عمل آگاهانه دارای بیشترین ارتباط با متغیر ملاک بودند. در متغیر باورهای غیرمنطقی، زیرمولفه های درماندگی نسبت به تغییر، نگرانی زیاد توأم با اضطراب، اجتناب از مشکل و وابستگی، و در متغیر سبکهای حل تعارض، شیوه های همدلانه، مهربانانه و سلطه گرانه بیشترین ارتباط را با رضایت زناشویی داشتند.
شهلا جبرییلی جلیل باباپور خیرالدین
مقدمه: اختلال شخصیت مرزی، سندرم پیچیده ای است که خصیصه های مرکزی آن بی ثباتی خلق، اختلال کنترل تکانه و اختلال در ارتباطات بین فردی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش نشانه-های اختلال شخصیت مرزی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع آزمایشی تک موردی می باشد. شرکت کنندگان پژوهش را 2 فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی تشکیل دادند. ابزارهای پژوهش، آزمون بالینی میلون 3 (mcmi-iii، آزمون استرس پس از سانحه روانی (ptsd)،مقیاس امیدواری بزرگسالان اشنایدر (sahs)، پرسشنامه افسردگی بک (bdi)، آزمون تکانشگری بارات (bis) و پرسشنامه انگاره پردازی خودکشی ماخ (ssi) بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل نموداری و ترسیمی و همچنین اندازه اثر و درصد بهبودی استفاده شد. نتایج: یافته های پژوهش نشان داد که روند درمان باعث کاهش نشانه های استرس پس از سانحه روانی (ptsd)، ، نوسان خلقی،رفتارهای تکانشی، احساس پوچی، و رفتارهای خودکشی گرایانه شده است. بر اساس نتایج بدست آمده می توان گفت که رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش نشانه های اختلال شخصیت مرزی روش موثری می باشد.
مریم مبعث زمانی حمید پورشریفی
تصویر بدنی یک ساختار چند وجهی شامل ارزیابی های ذهنی از بدن است. این ارزیابی ها شامل سنجش های عاطفی، شناختی و رفتاری از سایز، زیبایی شناسی، احساس، عملکرد، تناسب اندام و سلامتی است (پروزیسنکی و کش، 1990). چنین ارزیابی هایی می تواند منجر به ادراک کاملا متفاوت بدن از فرم و سایز قابل مشاهده فرد شود، که نشان دهنده مولفه یکپارچه ای از خویشتن شناسی ، با ارائه تصویر بدنی به عنوان ساختاری مهم برای فهم این موضوع است (موری، بایرن و رایگر ، 2010). تصویر بدنی نه تنها با نارضایتی بدنی ارتباط دارد، بلکه به سرمایه گذاری افراطی رفتاری و شناختی فرد بر ظاهر فیزیکی و نیز تعیین احساس فرد بر ظاهر فیزیکی و نیز در تعیین احساس فرد از خود، مرتبط می شود (لوین و پیران ، 2004). بدن به عنوان پدیده ای روانشناختی، در خلال مجموعه ای از سازه های شناختی چندبعدی، تجربه می شود. اما این تصورات ذهنی ثابت نیست و توسط تجاربی که فرد پیدا می کند، گسترش می یابد. پس تصویر بدنی براساس عوامل درونی، بیرونی و زمینه ای تغییر می یابد. از بین عوامل درونی و روانشناختی می توان سازه هایی چون کمال گرایی، عزت نفس و درونی سازی معیارهای جامعه برای لاغری را نام برد. در بین عوامل بیرونی و زمینه ای می توان به واقعیت های اجتماعی، نظیر انتظارات و قضاوت هایی که فرد گمان می کند دیگران درباره ظاهر او دارند (کش، 1988؛ کش، 1990؛ کیتون و همکاران، 1990؛ لاسی ، 1986) و رسانه ها اشاره کرد (اسپیتکو و هندرسون ، 2004). محققین معتقدند، تصویر بدنی بیانگر نگرش شخص درباره بدنش است. تصویر بدنی، این نیست که چطور به نظر