نام پژوهشگر: علی محمد پشت دار

تصحیح وتحقیق قصص انبیا از روی نسخه خطی جامع القصص واعظ کاشانی (1077)ه.ق از مولودخاتم تا امام حسین(ع)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  زهرا حا جی وند   علی محمد پشت دار

مختصری در معرفی کتاب « جامع القصص » ? نسخه ها : ظاهراً از این اثر نسخه خطی دیگری در فهارس خزائن خطی نبوده و نیست . تلاش زیادی صورت گرفت اما تا کنون بی نتیجه مانده است . ? مشخصات نسخه حاضر : زبان: فارسی، قطع نسخه : وزیری بزرگ ، 21 سطری ، خط نستعلیق ، سر فصل ها و عناوین با مرکب قرمز ، تعداد اوراق 298 حدود 50 ورق ار آغاز افتاده و حدود 50 ورق از پا یان افتاده . سال تحریر 1077 ه. ق ? مولف وکاتب نسخه: در صفحه و برگ31 سطر آخر مولف در پایان قصه یوسف (ع) چنین آورده است « صد هزار رحمت خدای تعالی مر خواننده ونویسنده وشنونده این کتاب باد و هرکه بخواند از جهت این گمنام فاتحه مضایقه نکند که من بسیار رنج کشیدم تا این کتاب را جمع نموده ام در تاریخ سلخ شهر شوال المعظم قصه یوسف تمام شد سنه سبع و سبعین بعد الف (1077 ه. ق ) هجریه النبویه کاتبه وجامع الکتاب العبد ابن ابو الحسن الواعظ نوری الوری الاد یب». ? نام مولف و عنوان کتاب : مولف در صفحه وآغاز قصه پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) خود را چنین معرفی کرده است « چون فقیر حقیر پر تقصیر ابن ابوالحسن الواعظ نور الوری الادیب مدتی مدید به مطالعه مناقب و فضایل و معجزات ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین مشغول بودم و این کتاب که موسوم است به جامع القصص جمع نمودم». ? احوال مولف : بر طبق یادکرد مولف، معلوم است که وی در قرن یازدهم یعنی «1077 ه.ق» دست به کار تألیف این اثر بوده است . اما در کتب رجال عصر صفوی به بعد هر چه تحقیق شد مولف و دانشمندی به نام مولف این اثر « ابن ابوالحسن الواعظ » یافت نشد . ? نام اثر: بر طبق سخن مولف « جامع القصص» در میان کتب و رسایل قرآنی در قصص انبیا نمونه ای نداشته و ندارد . نگارنده به منابع و معاجم مولفان مسلمان وشیعه مراجعه کرده ، اما اثری از نام مولف وکتاب او نیافته است . ? برخی از مشخصات محتوایی نسخه : موضوع این اثر یعنی « قصص انبیا در قرآن » موضوعی تازه نیست ، چه پیش از این اثر آثاری در باب قصص انبیا و به خصوص زندگی پیامبرِ عظیم الشأنِ اسلام آثار متعددی آفریده شده است. 1. مولفِ جامع القصص ضمن بیان داستان معراجِ پیامبر (ص) که از مفصل ترین فصلهای داستان می باشد و بخشهایی که مربوط به دلاور مردیهای حضرتِ علی(ع) درجنگ بیش از اندازه به بیان جزئیات می پردازد . به طوری که گویی همانند فیلمبرداری خود در آنجا حضور داشته از حوادث و ذکر اجزای آنها زود نمی گذرد. در داستانِ معراج حضرتِ رسول(ص) ضمن توصیف اشخاص و ظاهر شخصیت ها، احوال درونی خود را نیز بیان کرده است و در داستانِ جنگ امیرالمومنین علی(ع) نیز به هم چنین. نمونه را ازمعراج : « فرشته ای را دیدم زشت روی، کریه المنظر که من ازو بترسیدم گفتم:یا جبرئیل! این کیست این کیست؟ گفت: این مالکِ دوزخ است تا خدای – تعالی- او را آفریده است هرگز نخندیده است وهر روز خشمِ او زیاده می شود بر اهلِ معصیت ؛ پس نزدیکِ او رفتم وبر وی سلام کردم ، سربرداشت وچنان به غضب در من نگاه کرد که نزدیک بود بیهوش گردم (ص104) ونمونه را ازجنگ آوری امام علی (ع) : « پس اختر شاه بر صفتِ کوهی بر مرکب تازی سوار، نیزه در ربود وحمله بر شاهِ مردان کرد وگفت: ای علی! حمله مرا به پای دار .علی گفت: ای سگِ دوزخی! بسیار لاف مزن که میدان جای کردار است نه جای گفتار اگر مردی داری ، بیازمای مرا؟! پس لشکریان صف برکشیدند و ایشان حمله بر هم آوردند ونیزه ها را بر گوش مرکب راست کردند غلغله در ملکوت افتاد تا چهار حمله در میانِ ایشان رد شد ؛ پس شاهِ مردان سنانِ نیزه خود را از چپ نمود واز راست چنان بر سینه او زد که از پشتش بیرون آمد ونیزه را آن چنان به قوّت بجنبانید گبری بدان عظیمی از صدرِزینش درربود ودر میدان انداخت که احسَن از جمله ملایکه هفت آسمان برآمد و تکبیرگفته بر محمّد صلوات فرستاد[ند]..........»(ص86) 2. مولف در فاصله حوادث اصل داستان کمتر به ذکر نکات عرفانی یا تأویلی می پردازد ، وی بیشتر به تذکر اخلاقی و تا حدودی عبرت گیری از گذشتگان اکتفا می کند . 3. ذکر اشعار متعدد فارسی در ضمن متن داستان بسیار است . البته ابیات عموماً از اشعار شاعران معروف نیست و در برخی موارد اشعار سست و از حیث وزن و قافیه خالی از اشکال نیست و متنِ خود را با آوردن کلمه «بیت» از نثر جدا می کند نمونه را: ای دختر! ما را فخر به گلیمِ فقر است که کلیم با گلیم محرم زه طور ومقرّب قبّه نور شد بیت:(ص218) ما وگلیم فقر که تاری از آن به است از حلّه یمانی و دیبای ششتری ما و پلاس عجز که در دیده خود زیباترازملابس خضر است وعبقری 4. مولف درجاهایی از طنز بسیار ظریف استفاده کرده است مانند: پس چون نگاه کرد همچنان کوزه نحس خود را دید که در پهلو افتاده آب ازو می ریخت:(ص213) 5. نویسنده این نسخه در جاهایی که واقعیّتِ داستان دارای تردید است با ذکرعبارتِ عربی و الله اعلم بالصّواب و یا والله اعلم قصّه مورد تردید خود را تمام می کند ؛ مانند معجزه امام حسن(ع) : واین از معجزه حضرتِ امام حسن شد وخواص وعام مشاهده این معجزه نمودند ومتعجّب بماندند واعتقاد ایشان زیاد شد . و الله اعلم.(ص،220) 6. معمولاً نام شاعرِ ابیات را ذکر نمی کند فقط در یک مورد ازحافظ به عنوان استاد یاد می کند. استاد گوید: بیت: خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که درو غش باشد(ص، 158) 7. از دیگر مشخصات محتوایی نسخه اعلام انزجار ازخلفای راشدین به هر نحوی و بالا بردنِ مقام حضرت رسول و به خصوص امیر مومنان علی(ع) با آوردن صفاتِ پی در پی (آرایه تنسیق الصفات) نمونه را: روزی خاتم الانبیا و سیّد الاوصیا شفیعِ روزجزا محمّد مصطفی-صلی الله علیه و آله وسلّم-(ص،135) از هر جانب نظر می کرد تا چشمش برجبینِ مبینِ آن خورشید فلکِ امامت و آن کوکب آسمانِ هدایت وآن قطب فلکِ سیادت یعنی علی