میرسیم، بلکه دیدگاه درونی خودمان، از این که چطور به نظر میرسیم، اینکه ما فکر می کنیم چطور به نظر دیگران میرسیم و اینکه چه احساسی درباره دید خودمان داریم، است (تامپسون و همکاران، 2004). مفهوم تصویر بدنی ثابت نیست و تعریف فرد از تصویر بدنی آرمانی اش در سراسر عمر تغییر می کند. این نگرش ها تحت تاثیر دامنه ای از متغیرها مانند بازنمایی رسانه ها، رسوم فرهنگی و نگرش های دوستان تغییر شکل می یابد. این تغییر دیدگاه ها معمولا با تغییر احساسات و افکار همراه است و حتی ممکن است در موقعیت های مشخص، رفتار شخص را تغییر دهد. طبق نظر تامپسون و همکاران (2004) یک مدل پیوستاری بهترین شیوه برای مفهوم سازی تصویر بدنی است. یک اختلال اختصاصی ممکن است شکل های بسیاری به صورت ادراکی ، ذهنی (شناختی یا عاطفی) و رفتاری (تامپسون، 1996، به نقل از سیرز ، 2007) به خود بگیرد. عنصر ادراکی تصویر بدنی مختل شده یک برآورد افراطی از اندازه بدن است. عنصر شناختی ممکن است شامل انتظار غیر واقعی برای یک ویژگی ظاهری مشخص باشد. عنصر عاطفی اشاره به احساسات درماندگی و اضطراب درباره ظاهر شخص دارد و جنبه رفتاری نشان دهنده اجتناب از موقعیت هایی است که ارزیابی تصویر بدنی را راه اندازه می کند (تامپسون و همکاران، 2004).
بابک صادقی حسن صبوری مقدم
هدف: هدف پژوهش حاضر تاثیر هیجانی موسیقی بر مولفه های فشار خون و ضربان قلب در افراد مبتلا به بیماری های قلبی عروقی در مقایسه با افراد سالم براساس ویژگی های شخصیتی می باشد. روش: برای این منظور 40 آزمودنی که شامل 20 فرد بیمار قلبی-عروقی و 20 فرد سالم می باشد به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب و پرسشنامه های جمعیت شناختی (رشته تحصیلی، سن) و پرسشنامه neo-ffi فرم کوتاه توسط آزمودنی ها تکمیل شده است. لازم به ذکر است که آزمودنی ها، همه ویژگی شخصیتی نوروتیک داشته و در دو گروه درون گرا و برون گرا که هر کدام شامل 10 نفر بوده گروه بندی شده اند. داده ها به کمک نرم افزارspss18 و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس (mancova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که: در هر سه مقایسه زوجی اندازه گیری فشارخون سیستولیک بعد از ارائه موسیقی آرام معنی داری وجود دارد. به این صورت که در مقایسه اول بیمار درون گرا تاثیر کمتری نسبت به بیمار برون گرا، از موسیقی با ریتم آرام، پذیرفته است و موسیقی با ریتم آرام تاثیر بیشتری بر روی بیمار برون گرا گذاشته و میزان فشارخون سیستولیک این بیماران را بیشتر کاهش داده است. در مقایسه بعدی متوجه می شویم که افراد بیمار درون گرا تاثیر کمتری از موسیقی با ریتم آرام، نسبت به افراد سالم درون گرا گرفته اند و موسیقی با ریتم آرام فشارخون سیستولیک افراد سالم درون گرا را بیشتر از افراد بیمار درون گرا کاهش داده است. همین رابطه در مقایسه بعدی نیز وجود دارد و فشارخون سیستولیک افراد سالم برون گرا بعد از ارائه موسیقی با ریتم آرام به نسبت بیشتری از افراد بیمار برون گرا کاهش یافته است. این معنی داری در مولفه های دیگر یعنی فشارخون دیاستولیک و ضربان قلب پس از ارائه موسیقی با ریتم آرام وجود ندارد. همچنین پس از ارائه موسیقی با ریتم تند نیز هیچ معنی داری در هیچ کدام از مولفه های پژوهش وجود ندارد.