عالی قدر افتاد(ص،137) ابابکر به جهنّم رسیده بود و آن ظلومِ جهولِ کذّاب یعنی عُمَرِ ابن خطّاب- علیه اللعنه و العذاب- مرتکب خلافت گردید(ص،162) 8. از دیگر ویژگیهای آن مژده دادن به خواننده است برای ورود به داستانِ جدید در خلالِ داستانِ دیگر که مخاطب را با آوردنِ عبارتِ «ان شاء الله مذکور خواهد شد- به عون الله تعالی- »مشتاق نگاه می دارد نمونه را: ان شاءالله- تعالی- که عقد بستن فاطمه زهرا و زفافِ ایشان در مجلس حضرتِ علی بن ابی طالب مبیّن [خواهدشد] به عون الله - تعالی- تا مومنان ودوستان از خواندنِ آن مستفید شوند ان شاءالله- تعالی-(ص،94) 9. ازنکات مهم دیگر در این متن داشتن قرآنی است که در دست مولف وجود داشته بدین جهت که در معرفی سوره شریفَ مائده آورده است: امّا این آیه شریفه کثیرالوافیه از سوره مائده است و این سوره مدنیست وعدد آیاتِ این سوره صد وهفتاد و هفت آیه است (ص،120) حال آنکه فی الواقع دارای صد وبیست آیه می باشد وآیاتی از قرآن آورده است که این آیات یا در قرآن نیست ویا باآیات سور دیگر ادغام شده است مانند این آیه: ?اَلآخرهُ خَیرٌ مِنَ الاولی وَ لَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی لِقاءِ اللهِ خَیرٌ لَکَ بسَعادَهٍ? که اصل این آیه چنین است: ?اَلآخرهُ خَیرٌ مِنَ الاولی وَ لَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی اَلم یجدک یتیماً فاوی ? [سوره ضحی، آیات 4و6و5]. ?[سُبحانَ الله عَمّا یصفون] بدیع السَّماواتِ وَالاَرض وَاِذا قَضی اَمراً فَاِنَّما یَقولُ کُن فَیَکون?[سوره مومنون،آیه91وسورهصافات،آیه159] ، سورهبقره،آیه117]؛ اصل آیه117 سوره بقره چنین است (بدیع السَّماواتِ وَالاَرض وَاِذا قَضی اَمراً فَاِنَّما یَقولُ کُن فَیَکون) وما بقی را از سور شریفه مومنون آیه 91 و صافات،آیه159 ادغام نموده است. 10. درمورد جنگها و غزوات مولف به خیال پردازی پرداخته و حریف مقابل سپاه اسلام را جنیان وغولان متصور شده است که صد البته قهرمان این جنگها نیزهمچون جنگهای واقعی حضرت علی (ع) است اما در پایان این جنگهای خیالی عبارت و الله اعلم را هم ذکر کرده یعنی خود هم در این گونه موارد دچار تردید است مانند جنگ بئر العلم (ص،172) ? برخی از ویژگیهای زبانی اثر به طور کلی نثر این نسخه از نثر حاکم بر عصر صفوی جدا نیست ، جز آن که مولف در برخی موارد افعال را با لهجه ای که توان گفت اصفهانی است به پیروی از گفتار نوشته و در مواردی اغلاط املائی یا سهو القلم در درست نویسی رخ داده است . ? ویژگیهای نثر جامع القصص این نسخه از جهت نثر نمونه ای از نثر ساده ومرسل می باشد وجزء متون روایی است که مولف ، آن را از قول ناقلان اخبار و راویان نقل می کند و با مراجعه به کتب معتبر آن را مستند ساخته است . نویسنده در این اثر ، کمتر تکلّف و تصنّع را لحاظ نموده و اثرش از حیث انشا مثالی از بلاغت زبان و زمان ماست.در اینجا لازم می بینم به برخی از ویژگیهای این نثر اشاره کنم. 1- نمی توان مدعی شد که ابن ابوالحسن واعظ صاحب سبک بوده است ، اومعنا ومحتوی را قربانی لفظ و آرایه های آن نمی کند. 2- در نام گذاری سوره ها اغلب نام اولّین آیه سوره را ذکر نموده است ? « در سوره الم نشرح بیان این قصّه می نماید » .(ص،22) قصّه دیگر در وحی آوردن جبرئیل سوره إقرأ را به حضرت رسول هاشمی ابطحی مذکور می شود . (ص،31) 3- برای پرسشی کردن جملات از بیش از یک کلمه پرسشی استفاده می کند . ?« آیا منزل ومأوای توکجاست ؟(ص183) 4- حذف فعل معین به قرینه یا بدون قرینه . ? « مُصحفِ عبدالله ابن مسعود را دریده و سوزانیده ».(صفحه،159) 5- ساختن کنایات جدید ، مانند: برهنه کردن سر کنایه از پریشانی حال در نتیجه ظلم و ستم فریاد برآوردند و ناله و زاری بر فلکِ اطلس رسانیدند و سرها برهنه کردند (ص،89) پس شاهزاده ها امام حسن و امام حسین سرها برهنه کرده همراهِ پدر می دویدند وحضرتِ فاطمه درین روز بیهوش افتاده بود(ص،146) آستینِ خانه بودن کنایه از خادم بودن ای پدر! بر ضمیرِ منیرِ شما روشن است که اینها همه به آستینِ آستانه مادرم خدیجه می رفتند و به رسمِ ملازمت می ایستاده اند(ص،217) گیسو بر دست گرفتن کنایه از برآورده شدن حاجت است پس خواجه دست برداشت ، شروع در دعا نمود و امّ سلمه و فاطمه نیز به موافقتِ پیغمبر گیسوها بر دست گرفتند، آمین می گفتند فی الحال درهای آسمان بگشودند(ص،90) حضرتِ رسول را تاب نماند شروع در گریه نمود وگیسوهای خود بر دست گرفت و گفت:خداوندا ! پادشاها!)ص95) 6- تطابق صفت با موصوف پیشوای جمیعِ مردان وزنانِ مومنه(ص،111) 7- تقدیم فعل برسایر ارکان جمله مثل مفعول ومتمم. ? داخل شدم در مشهد زید بن علی بن الحسین – علیه السّلام-( ص 234) 8- به کار بردن «بر صفت» به جای «مثل،مانند» ? برصفتِ کوهی، بر صفت ابری 9- مصادر عربی را به گونه ای دیگر به کار برده است. ? چنان که فاطمه بیهوش گردید و و از آن اعراض بیمار شد و در آن بیماری وفات کرد? و از آن تعرض بیمار شد 10- کلماتِ مرکب را جدا ازهم نوشته است? پیش آ پیش به جای پیشاپیش 11- کلمات جمع را دوباره با علامت جمع فارسی «ان» جمع بسته است ? خواصان، 12- در برخی موارد ساختهای جعلی واختراعی دارد- فروزآمدن در مقابل فراز آمدن آورده حال که فرود نقطه مقابلِ فراز می باشد نمونه را: یا به طریقِ رفتارِ تیر فروز می آمدم وترس و وحشت از دلِ من زایل شد(ص،113) ? صنایع لفظی ومعنوی ابن ابو الحسن واعظ، در این نسخه نثری ساده و روان دارد . کمتر در بند آراستن و پیراستن کلام است معنا را فدای لفظ نمی کند و این ویژگی را اگر برای او حسن به شمار آوریم ، نثری غنی است ولی چنانچه سلیقه خواننده و مخاطب را تأمین نکند ، به لحاظ صنایع لفظی نثری تنک مایه است. کمتر می توان در آن استعاره ، کنایه ، ارسال المثل ، تشبیه و تضاد مشاهده کرد البته مواردی را که بنده در یافته ام اجمالاً اشاره می کنم. ? تضمین آیات و احادیث تضمین آیات و احادیث هرگز تنیده در جملات و عبارات مولف نیست تا این شک و شبهه ، خواننده را پیش آید که آن آیه یا حدیث جزئی از سخن و یا دنباله کلام است . زیرا قبل از هر آیه با عبارت « قوله تعالی» هر شک و شبهه ای را می زداید. مع الوصف ، آیات تضمین شده غالباً نشانی ندارد و مشکول نیز نیستند وگاهی نیز در نوشتن آیات تدقیق و نازک بینی لازم و مکفی روا نداشته و با مراجعه به قرآن کریم لغزشهایی قابل مشاهده است. علی رغم این موارد، اکثر قریب به اتفاق آیات و احادیث ، وعبارات عربی دارای ترجمه می باشد. ?