داود عزتی حسن صبوری مقدم
زمینه و اهداف: یکی از موضوعاتی که امروزه ذهن محققان را در حیطه روانشناسی سلامت به خود مشغول کرده است رابطه بین عوامل روانشناختی و ابتلا به بیماری های قلبی و بخصوص بیماری عروق کرونری قلب است. در این راستا، این تحقیق به منظور تعیین تاثیر محرک های استرس زا و خوشایند بر فشار خون و ضربان قلب بیماران عروق کرونری براساس سطوح هیجان خواهی انجام شد تا فهم ما را از مکانیزم های زیربنایی نوروفیزیولوژیک این عوامل افزایش دهد. مواد و روشها: در یک طرح مورد- شاهدی، 30 نفر از بیماران عروق کرونری (15مرد بیمار با هیجان خواهی بالا و 15 مرد بیمار با هیجان خواهی پایین) مراجعه کننده به بیمارستان شهید مدنی شهرستان تبریز که از طریق تشخیص پزشکی به عنوان بیماران عروق کرونری تشخیص داده شده بودند، و 30 مرد سالم (15 مرد با هیجان خواهی بالا و 15 مرد با هیجان خواهی پایین) انتخاب شدند؛ داده ها به کمک دستگاه فشار سنج دیجیتال بازویی و مقیاس هیجان خواهی زاکرمن ( فرم کوتاه ) جمع آوری شدند و برای تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی از تحلیل کوواریانس چند متغیره (mancova) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که محرک استرس زا بر فشار خون و ضربان قلب آزمودنی ها تاثیر گذاشته به طوریکه میانگین نمرات شاخص های فیزیولوژیکی در پس آزمون بیشتر از پیش آزمون می باشد؛ همچنین محرک خوشایند بر فشار خون و ضربان قلب آزمودنی ها تاثیر گذاشته به طوریکه میانگین نمرات شاخص های فیزیولوژیک در پس آزمون کمتر از پیش آزمون می باشد. نتایج همچنین نشان داد که بیماران با هیجان خواهی پایین نمرات بیشتری را در فشار خون سیستولیک و دیاستولیک نسبت به افراد سالم با هیجان خواهی پایین بعد از ارائه محرک استرس زا بدست آوردند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش بدست آمده می توان گفت که بیماران با هیجان خواهی پایین عواطف منفی بیشتری نسبت به افراد سالم با هیجان خواهی پایین تجربه می کنند و این عواطف منفی باعث افزایش بیشتر پاسخ های قلبی- عروقی این افراد می شود. بنابراین، می توان از شیوه های القای خلق در راستای بهبود سلامت افراد بهره گرفت.
زهرا حامدی جلیل باباپور خیرالدین
هدف از این مطالعـه تعــیین اثربخشـی روش های نوروسایکـولوژی hss+has درافزایش کارآمدی خوانـدن دانش آموزان نارساخـوان نوع ادراکی و زبان شناختی پایه های سوم، چهارم و پنجم ابتدایی شهر کرج می باشد. این پژوهش از نوع آزمایشی تک آزمودنی می باشد. تعـداد 12 نفر دانش آموز، ازطریق مصاحبه بالینـی، آزمون هوش وآزمون روخوانــــی متون و درک مطلب تشخیص اختلال خواندن را دریافت کردند و در دو گروه ادراکی(p) و زبان شناختی (l) قرار گرفتند. شرکت کنندگان تکالیف نوروسایکولــوژی را در 30 جلسه بـــــه صورت انفــــــرادی دریافت کردند. آزمون روخوانـی متون و درک مطلــب در پـــیش آزمون و پــس آزمون استفـــاده شـد. آزمون پیگیـــری پس از گذشت یک ماه به اجرا در آمد. نتایــج نشان داد کـــه دانش آموزان در پس آزمون نسبت بـه پیش آزمون در آزمون روخوانـی متــون و درک مطلب بهتر عمل کرده انــــد. کاربرد این شیوه های درمانی موجب پایداری اثرات درمان پس از گذشت یک ماه در این کودکان شد. نتایـــــج حـاضر اهمیت کار با تکالیف نوروسایکولوژی را مورد تاکید قرارمی دهد که استفـاده از روش هـای hss+has می توانـــــد کارآمدی خواندن را در افراد نارساخوان نوع ادراکی و زبان شناختی افزایش دهد.