به کار بردن سجع در مقیاسی که نثر را از سبک مرسل دور نسازد در اثر به چشم می خورد ? دستِ شقاوت از آستینِ وقاحت بیرون آوردند (ص 123) ?التفات مولف گاهی از حال وهوای قصه گویی و داستان سرایی خارج می شود ، از غایب روی به مخاطب می کند. افعالش را به صیغه مخاطب به کار می برد واو را پند و اندرز وموعظه می کند ونتایج و نکات باریک و نازک سرگذشت ائمّه را مستقیم و غیر مستقیم تذکر می دهد و انتباه می بخشد . ? ای عزیزمن! چندین سالست تا قرآن می خوانی از نور قرآن باید که دل توروشن باشد و از معانی آن دانا باشی ؛ حیف که خود را امّت محمّد می دانی و لذّت کلام حق ندانسته و معانی او را نفهمیده [وای بر کسی که] [ پ213] قرآن خصم اوباشد ونماز وروزه و حج با وی خصمی نمایند . (ص56) ?به کار بردن آرایه های لفظی تشبیه: واصحاب و احباب پروانه وار در گِرد آن شمعِ شبستان رسالت وهدایت حلقه زدند(ص178) آورده اند که چون صدف آمنه از درّ محمّدی پر گشت (ص 13) فرس هوس را در میدانِ بطالت می رانی(ص154) استعاره: پای در دامنِ عزلت کشید (ص142) ?به کار بردن ارسال المثل ابوبکر همچون خر در وحل مانده (ص154) وچون بید می لرزید. (ص154) میانِ عرب مثلست که?الصاحبُ الحمار?« یعنی، صاحبست خر». (ص71) در غایتِ حقد وحسد ریش خود را می کَند و به باد می داد(ص83) ? ویژگیهای رسم الخطی و املایی به طور کلی نثر این نسخه از نثر حاکم بر عصر صفوی جدا نیست، جز آن که مولف در برخی موارد افعال را با لهجه ای که توان گفت اصفهانی است به پیروی از گفتار نوشته و در مواردی اغلاط املائی یا سهو القلم در درست نویسی رخ داده است. این نسخه برخی خصایص رسم الخطی واملایی دارد که با شیوه کنونی اندکی متمایز است لذا به مواردی از آن اشاره می کنیم. 1- کتابتی خفی دارد یعنی ریز وکوچک نوشته شده وخط آن فربه ودرشت نیست. 2- غالباً آیات و احادیث آن مشکول نیست. 3- عدم رعایت علایم نگارشی وسجاوندی. 4- فهرست مطالب ندارد اما هر قسمت عنوان دارد. 5-حذف «الف» ضمیر «او» و ضمایر اشاره « این وآن » هنگام اتصال به کلمات قبل و بعد . ? درو(ص 144) آیا درین حال سبب تبسّم چه بود؟ .(ص 126) 6- استفاده از «ب» و «ک» به جای «پ» و «گ» ? جانِ[ر299] بلید از......... = پلید.(ص299 ) وتشنکی برو غالب شده......... = تشنگی.(ص299 ) 7- نوشتن «ه» به جای «ای» در واژه هایی که به «ای» ختم می شوند? کرده = کرده ای 8- رسم الخط و املای کلمات همانگونه اند که تلفظ می شوند. دهن= دهان ? دریای جونخوار = دریای جان خوار (ص،168) 9- اتصال حروف اضافه به کلمات بعد از خود. بترتیب= به ترتیب ? بدیدار= به دیدار 10- گذاشتن دو نقطه زیر« ی » به این صورت« ? » در کلماتی که به «ی» ختم می شوند. هام گفت: ای عثمانِ بی ایمان!