عزت اله احمدی جلیل باباپور خیرالدین
هدف:هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ساختاری ذهن آگاهی ونقش واسطه ای فراشناخت،راهبردهای تنظیم هیجان وحافظه هیجانی با باورهای وسواسی بود. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دبیرستانی شهرتبریز می باشد که با استفاده ازروش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای ، از بین آنان 478 دانش آموز انتخاب شدند . دانش آموزان ، پرسشنامه های باورهای وسواسی (bq44) ، فراشناخت(mcq) ، راهبردهای تنظیم هیجان و پرسشنامه ذهن آگاهی پنج وجهی (ffmq) راتکمیل نمودند . یافته ها: نتایج نشان داد ، ذهن آگاهی و مولفه های آن(غیرازمشاهده وتوصیف) درتعامل با یکدیگر باورهای وسواسی را بهترپیش بینی می کنند . همچنین باورهای فراشناختی و راهبردهای تنظیم هیجانی ، به صورت تعاملی وغیر تعاملی ، باورهای وسواسی را بطورمعنی دار(001/0 >p ) پیش بینی می کنند . حافظه هیجانی نیز به تنهایی ، باور وسواسی برآورد تهدید/ مسولیت را بطور معنی دار پیش بینی می کند و در تعامل با باورهای فراشناختی ، می تواند باورهای وسواسی را پیش بینی نماید و نیزاثر تعاملی حافظه هیجانی با راهبردهای تنظیم هیجان ، درپیش بینی باور وسواسی قطعیت/ کمال گرایی معنی داراست(001/0 >p ) . و بالاخره برخی مولفه های ذهن آگاهی(عدم قضاوت،عدم واکنش وعمل ازروی آگاهی) با میانجیگری برخی مولفه های فراشناختی(باورهای مثبت،کنترل ناپذیری، نیازبه کنترل واعتمادشناختی) و راهبردهای تنظیم هیجانی(سرکوبی وارزیابی مجدد) باورهای وسواسی را بطور معنی دار (001/0 >p ) پیش بینی می کنند. نتیجه گیری: ذهن آگاهی، فراشناخت و راهبردهای تنظیم هیجان درتعامل بایکدیگر ، باورهای وسواسی راپیش بینی می کنند . وهرگونه مداخله دراین زمینه، بایداثرات تعاملی این متغیرها را مدنظر قراردهد.
محمد رضا قطبی جلیل باباپور خیرالدین
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی و مقایسه رضایت مندی زناشویی بر اساس مولفه های سبک های عشق ورزی و سبک های حل تعارض انجام شد. برای این منظور 136 زوج(272 نفر) به صورت نمونه گیری در دسترس از میان دانشجویان متاهل دانشگاه های سطح شهر کرمانشاه انتخاب شدند. برای گرد آوری اطلاعات از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ، مقیاس مثلث عشق استرنبرگ و مقیاس نسخه دوم شیوه های حل تعارض رحیم(roci-ii)، استفاده شد. داده های آماری به دست آمده با استفاده از روش رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس در نرم افزار sppss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد همبستگی مثبت بین رضایت مندی زناشویی با سبک های عشق ورزی( صمیمیت، تعهد و شور و اشتیاق) و شیوه های همراهانه، مصالحه گرانه حل تعارض وجود دارد، همچنین نتایج نشان داد بین رضایتمندی زناشویی و شیوه اجتنابی سبک های حل تعارض همبستگی منفی وجود دارد. رابطه آماری معنی داری بین رضایت زناشویی با شیوه های حل تعارض مهربانانه و سلطه گرانه مشاهده نشد. همچنین نتایج حاکی از آن بود که سبک های عشق ورزی با مدت ازدواج، دارای همبستگی منفی و معنی داری هستند و با افزایش مدت ازدواج رضایت مندی زناشویی کاهش می یابد. با توجه به یافته، سبک های عشق ورزی و سبک های حل تعارض، قادرند تغییرات رضایتمندی زناشویی را به طور معنی دار پیش بینی کنند.