(ص143) 11- همزه «است» در برخی موارد حذف شده است مرویست از جابر ابن عبدالله الانصاری (ص181) 12- بر روی عبارت عربی ، یک خط سیاه ، کم رنگ تر از رنگ نوشته های متن به چشم می خورد. 13- بعضی از کلماتِ فارسی را اعراب گذاری کرده است تا با لفظِ مشابهِ خود اشتباه نشود مانند: گفتی به دل نَشان بَدَل من کسی دگر بنشین به دل که نیست تو را دیگربَدَل 14- در مورد افعال: - نمندید به جای نماندید ( لهجه اصفهانی) - میگواید به جای میگویید. - گوایم به جای گوییم. - نمود بجای کردن: متهم نمود ، قول نمود( = قول داد) - افعال پیشوندی: در مشوید ، در پوشید، بر بست، بفروختند. - نمااید به جای نمایید. - نخنده به جای نخوانده - داشت به جای نگاه داشت . - پاداشت به جای پاداش - رند به جای راند -کردنده اند به جای کرده اند r15- مفردات ( اسم ، قید، صفت، وندها) - به :حرف اضافه! متصل : بطعام. ! منفصل: به سبب. - ها: نشانه جمع ! متصل:غرفها( غرفه ها) ! منفصل: آسمان ها - آن : ضمیر اشاره! متصل: آنزمان ، آنکس. ! منفصل: آن ساعت. - همزه: نیکوئی ، گوئی - بی: متصل ! بیچون. جدا ! بیهمتا. -مند: جدا ! حاجت مندان . - تو: متصل ! تست، ترا. - را :متصل ! ایشانرا ، عزیزانرا. جدا: ! خانه را، کدام را. - ه :مده ، قوه - دار :جدا! رکاب دار، مهمان دار. -گاه:متصل! مجلسگاه جدا! مجلس گاه . - فی ( عربی) : فلحال( فی الحال) - ان : نشانه جمع ! مخلوقان، عربان. - به :پیشوند فعل! به بیند، به بینم. - تر:جدا! کوچک تر، رحیم تر. متصل: بزرگتر، دوستر. - ای :جدا! ای عزیز. :متصل! ایعزیز. - نا به جای لا ! نا علاج( = لا علاج). - نا : به جای نه (= نفی) نا دیده - ه: عوض از کسره اضافه: بنده گان ( بندگان). - خوانه: خانه -خواتون:خاتون - یکیک: یک یک - یک دیگر: یکدیگر - نام دار: نامدار - بیس: بیست -چبود :چه بود. ترکیبهاz شبانروزی، نیم شب، تنگ دستی، نگاه دار ، گنه کار، دل شاد اغلاط املائیz زعیفند ! ضعیفند? خبیس! خبیث? غلقله! غلغله ? برخواست !برخاست ? مکس! مکث ? قریب! غریب? مقرب ! مغرب ? قصب ! غصب rنکته: ترجمه آیات نثری کهن تر از نثر نسخه دارد : ?لََاُکَفِّرَنَّ عَنهُم سَیّئاتِهم ?«هر آینه در گذرم از بدیهای کردار ایشان»[ آل عمران، آیه195] (ص55) - اعلام کتب و اشخاص که در متن نسخه آمده : - مناقب این کتاب به دست ابن شهرآشوب (م588ق) از علمای قرن پنجم و ششم نگاشته شده است. - شواهد اثر نورالدین عبدالرحمان جامی از اساتید مسلم نظم و نثر فارسی سده قرن نهم است -راحهالارواح اثر ابوسعید حسن بن حسین سبزواری بیهقی یکی از نویسندگان و مترجمان پر کار نیمه اول قرن هشتم هجری است - فرحه الغری اثرغیاث الدین ابوالمظمر سید عبدالکریم بن طاووس اودر حائر یعنی کربلای معلی متولد شد و در حله پرورش یافت ودر بغداد تحصیل نمود ودر شهر کاظمین به جهان باقی شتافت.