معصومه روحانی جلیل باباپور خیرالدین
ناتوانایی های یادگیری، یکی از بزرگترین و جنجال برانگیزترین مقوله های آموزش وپرورش استثنایی می باشد. اختلال در یادگیری از میزان شیوع بالایی برخوردار می باشد تا بحال پژوهش های زیادی به بررسی اثربخشی مداخلات درمانی متعددی در این کودکان پرداخته اند یکی از این مداخلات آموزشی توانمندسازی شناختی است که در این روش عملکردهای شناختی مغز که شامل (توجه و تمرکز، حافظه، زمان واکنش، استدلال، حل مسئله، ...) مورد تقویت قرار می گیرند در این راستا، این تحقیق به منظور تعیین اثربخشی توانمندسازی شناختی بر روی عملکردهای شناختی (توجه، حافظه، حل مسئله، حساب) کودکان ناتوان در یادگیری انجام شده است. طرح تحقیق مورد نظر از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی (پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل) می باشد در این تحقیق 30 نفر از دانش آموزان دچار اختلال یادگیری که در مراکز توان بخشی ناتوانایی های یادگیری در سال تحصیلی 92-91 در شهرستان ارومیه در حال تحصیل بودند انتخاب شدند و بعد به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند که در ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون گرفته شد سپس گروه آزمایش برای یک دوره 30 روزه با ابزار رایانه ای توانمند سازی شناختی مورد تمرین و آموزش قرار گرفتند و بعدا از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. در این تحقیق برای تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی از تحلیل کوواریانس یک طرفه (ancova) استفاده می شود. نتایج نشان داده است که شیوه توانمندسازی شناختی بر روی عملکردهای توجه، حافظه، حل مسئله و حساب کودکان تاثیر مثبتی داشته است. با توجه به نتایج بدست آمده از این تحقیق می توان گفت که شیوه توانمند سازی شناختی روش موثری است که می تواند در کنار روشهای معمولی که برای آموزش به این کودکان استفاده می شود، مورد استفاده قرار گیرد.
محسن هاشمی نسب علی آبادی جلیل باباپور خیرالدین
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی درمان پذیرش و تعهد (act) بر کاهش علائم اختلال اضطراب فراگیر (gad) صورت گرفته است. در این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی با خط پایه چندگانه استفاده شده است. آزمودنی های این پژوهش را 3 بیمار از مراجع کنندگان به کلینیک روانپزشکی (اعصاب و روان) بزرگمهر تبریز بر اساس نمونه گیری هدفمند و پس از مصاحبه تشخیصی مبتلا به gad تشخیص داده و بر اساس ملاک های ورود و احراز شرایط پژوهش انتخاب شدند. که پس از دو مرحله خط پایه وارد طرح درمان شدند و درمان act را بصورت انفرادی در طی 10 جلسه دریافت کردند که این جلسات در ابتدا هفته¬ای دو جلسه و در انتها بصورت هفته ای یک جلسه 90 دقیقه ای تشکیل شدند. تغییرات درمانی، درصد بهبودی و اندازه اثر درمان act توسط پرسشنامه اضطراب صفت-حالت اشپیلبرگر (stai-t)، پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا (pswq)، پرسشنامه اجتناب شناختی (caq)، پرسشنامه افسردگی بک-ویرایش دوم (bdi-ii) و پرسشنامه کیفیت زندگی (pwi-a) بدست آمدند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که درمان act باعث کاهش علائم اختلال اضطراب فراگیر شده است. این درمان اضطراب، نگرانی، اجتناب شناختی و افسردگی بیماران مبتلا به gad را کاهش و کیفیت زندگی این بیماران را افزایش داده است. پیگیری 1 ماهه بعد از اتمام درمان حاکی از ماندگاری این نتایج بود.
صدیقه فرقانی بناب محمدعلی نظری
طرح پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه مورد مطالعه شامل زنان و مردان جوان (20 الی /30 ساله) و کهنسال (60 الی 70 ساله) ساکن در شهرهای تبریز بود. تعداد نمونه اولیه 64 نفر را شامل می شد که در دو گروه 32 نفری (نصف زن و نصف مرد) قرار گرفتند. روش نمونه گیری این پژوهش به صورت در دسترس بود. پس از انتخاب افراد نمونه، ابتدا آزمون رایانه ای ادراک زمان سپس آزمون افسردگی بک و آزمون معاینه مختصر وضعیت روانی برای هرکدام از آزمودنی ها به صورت انفرادی اجرا شد و افرادی که در آزمون افسردگی بک نمره بالاتر از 21 گرفته بودند و نیز افرادی که در آزمون معاینه مختصر وضعیت روانی نمره کمتر از 21 بدست آوردند از نمونه حذف شدند. بدین ترتیب، داده های 30 جوان و 27 کهنسال با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری (مانوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین دو گروه سنی (جوان و سالمند) در متغیر ادراک زمان تفاوت معناداری وجود داشت (007/0 < p) به طوری که سالمندان نسبت به جوانان در بازه های زمانی کوتاه و بلند، بازتولید کوتاهتری داشتند. اما در گروه های زن و مرد تفاوت معناداری وجود نداشت (244/0> p) . یافته های این پژوهش نشان می دهد که سن بر ادراک زمان تأثیر می گذارد به نحوی که زمان ادراک شده در نزد افراد کهنسال کوتاه تر از زمان فیزیکی است. اساس تفسیر این نتایج مدل های توجهی ادراک زمان و تغییرات شناختی مربوط به کهنسالی در مورد گذر زمان است.
قربانعلی شفاهی خلیل اسماعیل پور
هدف اصلی پژوهش حاضر، مقایسه سازمان شخصیت و سبکهای دفاعی افراد معتاد و عادی بود. بدین منظور 75 نفر معتاد و 75نفر غیرمعتاد به شیوه دردسترس انتخاب شدند و از نظر سن،وضعیت تاهل و میزان تحصیلات باهم همتا شدند و به دو پرسشنامه سبک های دفاعی و سیاهه سازمان شخصیت کرنبرگ پاسخ دادند. داده ها با تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج حاکی از آن بود که سبک دفاعی رشدیافته در افراد معتاد پایین تر از افراد عادی بود(p<0/001). نمره های سبکهای دفاعی رشدنایافته و روان آزرده در افراد معتاد بیشتر از افراد عادی بودند(p<0/001). دفاع های روان شناختی نخستین(p<0/001)و گسستگی هویت(p<0/001)نیز در افراد معتاد چشمگیر بود. واقعیت آزمایی هم درافراد معتاد بیشتر از افراد عادی دچار تحریف شده (p<0/001).بنابراین پژوهش می توان نتیجه گرفت که افراد معتاد از سبک های دفاعی ناکارآمد استفاده می کنند و دچار تحریف واقعیت هستند. 1994
سولماز روشن خلیل اسماعیل پور
زمینه و اهداف:هدف پژوهش حاضر :مقایسه علایم اختلال خوردن ،باورهای اختلالات خوردن ،شیوه فرزند پروری کنترل – طرد والدین و نشخوار فکری در افراد دارای نشانه های اختلال خوردن همراه با افسردگی و بدون افسردگی بود.طرح پژوهشی به کار رفته در این تحقیق علی مقایسه ای میباشد.بدین منظور نمونه ای به حجم 210 نفر(19 نفر که نمره صفر داشتند حذف شدند و 97 نفر دارای نشانه های اختلال خوردن بدون افسردگی و 94 نفر دارای نشانه های اختلال خوردن با افسردگی) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی از دانش آموزان دختر شهر شیراز انتخاب شدند و مورد آزمون قرار گرفتند.برای بررسی نشانه های اختلال خوردن از سیاهه علایم اختلال خوردن(edi)،.برای بررسی افسردگی از پرسشنامه افسردگی بک ویرایش دوم ،برای بررسی شیوه فرزند پروری والدین پرسشنامه شیوه فرزند پروری شیفر،برای سنجش نشخوار فکری از پرسشنامه نشخوار فکری یوسفی و برای بررسی باورهای اختلال خوردن از پرسشنامه باورهای اختلال خوردن(edbq) استفاده شد.داده ها به کمک نرم افزار spss و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیره(manova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:یافته های پژوهش حاضر نشان داد که: الف- تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر نشانه های اختلال خوردن وجود دارد طوری که افراد دارای نشانهای اختلال خوردن با افسردگی علایم اختلال خوردن بیشتری نسبت به گروه بدون افسردگی داشتند و این تفاوت معنی دار بود(p?0/001).ب - تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر باورهای اختلال خوردن وجود دارد طوری که افراد دارای نشانهای اختلال خوردن با افسردگی باورهای اختلال خوردن بیشتری نسبت به گروه بدون افسردگی داشتند و ای تفاوت معنی دار بود(p?0/001). ج - - تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر نشخوار فکری وجود دارد طوری که افراد دارای نشانهای اختلال خوردن با افسردگی نشخوار فکری بیشتری نسبت به گروه بدون افسردگی داشتند و این تفاوت معنی دار بود(p?0/001). د- تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر شیوه فرزند پروری وجود دارد در شیوه فرزند پروری طرد تفاوت بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود نداشت اما در شیوه فرزند پروری کنترل تفاوت معنی دار بود(p?0/001) طوری که که افراد دارای نشانهای اختلال خوردن با افسردگی شیوه فرزند پروری کنترل بیشتری داشتند نسبت به گروه بدون افسردگی .در واقع وجود افسردگی علایم اختلال خوردن ،باورهای اختلال خوردن و نشخوار فکری را تشدید میکند در افراد دارای نشانه های اختلال خوردن.