در ماه شعبان سال 648 ه متولد شد ودر شوال سنه 693 وفات یافت و در آن موقع 45 سال و دوماه وچند روز داشت! فرحه الغری پیرامون تعیین محل دفن جد بزرگوارش حضرت امیرالمومنین علی(ع) در نقطه کنونی نجف اشرف بحث وگفتگومی کند . - منهج الصادقین اثر مولی فتح الله (م988 ق ) فرزند شکرالله معروف به ملا فتح الله کاشی از مفسران وعلمای شیعه مفسر از برجستگان علمای دربار شاه طهماسب صفوی بود تاریخ وفات او را 988 ق ضبط کرده اند. -حلیهالاولیاءاثر ابونعیم اصفهانی ،ابونعیم در این اثر به شرح حال کسانی که خود آنان را اولیاءمی نامد می پردازد شاید بتوان این کتاب را در تاریخ فرهنگ ایران و اسلام به عنوان بزرگترین تاریخ ودائره المعارف احوال وافکار زهاد ومتصوفه تا زمان مولف دانست . - تنبیه القلوب کتابی به این نام نیافتم به کتاب الذریعه مراجعه نمودم وهمچنین کشف الظنون وریحانه الادب که از منابع معتبر است ،یافت نشد البته در سایت www.ichoc.ir که مراجعه نمودم کتابی به عنوان راحت القلوب وتنبیه القلوب تألیف خواجه حبی در سال 1011 ق به فارسی در تصوف و مقامات حضرات ایشان ودر احوال وآثار مرشدش شیخ صرفی تألیف نموده است و دیگر توضیحی در مورد آن نیافتم.هرچند که کتابی که در این مجموعه مطرح شده است در مورد مناقب حضرت رسول (ص) است . - بستان الکرام اثر محمد ابن احمد بن علی بن حسن قمی(335-420ه.ق)فقیه ومحدث امامی. - بصائر الدرجات اثر محمد بن حسن صفار دانشمند نیمه دوم سده سوم هجری است که از میان انبوه تألیفات نفیس صفار که از دست تطاول ایام مصون مانده و به دست ما رسیده است کتاب مشهور «بصائرالدرجات»اوست که از مآخذ ومنابع بسیار قدیمی حدیث شیعه امامیه است -کشف الغمّه از ابوالحسن بهاء الدین علی بن عیسی بنابی الفتح بهکاری (693ق-1294م) محدث شاعر و ادیب امامی مذهب – پدر او فخر الدین عیسی حاکم اربل ونواحی آن بود و در شهر ریاستی داشت تاریخ تولد اربلی دانسته نیست -روضهالرضا به این عنوان کتاب در هیچ منبعی یا لااقل من در هیچ منبعی نیافتم به کتاب الذریعه مراجعه نمودم وهمچنین کشف الظنون وریحانه الادب که از منابع معتبر است نیافتم به عنوان عیون اخبار الرضا مراجعه نمودم که شاید نام دیگر آن روضهالرضا باشد ولی بازهم چیزی به این نام نیافتم. - ستین الجامع،ستین الجامع للطائف البساتین از ابی بکر طوسی نقل شده از آن در روضهالشهداء که بعضی منافقین امیر المومنین را در تزویج با فاطمه(ع) به خاطر فقرش عیب کردند گفته می شود نسخهفتو گرافی آن در دانشگاه تهران از نسخه اسعد افندی در استانبول یافت شده است.(البتّه این نام این کتاب فقط در الذریعه آمده است و به زبان عربی بوده است ومن ترجمه آن را آورده ام) زیرا که این کتاب را با جامع الستین تألیف حسین بن علی بیهقی سبزواری که درباره سورهمبارکه یوسف(ع) است اشتباه گرفته نشود -معارج ،معارج النبوه فی مدارج الفتوه به فارسی از معین الحاج محمد فراهی معروف به مسکین (متوفی 954 ) -روضهالشهداء این کتاب به دست حسین بن علی بیهقی سبزواری الاصل کاشفی مفسّر،محدث ،حسین بن علی واعظ سبزواری معروف به مولی حسین کاشفی یکی از بزرگان علمای مفسرین شیعه در اواخر قرن نهم هجری است. -تفسیر جرجانی اثر میرابوالفتح شرفی شریفی حسینی عربشاهی بن سیدمحمد بن مخدوم بن سید شریف جرجانی شاگرد عصام الدین ابراهیم[فرزندمحمد فرزند عربشاه]اسفراینی در وراورد تعلیم یافت وسرانجام در اردبیل جای گزید وبه سال 976ه.