سید یوسف قرشی جلیل باباپور خیرالدین
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین سیستم های مغزی-رفتاری و نشانه های افسردگی با علایم اختلال خواب، انجام شد. پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی- همبستگی بود،که درآن تغییرات متغیر ملاک )علایم اختلال خواب(بر اساس متغیرهای پیش بین )نشانه های افسردگی و سیستم های مغزی-رفتاری(مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانشجویان دانشگاه تبریز بود که در سال 94-1393 تحصیل می کردند. از جامعه مورد نظر حدود 200 نفر ، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. و سپس از دانشجویان خواسته شد تا پرسشنامه کیفیت خواب پیترزبورگ psqi، پرسشنامه افسردگی بک(bdi)(فرم کوتاه) و پرسشنامه سیستم های بازداری/ فعال سازی فتاری(bas,bis) را پر کنند. برای تحلیل آماری داده های پژوهش از شاخص های آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و استنباطی ، (ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه) استفاده شد. نتایج نشان داد که رابطه بین متغیرهای سیستم بازداری رفتاری و اختلال خواب معنی دار نیست. بین سیستم فعالسازی رفتاری و اختلال خواب رابطه معنی دار و منفی به دست آمد. رابطه بین افسردگی و اختلال خواب معنی دار و مثبت بود. رابطه بین سیستم بازداری رفتاری و افسردگی معنی دار نبود. بین سیستم فعالسازی رفتاری و افسردگی رابطه معنی دار و منفی به دست آمد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که قویترین پیش بین اختلال خواب، متغیر افسردگی است.
سیده سهیلا آل طه اویلق جلیل باباپور خیرالدین
این پژوهش با هدف بررسی نقش هیجان خواهی و سیستمهای مغزی رفتاری در پیش بینی گرایش دینی دانشجویان دانشگاه تبریز انجام گرفت. برای این منظور380 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز بصورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های هیجان خواهی شکل پنجم زاکرمن ، سیستم های بازداری/فعال سازی رفتاری کارور و وایت و مقیاس گرایش دینی محقق ساخته (ارحمی، 1385) استفاده گردید. داده های آماری بدست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس چد متغیره در نرم افزار spss 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
رسول فیروزی جلیل باباپور خیرالدین
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین باورهای دینی و بحران هویت با گرایش به مصرف مواد مخدر ، انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات توصیفی- همبستگی است که درآن تغییرات متغیر ملاک )گرایش به مصرف مواد مخدر (بر اساس متغیرهای پیش بین )باورهای دینی و بحران هویت(مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه تبریز بود که در سال 94-1393 مشغول تحصیل بودند. از جامعه مورد نظر حدود 200 نفر به روش نمونه¬گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه دینداری خدایاری فرد، پرسشنامه اعتیاد میرحسامی و پرسشنامه بحران هویت احمدی استفاده شد. برای تحلیل آماری داده¬های پژوهش از شاخص¬های آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) وآمار استنباطی ، (ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه) استفاده شد. نتایج نشان داد که بین باورهای دینی و گرایش به مصرف مواد مخدر رابطه معنی دار و منفی وجود دارد. و بین بحران هویت و گرایش به مصرف مواد مخدر رابطه معنی دار و مثبت وجود دارد. و با توجه با توجه به نتایج تحلیل رگرسیون از بین متغیرهای پیش بین، فقط متغیر بحران هویت به طور معنی داری در پیش بینی گرایش به مصرف مواد مخدر سهیم بود.
محسن سروری زینب خانجانی
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی آموزش فنون وارونه سازی عادت در کاهش شدت، فراوانی، پیچیدگی و تداخل سندرم تورت و تیک های حرکتی صورت گرفته است. در این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی با خط پایه استفاده شده است.
نسرین رهبری غازانی جلیل باباپور خیرالدین
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش حل مسئله و جرأت ورزی بر تغییر نگرش نوجوانان دختر شهر تبریز نسبت به مصرف مواد بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل است.
تامارا گلزار جلیل باباپور خیرالدین
این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است و نمونه گیری آن از میان دانشجویان دا نشگاه تبریز(256 نفر)بصورت خوشه ای تصادفی و با استفاده از سه پرسشنامه(ذهن آگاهی، سبک های حل تعرض و سرگردانی ذهنی)انجام گرفته. نتایج بعد از تحلیل نشان دادند که:متغیر سرگردانی ذهنی تنها با سبک حل تعارض یکپارچگی و متغیر ذهن آگاهی با سبک های حل تعارض یکپارچگی و سبک مسلط رابطه معناداری دارند. علاوه براین از میان متغیرهای ذهن آگاهی و سبک های حل تعارض، فقط ذهن آگاهی توانست به طور معنی دار سرگردانی ذهنی را پیش بینی کند .
حسین کارسازی حمید پورشریفی
مدل آسیب پذیری سه گانه بر تعامل سه نوع آسیب پذیری در شکل گیری و ماندگاری اختلالات هیجانی تاکید دارد. برخلاف برجستگی این مدل، پژوهش کافی برای ارزیابی تجربی آن، انجام نشده است. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی مدل آسیب پذیری سه گانه برای اختلال اضطراب فراگیر با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری است. برای این منظور 320 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز با استفاده از نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده و به پرسشنامه هایی که در اختیار آنها گذاشته شده بود پاسخ دادند. ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازه گیری برازش دارد. نتایج نشان داد که روان رنجورخویی و برون گرایی با واسطه گری فقدان کنترل ادراک شده و عدم تحمل بلاتکلیفی بر روی اختلال اضطراب فراگیر اثر معنی داری دارند. علاوه بر این مدل فرضی نسبت به مدل های جایگزین از برازش بهتری برخوردار بود. یافته های این پژوهش در کنار حمایت از مدل آسیب پذیری سه گانه برای اختلال اضطراب فراگیر، چهارچوب مناسبی برای سبب شناسی این اختلال ارائه می دهد.
سعیده کلانتری اسکویی زینب خانجانی
هدف این مطالعه، مقایسه رشد شناختی (هوش و حافظه دیداری)،کارکرد های اجرایی (حل مسئله، برنامه ریزی و سازماندهی) و توانایی های کلامی کودکان تغذیه شده با شیر مادر و شیر خشک می باشد. طرح این پژوهش توصیفی و از نوع علّی ـ مقایسه ای بود که در سال 1394 در مهد کودک های شهرستان اسکو به انجام رسید.حجم نمونه ی مورد نیاز این مطالعه با استفاده از فرمول برآورد حجم نمونه تعداد 124 کودک در نظر گرفته شد که به علّت ریزش پرسشنامه ای به 115 نفر رسید. روش نمونه گیری به روش تصادفی چند مرحله ای بود. ابزار گردآوری داده ها شامل آزمون مکعب کهس (1920)، حافظه دیداری آندره ری (1942)، برج هانوی(1883) و سه خرده مقیاس کلامی وکسلر کودکان پیش دبستانی(1967) بود و از روش آماری تحلیل واریانس چند متغیره (manova) جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که علی رغم پایین بودن میانگین خطا در کارکرد اجرایی و بالاتر بودن میانگین هوش، حافظه دیداری و توانایی کلامی کودکان تغذیه شده با شیر مادر، امّا به جز متغیر هوش هیچ یک از متغیر های دیگر از لحاظ آماری تفاوت معنی داری با گروه تغذیه شده با شیر خشک نداشتند.
محسن علی قلی زاده فیروزجایی حسن صبوری مقدم
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی برنامه ی آموزش مدیریت والدین (pmt) بر کمبود توجه، اضطراب و پرخاشگری دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی بود.این پژوهش مطالعه ای نیمه تجربی، با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. از میان مادران دارای کودکان مبتلا به کمبود توجه، اضطراب و پرخاشگری 30 نفر به شکل دردسترس انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند.
فاطمه نعمتی سوگلی تپه جلیل باباپور خیرالدین
چکیده ندارد.
زهرا حمید جلیل باباپور خیرالدین
چکیده ندارد.
جلیل باباپور خیرالدین کاظم رسول زاده طباطبایی
در این پژوهش به بررسی رابطه بین شیوه حل مساله ، شیوه مقابله با تعارض و سلامت روانشناختی دانشجویان پرداخته شده است.