ق همانجا در گذشت - اشخاص ( راویان ومفسران شاعران ) : - سلیمی، مولانا بیدلی نام دوشاعر غیر معروفیست که مولف دیوان آنها را دیده است که من در مورد سلیمی در تذکره الشعرای سمرقندی انتشارات اساطیر فقط یک یاچند بیتی از دیوان وی را شاهد مثال آورده بود وهمچنین در تذکره آتشکده تألیف آذربیگدلی ص 57 انتشارات روزنه،چاپ اول 1377 فقط یک یاچند بیت همانند تذکره سمرقندی آورده بودو این اشعاری که ابن ابوالحسن واعظ نویسنده این نسخه آورده در آن دیده نشده است معلوم است که وی کل دیوان سلیمی را مطالعه کرده است ودر مورد مولانا بیدلی بنده به تذکره های متعدد رجوع کردم ازجمله خلاصه الاشعار وزبده الافکار ،میر تقی الدین کاشانی (زنده تا 1016ه) ،تذکرهریاض الشعرای علیقلی واله داغستانی، تذکره الشعرای سمرقندی، تذکره آتشکده آذر بیگدلی ولغت نامه دهخدا و.... شخصی به این نام ثبت نشده بود،هر چند که تذکرهریاض الشعرای علیقلی واله داغستانی ج/1 با مقدمه وتصحیح سید محسن ناجی نصر آبادی انتشارات اساطیر ص،372 سه نفر به نام بیدلی به چشم می خورد که به گمان من مولانا بیدلی مذکور نیست زیرا که از سه بیدلی در این تذکره یکی به نام والده شیخ زاده انصاری است که از نظر ما مردود است دیگری خیابانی است در هرات(منظور آواره) ودر میخانه ها بوده که بازهم مردود است زیراکه بیدلی مورد نظر از مشهد بوده وبه کاشان مهاجرت نموده و دارای رتبه ومقامی بود آنطور که از لا بلای اشعارش می شد فهمید وسومین نفر که در این تذکره ازویاد شده فقط بیتی آورده به این شرح : می برد هرکس به پیش یار از جا ن تحفه ای ما تهیدستان بیدل شرمساری می بریم و از مفسران وراویان مسلم ابن احمد ، جابر ابن عبد الله انصاری،محمد اسحاق،ابن عباس، شیخ مفید،محمد بن حسن، اخطب خوارزم، هشام بن عروه، ثعلبی ،ابی سعید خدری و.... شرح مفصلی از کتب وبعضی از اشخاص را در مقاله ای جداگونه ثبت کرده ام وبقیه راویان را در فهرست اعلام به صورت خلاصه آورده ام r?ارزیابی نسخه: ارزش اثر اولاً در یگانه بودن آن است و این نسخه که تقریباً4 /3 اثر محفوظ مانده است . دیگر آن که اثر به زبان فارسی است که از روی قرائن توان گفت این اثردر مرکز ایران یعنی اصفهان یا کاشان ( همانجا که پیدا شده) نوشته شده و تا حدودی بیانگر زبان فارسی در حدود چهار صد سال پیش در آن منطقه است. از آنجا که مولف شیعه بوده پس از اتمام قصّه حضرتِ رسول(ص) بر طبق آیات قرآن به ذکر زندگی نامه علی (ع) حضرت فاطمه(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نیز پرداخته است و نسخه در داستانِ ناتمام از معجزه امام حسین(ع) به پایان رسیده است هرچند که شواهد و قرائنِ در متن نشان می دهد که نویسنده زندگی بقیّه ائمّه تا زمانِ حضرت مهدی(عج) را نیز نوشته است.